«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
95/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بهداشت و سبک زندگی اسلامی
در جلسه قبل تا حدی بیان شد که بعد بهداشتی روایات ما مدنظر قرار نگرفته است. احکام شرعی و روایات دو بعد دارد، یک بعد اعتباری است، برای مثال فلان عمل بر ذمه عبد است و باید از عهده آن خارج شود و اگر این عمل را انجام ندهد مستحق عقوبت است، در این امور مسائل واقعی نیست و اعتباری و فرضی است. برای مثال اگر کسی کامل و با نیت صحیح نماز بخواند، مستحق عقوبت نیست ولی اگر همان نماز را با تمام شرایط ظاهری ولی با قصد ریا بخواند آنگاه نماز باطل است و مستحق عقوبت است. استحقاق عقوبت یک امر اعتباری است و وجود خارجی ندارد مانند مالکیت و ازدواج که بر اساس اعتبار، فرض و قرارداد است. تاکنون هر کاری که در روایات شده در زمینه امور اعتباری بوده درحالیکه احکام ما در کنار جنبه اعتباری، جنبه حقیقی هم دارند، برای مثال کسی که وضو میگیرد صورتش تمیز میشود و یا کسی که غسل میکند بدنش تمیز میشود. شاید فقها در شرایطی مانند تقیه بودند که این انتخاب را کردند و تنها به امور اعتباری که مربوط به آخرت و عقوبت میشود پرداختند و به اموری که مربوط به دنیا و واقعیات است نپرداختند. برخی روایات صرفاً مربوط به امور اعتباری و برخی روایات مربوط به امور حقیقی است مثل نظافت و برخی هم هر دو جنبه را دارند. مشکل زمانی به وجود میآید که همه این روایات باهم یکی شود و باهم مقایسه شود، در این حالت بین روایات تعارض به وجود میآید و فقها ناچار بخشی از روایات را قبول و بخش دیگر را رد میکنند. برای مثال در روایت آمده که آهن نجس است و اگر کسی به آهن دست زد باید دستش را بشوید، ولی هیچ فقیهی نگفته که آهن نجس است، شاید علت این است که در روایاتی آمده که آهن نجس نیست و فقها این روایات را قبول کرده و روایات نجس بودن آهن را رد کردهاند، ازاینرو روایت نجس بودن آهن دیگر موردتوجه قرار نگرفته و حتی در حوزه هم بیشتر افراد از وجود این روایات خبر ندارند. این همان نابود شدن روح بهداشت اسلامی است که البته عمدی نبوده. فقها دنبال احکام شرعی هستند و اگر روایات متعارض باشد باید بخشی را قبول و بخشی را رد کنند و این لازمه کار آنها است. به عقیده بنده بیشتر روایات ما مربوط به امور حقیقی است مگر مواردی که قرینه داشته باشد که مربوط به امر اعتباری است، ولی بنای علما بر این است که همه روایات اعتباری است مگر اینکه با دلیل خارج شود، برای مثال در روایات کلمه «اغسل» به معنی بشوی آمده، اگر به کسی بگویند که لباست را بشور چیزی که میفهمد این است که باید لباس را در آب قرار دهد یا آب روی آن بریزد و آن را فشار دهد تا آب خارج شود ولی فقها اگر ببینند که در روایت امر به شستن لباس شده اینگونه برداشت میکنند که لباس نجس بوده و نمازخواندن با آن اشکال داشته است. شاید این مشکل به علت اشتباه در فهم روایات باشد، سید مرتضی هزار سال پیش گفته است که روایات ما متعارض نیست بلکه متواتر است، سید مرتضی در فهم زبان عرب بهترین بود و کسانی که در زبان عربی تخصص دارد به این مسئله اذعان کردهاند، ابوعلی گفته است: «اگر کسی قسم بخورد که داناترین شخص به عربی سید مرتضی است، قسمش درست است». اگر به مسائل رجوع کنید خواهید دید که در یک مسئله روایات متعارض بهگونهای آمده که یقین میکنید هر دو طرف روایت واقعاً صادرشده و نمیتوان حمل بر تقیه کرد و یکطرف را رد کرد.
بنده از این روایاتی که نادیده گرفتهشده کتابی در زمینه بهداشت اسلامی نوشتم، البته این کتاب تنها یک فهرست است و نیاز به کار دارد، بنده در جلد ۱ تا ۳ کتاب بحثهای استدلالی را آوردم ولی در جلد ۴ این کار را نکردم تا مطالب سنگین نباشد و همه بتوانند استفاده کنند.
کلمه نجس در لغت به معنی قذر یا کثیف است، البته در کتب فقهی نجس یعنی نمازخواندن با آن جایز نیست. کلمه رجس نیز گاهی به معنی نجس است و گاهی تنها به معنی کثیف است البته بیشتر برای افعال کثیف مانند قمار و بتپرستی و شرب خمر استفاده میشود، در قرآن آمده: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾[1] یعنی «شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند و از عمل شيطانند. پس، از آنها دورى گزينيد». گاهی چیزی نجس حقیقی است، هم ضرر دارد و هم طبع انسان از آن تنفر دارد مانند مدفوع انسان، گاهی نجس ضرر دارد ولی انسان از آن تنفر ندارد مانند گوشت خوک، گاهی در مورد چیزی احساس تنفر وجود ندارد ولی چون شارع آن را نهی کرده در ما احساس تنفر به وجود آمده مانند خمر، گاهی انسان در مورد چیزی احساس تنفر دارد ولی شارع آن را نجس نمیداند مانند گل یا مدفوع گاو، این مورد مستقذر هست ولی قذر نیست. اگر بدن و لباس کسی آلوده به مدفوع گاو شود آیا میتواند نماز بخواند؟ در روایت آمده اگر انسان این را کثیف بداند نمیتواند نماز بخواند. مشابه همین روایت در مورد خمر هم آمده است. البته این موارد به نوع زندگی افراد بستگی دارد برای مثال کسی که در روستا و با حیوانات زندگی میکند، مرغ و اردک و حیوانات را کثیف نمیداند ولی یک انسان شهری این حیوانات را کثیف میداند، یا انسان روستایی از فضولات گاو و گوسفند تنفر دارد ولی انسان شهری تنفر دارد. در روایت آمده: «سألت أبا عبدالله عن الروث يصيب ثوبي وهو رطب قال : إن لم تقذره فصل فيه.»[2] یعنی «از امام صادق (ع) پرسیدم درباره فضولات حیوانات (حلالگوشت) که به لباسم اصابت میکند درحالیکه مرطوب است، امام فرمودند اگر کثیف نمیدانی نماز بخوان.» در روایت دیگر آمده: «سألت أبا عبدالله (ع) عن الخمر والنبيذ والمسكر يصيب ثوبي ، أغسله أو أصلى فيه؟ قال : صلّ فيه إلا أن تقذره فتغسل منه موضع الأثر ، إن الله تبارك وتعالى إنما حرم شربها.»[3] یعنی «از امام صادق (ع) سؤال کردم درباره خمر و نبیذ مسکر که به لباسم اصابت میکند، آیا آن را بشویم یا در آن نماز بخوانم؟ امام فرمودند در آن نماز بخوان مگر اینکه آن را کثیف بدانی، پس موضع اثر (جایی که رنگ گرفته) را بشوی، همانا خداوند تنها نوشیدن آن را حرام کرده است.» با توجه به این روایت تنها کافی است کثیفی برطرف شود وگرنه میتوان با لباسی که خمر به آن اصابت کرده نماز خواند. این نوع روایات که کثیف بودن یا نبودن چیزی و اجازه نمازخواندن با آن را وابسته به نظر شخص میداند، توسط فقها حتی مطرح هم نشده و موردبررسی قرار نگرفته است.
امام رضا (ع) میفرمایند: «علة غسل الجنابة النظافة وتطهير الانسان نفسه مما أصاب من أذاه»[4] یعنی «علت غسل جنابت نظافت و پاکیزگی است تا انسان بدنش را تطهیر کند از نجاساتی که در اثر جنابت عارض شده.»
در روایت آمده: «فلم أمروا بالوضوء وبدأ به؟ قيل له: لأن يكون العبد طاهرا إذا قام بين يدي الجبار وعند مناجاته إياه مطيعا له فيما أمره نقيا من الادناس والنجاسة»[5] یعنی «همانا خداوند امر فرموده به وضو قبل از نماز تا بنده پاک باشد درزمانی که در مقابل خداوند میایستد و مناجات میکند، مطیع امر او باشد و از نجاستها و کثافتها پاک باشد.» در این روایت هم به جنبه اعتباری و هم به جنبه حقیقی اشارهشده است و میتوان گفت که هدف اصلی پاکیزگی است و از طرف دیگر مطیع بودن هم مطرح است.
در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (عليه السلام) عن ألبان الإبل والغنم والبقر وأبوالها ولحومها، فقال: لا توضأ. منه إن أصابك منه شئ أو ثوبا لك فلا تغسله إلا أن تتنظف.»[6] یعنی «از امام صادق (ع) درباره شیر شتر و گوسفند و گاو و ادرار و گوشت آنها پرسیدم، امام فرمودند آنها را نشور و اگر از اینها چیزی به بدن یا لباست برخورد کرد، آن را نشوی مگر اینکه طالب پاکیزگی باشی.» با توجه به این روایت شیر یا ادرار حیوان حلالگوشت اگر به لباس یا بدن برسد و به حدی برسد که کثیف محسوب شود باید آن را شست زیرا اسلام میخواهد که انسان پاکیزه باشد.
با توجه به این روایات انسان نمیتواند با لباس مستقذر یعنی لباسی که آن را کثیف بداند، نماز بخواند. بعضی نجاستها حتی اگر به مقدار کم باشد نیاز به شستن دارد مانند خون حیض، از طرفی بعضی نجاسات اگر کم باشد نیاز به شستن نیست مانند خون انسان که اگر تا اندازه یکدرهم باشد میتوان با آن نماز خواند. در این مورد چون اگر خون کمتر از یکدرهم باشد عنوان کثیفی صادق نیست و میتوان با آن نماز خواند ولی اگر بیشتر باشد کثیف بهحساب میآید و باید شسته شود.
در روایت آمده: «وسألته عن الثوب يوضع في مربط الدابة ، على بولها وروثها ، قال : إن علق به شيء فليغسله وإن اصابه شيء من الروث والصفوة التي تكون معه فلا تغسله من صفرة.»[7] یعنی «درباره لباسی که در محل آغل چهارپا (حلالگوشت) و روی ادرار و مدفوع چهارپا است از امام سؤال کردم، امام فرمودند اگر چیزی به آن چسبیده آن را بشوید و اگر خشک باشد (چیزی به آن نچسبیده باشد) اشکالی ندارد.» مسلماً ادرار و مدفوع حیوان حلالگوشت نجس نیست ولی در این روایت امر شده اگر چیزی به لباس چسبیده آن را بشوید، پس میتوان گفت که مراد رعایت پاکیزگی است.