«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

94/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قلب‌درد، بیماری‌های قلب (فؤاد)، به و بیماری‌های قلب، تپش قلب

 

قلب‌درد

برای قلب‌درد سه درمان ذکرشده که آیات قرآن هستند.

 

اولین درمان، در کتاب مکارم الاخلاق آمده: «این آیات را بر آب بخواند سپس بنوشد ﴿لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾[1] ﴿سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴾ ﴿بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ﴾[2] ﴿إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾[3] [4]

 

دومین درمان، در کتاب مکارم الاخلاق آمده: «این آیات را بر آب بخواند سپس بنوشد درحالی‌که دست را بر قلب قرار داده و همچنین این آیات را بنویسد و بر گردن خود آویزان کند بسم الله الرحمن الرحيم ﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴾ ﴿رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَّ رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[5] ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾[6] ﴿لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ﴾[7] [8]

 

سومین درمان برای تنگی قلب، این درمان برای تنگی و گرفتگی قلب است، معمولاً درد قلب به‌صورت گرفتگی است. در کتاب مکارم الاخلاق آمده: «يقرأ سبعة عشر يوما : ( ألم نشرح لك صدرك ) إلى آخرها ، كل يوم مرتين : مرة بالغداة ومرة بالعشي.»[9] یعنی «هفده روز سوره انشراح را بخواند، هرروز دو بار، یک‌بار صبح و یک‌بار شب.»

 

هر سه درمانی که ذکر شد از کتاب مکارم الاخلاق بودند و چون روایات این کتاب سند ندارد لذا ممکن است صحیح نباشند و باید با تجربه درستی آن را دریافت.

 

بیماری‌های قلب (فؤاد)

در روایات دو کلمه قلب و فؤاد آمده است، مراد از قلب بیشتر قلب باطنی است که همان عقل و ذهن است و مراد از فؤاد بیشتر همان عضو تپنده در بدن است. در اکثر روایاتی تاکنون بررسی کردیم از کلمه قلب استفاده‌شده بود، در این بخش به روایاتی می‌پردازیم که در آن‌ها کلمه فؤاد آمده است.

تعبیراتی راجع به فؤاد آمده یکی از آن‌ها یَجِم الفؤاد است، یجم یعنی قلب را راحت می‌کند، جمع می‌کند، تقویت می‌کند، کامل می‌کند و نواقص آن را برطرف می‌کند. در روایات اموری در این رابطه ذکرشده که به آن‌ها می‌پردازیم.

 

میوه به، به درمان اصلی و شاخص برای بیماری‌های قلب است، ازجمله مواردی که تعبیر یجم الفؤاد درباره آن‌ها آمده به است، در روایت آمده: «نظر أبو عبد الله (ع) إلى غلام جميل فقال: ينبغى أن يكون أبوا هذا الغلام أكلا السفرجل. وقال: السفرجل يحسن الوجه، ويجم الفؤاد.»[10] یعنی «امام صادق (ع) پسربچه‌ای زیبا دیدند و فرمودند حتماً پدر و مادر این پسر به خورده‌اند، به‌صورت را زیبا می‌کند قلب را کامل می‌کند.»

در روایت آمده: «دخل طلحة بن عبيد الله على رسول الله صلى الله عليه وآله وفى يده سفرجلة، فألقاها إلى طلحة وقال: كلها فانها تجم الفؤاد.»[11] یعنی «طلحه وارد بر پیامبر (ص) شد و در دست پیامبر (ص) یک به بود، پیامبر (ص) این به را به طلحه دادند و فرمودند این را بخور زیرا قلب را کامل می‌کند.»

در روایت آمده: «يا زبير كل السفرجل، فان فيه ثلاث خصال، قال: وما هن يا رسول الله؟ قال: يجم الفؤاد، ويسخى البخيل، ويشجع الجبان.»[12] یعنی «پیامبر (ص) به زبیر فرمودند ای زبیر به بخور زیرا سه فایده دارد، زبیر پرسید ای رسول خدا این فواید چیست؟ پیامبر (ص) فرمودند قلب را کامل می‌کند و آدم خسیس را بخشنده می‌کند و آدم ترسو را شجاع می‌کند.»

 

تلبینه، در روایات تأکید شده به استفاده از تلبینه بری افراد بیمار، به عبارتی خوب است غذای بیمار تلبینه باشد، تلبینه از گندم یا جو و شیر و عسل درست می‌شود به‌این‌ترتیب که گندم یا جو را با حرارت ملایم شب تا صبح می‌گذارند بپزد سپس شیر و عسل هم به آن اضافه می‌کنند تا مدتی هم با شیر بجوشد، امروزه می‌گویند که عسل نباید حرارت ببیند زیرا خواص آن کم می‌شود ولی در روایت حرارت دادن عسل اشکالی ندارد، پس هم می‌توان عسل را زمان طبخ اضافه کرد و هم بعدازآن. این غذا شبیه حلیم است با این تفاوت که به‌جای گوشت، شیر دارد. شیر و عسل هرکدام درمان عام بیماری‌ها هستند و جو هم این‌گونه است لذا توصیه می‌کنیم که تلبینه را با جو درست کنند.

در روایت آمده: «فإنها تجم فؤاد المريض»[13] یعنی «(تلبینه) قلب بیمار را کامل می‌کند.» در این روایت اثر تلبینه بر قلب مقید به بیماری شده است.

در روایات متعدد آمده زمانی که کسی در خانه پیامبر (ص) بیمار می‌شد تلبینه از آتش پایین نمی‌آمد. شاید با توجه به این مطلب بتوان گفت که تلبینه را باید گرم مصرف کرد.

 

به و بیماری‌های قلب

تعابیر مختلفی درباره به و اثرات آن بر قلب آمده که در این بخش آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

 

اولین تعبیر، به قلب را کامل می‌کند (یجم الفؤاد)، در بخش قبلی بررسی شد.

 

دومین تعبیر، به قلب را تیز می‌کند، امام علی (ع) می‌فرمایند: «أكل السفرجل قوة القلب الضعيف، ويطيب المعدة، ويذكى الفؤاد، ويشجع الجبان.»[14] یعنی «خوردن به تقویت‌کننده قلب ضعیف است و معده را پاک و سالم می‌کند و قلب را تیز می‌کند و آدم ترسو را شجاع می‌کند.» در این روایت اول قلب را ذکر کرد و بعد فؤاد، شاید بتوان گفت این نشانه مغایرت است و قلب با فؤاد تفاوت دارد. بنده دراین‌باره ایده‌ای دارم، به نظر بنده قلب همان بسته ژن‌های انسان است که تمام ویژگی‌های جسمی و حتی روحی با آن در رابطه است، اطلاعاتی که در ژن محفوظ است حتی پس از مرگ هم باقی می‌ماند. حتی افعال و گناهان انسان هم در آن محفوظ می‌ماند. بر اساس این تعریف حتی هسته اصلی قلبی که در سینه می‌تپد همین ژن‌ها هستند.

اگر روایات را مطالعه کنید خواهید دید که همه فعالیت‌های انسان ازجمله حفظ و یادگیری و دانش به قلب مربوط می‌شود و در آن نهفته است. در طب امروزی مغز را جایگاه این امور معرفی می‌کنند ولی در روایات تأکید روی قلب است، در روایت آمده: «في ابن آدم مضغة إذا صلحت صلح لها سائر الجسد»[15] یعنی «در بنی آدم تکه گوشتی است که اگر صالح شود بقیه بدن هم صالح می‌شود.»

با توجه به روایتی که درباره به ذکر شد باید گفت که مراد از کلمه قلب همان عضو تپنده در بدن است که قوت و ضعف دارد و مراد از فؤاد همان قلب باطن است که تیزهوشی (تیز شدن قلب یعنی تیزهوشی) به آن مربوط می‌شود و این خلاف آن چیزی است شایع است زیرا معروف است که قلب همان قلب باطن و فؤاد همان قلب تپنده است.

 

سومین تعبیر، به قلب را قوی می‌کند، در روایت آمده: «السفرجل يدبغ المعدة، يشد الفؤاد.»[16] یعنی «به معده را دباغی می‌کند و قلب را تقویت می‌کند.»

در روایت آمده: «وأكل السفرجل قوة للقلب الضعيف، ويطيب المعدة، ويزيد في قوة الفؤاد، ويشجع الجبان، ويحسن الولد.»[17] یعنی «خوردن به تقویت‌کننده قلب ضعیف است و معده را پاک و سالم می‌کند و قوت قلب (فؤاد) را زیاد می‌کند و آدم ترسو را شجاع می‌کند و فرزند را زیبا می‌کند.» در این روایت آمده به هم قلب و هم فؤاد را تقویت می‌کند، پس می‌توان گفت که فؤاد با قلب تفاوت دارد. درهرصورت یکی از این دو تعبیر به قلبی که عضو تپنده در بدن است اشاره می‌کند و می‌توان گفت که به تقویت‌کننده قلب است.

 

چهارمین تعبیر، به قلب را جلا می‌دهد، پیامبر (ص) می‌فرمایند: «كلوا السفرجل ، فإنه يجلو الفؤاد.»[18] یعنی «به بخورید زیرا قلب را جلا می‌دهد.» اگر جلا به معنی روشنایی و نورانیت باشد به قلب باطنی برمی‌گردد ولی اگر مراد از جلا، بهتر کار کردن باشد آنگاه به قلب تپنده در بدن برمی‌گردد.

در ادامه روایت آمده: «وما بعث نبيا إلا أطعمه من سفرجل الجنة فيزيد فيه قوة أربعين رجلا.»[19] یعنی «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث ننمود مگر اینکه به او از به بهشتی دادند، این سبب می‌شود که قوت او برابر نیروی چهل مرد شود.» در این روایت معلوم است که مراد تقویت بدن است نه باطن و روح.

 

پنجمین تعبیر، به برای قلب حیات است، امام علی (ع) می‌فرمایند: «السفرجل قوة القلب وحياة الفؤاد ويشجع الجبان.»[20] یعنی «به تقویت‌کننده قلب است و حیات است برای قلب و آدم ترسو را شجاع می‌کند.»

 

از مجموع این روایات می‌توان دریافت که به برای قلب و بیماری‌های قلب مفید است و این موضوع تواتر معنوی دارد.

 

تپش قلب

گاهی اوقات قلب دچار تپش شدید می‌شود طوری که انسان ضربان و صدای تپش را احساس می‌کند و شاید فکر کند که در حال سکته است، ولی این بیماری خیلی سخت نیست و نوعاً معلول مشکلات معده است. درمان‌های خوب و قطعی برای این بیماری در روایات آمده است.

 

اولین درمان حجامت بین دو کتف (عام) است، در رساله ذهبیه آمده: «وكذلك التي توضع بين الكتفين تنفع من الخفقان الذي يكون مع الامتلاء والحرارة.»[21] یعنی «(حجامت) بین دو کتف برای تپش قلب مفید است که در اثر پر شدن معده و گرمی است.» یکی از علل تپش قلب پر شدن معده و دیگری گرمی صفرا است و در این حالت حجامت بین دو کتف درمان است اما اگر علت چیز دیگری باشد درمان هم باید متفاوت باشد. شاید گفته شود مراد از امتلا پر شدن رگ از خون باشد که همان غلبه دم است ولی این بعید است زیرا در روایات چنین تعبیری نیامده و همیشه تعبیر امتلا درباره معده و سیری مفرط به‌کاررفته است.

 

دومین درمان داروی جامع امام رضا (ع) است، در روایت آمده: «شكوت الى أبى جعفر محمد بن علي بن موسى عليهم السلام برد المعدة في معدتي وخفقانا في فؤادي فقال اين أنت عن دواء أبى وهو الدواء الجامع ؟ قلت يا بن رسول الله وما هو ؟ قال معروف عند الشيعة قلت سيدي ومولاي فانا كاحدهم فاعطني صفته حتى اعالجه واعطي الناس قال خذ زعفران وعاقر قرحا وسنبل وقاقلة وبنج وخربق ابيض وفلفل ابيض اجزاء سواء وابرفيون جزءين يدق ذلك كله دقا ناعما وينخل بحريره ويعجن بضعفي وزنه عسلا منزوع الرغوة فيسقى منه صاحب خفقان الفؤاد ومن لبه برد المعدة حبة بماء كمون يطبخ فانه يعافى باذن تعالى.»[22] یعنی «شکایت کردم به امام جواد (ع) از سردی معده و تپش قلب، امام فرمودند شما کجایید از داروی پدرم که همان داروی جامع است، عرض کردم ای فرزند رسول خدا آن چیست؟ امام فرمودند نزد شیعه معروف است، عرض کردم آقای من و مولای من، من مانند یکی از شیعیان هستم، ترکیب آن را برای من بیان کن تا خود را با آن درمان کنم و به مردم بدهم، امام فرمودند زعفران و عاقرقرحا و سنبل‌الطیب و هل و بنج و خربق سفید و فلفل سفید هرکدام به‌اندازه مساوی (هرکدام یک واحد) و ابرفیون به‌اندازه دو واحد همه را نرم آسیاب کن و با یک گاز (حریر) الک کن و به‌اندازه دو برابر وزن دارو به آن عسل کف گرفته‌شده اضافه شود و مخلوط شود و به کسی بدهید که تپش قلب و سردی معده دارد، همراه با آب زیره، به اذن خدا خوب می‌شود.» برای تهیه آب زیره باید زیره را در آب جوشاند و آب آن را صاف کنند. استفاده از حریر برای الک کردن الزامی نیست بلکه مراد همان الک ریز است. نشانه سردی معده نفخ و گاز معده است و هضم نشدن غذا یا کندی هضم غذا، به‌طور طبیعی غذا باید بعد از هشت ساعت از بدن خارج شود.

 

سومین درمان مرکب دو است، در کتاب طب الائمه (ع) آمده: «دواء لخفقان الفؤاد والنفس العالي ووجع المعدة وتقويتها»[23] یعنی «این دارویی است برای تپش قلب و بلند نفسی و معده درد و تقویت معده.»


[1] سوره یونس، آیه۲۲.
[2] سوره قمر، آیه۴۵ تا ۴۶.
[3] سوره فاطر، آیه۴۱.
[4] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۷.
[5] سوره آل عمران، آیه۸ تا ۹.
[6] سوره رعد، آیه۲۸ تا ۲۹.
[7] سوره یونس، آیه۲۲.
[8] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۷.
[9] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۸.
[10] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۴۹.
[11] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۰.
[12] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۰.
[13] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۳، ص۱۶۷.
[14] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۰.
[15] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۹، ص۲۸۹.
[16] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۵۰.
[17] الخصال، شيخ صدوق، ص۶۱۲.
[18] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۷۲.
[19] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۷۲.
[20] مكارم الاخلاق، رضی الدين أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۱۷۲.
[21] الرسالة الذهبيّة، امام رضا(ع)، ص۵۶.
[22] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۹۰.
[23] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۷۷.