«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث سلامتی در زینت (عمامه – کفش) _ معرفی بیماری خونریزی
پوشیدن عمامه و تحت الحنک
عمامه چیز تازه ای نیست بلکه از قدیم، مردم دنیا عمامه میپوشیدند. بحث سرما نیست چون کسانی از عمامه استفاده میکردند که اهل مناطق گرمسیر بوده اند مانند هندوستان و جزیره العرب که چیزی به نام سرما در آن جا نیست. البته جاهای دیگر دنیا مانند کشورهای آفریقایی و حتی کشورهایی مانند ایران و ترکیه نیز عمامه داشته اند.
گذاشتن عمامه حتما حکمتی دارد و این عمل دور از نظر انبیاء نبوده است گویا مسئلهی عمامه از انبیاء رسیده است زیرا شاید به ذهن بشر نمیرسیده است ولی انبیاء به عمامه سفارش کردند و مردم دنیا هم عمامه پوشیدند.
البته میخواهیم این مسئله را به شکل وسیع تر بیان کنیم و کار به عمامه نداریم، طبع بشر مایل به پوشاندن سر و گذاشتن چیزی روی سر است. در بعضی جاها از عمامه استفاه میکنند و جاهای دیگر مانند اروپایی ها و یهود از کلاه استفاده میکنند. یهود مقید است که کلاهی مانند عرق چین استفاده کند.
حتما پوشاندن سر، ریشه دارد و یک امر اتفاقی نیست.
تجربه نشان داده است، افرادی که عمامه میگذارند مبتلا به آلزایمر نمیشوند. به همین جهت علماء مبتلا به آلزایمر و فراموشی نمیشوند و عقل خود را از دست نمیدهند ولی در غیر علماء شایع است. بنابراین معلوم میشود عمامه در پیشگیری از آلزایمر و ضعف عقل و ذهن نقش دارد.
با پوشیدن عمامه سر و مغز گرم میشود. آیا گرم شدن مغز خوب است یا نه؟ البته در روایات داریم مغز خیلی گرم نباید شود. و خداوند نقس کشیدن و مرطوب قرار دادن مجاری تنفسی را برای سرد شدن مغز قرار داده است. مواد مرطوب در بینی بخار میشود و مغز را سرد میکند.
لِئَلَّا يَشِيطَ الدِّمَاغُ بِحَرِّهِ[1]
یعنی تا دماغ از آتش خود نسوزد.
از این روایت معلوم میشود داغ شدن مغز شاید به صلاح نباشد ولی در عین حال میبینیم پوشاندن سر در تمام جوامع بشری بوده است تا اینکه انقلاب صنعتی اخیر آمده و تمام مردم دنیا را مُکَلا(بدون کلاه و عمامه) کرد و به شکل کت و شلواری درآورد.
به نظر من این هم یک کار حساب شده است.
بله، شاید کلاه، همان حکمت مو در جلوگیری از عروض سرما و گرمای ناگهانی دارد. عروض سرما و گرمای ناگهانی را میگیرد.
ولی به هرحال، عمامه با این همه کلفتی، به خصوص در تابستان سر را گرم میکند ولی شاید در این حد گرما مطلوب باشد.
آیا ما باید مردم را تشویق به گذاشتن عمامه کنیم؟ این سنت یقینا بوده است و در قدیم غیر طلبه ها هم عمامه داشته اند، عمامه های روستایی، عمامه های مخصوص و عمامه های مشهدی بوده است.
اگر قرار باشد انسان از عمامه استفاده کند، تفصیلی بین زمستان و تابستان وجود دارد؟ تفصیلی بین بیرون از خانه و داخل خانه وجود دارد؟ عمامه بین موقع خواب و بیداری متفاوت است؟
در روایات عمامه به عنوان یک «زی» مطرح است. منش پیامبران و ائمه علیهم السلام و منش ملائکه گذاشتن عمامه است.
در قرآن آمده است:
﴿بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمين﴾[2]
یعنی آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، كه نشانههايى با خود دارند، مدد خواهد داد.
کلمه «مسومین» را به عمامه معنا کرده اند.
در روایت آمده است:
عَمَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع بِيَدِهِ فَسَدَلَهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ قَصَّرَهَا مِنْ خَلْفِهِ قَدْرَ أَرْبَعِ أَصَابِعَ ثُمَّ قَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا تِيجَانُ الْمَلَائِكَةِ[3]
یعنی پيغمبر عمامهاى بر سر على (ع) نهاد باين شكل كه يكطرف آن را از جلو بروى سينه وى فروهشت. و طرف ديگرش را بقدر چهار انگشت از پشت سر فرو انداخت، و بعد او را از پشت سر و جلو ورانداز كرد و فرمود: تاج فرشتگان اين گونه است.
بنابراین عمامه گذاشتن یک زی است که امروزه بعنوان زی طلبگی است. ولی این مسئله در کل دنیا مانند هندوستان و روستایی ها مطرح است.
در روایت آمده است:
الْعَمَائِمُ تِيجَانُ الْعَرَب[4]
یعنی عمامه ها تاج عرب هستند.
در روایت دیگر آمده است:
الْعَمَائِمُ تِيجَانُ الْعَرَبِ فَإِذَا وَضَعُوا الْعَمَائِمَ وَضَعَ اللَّهُ عِزَّهُم[5]
یعنی عمامه ها تاج عرب است هنگامی که عمامه ها را کنار بگذارند خداوند عزت آن ها را میگیرند.
تا وقتی عمامه دارند عزیز هستند و هنگامی که عمامه را کنار بگذارند، ذلیل و خوار میشوند. الان میبینیم، عرب دیگر عزتی ندارد و علت آن کنار گذاشتن عمامه است و آن را به «اِگال»، چپیه ای که روی سر میاندازند تبدیل کرده اند و یا کت و شلواری شده اند.
در روایت دیگر آمده است:
اعْتَمُّوا تَزْدَادُوا حِلْما[6]
یعنی عمامه بپوشید تا صبور شوید.
عمامه سبب حلم و وقار است. مسائل مادی هم در اخلاقیات انسان تاثیر گذار است. انسانی که عمامه میگذارد در برخوردها سنگین تر از باقی افراد است. مثلا کسی که عمامه میگذارد، عمامه به او اجازه نمیدهد که در خیابان بدود ولی شخصی که کت و شلواری است، دویدن برای او اشکالی پیدا نمیکند و چیز مهمی نیست.
تحت الحنک
روایات تحتک الحنک بیشتر مربوط به سلامتی میشود.
در روایت آمده است:
مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ مُعْتَمّاً تَحْتَ حَنَكِهِ يُرِيدُ سَفَراً لَمْ يُصِبْهُ فِي سَفَرِهِ سَرَقٌ وَ لَا حَرَقٌ وَ لَا مَكْرُوهٌ[7]
یعنی کسی که برای سفر از منزل خارج میشود و عمامهی او تحت الحنک دارد، در سفرش مبتلا به دزدی و آتش سوزی و بدی نمیشود.
شاید «مکروه» شامل بیماری هم بشود.
در روایت دیگر پیامبر(ص) فرموده است که فرق ما با مشرکین «تحت الحنک» است.
عرض شد «تحت الحنک» زی فرشتگان است. یعنی عمامهی با تحت الحنک دارند ولی در روایت آمده است عمامهی ابلیس بدون تحت الحنک است که به آن «طابقیه» گفته میشود.
فرشتگان با دیدن شخصی که عمامهی او تحت الحنک دارد، میگویند این شخص مثل ما است و به آن کمک میکنند و نفع میرسانند.
«حِنک» به معنای چانه است، یک طرف عمامه باید تا زیر چانه بیاید.
در روایت آمده است:
مَنْ تَعَمَّمَ وَ لَمْ يَتَحَنَّكْ فَأَصَابَهُ دَاءٌ لَا دَوَاءَ لَهُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَه[8]
یعنی کسی که عمامه بگذارد و تحت الحنک نگذارد و مبتلا به بیماری لاعلاج شد کسی جز خود را ملامت نکند.
بنابراین عمامهی بدون تحت الحنک میتواند سبب بیماری لاعلاج بشود.
شاید امروز خیلی بیماری لاعلاج مانند سرطان و ام اس و دیسروفی و میوپاتی و نوروپاتی زیاد شده است و شاید یکی از اسباب آن ترک تحت الحنک باشد.
شاید استفاده بشود اگر کسی عمامه روی سر نگذارد شاید به بیماری مبتلا نمیشود ولی اگر عمامه گذاشته شد باید تحت الحنک انداخته شود.
روایات متعددی در انداختن تحت الحنک داریم. شاید یکی از علل بیماری قند که بین روحانیون هم شایع شده است، ترک کردن تحت الحنک است.
شاید بیشتر بیماری های روحی و روانی معلول ترک کردن تحت الحنک باشد.
انداختن تحت الحنک همیشگی است ولی برای نماز تاکید بیشتری دارد.
متاسفانه امروزه اگر کسی تحت الحنک بیندازد گفته میشود «اخباری» است ولی تحت الحنک سنت پیامبر(ص) است و لباس و پوشش ملائکه است.
باید سنت تحت الحنک احیاء بشود و یک عده ای خطر کنند و جلو بروند.
یقینا تحت الحنک فوائد زیادی دارد، بله میتوان جلوگیری از گلودرد را هم جزء آن فوائد به حساب آورد.
آیا عمامه بدون تحت الحنک مضر است یا اینکه فوائدی دارد ولی از باب «تعدد مطلوب» است یعنی با تحت الحنک فوائد بیشتری دارد مانند خواندن نماز در خانه و مسجد که هرکدام ثواب خاص به خود را دارد.
کلاه
پیامبر(ص) فقط از عمامه استفاده نمیکرد و از کلاه یا همان «قُلنسوه» هم استفاده میکرد.
در روایت آمده است:
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَلْبَسُ قَلَنْسُوَةً بَيْضَاءَ مُضَرَّبَةً وَ كَانَ يَلْبَسُ فِي الْحَرْبِ قَلَنْسُوَةً لَهَا أُذُنَانِ[9]
یعنی پیامبر(ص) کلاه سفید تا خورده میپوشید و در جنگ هم کلاه دارای دو گوش میپوشید.
«مضربه» یعنی تا خورده، یعنی لایه لایه دارد مانند دامنی که چین دارد و خانم ها میپوشند.
«اذنان» یعنی قسمتی داشت که روی گوش میآمد.
کفش
روی کفش تاکیدات زیادی شده است به گونه ای که در مورد سایر لباس ها وارد نشده است و کفش نقش مهمی در سلامتی و پیشگیری دارد. مسئلهی کفش تاریخ دارد و حضرت ابراهیم (ع) به کفش پوشیدن امر کرد. از زمان حضرت «شیث» پسر حضرت آدم (علیهما سلام) کفش بوده است زیرا یکی از مواریث انبیاء «نعل شیث» است. انبیاء چیزهایی دارند که از انبیاء گذشته به آن ها رسیده است مانند انگشتر موسی و پیراهن یوسف علیهما سلام که یکی از آن ها «نعل شیث» یعنی دمپایی حضرت شیث(ع) است.
بنابراین کفش از قدیم بوده است و تاریخ دارد.
هرچند بعد از حضرت شیث (ع) سنت پوشیدن کفش تا این اواخر متروک بوده است. ما وقتی نجف بودیم، اعراب دهات عراق به ندرت کفش میپوشیدند و به صورت پابرهنه راه میرفتند. پا به مرور زمان مانند کفش، زخیم میشود.
در روایت آمده است:
مَنْ أَرَادَ الْبَقَاءَ وَ لَا بَقَاءَ- فَلْيُبَاكِرِ الْغَدَاءَ وَ لْيَحْتَذِ الْحِذَاءَ- وَ لْيُخَفِّفِ الرِّدَاء[10]
یعنی کسی که میخواهد زنده بماند و البته جاودانگی نیست، غذا را صبح زود بخورد و کفش خوب بپوشد و پوشش سبک بپوشد.
حداقل معنای «بقاء» در این روایت، طول عمر است.
البته بعضی کفش خوب را به زن خوب تفسیر میکنند و روایات دیگری داریم که معلوم میشود همان کفش مراد است.
در روایت دیگر آمده است:
مَنِ اتَّخَذَ نَعْلًا فَلْيَسْتَجِدْهَا[11]
یعنی کسی که کفش میپوشد، کفش خوب انتخاب کند.
در روایت دیگر آمده است:
اسْتِجَادَةُ الْحِذَاءِ وِقَايَةٌ لِلْبَدَنِ وَ عَوْنٌ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الطَّهُور[12]
یعنی پوشیدن کفش خوب محافظ بدن از بیماری است و کمک برای نماز و طهارت بدن است.
بنابراین بحث از «زن خوب» نیست بلکه مراد همان کفش است.
در روایت دیگر آمده است:
جَوِّدُوا الْحَذْوَ فَإِنَّهُ مَكْبِتَةٌ لِلْعَدُوِّ، وَ زِيَادَةٌ فِي ضَوْءِ الْبَصَرِ، وَ خَفِّفُوا الدَّيْنَ، فَإِنَّ فِي خِفَّةِ الدَّيْنِ زِيَادَةُ الْعُمُرِ، وَ تَدَهَّنُوا فَإِنَّهُ يُظْهِرُ الْغِنَاءَ، وَ عَلَيْكُمْ بِالسِّوَاكِ فَإِنَّهُ يُذْهِبُ وَسْوَسَةَ الصَّدْرِ، وَ أَدْمِنُوا الْخُفَّ فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنَ السِّل[13]
یعنی کفش خوب بپوشید زیرا دشمن را سرکوب میکند و نور دیده را زیاد میکند .... دائم پوشید جوراب بپوشید زیرا ایمنی از سل است.
مکیده به معنای این است که اگر کفش خوب نباشد، وسیلهی چیره شدن دشمن میشود. حضرت قاسم(ع) خم شد تا کفش خود را اصلاح کند، دشمن او را شهید کرد.
شاید مراد از دشمن «شیطان» باشد و در معرض آسیب شیطان است.
علم نمیتواند ارتباط بین کفش و نور چشم را درک کند. شاید پانصد سال طول بکشد تا این ارتباط معلوم شود.
«خُف» شبیه جوراب است ولی از چرم درشت میشود.
«سِل» میتواند همان بیماری معروف باشد و هم میتواند به معنای لاغری شدید باشد.
بنابراین مسئلهی کفش مربوط به سلامتی میشود.
گویا داشتن کفش مسلم و قطعی است ولی صحبت درمورد خوب انتخاب کردن کفش است و پوشیدن کفش خوب است.
در ساختن کفش باید دقت شود که خوب ساخته شود. کفش تنگ و خیلی گشاد ضرر دارد. کفش باید نرم و ملایم باشد. چرم کفش باید طبیعی باشد.
معرفی بیماری خونریزی
شخصی مثلا مبتلا به خونریزی روده یا خون دماغ یا زیر پوستی میشود مثلا یک تکه از پوست نیلی میشود یعنی خون زیر پوست پخش شده است یا خونریزی در مغز است که موجب سکته مغزی میشود یا خون ریزی در کلیه یا مثانه یا اعضای دیگر است.
یکی از علت های خونریزی معایب عروقی است. رگ ها بر اثر نوع تغذیه و عدم تعادل طبایع معیوب میشود. یکی دیگر از عوامل خونریزی، مشکلات پلاکت خون است و دیگری اختلال در انعقاد پلاسمای خون است و آنچه امروز میخوانیم مربوط به معایب عروقی است.
گاهی دیده میشود بر اثر ضربه یا شئ تیزی رگ آسیب میبیند و خونریزی شروع میشود که اگر به حد عادی باشد، خونریزی محسوب نمیشود ولی اگر خون قطع نشود، خونریزی است.
در تدارک پارگی رگ دو کار اتفاق میافتد. انقباض عروقی باعث تنگ شدن رگ و جلوگیری از خروج خون میشود که بر اثر ترشح موادی از پلاکت ها است. کار بعدی «اقراص» که همان پلاکت است، درست کردن رشته ها و دیواره هایی برای جلوگیری از خروج خون است.
اگر یک مدتی انسان رخمی نشود، پلاکت ها شروع به چسبیدن به هم میکنند و تبدیل به غلظت خون میشود و جلوی حرکت خون گرفته میشود.
اگر انسان زخمی شود و یا حجامت کند، پلاکت ها به خوبی انجام میدهند.
بیماری تلانژکتازی [Telangiectasia]که ارثی است و جدارهی عروقِ کوچک، مُتَّسِع و نازک میشود و خود به خود میترکد و خونریزی زیر پوستی و خونریزی گوارشی و خونریزی بینی به وجود میآید.
بیماری پورپورا [اختلال انعقاد خون]که برای جوانان است.
اسکورپوت[Scurvy] که در عربی اسقوربوت است و ناشی از کمبود ویتامین ها است. لثه ها یا یک قسمتی از بدن اسفنجی میشود و به علت شکنندگی مویرگ ها، خود به خود خونریزی میکند.
علت این بیماری ها سوداء است یعنی از طحال است و منشا خونریزی ها طحال است. در طب اسلامی، سوداء روی رسوبات رگ رسوب میکند و دیوارهی رگ سفت و شکننده میشود.
درمان سوداء و داروهای دیگر مانند قرص خون امام رضا(ع) که جلوی خونریزی را میگیرد.