«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث ورزش – خندیدن – تغدیه – معرفی بیماری واریس
آیا ورزش سبب سلامتی و پیشگیری از بیماری ها است؟ عرض شد دلیلی بر تاثیر مثبت ورزش بر سلامتی نداریم، بلکه هرچه در روایات داریم، به وقار سفارش شده است.
در قرآن آمده است:
﴿وَ اقْصِدْ في مَشْيِك﴾[1]
یعنی در راهرفتن، اعتدال را رعايت كن.
حتی امام سجاد(ع) هنگام راه رفتن، دست خود را تکان نمیداد.
دلیلی نداریم که ورزش سبب سلامتی است. آیا اگر کسی ورزش نکند سبب بیماری میشود؟ دلیلی نداریم که ورزش نکردن سبب بیماری است بلکه دلیل داریم گناه سبب بیماری است. اگر مردم بیمار میشوند بخاطر کناه است.
أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْقٍ يَضْرِبُ وَ لَا نَكْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ- وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ مِمَّا يُؤَاخِذُ بِه[2]
یعنی ... هیچ مرضی نیست مگر بخاطر گناه ...
یقینا ورزش نکردن گناه نیست. بنابراین نمیتوانیم بگوییم ورزش نکردن سبب بیماری است.
البته در عین حال نمیگوییم انسان شبانه روز در خانه باشد و حرکت نکند بلکه حرکت و کار هدفمند مانند کمک به مومنین لازم است. به جای دویدن در پارک به نیاز مومنین رسیدگی شود.
عرض شد راه رفتن هم باید هدفمند و عبرت آموز باشد.
در روایت آمده است که مسافرت سبب سلامتی است:
سَافِرُوا تَصِحُّوا سَافِرُوا تَغْنَمُوا[3]
یعنی مسافرت کنید سالم بشوید ...
در روایت آمده است:
إِنْ كُنْتَ عَاقِلًا فَقَدِّمِ الْعَزِيمَةَ الصَّحِيحَةَ وَ النِّيَّةَ الصَّادِقَةَ فِي حِينِ قَصْدِكَ إِلَى أَيِّ مَكَانٍ أَرَدْتَ وَ انْهَ النَّفْسَ عَنِ التَّخَطِّي إِلَى مَحْذُورٍ وَ كُنْ مُتَفَكِّراً فِي مَشْيِكَ وَ مُعْتَبِراً بِعَجَائِبِ صُنْعِ اللَّهِ تَعَالَى أَيْنَمَا بَلَغْتَ وَ لَا تَكُنْ مُسْتَهْزِئاً وَ لَا مُتَبَخْتِراً فِي مَشْيِكَ قَالَ تَعَالَى وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِلَى آخِرِهَا وَ غُضَّ بَصَرَكَ عَمَّا لَا يَلِيقُ بِالدِّينِ[4]
یعنی اگر عاقل هستی زمانیکه حرکت میکنی باید نیت صادق و عزم درست داشته باشی و نفست را نگه داری از اینکه گناهی انجام دهد و راه رفتن باید با تفکر باشد و از خلقت خداوند عبرت بگیری و با استهزاء راه نرو و چشمانت را بپوش از چیزهایی که مناسب دین نیست و زیاد ذکر خداوند بگو ...
بنابراین برای سفر هم باید نیت صادقه و هدف مشخص برای سفر وجود داشته باشد و راه رفتن باید با تفکر در عجائب خلقت خداوند باشد.
مثلا با نگاه کردن به کوه به یاد عظمت خداوند باشیم.
در روایت دیگر آمده است:
أَنَّ الْمَوَاضِعَ الَّتِي يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهَا وَ عَلَيْهَا تَشْهَدُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ تَسْتَغْفِرُ لَهُمْ إِلَى أَنْ يُدْخِلَهُمُ اللَّهُ الْجَنَّة[5]
یعنی مکان هایی که در آن یاد خدا شود روز قیامت نزد خداوند شهادت میدهند و برای شخص استغفار میکنند تا اینکه خداوند آن ها را وارد بهشت کند.
بنابراین انسان باید راه برود و ذکر بگوید تا در قیامت برای انسان شهادت دهند.
سبک راه رفتن به معنای خارج شدن از قصد و میانه روی در راه رفتن نیست.
حرکت کردن بیهوده و عبث منهی است. انجام دادن هر حرکتی را نباید انجام داد زیرا ممکن است به انسان آسیب برساند. روزی حرکتی را خوب معرفی میکنند و بعدا از آن نهی میکنند.
بهترین حرکت، حرکت نمازی است زیرا از انسان مطلوب است. خداوند چیزی را واجب نمیکند مگر اینکه مصلحت داشته باشد.
ورزش و دویدن در زمان قدیم هم بوده است.
به جای یک ساعت ورزش کردن، یک ساعت نماز خوانده شود که هم برای دنیا و هم برای آخرت مفید است.
پیاده به سرکار رفتن یک ورزش خوب و هدفمند است.
مشکل از ما است که به مردم نگفته ایم که نماز ورزش هم میباشد. نماز بخوانند به نیت ورزش، اشکال به وجود نمیآید.
ما فقط تابع دلیل هستیم.
اگر حضرت موسی قوی بود و با یک مشت دشمن خود را کشت، بخاطر ورزش کردن نبود زیرا حضرت موسی(ع) هیچوقت ورزش نکرد. در روایات آمده است که حضرت موسی(ع) هیچ موقع پیاده روی هم نکرد بلکه با یک «کالاسکه« به رنگ طلایی، او را جابجا میکردند.
اینکه برای به اهتزاز درآوردن پرچم کشور اسلامی در برابر کشورهای کفر ورزش کنیم اصلا مورد قبول نیست زیرا نشان میدهد دین اسلام اهل عبث و بیهوده کاری است.
اینکه یک قسمت از وقت را باید برای تفریح اختصاص داد درست است ولی باید مصادیق درست تفریح را شناخت، دویدن و ورزش کردن تفریح نیست، زیرا به انسان ضرر میرساند.
اسب سواری بخاطر آمادگی نظامی است.
اول باید بدانید دلیل چیست؟ همهی آنچه برای مفید جلوه دادن ورزش گفته میشود، «استحسانات» و «قیاس» است ولی ما تابع دلیل شرعی مانند عقل و نقل هستیم.
بنده که در این کار هستم، بین روایات دلیلی برای ورزش کردن پیدا نکردم.
اگر به جوان بگوییم به جای ورزش کردن یک ساعت نماز بخوان، چرا از نماز خوشش نیاید؟
علاوه بر این نماز وقار و ارزش انسان را زیاد میکند. اگر انسان دنبال هوای صاف است به دستور اسلام عمل کند و نماز شب بخواند. بهترین هوا موقع خواندن نماز شب است. صاف ترین هوا در زمان نماز شب وجود دارد.
خداوند خالق انسان است و میداند نیاز به هوای صاف دارد.
اگر نیاز به حرکت کردن است، با رفتن به مساجد این نیاز را برطرف سازند تا در قیامت هم مساجد برای شما شهادت دهند.
پیاده رفتن به مکان های مقدس و پیاده رفتن به زیارت مطلوب است. رفتن به زیارت برادران مومن یا رفتن به عیادت بیماران بهترین ورزش است.
کمک کردن به انسان های نیازمند و انجام حج و طواف یا زیارت کربلا هر کدام یک ورزش هستند.
هر طواف دور خانهی خدا، یک نماز است که خود یک ورزش است. سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات هرکدام یک ورزش است.
اسب سواری و شتر سواری در گذشته و در امروز تانک سواری و تمرین کردن با دیگر وسائل دفاعی مانند تیراندازی یک ورزش است.
چه اشکالی دارد که یک ملت در خصوص دفاع توانمند باشند.
در پادگان ها و هر جایی که آموزش نظامی است باید شرکت کرد.
قوت به ورزش کردن نیست، حضرت امیر(ع) فرمود من در خیبر را به قوت بدن باز نکردم بلکه به قوت ایمان باز کردم.
البته کار کردن با عضله و قوی کردن آن یک روش است، راه دیگر قوی کردن ایمان است.
اگر کسی خانه میسازد یا اگر کسی کشاورزی میکند، برای ورزش کردن به این افراد کمک شود.
حرکات بیهوده و باطل که مناسب بچه ها هم نیست را انجام ندهید زیرا ابهت مومن را از بین میبرد.
ساعات عمر کوتاه و ارزشمند است و باید در راه درست مصرف شود.
افرادی که روزی دو ساعت ورزش میکنند باید از اول تا آخر عمر ورزش کنند زیرا با ترک کردن ورزش از بین میروند. در آخر کار، مجموع این اوقات مصرف شده پنج یا ده سال میشود که ضایع شده است برای اینکه عمر پنج یا ده سال مثلا بیشتر بشود. این کار سودی ندارد زیرا اگر ورزش باعث طولانی شدن عمر شود که بنده قبول ندارم، با تلف کردن ده سال، ده سال به عمر اضافه میشود.
هر چیز که در راستای دفاع و جنگیدن باشد هیچ اشکالی ندارد زیرا کاری هدفمند است و ثواب دارد و چه بسا واجب هم باشد.
افرادی که به جنگ میروند عمری نخواهند داشت زیرا یا در جنگ از بین میروند یا همان ورزش آن ها را از پا در میآورد.
روش علماء وقار و آرامش بوده است، خودم شاهد بودم که امام هنگام رفتن به حرم در نجف خیلی باوقار و آرامش بود.
الان طب جدید هم میگوید پله رفتن و کوهنوردی، عمر را کوتاه میکند.
مریضی نداشتن به علت گناه نکردن است. اینکه علمائی که ورزش کرده اند مریض نشده اند به خاطر گناه نکردن آن ها است و اینکه علمائی که ورزش نکرده اند عمر زیاد داشته اند ولی همراه با بیماری بوده است زیرا بیماری برای مومن است.
لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يُبْتَلَى[6]
یعنی خیری در کسی که مبتلا به بیماری نمیشود نیست.
هرچه در دنیا ورزش بیشتر میشود ابتلاء به بیماری هم بیشتر میشود. الان از هر سه نفر یک نفر به فشار خون مبتلا است و از هر چهار نفر، یک نفر مبتلا به دیابت است درحالیکه الان بیشتر از گذشته ورزش میشود.
اگر افرادی از زیاد نماز خواندن مثلا خواندن نمازهای «استیجاری»، مبتلا به بیماری میشوند یا «آرتروز» میگیرند به جهت نماز خواندن نیست بلکه به خاطر سبکی نمازشان است. آن ها پول میگیرند و نماز را هم درست نمیخوانند.
شنا کردن
در روایت آمده است که شنا را یاد بگیرید. روزی انسان نیازمند شنا میشود زیرا در امکان دارد در آب بیفتد یا کسی را از آب نجات بدهد.
یاد گرفتن شنا با شنا کردن متفاوت است. ما دلیلی نداریم که انسان هر روز در آب شنا کند بلکه پیامبر(ص) شنا را یاد گرفت.
در روایت آمده است:
أَنَّ مَوْلَانَا عَلِيّاً ع كَانَ يَغْتَسِلُ فِي اللَّيَالِي الْبَارِدَةِ طَلَباً لِلنَّشَاطِ فِي صَلَاةِ اللَّيْل[7]
یعنی حضرت علی(ع)، در شب های سرد برای نشاط داشتن در نماز شب، غسل میکرد.
در رسالهی ذهبیه کلمه «ریاضه» به معنای حرکت شدید استعمال شده است:
و يحمد فيه الرياضة[8]
یعنی در ماه تشرین اول، حرکت شدید مطلوب است.
در ماه «ایار» حرکت شدید نهی شده است و در ماه «آپ» حرکت کم شود.
ارتباط خندیدن و گریه کردن با سلامتی
امروزه معروف است که میگویند «بخند تا روان سالم داشته باشی». در عربی میگویند «الضحک رائد السلامه و مرقاط الصحه» یعنی خندیدن انسان را به سمت سلامتی هدایت میکند و خنده نردبان سلامتی است و «اضحک تضحک لک الدنیا» یعنی بخند تا دنیا برای تو بخندد.
عقیدهی مردم دنیا این است که خندیدن سبب سلامتی است.
پیامبر(ص) میفرماید:
الضَّحِكُ هَلَاك[9]
یعنی خندیدن هلاک است.
در روایت دیگر آمده است:
إِيَّاكَ وَ الضِّحْكَ فَإِنَّهُ هَادِمُ الْقَلْب[10]
یعنی از خندیدن بپرهیز زیرا قلب را منهدم میکند.
در روایت دیگر آمده است:
أَقِلَ الضِّحْكَ فَإِنَّهُ يُمِيتُ الْقَلْب[11]
یعنی کم بخند زیرا قلب را میمیراند.
مراد از قلب، قلب معنوی و ظرف ایمان است ولی احتمال دارد شامل قلب بدن هم بشود.
در روایت دیگر آمده است:
إِيَّاكَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ فَإِنَّهُ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْه[12]
یعنی از زیاد خندیدن بپرهیز زیرا قلب را میمیراند و نور صورت و شادابی صورت را از بین میبرد.
طبق این روایت، احتمال دارد که مراد از قلب، همان قلب بدن باشد.
در روایت دیگر آمده است:
إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً نَصَبَ فِي قَلْبِهِ نَائِحَةً مِنَ الْحُزْنِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِينٍ وَ إِذَا أَبْغَضَ اللَّهُ عَبْداً نَصَبَ لَهُ فِي قَلْبِهِ مِزْمَاراً مِنَ الضِّحْكِ وَ مَا يَدْخُلُ النَّارَ مَنْ بَكَى مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ حَتَّى يَعُودَ اللَّبَنُ فِي الضَّرْع[13]
یعنی هنگامی که خداوند بنده ای را دوست داشته باشد در قلب او حزن و اندوه قرار میدهد زیرا خداوند هر قلب اندوهگینی را دوست دارد و کسی که از ترس خداوند گریه کند وارد جهنم نمیشود تا اینکه شیر به پستان برگردد(که امکان برگشتن شیر به پستان نیست) و هرگاه خداوند بنده ای را دوست نداشته باشد در قلب او فلوتی از نی قرار میدهد زیرا خندیدن قلب را میمیراند و خداوند زیادی در خوشحالی را دوست ندارد.
خداوند از چیزی که مصلحت داشته باشد ناراحت نمیشود و اگر خنده مصلحت داشت، امر میشد.
مستفاد از کل روایات این است که خداوند خندیدن را دوست ندارد ولی گریه کردن را دوست دارد.
﴿فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيراً ﴾[14]
یعنی آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند.
بله آیه در ارتباط با منافقین است و مراد از «کثیرا»، زیاد گریه کردن در آخرت است.
در جلد اول آمد که هرآنچه برای انسان مصلحت دارد را خداوند به آن امر کرده است. اگر ورزش کردن یا خندیدن برای انسان مصلحت داشته باشد، خداوند به آن امر میکرد.
چگونه خندیدن سبب سلامتی است در حالیکه:
الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّيْطَان[15]
قهقهه زدن از شیطان است.
شیطان سبب بیماری است.
خندیدن کفاره دارد:
كَفَّارَةُ الضَّحِكِ أَنْ يَقُولَ- اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِي[16]
یعنی کفارهی خندیدن این است که بگویی اللَّهُمَّ لَا تَمْقُتْنِي (یعنی خدایا بر من خشم مگیر).
خداوند از کسی که میخندد بدش میآید به همین جهت به خداوند عرض میشود که از من بدت نیاید.
تجربه نشان داده است که به دنبال خنده افسردگی است. اگر پنج دقیقه خنده باشد، دو ساعت بعد افسردگی است. گریه برعکس خنده است. اگر پنج دقیقه گریه باشد، یک روز راحتی به دنبال دارد.
گریه ریختن در روضه ها و گریه برای امام حسین(ع) باعث راحتی و سبک شدن مردم میشود. شاید گریه کردن حکمت روضه خواندن باشد زیرا گریه کردن مطلوب است و هرچه مطلوب است، سلامتی میآورد.
گریه کردن، افسردگی را از بین میبرد.
اگر کسی عزیزی از دست بدهد و گریه کند، راحت میشود ولی اگر گریه نکند، نابود میشود.
خودم شاهد بودم افرادی که عزیز از دست دادند یا فرزندشان شهید شده است و گریه کردند، راحت هستند و به حالت عادی برگشته اند ولی اگر گریه نکنند از درون نابود میشود.
بنده خودم دیدم افرادی که زیاد میگویند و میخندند مبتلا به چهره های تیره میشوند.
بدترین نوع خنده، خندیدن بدون سبب است. خندیدن بدون دلیل نشانهی کم عقلی است.
تبسم کردن، به خصوص در مقابل مومن، مستحب است.
تمام خندیدن پیامبر(ص) تبسم بوده است.
كان ضحك رسول الله ص أكثره التبسم[17]
یعنی بیشتر خندیدن پیامبر(ص) تبسم بود.
در روایت آمده است:
تَبَسُّمُ الْمُؤْمِنِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَة[18]
خندیدن مومن در صورت برادرش حسنه است.
در روایات از گریه کردن به «رحمت» تعبیر شده است. گریه کردن انسان را سبک میکند ولی خندیدن انسان را غمگین و ناراحت میکند.
مزاح کردن هم نهی شده است. البته اندکی «مداعبه» اشکالی ندارد.
در روایت آمده است:
مَا مَزَحَ الرَّجُلُ مُزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّة[19]
یعنی مردی مزاح نمیکند مگر اینکه قدری از عقل او کم میشود.
در روایت دیگر آمده است:
كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ كَثْرَةُ الضَّحِكِ تَمُجُّ الْإِيمَانَ مَجّا[20]
یعنی زیاد مزاح کردن طراوت و شادابی صورت را از بین میبرد...
تغذیه
راجع به بحث تغذیه مباحث خیلی مهمی داریم. مسئلهی غذا خوردن در طب اسلامی مهم ترین شاخص و مهم ترین ابزار سلامتی و بیماری است.
قرآن و اسلام، طب را اینگونه تفسیر میکند:
﴿كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا﴾[21]
یعنی بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد.
به ائمه(ع) عرض شد که خداوند در قرآن از طب چیزی نفرموده است، ائمه(ع) در جواب فرموده اند که خداوند تمامی طب را در نصف آیه جمع کرده است و فرموده است «بخورید و بنوشید ولی اسراف نکنید».
در بحث تغذیه، چند بحث اساسی و متعدد داریم.
مقدار غذا خوردن
امروزه در جهان مسئلهی «سوء تغذیه» مطرح است. سوء تغذیه را به «کم غذا خوردن» میدانند. میگویند کم غذا خوردن باعث بیماری میشود. اگر در غذای انسان، گوشت و شیر و لبنیات نباشد، میگویند سوء تغذیه وجود دارد یعنی تغذیه ای است که منجر به بیماری میشود.
در طب اسلامی خواهیم خواند که هرچه کمتر غذا خورده شود، انسان سالم تر میشود.
حَسْبُ ابْنِ آدَمَ لُقَيْمَاتٌ يُقِمْنَ صُلْبَهُ فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ فَلْيَكُنِ الثُّلُثُ لِلطَّعَامِ وَ الثُّلُثُ لِلشَّرَابِ وَ الثُّلُثُ الْآخَرُ لِلنَّفَس[22]
یعنی برای بنی آدم چند لقمه که کمر او را راست نگه دارد کافی است ...
در روایت آمده است:
مَنْ قَلَ طَعَامُهُ قَلَّتْ آلَامُه[23]
یعنی کسی که غذایش کم باشد، دردهای او کم تر است.
کم خوردن مطلوب و واجب است. خوردن غذا در حدی که بتواند نماز بخواند و کار خود را انجام دهد و عبادت انجام دهد واجب و ضروری است ولی صحبت در اندازهی خوردن است.
مردم سلامتی را در بیمارستان ها و مطب ها و داروخانه ها و ورزش کردن دنبال میکنند که همه اشتباه است.
سلامتی در کم غذا خوردن است.
روایتی که خواندیم، دو کلمه بیشتر نیست ولی یک دانشگاه است.
این قانون اول است که انشاء الله مفصل خواهیم خواند.
دقت کردن در غذایی که مصرف میکند
در قرآن آمده است:
﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه﴾[24]
یعنی انسان بايد به غذاى خويش (و آفرينش آن) بنگرد.
غذا آیا ضرر دارد یا نه؟ ما امر شده ایم که نوع غذا و ضرر و منافع آن را بررسی کنیم ولی ما چشم بسته غذاهای «اصلاح ژنتیکی شده» و دستکاری شده و هرآنچه در آیات و روایات منهی بوده است را خوردیم و بعد بیمار شدیم و پرسیدیم چرا بیمار شدیم؟
ما چون به آیه عمل نکردیم بیمار شدیم.
انسان باید به تک تک غذاها نگاه کند که از دست چه کسی میگیریم و به سفارش چه کسی عمل میکنیم؟ آیا از دست اروپایی ها و صهیونیسم گرفتیم؟
در گذشته همهی غذاها بر اساس حکمت و به سفارش حکماء و علماء و ائمه(ع) و انبیاء (ع) درست میشده است.
غذاهای گذشته روی حکمت درست میشده است. یکی گرم و یکی سرد و متعادل درست میشده است که یکی مشکل دیگری را برطرف میکرده است.
در گذشته حتما روی نان زنیان میریختند ولی الان این سنت از بین رفته است. اسم «زنیان» در گذشته «نانخواه» بوده است زیرا زیاد روی نان میریخته اند ، یعنی نان «زنیان» را میطلبد.
حتی در گذشته روی نان «سیاهدانه» میریختند ولی الان بدون حساب روی نان «کنجد» میریزند که سبب فراموشی میشود و همه فراموش کار شده اند.
زنیان را روی نان میپاشیدند.
معرفی بیماری «واریس»
طولانی شدن و متسع شدن و کیسه دار شدن و نامنظم شدن وریدهای سطحی است.
وریدهای نزدیک به پوست ورم میکنند و برجسته میشوند و رنگ آبی یا بنفش آن ها از روی پوست دیده میشود.
واریس بیشتر در پا اتفاق میافتد.
امروزه میگویند واریس بر اثر زیاد ایستادن است که فشار سنگینی بر رگ ها وارد میشود. بعضی کار ایستاده دارند و مثلا در ساندویچ فروشی، دوازده ساعت میایستد.
علائم
خستگی عضلات پا، احساس کشش و درد، خارش پوست، ورم مچ پا، زخم شدن
در روایات اسم واریس، «عرق مدینین» است که بحث آن در جلد سوم به طور مفصل آمده است.
درمان
برای درمان در طب جدید میگویند مواظب «رکود خون» باشید. خون نباید راکت باشد که همان چیزی است که در روایات به «دم محترق» یعنی «خون سوخته» تعبیر شده است.
به خونی که راکد مانده است و سیاه شده است، خون سوخته گفته میشود. خون نباید راکد شود و یکی از راه های عدم رکود خون، حجامت ساق پا است.
حجامت ساق پا، جلوی رکود خون را میگیرد. اگر کسی به موقع حجامت ساق پا انجام ندهد مبتلا به واریس میشود.
بالا نگهداشتن پا ها، خود داری از طولانی ایستادن یا نشستن، برداشتن فشار از شکم، اگر روی شکم فشار باشد و چاق و بزرگ باشد سبب واریس میشود، کمربندهای تنگ
درمان واریس در طب اسلامی حجامت ساق پا و داروی واریس که در روایات وارد شده است.
رگ ها دریچه های متعددی دارد که اجازه میدهد خون به قلب برگردد و مانع از برگشت مجدد خون به پا میشود. اگر در این دریچه ها اختلالی به وجود بیاید، خون به پا برمیگردد و در شرایان ها انباشته میشود که باعث بزرگ شدن شریان ها میشود و واریس به وجود میآید.
تجربه نشان داده است که حجامت خیلی در درمان واریس موثر است.
تاثیر «جوراب واریس» موقت است.
گذاشتن «بالشت» هنگام خواب شب هم خوب است.
واریس معده و بیضه هم وجود دارد.