«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

95/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث حیوانات – سلامتی در سفر – معرفی بیماری آنفاکتوس(سکته‌ی قلبی)

شتر

در روایات از نگهداری شتر خیلی تعریف نشده است. البته در گذشته به عنوان یک وسیله‌ی نقلیه و برای بار کشی استفاده می‌شده است ولی به عنوان پرورش و برای کار تجاری سفارش نشده است زیرا شتر سبب آسیب رسیدن به انسان می‌شود.

در روایت آمده است که شیطان همیشه همراه شتراست و در محل نگهداری شتر هم شیطان وجود دارد به هیمن جهت نماز خواندن و بودن در آغل شتر صلاح نیست.

فرموده اند از وسط «قطار» یعنی صف شتران عبور نکنید زیرا در آنجا شیطان وجود دارد. گفتیم که شیطان به معنای میکروب و ویروس است بنابراین سبب بیماری می‌شود.

در روایت آمده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَدْ سُئِلَ‌ عَنِ‌ الْإِبِلِ‌ فَقَالَ تِلْكَ أَعْنَانُ الشَّيَاطِينِ وَ يَأْتِي خَيْرُهَا مِنَ الْجَانِبِ الْأَشْأَمِ قِيلَ إِنْ سَمِعَ النَّاسُ هَذَا تَرَكُوهَا قَالَ إِذاً لَا يَعْدَمَهَا الْأَشْقِيَاءُ الْفَجَرَة[1]

یعنی از پیامبر(ص) در مورد شتر سوال شد فرمود شترها گردن های شیطان هستند و شیر شتر باید از طرف چپ دوشیده شود عرض شد اگر مردم بدانند شتر خوب نیست دیگر شتر پرورش نمی‌دهند فرمود افراد فاجر و بدبخت به پرورش شتر ادامه می‌دهند.

در روایت آمده است در اطراف شتر نباشید و در روایت دیگر آمده است:

إِنَّ عَلَى ذِرْوَةِ كُلِ‌ بَعِيرٍ شَيْطَاناً فَامْتَهِنُوهَا لِأَنْفُسِكُمْ وَ ذَلِّلُوهَا وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا فَإِنَّمَا يَحْمِلُ اللَّه‌[2]

یعنی روی کوهان یا روی سر هر شتری شیطانی وجود دارد...

در روایت دیگر آمده است:

نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُتَخَطَّى الْقِطَارُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ قَالَ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ قِطَارٍ إِلَّا وَ مَا بَيْنَ الْبَعِيرِ إِلَى الْبَعِيرِ شَيْطَان‌[3]

یعنی پیامبر(ص) از عبور کردن بین شتران پشت سر هم نهی کرد عرض شد علت نهی چیست؟ فرمود هیچ قطاری نیست مگر اینکه بین دو شتر شیطان (میکروب و ویروس) وجود دارد.

پیامبر(ص) از نماز خواندن و خوابیدن در آغل شتران نهی کرد زیرا محل زیست شیطان است.

بنابراین بیماری های مشترک بین شتر و انسان وجود دارد یا اینکه شتران باعث جمع شدن میکروب هایی می‌شود که باعث بیمار شدن انسان هستند.

کلا با شتر بودن مانند شتربانی تعریف خوبی ندارد ولی اگر یک شتری در خانه باشد تا کارهای خانه انجام شود اشکالی ندارد.

در روایت دیگر آمده است:

يَا بُنَيَّ اتَّخِذِ الْغَنَمَ‌ وَ لَا تَتَّخِذِ الْإِبِل‌[4]

یعنی امام صادق(ع) به فرزندش فرمود گوسفند داشته باش ولی شتر نگهداری نکن.

گوشت شتر خوب است و مستحب است و از «حنفیه» است و پیامبر(ص) شتر داشت به نام «عذباء» ولی پرورش شتر کار خوبی نیست.

این روایات با نقل های متعدد آمده است و در کتاب محاسن و بابی در کتاب وسائل وجود دارد و در کافی هم آمده است.

راجع به شتر آمده است:

إِذَا أَدْرَكْتُمُ الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ فِي مُرَاحِ الْغَنَمِ فَصَلُّوا فِيهَا فَإِنَّهَا سَكِينَةٌ وَ بَرَكَةٌ وَ إِنْ أَدْرَكْتُمُ الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ فِي أَعْطَانِ الْإِبِلِ فَاخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّهَا جِنٌ‌ مِنْ‌ جِنٍ‌ خُلِقَتْ أَ لَا تَرَى أَنَّهَا إِذَا نَفَرَتْ كَيْفَ تَشْمَخُ بِأَنْفِهَا[5]

.... شتر جنی است که از جن خلق شده است آیا نمی‌بینی هنگامی که عصبانی می‌شود چگونه بینی خود را بالا می‌برد.

خلقت شتر مانند خلقت جن عجیب است. درست است که در قرآن به خلقت شتر توجه داده شده است و این منافاتی با مکروه بودن پرورش شتر ندارد زیرا حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید ببینید زرافه و خفاش چطور خلق شده است، معنای آن خوب بودن نگهداری زرافه و خفاش نیست.

شتر از مسوخ نیست ولی شاید اینکه فرمود «من جن خلقت»، مراد این باشد که مسوخ جن است ولی به احتمال بیشتر مراد این است که در محل زندگی شتر، جنیان زیاد هستند.

 

سگ

 

نگهداری از سگ هم به صلاح نیست و در خانه ای که سگ باشد، ملائکه حضور پیدا نمی‌کنند مگر اینکه انسان ناچار باشد در اینصورت سگ باید محل جداگانه ای نگهداری شود و وارد خانه نباید بشود.

سگ شکاری و سگ گله استثناء شده است.

در روایت آمده است:

الْكِلَابُ‌ مِنْ‌ ضَعَفَةِ الْجِنِّ فَإِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمُ الطَّعَامَ وَ شَيْ‌ءٌ مِنْهَا بَيْنَ يَدَيْهِ فَلْيُطْعِمْهُ أَوْ لِيَطْرُدْهُ فَإِنَّ لَهَا أَنْفُسَ سَوْءٍ[6]

یعنی سگ ها از ضعفاء جن هستند پس اگر کسی غذا بخورد و سگ در مقابل آن است یا به آن غذا بدهد یا آن را دور کند زیرا سگ نفس بدی دارد.

«انفس» اگر از «نَفس» باشد یعنی ذات بدی دارد و مثلا حالت حسادت دارد ولی اگر بگوییم «انفس» از «نَفَس» به معنای دم و باز دم آمده است، به معنای این است که نفس کشیدنش میکروبی و آلوده است و سبب ابتلا به بیماری «هاری» می‌شود.

از جمله «سوء» همان «هاری» است که در عربی به آن «داء الکلب» می‌گویند.

در روایت دیگر آمده است:

بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَا تَدَعْ‌ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَ لَا قَبْرا إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَه‌[7]

یعنی حضرت امیر(ع) تعریف می‌کند پیامبر(ص) مرا به سوی مدینه فرستاد و فرمود همه‌ی مجسمه و عکس ها را از بین ببر و همه‌ی قبر ها را با زمین یکسان کن و همه‌ی سگ ها را بکش.

در روایت آمده است سگ هایی که رنگ یک دست دارند یعنی فقط سفید یا سیاه یا قرمز باشند خطرناک و از مسوخات جن یا انس هستند. درگربه ها هم این مسئله وجود دارد.

در بیماری «هاری» انسان شروع به «پارس کردن» می‌کند و کشنده است.

بعضی از سگ ها و گربه ها هاری دارند و انسان را گاز می‌گیرند و هاری به انسان منتقل می‌شود.

 

سلامتی در سفر

 

آیا سفر در سلامتی نقش دارد؟

در روایت آمده است:

سَافِرُوا تَصِحُّوا سَافِرُوا تَغْنَمُوا[8]

یعنی مسافرت کنید سالم بشوید ...

کسی که مسافرت می‌رود بدنش در مقابل بیماری مقاوم تر می‌شود و با نشاط تر و راحت تر می‌شود. باید نقش سفر در مقاومت بدن و سلامتی بررسی شود که یک دانشگاه و یک کتاب است.

افرادی که مبتلا به انواع بیماری می‌شوند و مبتلا به فشار خون و دیابت و چربی خون و مشکلات دیگر دارند، خوب است که پی در پی مسافرت بروند زیرا باعث سلامتی و بانشاط شدن و طراوت آن ها می‌شود.

سفر چه با وسیله باشد و چه بدون وسیله باشد مطلوب است. بدن با رفتن به شهرهای دیگر در مقابل میکروب های آن شهرها مقاوم می‌شود و باعث بیشتر شدن مقاومت بدن می‌شود که شروطی هم دارد که باید رعایت بشود.

برخی کارها مانند داغ کردن یا عمل جراحی برای انسان مکروه است ولی برای بدن منافعی دارد. سفر هم رنج دارد ولی به دنبال آن سلامتی وجود دارد.

بنابراین سفر در سلامتی نقش دارد و باعث سلامتی است.

 

چه کنیم تا سفر بدون آسیب و ضرر باشد؟

سفر قوانین و شرائط و روزها و ساعاتی دارد که باید به آن ها بپردازیم.

 

روز سفر

در یک روز انسان به مسافرت می‌رود و به سلامتی بر می‌گردد ولی امکان دارد در روزی به انسان آسیب یا ضرری برسد.

شنبه

شاید بهترین روز برای سفر شنبه باشد که در قرآن به آن اشاره شده است:

﴿فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[9]

یعنی و هنگامى كه نماز پايان گرفت (شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد، و خدا را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شويد.

اگر نماز جمعه تمام شود می‌توان سفر کرد. ائمه (ع) می‌فرمایند جمعه نماز تمام می‌شود و شنبه می‌توانید به مسافرت بروید.

در روایت راجع به این آیه آمده است:

سَأَلْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ‌ قَالَ الصَّلَاةُ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الِانْتِشَارُ يَوْمَ‌ السَّبْتِ‌ وَ قَالَ السَّبْتُ لَنَا وَ الْأَحَدُ لِبَنِي أُمَيَّة[10]

یعنی از امام صادق(ع) در مورد آیه ده سوره جمعه پرسیدیم فرمود نماز در روز جمعه است و سفر در روز شنبه است و فرمود شنبه برای ما است و یکشنبه برای بنی امیه است.

در روایت دیگر آمده است:

مَنْ أَرَادَ سَفَراً فَلْيُسَافِرْ يَوْمَ‌ السَّبْتِ فَلَوْ أَنَّ حَجَراً زَالَ عَنْ جَبَلٍ فِي يَوْمِ سَبْتٍ لَرَدَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَكَانِه‌[11]

یعنی کسی که سفر می‌رود در روز شنبه برود پس اگر در روز شنبه سنگی از کوه ریزش کند خداوند آن را سرجای خود برمی‌گرداند.

این مسئله خیلی عجیب است که به ما اطمینان و راحتی در سفر می‌دهد. پس اگر انسان در روز شنبه به مسافرت برود آسیبی نمی‌بیند.

شاید مسافرت رفتن در روز شنبه شامل شب هم بشود ولی در روایت «یوم» آمده است. از طلوع تا غروب آفتاب روز محسوب می‌شود.

روز شنبه شاید شامل شب شنبه هم بشود زیرا برای بعد از ظهر جمعه هم روایت داریم که سفر مناسب است.

بهترین ساعت اول صبح شنبه است. پیامبر(ص) می‌فرماید:

اللهم بارك‌ لامتى‌ في بكورها يوم سبتها و خميسها[12]

یعنی خدایا به امت من در حرکت اول صبح روز شنبه و پنجشنبه برکت بده.

این روایت مطلق بیرون رفتن را شامل می‌شود که یکی از مصادیق آن سفر رفتن است. بنابراین بیرون رفتن در روز شنبه برای همه‌ی کارها و نیازها مناسب است.

 

یکشنبه

در روز یکشنبه روایات اختلاف دارند. در روایتی آمده است:

السَّبْتُ لَنَا وَ الْأَحَدُ لِبَنِي أُمَيَّة[13]

یعنی روز شنبه برای ما و روز یکشنبه برای بنی امیه است.

معلوم می‌شود روز یکشنبه صلاحیت ندارد زیرا بنی امیه انتخاب کرده است. این روایت برای سفر نیست و شامل تمام کارها می‌شود.

شاید مراد برکت داشتن روز یکشنبه باشد که در این صورت منافاتی با مسافرت کردن در روز یکشنبه نخواهد داشت.

در هر روزی کارهای خوب مناسب است. حتی روز چهارشنبه که انجام کار در آن نهی شده است و روز نحس همیشگی است، بعضی کارها مانند شروع کارها در آن روز مناسب است.

به همین جهت علماء دروس را روز چهارشنبه شروع می‌کنند.

روز شنبه و یکشنبه برای ساخت و ساز مناسب است زیرا خداوند خلقت آسمان و زمین را روز یکشنبه آغاز کرده است ولی کاری که می‌خواهد مستمر باشد، آغاز آن در روز چهارشنبه مناسب است.

در روایت آمده است:

أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِيهِ يَا فُلَانُ مَا لَكَ‌ لَمْ‌ تَخْرُجْ‌ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْيَوْمُ الْأَحَدُ قَالَ وَ مَا لِلْأَحَدِ قَالَ الرَّجُلُ لِلْحَدِيثِ الَّذِي جَاءَ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ احْذَرُوا حَدَّ الْأَحَدِ فَإِنَّ لَهُ حَدّاً مِثْلَ حَدِّ السَّيْفِ قَالَ كَذَبُوا كَذَبُوا مَا قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَإِنَّ الْأَحَدَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَالْإِثْنَيْنِ قَالَ سُمِّيَ بِاسْمِهِمَا قَالَ الرَّجُلُ فَسُمِّيَ بِاسْمِهِمَا وَ لَمْ يَكُونَا فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا حُدِّثْتَ فَافْهَمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ عَلِمَ الْيَوْمَ الَّذِي يُقْبَضُ فِيهِ نَبِيُّهُ ص وَ الْيَوْمَ الَّذِي يُظْلَمُ فِيهِ وَصِيُّهُ فَسَمَّاهُ بِاسْمِهِمَا قَالَ قُلْتُ فَالثَّلَاثَاءَ قَالَ خُلِقَتْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ النَّارُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى‌ انْطَلِقُوا إِلى‌ ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُون‌ انْطَلِقُوا إِلى‌ ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ‌ قَالَ قُلْتُ فَالْأَرْبِعَاءُ قَالَ بُنِيَتْ أَرْبَعَةُ أَرْكَانِ النَّارِ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ قَالَ قُلْتُ فَالْخَمِيسُ قَالَ خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ يَوْمَ الْخَمِيسِ قَالَ قُلْتُ فَالْجُمُعَةُ قَالَ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقَ لِوَلَايَتِنَا يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ قُلْتُ فَالسَّبْتُ قَالَ سَبَتَتِ الْمَلَائِكَةُ لِرَبِّهَا يَوْمَ السَّبْتِ فَوَجَدْتُهُ لَمْ يَزَلْ وَاحِداً[14]

یعنی امام صادق(ع) به یکی از دوستداران گفت چرا مسافرت نرفته ای؟ عرض کرد فدایت شوم امروز یکشنبه است امام(ع) فرمود خارج شدن در این روز چه اشکال دارد؟ عرض کرد به خاطر حدیثی که از پیامبر(ص) آمده است که تیزی روز یکشنبه را مراقبت کنید زیرا مانند شمشیر تیز است امام(ع) فرمود این دروغ است زیرا احد یکی از اسماء الاهی است ...

معلوم می‌شود مسافرت در یکشنبه اشکالی ندارد.

تیزی به معنای خطر است.

در روایت دیگر آمده است:

السَّبْتُ‌ لَنَا وَ الْأَحَدُ لِشِيعَتِنَا وَ الِاثْنَيْنِ لِبَنِي أُمَيَّةَ وَ الثَّلَاثَاءُ لِشِيعَتِهِمْ- وَ الْأَرْبِعَاءُ لِبَنِي الْعَبَّاسِ وَ الْخَمِيسُ لِشِيعَتِهِمْ- وَ الْجُمُعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ فِيهِ سَفَرٌ- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ- وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ‌- يَعْنِي سَفَرَ يَوْمِ السَّبْت‌[15]

یعنی روز شنبه برای ما و یکشنبه برای شیعیان ما است و دوشنبه برای بنی امیه است و سه شنبه برای شیعیان آن ها و چهارشنبه برای بنی عباس و پنجشنبه برای شیعیان آن ها و جمعه برای خدا است و در آن سفر نیست خداوند فرمود فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ- وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ یعنی سفر باید روز شنبه باشد.

شاید در روایت اول که آمده بود یک شنبه برای بنی امیه است کلمات «لشیعتنا و الاثنین» حذف شده باشد.

بنده یک زمانی تصحیح متون کار من بوده است و قانون کلی مقدم بودن سقط و حذف بر اضافه است. در روایت آخر دو کلمه اضافه شده است.

یا دو کلمه در روایت اول حذف شده است و یا در روایت آخر دو کلمه اضافه شده است، بنابر قانون کلی در تصحیح متون، حذف مقدم بر اضافه است. بنابراین در روایت اولی دو کلمه حذف شده است و روایت آخر مقدم است.

در تصحیح متون، اصل «عدم سقط» است. افرادی که کتاب های حدیثی و غیر حدیثی می‌نویسند، ممکن است که کلمه ای را در اثر غفلت حذف کنند ولی اضافه کردن بعید است.

 

دوشنبه

سفر در روز دوشنبه شدیدا نهی شده است. نباید سفر در روز دوشنبه آغاز شود.

در روایت آمده است:

لا تسافر يوم‌ الاثنين‌ و لا تطلب فيه حاجة[16]

یعنی در روز دوشنبه نه سفر کن و نه حاجت بطلب.

در روایت دیگر آمده است:

أردنا أن نخرج فجئنا نسلم على أبي عبد اللَّه ع فقال كأنكم طلبتم بركة الاثنين قلنا نعم قال فأي يوم أعظم شؤما من‌ يوم‌ الاثنين‌ فقدنا فيه نبينا ص و ارتفع الوحي عنا لا تخرجوا و اخرجوا يوم الثلاثاء[17]

یعنی ... کدام روز از دوشنبه شوم و نحس تر است؟ پیامبر(ص) را در این روز از دست دادیم و وحی از ما قطع شد در روز دوشنبه خارج نشوید و روز سه شنبه خارج شوید.

در روایت دیگر آمده است:

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِي مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِي فَقَالَ وَ مَتَى تَخْرُجُ قَالَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ لَهُ وَ لِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ قَالَ أَطْلُبُ‌ فِيهِ‌ الْبَرَكَةَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وُلِدَ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمُ شُؤْماً مِنْ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ يَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ انْقَطَعَ فِيهِ وَحْيُ السَّمَاءِ وَ ظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى يَوْمٍ سَهْلٍ لَيِّنٍ أَلَانَ اللَّهُ لِدَاوُدَ ع فِيهِ الْحَدِيدَ فَقَالَ الرَّجُلُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ اخْرُجْ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ[18]

یعنی مردی خدمت امام کاظم(ع) آمد عرض کرد می‌خواهم سفر روم برایم دعا کن امام (ع) فرمود چه روزی سفر می‌روی؟ عرض کرد روز دوشنبه امام(ع) چرا؟ عرض کرد تبرکا زیرا پیامبر(ص) روز دوشنبه به دنیا آمد امام(ع) فرمود دروغ است، پیامبر(ص) روز جمعه متولد شد و روزی شوم تر از دوشنبه نیست، پیامبر(ص) در این روز فوت کرد و وحی قطع شد و در این روز به ما ظلم شد آیا روز راحت تر به تو معرفی نکنم؟ خداوند در این روز آهن را برای حضرت داوود (ع) نرم کرد عرض کرد بله فرمود روز سه شنبه خارج شو.

گویا امام حسین(ع) نیز در روز دوشنبه به شهادت رسیده است.

روایاتی هم داریم می‌فرماید پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) روز دوشنبه مسافرت می‌رفتند.

احتمال دارد که مسافرت در روز دوشنبه به قصد برکت داشتن این روز خوب نباشد ولی اگر قصد تبرک نباشد بعید نیست اشکالی نداشته باشد.

 

معرفی بیماری «آنفاکتوس»

 

اسم علمی سکته‌ی قلبی «آنفارکتوس» است که معروف به آنفاکتوس است. می‌گویند این شخص مشکل قلبی دارد، سوال می‌کنند که آیا آنفاکتوس کرده است یا نه؟ یعنی اگر آنفاکتوس کرده است، مشکل جدی و حاد پیدا کرده است.

«آنفارکتوس میوکارد» که به معنای سکته‌ی قلبی است. یک درصدی از قلب یا یک عضله از قلب با آنفاکتوس از کار می‌افتد.

می‌گویند بعد از آنفاکتوس چند درصد از قلب از کار افتاده است؟ مثلا بیست یا سی درصد از کار افتاده است یا به همین مقدار باقی مانده است.

آنفاکتوس، نوعا انهدام قسمتی از عضله‌ی قلب است که به دنبال انسداد شرائن کرونر به وجود می‌آید. اول رگ قلب بسته می‌شود و بعد از آن سکته رخ می‌دهد.

آنفاکتوس با احساس درد و فشار شدید در پشت جناق سینه همراه است. مانند درد معمولی نیست و احساس گرفتگی در قلب است.

گاهی حالت شک به انسان دست می‌دهد و گاهی هم منجر به مرگ می‌شود که در روایات به «موت فجاه» یعنی مرگ ناگهانی آمده است.

این عارضه در اثر گرفتگی یکی از شاخه های بزرگ شرائن کرونر است. قلب شاخه های زیاد دارد ولی شاخه های اصلی چهار شاخه بیشتر نیست. یکی از این شاخه های اصلی در اثر لخته اگر بسته بشود، آنفاکتوس رخ می‌دهد.

خون لخته می‌شود و باعث بسته شدن رگ قلب می‌شود ولی سوداء تدریجی است و باعث تنگ شدن تدریجی رگ قلب می‌شود ولی لخته دفعی است.

لخته از بلغم است.

گاهی علت آنفاکتوس، خونریزی در جدار رگ های کرونر است یا ناشی از تنگی دریچه «میترال» است و گاهی هم به علت انسداد تدریجی رگ کرونر است که همان سابقه‌ی بیماری «آنژین» است که قبلا خواندیم که همان انسداد تدریجی بر اثر رسوبات سوداء است.

علائم

درد شدید پشت جناق سینه به صورت فشردگی و له شدگی و تنگی نفس به همراه ضعف و عرق شدید. گاهی حالت تهوع و استفراغ و سکسکه و بزرگ شدن شکم و وحشت از مرگ، یعنی احساس مردن می‌کند به همین دلیل وحشت می‌کند.

درد آنفاکتوس مانند دردهای معمولی نیست.

اگر کسی با این شرائط بود، سکته کرده است که در روایات آمده است که تدبیر لحظه ای فشار آوردن روی سینه است.

در روایت آمده است که اگر با فشار مرده زنده شد، تعجب نکنید چون ممکن است فردی سکته کند و علائم مرده پیدا کند ولی بعد از سه روز می‌نشیند که خیلی اتفاق می‌افتد.

درمان

در روایات می‌فرماید، کسی که سکته می‌کند را سه روز نگهدارید زیرا احتمال زنده شده او وجود دارد.

امروزه از دستگاه شُک استفاده می‌کنند که همان کار فشار را انجام می‌دهد.

در روایات آمده است اگر کسی موت ناگهانی دارد، تا سه روز او را نگهدارید. خیلی اتفاق می‌افتد که شخصی با سکته از بین می‌رود و بلافاصله او را دفن می‌کنند ولی در قبر زنده می‌شود.

بنابراین کار اول فشار دادن است و در مرحله‌ی بعد استفاده از داروی بازکننده‌ی عروق است و برای درد آن استفاده از گلابی و در مرحله‌ی بعد به است.

می‌فرماید بهترین درمان قلب درد گلابی است. سریع باید گلابی یا آب آن را مصرف کند تا درد قلب ساکت شود زیرا درد قلب قابل تحمل نیست و خیلی شدید است.

اگر به حالت مرگ رفت فشار او را زنده می‌کند و در مراحل بعدی بازکننده عروق و صاف کننده خون برای گردش راحت خون در رگ ها و داروی لخته خون برای از بین رفتن لخته مصرف کند.


[1] المحاسن، برقی، ج2، ص638.
[2] المحاسن، برقی، ج2، ص636.
[3] المحاسن، برقی، ج2، ص639.
[4] المحاسن، برقی، ج2، ص640.
[5] بحارالانوار، مجلسی، ج80، ص309.
[6] الکافی، کلینی، ج6، ص553، ط اسلامیه.
[7] المحاسن، برقی، ج2، ص613.
[8] المحاسن، برقی، ج2، ص345.
[9] سوره جمعه، آیه10.
[10] المحاسن، برقی، ج2، ص346.
[11] المحاسن، برقی، ج2، ص345.
[12] تفسیر نورالثقلین، العروسی، ج4، ص209.
[13] المحاسن، برقی، ج2، ص346.
[14] الخصال، شیخ صدوق، ج2، ص383.
[15] صحیفه الرضا، امام رضا ع، ص78.
[16] الوافی، فیض کاشانی، ج12، ص354.
[17] الوافی، فیض کاشانی، ج12، ص354.
[18] الخصال، شیخ صدوق، ج2، ص385.