«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/02/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : داروی شافیه موسی ع
مرکب هفت یا داروی شافیه حضرت موس بن عمران ع
صحبت امشب راجع به دارویی بسیار مهم است و حالت عمومیت هم دارد. بنظرم ماهرترین پزشک اسلامی کسی است که بر مرکب هفتی که خواهیم خواند مسلط بشود. درست کردن این دارو پیچیدگی دارد و سخت است.کار با این دارو هم راحت نیست. این دارو بیشتر بیماریها را درمان میکند. داستان بسیار جالب و روایت مفصلی دارد.
أَبُو عَتَّابٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بِسْطَامَ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ النَّضْرِ مِنْ وُلْدِ مِيثَمٍ التَّمَّارِ بِقَزْوِينَ وَ نَحْنُ مُرَابِطُونَ عَنِ الْأَئِمَّةِ بِهَا أَنَّهُمْ وَضَعُوا هَذَا الدَّوَاءَ لِأَوْلِيَائِهِمْ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الَّذِي يُسَمَّى الشَّافِيَةَ وَ هُوَ خِلَافُ الدَّوَاءِ الْجَامِعَةِ فَإِنَّهُ لِلْفَالِجِ الْعَتِيقِ وَ الْحَدِيثِ وَ هُوَ لِلَّقْوَةِ الْعَتِيقَةِ وَ الْحَدِيثَةِ وَ الدُّبَيْلَةِ مَا حَدَثَ مِنْهَا وَ مَا عَتَقَ وَ السُّعَالِ الْعَتِيقِ وَ الْحَدِيثِ وَ الْكُزَازِ وَ رِيحِ الشَّوْكَةِ وَ وَجَعِ [الْعُنُقِ] الْعَيْنِ وَ رِيحِ السَّبَلِ وَ هِيَ الرِّيحُ تُنْبِتُ الشَّعْرَ فِي الْعَيْنِ وَ لِوَجَعِ الرِّجْلَيْنِ مِنَ الْخَامِّ الْعَتِيقِ وَ لِلْمَعِدَةِ إِذَا ضَعُفَتْ وَ لِلْأَرْوَاحِ الَّتِي تُصِيبُ الصِّبْيَانَ مِنْ أُمِّ الصِّبْيَانِ وَ الْفَزَعِ الَّذِي يُصِيبُ الْمَرْأَةَ فِي نَوْمِهَا وَ هِيَ حَامِلٌ وَ السِّلِّ الَّذِي يَأْخُذُ بِالنَّفْخِ وَ هُوَ الْمَاءُ الْأَصْفَرُ الَّذِي يَكُونُ فِي الْبَطْنِ وَ الْجُذَامِ وَ لِكُلِّ عَلَامَاتِ الْمِرَّةِ وَ الْبَلْغَمِ وَ النَّهْشَةِ وَ لِمَنْ تَلْسَعُهُ الْحَيَّةُ وَ الْعَقْرَبُ نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع حِينَ أَرَادَ فِرْعَوْنُ أَنْ يَسُمَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَجَعَلَ لَهُمْ عِيداً فِي يَوْمِ الْأَحَدِ وَ قَدْ تَهَيَّأَ فِرْعَوْنُ وَ اتَّخَذَ لَهُمْ طَعَاماً كَثِيراً وَ نَصَبَ مَوَائِدَ كَثِيرَةً وَ جَعَلَ السَّمَّ فِي الْأَطْعِمَةِ وَ خَرَجَ مُوسَى ع بِبَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هُمْ سِتُّمِائَةِ أَلْفٍ فَوَقَفَ لَهُمْ مُوسَى ع عِنْدَ الْمَضِيفِ فَرَدَّ النِّسَاءَ وَ الْوِلْدَانَ وَ أَوْصَى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَقَالَ لَا تَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِمْ وَ لَا تَشْرَبُوا مِنْ شَرَابِهِمْ حَتَّى أَعُودَ إِلَيْكُمْ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ يَسْقِيهِمْ مِنْ هَذَا الدَّوَاءِ مِقْدَارَ مَا تَحْمِلُهُ رَأْسُ الْإِبْرَةِ وَ عَلِمَ أَنَّهُمْ يُخَالِفُونَ أَمْرَهُ وَ يَقَعُونَ فِي طَعَامِ فِرْعَوْنَ ثُمَّ زَحَفَ وَ زَحَفُوا مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَى نَصْبِ الْمَوَائِدِ أَسْرَعُوا إِلَى الطَّعَامِ وَ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِيهِ وَ مِنْ قَبْلُ مَا نَادَى فِرْعَوْنُ مُوسَى وَ هَارُونَ وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ مِنْ كُلِّ خِيَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَجَّهَهُمْ إِلَى مَائِدَةٍ لَهُمْ خَاصَّةً وَ قَالَ إِنِّي عَزَمْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا يَلِيَ خِدْمَتَكُمْ وَ بِرَّكُمْ غَيْرِي [كَذَا] أَوْ كُبَرَاءُ أَهْلِ مَمْلَكَتِي فَأَكَلُوا حَتَّى تَمَلَّوْا مِنَ الطَّعَامِ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنُ بعد [يُعِيدُ] السَّمَّ مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى فَلَمَّا فَرَغُوا مِنَ الطَّعَامِ خَرَجَ مُوسَى ع وَ خَرَجَ أَصْحَابُهُ قَالَ لِفِرْعَوْنَ إِنَّا تَرَكْنَا النِّسَاءَ وَ الصِّبْيَانَ وَ الْأَثْقَالَ خَلْفَنَا وَ إِنَّا نَنْتَظِرُهُمْ قَالَ فِرْعَوْنُ إِذاً يُعَادُ لَهُمْ الطَّعَامُ وَ نُكْرِمُهُمْ كَمَا أَكْرَمْنَا مَنْ مَعَكَ فَتَوَافَوْا وَ أَطْعَمَهُمْ كَمَا أَطْعَمَ أَصْحَابَهُمْ وَ خَرَجَ مُوسَى ع إِلَى الْعَسْكَرِ فَأَقْبَلَ فِرْعَوْنُ عَلَى أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُمْ زَعَمْتُمْ أَنَّ مُوسَى وَ هَارُونَ سَحَرَا بِنَا وَ أَرَيَانَا بِالسِّحْرِ أَنَّهُمْ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِنَا فَلَمْ يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِنَا شَيْئاً وَ قَدْ خَرَجَا وَ ذَهَبَ السِّحْرُ فَاجْمَعُوا مَنْ قَدَرْتُمْ عَلَيْهِ عَلَى الطَّعَامِ الْبَاقِي يَوْمَهُمْ هَذَا وَ مِنَ الْغَدِ لِكَيْ يَتَفَارَقُوا فَفَعَلُوهُ وَ قَدْ أَمَرَ فِرْعَوْنُ أَنْ يُتَّخَذَ لِأَصْحَابِهِ خَاصَّةً طعاما [طَعَامٌ] لَا سَمَّ فِيهِ فَجَمَعَهُمْ عليهم [عَلَيْهِ] فَمِنْهُمْ مَنْ أَكَلَ وَ مِنْهُمْ مَنْ تَرَكَ فَكُلُّ مَنِ اطَّعَمَ مِنْ طَعَامِهِ لفتح [تَفَسَّخَ] فَهَلَكَ مِنْ أَصْحَابِ فِرْعَوْنَ سَبْعُونَ أَلْفاً ذَكَراً وَ مِائَةٌ وَ سِتُّونَ أَلْفاً أُنْثَى سِوَى الدَّوَابِّ وَ الْكِلَابِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ فيعجب [فَتَعَجَّبَ] هُوَ وَ أَصْحَابُهُ بِمَا كَانَ اللَّهُ أَمَرَهُ أَنْ يَسْقِيَ أَصْحَابَهُ مِنَ الدَّوَاءِ الَّذِي يُسَمَّى الشَّافِيَةَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى رَسُولِهِ هَذَا الدَّوَاءَ نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع [نُسْخَةُ الدَّوَاءِ هَذِهِ] تَأْخُذُ جُزْءاً مِنْ ثُومٍ مُقَشَّرٍ ثُمَّ تَشْدَخُهُ وَ لَا تُنْعِمُ دَقَّهُ وَ تَضَعُهُ فِي طِنْجِيرٍ أَوْ فِي قِدْرٍ عَلَى قَدْرِ مَا يَحْضُرُكَ ثُمَّ تُوقِدُ تَحْتَهُ بِنَارٍ لَيِّنَةٍ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَيْهِ مِنْ سَمْنِ الْبَقَرِ قَدْرَ مَا يَغْمُرُهُ وَ تَطْبُخُهُ بِنَارٍ لَيِّنَةٍ حَتَّى يَشْرَبَ ذَلِكَ السَّمْنَ ثُمَّ تَسْقِيهِ مَرَّةً بَعْدَ أُخْرَى حَتَّى لَا يَقْبَلَ الثُّومُ شَيْئاً ثُمَّ تَصُبُّ عَلَيْهِ اللَّبَنَ الْحَلِيبَ فَتُوقِدُ تَحْتَهُ بِنَارٍ لَيِّنَةٍ وَ تَفْعَلُ ذَلِكَ مَا فَعَلْتَ بِالسَّمْنِ وَ لْيَكُنِ اللَّبَنُ أَيْضاً لَبَنَ بَقَرَةٍ حَدِيثَةِ الْوِلَادَةِ حَتَّى لَا يَقْبَلَ شَيْئاً وَ لَا يَشْرَبَ ثُمَّ تَعْمِدُ إِلَى عَسَلِ الشَّهْدِ فَتَعْصِرُهُ مِنْ شَهْدِهِ وَ تُغْلِيهِ عَلَى النَّارِ عَلَى حِدَةٍ وَ لَا يَكُونُ فِيهِ مِنَ الشَّهْدِ شَيْءٌ ثُمَّ تَصُبُّهُ عَلَى الثُّومِ وَ تُوقِدُ تَحْتَهُ بِنَارٍ لَيِّنَةٍ كَمَا صَنَعْتَ بِالسَّمْنِ وَ اللَّبَنِ ثُمَّ تَعْمِدُ إِلَى عَشَرَةِ دَرَاهِمَ مِنَ الشُّونِيزِ وَ تَدُقُّهُ دَقّاً نَاعِماً وَ تُنَظِّفُ الشُّونِيزَ وَ لَا تَنْخَلُهُ وَ تَأْخُذُ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ فُلْفُلٍ وَ مَرْزَنْجُوشٍ وَ تَدُقُّهُ ثُمَّ تَرْمِي فِيهِ وَ تُصَيِّرُهُ مِثْلَ خَبِيصَةٍ عَلَى النَّارِ ثُمَّ تَجْعَلُهُ فِي إِنَاءٍ لَا يُصِيبُهُ الْغُبَارُ وَ لَا شَيْءٌ وَ لَا رِيحٌ وَ يُجْعَلُ فِي الْإِنَاءِ شَيْءٌ مِنْ سَمْنِ بَقَرٍ وَ تَدْهُنُ بِهِ الْإِنَاءَ ثُمَّ يُدْفَنُ فِي شَعِيرٍ أَوْ رَمَادٍ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ كُلَّمَا عُتِقَ فَهُوَ أَجْوَدُ وَ يَأْخُذُ صَاحِبُ الْعِلَّةِ فِي السَّاعَةِ الَّتِي يُصِيبُهُ فِيهِ الْأَذَى الشَّدِيدُ مِقْدَارَ حِمَّصَةٍ
این روایت را ابوعتاب عبدالله بن بسطام به تنهایی نقل میکند. ابن بسطام میگوید: ابراهیم بن نضر که از نواده های میثم تمار است (از یک خانواده بزرگ و اصیل که بهترین موالیان حضرت امیر ع بودند.) این روایت را در شهر قزوین برایم نقل کرده است و ما در آنجا در تدارک جنگ بودیم یا در مرز بودیم از ائمه ع که این دارو را برای شیعیان معرفی کردند. اسم این دارو شافیه است و با داروی جامع امام رضا ع تفاوت دارد (داروی جامع درمان کل بیماریها است اما این دارو خیلی از بیماریها را درمان میکند اما برای کل بیماریها نیست.)
فواید داروی شافیه
این دارو برای فلج کهنه و نو (برای ام اس، اوتیسم، میوپاتی، دیسفرونی، ای ال اس، خیلی اثر دارد) و برای بیماری لقوه (یعنی نصف صورت کج شود) کهنه و تازه و آپاندیس (علاوه بر درمان با عسل و سیاهدانه میتوانند از داروی شافیه نیز استفاده کنند. آپاندیس میتواند مدت دار هم باشد افرادی در سمت راست خود مدتها درد احساس میکنند ) برای سرفه چه کهنه و چه تازه (سرفه درمان دیگری نیز دارد وآن جامع با آب رازیانه است) و کزاز و رِيحِ الشَّوْكَةِ ریح یعنی التهاب شوکه یعنی خار (شاید یک نوع التهاب درد ناک باشد) و درد چشم و درد گردن و التهابی که سبب میشود درچشم مو بروید و پادرد به سبب خلط کهنه و برای معده هنگامیکه ضعیف شده است و بیماریهای سختی که کودکان به آن مبتلا میشوند مانند ام صبیان و برای ترسی که زن باردار در حالت خواب دچار آن میشود (این علامت جن زدگی است) و مرضی که باعث لاغری و بادکردن شکم میشود به دلیل آب زردی که در شکم جمع شده است و جذام (اولین روایتی است که در آن تصریح به جذام شده است) و برای همه نشانه های صفرا و سودا و بلغم و برای کسی که حشرهای آن را نیش میزند و برای کسی که عقرب یا مار او را نیش میزند مفید است.
داستان این دارو
این دارو را جبرائیل بر حضرت موسی ع آورده است (این دارو هدیه خداوند به حضرت موسی ع است همانطور که مرکب هشتم هدیه خدا به پیامبر ص است) در زمانیکه فرعون تصمیم گرفت بنی اسرائیل را مسموم کند. جشنی در روز یکشنبه برای آنها ترتیب داد. فرعون آماده شد و غذای زیادی تهیه کرد و همه غذاها را مسموم کرد (در کتاب ها نوشتهاند کمیاگران را جمع کرد و خواست تا کشنده ترین زهر را درست کنند) حضرت موسی به همراه بنی اسرائیل که تعدادشان ششصد هزار نفر میشد به طرف مهمانی رفتند.
حضرت موسی دمِ درِ مهمانسرای فرعون (فرعون مهمانسرا داشته و اهل بذل و بخشش بود) ایستاد و زنها و بچهها را بازگرداند و به مردان سفارش کرد نخورید و نیاشامید تا نزد شما برگردم. سپس نزد مردم بازگشت و به هرکدام اندازه سر سوزنی از این دارو نوشاند در حالیکه دانست آنها امرش را مخالفت میکنند و از طعام فرعون میخورند.
سپس آرام آرام به سمت مهمانسرا حرکت کردند پس هنگامیکه سفرههای آماده را دیدند به سوی غذا شتافتند و با دست مشغول خوردن غذا شدند و فرعون موسی و هارون و یوشع بن نون و بزرگان بنی اسرائیل را به سفرهای خاص دعوت کرد و گفت میخواهم کسی جز من و بزرگان مملکتم از شما پذیرایی نکند پس خوردند تا از طعام پر شدند و فرعون مدام از سم استفاده میکرد.
پس هنگامی که غذا خوردن به اتمام رسید موسی ع و اصحابش خارج شدند. موسی ع به فرعون گفت زن و بچه ها و بارهایمان را نیاوردیم فرعون گفت به همه آنها هم غذا میدهیم و اکرام میکنیم همانطور که شما را اکرام کردیم پس به آنها هم غذا داد و موسی به پایگاه خود رفت.
فرعون به اصحابش گفت آیا موسی و هارون ما را مسحور کردند یعنی وانمود کردند غذا خوردند و درحقیقت نخوردند ؟ و وقتی خارج شدند سحر هم باطل شد؟ پس جمع کنید هر کس را قدرت برآن دارید تا از باقیمانده غذای امروز و فردای آنها بخورد تا فرق آنها با اصحاب ما واضح شود. و فرعون امر کرد برای اصحاب خودش یعنی یاران نزدیک خودش طعامی بدون سم آماده کنند و همه کسانی که گفته بودند حاضر شوند بر طعام جمع کردند و بعضی خوردند و بعضی دیگر نخوردند پس هرکس از آن طعام خورد تکه تکه شد و تحلیل رفت پس هفتاد هزار مرد و صد و شصت هزار زن از اصحاب فرعون هلاک شدند و این غیر از چهارپایان و سگها و غیرآن بود.
پس موسی ع تعجب کرد از آن چیزی که خداوند به او امر کرد تا اصحابش را از آن بنوشاند دارویی که به نام شافیه بود. سپس خداوند این دارو را برای پیامبر خودش ص توسط جبرائیل نازل کرد.
نسخه دارو این است
مقداری سیر پوست کنده شده به اندازه ای که در دست رس داری و در اختیار داری را ریز ریز کن اما خیلی ریز یا کوبیده نشود. و در ظرف یا قابلامه بگذار(فرق طنجیر با قدر: طنجیر سفالی است ولی قدر ممکن است مسی هم باشد) زیر دیگ یا ظرف آتش ملایم روشن کن سپس روغن زرد گاوی بریز که روی آن سیرها بیاید و با آتش ملایم بپز (نباید ته بگیرد) تا اینکه روغن به خورد سیرها برود و روغن جذب سیرها بشود و این کار را تکرار کن و آنقدر روغن بریز تا وقتی که سیر روغن به خود جذب نکند جذب نکند و اشباع بشود
مرحله دوم: شیر باید اضافه شود شیر دوشیده شدهی گاو تازه زا و سپس زیر آن آتش ملایم روشن کنید (معلوم میشود بعد از مرحله اول باید آتش را خاموش کنید یک مقدار سرد شود مجددا روی آن شیر بریزید و دوباره روشن کنید هرمرحله ممکن است یک شبانه روز طول بکشد) تا وقتی سیرها شیر جذب کنند باید شیراضافه شود.
سپس عسل اگر با موم باشد باید مومش جدا شود و بعد عسل را روی آتش قرار بده جداگانه و بجوشان(به دلیل این روایت و روایت داروی پیامبر ص معتقدیم عسل اگر بجوشد سمی نمیشود) تا کفهای آن گرفته شود و چیزی از موم آن باقی نماند.
عسلی که گرم شده را روی سیری که سرد شده بریز و دوباره آتش ملایم روشن کن و همانکاری که با روغن و شیر کردی با عسل انجام بده.
(مرحله چهارم:) ده درهم (یعنی سی و دو گرم و نیم) سیاهدانه آسیاب نرم(یعنی خوب آسیاب بشود) کن و آن را تمیز کن اما الک نکن و پنج درهم (یعنی شانزده گرم و ربع) فلفل و مرزنجوش اینها را هم آسیاب کن و داخل عجین بریز روی آتش میگذاری تا مانند مخلوطی بشود.
در یک ظرف قرار بده تا غباری یا بادی به آن نرسد و در ظرفی که شافیه ریخته میشود باید با روغن زرد گاوی باید چرب شود آنرا در یک ظرف قرار بده و آن را دفن کن زیر جو یا خاکستر به مدت چهل روز (قبل از چهل روز قابل مصرف نیست) و هرچه بیشتر ماند بهتر است.
کسی که مبتلا به دردی سخت است اندازه یک نخود از این دارو مصرف کند. (و اما روش استفاده آن که گویا امشب تمام نمیشود بنابراین میگذاریم برای روز شنبه)
نکات روایت
الْكُزَازِ در روایات ندیدیم که اسم کزاز بیاید اما در این روایت آمده است. کزاز بر اثر زخم شدن با شیشه ای که آلوده است بوجود میآید یکی از معانی کزاز شیشه است کزاز بیماری سختی است که منجر به مرگ میشود. معنای دیگر کزاز تشنج است به طوری که دندانها به هم فشارداده شود چون کسی که به کزاز مبتلا میشود حالت تشنج پیدا میکند در روایتی داریم داریم فَكُزَّ فَمَات یعنی دندانهایش را فشار داد و مرد. شخصی که جنب شد و غسل جنابش دادند و مرد حضرت فرمود قَتَلُوهُ قَتَلَهُمُ اللَّه.
لِلْأَرْوَاحِ یعنی جنزدگی اوتیسم و خبل و امثال اینها. ارواح به بیماری سخت هم گفته میشود. در روایتی قبلا خواندیم:
إِنَ عَامَّةَ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ مِنَ الْمِرَّةِ الْغَالِبَةِ أَوْ دَمٍ مُحْتَرِقٍ أَوْ بَلْغَمٍ غَالِبٍ یعنی همه این بیماریهای سخت از صفرا و سودای غالب یا از غلبه خون یا از بلغم غالب است. در اینجا به معنای بیماریهای سخت کودکان است.
السِّلِّ بچه های بسیار لاغر در آفریقا شکم بزرگ دارند. یکی از علل آن آب زرد است و آن بیماری سیروس کبدی است. کبدی که آب میارد و باعث میشود شکم پرآب و سفت و سخت شود.
عِنْدَ الْمَضِيفِ مضیف به معنای مهمانسرا است. در روایات آمده است فرعون دست و دلباز بود روزی سه گوسفند را برای اطعام مردم سر میبرید. به همین خاطر خداوند به او مهلت داد تا اینکه شیطان باعث شد این کار را کنار بگذارد که بعد از آن ماجرای غرق شدن او در نیل پیش آمد.
درست کردن این دارو خیلی زمان میخواهد و ریزه کاریهایی هست که بعدا عرض میکنم خیلی درد سر و سختی دارد سیرخوب شیررا جذب میکند مشکل روغن است چون سیر روغن را جذب نمیکند اما هرچقدر شیر بریزید جذب میکند بنظرم درحین اضافه کردن روغن و شیر باید هم زده هم بشود.
وَ لْيَكُنِ اللَّبَنُ أَيْضاً لَبَنَ بَقَرَةٍ حَدِيثَةِ الْوِلَادَةِ یعنی شیر باید از بقر تازه زا باشد. شیر تازه زا یعنی چی؟ احتمال دارد مراد آغوز باشد یا اینکه مراد شیر گاوی باشد که تازه زاییده و هفت روز یا نهایتا ده روز بیشتر از زاییدن نگذشته باشد. بیشتر در اصطلاح تا یک هفته بعد از زایمان تازه زا اطلاق میشود مانند خانمی که تازه زاییده بعد از یک هفته دیگر تازه زا محسوب نمیشود)