1402/03/09
موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /بیان مطالبی بهمناسبت ولادت امام رضا علیهالسلام
بهجهت اینکه در آستانه ولادت حضرت علی بن موسیالرضا علیه آلاف التحیة و الثناء قرار داریم، بهطور خلاصه چندجملهای پیرامون آن حضرت عرض میکنم.
«أسعَدِ اللَّهُ ايامَكُم وجَميعَ اوقاتِكُم وَتَقبَل اعمالَكُم».
این مناسبتِ میلاد امام رضا× بر همهی امت انسانی مبارک باشد.
روایتی را پیرامون امام رضا× محضرتان معنا میکنم. شیخ صدوق& در دو کتاب خویش به نامهای «عیون اخبار الرضا×» و «من لا يحضره الفقیه» این روایت را آورده است. روایت است:
عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ×: «يُقْتَلُ حَفَدَتِي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِي مَدِينَةٍ يُقَالُ لَهَا طُوسُ، مَنْ زَارَهُ إِلَيْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِيَدِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِرِ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! وَ مَا عِرْفَانُ حَقِّهِ؟ قَالَ: يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ شَهِيدٌ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَجْرَ سَبْعِينَ أَلْفَ شَهِيدٍ مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ| عَلَى حَقِيقَةٍ»[1] .
امام صادق× اینچنین فرمود[2] : يكى از نوههاى من در زمين خراسان در شهرى بهنام طوس شهید مىشود، هر كس كه با شناخت حقّش او را زيارت كند، من در روز قيامت او را با دست خود او را بهبهشت داخل ميسازم، اگرچه از اهل گناهان كبيره باشد. راوى گفت: [به امام×] گفتم: فدايت شوم، شناخت حق او چيست؟ فرمود: شناخت حق او این است كه بداند، او امامى واجب الاطاعه است و غريب و شهیدی است كه هر كس با شناختِ حقش او را زيارت كند، خداى عزوجل اجر هفتاد شهيد از شهدایى را به او عطا ميكند كه پيش روى پیامبر’ در دفاع از او، از روى حقيقت بهشهادت رسيدهاند.
شرح روایت
امام صادق× بهبیان نحوه زیارت ایشان میپردازد. زیارت با آداب همراه است و اقل الزيارة، سلام بر امام× است. معنای زیارت روشن است؛ اما اقل و اکثر زیارت چیست؟ آداب زیارت چیست؟ [دانستن و عمل به] همه اینها رویهم زیارت میشود. اقل زیارت، سلام به امام رضا× است که شیخ عباس قمی آداب آنرا بیش از بیست مورد نقل کرده که اینها جزء آداب زیارت بوده و فضیلت زیارت است. زیارت تنها برای مجاوران نیست و زائران از راه دور را نیز شامل میشود؛ اما بهشرطی که بهحق امام معرفت داشته باشد.
امام صادق× فرمود: من در روز قیامت با دستم زائر امام رضا× را میگیرم و او را وارد بهشت میکنم. نکتهای که در اینجا باید مورد توجه قرار دهیم این است که امام صادق× نفرمود که بهشت بر تو واجب است، [این بشارت و خبر میشود] بلکه ایشان فرمود: من ضامن میشوم که دست او را بگیرم و وارد بهشت کنم؛ یعنی امام صادق× برای ما و هر زائری که «عارفاً بحقه» باشد، این پاداش را ضامن شده است.
زیارت، عملی سهل و بسیط است، کار سنگین و سختی نیست. پس نکتهای که میتوان افزود، این است که معلوم میشود همه ثوابها مترتب بر سختی اعمال نمیشود، بلکه همراه با انگیزه عمل و خود عمل است.
امام× بهشت را برای زائران ضمانت -آنهم ضمانت عملی- فرمودند؛ یعنی فرمود: من [خودم برای بردن زائر] بهمیدان میآیم. کلام امام× همانند این است که شخصی بگوید من خودم میآیم و تو را از زندان آزاد میکنم، و نمیگوید، میآیم و برای تو وثیقه میگذارم و ضامنت میشوم تا تو را از زندان آزاد کنند، بلکه میفرماید: من خودم میآیم، دستت را میگیرم و از زندان آزادت میکنم.
امام صادق× فرمود: اگر زائر امام رضا× باشید و بهحق ایشان معرفت داشته باشید، آن زمانیکه {إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ}[3] ؛ و همه صدای وانفساه سر میدهند، میآیم و شما را وارد بهشت میسازم. آن روزیکه {وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا}[4] ؛ همه باید از درون جهنم عبور کنند، حتی پیامبر’ و امیرالمؤمنین× را نیز شامل میشود و بهنظر حقیر میرسد که این ورود، ورود حقیقی است، اما وقتیکه امیرالمؤمنین× از آنجا عبور میکند، آتش بهزبان آمده و این جمله را بر زبان جاری میکند که: «يَا عَلِيُّ! جُزْنِي قَدْ أَطْفَأَ نُورُكَ لَهَبِي»[5] ؛ ای علی، برو و عبور کن، اگر یکلحظه اینجا تأملکنی، نور تو آتش مرا خاموش میکند؛[6] در آن روز هم بهسراغ شما می آیم و شما را بهبهشت رهنمون میشوم.
این زیارت همراه با پاداشی اینچنین عظیم که امام صادق× آنرا ضمانت کرده، با یک شرط همراه است که آن زائر باید «عارفاً بحقه» باشد.
همهی کلام تنها در تفسیر این عبارت «عارفاً بحقه» است.
با جستجو در فضای مجازی و کتابهای مختلف، مطالب متعددی را دربارهی «عارفاً بحقه» میتوانید پیدا کنید که با همهی احترامی که برای همه این سخنان قائلیم، اما بهنظر میآید که این «عارفاً بحقه» غیرازآن حرفهایی است که برخیها گفتهاند. البته همه حرفها را ندیدام، اما آن اندازه که بهدست من رسیده، حق این مطلب ادا نشده است.
برخیها «عارفاً بحقه» را انجام آداب زیارت دانستهاند؛ برخی دیگر نیز معنای آنرا اقرار بهولایت امام و قبول امامت ایشان دانستهاند. حرفهای گوناگونی گفته شده است، اما اینها، همهی کلام دربارهی «عارفاً بحقه» نیست. البته ما نمیخواهیم بگوییم که دربارهی این کلام خیلی میفهمیم و دیگران نمیفهمند؛ نه، اینگونه نیست، اما کلام، کلام عظیمی است و فهم ما نسبت به آن اندک است. منکر حرفهایی نیستیم که دربارهی «عارفاً بحقه» زده شده است، اما با تأملی که دراینباره کردیم «عارفاً بحقه» میتواند دو معنای اساسی داشته باشد:
1. نخستین تفسیر و معنا این است که «عارفاً بحقه»؛ یعنی «عالماً بحقه» باشد. علم، معنای معرفت است؛ یعنی دانایی و علم خودت را نسبت به امام بیشتر کن و امام و جایگاه ایشان را بشناس. در باب زیارت ایشان، امام رضا× را بشناسیم، علم خود را نسبت به ایشان افزون کنیم و این را نیز در دعاها درخواست میکنیم؛ بنابراین معلوم میشود معرفت، مسئلهی مهمی است.
علاوه بر آنچه که گفته شد، معرفت تنها در زیارت نیست، بلکه معرفت در همهی معارف دینی یک رکن اساسی بهشمار میرود، حتی در توحید نیز اینگونه است! یعنی توحید نیز باید همراه با معرفت باشد. اصول اعتقادات باید همراه با تحقیق و شناخت باشد و نمیشود تقلید کرد. معرفت در همهچیز، حتی در کعبه هم باشد؛ در روایتی درباره معرفت داشتن نسبت بهکعبه اینچنین نقلشده است: «مَنْ نَظَرَ إِلَى الْكَعْبَةِ عَارِفاً بِحَقِّهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَكَفَى مَا أَهَمَّه»[7] ؛ هر که نگاه بهکعبه کند و نسبت بهحق آن معرفت داشته باشد خداوند گناهانش را میبخشد و مهمات او را کفایت میکند.
در بسیاری از جاها معرفت مطرح شده است و یکی از میدانهای معرفت، بحث زیارت است. پس نخستین تفسیر از معرفت، علم بود و بهمعنای معرفت نظری و علمی است که زائر باید امام شناس باشد و بداند که امام کیست. در ذیل روایت، راوی راه شناخت و معرفت بهحق امام× را از حضرت میپرسد. امام× فرمود: شناخت و معرفت بهحق؛ یعنی اینکه بدانی، و علمت را بیشتر کنی، امام شناس باشی و اطلاعاتت را با مطالعه و شرکت در جلسات [امام شناسی و منبر اهلبیت^] نسبت به ایشان فزونی بخشی؛ یعنی سیرهی عملی و گفتاری امام× را بشناسی، اخلاق و رفتار ایشان با دیگران، تعاملشان با خانواده و جامعه را در جهتهای گوناگون بدانی، اما باید بدانی، امام کسی است که مفترض الطاعة است؛ در غربت و دور از مدینه بهشهادت رسیده است. پس زیارت امام× برای کسیکه نسبت بهحق امام معرفت دارد و بهزیارت ایشان میرود، خدا پاداش هفتاد شهید از شهدایی را که در رکاب پیامبر’ شهید شدند بهما عنایت میکند.
اما معرفت [قدری] از علم قویتر است؛ یعنی علاوه بر اینکه میدانیم، باید باور هم داشته باشیم. افزودن علم به این است که بدانیم خدای عزوجل در قوس نزول و صعود اراده کرده که هر چه میخواهد بر ما نازل کند، از طریق معصومین^ باشد، و هر آنچه که میخواهد بپذیرد نیز از دست ایشان است. بهعنوانمثال، خدای متعال میفرماید: من هیچ برکتی بر بندگانم نازل نکردم، مگر از طریق حجت خود بر روی زمین و پذیرش اعمال از سوی ایشان؛ بنابراین ابتدا باید پای آن اعمال، امضای امام زمان# باشد [تا فرموده خدا محقق شود]؛ یعنی {إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه}[8] ؛ از طریق امام معصوم^ سخن و کردار شایسته از سوی خدا پذیرفته میشود. امروزه بسیاری از ما امام را به این مقامات و واقعیتها میشناسیم.
2. دومین تفسیر و معنا از «عارفاً بحقه» این است که علاوه بر معرفت نظری، در میدان عمل نیز «عارفاً بحقه» باشی و به وظیفه خودت در برابر امام علم کنی. وظیفهی عملی آن است که، بعد از اینکه امام رضا× را شناختم و نسبت به مقام و مناقبش اطلاع یافتم، اکنون باید این معرفت را در زندگی خویش پیادهسازی کنم؛ یعنی بر من واجب است آنچه از سیره عملی و گفتاری امام× را که میدانیم بر زندگی خود تطبیق دهیم؛ مثلاً اگر امام× خوشاخلاق بوده، چرا من در جامعه بداخلاقم؟! یا اینکه امام× با همهی مردم نشستوبرخاست داشتند و میان غلامان خویش تفاوت قائل نمیشدند و باهم بر سر یک سفره مینشستند، اما چرا من، میان دیگران درجهبندی میکنم و تفاوت قائل میشوم؟! اینگونه رفتارها بهمعنای تطبیق نکردن در حوزه عمل است. درنتیجه بهقول شهید مطهری& تبدیل بهعالم انباری میشویم.[9] چه بسیار افرادی بودند که عالم بهحق امام× بودند، اما به وظیفهی خود در برابر امام× عمل نکردند. افرادی همچون عبیدالله بن حر جعفی[10] ؛ ازجمله شخصیتهایی است که در واقعه کربلا و در مسیر را با اینکه، امام حسین×، پدر، مادر و برادر ایشان^ را میشناسد و میداند که ایشان امام است و همراه نبودن با امام جهنم را در پی دارد، اما هنگامیکه ماجرای کربلا مطرح میشود، بساط زندگی را جمع میکند و بهدوراز امام× در بیابان خیمه میزند.
امام حسین× در مسیر کربلا در بیابان به خیمه او برخوردند و پرسیدند: این خیمه از آن کیست؟ [اصحاب و همراهان] گفتند: خیمه عبیدالله بن حر جعفی است. امام× فرمودند: به او بگویید نزد ما بیاید. فرستاده امام× نزد او رفت، اما او گفت: از کوفه بیرون شده و به صحرا آمدم تا صدای حسین× به گوشم نرسد. من مرد این میدان نیستم. من مرد جنگ و جهاد نیستم!
هنگامیکه فرستاده امام× برگشت و پیام وی را به امام داد؛ حضرت خودش به خیمه او رفت؛ عبیدالله همان حرفها را دوباره تکرار کرد و یاری امام× را نپذیرفت و به ایشان گفت: ای پسر دختر پیامبر، من اسبی دارم که بر آن سوار نشدم، مگر اینکه دشمن را تعقیب کردم و به او رسیدم؛ و شمشیری دارم که بر هر دشمنی فرود آوردم، او را کشتم؛ این شمشیر و اسب من برای شما باشد. در این لحظه امام× از جای خود برخاست و فرمود: ما به اسب و شمشیر تو نیازی نداریم، ما فقط یاری تو را میخواهیم، بهتعبیری، ما برای نجات تو آمدیم.[11]
عبیدالله عالم بهحق امام× بود، شأن و مناقب او را میشناخت، اما عامل به وظیفهاش در برابر امام× نبود.
مشکل افراد جامعه این است که «عارفاً بحقه» تنها در حوزه علم باقیمانده و به حوزهی عمل نمیرسد و هنگامیکه اینچنین شود، برکات الهی نازل نمیشود.
اینکه امام صادق× فرمود: در روز قیامت من با دستان خودم او را نجات داده و او را بهبهشت خواهم برد، مخصوص کسی است که به وظیفهی خودش عمل کرده باشد؛ یعنی حقیقتاً عاملاً بحقه باشد و همچون مرحوم امام+ و شهدا در دفاع از دین، از همهچیز خود گذشتند.
امام رضا× برای دفاع از دین حق مجبور شد با مأمون کنار بیاید و با اکراه از مدینه به طوس هجرت کند و در دفاع از دین مسموم و شهید شود. حال ما برای دین و انقلاب چه کردهایم؟ آیا بهتعبیری یک سیلی برای انقلاب خوردهایم؟ آیا به مسئولیتمان عمل کردهایم؟
بهنظر میآید که در «عارفاً بحقه» باید به این نکته [(همراه بودن معرفت نظری با معرفت عملی)] نیز پرداخته شود.