1401/09/05
موضوع: المقدمة/المشتق /بیاناتی درباره بسیج بهمناسبت سالروز تشکیل بسیج مستضعفان بهفرمان حضرت امام خمینی ره
پنج آذرماه، سالروز تأسیس بسیج مستضعفین است.
بهجهت اهمیت موضوع دقایقی را دراینباره صحبت میکنیم، خصوصاً با توجه به فعالیتها و حضور پررنگ بسیج در شرایط امروزی که احساس میکنم صحبت کردن درباره بسیج و تبیین ارزشهای بسیج و بسیجی، امروزه مصداقی از همان جهاد تبیینی است که مقام معظم رهبری بر آن تأکید فرمودند.
ازاینرو به این مناسبت چندجملهای درباره بسیج سخن میگوییم.
اولاً اینکه: بسیج در نگاه اسلام -که نگاه امام راحل و مقام معظم رهبری هم همان نگاه اسلام است- قبل از آنکه یک گروه، یک سازمان و یک اداره باشد، یک ثقافه و فرهنگ است؛ و هر کسیکه علاقهمند به این فرهنگ باشد، بهطور طبیعی میتواند با این فرهنگ مأنوس شود و لقب بسیجی بگیرد.
بهتعبیری دیگر همه میتوانند بسیجی باشند و خود را با این فرهنگ هماهنگ نماید و بهطور طبیعی به آن وصف متصف شوند.
وقتیکه موضوع، فرهنگ شد، عام میشود، لذا هر انسانی میتواند بسیجی باشد و این فرهنگ را در خودش ایجاد کند. پس بسیجی بودن و بسیج یک فرهنگ عامی است و همه میتوانند در آن ورود کنند.
ثانیاً: فرهنگ بسیج یک فرهنگ قرآنی است که ریشهی قرآنی دارد؛ پس برای بسیجی شدن باید به ریشه قرآنی آن رجوع کرد و فرهنگ بسیج را از آن استخراج نمود.
قبل از اینکه ریشه قرآنیِ بسیج را بیان کنیم، لازم است این نکته را متذکر شویم که فرهنگهای قرآنی به دو قسم تقسیم میشوند: 1- «الثقافة الامضائية»؛ فرهنگهای امضایی. 2- «الثقافة التاسيسية»؛ فرهنگهای تأسیسی و جایگزین.
فرهنگهای امضایی در قرآن، فرهنگهایی هستند که از قبل وجود داشتهاند، قرآن آمده و آن فرهنگ را تأیید و امضا نموده است. ممکن است مقداری کم و زیاد کرده باشد؛ اما چیز جدیدی نیاورده است. هر آنچه بوده، همان را امضا کرده است. خیلی از مسائل اخلاقی اینچنین است؛ فرهنگ اخلاقی جزء فرهنگهای امضایی است الّا آن چیزی که دلیل داشته باشیم مبنی بر اینکه این فرهنگ تأسیسی است.
آنچه از قرآن استفاده میشود این است که بسیج یک فرهنگ جایگزین و تأسیسی است، نه یک فرهنگ امضایی؛ یعنی بسیج و فرهنگ بسیجی ازجمله فرهنگهایی است که نبوده و «أسّسه القرآن الکريم»؛ قرآن کریم آنرا ایجاد کرده و بهوجود آورده است.
ریشهی این فرهنگ قرآنی را میتوان در آیات متعددی پیدا کرد.
خداوند متعال در یکی از این آیات دربارهی این فرهنگ اینچنین میفرماید: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}[1] ؛ سخن از ارتداد و خستهشدگان راه خداست. سخن از آنهایی است که از راه خدا بازماندند. آنهاییکه خودشان را از مسیر منحرف میکنند، آنهاییکه خسته میشوند و دیگر نمیتوانند راه را ادامه بدهند. میگویند ما دیگر مرد این میدان نیستیم. چندین سال بودند(دو سال، ده سال، پنجاه سال، صد سال، هزار سال)؛ اما میگویند دیگر ما مرد این میدان نیستیم، سخن از این گروه است. فرمود: اگر عدهای خسته شوند و از راه بمانند و نتوانند ادامه بدهند، {فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}؛ خداوند گروه دیگری را جایگزین میکند که آنها خسته نمیشوند و از راه نمیمانند.
این افراد جایگزین[بسیجی] چهار ویژگی دارند که اینها همان چهار رکن فرهنگ بسیجی است؛ آن ویژگیها عبارتاند از:
1. {يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}؛ این قومی که میآیند، مدار کارشان عشق و محبت است بهخداوند است. هم آنها خداوند را دوست میدارند، و هم خداوند آنها را دوست میدارد؛ بهتعبیری هم اینها محبت خدا در دلشان هست و هم خدا به آنها توجه میکند. مدار، مدار عشق و محبت و دوستی است. خدادوستی منافاتی با مردمدوستی ندارد؛ چراکه کار خلق را برای خدا کردن نیز خداپرستی است.
شهید مطهری& دراینباره فرمودند:
«از نظر اسلام راه، راه خداست و بس، و مقصدْ خداست نه چیز دیگر، اما راه خدا از میان خلق میگذرد. کار برای خود کردن نفسپرستی است، کار برای خلق کردن بتپرستی است، کار برای خدا و برای خلق کردن شرک و دوگانهپرستی است، کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خداپرستی است. در روش توحیدی اسلامی کارها باید بهنام خدا آغاز شود. آغاز کردن کار بهنام خلق، بتپرستی است و بهنام خدا و خلق، شرک و بتپرستی است و تنها بهنام خدا توحید و یگانهپرستی است»[2] .
پس بسیج هم دوستدار خداست،(عشق خدا در اوست و برای خدا میرود و هم دوست دار مردم است.
2. {أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ}؛ دومین رکن این فرهنگ، مدارا و نرمی با خودیها و همراهی با مؤمنین است؛ اما در برابر کفار و دشمنان، افرادی سخت، مقاوم و نفوذناپذیر هستند.
یعنی اینها در برابر خودیها (مردم و مؤمنین) نرم هستند و سرشان را خم میکنند. بهعنوانمثال، پیرمردی را که در آب افتاده و دارد غرق میشود، روی کمرش سوار کرده و به بیرون از آب میبرد، ولو اینکه آن پیرمرد از جهت عقیده مخالف او باشد. با همدیگر اختلاف عقیدتی دارند، او شیعه است و این پیرمرد سنی است، اما او را که در آب افتاده، بر پشتش سوار میکند و از آب بیرون میبرد.
اما در برابر دشمن با قامت کشیده میایستد. فردی همانند حاج قاسم سلیمانی میشود و به امریکا میگوید: بیا! ما حریف تو هستیم. تو ما را تهدید میکنی! یا بهتعبیری دیگر، من در بیابان دنبال شهادت میگردم تو مرا به ترور و شهادت تهدید میکنی؟! مگر نمیدانی که ائمه ما^ فرمودند: «أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَكَرَامَتَنَا الشَّهَادَةٌ»[3] ؛ یعنی کشته شدن عادت ما و کرامت ما شهادت است.
3. {يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}؛ سومین رکن این فرهنگ، اهل جهاد و اهل مبارزه بودن است. بسیجی، اهل جهاد در راه خدا، مقاومت، ایستادگی، مبارزه و خطر کردن است. در همین حوادث اخیر در شهرهای مختلف، جوان بسیجی میدانست که اینجا خطر هست و ممکن است که یک نفر بیاید و چاقویی را به شکم او بزند؛ ولی برای دفاع از حجاب، برای دفاع از عفاف، برای دفاع از انقلاب، برای دفاع از دین و ... خطر کرد و بهمیدان رفت. او میگوید: من میروم خون میدهم تا اسلام را با رنگ غیراسلامی بهما معرفی نکنند. تا غیر دین را بهنام دین بهما معرفی نکنند.
فرقی هم نمیکند که این جهاد در مشهد باشد، تهران باشد، شیراز باشد، سوریه باشد، فلسطین باشد، لبنان باشد، عراق باشد و یا هر جای دیگری. زمانی اینجا برای دفاع از حرم امام رضا× است؛ زمانی برای دفاع از حرم حضرت زینب÷ است، زمانی هم برای دفاع از حرم مطهر امام حسین× است؛ برای او فرقی نمیکند که میدان جهاد کجا باشد! هر کجا باشد، {يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}؛ همهجا حاضر و اهل جهاد و مقاومت است.
4. {وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}؛ چهارمین رکن این فرهنگ، نترسیدن و احساس ناامیدی نکردن در برابر جوسازیها، سرزنشها، بدگوییها، ملامت کردنها، تهمت زدنها و هزاران هجمه دیگر است؛ بسیجیها نهتنها از این هجمهها نمیترسند، بلکه پای عقاید خودشان ایستادهاند.
آنها را سرزنش میکنند، میگویند اینها میروند تا کسری خدمت بگیرند، اینها میروند پول بگیرند، اینها میروند عنوان بگیرند، اینها رفتند سوریه برای اینکه پول بگیرند؛ اما از این حرفهایی که گفته میشود {وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}؛ نمیترسند. بسیجی فقط نمینشیند و دعا کند، بلکه بهمیدان میآید. او اهل عمل است. این فرهنگ، فرهنگ قرآنی است. لذا یک بسیجی باید این چهار رکن را داشته باشد. اگر این چهار رکن در انسان باشد، قرآن میفرماید: {ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ}؛ فضل خداوند این انسان را در برمیگیرد.
اما خواستگاه این امت بسیجی کجا است؟
1. ایران اسلامی
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام| اینگونه نقل کردهاند: «رسولُ اللّهِ| لمّا سُئلَ عَن هذهِ الآيَةِ: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ ...}[4] ؛ فَقالَ وَ هُوَ يَضرِبُ على عاتِقِ سَلمانَ: هذا وَذَوُوهُ، ثُمّ قالَ: لَو كانَ الدّينُ مُعَلَّقا بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أبناءِ فارِسَ»[5] [6] [7] [8] .
از رسول خدا| از آیهی شریفه -«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، بهخدا زیانی نمیرساند؛ خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند ...»- سؤال کردند؛ پیامبر| درحالیکه دست روی عاتق سلمان میزدند، فرمودند: «هذا وَذَوُوهُ»؛ این و افرادی که دوروبر او هستند. [اینها آن کسانی هستند که چهار رکن را دارند و آینده اسلام بهدست آنهاست.]
سپس فرمودند: اگر دين به ثريّا آويخته باشد، هرآينه، مردانى از ايرانيان به آن دست يابند.
افراد بینظیری همچون امام راحل رضوانالله تعالی علیه که از ابناء فارس و از ریشه سلمان فارسی هستند. پس یکی از ریشههای بسیج ایران است. البته اشتباه نشود؛ بسیجی در همه جای جهان هست و میتواند باشد؛ اما فکر بسیجی از ایران ایجاد میشود. لذا میگوییم ایران در محور مقاومت، «کالقلب في البدن» همانند قلب در بدن است. قلب در بدن خون را پمپاژ میکند و بقیهی اعضای بدن بهسبب آن فعال میشوند. بهتعبیری، وظیفهی قلب رساندن خون، این مادهی حیاتی بهسایر اعضای بدن است. وظیفهی ایران در دنیا نیز بهمثابهی همان قلب د بدن است؛ چراکه ایران تفکر بسیجی را بهسایر نقاط دنیا (بهسوریه، بهعراق، بهلبنان، بهفلسطین، بهافغانستان، بهپاکستان، بهیمن و ...) القا میکند.
2. یاران امام عصر#
در تفسیر قمی ذیل این آیهی شریفه اینگونه دارد:
تفسير القمّي: قوله: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ...}[9] ؛ قَالَ: هُوَ مُخَاطَبَةٌ لِأَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ| الَّذِينَ غَصَبُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَارْتَدُّوا عَنْ دِينِ اللَّهِ {فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}؛ نَزَلَ فِي الْقَائِمِ× وَأَصْحَابِهِ الَّذِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ {وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}[10] [11] .
در تفسير سخن خداوند متعال که فرمود: «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، بهخدا زیانی نمیرساند؛ خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها درراه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند»: [اين آيه] دربارهی قائم# و يارانش است كه در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىهراسند.
اصحابش امام زمان؛ یعنی آنهاییکه فرهنگ بسیجی دارند.
معلوم میشود که این دو خواستگاه باید با هم مرتبط باشد که از ایران شروعشده و به یاران امام عصر# منتهی گردد.
این دو را باید کنار هم بگذاریم آن وقت نتیجه بگیریم که فرهنگ بسیجی، یک فرهنگ تأسیسی است که توسط قرآن تأسیس گردیده است. از آنجا که پیامبر| دست خود را روی عاتق سلمان گذاشت و آن جملات را فرمود؛ یعنی ریشهی این فکر(نه ریشهی این افراد)، از ایران است؛ اما این فرهنگ از خصوصیات اصحاب امام زمان# میباشد.
لذا از انقلاب اسلامی ایران، با این بچههای بسیجی میتوان امید داشت که این فرهنگ بسیجی و این انقلاب به انقلاب امام زمان متصل بشود؛ یعنی میتوان امید داشت که همین بسیجیها اصحاب امام زمان# بشوند! شک نکنیم، تا بسیج هست، دشمن هم هست؛ ولی با وجود بسیج نمیتواند کاری بکند. بسیج تا هست باب شهادت مفتوح است. باید در این راه شهید بدهیم و چارهای جز این ندارم. بله، ناامید نیستیم، بلکه بسیار امیدواریم؛ اما سختیهایی هم دارد. در این راه باید شهید داد و بر مشکلات بهوجود آمده صبر نمود.
امام صادق× فرمودند: «نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا»[12] ؛ ما [اهل بیت] صابریم و شیعیان ما اصبر از ما هستند.