«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/10/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث سلامتی در زینت (ادامه بحث ناخن گرفتن) – معرفی بیماری سیروز کبدی و کبد چرب
ادامه بحث ناخن گرفتن
از روایات استفاده میشود که علت ناخن گرفتن، بحث آلودگی و کثیفی زیر ناخن است. زیر ناخن میکروب و ویروس جمع میشود و این قرینه است که مراد از شیطان، میکروب و ویروس است زیرا قابل تصور نیست که شیطان وسواس خناس، زیر ناخن باشد.
غیر از میکروب و ویروس، چه چیزی میتواند زیر ناخن وجود داشته باشد؟
در روایت تعبیر شده است که زیر ناخن، مخفی ترین جایی است که شیطان در آن پنهان میشود و از این راه به انسان آسیب میرساند. شیطان زیر ناخن مخفی میشود و از این راه بر انسان مسلط میشود.
در پزشکی امروز هم گفته میشود که زیر ناخن میکروب و ویروس و قارچ و تخم انگل وجود دارد.
در روایت آمده است:
إِنَّمَا قَصُّوا الْأَظْفَارَ لِأَنَّهَا مَقِيلُ الشَّيْطَانِ وَ مِنْهُ يَكُونُ النِّسْيَانُ[1]
یعنی همانا ناخن ها را گرفته اند زیرا آن جا محل مخفی و خوابیدن شیطان است و از این جهت انسان مبتلا به فراموشی میشود.
میکروب ها در زیر ناخن به شکل مداوم نیستند بلکه حالت «مقیل» دارند یعنی حالت «قیلوله» دارند و در حال رفت و آمد هستند. یک زمان کوتاهی در زیر ناخن قرار میگیرند.
مراد از «قصوا»، نیروهایی است که این سنت را به جا گذاشته اند که مراد انبیاء و حضرت ابراهیم (ع) و دیگر پیامبران(ع) و پیامبر اسلام (ص) است.
این افراد از وجود میکروب و ویروس آگاه هستند به همین جهت ناخن ها را کوتاه کرده اند.
ناخن نگرفتن برای خانم ها برای زیبایی است و برای آن ها هم ضرری ندارد زیرا به تمییزی خود میرسند و زیر ناخن ها تمییز میکنند و میشویند.
مردها هم میتوانند زیر ناخن را بشویند و تمییز کنند ولی برای مردان زینت محسوب نمیشود بلکه اگر کوتاه کنند زیباتر است.
از این روایت علت فراموشی هم معلوم میشود که علت فراموشی میکروب و ناخن است چون میکروب زیر ناخن مخفی میشود و مدتی هم در آنجا حضور دارد، سبب میشود انسان مبتلا به فراموشی بشود.
علت میکروبی فراموشی امروزه مطرح نیست و یک تئوری اسلامی است که باید روی آن کار کرد.
آیا صرف وجود میکروب در زیر ناخن سبب فراموشی است یا اینکه میکروب به داخل بدن منتقل میشود و سبب فراموشی میشود؟ در هر حال فراموشی یک بیماری میکروبی است که هنوز علم این مسئله را کشف نکرده است.
طب اسلامی خیلی جای کار دارد. میبینید که درک همین یک جمله « منه یکون النسیان» راحت نیست زیرا سوال است که چکونه میکروب زیر ناخن سبب فراموشی میشود.
بله احتمال این هم وجود دارد که خود بلندی ناخن، بدون عامل میکروبی، سبب فراموشی شود به همین جهت خانم ها زیاد فراموش میکنند.
﴿وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى﴾[2]
یعنی و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر اين حقّ) شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! (و اين دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند
شاید فراموشی آن ها در این آیه بخاطر ناخن های آنه ها باشد!
عرض کردیم میکروب و ویروس با تمییز کردن برطرف میشود و خانم ها چون زیر ناخن ها را تمییز میکنند و همیشه با شستن سر و کار دارند و مشکل انتقل میکروب ندارند.
اگر علت فراموشی انتقال میکروب باشد شاید با شستن زیر ناخن برطرف بشود ولی اگر گفتیم علت فراموشی خود بلندی ناخن است در باشستن هم برطرف نمیشود. این مطلب قابل بحث است.
کلمه «نسوان» از «نسیان» گرفته شده است و خداوند هم همانطور که در آیه282 سوره بقره آمده است فرموده زنان فراموش کار هستند.
در روایت دیگر آمده است:
إِنَّ أَسْتَرَ وَ أَخْفَى مَا يُسَلِّطُ الشَّيْطَانَ مِنِ ابْنِ آدَمَ أَنْ صَارَ أَنْ يَسْكُنَ تَحْتَ الْأَظَافِيرِ[3]
یعنی پوشیده ترین و مخفی ترین چیزی که شیطان از بنی آدم بر او مسلط میشود این است که زیر ناخن ها سکونت پیدا میکند.
«مقیل» به معنای ماندن کوتاه مدت است ولی این روایت میفرماید «یسکن» که به معنای ماندن دائمی است و از مسکن و خانه گرفته شده است.
محل شیطان وسواس خناس، «صدور» است:
﴿يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاس﴾[4]
یعنی در درون سينه انسانها وسوسه مىكند.
بنابراین بعید است که زیر ناخن همین شیطان باشد بلکه میکروب و ویروس است که زیر ناخن است و به انسان ضرر میرساند.
شیطان یعنی موجودی که از راه مخفی به انسان آسیب میرساند و شامل میکروب و ویروس هم میشود.
بنده در کتاب نزدیک صد صفحه بحث کرده ام که شیطان مادی است.
چون زیر ناخن محل شیطان است، ائمه تاکید کرده اند که ناخن ها با دندان گرفته نشود.
در روایت آمده است:
وَ نَهَى عَنْ تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَان[5]
یعنی پیامبر(ص) از ناخن گرفتن با دندان نهی کرد.
از روایات استفاده میشود گرفتن ناخن با دندان یک جور وسواس و بیماری و عقده های روانی است.
ثَلَاثَةٌ مِنَ الْوَسْوَاسِ أَكْلُ الطِّينِ وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ وَ أَكْلُ اللِّحْيَة[6]
یعنی سه چیز از وسواس است خوردن گل، ناخن گرفتن با ناخن و خوردن محاسن.
کودکانی که ناخن میخورند به جهت مسائل روحی و روانی و عقده های آن ها است. نوعا آسیب های روحی و روانی دیده اند و اذیت شده اند و ناخن میجوند.
به احتمال زیاد از سوداء نشات میگیرد و یا کلا از آسیب های روحی و روانی از هر جهت است.
نحوهی ناخن گرفتن
در هرچیزی قانون و نظم وجود دارد. در ناخن گرفتن باید از انگشت کوچک دست چپ شروع بشود و به انگشت کوچک دست راست ختم شود.
به نظر میرسد نحوهی گرفتن ناخن تنها برای نظم نیست بلکه یک حکمتی دارد ولی این حکمت در روایات ذکر نشده است و علم باید پیشرفت کند تا این مسائل را درک کند.
«خُنصُر» به معنای انگشت کوچک است. میفرماید از خنصر چپ شروع کن و به خنصر راست ختم کن. قید دست ندارد بنابراین شامل پا هم میشود و باید ناخن های پا را هم به این نحو گرفت.
خُنصُر، بُنصُر، وُسطا، سَبابه و ابهام به ترتیب نام پنج انگشت دست از انگشت کوچک تا انگشت شصت هست.
در روایت آمده است:
فِي قَصِّ الْأَظْفَارِ تَبْدَأُ بِخِنْصِرِ الْأَيْسَرِ ثُمَّ تَخْتِمُ بِالْيَمِينِ[7]
یعنی در گرفتن ناخن از انگشت کوچک چپ شروع کن و به انگشت کوچک راست ختم نما.
این روایت مطلق است و شامل دست و پا میشود.
میشود حکمت این مسائل با تجربه کسب شود. ابتدا مدتی از انگشت کوچک سمت راست شروع شود و بعد از آن از انگشت سمت چپ شروع شود و نتیجه را ببیند که چه اتفاقی رخ میدهد.
زمان ناخن گرفتن
از روایات استفاده میشود که زمان ناخن گرفتن، دوشنبه و پنجشنبه وجمعه است. و باقی روزها ناخن گرفتن خوب نیست و هر روزی خواص خود را دارد.
کتاب جامع الاخبار یکی از کتاب های قدیمی است که خیلی هم بزرگ نیست و شاید دویست صفحه باشد. در این کتاب آمده است:
مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ السَّبْتِ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْآكِلَةُ فِي أَصَابِعِهِ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الْأَحَدِ ذَهَبَتِ الْبَرَكَةُ مِنْهُ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ يَصِيرُ حَافِظاً وَ كَاتِباً وَ قَارِياً وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ يُخَافُ الْهَلَاكُ عَلَيْهِ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ يَصِيرُ سَيِّئَ الْخُلُقِ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الْخَمِيسِ يَخْرُجُ مِنْهُ الدَّاءُ وَ يَدْخُلُ فِيهِ الشِّفَاءُ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَزِيدُ فِي عُمُرِهِ وَ مَالِهِ وَ مَنْ قَلَّمَ أَظْفَارَهُ يَبْدَأُ بِالْيُمْنَى بِالسَّبَّابَةِ ثُمَّ بِالْخِنْصِرِ ثُمَّ بِالْإِبْهَامِ ثُمَّ بِالْوُسْطَى ثُمَّ بِالْبِنْصِرِ وَ يَبْدَأُ بِالْيُسْرَى بِالْبِنْصِرِ ثُمَّ الْوُسْطَى ثُمَّ بِالْإِبْهَامِ ثُمَّ بِالْخِنْصِرِ ثُمَّ بِالسَّبَّابَة[8]
یعنی کسی که روز شنبه ناخن ها را بگیرد مبتلا به خوره در انگشتان میشود و کسی که ناخن ها را در روز یکشنبه بگیرد برکت از زندگی او میرود و کسی که روز دوشنبه ناخن بگیرد حافظ و نویسنده و قاری میشود و کسی که روز سه شنبه ناخن بگیرد ترس از هلاک شدن او است و کسی که روز چهارشنبه ناخن بگیرد بد اخلاق میشود و کسی که روز پنجشنبه ناخن بگیرد بیماری از او خارج میشود و درمان داخل میشود و کسی که ناخن را در روز جمعه بگیرد در عمر و مال او اضافه میشود و کسی که ناخن گرفتن را از
باید امتحان بشود که آیا ناخن گرفتن روز شنبه چنین اثری دارد یا نه؟
افرادی که میخواهند قرآن یا چیز دیگر حفظ کنند روز دوشنبه ناخن بگیرند. خوب است که این کار سنت بشود. در موسسات حفظ قرآن امتحان کنند. یکی از درمان های فراموشی ناخن گرفتن روز دوشنبه است.
درست است که این روایت ممکن است سند درستی نداشته باشد و شاید کتاب جامع الاخبار کتاب معتبری نباشد ولی این مسائلی که مطرح شده است شوخی نیست.
ممکن است یکی از علت هایی که شخص بد اخلاق است، ناخن گرفتن روز چهارشنبه باشد. چون افراد صفراوی عصبانی مزاج هستند، میشود این نتیجه را گرفت که ناخن گرفتن در روز چهارشنبه موجب غلبهی صفراء میشود.
اگر بگوییم ناخن گرفتن در روز پنجشنبه موجب خارج شدن بیماری از شخص میشود، این خود یک درمان میشود. افرادی که مبتلا به بیماری های لاعلاج مانند هپاتیت و ای ال اس و سی پی هستند، ناخن های خود را پنجشنبه بگیرند تا بیماری از بدن آن ها خارج شود.
مسئلهی ناخن درمانی میتواند یک فاز جدیدی از درمان باشد. مثلا برای درمان سیاتیک، بستن ناخن روی محل درد موجب بهبودی درد میشود.
گرفتن ناخن در روز پنجشنبه هم میتواند درمان بیماری باشد.
اعتقاد تاثیر در درمان دارد ولی حتی بدون اعتقاد هم ممکن است اثر درمانی داشته باشد.
قانون ناخن گرفتن، هفته ای یک بار است. روایت میفرماید ناخن اگر بلند هم نباشد یک ذره از آن تراشیده شود.
دلیلی بر مکروه بودن ناخن گرفتن در شب نداریم. البته پیرزن ها چنین میگویند! ولی بنده دلیل آن را ندیده ام.
اینکه کلسیم بدن در شب، زیر ناخن جمع میشود و اگر گرفته بشود کلسیم بدن کم میشود دلیل نیست. چیزی در ناخن به جهت روح نداشتن آن، جریان ندارد تا به استخوان سازی و کلسیم ارتباط داشته باشد.
علماء و فقهاء ما به این مسائل مقید بوده اند. شیخ صدوق غیر از یک ناخن را روز پنجشنبه میگرفت و آن یک دانه را برای روز جمعه میگذاشت تا فوائد هر روز را کسب کند. هم بیماری او درمان شود و هم عمر و مال او زیاد بشود.
گفته میشود که چون شیخ صدوق شب جمعه از دنیا رفته است، بعد از صدها سال که جنازهی او را سالم دیده اند، یکی از ناخن های او را بلند دیدند. این بخاطر این است که پنجشنبه ناخن ها را میگرفت و یکی را برای جمعه باقی میگذاشت.
آبی آمد و قبرستان شهر خراب شد، دیدند جنازهی شیخ صدوق سالم است گویا تازه دفن شده است و ناخن او بلند است.
کلمهی در شبانه روز هم استعمال میشود بنابراین اینکه بگوییم در روایت «یوم» آمده است به همین دلیل نباید در شب ناخن گرفت، صحیح نیست.
این روایت خیلی معتبر نیست به جهت اینکه کتاب جامع الاخبار چندان معتبر نیست.
در روایت آمده است:
إِنَّ أَصْحَابَنَا يَقُولُونَ إِنَّمَا أَخْذُ الشَّارِبِ وَ الْأَظْفَارِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ خُذْهَا إِنْ شِئْتَ فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ إِنْ شِئْتَ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ[9]
یعنی اصحاب ما میگویند که کوتاه کردن سبیل و گرفتن ناخن روز جمعه است امام(ع) فرمود سبحان الله خواستی در روز جمعه یا در روزهای دیگر بگیرد.
آیا «سائر الایام» شامل روزهای شنبه و یکشنبه و سه شنبه و چهارشنبه هم میشود؟ شاید مراد روزهای دیگر خوب مانند دوشنبه و پنجشبه باشد. بنابراین روایات قابل جمع است.
در این روایت سائل میگوید فقط در روز جمعه گرفته میشود ولی امام (ع) میفرماید در روزهای دیگر هم ناخن گرفتن هم میشود که مراد همان دوشنبه و پنجشنبه میشود.
قانون فقهاء این است که هر روایتی مربوط به فقه میشوند مگر اینکه با دلیل ثابت شود برای فقه نیست ولی قانون ما که دنبال طب هستیم این است که هر روایتی مربوط به طب میشود مگر اینکه با دلیل ثابت شود برای طب نیست.
فقها میگویند همهی روایات برای استنباط احکام فقهی هستند ولی ما میخواهیم بگوییم همهی روایات در راستای استنباط احکام طبی هستند مگر اینکه ثابت شود غیر از این است.
بنابراین در این روایت اسم حکم شرعی و حرمت شرعی نیامده است پس حکم بهداشتی است.
شستن دست بعد از گرفتن ناخن
و پوست زیر ناخن به جهت وجود میکروب و ویروس، آلوده است و باید با آب شسته شود.
وَ لَا فِي قَصِّ الْأَظْفَارِ وَ لَا أَخْذِ الشَّارِبِ وَ لَا حَلْقِ الرَّأْسِ وَ إِذَا مَسَ جِلْدُكَ الْمَاءَ فَحَسَن[10]
یعنی وضوء با گرفتن ناخن و کوتاه کردن سبیل و کوتاه کردن سر باطل نمیشود و اگر بعد از این کارها پوست با آب شسته شود خوب است.
دفن کردن مو و ناخن
البته چیزهای دیگر هم وجود دارد که باید دفن شود. چون ناخن محل تجمع میکروب و ویروس است باید دفن شود. بهترین میکروب کش، خاک است. دفن کنید تا کسی آلوده نشود و حتی در آشغال ها هم نریزید زیرا ممکن است حیوانی آن ها را بخورد و بیمار شود و دوباره به انسان برگردد.
اگر هم مطمئن باشیم که حیوانی آن را نمیخورد، باید دفن شود زیرا روایت گفته است دفن شود. البته بعضی میگویند چون همهی اعضاء بدن حتی ناخن در روز قیامت محشور میشوند، همه باید دفن بشوند.
در قرآن آمده است:
﴿أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً أَحْياءً وَ أَمْواتا﴾[11]
آيا زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم هم در حال حياتشان و هم مرگشان.
مراد از زنده و مرده اعم از تمام اعضاء است که شامل ناخن و مو هم میشود.
در روایت آمده است:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَأْمُرُ بِدَفْنِ سَبْعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْإِنْسَانِ الشَّعْرِ وَ الظُّفُرِ وَ الدَّمِ وَ الْحَيْضِ وَ الْمَشِيمَةِ وَ السِّنِ وَ الْعَلَقَةِ[12]
یعنی پیامبر(ص) همیشه امر به دفن کردن هفت چیز از انسان میکرد مو، ناخن، خون، خون حیض، جفت، دندان و لخته خون.
دعاء هنگام ناخن گرفتن
وَ قُلْ حِينَ تُرِيدُ قَلْمَهَا وَ شَارِبِكَ- بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قُلَامَةٍ وَ جُزَازَةٍ عِتْقَ نَسَمَةٍ وَ لَمْ يَمْرَضْ إِلَّا مَرَضَهُ الَّذِي يَمُوتُ فِيه[13]
یعنی هنگام گرفتن ناخن و سبیل بگو اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص زیرا هرکس این کار را انجام بدهد خداوند برای هر ناخنی که میگیرد و موی سبیلی که کوتاه میکند ثواب بنده آزاد کردن بنده ای مینویسد و مریض نمیشود مگر به مرض موت.
این روایت جامع الاخبار است ولی اگر ثابت شود، انسان به هیچ بیماری مبتلا نمیشود و این پیشگیری از کل بیماری ها است.
این کار یک واکسن است.
معرفی بیماری سیروز کبدی
معادل عربی این بیماری «الحَبَن» و «الماء الاصفر» است.
تورم و بزرگ شدن قسمت هایی از کبد است.
در بیماری کبد چرب، به جهت انباشته شدن چربی، کل کبد متورم میشود ولی در سیروز کبدی قسمت هایی از کبد متورم است.
به قسمت هایی که بزرگ میشود در بیماری سیروز کبدی، اصطلاحا «همبند» گفته میشود.
اصطلاح انگلیسی «همبند در قسمت پُرتاب کبد» است.
سبب مختل شدن کار کبد است و سبب کم کار شدن کبد میشود که در اثر کم کاری کبد، کبد شروع به ترشح آب میکند و آب در شکم جمع میشود که این آب همان «الماء الاصفر» یعنی آب زرد است.
علت بیماری
در روایت میفرماید خوردن خون و در شب ایستاده آب خوردن و خوردن آب هنگام خارج شدن از حمام و پوشیدن شلوار در حال ایستاده، علت بیماری کبدی است.
بیشتر مشکلات کبدی از ناحیهی چگونه آب خوردن است.
خوردن آب بعد از حمام، وحشتناک است زیرا سبب از کار افتادگی کبد و اختلال در کار کبد و ابتلاء به سیروز کبدی میشود. حداقل تا یک ساعت بعد از حمام، آب خورده نشود.
اینکه بگوییم «پوشیدن شلوار در حال ایستاده سبب بیماری کبد میشود به جهت اینکه برای پوشیدن شلوار نیاز است انسان روی یک پا بایستد، پس روی یک پا ایستادن سبب بیماری کبدی میشود»، تعدی کردن از نص است و درست نیست.
علائم
اختلال در دستگاه گوارشی، حساسیت شکم( با دست گذاشتن بر شکم، درد شکم عارض میشود)، دل درد، کاهش وزن، تب، ناتوانی، بدبویی نفس که از همه مهم تر است، یرقان، زردی پوست و ... بدن، بزرگی کبد و طحال.
درمان
بهترین درمان مرکب یک است که حداقل پنج تا هفت عدد مرکب یک مصرف کند.
قرص خون که همان مرکب شش است. حداقل سه بسته باید مصرف کند.
داروی پیامبر(ص) حداقل سه یا پنج یا هفت عدد بسته به شدت بیماری باید مصرف شود.
گاهی سیروز کبدی بر اثر «انسداد صفراوی» به وجود میآید که در این صورت اگر سنگ صفراء باشد باید درمان شود و اگر سنگ نباشد باید سناء و صفرابر و سرد کننده و صاف کننده خون باید مصرف شود چون این بیماری همراه با خارش بدن، کهیر و گرمی بدن است.
بیماری کبد چرب
اعتقاد بر این است که منشا اکثر بیماری های کبدی، نحوهی آب خوردن است.
حقیقت کبد چرب انباشته شدن مقدار زیاد چربی در سلول های کبدی است. یک نوع چاق شدن کبد است. ...