«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تب و انواع آن (وبا و طاعون) به عنوان یک بیماری عمومی

 

وبا :

یکی از انواع تب وبا است؛ کلمه وبا به معنای یک بیماری مسری و کشنده است، مهمترین علامت آن اسهال شدید است، در این حالت مدفوع آبکی و به رنگ آب برنج می‌شود، نان علمی آن کلیرا و دیزانتری می‌باشد. در روایات وبا به دو چیز اطلاق می‌شود، یکی همان وبای معروف که ذکر شد و دیگری به معنی تب.

در روایتی از امام صادق (ع) آمده: «قال: المشط للرأس يذهب بالوباء قال: قلت: وما الوباء؟ قال: الحمى»[1] یعنی «شانه زدن سر وبا را برطرف می‌کند، راوی می‌پرسد: وبا چیست؟ امام پاسخ دادند: تب.»

در روایت دیگر از امام صادق (ع) آمده: «المشط يذهب بالوباء وهو الحمى»[2] یعنی «شانه سر وبا را برطرف می‌کند و وبا همان تب است.»

پس کلمه وبا یک معنی خاص دارد که همان بیماری‌ای است که عرض شد و یک معنی عام دارد و آن هر بیماری‌ای است که همراه تب است، چون این‌ها هم مسری است و از بیرون وارد بدن می‌شود.

 

راه انتقال وبا: از روایات ما استفاده می‌شود که راه انتقال وبا، آب است. امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه در دعای بر دشمن می‌فرماید: «اللهم وامزج میاههم بالوباء»[3] یعنی «آب‌هایشان را با وبا مخلوط کن». در روایت دیگری آمده: «در سال شبی است که در آن وبا نازل می‌شود، و عبور نمی‌کند از ظرفی که درپوش نداشته باشد یا مشک آبی که سرش بسته نباشد مگر آنکه وبا در آن آب نازل می‌شود.»[4] از این روایت معلوم می‌شود که وبا در فضا و هوا وجود دارد، در روایتی آمده: «وَ فِي نُزُولِهِ أَيْضاً مَصَالِحُ أُخْرَى فَإِنَّهُ يُلَيِّنُ الْأَبْدَانَ وَ يَجْلُو كَدَرَ الْهَوَاءِ فَيَرْتَفِعُ الْوَبَاءُ الْحَادِثُ»[5] یعنی «در نزول باران منافع دیگری است، بدن‌ها را نرم می‌کند، و آلودگی هوا را برطرف می‌کند، و وبا که بر اثر آلودگی هوا است برطرف می‌شود»

 

یکی از درمان‌های وبا پیاز است، در روایتی آمده: «البصل ... يذهب الحمّى و يطرد الوباء»[6] یعنی «پیاز تب را برطرف می‌کند و وبا را طرد می‌کند» در این روایت تب و وبا به معنی دو چیز مختلف آمده و معلوم می‌شود که منظور همان بیماری وبا است نه تب.

 

یکی از درمان‌های وبا به معنی تب، شانه زدن مرتب سر است، شانه کردن درقرآن و روایات بسیار توصیه شده است، آیه ﴿خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾[7] در روایت تفسیر شده که مراد، شانه است. امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «المشط يذهب بالوباء وكان لأبي عبد الله عليه السلام مشط في المسجد يتمشط به إذا فرغ من صلاته»[8] یعنی «شانه وبا را برطرف می‌کند، امام صادق (ع) شانه‌ای داشتند که در مسجد بوده، و بعد از نماز با آن شانه می‌کردند.» این روایت علاوه بر اهمیت شانه زمان شانه زدن را هم بعد از نماز معرفی می‌کند. امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «تمشطوا بالعاج فإن العاج يذهب بالوباء»[9] یعنی «با عاج شانه کنید زیرا عاج وبا را برطرف می‌کند.» در این روایت عاج برطرف کننده وبا معرفی شده البته منظور مرتب شانه کردن است و دلیل روایتی از پیامبر (ص) است که می‌فرمایند: «كثرة تسريح الرأس تذهب بالوباء...»[10] یعنی «زیاد شانه کردن سر وبا را برطرف می‌کند».

در روایت آمده: «إذا سرحت رأسك ولحيتك فأمر المشط على صدرك فإنه يذهب بالهم والوباء»[11] یعنی «زمانی که سر و محاسنت را شانه کردی، شانه را بر سینه (از روی لباس) مرور بده، زیرا این کار هم و وبا را برطرف می‌کند.» درباره تأثیر شانه باید گفت چون میکروب در هوا معلق است و در مرحله اول روی سر می‌نشیند و سپس از طریق دهان، بینی و چشم وارد بدن می‌شود، از این رو شانه کردن میکروب را دور می‌کند، علت دیگر اینکه، شانه کردن بلغم را برطرف می‌کند، و یکی از علل تب گرم و تب مطبق، بلغم است. امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «كثرة التمشط تقلل البلغم»[12] یعنی «زیاد شانه کردن بلغم را کم می‌کند.» امام صادق (ع) می‌فرمایند: «من سرح لحيته سبعين مرة وعدها مرة مرة لم يقربه الشيطان أربعين يوما»[13] یعنی «کسیکه محاسنش را هفتاد مرتبه شانه کند و آنها را بشمارد، تا چهل روز شیطان نزدیک او نمی‌شود.» در روایات آمده که علت تب از بیرون است یعنی میکروب و شیطان.

 

دومین درمان وبا شکر است، روایت شده: «شكا إليه رجل الوبا، فقال له وأين أنت عن الطيب المبارك؟ قال: قلت: وما الطيب المبارك؟ فقال: سليمانيكم هذا، قال: فقال أبو عبد الله عليه السلام: إن أول من اتخذ السكر سليمان بن داود عليهما السلام.»[14] یعنی «مردی به امام صادق (ع) از وبا شکایت کرد، امام فرمودند: چرا از مبارک استفاده نمی‌کنید، مرد سؤال کرد مبارک چیست؟ امام پاسخ داد: همان شکر سلیمانی است، اولین کسیکه از شکر استفاده کرده سلیمان بن داود (ع) بود.» همچنین امام رضا (ع) می‌فرمایند: «السكر الطبرزد يأكل البلغم أكلا»[15] یعنی «شکر طبرزد بلغم را می‌خورد.» چون شکر بلغم را برطرف می‌کند و بلغم هم سبب تب شدید است پس شکر تب را برطرف می‌کند. در روایت آمده که امام کاظم (ع) موقع خواب شکر میل می‌کردند[16] . امام کاظم (ع) می‌فرمایند: «من أخذ سكرتين عند النوم كانت له شفاء من كل داء إلا السام»[17] یعنی «کسیکه دو دانه شکر موقع خواب بخورد، درمان تمام بیماری‌ها به جز مرگ است.»

 

اما درمان بیماری وبا به معنی خاص که همان بیماری کشنده و مسری است که علامت آن اسهال است.

بهترین درمان پیاز است، پیامبر (ص) می‌فرمایند: «إذا دخلتم بلادا فكلوا من بصلها يطرد عنكم وباءها»[18] یعنی «زمانی که وارد شهری می‌شوید از پیاز همان شهر بخورید، وبای همان شهر را از شما طرد می‌کند.» از این روایت معلوم می‌شود که پیاز هر شهری خاصیت دفع میکروب‌های همان شهر را دارد، و اگر کسی وارد شهری شود چون بدنش با میکروب‌های آن شهر آشنا نیست و توان مقابله با آن را ندارد ممکن است به راحتی بیمار شود، پس باید از پیاز آن شهر بخورد. امروزه ثابت شده که پیاز میکروب‌ها را جذب می‌کند و علاوه بر این میکرب‌کش هم هست.

خداوند راه حل مشکل هر شهری را در آن شهر قرار داده است، در نزدیکی مشهد شهری به نام درود است که آب آنجا باعث یبوست شدید می‌شود و در عین حال در این شهر آلو فراوان است که آلو بسیار ملین است، همچنین معروف است که آب مشهد دارای املاح و آهک زیاد است و برای سنگ کلیه مضر است از طرفی خربزه‌ مشهدی برای سنگ کلیه بسیار مفید است.

 

درمان دوم، سیب به خصوص سیب سبز است. از قندی روایت شده: «أصاب الناس وباء بمكة فأصابني فكتبت إلى أبي الحسن (ع) فكتب إلي كل التفاح فأكلته فعوفيت»[19] یعنی «مردم در مکه مبتلا به وبا شدند و من هم مبتلا شدم، به امام کاظم (ع) نوشتم، امام پاسخ دادند: سیب بخور، و من سیب خوردم و درمان شدم.» در روایت دیگری آمده: «أن التفاح نضوح المعدة ويطفئ الحرارة، ويبرد الجوف، ويذهب الحمى والوباء و الأخضر منه يقلع الحمى ويسكن الحرارة ويدفع الوباء ويرفعه.»[20] یعنی «سیب شوینده معده است، و حرارت را خاموش می‌کند، و درون را سرد می‌کند، و تب و وبا را برطرف می‌کند، و سیب سبز تب را ریشه‌کن می‌کند و حرارت را تسکین می‌دهد و هم جلو وبا را می‌گیرد و هم رفع می‌کند».

 

درمان سوم عسل و سیاه‌دانه است، چون مهمترین عارضه وبا، اسهال است و با خالی کردن آب بدن باعث مرگ می‌شود، پس درمان‌هایی که برای اسهال مفید است می‌تواند برای وبا هم مفید باشد، عسل برای درمان اسهال و اسهال شدید توصیه شده.

 

درمان چهارم زحیر است، ترکیبی از گل ارمنی، خربق سفید، صمغ عربی و اسفرزه است که بهترین درمان اسهال خونی نیز است، که باید یک قاشق مرباخوری تفت داده شود و خورده شود.

خوردن گل حرام است ولی گل ارمنی و تربت امام حسین (ع) استثنا شده‌اند، گل ارمنی برای اسهال خونی مفید است.

 

درمان پنجم داروی جامع امام رضا (ع) با آب مورد است، بهترین درمان اسهال حتی اسهال مقاوم این دارو است، مورد را بپزند و آب آن را صاف کنند و داروی جامع را در آن حل کنند و بخورند، سه روز پشت سرهم.

 

طاعون :

در روایات آمده طاعون مرگ ناگهانی است. یکی از پیامبران دعا کرده که خداوند مرگی سریع برای مردم بفرستد و طاعون آمد، البته اولین بار طاعون بر بنی اسرائیل نازل شد. در روایت آمده: خداوند طاعون را بر بنی اسرائیل مسلط نمود و در یک روز عده زیادی تلف شدند[21] . امام صادق (ع) می‌فرمایند: «قدام القائم موتتان، موت أحمر وموت أبيض ... الموت الاحمر السيف، والموت الابيض الطاعون.»[22] یعنی «قبل از ظهور امام زمان (عج) دو نوع مرگ هست، مرگ قرمز و مرگ سفید، مرگ قرمز شمشیر است (مرگ با خونریزی) و مرگ سفید طاعون است (بدون خونریزی)» شاید مراد سلاح میکروبی باشد. پیامبر (ص) می‌فرمایند: «الطاعون غدة كغدة البعير تخرج في المراق والأباط»[23] یعنی «طاعون غده‌ای مانند غده شتر است، در جاهای نرم بدن و زیر بغل بوجود می‌آید.»

در تهذیب الأسماء آمده: طاعون نوعی بیماری مسری و کشنده معروف است، نوعی دمل دردناک است که با سوزش همراه است، دور آن سیاه یا سبز یا سرخ یا بنفش می‌شود و کدر است، تپش قلب به همراه دارد و استفراغ و در جاهای نرم بدن و زیر بغل و دستان و انگشتان[24] .

عامل طاعون میکروب است و معمولاً بوسیله موش منتقل می‌شود. پیامبر (ص) می‌فرمایند: «الطاعون شهادة لأمتي، ووخز أعدائكم من الجن، تخرج في الآباط والمراق»[25] یعنی «کسیکه از امت من از طاعون بمیرد شهید محسوب می‌شود، سبب آن دشمنان شما از جن است، و از زیربغل‌ها و جاهای نرم بدن خارج می‌شود.» در روایتی داریم که دشمنان شما از جن همان شیطان است، و در جلد اول اثبات شد که جن و شیطان همان میکروب است.

پیامبر (ص) می‌فرمایند: «أتاني جبريل بالحمَّى والطاعون, فأمسكت الحمَّى بالمدينة, وأرسلت الطاعون إلى الشام»[26] یعنی «جبرئیل (ع) طاعون و تب را آورد، من تب را در مدینه نگه داشتم و طاعون را به شام فرستادم.» از این روایت معلوم می‌شود که طاعون و تب یکی نیستند.

 

آیا طاعون خوب است یا خوب نیست، عرض شد که یکی از پیامبران از خدا خواست که برای امت او طاعون بفرستد همچنین در روایت از پیامبر (ص) نقل شده: «اللَّهُمَّ اجعَلْ فَناءَ أُمَّتي بالطَّعْن والطاعونِ»[27] یعنی «خداوندا مرگ امت من در شمشیر و نیزه و طاعون قرار بده.» در روایت دیگری آمده: «طاعون رحمت پروردگار و دعای پیامبر است.» و نیز در روایتی آمده: «اولین رحمتی که از زمین رفع می‌شود طاعون است و اولین نعمتی که از زمین برداشته می‌شود عسل است.» البته این روایات عامی است و از طرق شیعه وارد نشده است.

در مقابل روایاتی داریم که می‌گویند طاعون بد است، پیامبر (ص) می‌فرماید: «لم تظهر الفاحشة في قوم قط حتى يعلنوها إلا ظهر فيهم الطاعون والأوجاع التي لم تكن في أسلافهم الذين مضوا»[28] یعنی «منکرات درقومی ظاهر و علنی نشود مگر اینکه میان آنها طاعون و دردهایی ظاهر می‌شود که در پدران و نسل‌های قبلی نبوده است.» از امام صادق (ع) در مورد طاعون سؤال شد، امام فرمودند: «عذاب لقوم ورحمة لآخرين، قالوا: وكيف تكون الرحمة عذابا؟ قال أما تعرفون ان نيران جهنم عذاب على الكافر وخزنة جهنم معهم فيها فهى رحمة عليهم»[29] یعنی «برای عده‌ای عذاب است و برای دیگران رحمت است، سؤال شد که چگونه می‌شود که هم عذاب باشد هم رحمت، امام فرمودند: آیا نمی‌دانید که آتش جهنم برای کافر عذاب است و فرشتگانی که در جهنم هستند برای آنها رحمت است.»

 

درمان اول رقیه است، در روایت آمده کسیکه مبتلا به وبا و طاعون می‌شود این را بنویسد و همراه خود داشته باشد «بسم الله الرحمن الرحیم یا هو، یا من هو هو، یا من لیس هو إلا هو، صل علی محمد و آل محمد واجعل لحامل کتابی هذا من کل هم و غم و خوف فرجاً و مخرجا... بحق محمد و علی... و علی و محمد»[30] .

 

درمان دوم عقیق زرد است، از حضرت علی (ع) نقل شده: «من تختم بالیاقوت الأصفر منع من الطاعون»[31] یعنی «کسیکه انگشتر یاقوت زرد در دست خود قرار می‌دهد مبتلا به طاعون نمی‌شود.»

از آنجا که علت طاعون میکروب، جن و شیطان است پس هر چیز که جن و شیطان را دور کند برای طاعون مفید است همچنین طاعون به عنوان نوعی وبا معرفی شده و شاید تمام چیزهایی که برای وبا مفید است برای طاعون هم مفید باشد مانند سیب و پیاز.


[1] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۸.
[2] من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۲۹.
[3] صحیفه سجادیه، امام سجاد(ع)، ص۱۴۶.
[4] صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۶، ص۱۰۷.
[5] توحید المفضل، مفضل بن عمر، ص۱۵۰.
[6] الدروس الشرعية في فقه الإمامية، الشهید الاول، ج۳، ص۴۶.
[7] سوره اعراف، آیه۳۱.
[8] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۸.
[9] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۸.
[10] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۹.
[11] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۹.
[12] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۹.
[13] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸۹.
[14] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۳۳.
[15] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۳۴.
[16] المحاسن، أحمد بن محمد بن خالد البرقى، ج۲، ص۵۰۱.
[17] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي، ص۱۶۸.
[18] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۶، ص۳۷۴.
[19] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۶، ص۱۷۴.
[20] جواهر الکلام، شيخ محمد حسن النجفي الجواهري، ج۳۶، ص۴۹۰.
[21] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۱۴، ص۷۶.
[22] كمال الدّين وتمام النّعمة، شیخ صدوق، ص۶۵۵.
[23] شرح أصول الكافي، ملا صالح‌ المازندراني، ج۱۲، ص۲۶۳.
[24] تهذيب الاسماء واللغات، نووی، ج۳، ص۱۸۷.
[25] المعجم الأوسط، طبرانی، ج۵، ص۳۵۳.
[26] مسند احمد، احمد بن حمبل، ج۴، ص۸۱.
[27] مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۴۱۷.
[28] الاصول من الکافي، شیخ کلینی، ج۲، ص۳۷۳.
[29] علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۹۸.
[30] طب الأئمه، سید شبر، ص۴۸۷.
[31] کنز العمال، علاءالدین علی بن حسام، ج۶، ص۶۶۵.