«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

94/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: درمان بیماری‌های گوش و شنوایی، و بینی، و دهان و دندان

 

درمان کری یا ناشنوایی

درمان اول آیه قرآن است، در روایت آمده: «مردی به سوی امام باقر (ع) از کری شکایت کرد، امام فرمودند دستت را روی گوش مسح کن و این را بخوان ﴿لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرئيته خاشعا متصدعا من خشيه الله وتلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون هو الله الذي لا إله إلا هو عالم الغيب والشهادة هو الرحمن الرحيم هو الله الذي لا إله إلا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون هو الله الخالق الباري المصور له الاسماء الحسنى يسبح ما في السموات والارض وهو العزيز الحكيم﴾»[1] این‌ها چهار آیه آخر سوره حشر است و از قوارع قرآن (آیاتی که خواص درمانی دارند) می‌باشد و درمان خیلی از بیماری‌ها است. هرچند کلمه «صمم» معادل کری یا ناشنوایی است اما احتمال دارد در این روایت مراد سنگینی گوش باشد نه کری مطلق زیرا امام با کلام به شخص پاسخ داد و روایت نگفته که امام با اشاره به او پاسخ داده‌است. البته امام در حقیقت درمان کری را معرفی کرده‌اند.

 

درمان دوم داروی شافیه‌ی بیست ماهه است، اگر داروی شافیه را به مدت بیست ماه زیر جو، خاکستر یا خاک دفن کنند، درمان کری است، باید کندر را خیساند و آب آن را گرفت، سپس به اندازه یک عدس داروی شافیه را با سه قطره آب کندر مخلوط کرده که جمعاً می‌شود چهار قطره و در هر گوش دو یا سه قطره ریخته شود، در روز بعد مقدار بیشتر درست کنند و در گوش بریزند و در بینی و باقی‌مانده هم روی ملاج سر بریزند.

 

صدای گوش یا وزوز گوش

در روایت از پیامبر (ص) آمده: «کسی که گوشش صدا کند، بر من صلوات بفرستد و این را بگوید ومن ذكرني بخير ذكره الله بخير»[2]

 

گیر کردن جسم خارجی در گوش

در روایتی سدیر می‌گوید: «سنگی برداشتم و گوشم را با آن خاراندم و سنگ داخل گوش رفت، و هر کاری کردم این را خارج کنم نتوانستم، نه خودم و نه طبیبان زمان، به حج رفتم و آنجا با امام باقر (ع) ملاقات کردم، و از درد این سنگ به ایشان شکایت کردم، امام باقر (ع) به امام صادق (ع) فرمودند ای جعفر دستش را بگیر و او را ببر داخل آفتاب (روشنایی) و نگاه کنن داخل گوشش چیزی می‌بینی، امام صادق (ع) هم نگاه کردند و فرمودند چیزی نمی‌بینم، امام باقر (ع) فرمودند نزدیک شو، من هم نزدیک شدم، سپس گفتند (دعا کردند) اخرجها كما ادخلتها بلا مؤنه ولا مشقة، سپس فرمودند همین را که من گفتم سه مرتبه بگو، و من هم گفتم، سپس امام فرمودند همان دستی که با آن این سنگ را در گوش فرو بردی سنگ را خارج کن، و من هم با همان انگشت خارج کردم.»[3] در این موارد معمولاً افراد دچار هیجان و نا آرامی می‌شوند و به همین دلیل در حل مشکل ناتوان می‌مانند، و اگر به طریقی آرامش پیدا کنند می‌توانند مشکل را حل کنند. البته خود این دعا هم مؤثر است.

 

درمان گرفتگی بینی یا سینوزیت

در روایتی از پیامبر (ص) آمده: «عليكم بالمرزنجوش وشموه فإنه جيد للخشام والخشام داء»[4] یعنی «بر شما باد مرزنجوش، آن را بو کنید، زیرا برای گرفتگی بینی مفید است، گرفتگی بینی بیماری است که در سینوس‌ها است.» البته برای این بیماری روغن بنفشه پایه کنجد هم می‌دهیم و مؤثر است و خوب است به این روغن مرزنجوش هم اضافه شود، همچنین قطره مرزنجوش جامع که حتماً مؤثر است و هر مشکلی که در بینی باشد این قطره مرزنجوش جامع بخاطر همین مرزنجوش، درمان می‌کند و امتحان شده.

 

بیماری‌های دهان و دندان

بدبویی دهان

اموری در روایات ذکر شده و از مجموعه آنها دارویی ترکیبی ساخته‌ایم به نام پودر دندان، که مهم‌ترین ترکیب آن سُعد است، البته سعد به تنهایی هم مفید است.

 

اولین خوش‌بو کننده دهان سعد است، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «اتخذوا في أشنانكم السعد، فانه يطيب الفم ويزيد في الجماع»[5] یعنی «در اشنان (شوینده‌های) خود سعد قرار دهید، زیرا دهان را خوش‌بو می‌کند و عمل همبستری را زیاد می‌کند.»

در روایتی آمده: « كان أبو الحسن (ع) إذا توضأ بالاشنان أدخله في فيه فيطعم به ثم يرمى عنه»[6] یعنی «(امام کاظم (ع)) وقتی دهان را با اشنان می‌شستند، آن‌را وارد دهان می‌کردند، کمی می‌جویدند و دور می‌انداختند.»

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «اتخذوا في أسنانكم السعد فإنه يطيب الفم ويزيد في الجماع.»[7] یعنی «در دندان‌های خود سعد قرار دهید، زیرا دهان را خوش‌بو می‌کند و عمل همبستری را زیاد می‌کند.» به نظر می‌رسد که روایت آخر صحیح باشد، و درست این است که سعد را در میان دندان قرار دهند.

 

دومین خوش‌بو کننده دهان پیاز است، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «البصل يطيب الفم، ويشد الظهر، ويرق البشرة»[8] یعنی «پیاز دهان را خوش‌بو می‌کند و کمر را تقویت می‌کند و پوست را نازک می‌کند.» ما می‌دانیم که پیاز دهان را بدبو می‌کند اما از آنجا که میکروب کش است، و دهان را از میکروب پاک می‌کند، باعث خوش‌بویی دهان می‌گردد.

همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند: «كلوا البصل فإن فيه ثلاث خصال: يطيب النكهة ويشد اللثة ويزيد في الماء والجماع.»[9] یعنی «پیاز بخورید زیرا سه خاصیت دارد، دهان را خوش‌بو می‌کند، و لثه را تقویت می‌کند، و آب مرد و عمل همبستری را زیاد می‌کند.»

 

سومین درمان تره است، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «كله فإن فيه أربع خصال يطيب النكهة، ويطرد الرياح، ويقطع البواسير، وهو أمان من الجذام لمن أدمن عليه.»[10] یعنی «(تره) بخورید زیرا خواصی دارد، دهان را خوش‌بو می‌کند، و باد را طرد می‌کند، و بواسیر را قطع می‌کند، و ایمنی از جذام است برای کسی که مداومت بر خوردن آن کند.»

 

چهارمین درمان آب ولرم است، در روایت آمده: «كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) إذا أفطر بدء بحلواء يفطر عليها فإن لم يجد فسكرة أو تمرات فإذا أعوز ذلك كله فماء فاتر وكان يقول: ينقي المعدة والكبد ويطيب النكهة والفم ويقوي الأضراس ...»[11] یعنی «پیامبر (ص) با حلوا (شیرینی) افطار می‌کردند، و اگر حلوا نبود با قند یا خرما، و اگر هیچکدام نبود با آب ولرم افطار می‌کردند، و می‌فرمودند معده را پاکسازی می‌کند و کبد را، و بدن و دهان را خوش‌بو می‌کند، و دندان‌ها را تقویت می‌کند.»

 

پنجمین درمان بادروج است، بادروج جزو سبزی‌هاست و بسیار در روایات به آن سفارش شده. در روایت آمده: «كان أمير المؤمنين صلوات الله عليه يعجبه الباذروج»[12] یعنی «امیرالمؤمنین (ع) از بادروج خوشش می‌آمد.»

از کسی که با امام صادق (ع) بر یک سفره حاضر شده، روایت شده: «فدعا بالباذروج، ... اختم طعامك به فإنه يمرئ ما قبل كما يشهي ما بعد ويذهب بالثقل ويطيب الجشاء والنكهة.»[13] یعنی «امام فرمودند بادروج بیاورند ... غذایت را با بادروج ختم کن زیرا غذای قبلی را هضم می‌کند و به جایی می‌رساند که بدن بتواند استفاده کند، و اشتها را برای وعده بعد باز می‌کند، و سنگینی غذا را برطرف می‌کند، و عاروق و بوی دهان را خوش‌بو می کند.»

نام دیگر بادروج در روایات «حوک» است، مستفاد از کتب بادروج نوعی ریحان یا ریحان کوهی است و تخم آن همان تخم شربتی رایج است، که با تخم ریحان شباهت دارد و تفاوتشان این است که تخم ریحان درشت‌تر است، متأسفانه خود بادروج امروزه رایج و شناخته شده نیست و فقط از تخم آن در تهیه شربت یا بعضی داروها استفاده می‌شود. بعضی می‌گویند همان پونه کوهی و بعضی می‌گویند همان بادرنج و همان بادرنجبویه است، و در کتب فارسی معادل آن بادرنگ آمده.

 

ششمین درمان حوک است، حضرت امیر (ع) می‌فرمایند: «كان يعجب رسول الله صلى الله عليه وآله من البقول الحوك»[14] یعنی «پیامبر (ص) از میان سبزیجات حوک را دوست داشتند.»

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «الحوك بقلة الأنبياء أما إن فيه ثمان خصال: يمرئ، ويفتح السدد، ويطيب الجشاء، ويطيب النكهة، ويشهي الطعام ...»[15] یعنی «این سبزی پیامبران است و هشت خاصیت دارد، غذا را هضم می‌کند، و راه بسته شده را باز می‌کند، عاروق را خوش‌بو می‌کند، و دهان را خوش‌بو می‌کند، و سبب اشتهای غذا می‌شود ...»

حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «نظر رسول الله (ع) إلى الباذروج، فقال: هذا الحوك كأنى أنظر إلى منبته في الجنة»[16] یعنی «پیامبر (ص) به بادروج نگاه کردند و فرمودند این همان حوک است، همانا می‌بینم که این در بهشت روییده است.» با توجه به این روایت بادروج و حوک هر دو یکی هستند و روایات آنها برای هم قابل استفاده است.

در روایت دیگر آمده: «كان أحب البقول إلى رسول الله صلى الله عليه وآله الباذروج»[17] یعنی «محبوب‌ترین سبزی نزد پیامبر (ص) بادروج است.»

در روایتی آمده: «سئل أبو عبد الله (ع) عن الحوك فقال: محبة إلى الناس غير أنها تبخر، والديدان تسرع إليها وهى الباذروج»[18] یعنی «درباره حوک (از امام صادق (ع)) پرسیده شد، امام فرمودند مردم این را دوست دارند، زود می‌گندد و کرم می‌افتد و آن بادروج است.» اگر «تُبخر» بخوانیم یعنی «دهان را بدو می‌کند» در این صورت با روایات دیگر منافات دارد ولی اگر «تَبخر» بخوانیم یعنی «خودش می‌گندد» و در این صورت صحیح است.

 

هفتمین درمان خلال است، در روایت آمده: «رأيت أبا عبد الله عليه السلام: يتخلل فنظرت إليه فقال: إن رسول الله صلى الله عليه وآله كان يتخلل وهو يطيب الفم.»[19] یعنی «دیدم امام صادق (ع) خلال می‌کردند و به او نگاه می‌کردم، امام فرمودند پیامبر (ص) خلال می‌کردند و خلال کردن دهان را خوش‌بو می‌کند.»

پیامبر (ص) می‌فرمایند: «تخللوا فإنه ينقي الفم ومصلحة للثة»[20] یعنی «خلال کنید زیرا دهان را پاک می‌کند و برای لثه مفید است.»

گیاهی هست که به گیاه خلال معروف است و چوب خلال را از آن تهیه می‌کردند، البته امروزه چوب‌هایی از چین برای خلال می‌آورند که می‌گویند از خیزران است و برای خلال خوب نیست.

«من استعمل الخشبتين أمن من عذاب الكلبتين»[21] یعنی «کسی که از دو چوب (چوب خلال و مسواک) استفاده کند از عذاب انبر (کشیدن دندان) ایمن می‌شود.»

 

هشتمین درمان خضاب یا رنگ کردن مو است، پیامبر (ص) می‌فرمایند: «نفقة درهم في الخضاب أفضل من نفقة درهم في سبيل الله إن فيه أربع عشرة خصلة: يطرد الريح من الاذنين، ويجلو الغشاء عن البصر، ويلين الخياشيم، ويطيب النكهة،...»[22] یعنی «یک درهم خرج کردن در راه رنگ کردن مو بهتر از یک درهم خرج کردن در راه خدا است، و چهارده خاصیت دارد، باد را از گوش طرد می‌کند، و بینایی را جلا می‌دهد، و سینوس‌ها را نرم می‌کند، و دهان را خوش‌بو می‌کند.» این روایت اختصاص به حنا ندارد و شامل انواع رنگ کردن مو می‌شود البته بعید است شامل رنگ موی شیمیای شود زیرا این‌ها ضرر دارد.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «الحناء يذهب بالسهك ويزيد في ماء الوجه، ويطيب النكهة، ويحسن الولد.»[23] یعنی «حنا رنگ‌های قرمز و سیاه پوست را از بین می‌برد، و آب رو را زیاد می‌کند، و دهان را خوش‌بو می‌کند و فرزند را زیبا می‌کند.»

 

نهمین درمان سرمه است، امام باقر (ع) می‌فرمایند: «الاكتحال بالإثمد يطيب النكهة ويشد أشفار العين.»[24] یعنی «سرمه کشیدن با اثمد (سنگ سرمه) دهان و بدن را خوش‌بو می‌کند، و مژه‌ها را تقویت می‌کند.»

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «الكحل يعذب الفم.»[25] یعنی «سرمه دهان را شیرین می‌کند.»

در روایت دیگری آمده: «الكحل ينبت الشعر، ويجفف الدمعة، ويعذب الريق، ويجلو البصر.»[26] یعنی «سرمه مو را می‌رویاند و اشک‌ریزی را قطع می‌کند و آب دهان را گوارا می‌کند، و بینایی را جلا می‌دهد.»

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «الكحل بالليل يطيب الفم.»[27] یعنی «سرمه کشیدن در شب دهان را خوش‌بو می‌کند.»

در روایتی دیگر آمده: «الكحل بالليل يطيب الفم ومنفعته إلى أربعين صباحا.»[28] یعنی «سرمه کشیدن در شب دهان را خوش‌بو می‌کند و فایده آن تا چهل روز می‌ماند.»

امام صادق از پدرانش و از پیامبر (ص) نقل می‌کنند: «عليكم بالكحل ، فإنه يطيب الفم ، وعليكم بالسواك فإنه يجلو البصر. قال : قلت : كيف هذا؟ قال : لانه إذا استاك نزل البلغم فجلا البصر وإذا اكتحل ذهب البلغم فطيب الفم.»[29] یعنی «بر شما باد سرمه، زیرا این دهان را خوش‌بو می‌کند، و بر شما باد مسواک زیرا بینایی را جلا می‌دهد، سؤال شد چگونه است؟ امام فرمودند زمانی که مسواک می‌زنید بلغم نازل می‌شود و بینایی جلا پیدا می‌کند (تقویت می‌شود)، و زمانی که سرمه می‌کشید بلغم برطرف می‌شود و دهان خوش‌بو می‌شود.» از آنجا که این روایت علت بد بویی را بلغم برطرف می‌کند پس می‌توان از داروها و روش‌های دیگر که بلغم را برطرف می‌کنند، استفاده کرد تا دهان خوش‌بو شود.

 

دهمین درمان خرمای برنی است، حضرت امیر (ع) می‌فرمایند: «بينما نحن عند رسول الله صلى الله عليه وآله إذ ورد عليه وفد عبد القيس فسلموا ثم وضعوا بين يديه جلة تمر فقال رسول الله صلى الله عليه وآله: أصدقة أم هدية؟ قالوا: بل هدية يا رسول الله قال: أي تمراتكم هذه؟ قالوا: البرني فقال عليه السلام: في تمرتكم هذه تسع خصال: إن هذا جبرئيل يخبرني أن فيه تسع خصال: يطيب النكهة، ويطيب المعدة،...»[30] یعنی «ما نزد پیامبر (ص) بودیم که گروهی از عبدالقیس وارد شدند و سلام کردند سپس مقابل پیامبر (ص) طبقی از خرما قرار دادند، پیامبر (ص) فرمودند این صدقه است یا هدیه؟ عرض کردند هدیه است، پیامبر (ص) فرمودند از کدام خرماهایتان است؟ عرض کردند برنی است، پیامبر (ص) فرمودند جبرئیل به من خبر می‌دهد که در این خرما نه خاصیت وجود دارد، دهان را خش‌بو می‌کند، و معده را سالم و پاک می‌کند، ...»

 

یازدهمین درمان اِذخر است، نوعی علف است شبیه به چمن که بین نیم تا یک متر بلند می‌شود و خوش‌بو است، و بین راه مدینه و مکه و اطراف مکه می‌روید، وقتی فرد مُحرم شود مستحب است که کمی از آن بجود، و دهان را خوش‌بو می‌کند.[31]

 

دوازدهمین درمان لیف اراک (مسواک مکه) است، امام رضا (ع) در رساله ذهبیه می‌فرمایند: «ان خير ما استكت به ليف الاراك، فانه يجلو الاسنان ، ويطيب النكهة ، ويشد اللثة ويسمنها»[32] یعنی «بهترین چیزی که با آن مسواک می‌زنید لیف اراک است، زیرا دندان‌ها را جلا می‌دهد و دهان را خوش‌بو می‌کند و لثه را تقویت و چاق می‌کند.»

 

سیزدهمین درمان چوب زیتون است، پیامبر (ص) می‌فرمایند: «نعم السواك الزيتون من الشجرة المباركة يطيب الفم ويذهب بالحفر»[33] یعنی «بهترین مسواک چوب زیتون است، از درخت مبارک، دهان را خوش‌بو می‌کند، جرم دندان را از بین می‌برد.»

 

چهاردهمین درمان مویز است، در روایت آمده: «اهدي إلى رسول الله صلى الله عليه وآله طبقا " مغطى فكشف الغطاء عنه ثم قال: كلوا بسم الله نعم الطعام الزبيب يشد العصب ... ويطيب النكهة»[34] یعنی «به پیامبر (ص) طبقی که پوشانده بودند، هدیه دادند، پارچه‌ای که روی آن بود را برطرف کردند سپس فرمودند بخورید به نام خدا، بهترین غذا مویز است، عصب را تقویت می‌کند، ... و دهان را خوش‌بو می‌کند.» مراد از مویز کشمشی است که هسته دارد.

 

پانزدهمین درمان خربزه است، امام رضا (ع) می‌فرمایند:

«أهدت لنا الايام بطيخة - من حلل الارض ودار السلام

تجمع أوصافا عظاما وقد - عددتها موصوفة بالنظام

كذاك قال المصطفى المجتبى - محمد جدي علیه السلام

ماء وحلواء وريحانة - فاكهة حرض طعام إدام

تنقي المثانة وتصفي الوجوه - تطيب النكهة عشر تمام»[35] یعنی «روزها به ما خربزه‌ای هدیه داد، از زیورهای زمین و از دار السلام (بغداد) است، اوصاف مهمی دارد، من این را به شکل شعر در آورده‌ام، این همان فرموده پدر بزرگم محمد مصطفی (ص) است، آب است و شیرینی است، و خوش‌بو است، و میوه است، و شوینده است، و غذا است، و چیزی که با نان خورده شود، مثانه را پاک می‌کند، صورت را صاف می‌کند، دهان را خوش‌بو می‌کند، ده فایده دارد.»

پیامبر (ص) می‌فرمایند: «عض البطيخ ولا تقطعها قطعاً فأنها فاكهة مباركة طيبة مطهرة الفم مقدسة القلب تبيض الاسنان»[36] یعنی «با دندان قطع بگیرید و با چاقو قطع نکنید، زیرا این میوه‌ای مبارک و خوش‌مزه است، دهان را پاک می‌کند، قلب را پاک می‌کند، دندان را سفید می‌کند.» پس خربزه به شکل معمولی یا پوست آن به صورت خشک شده، جزو سفید کننده‌ها می‌باشد، همچنین برای سنگ مثانه هم مفید است.


[1] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۳.
[2] الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۶۰.
[3] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۲۲.
[4] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۲، ص۲۹۹.
[5] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۴۲۶.
[6] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۴۲۶.
[7] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۹.
[8] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۲۲.
[9] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۴.
[10] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۶۵.
[11] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۴، ص۱۵۳.
[12] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۶۴.
[13] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۶۴.
[14] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۶۴.
[15] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۶۴.
[16] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۱۳.
[17] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۱۴.
[18] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۱۴.
[19] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۶.
[20] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۶.
[21] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۲، ص۲۹۱.
[22] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۲.
[23] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۴.
[24] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۹۴.
[25] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۹۴.
[26] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۹۴.
[27] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۸۳.
[28] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۴۶.
[29] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۴۷.
[30] الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱۶.
[31] كتاب الحج، سيد محمد رضا موسوی گلبايگانی، ج۲، ۳۲۳.
[32] الرّسالة الذّهبيّة، امام رضا (ع)، ص۵۰.
[33] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوری طبرسی، ج۱، ص۳۶۹.
[34] الاختصاص، شیخ مفید، ص۱۲۴.
[35] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۱۸۵.
[36] طب النبي، ابو العباس جعفر بن محمد المستغفري، ص۲۷.