1401/10/17
موضوع: المقدمة/المشتق /مبحث پایانی مشتق (تنبیهات)
کلام در بحث مشتق بود؛ مباحث مشتق را بیان میکردیم. دراینباره باید نگاهی کلی بهمباحث مشتق داشته باشیم. مباحث کلی مشتق در سه مبحث قابل قرار دادن و گنجاندن است.
تنبیهات مشتق
بحث دربارهی مشتق را از ابتدا تا انتها میتوان به سه بخش تقسیم نمود:
1. بخش مباحث مقدماتی
یک بخش آن مباحث مقدماتی بحث مشتق بود که تحلیل محل نزاع و موضوعات گوناگونی در آنجا بود. در قالب چندین مقدمه مطرح کردیم و از آن گذشتیم.
2. بخش مباحث اصلی مشتق
بخش دوم در بحث مشتق، مباحث اصلی مشتق است؛ اولاً: اینکه آیا مشتق فقط در خصوص متلبس حقیقت است یا در ما انقضی عنه التلبس هم حقیقت است؟ ثانیاً: چند قول دراینباره وجود دارد؟ ثالثاً: ادله این اقوال چیست؟ اینها مباحث اصلی بحث مشتق است. تا جلسهی گذشته، گفتیم که در بحث مشتق دو قول اساسی وجود دارد: یکی قول اخصیها و یکی هم قول اعمیها؛ ادله طرفین این اقوال را نیز بیان کردیم؛ اگرچه گفتیم لابهلای اخصی و اعمی هم باز اقوال تفصیلی وجود دارد، اما آن تفاصیل مربوط بهبحث خود مشتق نیست، بلکه مربوط بهمبادی مشتق است. لذا آن تفاصیل را خارج از موضوع دانستیم و دربارهی آن بحث نکردیم؛ و درنتیجه در ادلهی اعمیها مناقشه کردیم، اما ادله اخصیها را پذیرفتیم و جزء گروه اخصیها شدیم؛ گفتیم که مشتق در خصوص متلبس بالمبدأ حقیقت است و در ما انقضی عنه التلبس مجاز میباشد. پس تابهحال مبحث اول و دوم را بیان کردیم.
3. بخش مباحث پایانی
آنچه که در این بخش بایستی مطرح شود این است که برخی مباحث در باب مشتق باقیمانده و طرح آنان برای موضوع مشتق ضروری است که آنرا بهعنوان «تنبیهات مشتق» نامگذاری میکنیم؛ کما اینکه دیگران نیز همین کار را کردهاند. اگرچه مرحوم آخوند اسم تنبیهات را ذکر نکرده، لکن یکبهیکِ آنها را بیان فرموده است. برخیها هم همان تنبیهات عنوان دادهاند که در اینجا به نمونههایی از آنان اشاره میکنیم.
مرحوم صاحب کفایه در بخش پایانی که تنبیهات بحث مشتق باشد[1] ، شش امر را بیان میکند، ولی ما فعلاً عددی را مشخص نمیکنیم که چند امر است و میگوییم: «تنبیهات»؛ اینجا تنبیهاتی وجود دارد:
امر اول: بساطت و ترکب مشتق[2]
اولین تنبیه که باید در این بخش بیان کنیم و بیانشده، بحث از این است که آیا مشتق بسیط است یا مرکب؟
آیا مشتق مرکب است؟ از اجزا تشکیل شده است؟ یا بسیط است؟ آیا بدون جزء است؟ مثلاً لفظ قائم، عالم، کاتب که مشتق است، اینها آیا یک مفهوم هستند؛ یعنی آیا بسیط هستند؛ یا اینکه مرکب از دو جزء هستند؟ دو مفهوم هستند؟ اینها مباحثی است که باید بیان بشود.
برای پرداختن به این بحث نیز بهنظر میرسد که بایستی بهبرخی نکات مقدمهای پرداخت و آنها را موردبحث قرار داد.
نکتهی اول: تحریر محل نزاع در بحث بساطت و ترکب مشتق
اینکه روشن کنیم محل نزاع در بحث مشتق کجاست؟ بساطت و ترکبی که درباره مشتق بیان میکنیم، کدام معنای بسیط و کدام معنای مرکب در اینجا مد نظر است؟ یا منظور از بساطت و ترکب چیست؟
بساطت و ترکب به سه معنی قابلتصور است؛ یعنی سه معنا میتوانیم دربارهاش تصور کنیم:
• بساطت و ترکب تصوری
اولین معنای بساطت و ترکب، بساطت و ترکب تصوری است؛ یعنی اینکه مرکب آن است که آنچه از آن بهذهن متبادر میشود دو معنای مستقل است، همانند آنچه که از عبارت «غلام زيد»؛ بهذهن تبادر میکند، یکی ذات غلام و یکی هم ذات زید. اگر دو چیز یا بیشتر بهذهن تبادر کند مرکب میشود.
اما بسیط آن است که آنچه از آن بهذهن انسان متبادر میشود، یک معنی همانند لفظ «زید» است؛ یعنی اگر فقط یک مطلب بهذهن انسان تبادر کرد، اینجا بسیط میشود.
[البته بدانید این بحث ترکّب و بسیط درباره مشتق یک بحث منطقی است. بحث اصولی نیست ولی جزء مواردی است که در اصول مطرح میشود]
در مثال کلمهی «غلام زيد»؛ اگر یک چیز بهذهن تبادر کند، بسیط میشود و اگر بگوییم دو چیز بهذهن تبادر کرده، مرکب میشود.
• بساطت و ترکب با تحلیل عقلی و فلسفی
معنای دوم بساطت و ترکب با تحلیل عقلی و فلسفی است. انسان گاهی مینشیند یک کلمه و یک وصف را با دقت عقلی تحلیل میکند؛ مثلاً، میآید و انسان را با نگاه عقل و با دقت فلسفه تحلیل میکند و میگوید: «الانسان حيوانٌ ناطق»؛ انسان حیوان ناطق است. اینجا عقل، انسان را به دو وجود (حیوان و ناطق) تحلیل میکند. (حیوانیت و ناطقیت)
اینجا بحث در این است که آیا بسیط است یا مرکب است؟ حیوان ناطق یکی است یا دوتا؟ آیا حیوانیت و ناطقیت از یکدیگر جداست؟
پس معنای دوم بساطت و ترکب، معنای بسیط و مرکب با تحلیل عقلی و فلسفی است.
• بساطت و ترکب با تحلیل مفهومی
معنای سومی که برای بسیط و مرکب قابلارائه است، بساطت و ترکب با تحلیل مفهومی است نه با تحلیل عقلی و نه با تبادر بهذهن؛ یعنی مرکب و بسیط را با مفهوم خودشان تحلیل میکنیم و نه با چیز دیگری در حاشیه آن.
مثلاً مرکب آن است که مفهوم آن پس از تحلیل مشتمل بر اجزایی باشد، اگرچه ممکن است قبل از تحلیل مفهومی، مشتمل بر اجزایی نبوده باشد؛ و بسیط آن است که مفهوم آن پس از تحلیل مشتمل بر یک امر باشد نه بیشتر.
سخن در بحث اینگونه است که از میان این معانی سهگانه، کدامیک محل نزاع و بحث در مشتق است؟
در مقام پاسخ -کما اینکه گفتهشده و ما هم عرض میکنیم- بایستی بگوییم که: هیچکدام از معنای اول و معنای دوم مد نظر نیستند و خارج از بحث میباشند، چون زمانیکه بخواهیم مشتق را ملاحظه کنیم، هرگز بهدنبال این نیستیم که ببینیم دو تا بهذهن تبادر میکند یا یکی؟ بهعبارتیدیگر هیچکس نمیگوید در مشتق (مثلاً از شنیدن کلمهی «القائم») دو مفهوم مستقل و جدای از هم بهذهن انسان تبادر میکند! آن هم بهگونهای که هیچ ارتباط وحدتی میان آن دو نباشد، پس خارج از بحث و محل نزاع است.
و معنای دومی نیز همینطور است، چراکه ما نحن فیه در مشتق، بحث لفظی است و ربطی به عقل ندارد که تحلیل کند، چون عقل در مفاهیم دلالت دارد نه در مباحث لفظی، و در مباحثی که لفظ وجود دارد عقل اصلاً ورود پیدا نمیکند؛ و لفظ تابع وضع است.
بنابراین، معنای اول و دوم نمیتوانند محل نزاع باشند؛ ازاینرو آنچه که میتواند محل نزاع باشد و باید تحریر گردد و دربارهاش بحث بشود معنی سوم است که تحلیل مفهومی باشد.
اینجا بحث در این است ببینیم که مفهوم مشتق آیا مرکب است یا بسیط؟ یعنی آیا مشتق مرکب از ذات و مبدأ است با اینکه صورت واحدهای دارد، یا اینکه دارای مفهومی واحد است؟
یا بهعبارتدیگر، آیا مشتق دو مفهوم است که با هم ترکیب شدهاند یا خیر؟
یعنی وقتیکه قائم را میگوییم، یا وقتیکه کاتب و یا عالم را میگوییم، خود مفهوم قائم، کاتب و یا عالم را بررسی کنیم بدون اینکه بر ذاتی عارض بشود. اینجا این بحث داخل در محل نزاع هست.
و یا بهتعبیری دیگر، وقتیکه میگوییم: مشتق دارای یک هیئت و یک ماده است؛ آنچه که از آن دو بهذهن تبادر میکند، آیا دو امر است یا یک امر؟ یعنی آیا ماده یک چیز است و هیئت چیزی دیگر؟ یعنی آیا دو مفهوم وجود دارد و دو تا بهذهن تبادر میکند، یا اینکه ماده و هیئت هر دو یک چیز بیشتر نیستند؟ آیا بسیطاند یا مرکباند؟ اینکه ماده و هیئت دارد، آیا این نشانهی جزء بودنش است یا نه؟
نکتهی دوم: اقوال دربارهی مسئلهی ترکب و بساطت است
در بحث بساطت و ترکّب وقتیکه معلوم شد منظورمان معنای تحلیل مفهومی مشتق است، حال در اینجا دو تا قول اساسی و عمده وجود دارد:
1. قول به مرکب بودن مشتق
2. قول به بسیط بودن مشتق.
مشهور از مناطقه[چون گفتیم بحث منطقی است] در اینجا قائل شدند به اینکه مشتق مرکب است. و در مقابل گروهی دیگر قائل به بسیط بودن آن هستند.
اما هرکدام از این دو قول اساسی، دارای اقوال زیرمجموعهی خود نیز هستند که باید بدان پرداخته شود.
پس در تنبیه اول دو نکته بیان کردیم:
1. بیان مقصود و مراد از بسیط و مرکب که گفتیم تحلیل مفهومی است.
2. اقوال در مسئله چهطور است که گفتیم در اینجا دو قول اساسی وجود دارد: یکی قول به ترکب و یکی هم قول به بساطت است؛ که هرکدام از اینها ادلهای اقامه کردهاند. در اینجا مشهور مناطقه قائل به مرکب بودن مشتق شدهاند و در مقابل، غیر مشهور نیز قائل به بساطت مشتق شدهاند.