«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث سلامتی در سفر – معرفی بیماری «خیز قلبی» و بیماری «شوک»
دعای سوار شدن بر مرکب
مَنْ قَالَ إِذَا رَكِبَ الدَّابَّةَ- بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا الْآيَةَ وَ سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ حُفِظَتْ لَهُ نَفْسُهُ وَ دَابَّتُهُ حَتَّى يَنْزِلَ[1]
یعنی کسی که هنگام سوار شدن بگوید بِسْمِ اللَّهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا تا آخر آیه و سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ خودش و حیوانش حفظ میشوند تا زمانیکه از مرکب پیاده شود.
خواندن سوره قدر
کسی که مسافر است مستحب است سوره قدر بخواند.
در روایت آمده است:
لَوْ حَجَ رَجُلٌ مَاشِياً فَقَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ مَا وَجَدَ أَلَمَ الْمَشْي[2]
یعنی کسی که پیاده به حج برود و سوره قدر بخواند به درد راه رفتن مبتلا نمیشود.
بنابراین خواندن سوره قدر یک پیشگیری از پا درد و کمردرد و تمام مشکلات راه رفتن است.
در روایت دیگر آمده است:
مَن يَقْرَأُ أَحَدٌ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ حِينَ يَرْكَبُ دَابَّتَهُ إِلَّا نَزَلَ مِنْهَا سَالِماً مَغْفُوراً لَهُ وَ لَقَارِئُهَا أَثْقَلُ عَلَى الدَّوَابِّ مِنَ الْحَدِيدِ وَ إِنَّ الْبَعِيرَ إِذَا حُجَّ عَلَيْهِ سَبْعَ حِجَّاتٍ صُيِّرَ مِنْ نَعَمِ الْجَنَّة[3]
یعنی هر کسی که هنگام سوار شدن سوره قدر بخواند از مرکب پیاده نمیشود مگر اینکه سالم و بخشوده باشد و کسی که سوره قدر میخواند روی مرکب از آهن سنگین تر میشود ...
مراد این است که مرکب مشکلی ایجاد نمیکند و سنگین و متین به راه خود ادامه میدهد و «رَم» نمیکند. شاید دربارهی ماشین های امروزی نیز اگر راکب سوره قدر بخواند، از سبک شدن ماشین و چپ شدن آن جلوگیری کند. شاید این مطلب همان «نسبیت در وزن» باشد که انسان پنجاه کیلویی گویا دویست کیلو سنگینی دارد.
مهم این است که از نظر آثار ظاهری، گویا آهنی روی مرکب است ولی اینطور نیست که مرکب را خسته یا اذیت کند بلکه باعث آرام شدن مرکب میشود.
همان حالتی که در مسئلهی «حکومت» اتفاق میافتد، مثلا «خادم العالم عالم» یعنی خادم عالم گویا خود عالم است یعنی آثار عالم و احترامی که به عالم گذاشته میشود برای خادم او نیز مراعات میشود. در مسئلهی ما نیز کسی که سوره قدر بخواند گویا آهنی بر پشت مرکب سوار شده است یعنی متانت و آرامی حیوان به گونه ای میشود که گویا آهن بر او سوار است.
در روایت دیگر آمده است:
لَوْ كَانَ شَيْءٌ يَسْبِقُ الْقَدَرَ لَقُلْتُ إِنَّ قَارِئَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ حِينَ يُسَافِرُ أَوْ يَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ سَيَرْجِعُ إِلَيْهِ سَالِماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى[4]
یعنی اگر چیزی بر قدر پیشی میگرفت همانا میگفتم سوره قدری است که مسافر میخواند یا از منزلش خارج میشود که چنین شخصی سالم به منزلش باز میگردد انشاء الله .
دعای تنها سفر کردن
مَنْ خَرَجَ وَحْدَهُ فِي سَفَرٍ فَلْيَقُلْ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدِّ غَيْبَتِي[5]
کسی که تنهای سفر میرود بگوید مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتِي وَ أَعِنِّي عَلَى وَحْدَتِي وَ أَدِّ غَيْبَتِي.
بسم الله گفتن هنگام عبور از پل های معلق
روزهای مناسب سفر کردن
مسافرت در روز اول و دوم و ششم و هفتم و نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم و پانزدهم و هفدهم و هجدهم و نوزدهم و بیستم و بیست و دوم و بیست و سوم و بیست و هفتم و بیست و هشتم و بیست و نهم بهتر از روزهای دیگر ماه است.
قانون کلی این است که در هر زمان که اراده شود میتوان با دادن صدقه، به مسافرت رفت.
روزهای خوب برای مسافرت، در هفته و ماه وجود دارد. آیا روزهای هفته مقدم هستند یا روزهای ماه؟ اگر در یک روز جمع باشند مانند روز پنجشنبه با یکی از روزهای مستحب ماه همزمان شود خیلی خوب است. در غیر اینصورت ظاهرا روزهای هفته مقدم است زیرا از جهت سند بهتر است.
در غیر روزهای منصوص روایات اختلاف دارند به گونه ای که قابل جمع نیستند. برخی از روایات میگویند مسافرت نروید و برخی دیگر هم در جواز و عدم جواز اختلاف دارند.
دعا کردن برای شخص مسافر
دعا کردن برای شخص مسافر باعث خوشحال شدن و قوت قلب شخص مسافر میشود.
تنها مسافرت نکردن
در روایت آمده است:
الرَّفِيقَ ثُمَ السَّفَرَ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص- لَا تَصْحَبَنَّ فِي سَفَرِكَ مَنْ لَا يَرَى لَكَ مِنَ الْفَضْلِ عَلَيْهِ كَمَا تَرَى لَهُ عَلَيْك[6]
یعنی پیامبر(ص) فرمود اول رفیق و همسفر انتخاب کنید بعد به مسافرت بروید ...
در روایت دیگر آمده است:
أَحَبُّ الصَّحَابَةِ إِلَى اللَّهِ أَرْبَعَةٌ وَ مَا زَادَ قَوْمٌ عَلَى سَبْعَةٍ إِلَّا كَثُرَ لَغَطُهُم[7]
یعنی بهترین همراهان نزد خداوند چهار نفر همراه است و اگر همراهانی بیشتر از هفت نفر باشند سر و صدای آن ها از حالت عادی خارج میشود.
در روایت دیگر آمده است:
لَا تَخْرُجْ فِي سَفَرٍ وَحْدَكَ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ وَ هُوَ مِنَ الِاثْنَيْنِ أَبْعَدُ يَا عَلِيُّ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا سَافَرَ وَحْدَهُ فَهُوَ غَاوٍ وَ الِاثْنَانِ غَاوِيَانِ وَ الثَّلَاثَةُ نَفَرٌ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ سَفْر[8]
یعنی در سفر تنها نباش زیرا شیطان با مسافر تنها است و از دو نفر دور تر است ...
در روایت دیگر آمده است:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَكَّةَ إِذْ جَاءَهُ رَسُولٌ مِنَ الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَهُ مَنْ صَحِبَكَ فَقَالَ مَا صَحِبْتُ أَحَداً فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ كُنْتُ تَقَدَّمْتُ إِلَيْكَ لَأَحْسَنْتُ أَدَبَكَ ثُمَّ قَالَ وَاحِدٌ شَيْطَانٌ وَ اثْنَانِ شَيْطَانَانِ وَ ثَلَاثَةٌ صَحْبٌ وَ أَرْبَعَةٌ رُفَقَاء[9]
یعنی .... مسافر تنها شیطان است و دو نفر دو شیطان هستند و سه نفر همراه هستند و چهار نفر رفیق هستند.
بنابراین بهترین تعداد در سفر، چهار نفر است.
در روایت دیگر آمده است:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَعَنَ ثَلَاثَةً آكِلَ زَادِهِ وَحْدَهُ وَ رَاكِبَ الْفَلَاةِ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِي بَيْتٍ وَحْدَه[10]
یعنی پیامبر(ص) سه نفر را لعن کرد کسی که جیرهی خود را تنها بخورد و کسی که در صحراء و بیابان تنها مسافرت برود و کسی که در خانه تنها بخوابد.
همراه داشتن سفره و غذاهای خوب
در روایت آمده است:
إِذَا سَافَرْتُمْ فَاتَّخِذُوا سُفْرَةً وَ تَنَوَّقُوا فِيهَا[11]
یعنی هنگامی که مسافرت کردید سفره همراه داشته باش و با غذاهای خوب و رنگارنگ پر کنید.
سفر به غذاهای خوب نیاز دارد.
همراه داشتن تربت امام حسین(ع)
أَنَّ مَنْ خَافَ سُلْطَاناً أَوْ غَيْرَهُ وَ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ اسْتَعْمَلَ ذَلِكَ كَانَ حِرْزاً لَه[12]
یعنی کسی که از سلطان یا غیر آن میترسد و هنگام خروج تربت استفاده کند برای او حرز است.
اگر تسبیحی از تربت درست شود خیلی بهتر است.
استراحت نکردن کنار یا روی جاده
در روایت آمده است:
إِيَّاكُمْ وَ التَّعْرِيسَ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِيقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَى الْحَيَّات[13]
یعنی از پیاده شدن و استراحت روی راه و درون دره ها بپرهیزید زیرا راه درندگان و پنناهگاه مار ها میباشد.
درندگان یا از راه ها عبور میکنند یا از درون دره ها میروند.
تعریس به معنای توقف برای استراحت است.
در روایت آمده است:
يَا عَلِيُّ إِذَا نَزَلْتَ مَنْزِلًا فَقُلِ- اللَّهُمَ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ تُرْزَقْ خَيْرَهُ وَ يُدْفَعْ عَنْكَ شَرُّه[14]
یعنی ای علی(ع) هرگاه برای استراحت توقف کردی بگو اللَّهُمَ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِين زیرا خیر آن سرزمین به تو خواهد رسید و شر آن از تو دفع خواهد شد.
دعاء برای ترس از درنده
در روایت آمده است:
وَ إِذَا نَزَلْتَ مَنْزِلًا تَتَخَوَّفُ مِنْهُ السَّبُعَ فَقُلْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِ سَبُع
یعنی هنگامی که در منزلی فرود آمدی و از درنده ترس داشتی بگو أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِ سَبُع.
تند راه رفتن
در روایت آمده است:
أَنَّ قَوْماً مُشَاةً أَدْرَكَهُمُ النَّبِيُّ ص فَشَكَوْا إِلَيْهِ شِدَّةَ الْمَشْيِ فَقَالَ لَهُمُ اسْتَعِينُوا بِالنَّسْل[15]
یعنی پیامبر(ص) به عده ای رسید که پیاده روی میکردند و از سختی راه رفتن و خستگی شکایت کردند پیامبر(ص) فرمود از سبک حرکت کردن کمک بگیرید.
نسل به معنای سبک است و بیشتر روی پنجهی پا راه رفتن است.
در روایت دیگر آمده است:
لَوِ اسْتَعَنْتُمْ بِالنَّسَلَانِ لَخُفِّفَ أَجْسَامُكُمْ وَ قَطَعْتُمُ الطَّرِيقَ فَفَعَلُوا فَخَفَّفَ أَجْسَامَهُم[16]
یعنی اگر از سبک راه رفتن کمک بگیرید تن های شما را راحت میکند و مسیر را زود تمام میکنید و این کار را کردند و تن هایشان راحت شد.
انسان باید در حرکت خیز داشته باشد و سبک حرکت کند و سنگینی به خود ندهد.
هون به معنای آرام نیست بلکه به معنای سبک و بیآزار است.
دعاء هنگام ورود به شهر
كَانَ فِي وَصِيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ إِذَا أَرَدْتَ مَدِينَةً أَوْ قَرْيَةً فَقُلْ حِينَ تُعَايِنُهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ جَنَاهَا وَ أَعِذْنَا مِنْ وَبَائِهَا وَ حَبِّبْنَا إِلَى أَهْلِهَا وَ حَبِّبْ صَالِحِي أَهْلِهَا إِلَيْنَا[17]
یعنی در وصیت پیامبر(ص) به حضرت علی سفارش شده است هنگامی که خواستی به شهر یا روستایی وارد بشوی موقعی که آن مکان را مشاهده کردی بگو اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ جَنَاهَا وَ أَعِذْنَا مِنْ وَبَائِهَا وَ حَبِّبْنَا إِلَى أَهْلِهَا وَ حَبِّبْ صَالِحِي أَهْلِهَا إِلَيْنَا.
هر شهری وبا دارد به همین جهت فرمود:
إِذَا دَخَلْتُمْ بَلَداً فَكُلُوا مِنْ بَصَلِهَا يَطْرُدْ عَنْكُمْ وَبَاءَهَا[18]
یعنی هنگامی که به شهری وارد شدید از پیاز آنجا بخورید تا وباء آن شهر از شما دفع شود.
هر شهری میکروبی دارد مختص آن شهر و برای اهل آن شهر ضرر ندارد ولی برای فرد غریبه ضرر دارد زیرا بدن غریبه با این میکروب آشنا نیست. به همین جهت در دعاء از وباء شهر به خداوند پناه میبرد.
زود برگشتن به خانه
السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ الْعَذَابِ فَلْيُسْرِعْ أَحَدُكُمْ بِالْإِيَابَةِ إِلَى أَهْلِهِ[19]
یعنی سفر تکه ای از عذاب است پس در بازگشت به سوی اهل خود سرعت بخشید.
تند حرکت کردن در صحرا و کند حرکت کردن در آبادی
در روایت آمده است:
إِذَا سِرْتَ فِي أَرْضٍ مُخْصِبَةٍ فَارْفُقْ بِالسَّيْرِ وَ إِذَا سِرْتَ فِي أَرْضٍ مُجْدِبَةٍ فَعَجِّلِ السَّيْر[20]
یعنی هنگامی که در زمین آباد و سرسبز حرکت کردی آرام حرکت کن و اگر در زمین خشک و بیابانی حرکت کردی در سفر عجله کن.
در روایت دیگر آمده است:
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الرِّفْقَ وَ يُعِينُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَكِبْتُمُ الدَّوَابَّ الْعُجْفَ فَأَنْزِلُوهَا مَنَازِلَهَا فَإِنْ كَانَتِ الْأَرْضُ مُجْدِبَةً فَأَلِحُّوا عَلَيْهَا وَ إِنْ كَانَتْ مُخْصِبَةً فَأَنْزِلُوهَا مَنَازِلَهَا[21]
یعنی ... اگر سوار چهارپایان ضعیف شدید در هر منزل پیاده شوید و اگر زمین خشک باشد تند رد شوید و اگر سرسبز باشد توقف کنید.
عمامه پوشیدن با تحت الحنک
در روایت آمده است:
أَنَا ضَامِنٌ لِمَنْ خَرَجَ يُرِيدُ سَفَراً مُعْتَمّاً تَحْتَ حَنَكِهِ ثَلَاثاً لَا يُصِيبُهُ السَّرَقُ وَ الْغَرَقُ وَ الْحَرَق[22]
یعنی برای کسی که میخواهد سفر برود در حالیکه عمامه با تحت الحنک پوشیده باشد، ایمنی از دزدی و غرق شدن و آتش را ضمانت میکنم.
در روایت دیگر آمده است:
ضَمِنْتُ لِمَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ مُعْتَمّاً تَحْتَ حَنَكِهِ أَنْ يَرْجِعَ إِلَيْهِمْ سَالِماً[23]
یعنی امام صادق(ع) فرمود برای کسی که از خانهی خود خارج میشود در حالیکه عمامه با تحت الحنک گذاشته است، سالم برگشتن را ضمانت میکنم.
در روایت دیگر آمده است:
لَوْ أَنَّ رَجُلًا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يَوْمَ السَّبْتِ مُعْتَمّاً بِعِمَامَةٍ بَيْضَاءَ قَدْ حَنَّكَهَا تَحْتَ حَنَكِهِ ثُمَّ أَتَى إِلَى جَبَلٍ لِيُزِيلَهُ عَنْ مَكَانِهِ لَأَزَالَهُ عَنْ مَكَانِه[24]
یعنی اگر مردی از منزل خود در روز شنبه خارج بشود در حالیکه عمامهی سفید داشته باشد و تحت الحنک داشته باشد سپس به سمت کوهی بیاید تا آن کوه را از جای خود بردارد این قدرت را پیدا خواهد کرد.
بنابراین هر قصد و حاجتی داشته باشد برآورده میشود.
نهی از سوار شدن کشتی
از مجموع روایات استفاده میشود که مسافرت از راه خشکی بهتر از دریا است و شاید از روایات استفاده بشود که مسافرت از راه زمینی بهتر از راه هوایی باشد.
قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَرَى آخُذُ بَرّاً أَوْ بَحْراً فَإِنَّ طَرِيقَنَا مَخُوفٌ شَدِيدُ الْخَطَرِ فَقَالَ اخْرُجْ بَرّاً وَ لَا عَلَيْكَ أَنْ تَأْتِيَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ فِي غَيْرِ وَقْتِ فَرِيضَةٍ ثُمَّ لَتَسْتَخِيرُ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ مَرَّةً ثُمَّ تَنْظُرُ فَإِنْ عَزَمَ اللَّهُ لَكَ عَلَى الْبَحْرِ فَقُلِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ فَإِنِ اضْطَرَبَ بِكَ الْبَحْرُ فَاتَّكِ عَلَى جَانِبِكَ الْأَيْمَنِ وَ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ و قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ[25]
یعنی ... هنگامی که عزم دریا کردی آنچه خداوند فرمود بگو وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ پس هنگامی که دریا طوفانی شود روی پای راست یا سمت راست کشتی تکیه کن و بگو بِسْمِ اللَّهِ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ و قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
چقدر در اسلام ریزه کاری ها بیان میشود. چقدر علم باید پیشرفت کند تا بفهمد تکیه دادن روی پای راست چه خصوصیتی دارد. این چیزی نیست که بشر امروزی بفهمد ولی شاید پیشرفت علم روزی به این مطالب برسد. زمانیکه علم به این مطالب برسد میگوییم بله چنین چیزی در روایات ماهم وجود دارد ولی سزاوار این است که ما خودمان به تحقیق و بررسی بپردازیم.
مسافرت کردن در شب بهتر از روز است
مراد از شب، نصف دوم شب یعنی بعد از نصف شب است و سفر هنگام اول روز هم خوب است.
در روایت آمده است:
عَلَيْكُمْ بِالسَّفَرِ بِاللَّيْلِ فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّيْل[26]
یعنی برشما باد سفر کردن در شب زیرا زمین در شب تا میشود.
در روایت دیگر آمده است:
يَا عَلِيُّ، عَلَيْكَ بِالدَّلْجَةِ، فَإِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَى بِاللَّيْلِ مَا لَا تُطْوَى بِالنَّهَارِ، يَا عَلِيُّ، اغْدُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) بَارَكَ لِأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا[27]
یعنی ای علی بر تو باد سفر کردن در شب زیرا زمین تا میشود آنچنان که بیشتر از روز است ای علی اول صبح حرکت کن زیرا خداوند برکت را برای امت من در صبح قرار داده است.
این روایت اشاره به تئوریهی «نسبیت زمان» دارد. ما فکر میکنیم که زمان ثابت است و یک ساعت، یک ساعت است ولی این روایت نشان میدهد که زمان نسبی است. زمان میتواند کوتاه یا بلند باشد.
تئوری «نسبیت» برای آینشتین است ولی در روایات ما وجود دارد و این تئوری در کل دنیا معروف است و فیزیک دنیا بر پایهی این تئوری است. در این تئوری آمده است که زمان کوتاه و بلند میشود.
کسی که لحظات خوشی داشته باشد برای او ساعت خیلی زود میگذرد و اگر مشکل یا ترس و هراسی مانند کشته شدن یا نزول بلاء داشته باشد، ساعت برای او طولانی میشود.
این روایت میگوید زمین تا میشود یعنی هم مکان و هم زمان نسبی هستند.
ما وقتی با سرعت صد کیلومتر حرکت میکنیم یعنی در یک ساعت صد کیلومتر حرکت میکنیم. اگر زمین تا شود باید در یک ساعت دویست کیلومتر حرکت کنیم. مانند لباسی که تا میشود، صد کیلومتر، پنجاه کیلومتر میشود.
چیزی که ما میفهمیم این است که یک ساعت، نیم ساعت میشود و انسان احساس نیم ساعت دارد، یعنی نسبیت در زمان است که به تبع آن نسبیت در مکان اتفاق میافتد.
اگر این تفسیر درست باشد و قائل به نظریهی نسبیت شویم معنای خطیر آن این است که زمان و مکان داخل وجود خود انسان است. زمان و مکان چیزی غیر از احساس و درک وجود ندارد و بیرون انسان چیز ثابتی به عنوان زمان و مکان وجود ندارد.
ما گفتیم زمین و زمان تغییر نکرده است و آنچه تغییر کرده است، حس ما است. ما یک ساعت را نیم ساعت احساس میکنیم. بنابراین آنچه کوتاه و بلند شده است در وجود ما است.
امروزه بشر در تفسیر زمان عاجز است. آخر حرف فلاسفه این است که زمان یک خط موهومی است.
اگر این تفسیر بنده درست باشد زمان و مکان در وجود انسان معنا میشود.
در غرب ثابت شده است که روز برای پیرمرد یک ساعت است ولی برای بچه طولانی است. پیرمرد تا از جای خود بلند شود و یک صبحانه ای بخورد، روز تمام شده است.
البته ما شاید اصل وجود زمان، خارج از وجود انسان را قبول کنیم ولی نسبیت زمان و کوتاه و بلند شدن آن داخل وجود انسان است.
طی الارض هم به همین معنای تا شدن زمین است.
ما گفتیم «قمر در عقرب» برای کسی که میداند «قمر در عقرب» است اثرات منفی دارد ولی کسی که نمیداند، اگر چه قمر در عقرب باشد ولی اثرات منفی آن را نمیبیند. بنابراین هرچه هست، در وجود انسان است.
در روایت دیگر آمده است:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَقُولُ النَّاسُ تُطْوَى لَنَا الْأَرْضُ بِاللَّيْلِ كَيْفَ تُطْوَى قَالَ هَكَذَا ثُمَّ عَطَفَ ثَوْبَه[28]
یعنی به امام صادق(ع) عرض کردم مردم میگویند زمین در شب برای ما تا شد، چگونه زمین تا میشود؟ فرمود اینگونه (سپس لباس خود را تا کرد).
یعنی یک قسمت زمین روی یک قسمت دیگر میافتد و صد کیلومتر، پنجاه کیلومتر میشود.
معرفی بیماری خیز قلبی
آب در یک قسمتی از بدن جمع میشود. پا یا دست فردی ورم میکند و در آن آب جمع میشود. تجمع بیش از حد مایع در نسوج بدن که در نتیجهی نارسایی احتمالی قلب است.
پا که ورم میکند سه حالت دارد. یا کلیه کم کار است و نمیتواند آب داخل بدن را کامل تخلیه کند. مانند پمپ ضعیف که نمیتواند آب حوض را تخلیه کند و آب در حوض باقی میماند و یا قلب ضعف دارد و قدرت چرخاندن خون در بدن را ندارد تا آب اضافه از بدن خارج شود و یا بر اثر ضربه و شکستگی و مشکل قبلی، رگ ها تنگ میشود و بدن ورم میکند.
قلب باید خوب کار کند تا کلیه هم خوب کار کند. زمانیکه قلب ناتوان است، کلیه هم ضعیف عمل میکند و توانایی تخلیه آب اضافی را ندارد.
بله اگر یک پا باشد احتمال ضربه خوردن یا گرفتگی رگ بیشتر است ولی اگر دو پا باشد یا از کلیه و یا از قلب است.
درمان
داروی تقویت کنندهی قلب و داروی تخلیه کنندهی آب اضافی بدن که همان داروی «مُدر» است.
داروی کلیه اگر اثر نکند، معلوم میشود که مشکل از قلب است. ورم بر اثر مشکل قلبی نادر است و باید سوابق بیمار بررسی بشود.
سابقهی آنفاکتوس یا آنژین یا گرفتگی کرونر قلب شاید موجب ورم باشد.
شاید کسی در معرض سرما و مشکلات کلیوی باشد که معلوم میشود اشکال از کم کاری کلیه است.
معرفی بیماری شوک
در زمان خونریزی شدید، آنفاکتوس، عفونت ها، مسومیت ها، مصرف دارو و صدمات و ضربات خون به اندازهی کافی به قلب بر نمیگردد.
قلب مثلا یک لیتر خون پمپاژ میکند ولی خونی که به قلب بر میگردد نیم لیتر است که حالت «شوک» به آن میگویند.
مثلا بر اثر مار یا عقرب گزیدگی، رگ ها بسته میشود و خون نمیتواند به قلب برگردد.
بنابراین برگشت ناکافی خون به قلب به صورت کاهش برگشت جریان خون و نقصان بازدهی قلب است.
علائم
بی حالی، بی تفاوتی، احساس تشنگی شدید، اضطراب، نگرانی، پریدگی رنگ، ترشح عرق زیاد، نبض ضعیف و سریع، ضربان کم است ولی تند است، کاهش فشار خون، تنگی نفس.
شوک گاهی از نرسیدن خون به قلب است و گاهی به علت بیشتر شدن خون از ظرفیت قلب است. مثلا یک رگ قلب یا پا بسته است و خون داخل پا نمیرود، وقتی که رگ پا باز میشود خون داخل پا میرود و ظرفیت رگ ها برای خون زیاد میشود در نتیجه خونی که به قلب برمیگردد کم است و باعث شوک میشود.
نوع دیگری از شوک
شوک نوع دوم شدید تر است زیرا حالت «سنگ کوب» میآورد.
علائم
سنگ کوب، گیجی مفرط، تاری دید
درمان
عامل شوک برطرف شود. مانند جلوگیری از خونریزی خارجی به همان روشی که در روایات آمده است، جلوگیری از خونریزی داخلی با مصرف قرص خون.
مصرف زیاد آب نیز حجم خون را زیاد میکند و باعث پر شدن قلب میشود.
بیمار خوابانده شود و سر او از بدن پایین تر باشد تا خون کافی به مغز برسد و منجر به نارسایی خون به مغز و سکته مغزی و فلج مغزی نشود.