«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بحث سلامتی در زینت(سفارشات مو) _ معرفی بیماری اسهال صفراوی(گاسترو آنتریت)
صحبت راجع به شانه کردن مو و ارتباط آن با سلامتی است.
استفاده از مَدرا
مَدرا، عبارتست از یک دندانه، شبیه به دندانهی شانه که بزرگتر از دندانه های معمول است. مدرا گاهی از آهن و گاهی از چوب است که برای باز کردن گره های مو استفاده میشود.
امروزه مَدرا وجود ندارد ولی شاید سی یا چهل سال قبلا بوده است که دسته ای دارد و از آن گرفته میشود.
همسران پیامبر(ص) برای حضرت(ص) از مدرا استفاده میکرده اند.
در روایت آمده است:
وَ كَانَ ص يَتَمَشَّطُ وَ يُرَجِّلُ رَأْسَهُ بِالْمِدْرَى وَ تُرَجِّلُهُ نِسَاؤُهُ [1]
یعنی پیامبر(ص) شانه میکرد و موهای سر را با مدرا صاف میکرد و همسران او ترجیل او را انجام میدادند.
شانه در مکان نماز
شانه باید همراه باشد یا یک جایی باشد که بتوان همیشه از آن استفاده کرد. از آنجایی که برای هر نماز توصیه شده است که شانه زده شود، خوب از که شانه در جانماز گذاشته بشود. امام صادق(ع) شانه ای در مسجد داشت.
در مورد پیامبر(ص) آمده است:
وَ كَانَ ص يَضَعُ الْمُشْطَ تَحْتَ وَسَادَتِهِ إِذَا تَمَشَّطَ بِه وَ يَقُولُ: إِنَّ الْمُشْطَ يَذْهَبُ بِالْوَبَاء[2]
یعنی پیامبر(ص) شانه را زیر بالشت خود قرار میداد و میفرمود شانه وباء را از بین میبرد.
در روایت دیگر آمده است:
وَ كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مُشْطٌ فِي الْمَسْجِدِ يَتَمَشَّطُ بِهِ إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِه[3]
یعنی برای امام صادق(ع) شانه ای در مسچد بود که هنگامی که از نماز فارغ میشد با آن شانه میزد.
استفاده میشود که شانه باید در جای نماز باشد و همچنین این روایت دلیل بر شانه زدن بعد از نماز است.
تراشیدن یا بلند کردن مو
مشهور در حوزه های علمیه این است که زی طلبگی در کوتاهی و تراشیدن مو است. علماء ما هم یا تیغ میزدند یا مختصر مویی داشته اند.
عده ای نیز موهای خود را به دلیل بلند بودن موهای پیامبران و ائمه(ع)، بلند میکردند.
به نظر میرسد، عمل پیامبر(ص) که حد وسط بین کوتاهی و بلندی در مو است بهتر از هر دو قول گذشته باشد. مویی که از لالهی گوش نگذرد.
در روایت آمده است:
لَا كَانَ الْأَنْبِيَاءُ ع تُمْسِكُ الشَّعْر[4]
یعنی انبیاء(ع) مو را نگه نمیداشتند.
تعبیرات دیگری مانند «یجزون الشعر» یعنی میتراشیدند، هم در مورد انبیاء(ع) آمده است.
در زمان های قدیم، تراشیدن مو سخت بوده است و به همین دلیل موها را رها میکردند ولی سنت انبیاء (ع) کوتاه کردن مو بوده است.
در مورد پیامبر(ص) آمده است:
هو ذو وَفْرَة[5]
یعنی پیامبر(ص) دارای موهای
بنده کتابی به نام «اسماء پیامبر(ص)» دارم که شامل هزار اسم پیامبر(ص) است. یکی از اسماء پیامبر(ص) «ذو وفره» ببود.
وفره به موهای پرپشت و انباشته است. موهای پیامبر(ص) کم پشت به گونه ای که پوست سر دیده بشود نبوده است.
در روایت آمده است:
قُلْتُ لَهُ أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَفْرُقُ شَعْرَهُ قَالَ لَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ إِذَا طَالَ شَعْرُهُ كَانَ إِلَى شَحْمَةِ أُذُنِهِ[6]
یعنی به امام صادق(ع) عرض کردم آیا پیامبر(ص) برای موهای خود فرق میگذاشت فرمود هنگامی که موهای پیامبر(ص) بلند میشد تا لالهی گوش میآمد.
بنابراین حداکثر بلندی مو تا لالهی گوش است که در آن زمان به این اندازه مو، نگهداشتن مو نمیگفتند ولی امروزه به این اندازه مو، موی بلند میگویند. اگر موهای شخص ملبس به لباس روحانیت، از زیر عمامه تا لالهی گوش بیاید گفته میشود موهای او بلند است و مناسب زی طلبگی نیست ولی پیامبر(ص) چنین بوده است.
پیامبر(ص) گاهی مانند مکه، موهای خود را میتراشید یا تیغ میزد و یا کوتاه میکرد. ولی به نظر نمیرسد که پیامبر(ص) همیشه موها را تیغ میزده یا کوتاه میکرده است.
کسی که سر خود را تیغ بزند به گونه ای که براق و لماع بشود را زشت میدانستند و این فرد را «مُثله» مینامیدند یعنی تمثیل میکند و یک جوری خود را درست میکند. وقتی سر و دست و پای مرده قطع شود، مثله گفته میشود که جائز نیست و سر تراشیدن را مانند مثله کردن میت، زشت میدانستند.
بعضی به ائمه(ع) در مورد سفارش به کوتاه کردن مو، اعتراض میکردند که این کار مُثله است و چیز خوبی نیست.
بنابراین به نظرم میرسد که پیامبر(ص) کار ما طلبه ها را در کوتاه کردن مو، انجام نمیداد.
اگر ما به پیامبر(ص) اقتدا کنیم اشکالی ندارد مگر اینکه شهرت محسوب شود درحالیکه شهرت نیست و دنیا این کار را انجام میدهد.
اگر ثابت شود که پیامبر(ص) این کار را انجام میداده است، هرچند مخالف عرف باشد، صلاح نیست که ترک شود.
احیاء کردن سنت همین است مانند سرمه کشیدن که عرف مخالف آن است درحالیکه سرمه چشم را قوی میکند.
اعمال پیامبران(ع) بر اساس حکمت است و ما دنبال مسائل بهداشتی هستیم، بنابراین صلاح و منفعت در تبعیت از پیامبر(ص) است.
ما میخواهیم بگوییم ای بشر، پیامبر(ص) این چنین بوده است، و منفعت و صلاح شما در تبعیت از پیامبر(ص) است، حال میخواهید همه اینگونه باشید تا شهرتی پیش نیاید.
بنده معتقد هستم اگر کسی امروز سرمه بکشد به این نیت که سنت پیامبران(ع) را احیاء کند، و بیرون بیاید، مجاهد است زیرا چنین شخصی نفعی نمیبرد و حتی مورد تمسخر و اذیت و آزار دیگران قرار میگیرد.
پیامبر(ص) فرمود من سرمه میکشم بخاطر زینت، ما تصورمان از اسلام اشتباه است زیرا فکر میکنیم شخص مومن باید ژولیده باشد.
در روایت آمده است:
اسْتَأْصِلْ شَعْرَكَ يَقِلُّ دَرَنُهُ وَ دَوَابُّهُ وَ وَسَخُهُ وَ تَغْلُظُ رَقَبَتُكَ وَ يَجْلُو بَصَرَكَ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ يَسْتَرِيحُ بَدَنُكَ[7]
یعنی موهایت را از ته بتراش چربی و چرک موها کمتر شود و شپش و کثیفی آن از بین برود و گردنت کلفت شود و بینایی تو تقویت مییابد و در روایت دیگر آمده است و بدنت استراحت کند.
کلفتی گردن زیاد پسندیده نیست. در روایتی حضرت عیسی (ع) میفرماید:
وَ لَا تَشْبَعُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا شَبِعْتُمْ غَلُظَتْ رِقَابُكُمْ وَ سَمِنَتْ جُنُوبُكُمْ وَ نَسِيتُمْ رَبَّكُم[8]
یعنی سیر نشوید تا گردن هایتان کلفت نشود و باسن های شما بزرگ نشود و پروردگارتان را فراموش کنید.
در روایت دیگر آمده است:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ حَلْقَ الرَّأْسِ مُثْلَةٌ فَقَالَ عُمْرَةٌ لَنَا وَ مُثْلَةٌ لِأَعْدَائِنَا[9]
یعنی به امام صادق(ع) عرض کردم مردم میگویند تراشیدن سر مثله است امام (ع) فرمود برای ما زینت و تاج است و برای دشمنان ما مثله است.
مراد از حلق راس در این روایت، از ته زدن و با تیغ زدن نیست، بلکه مراد کوتاه کردن است چون تاج زیبایی میآورد و کوتاه کردن مو زیبایی میآورد.
کلمه «حلاق» در زبان عربی به کسی اطلاق میشود که آرایش میکند. بنابراین حلاق، انسان را زیبا میکند و تراشیدن موی سر زیبایی ندارد و حلق نیست بلکه همان مثله است.
در روایتی پیامبر(ص) به شخصی فرمود:
احْلِقْ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي جَمَالِك[10]
یعنی سر را بتراش زیرا زیبایی را زیاد میکند.
مراد از حلق در این روایت یقینا کوتاه کردن است زیرا کوتاه کردن زیبایی میآورد ولی تراشیدن از ته، زیبایی نمیآورد بلکه مثله است.
روایات زیادی خواندیم که پیامبر(ص) زیاد شانه میکرد، آیا پیامبر(ص) سر کچل را شانه میکرد؟ یا پیامبر(ص) مو داشته است؟
روایت داشتیم که پیامبر(ص) با مدرا گره های موهای خود را باز میکرد و «ذو وفره» یعنی صاحب موهای بلند بود.
تراشیدن قسمتی از مو
امروزه قسمتی از سر را کاملا میتراشند و برخی از سر را باقی میگذارند. ظاهرا منع و ضرری ندارد ولی از روایات استفاده میشود که این کار نباید انجام بشود. در روایت آمده است:
حَجَمَنِي الْحَجَّامُ فَحَلَقَ مِنْ مَوْضِع النُّقْرَةِ فَرَآنِي أَبُو الْحَسَنِ ع فَقَالَ أَيُّ شَيْءٍ هَذَا اذْهَبْ فَاحْلِقْ رَأْسَكَ قَالَ فَذَهَبْتُ وَ حَلَقْتُ رَأْسِي[11]
یعنی حجام من را حجامت کرد و موضع نقرهی سر را تراشید سپس امام کاظم(ع) من را دید و فرمود این چیست؟ برو و سر خود را بتراش راوی میگوید من هم سر خود را تراشیدم.
شاید از این روایت استفاده شود که تراشیدن موضعی از سر به صلاح نباشد. شاید به جهت زشتی باشد و یا اینکه ضرر داشته باشد.
تراشیدن قفا
قفا یا به معنای پشت سر و یا به معنای پشت گردن و اصل گردن و قسمت پایینی گردن است. چون قفا مو ندارد مراد از تراشیدن قفا، کوتاه کردن آن است.
در روایت آمده است:
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رُبَّمَا كَثُرَ الشَّعْرُ فِي قَفَايَ فَيَغُمُّنِي غَمّاً شَدِيداً فَقَالَ لِي يَا إِسْحَاقُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ حَلْقَ الْقَفَا يَذْهَبُ بِالْغَمِّ[12]
یعنی به امام صادق(ع) عرض کردم چه بسا موهای پشت سر من زیاد میشود و سبب هم و غم شدید میشود امام (ع) فرمود ای اسحاق آیا نمیدانی تراشیدن پشت سر هم و غم را میبرد؟
موهای سفید
در روایت آمده است:
الشَّيْبُ نُورٌ فَلَا تَنْتِفُوه[13]
یعنی موهای سفید نور است پس آن ها را نکنید.
کندن موهای سفید برای سلامتی خوب نیست و همچنین باعث زیاد شدن موهای سفید میشود.
در روایت دیگر آمده است:
أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ لَا يَرَى بِجَزِّ الشَّيْبِ بَأْساً وَ يَكْرَهُ نَتْفَه[14]
یعنی حضرت امیر (ع) اشکالی در تراشیدن موی سفید نمیدید و از کندن آن کراهت داشت.
بحث کراهت به معنای مخالفت با سلامتی است.
در روایت دیگر میفرماید:
ثَلَاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ النَّاتِفُ شَيْبَهُ وَ النَّاكِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْكُوحُ فِي دُبُرِهِ[15]
یعنی سه دسته هستند که خداوند در روز قیامت با آن ها صحبت نمیکند و به آن ها نگاه نمیکند و آن ها را پاک نمیکند و دچار عذاب الیم میشوند کسی که موهای سفید خود را بکند
معلوم میشود کندن موی سفید ضرر زیادی دارد ولی از ناحیهی حکم فقهی مانعی ندارد.
معرفی بیماری اسهال صفراوی (گاسترو آنتریت)
عموما اسهال با به جهت ترشح زیاد صفراء است و یا اسهال خونی به جهت خوردن غذای آلوده است.
اسهال صفراوی عفونی نیست ولی عود کننده است و تا وقتی صفراء وجود داشته باشد اسهال به وجود میآید. مردم یا صفراوی هستند و اسهال دارند و یا یبوست دارند.
اسهال عفونی بد بو است ولی اسهال صفراوی بد بو نیست بلکه ترشح صفراء است.
افرادی است که طبع آن ها اسهالی است و به اندک بهانه ای و جوش زدنی مبتلا به اسهال میشوند.
رنگ اسهال صفراوی بیشتر زرد یا سبز رنگ است.
علت این اسهال زیاد حرکت کردن روده به جهت ترشح صفراء است. افرادی هستند که غذا نخورده باید دستشویی بروند. فشارهای عصبی، هیجانات عاطفی و حساسیت غذایی هم موجب ترشح صفراء میشود.
علائم اسهال صفراوی
بی اشتهایی، صفراوی ها بی اشتها هستند. گاهی بچه هایی را به علت کم غذایی میآورند ولی میگویند جنب و جوشش زیاد است، این شخص صفراوی است.
تهوع به خصوص در ابتدای صبح و به رنگ سبز یا زرد است.
احساس سوزش سر دل
احساس انباشتگی غذا ولو هیچ غذایی نخورده است.
احساس بهبودی بعد از عاروق ها
اسهال
دل درد در حوالی ناف
مدفوع شل و بلغمی، بلغم نشان گرمی و صفراء است.
ساکت شدن درد شکم بعد از اجابت مزاج
مهم ترین علامت آن مدفوع چرب است. افرادی مراجعه میکنند و میگویند که مدفوعشان چرب است و یا مواد غذایی هضم نشده خارج میشود مانند خارج شدن لوبیای درسته یا تکه نان هضم نشده.
درمان اسهال صفراوی
صفرابر، سویق عدس، جامع با آب مورد سه عدد، مصرف سماق، سویق جاورس، عجله نکردن در خوردن.
افرادی که بی اشتها هستند، صفرابر که مصرف کنند، اشتهای آن ها باز میشود.