«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

94/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دردپهلو- درد اطراف بدن- بسته شدن روده‌ها

ادامه بحث پهلو درد

درمان ششم : مرکب 9

این درمان مهم‌ترین درمان است و درحقیقت این همان مرکب نه از مرکبات اسلامی است. ما ده عدد داروی ترکیبی اسلامی داریم. مرکب یک تا هشت در جلد دو آمده است و فقط این مرکب یعنی مرکب نه در جلد سه آمده است که بعنوان داروی پهلودرد است.

قَالَ‌: تَأْخُذُ أَرْبَعَةَ مَثَاقِيلَ فُلْفُلٍ وَ مِثْلُهُ زَنْجَبِيلٌ وَ مِثْلُهُ دَارُفُلْفُلٍ وَ بِرَنْجٌ وَ بَسْبَاسَةٌ وَ دَارُصِينِيٍّ مِنْ كُلِّ وَاحِدٍ مِقْدَاراً وَاحِداً يَعْنِي أَرْبَعَ مَثَاقِيلَ وَ مِنَ الزُّبْدِ الصَّافِي الْجَيِّدِ خَمْسَةً وَ أَرْبَعِينَ مِثْقَالًا وَ مِنَ السُّكَّرِ الْأَبْيَضِ سِتَّةً وَ أَرْبَعِينَ مِثْقَالًا يُدَقُّ وَ يُنْخَلُ بِخِرْقَةٍ أَوْ بِمُنْخُلِ شَعْرٍ صَفِيقٍ ثُمَّ يُعْجَنُ بوزنه [بِوَزْنِ‌] جَمِيعِهِ مَرَّتَيْنِ بِعَسَلٍ مَنْزُوعِ الرَّغْوَةِ فَمَنْ شَرِبَهُ لِلْخَاصِرَةِ فَلْيَشْرَبْ وَزْنَ ثَلَاثَةِ مَثَاقِيلَ وَ مَنْ شَرِبَهُ لِلْمَشْيِ فَلْيَشْرَبْ وَزْنَ سَبْعِ مَثَاقِيلَ أَوْ ثَمَانِيَةٍ بِمَاءٍ فَاتِرٍ فَإِنَّهُ يُخْرِجُ كُلَّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا يَحْتَاجُ مَعَ هَذَا الدَّوَاءِ إِلَى غَيْرِهِ فَإِنَّهُ يُجْزِيهِ وَ يُغْنِيهِ عَنْ سَائِرِ الْأَدْوِيَةِ وَ إِذَا شَرِبَهُ لِلْمَشْيِ وَ انْقَطَعَ مَشْيُهُ فَلْيَشْرَبْ بِعَسَلٍ فَإِنَّهُ جَيِّدٌ مُجَرَّب‌[1] یعنی فلفل و زنجفیل و دارفلفل و برنج و بسباسه و دارچین از هرکدام چهار مثقال و از کره صاف شده‌ی خوب چهل و پنج مثقال و از شکرسفید چهل و شش مثقال آرد شود و با پارچه یا مَلمَل یا با الک بسیار ریز الک شود سپس با عسلی که کف آن گرفته شده است به مقدار دوبرابر داروها مخلوط شود. پس هرکس برای درد پهلو خواست استفاده کند سه مثقال از این معجون بنوشد و اگر کسی برای درمان اسهال خواست استفاده کند هفت یا هشت مثقال به همراه آب ولرم بنوشد پس همانا این معجون همه بیماری‌ها را از بدن خارج میکند به اذن خداوند تعالی و با این دواء احتیاجی به سایر دواها نیست چراکه این دواء بیماری‌ها را درمان می‌کند و بیمار را از سایر داروها بی‌نیاز می‌کند و اگر برای درمان اسهال استفاده شد و اسهال قطع شد پس بنوشد عسل چراکه عسل خوب و مجرب است.

نکات روایت

چون امام در این روایت وزن مواد را تعیین کردند باید به همان وزن مقید بود و تجربه هم این را نشان داده است که اثر بخشی آن بهتر است. هر مثقال چهار گرم و شش دهم گرم است.

فلفل اگر مطلق باشد مراد از آن فلفل سیاه است.

دَارُفُلْفُلٍ نام دیگر دار فلفل (فلفل دراز) است چیزی شبیه میوه بعض انواع سرو است. ظاهری کشیده منتهی سیاه رنگ دارد و جزو گیاهان مهم طب اسلامی است و در خیلی از داروها وارد شده است.

بِرَنْجٌ معادل فارسی برنج (بُرَنگ کابلی) است هسته‌ها و دانه‌هایی قهوه‌ای رنگ است و حجم آن متوسط است و درشت‌تر از تخم ترب است.

بَسْبَاسَةٌ بسباسه پوست جوزبویا است. شبیه جوز(گردو) است اما ریز تر و ترد است و سفت نیست و پوست کلفت ندارد و عطر خوبی دارد. پوست گردو سبز رنگ است و پوست جوزبویا نارنجی رنگ و نازک‌تر است. پوست آن بیشتر از خود جوزبویا قیمت دارد به خاطر خاصیتی که دارد.

دَارُصِينِيٍّ دارصینی همان دارچین است که در کشورهای عربی به آن قَرفه می گویند. البته انواعی دارد یک نوع آن سایکون است که سفت‌تر و سخت‌تر و کلفت‌تر است و نوع دیگر آن بعنوان قَرفه است که می پیچد. سلیخه هم نوعی دارچین است نشانه دارچین نازک بودن آن است و عطر دارچین دارد و داخل آن روشن است که اگر تیره باشد یا قهوه یا سلیخه است.

الزُّبْدِ الصَّافِي الْجَيِّدِ اگرچه در روایت کره مطلق آمده است و شامل همه انواع کره است اما بهترین آن کره گاوی است .کره‌ای که ماست آن کم است شفاف و صاف است.

السُّكَّرِ الْأَبْيَضِ اصل شکر قرمز است ولی بعد از دوبار صاف کردن سفید می شود برای صاف کردن آن قیف های مخصوص وجود دارد مانند چیزی که با آن نبات درست می کنند در موقع صاف کردن ماده سیاهی از آن جدا می‌شود و شکر خالص آن پایین می‌آید.

بِعَسَلٍ مَنْزُوعِ الرَّغْوَةِ عسلی که صاف نشده باشد کف دارد اگر روی آتش قرار بگیرد کف آن بالا می آید و می‌توان آن را جدا کرد. عسل‌های بازار نوعا کف گرفته شده است. ماندگاری این معجون بالاست.

این دارو هر بیماری را از بدن خارج می کند و در درمان عموم بیماری‌ها کاربرد دارد به همین دلیل یکی از مرکبات اسلامی نامیده شده است.

مشی یعنی اسهال همچنین استفاده از مسهل و ملین در عربی مشی گفته می‌شود بنابراین مشی به هر دو معنا آمده است. پیامبر ص فرمود:

الدَّاءُ ثَلَاثَةٌ وَ الدَّوَاءُ ثَلَاثَةٌ فَأَمَّا الدَّاءُ فَالدَّمُ وَ الْمِرَّةُ وَ الْبَلْغَمُ فَدَوَاءُ الدَّمِ الْحِجَامَةُ وَ دَوَاءُ الْبَلْغَمِ الْحَمَّامُ وَ دَوَاءُ الْمِرَّةِ الْمَشِي[2] یعنی دردها و بيماريهاى عمده سه درد است و داروهاى عمده نيز سه گونه است امّا درد ناشى از زيادى خون و مره (صفرا و يا سودا) و بلغم است، پس درمان زيادى خون حجامت است و درمان بلغم حمّام رفتن و درمان صفرا و سودا مسهل است.

(سُمي بذلك لأَنه يحمل شاربه على‌ المَشْي‌ و التَّرَدُّد إِلى الخلاء)[3] به داروی مسهل مشی میگویند چون استفاده از این دارو موجب می‌شود کسی که آن را استفاده کرده است دائما درحال تردد و راه رفتن به سمت دستشویی باشد. کسی که از این دارو استفاده می کند مجبور به رفتن دائم به بیت الخلاء می شود و لازمه این زیاد راه رفتن است.

مراد از مشی در روایت ابن بسطام درمان اسهال است یا مراد درمان یبوست است؟ مشی را اگر به اسهال معنا کردیم مراد درمان اسهال می‌شود اما چون در دارو کره و عسل جود دارد و اینها مسهل هستند احتمال دارد این معنا مراد نباشد. البته عسل هم ملین است و هم درمان اسهال می‌کند و شاید این دارو درعین حال مسهل بودن درمان اسهال نیز باشد.

احتمال هم دارد بگوییم مسهل است وبرای درمان یبوست است اما چون گفته شده بیماری ها را خارج می کند باید مسهل باشد تا خارج کند. در ادامه روایت می‌فرماید اگر دارو را خورد و اسهال برطرف شد عسل بنوشد چون شاید حالت یبوست شدید بیاورد بنابراین عسل بخورد تا مصلح آن باشد.

احتمال دیگر اینکه اگر در اثر این دارو مبتلی به اسهال شدی و اسهال قطع شد بعد عسل خورده شود که این احتمال ضعیف است.

دو قرینه داریم که مراد از مشی خود اسهال است نه درمان آن یکی کلمه (خاصره) است که مراد از آن خود درد است نه درمان عدم پهلو درد بنابراین با توجه به سیاق روایت مشی را خود اسهال معنا می‌کنیم. و قرینه دیگر کلمه (انقطع) است یعنی مشی قطع شد ظاهر آن این است که برای اسهال مصرف کند و بعد اسهال قطع می‌شود. اسهال ممکن است از مره نباشد و از عفونت باشد.

درمان هفتم : داروی مرکب دو

دَواءٌ لِخَفَقَانِ‌ الْفُؤَادِ وَ النَّفَسِ الْعَالِي وَ وَجَعِ الْمَعِدَةِ وَ تَقْوِيَتِهَا وَ وَجَعِ الْخَاصِرَةِ [4] یعنی دواء است برای ضربان قلب و نفس بلندی و درد معده و تقویت آن و درد پهلو

درمان هشتم : مرکب سه

ينْفَعُ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ وَرَمِ‌ الْبَطْنِ‌ وَ وَجَعِ الْمَعِدَةِ وَ يَقْطَعُ الْبَلْغَمَ وَ يُذِيبُ الْحَصَاةَ وَ الْحَشْوَ الَّذِي يَجْتَمِعُ فِي الْمَثَانَةِ وَ لِوَجَعِ الْخَاصِرَة[5] یعنی نافع است به اذن خداوند متعال برای ورم شکم و درد معده و بلغم را قطع می‌کند و سنگ مثانه را آب میکند و نافع است برای دردپهلو

درمان نهم : مرکب چهار

انه نَافِعٌ لِوَجَعِ‌ الْخَاصِرَة[6] یعنی برای درد پلهو نافع است

پس درمان های متعددی برای پهلودرد ذکر شده است و این نشانه اهمیت بیماری پهلودرد است. پهلو درد نشانه بیماری سخت است. عرض کردیم پهلوی راست محل کبد و کیسه صفرا است سنگ کیسه صفرا و درد کیسه صفرا است. سمت چپ هم محل طحال است گاهی ورم کند که موجب خونریزی و کم خونی است پس بیماری های مهمی را شامل می شود حتی مشکلات کلیه را هم ممکن است شامل شود. مراد از پهلو محل خمیدگی و قوسی اطراف شکم در هردو طرف راست و چپ می‌باشد چون خاصره اطلاق دارد و شامل طرف راست و چپ می‌شود.

وَجَعُ الجَنب(درد کنار بدن)

بحث بعدی راجع به درد کنار بدن است. جنب به معنای سمت است، جانب الایمن و الایسر به سمت راست و چپ معنا می‌شود. جنب از بالای سینه تا لگن را شامل می‌شود و شامل پهلو هم می‌شود البته بیشتر به اطراف دنده ها میگویند به همین علت به بیماری ریه (ذاتُ الجَنب) می گویند.

درمان درد اطراف بدن : داروی جامع امام رضا ع

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ وَ كَانَ يَأْخُذُ عِلْمَ أَهْلِ الْبَيْتِ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ‌: شَكَوْتُ‌ إِلَى‌ عَلِيِ‌ بْنِ‌ مُوسَى الرِّضَا ع وَجَعاً بِجَنْبِيَ الْأَيْمَنِ وَ الْأَيْسَرِ فَقَالَ لِي أَيْنَ أَنْتَ عَنِ الدَّوَاءِ الْجَامِعِ فَإِنَّهُ دَوَاءٌ مَشْهُورٌ وَ عَنَى بِهِ الْأَدْوِيَةَ الَّتِي تَقَدَّمَ ذِكْرُهَا وَ قَالَ أَمَّا لِلْجَنْبِ الْأَيْمَنِ فَخُذْ مِنْهُ حَبَّةً وَاحِدَةً بِمَاءِ الْكَمُّونِ يُطْبَخُ طَبْخاً وَ أَمَّا لِلْجَنْبِ الْأَيْسَرِ فَخُذْهُ بِمَاءِ أُصُولِ الْكَرَفْسِ يُطْبَخُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ‌ آخُذُ مِنْهُ مِثْقَالًا أَوْ مِثْقَالَيْنِ قَالَ لَا بَلْ وَزْنَ حَبَّةٍ وَاحِدَةٍ فَإِنَّكَ تُعَافَى بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى‌[7] یعنی به امام هشتم شكوه كردم از دردى در هر دو پهلوى راست و چپم، فرمود: تو كجائى از داروى جامع كه داروى مشهور است و مقصودش داروهاى پيش بود که ذکر شد، و فرمود: اما براى پهلوى راست يك دانه بگير و با آب زيره خوب پخته شده استفاده کن و اما براى پهلوى چپ با آب ريشه كرفس خوب پخته شده استفاده کن، گفتم: يابن رسول اللَّه يك مثقال بگيرم يا دو مثقال؟ فرمود: نه بلكه وزن یک دانه(گندم یا جو) تا درمان شوى بخواست خدا تعالى‌

ابن بسطام نوعا از امام رضا ع با یک واسطه نقل می کند.

داروی جامع امام رضا ع ترکیبی است از زعفران و عاقرقرحا و سنبل الطیب و قاقله و بنج و خربق سفید و فلفل سفید و ابَرفِیُون[8] که هشت ماده دارد هرکدام یک مثقال وفقط ابرفیون دو مثقال است که جمعا نه مثقال می‌شود.

این دارو باید با حمّال مصرف شود گاهی آب زیره گاهی آب رازیانه و گاهی آب کرفس و امثال اینها. معجزه‌ی این دارو کم بودن مصرف آن است چون فقط به اندازه یک دانه گندم یا جو است.

آب زیره و کرفس باید خوب پخته شود خیس کردن و دم کردن کافی نیست باید پخته شود تا زیره‌ها له شود و برای سمت چپ با آب ساقه کرفس باید مصرف شود.

کلمه اصل گاهی به ساقه اطلاق می‌شود مانند آنچه راجع به ترب آمده است برای ریشه آن می گویند لب و به ساقه آن اصل میگویند:

وَرَقُهُ يَطْرُدُ الرِّيَاحَ وَ لُبُّهُ‌ يُسَرْبِلُ‌ الْبَوْلَ‌ وَ أَصْلُهُ يَقْطَعُ الْبَلْغَم[9] یعنی برگ آن بادها را دور میکند و ریشه آن مدر است و ساقه آن بلغم را قطع میکند. و

گاهی به ریشه اطلاق می شود مانند برگ چعندر:

وَاجتَنِبُوا اُصُولَهُ فَاِنَّهُ یُهَیِّجُ السُّوداءُ[10] یعنی از ریشه چغندر دوری کنید چون سودا زاست. به همین جهت شکر چغند قند هم مشکل دارد.

اما در روایت محل بحث به ساقه اطلاق شده است چون ریشه کرفس آب ندارد.

اندازه زیره یک مشت است و اندازه ساقه کرفس چند ساقه کرفس است حداقل سه عدد. مراد از یک دانه بیشتر یک دانه جو است. فقط برای درمان سل گفته‌اند اندازه یک نخود از جامع امام رضا مصرف شود.

سُدَدُ الاَمعاء(بسته شدن روده‌ها)

سدد الامعاء یعنی بسته شدن روده ها یا هرنوع بسته شدن دستگاه گوارش مانند بسته شدن مری یا چسبندگی معده، البته بیشتر بسته شدن روده ها مراد است که بیماری (کولون) گفته میشود. گاهی روده ورم میکند و مانع عبور گاز و مدفوع میشود. احتمال دارد سدد(بسته شدن) شامل بسته شدن مجاری خون و مجاری ادرار هم بشود.

درمان اول : باذَروج

حَدَّثَنِي مَنْ حَضَرَ مَعَ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع الْمَائِدَةَ فَدَعَا بِالْبَاذَرُوجِ‌ وَ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْتَفْتِحَ بِهِ الطَّعَامَ فَإِنَّهُ يَفْتَحُ السُّدَدَ وَ يُشَهِّي الطَّعَامَ وَ يُذْهِبُ بِالسَّبَلِ وَ مَا أُبَالِي إِذَا أَنَا افْتَتَحْتُ بِهِ مَا أَكَلْتُ بَعْدَهُ مِنَ الطَّعَامِ فَإِنِّي لَا أَخَافُ دَاءً وَ لَا غَائِلَةً فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الْغَدَاءِ دَعَا بِهِ أَيْضاً وَ رَأَيْتُهُ يَتَتَبَّعُ وَرَقَهُ عَلَى الْمَائِدَةِ وَ يَأْكُلُهُ وَ يُنَاوِلُنِي مِنْهُ وَ هُوَ يَقُولُ اخْتِمْ طَعَامَكَ بِهِ فَإِنَّهُ يُمْرِئُ مَا قَبْلُ كَمَا يُشَهِّي مَا بَعْدُ وَ يَذْهَبُ بِالثِّقَلِ وَ يُطَيِّبُ الْجُشَاءَ وَ النَّكْهَةَ.[11] یعنی شخصی سر سفره با امام کاظم ع حاضر شد و امام خواست باذروج بیاورند و فرمود دوست دارم غذا را با آن آغاز کنم چراکه مجاری بسته شده را باز میکند و اشتها آور است و مویی که در چشم میروید را برطرف میکند و زمانیکه باذروج لقمه اولم باشد اهمیت نمیدهم چه چیزی بعد از آن میخورم همانا ترسی از بیماری و مشکل نخواهم داشت هنگامی که خوردن غذا تمام شد حضرت دوباره باذروج خواستند و دیدم برگهای باذروج را از داخل سفره جمع میکردند و میخوردند و به من میدادند تا بخورم و میفرمود غذای خود را با باذروج تمام کن چرا که باعث امراء(جذب مواد مفید در غذا) غذای قبل می‌شود و برای غذای بعدی اشتها می‌آورد و سنگینی غذا را از بین می‌برد و عاروق و دهان را خوشبو می‌کند.

شاید دلیل شایع شدن انواع بیماریها دور افتادن ما از ائمه باشد چون حضرت میفرماید اگر لقمه اول من باذروج باشد ترسی از بیماری و مشکل ندارم.

باذروج همان ریحان کوهی است که شبیه ریحان است اما برگ آن ریزتر است و تخم آن همان تخم شربتی است و سبزی حضرت امیر است. خشک آن هم مفید است.

درمان دوم : حوک

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: الْحَوْكُ‌ بَقْلَةُ الْأَنْبِيَاءِ أَمَا إِنَّ فِيهِ ثَمَانَ خِصَالٍ يُمْرِئُ وَ يَفْتَحُ السُّدَدَ وَ يُطَيِّبُ الْجُشَاءَ وَ يُطَيِّبُ النَّكْهَةَ وَ يُشَهِّي الطَّعَامَ وَ يَسُلُّ الدَّاءَ وَ هُوَ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ إِذَا اسْتَقَرَّ فِي جَوْفِ الْإِنْسَانِ قَمَعَ الدَّاءَ كُلَّهُ.[12] یعنی امام صادق ع فرمود: حوک سبزی انبیا است همانا درآن هشت خصوصیت است موجب جذب مواد مفید غذا میشود و مجاری بسته را باز می‌کند (مراد بسته بودن مجاری گوارشی است چون در روایت صحبت از خوردن غذا و هضم غذا است) عاروق را خوشبو می‌کند دهان را خوشبو می‌کند اشتها آور است بیماری را خارج میکند و آن امان از جذام است و هنگامی‌که در بدن انسان باشد همه بیماری را از بین می‌برد.

اگر معنای حوک همان باذروج نباشد (که به نظر میرسد حوک و باذروج متفاوت هستند) اصلا معنای آن را نمی‌دانیم اما از روایات بدست می‌آید که حوک غیر از باذروج است. روایتی داریم که می‌فرماید حوک همان باذروج است. شاید مراد این باشد که از یک خانواده هستند مانند مرکبات که از یک خانواده است اما پرتقال با لیمو شیرین متفاوت است. در روایت داریم :

الْحَوْكُ‌ بَقْلَةُ الْأَنْبِيَاءِ[13] حوک سبزی انبیاء است

اما درباره باذروج گفته شده:

بَقْلَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْبَاذَرُوج[14] باذروج سبزی حضرت علی ع است.

بنابراین متفاوت هستند.

درمان سوم : انجیر

وَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ‌: أَكْلُ التِّينِ تُلَيِّنُ السُّدَدَ وَ هُوَ نَافِعٌ لِرِيَاحِ الْقُولَنْجِ فَأَكْثِرُوا مِنْهُ بِالنَّهَارِ وَ كُلُوهُ بِاللَّيْلِ وَ لَا تُكْثِرُوا مِنْه[15] یعنی حضرت علی ع فرمود: خوردن انجیر راه بسته شده را نرم میکند و آن برای دردهای ورمی روده مفید است پس در روز زیاد بخورید و از خوردن زیاد آن در شب بپرهیزید.

قلنج ورمی در روده است که مانع از عبور مدفوع و حتی گاز میشود. انجیر همچنین برای بواسیر بخصوص بواسیر نرم خوب است. پنج شش عدد انجیر خورده شود تا آن دانه ها به همراه مدفوع خارج شود.


[1] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص76.
[2] من لایحضرالفقیه، شیخ صدوق، ج1 ص126.
[3] لسان العرب، ابن منظور، ج15 ص283.
[4] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص77.
[5] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص77.
[6] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص78.
[7] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص90.
[8] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص90.
[9] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص371.
[10] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص369.
[11] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص364.
[12] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص364.
[13] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص364.
[14] الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج6 ص364.
[15] طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص137.