«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
94/02/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: درمان بیماریهای استخوان و مفصل و بیماریهای چشم
وجع عراقیب یا درد تاندون پشت پا
بحث امروز راجع به «عرقوب» یعنی تاندون پشت پا است البته میتواند شامل پاشنه هم شود. در روایت آمده: «کسی به امام حسین (ع) شکایت کرد و عرض کرد ای فرزند رسول خدا در تاندونهای پا درد دارم و این جلوی بلند شدن مرا برای نماز خواندن گرفته، امام فرمودند چرا عوذه نمیخوانی، شخص جواب داد من عوذه بلد نیستم، امام فرمودند هر زمانی که آن (درد) را احساس کردی دستت را بر محل درد قرار بده و بگو بسم الله وبالله والسلام على رسول الله صلى الله عليه وآله ثم اقرأ عليه وما قدروا الله حق قدره والارض جميعا قبضته يوم القيامة والسموات مطويات بيمينه سبحانه وتعالى عما يشركون، آن مرد این کار را کرد و خوب شد.»[1]
نقرس
نقرس معروف به بیماری پادشاهان است، نوعی ورم و درد است که در مفصل بوجود میآید، علامتش این است که شروعش از صبح و از شست پا است و همراه با ورم و قرمز شدن و براق شدن مفصل است و کمکم کل مفاصل را درگیر میکند. در پزشکی امروز عامل نقرس مصرف بیش از اندازه گوشت قرمز و بالا رفتن میزان اسید اوریک یا اوره است ولی در روایات خوردن تخم مرغ و ماهی و همچنین خوردن نبیذ و شیر علت ابتلا به نقرس معرفی شده. نبیذ، آب انگور جوشیده است که حرام میباشد، البته بعضی میگویند نبیذ شامل سرکه هم میشود.
درمان اول و بهترین درمان نقرس شیطرج است، زیرا ورم مفصل نشانه وجود مواد زائد در مفصل است و شیطرج این مواد را خارج میکند، شیطرج را آسیاب کنند و هر روز صبح و شب حداقل چهار گرم بخورند.
درمان دوم انجیر است، ابوذر روایت میکند: «أهدي إلى النبي (ص) طبق عليه تين ، فقال لاصحابه : كلوا ، فلو قلت : فاكهة نزلت من الجنة لقلت : هذه ، لانها فاكهة بلا عجم ، فكلوها ، فإنها تقطع البواسير وتنفع من النقرس»[2] یعنی «برای پیامبر (ص) طبقی از انجیر هدیه آوردند، پیامبر (ص) به اصحاب فرمودند بخورید، اگر بگویم میوهای از بهشت نازل شده همین انجیر است چون این میوهای است که هسته ندارد، همانا بواسیر را قطع میکند و برای نقرس هم مفید است.» با توجه به این روایت میوهای که هسته ندارد بهشتی است.
پیامبر (ص) میفرمایند: «كلوا التين الرطب واليابس ، فإنه يزيد في الجماع ويقطع البواسير وينفع من النقرس والابردة»[3] یعنی «انجیر بخورید، چه خشک باشد چه تازه، زیرا عمل همبستری را زیاد میکند و بواسیر را قطع میکند و برای نقرس مفید است و برای سردی مفصل.» مقدار نصرف انجیر حداقل هفت دانه در روز است.
در روایت دیگر پیامبر (ص) میفرمایند: «كل التين فإنه ينفع البواسير والنقرس.»[4] یعنی «انجیر بخور، زیرا این بواسیر را قطع میکند و نقرس را قطع میکند.»
از روایت اخیر معلوم میشود که انجیر علاوه بر مفید بودن برای نقرس، درمان آن نیز هست.
اموری در روایات ذکر شده که برای نقرس مفید است، از جمله حجامت چهار مهره انتهای ستون مهره (قدنه) و حجامت کعبین (محل مسح روی پا در وضو)، و پرهیز از چیزهایی که برای نقرس مضر است از جمله جمع بین ماهی و تخم مرغ و نیز جمع بین نبیذ و شیر.
بیماریهای چشم
بیماریهای چشم شامل چشم درد، ورم ملتحمه (رمد)، آبمروارید، آب سیاه، رطوبت و اشک، چرک، سرخی و چرک و ضعف بینایی (در روایات به شکایت از چشم تعبیر شده) است.
چشم درد
در روایت آمده: «عمر گفت هیچ دردی مانند دنداندرد نیست و هیچ همّی مانند همّ عروسی نیست. ولی حضرت امیر (ع) و پیامبر (ص) در مقابل میفرمایند هیچ دردی مانند درد چشم نیست و هیچ همّی مانند بدهکاری نیست.»
همچنین سؤال شد که آیا مرد هم قاعده میشود؟ جواب: بله وقتی که طلبکار بالای سرش بایستد.
در روایت دیگری آمده: «هیچ دردی نیست جز چشمدرد، و هیچ عاجز شدنی نیست به این اندازه مانند عاجز شدن در مقابل بدهکاری.»
در روایتی آمده: «أن أمير المؤمنين (عليه السلام) اشتكى عينه فعاده النبي (صلى الله عليه وآله) فإذا هو يصيح، فقال النبي (صلى الله عليه وآله): أجزعا أم وجعا؟ فقال: يا رسول الله ما وجعت وجعا قط أشد منه»[5] یعنی «حضرت امیر (ع) مبتلا به چشمدرد شدند و پیامبر (ص) به عیادتشان آمدند و حضرت امیر (ع) فریاد میزدند، پیامبر (ص) فرمودند این جزع است یا درد است، حضرت امیر (ع) فرمودند ای رسول خدا من تا به حال به دردی شدیدتر از این مبتلا نشدم.»
اموری که برای پیشگیری از چشمدرد در روایات وارد شده
اولین مورد پیشگیری است، پیشگیری گرفتن ناخن در پنجشنبه و شنبه است، پیامبر (ص) میفرمایند: «من قلم أظفاره يوم السبت ويوم الخميس و أخذ من شاربه عوفي من وجع الضرس ووجع العين»[6] یعنی «کسی که ناخنهایش را در روز شنبه و پنجشنبه میگیرد و سبیل خود را کوتاه میکند، از دنداندرد و چشمدرد معاف میشود.» شاید بتوان گفت که منظور گرفتن ناخن و سبیل در هر دو روز است مثلاً یک دست در پنجشنبه و یک دست در شنبه اما به احتمال بیشتر منظور گرفتن ناخن و سبیل در یکی از این دو روز است. البته گرفتن ناخن در روزهای دیگر هم توصیه شده و هرکدام خواص خود را دارند، مثلاً ناخن گرفتن در جمعه برای رفتن به بهشت است و در دوشنبه برای زیاد شدن روزی است، و میتوان ناخن گرفتن را بین این روزها تقسیم کرد. از این روایت معلوم میشود که زمان خاصیت و نقش خود را دارد.
در روایت دیگری آمده: «رآني أبوالحسن (ع) وأنا أشتكي عيني فقال : ألا أدلك على شئ إذا فعلته لم تشتك عينك؟ قلت : بلى قال : خذ من أظفارك في كل خميس قال : ففعلت فلم أشتك عيني»[7] یعنی «امام کاظم (ع) مرا دید و از چشمدرد شکایت میکردم، امام فرمودند آیا به شما نشان ندهم چیزی که اگر انجام دهی به چشمدرد مبتلا نشوی؟ گفتم بله، امام فرمودند ناخنهایت را هر پنجشنبه بگیر، من هم همین کار را کردم و دیگر مبتلا به چشمدرد نشدم.»
از پیامبر (ص) نقل شده: «من أراد ان يأمن الفقر وشكاية العين والبرص والجنون فليقلم أظفاره يوم الخميس بعد العصر وليبدأ بخنصره من اليسار.»[8] یعنی «کسی که میخواهد ایمن شود از فقر، و چشمدرد، و پیسی، و جنون ناخنهایش را در پنجشنبه و بعد از عصر بگیرد و از انگشت کوچک دست چپ شروع کند.»
جمع بین این روایات اینگونه است که ناخن گرفتن در هر ساعت از پنجشنبه پیشگیری از چشمدرد است اما برای بقیه خواص مانند ایمنی از فقر و ... باید عصر پنجشنبه ناخن بگیرد.
دومین درمان آب آسمان است، در روایت آمده: «وإن كان به وجع العين، يقطر من ذلك الماء في عينيه، ويشرب منه ويغسل (به) عينيه، يبرأ بإذن الله تعالى»[9] یعنی «اگر شخص مبتلا به چشمدرد از آب باران در چشم خود بریزد و از آن آب بنوشد و چشمانش را با آب باران بشوید، چشمدردش خوب میشود، به اذن خدای متعال.»
درمان سوم داروی شافیه است، در روایت آمده: «إنه نافع للفالج العتيق والحديث ... ووجع العين»[10] یعنی «برای فلج مفید است، چه جدید و چه قدیمی، ... و برای چشمدرد هم مفید است» البته اگر داروی شافیه شانزده ماهه شود برای کوری هم مفید است ولی برای چشمدرد و فلج کافیت که حداقل یک ماه گذشته باشد.
درمان چهارم مرزنجوش است، پیامبر (ص) میفرمایند: «نعم الريحان المرز نجوش ، نبت تحت ساق العرش وماؤه شفاء العين.»[11] یعنی «بهترین گیاه مرزنجوش است، زیر ساقه عرش روییده است و آب مرزنجوش درمان چشم است.» البته اگر مرزنجوش تازه باشد شاید بهتر باشد و اگر تازه هم نبود آن را بجوشانند و آب آن را بگیرند و در چشم بریزند برای تمام بیماریهای چشم مفید است و چشمدرد هم جزو این بیماریهاست، و مقدار آن میتواند چند قطره مثلا یک تا سه قطره باشد. در مورد مرزنجوش روایات متعددی وارد شده که درمانهای زیادی از بیماریهای مغز را شامل میشود و چشم هم جزء مغز محسوب میشود.
درمان پنجم منبر پیامبر (ص) است، امام صادق (ع) میفرمایند: «إذا فرغت من الدعاء عند قبر النبي (صلى الله عليه وآله) فائت المنبر فامسحه بيدك وخذ برمانتيه وهما السفلاوان وامسح عينيك ووجهك به فإنه يقال: إنه شفاء العين وقم عنده فاحمد الله وأثن عليه وسل حاجتك فإن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: ما بين منبري وبيتي روضة من رياض الجنة ومنبري على ترعة من ترع الجنة»[12] یعنی «زمانی که فارق شدی از دعا کردن نزد قبر پیامبر (ص)، بیا نزد منبر و دستانت را با منبر مسح کن و دو گرده پایین آن را بگیر، و چشمان و صورت خود را با منبر مسح کن، زیرا گفته میشود این شفای چشم است، و آنجا مکث کن، حمد و سپاس خدا را بگو و حاجتت را بخواه، زیرا پیامبر (ص) فرمود مابین منبرم و خانهام باغی از باغهای بهشت است و منبر من روی چشمهای از چشمههای بهشت است.» دو اشکال وجود دارد، یکی اینکه منبر موجود، منبر اصلی پیامبر (ص) نیست، پاسخ این است که منبر اصلی زمان معاویه تغییر کرد و در زمان امام صادق (ع) نیز این منبر عوض شده بود پس لازم نیست که همان منبر اصلی باشد، و اینکه در روایت گفته شده چون روی چشمه ای از چشمههای بهشت است درمان میکند و مهم نیست که منبر عوض شود، اشکال دوم اینکه امام فرمودند میگویند شفای چشم است، آیا توسط مردم تجربه شده یا از پیامبر (ص) نقل شده، امام نفرمودهاند که من میگویم یا پیامبر (ص) گفته است، البته ائمه (ع) چیز گزاف نمیگویند و مهم این است که این اثر را دارد حال چه تجربه ثابت کرده باشد و چه کلام پیامبر (ص) باشد.
درمان ششم سرمه کافوری است، این سرمه در چند روایت و از چند طریق وارد شده و بعضی صحیح السند است، کلینی از ابن محبوب نقل میکند، و حسن بن محبوب از مردی نقل میکند، ولی از آنجا که حسن بن محبوب از اصحاب اجماع است و معتبر است، البته سند دیگری دارد که صحیح السند است، در این روایت آمده: «دخل رجل على أبي عبد الله (عليه السلام) وهو يشتكي عينيه فقال له: أين أنت عن هذه الاجزاء الثلاثة: الصبر والكافور والمر؟ ففعل الرجل ذلك فذهبت عنه»[13] یعنی «مردی وارد بر امام صادق (ع) شده و از چشمدرد شکایت داشت، امام فرمودند چرا از این سه چیز استفاده نمیکنی، از صبر و کافور و مر، مرد این کار را کرد و بیماری چشمش برطرف شد.» از ظاهر روایت برمیآید که شخص چشمدرد دارد البته میتواند کل بیماریهای چشم را شامل شود و در روایت دیگری نسبت به ضعف چشم وارد شده. صبر همان شیره یا ژل گیاه آلوورا است که خارج میکنند، این ژل بیرنگ است و آن را روی آتش میگذارند تا خشک شود، و در این حالت سیاه رنگ میشود و ذرات زرد رنگ روی آن باقی میماند، و به همین جهت به آن صبر زرد میگویند، البته بهترین صبر از یمن است و بهتر از آن صبر اسقوتری است که نمیدانم کجاست و هنوز بررسی نکردم، صبر برای یبوست و قند خون مفید است. کافور هم در اصل درختی است که در آفریقا میروید و مراد هم برگ آن درخت است، از آن به عنوان عطر برای شستن مردهها استفاده میشود، امروزه کافوری که در بازار موجود است شیمیایی است و بهتر است که همان برگ کافور تهیه شود و اگر نه از همین کافور شیمیایی استفاده شود، البته به نظر بنده این کافور خاصیت درمانی ندارد و تنها برای کاهش تندی مر از آن استفاده شده زیرا در روایت دیگری فقط صبر و مر ذکر شدهاند. مر یا مر مکی، صمغ یک گیاه است که بسیار تلخ و زرد یا نارنجی است و از مکه میآید و باید صاف و خالص باشد. این سه را باید نرم آسیاب کرد و مخلوط کرد و با آن سرمه کشید، البته این روایت نگفته که به عنوان سرمه استفاده شود و شاید بتوان آن را در چشم هم ریخت.