«درس طب در روایات»
استاد تبریزیان
93/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انواع مسمومیتها و درمان آنها
صحبت راجع به درمانهای عمومی انواع مسمومیتها است.
درمان سوم عسل است، عسل از داروهای عمومی است ولی درباره مسمومیتها دلیل خاص وارد شده است، در روایت آمده: «إن العسل شفاء من السم القاتل»[1] یعنی «عسل درمان زهر کشنده است.» البته مقدار مصرف بین یک تا سه قاشق مرباخوری میباشد. اگر عسل با روغن زرد گاوی (مخصوصا کهنه) به اندازه مساوی مخلوط گردد تریاق و درمان زهرهایی است که خورده شده.
درمان چهارم حجامت است، زهر در خون ایجاد لخته میکند و حجامت علاوه بر کم کردن مقدار زهر در بدن، این لختهها را نیز خارج میکند. در روایت آمده وقتی پیامبر(ص) خیبر را فتح کردند یک زن یهودی به نام عبده گوسفندی پخت و در آن زهر گذاشت و مقابل پیامبر(ص) قرارداد، وقتی پیامبر(ص) خواست از دست این گوسفند بخورد، دست این گوسفند به پیامبر(ص) خبر داد که زهر دارد، پیامبر(ص) آن زن را خواست و از او پرسید چرا این کار را کردی و زن پاسخ داد: من با خود گفتم اگر او پیامبر باشد به او آسیبی نمیرسد، و اگر نباشد قوم خود را از دست او رها کردم. پیامبر(ص) او را بخشید بعد جبرئیل نازل شد و دعایی به پیامبر یاد داد و پیامبر(ص) و اصحاب آن دعا را خواندند و پیامبر(ص) گفت که میتوانند از آن گوسفند بخورند، وقتی خوردند پیامبر(ص) فرمود که بروند و حجامت کنند.[2] شاید بتوان از این روایت اینگونه استفاده کرد که حجامت میتواند درمان مسمومیت باشد.
درمان پنجم اشک آهو است، نوعی آهو به نام وعل که در سند زندگی میکند و هرگاه که مار او را بگزد از چشمش نوعی اشک خاص جاری میشود و در گودی پایین چشمش جمع میشود این اشک مانند موم و زردرنگ است و برای عقربگزیدگی و مارگزیدگی درمان خوبی است. این دارو باید روی محل گزش مالیده شود یا اگر زهر خورده شده این دارو را باید در دهان قرار داد تا کم کم وارد بدن شود.
درمان ششم کَرنَب است؛ کرنب، برگ کلم وحشی میباشد. اگر ساقه آن را خشک کرده و آسیاب کنند برای کسی که دچار مسمومیت شده مفید است مخصوصاً اگر همراه با تریاق مصرف شود.
درمان هفتم داروی شافیه (داروی حضرت موسی(ع) یا مرکب هفت) میباشد؛ این دارو مخصوصاً برای درمان مسمومیت ساخته شده، در روایت آمده که فرعون قصد داشت با مسموم کردن، بنیاسرائیل را از بین ببرد و آنها را برای صرف غذا دعوت کرد و حضرت موسی(ع) از طریق وحی از نیت فرعون با خبر شد و جبرئیل به او ساخت داروی شافیه را یاد داد پس حضرت موسی(ع) به هر یک از بنی اسرائیل مقدار کمی از این دارو را داد سپس همه رفتند و از آن غذا خوردند و سالم ماندند فرعون که از این واقعه متعجب شده بود به سربازانش دستور داد از آن غذا بخورند تا بداند که آیا غذا مسموم بوده یا نه و چون سربازان از غذا خوردند همه مسموم شده و مردند.
داروی شافیه را باید زیر خاک یا جو دفن کرد و هر ماه که میگذرد درمان بخشی از بیماریها میباشد، البته با گذشت هر ماه بر خواص دارو افزوده میشود به عنوان مثال اگر بیست ماه گذشته باشد تمام خواص داروی یک ماهه، دو ماهه الی بیست ماهه را دارا میباشد. در روایت آمده: «وإذا اتى عليه اربعة عشر شهرا ينفع من السموم كلها وان كان سقى سما يؤخذ بذر الباذنجان فيدق ثم يغلى على النار ثم يصفى ويشرب من هذا الدواء قدر الحمصة مرة مرتين أو ثلاث مرات أو اربع مرات بماء فاتر ولا يتجاوز اربع مرات وليشربه عند السحر»[3] یعنی «اگر چهارده ماه گذشته باشد برای کل زهرها مفید است، اگر به کسی زهر داده باشند تخم بادمجان را بگیرید و بکوبید سپس روی آتش بجوشانید سپس صاف کنید و از آن بنوشید و از داروی شافیه به اندازه یک نخود، یک یا دو یا سه یا چهار مرتبه با آب ولرم خورده شود، و از چهار مرتبه تجاوز نکند، و باید وقت سحر خورده شود.» بنابراین روایت، شخص مسموم ابتدا باید به اندازه یک نخود از دارو را مصرف کند، اگر علائم مسمومیت برطرف نشد تا چهار مرتبه میتواند دارو را مصرف کند.
درمان هشتم داروی حضرت محمد(ص) میباشد؛ امام صادق(ع) فرمودند: «هذا الدواء دواء محمد صلى الله عليه وآله وهو شبيه بالدواء الذي اهدى جبرئيل الروح الامين عليه السلام الى موسى بن عمران عليه السلام إلا ان في هذا ما ليس في ذلك من العلاج والزيادة والنقصان وانما هذه الادوية من وضع الانبياء عليهم السلام والحكماء من اوصياء الانبياء فان زيد فيه أو نقص منه أو جعل فيه فضل حبة أو نقصان حبة مما وضعه انتقض الاصل وفسد الدواء ولم ينجح لانهم متى خالفوهم خولف بهم»[4] یعنی «این دارو داروی حضرت محمد(ص) میباشد، و مشابه دارویی است که جبرئیل به حضرت موسی(ع) داده است، خواصی که این دارو دارد از آن دارو بیشتر است از نظر درمان و مقدار، انبیا این دارو را وضع کردهاند و حکما از اوصیای انبیا، اگر به اندازه دانهای به آن اضافه یا از آن کم شود دارو خراب میشود و دیگر مؤثر نخواهد بود، چون اگر کسی با پیامبران(ع) مخالفت کند نتیجه خلاف میگیرد.»
روایات دیگری نیز آمده که میگوید: «في دواء محمد صلى الله عليه وآله الذي يوخذ لشئ من الاشياء إلا نفع صاحبه هو لما يشرب له من جميع العلل والارواح فاستعلمه وعلمه اخوانك المؤمنين فان لك بكل مؤمن ينتفع به عتق رقبة من النار»[5] یعنی «داروی محمد(ص) برای هر بیماری نفع دارد، برای کل بیماریها که از ناحیه هر علت و ارواح یا شیطان یا جن یاشد، از آن استفاده کن و به برادران مؤمن یاد بده، و هر مؤمن که از این دارو نفع ببرد برای شما معادل آزاد کردن یک بنده از آتش جهنم ثواب دارد.»
روش ساخت این دارو به طور مفصل در جلد دو کتاب آمده است، اما به طور مختصر اینگونه است، یک رَتل خالص سیر، یعنی سیری که پوست آن گرفته شده را در ظرف بریزند، سپس روی آن یک رتل شیر تازه گاو بریزند البته شیر گاوی که در طبیعت میچرد و ترجیحاً گاو بومی، و روی آتش ملایم بگذارند تا جذب سیر شود، سپس آن را از آتش بردارند تا سرد شود و بعد روغن زرد گاوی تازه که آن هم از گاوی باشد که میچرد، روی آن بریزند، و دوباره روی آتش ملایم بگذارند تا آرامآرام جذب سیر شود، سپس باز آن را از آتش بردارند و به آن یک رتل عسل اضافه کنند و دوباره بر آتش ملایم بگذارند تا جذب شود، و در این مرحله سیر کاملاً متلاشی میشود، در این مرحله آن را از آتش بر میداریم و به اندازه دو درهم (حدوداً شش و نیم گرم) گزنه به آن اضافه کنید و مخلوط کنید البته اگر گل گزنه باشد بهتر است، در نهایت باید آن را در ظرفی شیشهای که دیواره آن روغن مالی شده قرار داده و زیر خاک یا جو به مدت شش ماه در طول بهار و تابستان دفن کنید و در فصل پاییز و زمستان میتوان از آن استفاده کرد، این دارو باید زمانی ساخته شود که روی زمین گیاه وجود داشته باشد و گاوها از این گیاهان بچرند. هریک از مواد که باید جذب سیر شود حدود هشت ساعت طول میکشد و با کارهای دیگر مانند کندن پوست سیر و کارهای دیگر ساخت این دارو حدود دو روز زمان میبرد. ما ترجیح میدهیم که کمی از سیر وحشی هم استفاده کنیم ولی این کار ضرورت ندارد البته از سیر چینی استفاده نکنید چون خاصیتی ندارد. طریقه مصرف آن صبح ناشتا به اندازه یک گردو میباشد که دو یا سه بار مصرف آن کافی است البته اگر خوب درست شود یک بار هم کافی است.
درمان نهم تریاق بزرگ است، دارویی ترکیبی است که گوشت مار هم به آن اضافه میشود، گوشت مار برای جذب زهر مار مفید است، البته بیشتر فقها بر این عقیدهاند که استفاده از این دارو اشکال دارد مگر زمانی که جان شخص در خطر باشد و برخی فقها استفاده از آن را در صورتی که گوشت مار مستهلک شده باشد مجاز میدانند. در روایت آمده شخصی از امام کاظم(ع) در مورد تریاق سؤال کرد و امام پاسخ دادند: اشکالی ندارد، شخص گفت: در آن گوشت مار قرار میدهند، امام فرمودند: نظر خود را در مقابل نظر ما اظهار نکن.[6] البته در نقل دیگری آمده که نام آن را (گوشت مار) نیاور که ما آن را کثیف حساب کنیم. در هر دو نقل اشکالی در استفاده از این دارو نیست مگر اینکه منظور ازنقل دوم این باشد که وجود گوشت مار را اظهار نکن زیرا اگر مردم بدانند نمیتوانند از آن استفاده کنند؛ که در این صورت مصرف آن خالی از اشکال نیست.
روایت دوم از رساله ذهبیه میفرماید: «فاذا اغتسلت من الحجامة، فخذ...، وخذ قدر الحمصة من الدرياق الاكبر»[7]
روایت سوم از امام صادق(ع) در جواب ابن ابا العوجاء است که معتقد بود در جهان نظم نیست و خلقت عقرب و مار بیهوده است و امام پاسخ دادند: «ألست تزعم ان العقارب تنفع من وجه المثانة والحصاة، ولمن يبول في الفراش، وان افضل الترياق ما عولج من لحوم الافاعي، فان لحومها إذا اكلها المجذوم بشب نفعه»[8] یعنی «شما خودت قبول نداری که عقرب برای درد مثانه و پرستات و شب ادراری مفید است و آیا قبول نداری که بهترین تریاق از گوشت مار درست میشود، و گوشت مار که با زاج خورده شود برای جذام مفید است.» با توجه به فرمایشات امام که این خواص را به عنوان دلیل وجود نظم در عالم مطرح میکند، معلوم میشود که امام این خواص را قبول دارد.
البته روایت دیگری داریم از پیامبر(ص) که میفرمایند: «ما أبالي ما أتيت ان أنا شربت ترياقا، أو علقت تميمة، أو قلت الشعر من قبل نفسي»[9] یعنی «اهمیت نمیدهم، درصورتی که تریاق بنوشم، یا اینکه تمیمه بیاویزم، یا شعر بسرایم.»، زیرا اینها انسان را از دین خارج میکند، البته این روایت احتمالاً درمورد خود پیامبر(ص) است چون روایات دیگری داریم که این امور را برای عموم مجاز میداند.
درمان دهم دعا و رقیه است، پیامبر(ص) میفرمایند: «لَا رُقِيَّ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ حُمَةٍ وَ عَيْنٍ وَ دَمٍ لَا يَرْقَأُ وَ الْحُمَةُ السَّمُّ»[10] یعنی «رقیه نیست مگر در سه چیز، گزیدگی (حیوانات زهردار)، چشمزخم، و خونی که بند نمیآید، و گزیدگی یعنی زهر.» در روایت دیگر آمده: «لا باس بالرقى من العين والحمى والضرس وكل ذات هامة لها حمة إذا علم الرجل ما يقول لا يدخل في رقيته وعوذته شيئا لا يعرفه»[11] یعنی «رقیه خواندن اشکالی ندارد برای، چشمزخم و تب و دنداندرد و هر جنبندهای که زهر دارد، درصورتی که مرد بداند چه بگوید و چیزی که نمیشناسد داخل رقیه و عوذه نکند.» در روایتی دیگر راوی در مورد رقیه و نشره عقرب و مار، جنون، سحر و کسیکه شکنجه میشود از امام صادق(ع) سؤال کرد و امام فرمودند: «يا ابن سنان لا باس بالرقية والعوذة والنشرة إذا كانت من القرآن ومن لم يشفه القرآن فلا شفاه الله وهل شئ ابلغ في هذه - الاشياء من القرآن اليس الله جل جلاله يقول ﴿وننزل من القرآن ما هو شفاء ورحمة للمؤمنين﴾ اليس يقول تعالى ذكره وثناؤه ﴿لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشية الله﴾ سلونا نعلمكم ونوقفكم على قوارع القرآن لكل داء»[12] یعنی «ابن سنان، رقیه و عوذه و نشره اشکال ندارد، درصورتی که از قرآن باشد، آیا خداوند تبارک و تعالی نمیفرماید: آیاتی از قرآن نازل میکنیم که برای مؤمنین شفاست. آیا خداوند تبارک و تعالی نمیفرماید: قرآن اگر بر کوه نازل شود کوه ترک میخورد و خاشع و خاضع خواهد بود. از ما بپرسید، به شما میآموزیم آیات درمانی قرآن را برای هر بیماری» همچنین وارد شده: برای کسی که زهر خورده یا دچار مارگزیدگی و عقربگزیدگی خواندن سوره نازعات برای او شفاست و اگر شخصی که زهر خورده سوره بروج را بر آب بخواند و بنوشد زهر به او ضرر نمیرساند[13] .
در روایت دیگری در مورد شپش کرکس آمده، حسین بن یحیی روایت میکند: شپش کرکس مرا گزید و وارد زیر پوستم شد و مبتلا به درد شدیدی شدم، به امام صادق(ع) شکایت کردم، ایشان فرمودند: دستت را بر محل درد قرار بده و بمال، سپس دستت را بر موضع سجود قرار بده، بعد از نماز صبح و این را بگو «بسم الله وبالله ومحمد رسول الله صلى الله عليه وآله» سپس دستت را بردار و بر محل درد قرار بده و این را هفت مرتبه بگو «اشفني يا شافي إلا شفاء إلا شفاؤك شفاء لا يغادر سقما»[14] .