«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تسکین و درمان دردهای خاص، و درمان ورم و ورم‌های سرطانی

 

مستفاد از روایات موهای زائد و ناخن‌ها، تعبیر به بیماری، یا سبب بیماری شده‌اند؛ در حقیقت خارج شدن اینها از بدن مساوی است با خروج بیماری یا سبب بیماری از بدن، علاوه بر بیماری از آن تعبیر به درد هم شده است یا می‌تواند سبب درد باشند؛ که با خارج شدن اینها درد یا سبب درد خارج می‌شود. به همین جهت در روایات ما درباره گرفتن ناخن هر هفته، و رفع موهای زائد هر پانزده روز یک بار، بسیار تأکید شده است، علت چنین ذکر شده که اگر مرتب ناخن گرفته شود و موهای زائد رفع شود این باعث تسریع در رشد آن‌ها می‌شود، ولی اگر این کار مرتب انجام نشود، درنهایت رشد آنها کم یا متوقف می‌شود و این باعث می‌شود که بیماری و درد در بدن حبس شود.

در روایتی آمده: «اعلم أن آلام البدن وأدواءه تخرج بخروج الشعر في مسامه ، وبخروج الاظفار من أناملها ، ولذلك أمر الانسان بالنورة وحلق الرأس وقص الاظفار في كل اسبوع ليسرع الشعر والاظفار في النبات ، فتخرج الآلام والادواء بخروجها ، وإذا طالا تحيرا وقل خروجهما فاحتبس الآلام والادواء في البدن فأحدثت عللا وأوجاعا،...»[1] یعنی «بدان دردهای بدن و بیماری‌هایش با خارج شدن موها و ناخن‌ها از انگشتان، خارج می‌شوند، به همین جهت انسان استفاده از نوره و تراشیدن سر و ناخن گرفتن در هر هفته امر شده، مو سریع‌تر رشد می‌کند و ناخن‌ها زودتر می‌رویند و به این وسیله دردها و بیماری‌ها با خارج شدن مو و ناخن خارج می‌شود، ولی اگر ناخن‌ها و مو بلند شود دیگر رشد نمی‌کند و رشد آنها کم می‌شود، و دردها و بیماری‌ها در بدن محبوس می‌شوند، و وقتی در بدن محبوس شوند سبب انواع دردها و بیماری‌ها می‌شوند.»

پس گرفتن مرتب ناخن‌ها و رفع موهای زاید یکی از راه‌های درمان و همچنین پیشگیری از دردها و بیماری‌ها می‌باشد. اگر کسی در استفاده از نوره حساسیت دارد باید حساسیت را درمان کند، در مورد موی سر، از این روایت چنین بر می‌آید که هر هفته باید تراشیده شود، ولی در روایات آمده که پیامبر(ص) موها را رها می‌کردند تا به لاله گوش برسد سپس کوتاه می‌کردند.

چون در پیری رشد موها و ناخن کم می‌شود، انسان به انواع دردها و بیماری‌ها مبتلا می‌گردد، پس افرادی که سنشان بالا می‌رود باید بیشتر از جوانان به این امر توجه کنند تا رشد مو و ناخن کم نشود.

 

درد ضربان :

نوعی درد که همراه با زدن رگ یا نبض باشد و یا دردی که مربوط به خود رگ باشد، به آن ضربان می‌گوید.

از داوود بن زرین روایت شده: به امام صادق(ع) شکایت کردم و عرض کردم که دیشب مبتلا به درد ضربان شدم و تا صبح این درد باقی ماند و الان به شما از این درد پناه آوردم، امام فرمودند: دستت را بر موضع درد قرار بده و این را سه مرتبه بگو «الله الله الله ربى حقا»[2] و درد در همان زمان ساکن می‌شود.

در روایت دیگری آمده امام صادق(ع) فرمودند: «ای مفضل این عوذه را از من یاد بگیر که برای کل دردها از جمله ضربان است، «بسم الله وبالله كم من نعمة الله في عرق ساكن وغير ساكن على عبد شاكر وغير شاكر»، بعد از نماز واجب محاسنت را با دست راست بگیر و سه مرتبه بگو «اللهم فرج كربتي وعجل عافيتي واكشف ضري» و سعی کن این دعا همراه با اشک و گریه باشد. [3]

 

سیاتیک (عرق النسا) :

نوعی درد که از کمر شروع می‌شود و تا پا ادامه پیدا می‌کند، در هیچ یک از مکاتب طبی حتی طب اسلامی برای سیاتیک درمانی نیامده و تنها دعا و توصیه‌هایی برای تسکین درد وجود دارد.

در روایت آمده امام علی(ع) به شخصی از اصحابش این دعا را یاد داد، آن شخص به حضرت علی(ع) از درد سیاتیک شکایت کرد و امام فرمودند: هرگاه درد را احساس کردی، دستت را بر موضع درد قرار بده و بگو «بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله وبالله اعوذ بسم الله الكبير واعوذ بسم الله العظيم من شر كل عرق نقار ومن شر حر النار»[4] همانا به اذن خدا خوب می‌شوی. و شخص گفت که وقتی سه بار خواندم و مشکلم برطرف شد.

 

روش دیگر، بهترین و آسان‌ترین درمان سیاتیک این است که ناخن‌های کسی که مبتلا به سیاتیک است را بگیرید و آن را روی درد قرار دهید و ( ببندید که) آنجا بماند (دو یا سه روز). شخصی که استاد دانشگاه پزشکی بود نزد بنده آمد و گفت که در طب سنتی و طب چینی مطالعه دارد ولی موفق به درمان بیماری سیاتیک خود نشده است، من هم به او توصیه کردم طبق این روایت عمل کند، بعد از یک هفته آمد و یک جزوه کامل نوشته بود درباره ناخن درمانی، ایشان گفت که ابتدا ناخن‌ها را به شکل منظم روی موضع چیدم و وقتی این کار را کردند دردم ده برابر شد و احساس خفتگی می‌کردم، و چون شما گفته بودید که به شکل نامنظم و پخش بگذارم دفعه بعد همین‌طور عمل کردم و فوراً دردم خوب شد، سپس در این زمینه در طب چینی و طب‌های دیگر تحقیق کردم و این جزوه را تهیه کردم که نامش ناخن درمانی است.

در روایت آمده: «يأخذ قلامة ظفر من به عرق النساء فتعقدها على موضع العرق فانه نافع باذن الله تعالى سهل حاضر النفع»[5] یعنی «کسی که مبتلا به سیاتیک است ناخن‌هایش را بگیرد و بر محل رگ بگذارد، مفید است و آسان است و به اذن خدا فوراً اثر می‌کند».

بعضی از بیماران که مثلاً کمردرد داشتند یا گردن درد داشتند بنا بر نظر خود این کار را برای کمر و گردن هم انجام دادند نتیجه گرفتند.

 

روش بعدی، درمان سیاتیک شدید است، اگر روش قبل نتیجه نداد این روش نتیجه خواهد داد، البته اکثر موارد روش قبل تنیجه‌بخش است. دو تکه پارچه بگیرید که اندازه آن به چهار تا شش متر باشد و یک نفر فرد قوی در حالت ایستاده پارچه را از بالای باسن خیلی محکم ببندد و همین‌طور بپیچد و ادامه بدهد تا به مچ پا برسد، اینجا روایات مختلف از بعضی گفته‌اند در محل خمیدگی کف پا تیغ زده شود، خون سیاهی خارج می‌شود و سیاتیک خوب می‌شود، در نقل دیگری آمده انگشت کوچک تیغ زده شود سپس زخم را با روغن زیتون و نمک و پرکنید، البته بعضی که تجربه کرده‌اند می‌گویند اگر انگشت کوچک پا تیغ زده شود نتیجه بهتر است، در مواردی که روش‌های قبلی نتیجه ندهد این روش حتماً نتیجه بخش است به خواست خدا. در طب الائمه این روایت این‌گونه آمده است «وإذا غلب على صاحبه واشتد ضربانه تأخذ تلتين فتعقدهما وتشد فيهما الفخذ الذي فيه عرق النسا من الورك الى القدم شدا شديدا اشد ما تقدر عليه حتى يكاد يغشى عليه يفعل ذلك به وهو قائم ثم تعمد الى باطن خصر القدم التي فيها الوجع فتشدها ثم تعصره عصرا شديدا فانه يخرج منه دم اسود ثم يحشى بالملح والزيت فانه يبرأ باذن الله عز وجل»[6] .

از این روایت استفاده می‌شود که یکی از درمان‌های زخم مخصوصاً اگر عمیق هم باشد پرکردن آن با نمک و روغن زیتون است.

 

عرق مدینی :

این بیماری با خارش شروع می‌شود و سپس رگ در پا مشخص و ظاهر می‌شود و همراه با درد است و این درد ماه‌ها و حتی یک سال باقی می‌ماند، شاید شبیه به واریس باشد.

عبدالله بن سنان روایت می‌کند: من در مکه بودم و گناهی را قصد کردم، سپس به مدینه نزد امام صادق(ع) آمدم، امام صادق(ع) به من نگاه کرد و گفت از این نیتت برگرد، و من برگشتم، وقتی می‌خواستم از امام جدا شوم امام فرمودند: هر کسی که مبتلا شود و صبر کند، خداوند به او اجر هزار شهید را می‌دهد، راوی می‌گوید من کلام امام را نفهمیدم، دو مرحله که از مدینه جدا شدم، این عرق در پایم ظاهر شد و مبتلا به درد شدید شدم، فهمیدم چرا امام فرمود کسی که مبتلا به درد شود و صبر کند به او اجر هزار شهید داده می‌شود، به کوفه رفتم و ماه‌ها گذشت و این درد همراه من بود، تا اینکه سال دیگر برای حج دوباره به مدینه برگشتم و نزد امام رفتم و گفتم برای این پا که درد می‌کند عوذه بخوان، امام فرمودند که این پا خوب شده است (دارد خوب می‌شود) و آن پای دیگر را بده. من هم آن پای دیگر را دراز کردم و امام عوذه را خواند و از او جدا شدم، دو مرحله که از مدینه جدا شدم رگ مدینی در پای سالمم ظهور کرد و پس از مدت کوتاهی خوب شد و فهمیدم چرا امام بر پای سالمم تعویذ کردند و بر آن خواندند.[7]

در روایت دیگری آمده: «در زمان خارش و قبل از ظاهر شدن آن این آیه را بر آن بنویس ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا و آن‌را با صبر (نوع داروی گیاهی) بمال و این آیه را نیز بنویس ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ»[8] .

علت اینکه نام این بیماری عرق مدینی است شاید به این برمی‌گردد که این بیماری مخصوص مدینه است مانند نوعی آسم که مخصوص مدینه است.

 

طولانی سخت شدن جان سپردن :

حریز سجستانی روایت می‌کند: نزد امام صادق(ع) بودم، عرض کردم برادرم سه روز است که در حال جان کندن است و خیلی و سخت شده برای او دعا کنید، امام صادق(ع) دعا کردند: خدایا سکرات مرگ را بر این شخص آسان کن، سپس فرمودند: او را به محل نماز خواندنش منتقل کنید، اگر عجلش نرسیده باشد کار بر او آسان می‌شود و اگر عجلش رسیده باشد مرگش آسان خواهد شد. [9] روایت دیگری می‌فرماید: سوره صافات و یاسین بر او خوانده شود که عجلش رسیده مرگش راحت شود.

 

ورم‌ها و ورم‌های سرطانی :

امروزه درمان بیماری‌هایی مثل سرطان به سختی صورت می‌گیرد و در صد زیادی از مبتلایان به این بیماری در نهایت می‌میرند، در طب اسلامی درمان‌هایی برای ورم‌های سرطانی ذکر شده است.

اولین درمان چهار آیه آخر سوره حشر است، ﴿لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرأيته خاشعا متصدعا من خشية الله وتلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون هو الله الذي لا إله إلا هو عالم الغيب والشهادة هو الرحمن الرحيم هو الله الذي لا إله إلا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنى يسبح له ما في السموات والارض وهو العزيز الحكيم . در روایت آمده که شخص بیمار این آیات را بخواند سپس آب دهان خود را سه بار بر ورم بریزد[10] . ما هم به کسانی که سرطانی هستند سفارش می‌کنید حداقل روزی صد مرتبه این آیات را بخوانند.

روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده: همانا این آیه (آیه آخر سوره حشر) درمان است برای هر ورمی که در بدن است و ترس از آن است که منجر به بیماری سخت شود، در حال طهارت این آیات را بخوان و زمانی که برای ادای نماز واجب وضو می‌گیری این آیات را برای ورم بخوان، هم قبل از نماز هم بعد از نماز، اگر این کار را به این ترتیب که گفتیم انجام دادی ورم از بین می‌رود[11] . البته سرطان‌هایی که ورم ندارند درمان‌های متفاوتی دارد.

 

در روایت دیگری از امام باقر(ع) آمده: «چاقویی را بردارید و بر محل ورم مرور دهید و این رقیه را بخوانید «بسم الله ارقيك من الجد والحديد ومن امر العود ومن الحجر الملبود ومن عرق العاقر ومن ورم الاخر ومن الطعام وعقده ومن الشراب وبرده امض باذن الله الى اجل مسمى في الانس والانعام بسم الله فتحت وبسم الله ختمت» سپس این چاقو را در زمین فرو کن»[12] .

همین روایت را شیخ طبرسی هم نقل می‌کند با اندکی تفاوت در دعا[13] .

 

روش دیگر دعایی است که از بلد الأمین نقل شده که از امام صادق(ع) نقل می‌کند: کسی که بیمار شده هر روز صبح چهل بار بگوید «بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد لله رب العالمين ، حسبنا الله ونعم الوكيل ، تبارك الله إلى آخر مافي الاصل» سپس با دستش محل بیماری را مسح کند. صاحب بلد الأمین می‌گوید که پدرم خیلی به این روایت مقید بود، و این دعا را هر روز چهل مرتبه می‌خواند، زیرا او با خانمی ازدواج کرده بود و آن خانم مبتلا به این ورم شده بود و پدرم این دعا یادش آمد و برایش خواند و او درمان شد، و پدرم به این دعا معتقد گشت و مرتب آن‌را می‌خواند[14] .

 

در روایت دیگری آمده: اسماء دختر ابوبکر مبتلا به ورم در سر شده بود و او را نزد پیامبر(ص) آوردند، پیامبر از روی پارچه پیراهن دستش را بر سر و صورت این دختر قرارداد و این دعا را خواند «بسم الله، أذهب عنها سوءه وفحشه بدعوة نبيك الطيب المبارك المكين عندك، بسم الله» و به او امر کرد که این دعا را بخواند و او درمان شد[15] .

 

درمان دارویی ورم و سرطان :

یکی از درمان‌ها که در روایات نقل شده، ثفاء می‌باشد، ثفاء به زنیان، خردل و تخم شاهی معنی شده‌است اما آنچه که ما بررسی کرده‌ایم به احتمال زیاد منظور همان زنیان است ولی برای احتیاط می‌توان از هر سه استفاده کرد، یا هر سه را با هم به بیمار بدهند و یا پشت سرهم، یکی پس از دیگری. ابن عباس از پیامبر(ص) روایت می‌کند: «الثفاء دواء لكل داء ولم يداو الورم والضربان بمثله»[16] یعنی « ثفاء درمان هر دردی است، ورم و ضربان با هیچ دارویی بهتر ثفاء درمان نمی‌شوند.»

 

درمان دیگر برای ورم‌های سخت سکبینج است، نوعی صمغ است که البته قیمتش هم زیاد است که باید هر شب به اندازه یک قاشق مرباخوری از آسیاب شده آن خورده شود. می‌توان سکبینج را با ثفاء که زنیان است، به عنوان داروی سرطان مصرف کرد.

 

علاوه براین درمان‌های دیگری هم وجود دارد از جمله سنا مکی، اطرفیل و هسته سیب. در روایات آمده که ائمه گفته‌اند ما فقط با سیب درمان می‌کنیم، پس سیب درمان همه بیماری‌هاست، فکر نمی‌کنم روایت باشد ولی در بعضی کتاب‌ها نقل شده که هسته سیب برای سرطان درمان است، در کتاب ریاض الصالحین نیز آمده برای درمان سرطان، خرچنگ را در یک ظرف و در تنور قرار بدهند تا خشک شود سپس آسیاب کنند و بدهند به بیمار سرطانی البته این روایت نیست و نمی‌توان به آن اعتماد کرد مگر اینکه تجربه شود. البته خرچنگ حرام است و روایت داریم که می‌گوید «خدا در حرام شفا قرار نداده است» که این در خصوص خمر قطعی است ولی در حرام‌های دیگر بعضی موارد استثنا شده است.


[1] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۳، ص۷۷.
[2] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۱۶.
[3] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۱۶.
[4] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۳۷.
[5] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۷۶.
[6] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۷۶.
[7] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۷.
[8] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۳۸۵.
[9] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۷۹.
[10] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۳۴.
[11] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۱۱۰.
[12] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ص۳۴.
[13] مكارم الاخلاق، رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص.۴۱۱
[14] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۸۶، ص.۱۵۳
[15] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۹۵، ص۶۲.
[16] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۶۶، ص۲۴۴.