1401/02/27
موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /مقدمه سوم: تصویر قدر جامع میان همه افراد الفاظ شرعیه (تصویر قدر جامع بر مبنای اعمیها)، توجیه پنجم
بحث در مقدمهی سومی بود که برای رسیدن به بحث صحیح و اعم مطرح کردیم.
موضوع این مقدمه، تصویر قدر جامع بین افراد الفاظ شرعیه است؛ مانند افراد نماز از قبیل: قصر و اتمام، قادر و عاجز و ...
تصویر قدر جامع بین افراد الفاظ شرعیه را بر مبنای صحیحیها بیان کردیم و از آن گذشتیم.
کلام در تصویر قدر جامع بر مبنای اعمیهاست؛ تابهحال چهار پیشنهاد و توجیه را بررسی کردیم تا با آنها بتوانیم قدر جامع را به تصویر بکشیم؛ لکن تا مورد چهارم نتوانستیم به نتیجه درستی برسیم.
توجیه پنجم
پنجمین توجیه و پیشنهادی که از سوی اعمیها برای تصویر قدر جامع ارائهشده، این است که وضع در الفاظ عبادات و الفاظ شرعیه همانند وضع الفاظ در اوزان و مقادیر است[1] ؛ و این دو از جهت موضوعله شباهتهای بسیار زیادی با هم دارند؛ لذا تصویر قدر جامع را باید از کیفیت وضع لفظ در اوزان و مقادیر بهدست آورد.
بهنظر اعمیها، وضع الفاظ اوزان و مقادیر اینگونه است که اگرچه لفظ، مثلاً «کر»، «متر»، «مثقال»، «کیلوگرم» و ... برای مقداری خاص و یا وزن خاصی وضع شده است؛ ولی در زائد و ناقص آن هم استعمال حقیقی دارد؛ یعنی مقدار زیاده و نقصان تأثیری در روند وضع و خارج کردن از موضوعله ندارد؛ یعنی الفاظ مقادیر و اوزان برای اعم از کامل و ناقص و زائد وضع شده است و این همان قدر جامع است.
در تبیین این مطلب میگوییم:
بهعنوانمثال، وقتیکه لفظ کیلومتر وضع شده است، برای هزار متر بدون کموزیاد وضع نشده است، بلکه برای هزار متر و اندکی کمتر یا بیشتر وضع شده است؛ لذا به 990 متر هم یک کیلومتر میگویند؛ یا به هزار و ده متر هم یک کیلومتر میگویند. اهمیتی برای این مقدار اندک در زیاده و نقصان قائل نمیشوند. [بهاصطلاح در مفهوم و معنا توسعه میدهند.]
اعمیها میگویند: وضع در الفاظ شرعیه هم همینطور است؛ یعنی الفاظ شرعیه برای نمازِ با اندکی زیاد و اندکی کم هم وضع شده است.
یک نماز گاهی با اجزا و شرایط کاملش میشود نماز چهار رکعتی و گاهی هم کمتر شده و دورکعتی میشود.
البته قبل از اینکه الفاظ شرعیه را بر اوزان و مقادیر تطبیق کنیم باید ببینیم که اگر یک مثقال 5 گرم است، چگونه میشود که اگر ربع گرم کم و یا زیاد باشد باز هم میگویند که یک مثقال است.
یا در یک بسته یک کیلویی، چگونه میشود که اگر بهعنوانمثال، نهصد و پنجاه گرم باشد باز هم به آن یک کیلو میگویند، اگر هزار و دویست گرم باشد باز هم به آن یک کیلو گفته میشود.
لذا باید بگوییم که توسعه در مفهوم اوزان و مقادیر به یکی از این دو صورت انجام میشود:
1. اینکه الفاظ مقادیر و اوزان در مرحله نخست و در هنگام وضع با همین توسعه از سوی واضع اقدام بهوضع شده است؛ یعنی واضع از همان ابتدا یک کیلو را برای هزار گرم با اندکی کموزیاد وضع کرده است.
یعنی توسعه در معنی آن لفظ از همان ابتدا و در هنگام وضع از سوی واضع انجام شده است.
بنابراین موضوعله الفاظ مقادیر و اوزان از ابتدا موسع بوده و با توسعه در دو جهت زیاده و نقصان وضع شده است.
مثلاً، کیلومتر اگرچه متراژ دقیق آن هزار متر است؛ ولی لفظ آن برای هزار متر با مقداری کمتر و بیشتر وضع شده است و حقیقت میباشد.
این احتمال اول در وضع الفاظ مقادیر است که اعمیها نیز میخواهند الفاظ شرعیه را به این تشبیه کنند.
2. اینکه الفاظ مقادیر و اوزان از ابتدا در همان مقدار معین وضع شده و استعمال در همان مقدار بهطور دقیق، حقیقت است و غیرازآن مجاز خواهد بود.
بهعنوانمثال، لفظ «کر» در آغاز وضع، در مقدار کمتر از مقدار معین استعمال میشد که بهصورت مجاز بود؛ ولی در اثر کثرت استعمال در مقدار زائد و مقدار ناقص از موضوعله، به حدی رسید که وضع تعینی در معنای ناقص و یا زائد پیدا کرد و این استعمالات هم حقیقی شد.
یا در یک کیلومتر که وضع تعیینی آن برای 1000 متر است؛ و به نهصد و پنجاه متر هم یک کیلومتر گفته میشود که این استعمال مجازی است؛ ولی در اثر کثرت استعمال از مجاز خارج گردید و وضع تعینی انجام شد و تبدیل به استعمال حقیقی گردید.
یعنی الفاظی که در روز اول وضع در خصوص کامل و تام حقیقت بود، فیالحال در اثر کثرت استعمال در مقدار اندک ناقص و یا زائد نیز بهوضع تعینی حقیقت گردیده است.
نکته:
البته اعمیها نمیخواهد در این پیشنهاد بگویند که هر مقداری نقصان و زیادی داشت باز هم توسعه در معنی که در اثر کثرت استعمال ایجادشده، آنرا شامل میشود و استعمال حقیقی خواهد بود، بلکه مقصودشان فیالجمله این است که ناظر به تفاوت اندک و مقدار کمی است، بهگونهای که در عرف قابل پسند باشد.
در این پیشنهاد الفاظ عبادات هم همانند الفاظ مقادیر و اوزان هستند که قدر جامع آنها همان توسعه در معنی و مفهوم است
بنابراین، فیالحال، بهخاطر وضع تعینی به مقدار کمتر و بیشتر هم استعمال حقیقی اطلاق میشود؛ اما استعمال حقیقی بالوضع التعيني بعد از تحقق کثرت استعمال است.
پس یکی از این دو صورت باعث شده که الفاظ مقادیر و اوزان در معنای وسیع نقلشده و استعمال حقیقی باشد.
یعنی میگویند، الفاظ شرعیه بنا بر احتمال اول از همان ابتدا لفظة الصلاة برای صلاة چهار رکعتی وضع شده که تا دو رکعت کموزیاد میشود؛ اما بنا بر احتمال دوم میگویند که لفظة الصلاة برای صلاة چهار رکعتی وضع شده است، بعد در دورکعتی که صلاة میگویند، از باب مجاز است؛ اما در اثر کثرت استعمال وضع تعینی پیدا کرد و اکنون به نماز دورکعتی هم نمازٌ گفته میشود؛ به نماز قصر و اتمام و عاجز و قادر و ... به همهی اینها، با همهی افرادی که وجود دارد لفظ نماز اطلاق میشود. این ادعای اعمیها است.
بنابراین پیشنهاد هم، اعمیها میخواهند بگویند که الفاظ عبادات در صحیح و اعم حقیقت است که مطلوب آنها خواهد بود.
اما بهنظر میآید که این بیان هم دچار اشکالاتی است کما اینکه برخیها بیان کردهاند، یا اینکه قابل بیان است.
اشکالات:
1. ازجمله اشکالات بر این توجیه این است که، مقایسهی بین الفاظ مقادیر و اوزان با الفاظ شرعیه قیاسٌ معالفارق است، چون برای اوزان و مقادیر یک حد معینی و مشخصی وجود دارد که میشود لفظ را برای آن وضع کرد؛ بهعنوانمثال، معادل کیلومتر، هزار متر است. این هزار متر وجود دارد. این وجود خارجی اول است که ما در آن توسعه ایجاد میکنیم و میگوییم که با مقدار اندکی کم و یا زیادشدن هم یک کیلومتر است.
اما در الفاظ شرعیه اینگونه نیست، الفاظ شرعیه چه در صحیح و چه در فاسد اختلاف مراتب دارد و با همان مرتبه شکل میگیرد، چراکه حد معین با همان شرایط حاصل میشود. در نماز مسافر حد معین آن همان است و در نماز عاجز نیز همان است. لذا صحت و فساد آن نسبی است و در هر جایی به یک صورت تحقق پیدا میکند؛ مثلاً در نماز قصر به یکگونه و در نماز تمام بهگونهای دیگر تحقق پیدا میکند.
ما در نماز چیزی مثل هزار متر و هزار کیلو نداریم تا بگوییم که این نماز است و مقداری عقبتر و جلوتر هم میشود؛ نه، اینگونه نیست. اگر نماز چهار رکعتی، چهار رکعت شد میگوییم: صلاةٌ. نماز دورکعتی هم اگر با همان شرایط انجام بشود، میشود «صلاةٌ»؛ و نماز خواهد بود.
بنابراین اشکال آن در مراتب صحت و فسادش است؛ یعنی نماز دورکعتی نسبت به کسیکه حاضر است میشود فاسد. همانگونه که نماز چهار رکعتی نسبت به کسیکه مسافر است میشود فاسد؛ لذا این اختلاف وجود دارد؛ پس قیاس معالفارق است.
2. اشکال دوم این است، آنچه از توسعه که در الفاظ مقادیر و اوزان بیان شد، همانا از نگاه عرف است نه از نگاه شرع؛ و عرف هم از آنجهت که اهل تسامح است اینگونه قضاوت میکند که اگر مقداری کموزیاد هم بشود عیبی ندارد و باز هم حقیقت خواهد بود.
از نگاه شارع مقدس یک کیلومتر، هزار متر است؛ لذا وقتی مسئلهای شرعی پیدا میشود، اگر قرار است که کسی مثلاً 5 فرسخ برود، اگر بیست سانت هم کم باشد، ولو اینکه عرف بگوید اشکالی ندارد؛ اما شارع مقدس قبول نمیکند، چراکه باید دقیقاً همان مقدار باشد. لذا در الفاظ شرعیه نمیتوان به عرف مراجعه نمود، مگر آنجاییکه به عرف احاله داده شده باشد.
3. اشکال سوم این است که عرف نیز در قضاوتهای اینچنینی، مقدار اندک و کم را با تسامح اغماض میکند؛ ولی در مورد مقدار زیاد اغماض نمیکند!
یعنی اگر در کیلومتر، چندمتری بیشتر و یا کمتر باشد قابلاغماض است؛ ولی در حد زیاد هرگز انجام نمیشود. بهعنوانمثال، اگر بیست متر از یک کیلومتر کمتر باشد به آن یک کیلومتر میگویند؛ اما اگر مقدار کمتر از یک کیلومتر به صد متر رسید دیگر به آن یک کیلومتر نمیگویند. یا در یک کیلوگرم، اگر ده یا بیست گرم کم شد، به آن یک کیلوگرم میگویند؛ اما اگر بیشتر از این مقدار باشد؛ یعنی بیشتر از بیست گرم باشد؛ مثلاً صد گرم کمتر داشته باشد، دیگر به آن یک کیلوگرم نمیگویند.
و جالب آن است که اختلاف و نقصان و زیاده در الفاظ عبادات مثلاً نماز بسیار زیاد است و هرگز عرف قضاوت نمیکند که نماز دورکعتی (قصر) و نماز چهار رکعتی (تمام) یکی هستند، چراکه ماهیتاً تفاوت دارند؛ یعنی تفاوتشان، تفاوت صددرصدی است؛ اندک نیست که در عرف قابلاغماض باشد و عرف چنین قضاوتی ندارد.
لذا این قیاس هم همان قیاس معالفارق است.
تا بدین جا اعمیها نتوانستند قدر جامعی را برای صحیح و اعم به تصویر بکشانند و پیاده نمایند.