«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

95/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث پاکیزگی – معرفی داروی تشنج

 

صحبت راجع به روش های تمییز کردن بدن و پاک کردن بدن بود. غسل و وضوء دو روشی است که در اسلام وجود دارد. بحث به مواردی رسید که لازم است بعد از آن وضوء گرفته شود.

روایتی در مورد ناخن گرفتن و کوتاه کردن موی سر و سبیل و محاسن خواندیم. از امام (ع) پرسیده می‌شود که آیا بعد از این ها وضوء لازم است؟ فرمود برای نماز وضوء لازم نیست ولی برای پاکی بیشتر وضوء لازم است. این مطلب همان چیزی است که ما دنبال اثبات آن هستیم.

ادامه‌ی مواردی که بعد از آن ها وضوء لازم است

    1. کوتاه کردن سبیل

    2. تراشیدن موی سر

    3. کوتاه کردن محاسن، مکانیزم این توصیه ها معلوم نیست به این زودی معلوم شود. بشر آلودگی و میکروب و ویروس را می‌فهمد ولی اینکه چرا بعد از کوتاه کردن محاسن باید وضوء گرفت را هنوز درک نمی‌کند.

    4. خون دماغ شدن البته خونریزی دماغ وضوء را باطل نمی‌کند و نماز خواندن با این وضع مشکلی پیدا نمی‌کند ولی از جهت پاکیزگی باید بعد از خون دماغ شدن وضوء گرفت. در روایت آمده است: رَأَيْتُ أَبِي ص وَ قَدْ رَعَفَ‌ بَعْدَ مَا تَوَضَّأَ دَماً سَائِلًا فَتَوَضَّأَ.[1] یعنی پدرم وضوء گرفت بعد از آن مبتلا به خون دماغ شد مجددا وضوء گرفت.

    5. شعر سرودن اگر کسی شعر یا قصیده ای که بیش از دو یا سه بیت باشد بسراید باید وضوء بگیرد مگر اینکه شعر حقی بسراید. مثلا اگر شعر در مدح ائمه(ع) باشد نیاز به وضوء پیدا نمی‌شود. در روایت آمده است:سَأَلْتُهُ ع عَنْ نَشِيدِ الشِّعْرِ هَلْ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ أَوْ ظُلْمِ الرَّجُلِ صَاحِبَهُ أَوِ الْكَذِبِ فَقَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ يَكُونَ شِعْراً يَصْدُقُ فِيهِ أَوْ يَكُونَ يَسِيراً مِنَ الشِّعْرِ الْأَبْيَاتَ الثَّلَاثَةَ وَ الْأَرْبَعَةَ فَأَمَّا أَنْ يُكْثِرَ مِنَ الشِّعْرِ الْبَاطِلِ فَهُوَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ.[2] یعنی آیا سرودن شعر یا کسی که به دیگران ظلم می‌کند یا دروغ گفتن وضوء را باطل می‌کند فرمود بله مگر اینکه شعر راست و حق باشد یا شعر کم باشد سه بیت یا چهار بیت باشد ولی اگر زیاد شعر باطل بسراید وضوء را باطل می‌کند.

    6. ظلم کردن به دیگران، راجع به غسل داریم اگر کسی معصیت کند نیاز است کل بدن را بشوید. مراد از کثیف شدن و اینکه با چه چیزی کثیف می‌شوند نیاز به پیشرفت علم دارد که این مطالب را ثابت کند.

    7. استفراغ، در روایت آمده است: الرُّعَافُ‌ وَ الْقَيْ‌ءُ وَ التَّخْلِيلُ يُسِيلُ‌ الدَّمَ‌ إِذَا اسْتَكْرَهْتَ شَيْئاً يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ إِنْ لَمْ تَسْتَكْرِهْهُ لَمْ يَنْقُضِ الْوُضُوء[3] یعنی خون دماغ و استفراغ و خلال کردنی که موجب خونریزی می‌شود زمانیکه بدت آمد وضوء باطل می‌شود و اگر بدت نیامد وضوء باطل نمی‌شود. یقینا فقهاء حکم به بطلان وضوء با استفراغ نمی‌دهند بلکه این شستن برای رعایت پاکیزگی است.

    8. خلال کردنی که منجر به خونریزی لثه بشود

بیست و هشت(هفت) موردی که خوانده شد خود یک علمی است و اگر دنیا بخواهد واقعا بهداشت را رعایت کند باید این موارد را در نظر بگیرد و بفهمد موقع استفراغ یا خلال کردنی که موجب خونریزی لثه می‌شود یا هنگام خون دماغ چه اتفاقی برای بدن و دست و صورت می‌افتد که ائمه(ع) فرموده اند نیاز به وضوء گرفتن دارد.

 

تیمم

برای تمییز کردن دو روش دیگر مانده است. البته خواندیم که یکی از تمییز کننده ها خاک و زمین و گِل و دیوار است. دست کثیف با مسح کردن به دیوار یا خاک تمییز می‌شود.

امروز بحث تیمم است که به معنای مسح صورت و دستان با خاک است.

در روایت آمده است:

أُعْطِيتُ خَمْساً لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِي جُعِلَتْ‌ لِيَ‌ الْأَرْضُ‌ مَسْجِداً وَ طَهُوراً وَ أُحِلَّ لِيَ الْمَغْنَمُ وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ وَ أُعْطِيتُ جَوَامِعَ الْكَلَامِ وَ أُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ.[4]

یعنی ... زمین برای من مسجد یعنی محل سجود و پاک کننده و تمییز کننده قرار داده شده است...

روایت دیگری در ذهنم است:

فَإِنَّ التَّيَمُّمَ أَحَدُ الطَّهُورَيْنِ‌.[5]

یعنی تیمم با خاک یکی از دو پاک کننده است.

آب و خاک(وضوء و تیمم) پاک کننده است. البته تا امروز ثابت شده است که خاک قدرت پاک کنندگی برای بعضی باکتری ها را دارد که این باکتری ها با آب و شوینده کشته نمی‌شود به همین جهت در مسئله‌ی ولوغ سگ و خوک هرچند با آب شسته شود تمییز نمی‌شود مگر اینکه قبلا با خاک شسته شود.

تمییزی توسط تیمم و خاک هم مکانیزم دارد. البته بعضی روایات می‌فرماید دو بار دستش را روی خاک قرار بدهد و بعض روایات هم می‌فرمایند یک بار کافی است.

 

مسح کردن دست و صورت با یخ

انسان دست و صورت خود را با یخ مسح کند. افرادی که نه آب و نه خاک در اختیار دارند مانند افرادی که در قطب هستند در صورتیکه نتوانند به آب تبدیل کنند با یخ می‌توانند تمییز کنند. مسح کردن با یخ باید حداقل سه یا پنج مرتبه در روز باید انجام دهند.

بله، مجزی است افرادی که جنابت دارند و نتوانند با آب غسل کنند، تیمم با خاک یا مسح یخ برایشان کافی است. البته بدن را کامل تمییز نمی‌کند ولی طهارت علی البدل است یعنی اگر بدن را نمی‌توانی تمییز کنی طهارت و تمییز کردن دست و صورت با خاک یا یخ کافی است.

در مورد سنگ و سنگریزه اختلاف است که آیا جزء خاک محسوب می‌شوند که ظاهرا بعضی قائل هستند که کافی است. وقتی فتوا می‌دهند کافی است شاید پاک کنندگی هم دارد.

فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّبا[6]

بعضی معتقد هستند مراد از «صعید» صرفا خاک است و بعضی می‌فرمایند که مراد «مطلق وجه الارض» است یعنی هر آنچه روی زمین باشد.

بله، احتمال دارد که مربوط به الکتریسیته‌ی بدن بشود.

ادعای ما این است که دنیا خیلی از نظر علمی و دانش، علی رغم اعای زیادی که دارند، عقب است و خیلی فاصله دارد تا این مطالب را بفهمد شاید باید صدها سال بگذرد.

بله، ما خواندیم که یکی از کثیف کننده ها خاک و گل است و اگر لباس خاکی باشد باید آن را بتکانیم. عرض کردم تیمم مکانیزم دارد و باید زمان بگذرد تا به این مطالب برسیم.

 

مسواک زدن

در اسلام روی مسواک زدن خیلی تاکید شده تا جائیکه در هیچ فرهنگ و دینی به این مقدار تاکید نشده است. این مقدار تاکید خیلی عجیب و بیش از تصور و یک امر خیالی است در حالیکه تبلیغ توسط پیامبر(ص) در سخت ترین شرائط ممکن بوده است زیرا عرب های آن زمان خیلی متکبر بوده اند و گاهی به خاطر یک کلمه یا یک شتر سال ها با هم می‌جنگیدند. مثلا اگر خاری در پای عرب برود خم نمی‌شود زیرا می‌گوید خم شدن ننگ است و همینطور راه می‌رود تا بمیرد حال به این شخص بگو دهنت بو می‌دهد معلوم است که جنگ و دعوا می‌شود. حال چگونه پیامبر(ص) مسئله‌ی مسواک را مطرح می‌کند و به چه ظرافتی و به چه آرامی مسواک را تبلیغ کرده است؟

در مرحله‌ی اول برای تبلیغ از وحی کمک گرفته است و در مرحله‌ی بعدی به افرادی که تحمل انتقاد را دارند مانند حضرت امیر(ع) یا مقداد یا ابوذر خطاب کرده است و کاری به باقی افراد نداشته است و روش سوم تبلیغ عملی است. پیامبر(ص) به حدی به زدن مسواک مقید بود که برای دیگران درس بود.

در روایت آمده است:

مَا زَالَ جَبْرَئِيلُ‌ يُوصِينِي‌ بِالسِّوَاكِ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَدْرَدَ أَوْ أُحْفَى‌[7]

یعنی جبرئیل همیشه به من وصیت کرد مسواک بزند تا جائیکه ترسیدم دندان هایم از خورده یا کنده شود.

أَوْصَانِي جَبْرَئِيلُ بِالسِّوَاكِ حَتَّى خِفْتُ عَلَى أَسْنَانِي‌[8]

یعنی جبرئیل به من وصیت کرد مسواک بزنم تا جائیکه بر دندان هایم ترسیدم.

مَا زَالَ يُوصِينِي بِالسِّوَاكِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيَجْعَلُهُ‌ فَرِيضَة[9]

یعنی به قدری جبرئیل وصیت به مسواک کرد که گمان کردم به زودی مسواک زدن فریضه می‌شود.

در اینجا یک مختصر توجهی هم به مردم داده است زیرا فریضه مربوط به تمام مردم می‌شود.

در خطاب به حضرت امیر(ع) آمده است:

يَا عَلِيُّ السِّوَاكُ‌ مِنَ‌ السُّنَّةِ وَ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ وَ يَجْلُو الْبَصَر[10]

یعنی ای علی مسواک زدن از سنت پیامبران است ...

يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ‌ بِالسِّوَاكِ‌ فَإِنَ‌ السِّوَاكَ مَطْهَرَةٌ لِلْفَم‌[11]

یعنی ... ای علی بر تو باد مسواک زدن ...

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ فِي وَصِيَّتِهِ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ‌ عِنْدَ كُلِ‌ وُضُوءٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ لِكُلِّ صَلَاة[12]

یعنی ... ای علی بر تو باد مسواک زدن برای هر نماز ...

در مورد تبلیغ عملی پیامبر(ص) آمده است:

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يُكْثِرُ السِّوَاكَ‌ وَ لَيْسَ بِوَاجِبٍ فَلَا يَضُرُّكَ تَرْكُهُ فِي فَرْطِ الْأَيَّام‌[13]

یعنی پیامبر(ص) خیلی مسواک می‌زد...

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ‌ إِذَا صَلَّى‌ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ أَمَرَ بِوَضُوئِهِ وَ سِوَاكِهِ يُوضَعُ عِنْدَ رَأْسِهِ مُخَمَّراً فَيَرْقُدُ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَسْتَاكُ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يَرْقُدُ ثُمَّ يَقُومُ فَيَسْتَاكُ وَ يَتَوَضَّأُ وَ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يَرْقُدُ حَتَّى إِذَا كَانَ فِي وَجْهِ الصُّبْحِ قَامَ فَأَوْتَرَ ثُمَّ صَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ‌ لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ قُلْتُ مَتَى كَانَ يَقُومُ قَالَ بَعْدَ ثُلُثِ اللَّيْلِ وَ قَالَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ.[14]

یعنی زمانیکه پیامبر(ص) نماز عشاء‌ را می‌خواند امر می‌کرد آب وضوء و مسواک را در کنار رخت خواب او وپیش سر او قرار دهند و روی آب و مسواک را می‌پوشاند و می‌خوابید و نصف شب بیدار می‌شد مسواک می‌زد و وضوء می‌گرفت و می‌خوابید و دوباره بیدار می‌شد و مسواک می‌زد و وضوء می‌گرفت و می‌خوابید و پیامبر(ص) هر موقع از خواب بیدار می‌شد مسواک می‌زد و وضوء می‌گرفت...

این تبلیغ عملی است که دیگران به پیامبر(ص) اقتدا کنند

وَ إِنِّي لَأَسْتَاكُ حَتَّى لَقَدْ خَشِيتُ أَنْ أُحْفِيَ أَوْ أَدْرَد[15]

یعنی من مسواک می‌زنم تا اینکه ترسیدم دندان هایم خورده یا کنده شود.

مدتی به تبلیغ غیر مستقیم پرداخت و یک عده ای هم شروع به رعایت مسواک زدن کردند و بعد از آن پیامبر(ص) با نرمی مردم را مورد خطاب مستقیم قرار داد.

نَظِّفُوا طَرِيقَ‌ الْقُرْآنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا طَرِيقُ الْقُرْآنِ قَالَ أَفْوَاهُكُمْ قِيلَ بِمَا ذَا قَالَ بِالسِّوَاك‌[16]

یعنی راه قرآن را پاک و تمییز کنید فرمود دهان راه قرآن است...

ملایم تر از این می‌فرماید:

أَفْوَاهُكُمْ‌ طَرِيقٌ‌ مِنْ‌ طُرُقِ رَبِّكُمْ فَأَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ أَطْيَبُهَا رِيحاً فَطَيِّبُوهَا بِمَا قَدَرْتُمْ عَلَيْه‌[17]

یعنی دهان های شما راهی از راه های خداوند پس محبوب ترین دهان ها نزد خداوند خوشبوترین آن ها است پس تمییز کنید به هرچه که می‌توانید.

پیامبر(ص) رقابتی بین قبیله های عرب ایجاد کرد. قبیله‌ی «اَزْد» آمد:

لَمَّا دَخَلَ النَّاسُ فِي الدِّينِ أَفْوَاجاً أَتَتْهُمُ الْأَزْدُ أَرَقَّهَا قُلُوباً وَ أَعْذَبَهَا أَفْوَاهاً فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ- هَذَا أَرَقُّهَا قُلُوباً عَرَفْنَاهُ‌ فَلِمَ صَارَتْ أَعْذَبَهَا أَفْوَاهاً فَقَالَ إِنَّهَا كَانَتْ تَسْتَاكُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ.[18]

یعنی هنگامی که مردم گروه گروه داخل در دین می‌شدند قول ازد آمد که دل های نازک و دهان های شیرین دارند عرض شد دل نازک را می‌فهمیم ولی دهان شیرین چیست فرمود زیرا آن ها قبل از اسلام مسواک می‌زدند.

بعد از آن پیامبر(ص) به صورت مستقیم به مردم امر کرد:

تَسَوَّكُوا فَإِنَّ السِّوَاكَ مَطْيَبَةٌ لِلْفَمِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ مَا جَاءَنِي صَاحِبِي جَبْرَئِيلُ إِلَّا أَوْصَانِي بِالسِّوَاكِ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ يَفْرِضَهُ عَلَيَّ وَ عَلَى أُمَّتِي وَ لَوْ لَا أَنِّي أَخَافُ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَفَرَضْتُهُ عَلَيْهِمْ وَ إِنِّي لَأَسْتَاكُ حَتَّى لَقَدْ خَشِيتُ أَنْ أُحْفِيَ أَوْ أَدْرَد[19]

یعنی مسواک بزنید زیرا مسواک زدن دهان را خوشبو می‌کند و خداوند را خوشنود می‌کند جبرئیل نزد من نیامده مگر اینکه به مسواک سفارش کرده است تا جائیکه ترسیدم بر من و امت من واجب کند...

بنابراین پیامبر(ص) به تدریج و با ظرافت مسواک زدن را بین امت رواج داد. فرهنگ سازی بهداشت خیلی سخت است. چه اتفاقی افتاده است که بهداشتی که پیامبر(ص) به این سختی پایه گذاری کرده است، انقلاب صنعتی همه را مصادره کرد و از بین برد و انشاءالله بیشتر توضیح خواهم داد.

بعد از این مراحل صبر پیامبر(ص) بر تمییز نبودن برخی افراد تمام می‌شود:

مَا لِي‌ أَرَاكُمْ قُلْحاً مَا لَكُمْ لَا تَسْتَاكُون‌[20]

یعنی چرا دندان های شما را زرد می‌بینم و چه شده شما را که مسواک نمی‌زنید؟

به مرور زمان گوش ها از تکلیفی به نام مسواک زدن پر شده است و الان اگر پیامبر(ص) صریح بگوید و مواخذه کند مشکلی نخواهد داشت.

قلح به معنای دندان های غیر تمییز و آلوده است که امروزه می‌گویند دندان های زرد.

البته مواد دندان ها متفاوت است و بعدا خواهیم گفت که زرد شدن دندان به جهت استفاده از مسواک های پلاستیکی است. مسواک را با مسواک پلاستیکی مصادره کردند.

بعد از آن پیامبر(ص) تحدید به قطع وحی می‌کند:

أَتَانِي جَبْرَائِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ كَيْفَ‌ نَنْزِلُ عَلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَسْتَاكُونَ وَ لَا تَسْتَنْجُونَ بِالْمَاءِ وَ لَا تَغْسِلُونَ بَرَاجِمَكُم‌[21]

یعنی جبرئیل نزدم آمد و گفت ای محمد(ص) چگونه بر شما نازل شویم درحالیکه مسواک نمی‌زنید و بعد از تخلی با آب نمی‌شویید و بدن هایتان را تمییز نمی‌کنید.

یعنی اگر تمییزی را رعایت نکنید وحی آسمان قطع می‌شود.

مردم عرب و غیر عرب برای قبله و کعبه ارزش قائل هستند و پیامبر(ص) از این امر هم برای ترغیب مردم استفاده کرد و فرمود کعبه از افراد کثیف و با دهان بد بو شکایت کرده است:

شَكَتِ‌ الْكَعْبَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَلْقَى مِنْ أَنْفَاسٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهَا قِرِّي كَعْبَةُ فَإِنِّي مُبْدِلُكِ بِهِمْ قَوْماً يَتَنَظَّفُونَ بِقُضْبَانِ الشَّجَرِ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَوْحَى إِلَيْهِ مَعَ جَبْرَئِيلَ ع بِالسِّوَاكِ وَ الْخِلَالِ.[22]

یعنی کعبه به خداوند عزوجل از نفس های مشرکین شکایت کرد خداوند وحی کرد ای کعبه آرام باش زیرا من قومی را می‌آورم که دهان ها را با چوب گیاهان تمییز می‌کنند پس خداوند حضرت محمد(ص) را مبعوث کرد...

آخرین مرحله هم سفارش کردن تا حد تکلیف است:

لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ‌ بِالسِّوَاكِ‌ مَعَ كُلِّ صَلَاة[23]

یعنی اگر برای امتم سخت نبود آن ها را به مسواک زدن موقع هر نماز امر می‌کردم.

لَوْ لَا أَنِّي أَخَافُ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَفَرَضْتُهُ‌ عَلَيْهِمْ‌ [24]

یعنی ... اگر بر امتم سخت نمی‌شد مسواک زدن را بر آن ها واجب می‌کردم...

لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَفَرَضْتُ‌ السِّوَاكَ‌ مَعَ‌ الْوُضُوءِ وَ مَنْ أَطَاقَ ذَلِكَ فَلَا يَدَعْه‌[25]

یعنی اگر بر امتم سخت نمی‌شد مسواک را با هر وضوء واجب می‌کردم و اگر کسی می‌تواند این کار را ترک نکند.

معنای این روایت این است که مسواک زدن اگر حرج نداشته باشد واجب است ولی چون مستلزم عسر و حرج است این تکلیف برداشته شده است و با تکلیف اولی واجب است و با تکلیف ثانوی مستحب است. اگر وجوب را طبق قواعد فقهی و شرعی نپذیرفتیم ولی بر اساس امور بهداشتی و حقیقی باید بپذیریم.

ثُمَّ اسْتَكْ وَ السِّوَاكُ‌ وَاجِبٌ‌.[26]

یعنی .. و مسواک زدن واجب است.

لَوْ لَا أَنْ يَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَوْجَبْتُ‌ السِّوَاكَ‌ فِي كُلِّ صَلَاة وَ هُوَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ [27]

یعنی اگر بر امتم سخت نبود مسواک زدن را در هر نماز واجب می‌کردم و او سنت خوبی است...

وجوب مسواک ارشادی است.

 

معرفی داروی تشنج

امروزه افراد زیادی به این درد مبتلا می‌شوند زیرا مردم به سنت های الاهی و سنت های پیامبران (ع) نمی‌کنند آن ها را بعد از انقلاب صنعتی فراموش کرده اند و به دنبال اروپا و فرهنگ اروپایی رفتند.

علت صرع و تشنج همبستر شدن در اول یا وسط یا آخر ماه است. عموم مردم این مسئله را رعایت نمی‌کنند و اینکه ساعت های خوب و بد برای عمل همبستری وجود دارد را نمی‌دانند. به همین جهت بچه های صرعی و تشنجی خیلی زیاد است و یک عمر داروهای شیمیایی با انواع ضررها و عوارض مصرف می‌کنند و خوب هم نمی‌شوند.

فقط شب اول از ماه رمضان از این قاعده استثناء شده است و مکروه نیست بلکه مستحب است.

ممکن است تشنج بخاطر ضربه ای که به سر وارد می‌شود یا تومور موجود در سر باشد ولی به اعتقاد بنده اگر زمینه‌ی تشنج در فرد نباشد اگر ضربه ای هم به سر وارد شود مبتلا به تشنج نمی‌شود. حتی به نظر بنده علت تومور سر نیز عدم رعایت زمان همبستری است. زیرا می‌فرماید اگر در این شب ها عمل همبستری انجام شود فرزند مبتلا به تشنج می‌شود. تشنج هم یا مستقیم است یا به واسطه‌ی وجود تومور به وجود می‌آید.

این مسائل واقعا تبلیغ نشده است و مردم گرفتار می‌شوند. یک بچه‌ی تشنجی یک خانواده را از بین می‌برد. ما شاید یک چیزی بشنویم ولی واقعا خانواده هایی که افراد تشنجی دارند اذیت می‌شوند. شخص می‌افتد یا به سرش می‌زند.

تشنج و صرع اندک تفاوتی با هم دارند. تشنج حالت انقباض عضلات و اعصاب بدن است که ممکن است حتی نیفتد ولی دست ها و اعصاب و چشم ها حالتی پیدا می‌کند که به آن تشنج می‌گویند ولی صرع حالت غش اتفاق می‌افتد و سرش به دیوار یا زمین می‌خورد و از هوش می‌رود و ممکن است در فردی هر دو باهم باشد.

گویا گرم کردن بدن جلوی بدن را می‌گیرد و سرد کردن بدن و استفاده از مواد سرد تشنج را زیاد می‌کند. البته علت و مکانیزم دارد زیرا تشنج معلول جن است و جن در وجود نطفه و وجود بچه خواهد بود و جن از آتش خلق شده است و طبع گرم دارد، تحمل گرما را ندارد بنابراین هرچیز گرم برای تشنج خوب است و گرم ترین چیزهای موجود این چهار مورد است: انغوزه و اوشق و صمغ عربی و نعنا، سه مورد اول صمغ است و مورد آخر گیاه است. این چهار ورد باید هم اندازه آسیاب شوند و الک شوند و به شکل پودر یا به شکل قرص تهیه شود.

انغوزه شیره‌ی «کُما» است. گیاه بد بویی است و ساقه‌ی کما را اول بهار می‌آورند و می‌فروشند ولی خیلی بد بو است و صمغ آن بدبو تر است و از صمغ انغوزه بدبوتر وجود ندارد.

اوشق هم صمغ گیاه «کَندَل» است. سفید رنگ آن از زرد رنگ آن قوی تر است.

صمغ عربی هم شیره‌ی درختان است. مثلا در ایران شیره‌ی درخت بادام یا گیلاس یا بیشتر آلبالو است که صمغ فارسی است ولی صمغ عربی از کشورهای آفریقایی مانند سودان و محل های گرم می‌آورند که جمع می‌کنند و بازار پرفروشی دارد و دنیا را پر کرده است.

در ماه باید سه روز یا بیشتر مصرف شود. صبح ناشتا در اول ماه و در وسط ماه و آخر ماه مصرف شود و برای احتیاط دو روز اول و دو روز وسط و دو روز آخر استفاده شود زیرا ماه امکان دارد عقب و جلو بشود و باید احتیاط کرد.

افرادی که تشنج می‌شوند بیشتر در این روزها مبتلا به تشنج می‌شوند.

مقدار مصرف یک قاشق مربا خوری یا یک کپسول است.

زنجفیل و فلفل سیاه برای تشنج وارد نشده است.

چون جن از آتش خلق شده است و مزاج گرم دارد تحمل گرما را ندارند و اگر بدن گرم شود آسیب می‌بینند.

سه تا چهار مرتبه هم باید بخور حضرت مریم داده شوند تا این بیماری ریشه کن شود. بخور حضرت مریم درمان است و داروی تشنج درمان موقتی است و موجب می‌شود کمتر تشنج پیدا کنند.

زمینه‌ی تشنج هم در انعقاد نطفه است.


[1] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج1، ص13.
[2] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج1، ص16.
[3] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج1، ص13.
[4] الامالی، شیخ صدوق، ص216.
[5] تهذیب الاحکام، شیح طوسی، ج1، ص200.
[6] سوره نساء، آیه43.
[7] المحاسن، برقی، ج2، ص560.
[8] المحاسن، برقی، ج2، ص560.
[9] من لایحضرالفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص13.
[10] من لایحضرالفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص365.
[11] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص14.
[12] المحاسن، برقی، ج2، ص561.
[13] من لایحضرالفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص53.
[14] الکافی، کلینی، ج3، ص445، ط اسلامیه.
[15] وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ابواب مسواک، باب1، ج2، ص5، ح852، ط آل البیت.
[16] المحاسن، برقی، ج2، ص558.
[17] المحاسن، برقی، ج2، ص559.
[18] من لایحضرالفقیه، شیخ صدوق، ج1، ص53.
[19] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج1، ص360.
[20] الکافی، کلینی، ج6، ص496، ط اسلامیه.
[21] الجعفریات، ابن اشعث، ص15.
[22] الکافی، کلینی، ج4، ص546، ط اسلامیه.
[23] الکافی، کلینی، ج3، ص22، ط اسلامیه.
[24] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج1، ص360.
[25] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج1، ص364.
[26] فقه الرضا، امام رضا ع، ص137.
[27] فقه الرضا، امام رضا ع، ص137.