1400/12/21
موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /مقدمه سوم: تصویر قدر جامع میان همه افراد (اشكال بر محقق نائيني)
بحث در امر دهم از امور سیزدهگانهای بود که مرحوم آخوند در مقدمه کفایه بیان فرمود. در این امر بحث دربارهی صحیح و اعم بود. قرار شد برای صحیح و أعم مقدماتی را بیان کنیم تا ورود خوبی به بحث داشته باشم.
ازجمله مقدماتی که مطرح شد، مقدمه سوم با عنوان «تصویر قدر جامع» بود. گفتیم که الفاظ شرعیه مثل صلاة، زکاة، حج و ... بین افراد خودشان مشترک لفظی نیست؛ یعنی صلاة لجميع افراد الصلاة مشترک لفظی نیست تا برای هر کدام وضع شده باشد، بلکه اکثر چیزی که میتوان گفت این است که این الفاظ شرعیه اشتراک معنوی دارند. وقتیکه اشتراک معنوی شد حتماً باید قدر جامعی برای آنها تصویر بشود؛ یعنی باید بین افراد صلاة از قبیل: صلاة رباعيّة، صلاة ثنائية، صلاة ثلاثية، صلاة قصر، صلاة کامل، صلاة جماعت، صلاة الآيات، صلاة مع الطهارة الترابية، صلاة مع الطهارة المائيّة و ... برای همهی اینها باید قدر جامعی تصور کنیم؛ یعنی لفظة الصلاة را بهعنوان قدر جامع تصور کنیم برای افرادی که در زیرمجموعه خودش دارد.
باید بیان کنیم که چطور میشود قدر جامع را تصور نمود. یک نوع تصور آنکه مشکل هم هست، چراکه افراد آن زیاد هستند و در اجزا و شرایط هم با همدیگر تفاوت دارند؛ همانند رکوع و سجود، قیام و قعود و ... رابطهی بین اینها تباین است؛ بهگونهای که اصلاً علاقه و رابطهای بینشان جز در ترکیب صلاة وجود ندارد؛ لذا کار مشکل میشود. مرحوم آخوند فرمودند: ما ناچاریم که قدر جامعی را تصور بکنیم. بیان مرحوم آخوند را مطرح کردیم و اشکال آنرا هم بیان کردیم و از آن گذشتیم. فقط نکته مهم این است که مرحوم آخوند فرمودند: لابدّیم؛ یعنی الا و لابد باید تصویر قدر جامع را داشتهباشیم.
در مقابل ایشان مرحوم محقق نائینی فرمودند: ما هیچ نیازی به تصویر قدر جامع نداریم، چراکه بدون تصویر قدر جامع هم میشود مشکل را هم برای صحیحیها و هم برای اعمیها حل نمود.
حرف محقق نائینی را در جلسه گذشته بیان کردیم؛ اما خلاصهای از آنرا بیان میکنیم بهجهت اینکه وقتی میخواهیم اشکال آنرا مطرح بکنیم معلوم باشد که این اشکال به کجای سخن محقق نائینی وارد است.
جناب محقق نائینی& فرمودند: برای الفاظ شرعی مرتبه عالیه و شدیده وضع شده است، چون هر چیزی دارای مراتبی است. ازجمله «حقيقة الصلاة». حقيقة صلاة دارای مراتبی است؛ یعنی مرتبه عالیه، کامله و شدیده دارد، مرتبه متوسطه دارد و نیز مرتبه دانیه دارد. لفظ صلاة وقتیکه میخواهد وضع بشود برای صلاة کامل و جامع همهی اجزا و شرایط وضع شده است؛ یعنی نماز چهار رکعتی با طهارت مائيه با تمام اجزا که هیچ نقصی در آن نباشد. لفظة الصلاة برای آن نماز وضع شده است. بعد دیدیم که وقتی فرد معذور است، نمازش را نشسته میخواند. یا کسیکه مسافر است نمازش را قصر میخواند، یا موضوعات گوناگون دیگر که هر کدام از اینها در طول هم هستند؛ (البته جز صلاة قصری که در طول هم نیستند) یعنی مقام اختیاری و اضطراری. مقام اختیار اول ایستاده میخواند. با طهارت مائیه حاصل میکند. بعد که به اضطرار میرسد تیمم میکند و بهجای طهارت مائیه شرطش اضطراری میشود و با طهارت ترابیه نمازش را میخواند. یا در اجزا نماز که باید نمازش را با قیام و در حالت ایستاده بخواند؛ اما وقتیکه مضطرّ میشود، مینشیند و نشسته نمازش را میخواند. بعد از آن به مرتبه دانیه و ضعیفهی از نماز میرسیم؛ یعنی مرتبهای که فاقد بعض الاجزاء هست. مرتبه عالیه واجد الاجزاء و الشرائط است و مرتبهی ضعیفه و دانیه فاقد الاجزاء و الشرائط است. معذلک لفظة الصلاة همانطور که در صلاة رباعيه و کامله و با طهارت مائية به آن صلاةٌ استعمال و اطلاق میشد به این صلاة اضطراريه جالسه فاقد برخی از اجزا هم صلاةٌ اطلاق میشود؛ یعنی هم به این نماز میگویند صلاةٌ و هم به نمازی که از کامل و واجد الاجزاء و الشرائط نباشد صلاةٌ گفته میشود.
محقق نائینی میفرماید: بله، هر دوی اینها درست است. برای نمازی که کامله، رباعیه و با همه اجزا و شرایط باشد، صلاةٌ میگوییم؛ اما به بقیه صلاةٌ میگوییم از باب اینکه آن نمازی که فاقد اجزا هست را نازل منزله واجد الأجزاء قرار میدهیم؛ یعنی مرتبه ضعیفه که فاقد برخی از اجزای مرتبه کامله هست را نازل منزلهی مرتبه کامله قرار میدهیم و به آن صلاةٌ میگوییم؛ یعنی فرض میکنیم که آنهم مثل نماز کامل است؛ لذا به آنهم صلاةٌ میگوییم. لذا این اطلاق، اطلاقِ حقیقی نیست، بلکه اطلاقِ ادعایی است؛ یعنی حقیقت واقعیه نیست و ادعایه است.
این راه را مرحوم محقق نائینی پی گرفته و مطرح کرده است؛ اما خود ایشان یکجا متوجه شده و فهمیده که در برخی از جاها دچار مشکل میشویم. بهعنوانمثال، در نماز قصر و تمام، این دو در طول هم نیستند که اگر طرف اضطرار پیدا کرد نمازش را به قصر بخواند، چون تکلیفش این است، نه اینگونه نیست، بلکه قصر و اتمام در عرض هم هستند، اینجا طولی نیستند که بگوییم مرتبه دانیه و مرتبه عالیه هست؛ لذا در مثل قصر و اتمام فرمودهاند که ناچاریم مانند مرحوم آخوند قدر جامعی را تصویر کنیم.
هذا تمام ما قاله المحقق النائيني و شرحناه في الدرس الماضي و الجلسة الماضية.
اما این بیان حداقل دارای دو اشکال است:
اشکال اول: بیان مرحوم محقق نائینی این بود که لفظ شرعی، مثلاً (صلاة) برای صلاة کامل، چهار رکعتی، با وضو و واجد جمیع الاجزاء و الشرائط وضع شده است و لفظ بر آن بدون عنایت اطلاق میشود.
اما در سایر موارد که فاقد بعض الأجزاء و الشرائط است از باب تنزيل منزلة الواجد اطلاق میشود؛ یعنی نماز نشسته، نماز کامل نیست، بلکه آنرا بهمنزلهی نماز کامل فرض میکنیم. نماز با تیمم کامل نیست و ما آنرا کامل فرض میکنیم.
یعنی متشرعه در نماز چهار رکعتی ایستاده و کامل، بدون عنایت و توجه خاص لفظ را اطلاق میکند؛ ولی در مورد نماز نشسته و یا با تیمم با عنایت به همان نازل منزله بودن اطلاق میکند.
در صلاة رباعيهی کامله، لفظة الصلاة را بر آن نماز بدون هیچ توجه دیگری اطلاق میکنیم، زیرا خودش همهی اجزا و شرایط را دارد؛ اما در باب صلاة فاقده بعض الأجزاء مثل صلاة مضطر و معذور و ...، ابتدا باید به تنزیل آن منزلة الواجد توجه کنیم، سپس بر آن اطلاق کنیم. اینجا مرحوم محقق نائینی بیان کردهاند؛ یعنی میخواهد بگوید که در آنجاییکه شرایط کامل هست این لفظ بهیکباره اطلاق میشود؛ اما آنجاییکه شرایط کامل نیست، نیاز به پیشنیاز دارد و مقدمه میخواهد؛ آن مقدمه، تنزیل منزله واجد هست.
از جناب محقق نائینی سؤال کرده و میگوییم: مقصود شما از این سخن چیست؟
آیا متشرعه که میخواهد آنرا بهکار ببرد دو مقام دارد یکی کاربرد بدون عنایت و دیگری کاربرد با عنایت و توجه؟ یعنی فرد وقتیکه میخواهد لفظ را اطلاق کند برایش یک حالت توقف ایجاد میشود و مثلاً میگوید: صبر کنید اول بیاییم نازل منزله بودن را تصور کرده و درست کنیم و سپس لفظ را بر نماز نشسته و یا با تیمم اطلاق کنیم؟ آیا واقعاً مقصود این است یا مقصود چیز دیگری است؟
بهنظر میرسد که این هم خلاف وجدان است و خلاف عرف متشرعه میباشد!
چراکه عرف متشرعه لفظ را اطلاق میکند و فرقی میان آن دو قائل نیست! بلکه هر دو را نماز حقیقی میداند نه اینکه یکی را حقیقی و دیگری را نازل منزله آن بداند!
یعنی وقتیکه دو نفر از مسجد بیرون میآیند، میگویند ما دو نفر نمازمان را خواندیم؛ نمیگویند که نماز حقیقی و نماز نازل منزلهی حقیقی را خواندیم!
عرف متشرعه همان زمان که دید این آقا سلام نماز را داد و از نماز خارج شد میگوید: «قَدْ صَلَّی»؛ یعنی نماز خواند. فرقی نمیگذارد بین اینکه وی نمازش را نشسته خوانده یا ایستاده، رباعیه خوانده یا ثنائیه؛ نمازش را با طهارت ترابیه خوانده یا با طهارت مائیّه. عرف متشرعه هیچ فرقی بین این دو نفر نمیگذارد؛ لذا اگر دو نفر از مسجد بیرون آمدند؛ درحالیکه یکی نمازش را نشسته خوانده و دیگری ایستاده، هر دو نفر میگویند: «قَدْ صَلينا»؛ یعنی ما نماز خواندیم. کسیکه نشسته نمازش را خوانده نمیگوید نماز تنزیلیام را خواندم و کسیکه نمازش را ایستاده خوانده نمیگوید من نماز حقیقیام را خواندم. هر کس که این دو نفر را ببیند میگوید این دو نمازشان را خواندند.
یعنی اینجا درست است که دومرتبه وجود دارد و آن مراتب همان مراتب اختیار و اضطرار است و لاشک در اینکه این مراتب در طول هم نیز هستند؛ یعنی انتقال از مرتبهی اختیار به مرتبهی اضطرار در طول هم هستند نه در عرض هم.
بله، آقای مختار نمازش را قائماً و آقای مضطر نمازش را جالساً میخواند، این فرق وجود دارد. آقای مضطر نمازش را با تیمم میخواند و آقای مختار نمازش را با وضو میخواند. این درست است و فرق بین اضطرار و اختیار وجود دارد؛ اگر اختیاری نشد نوبت به اضطراری خواهد رسید. این یک مقام است.
ولی مقام دوم، مقام اطلاق لفظ الصلاة علی هذين الفردين من الصلاة است که در این مقام هیچ فرقی میان مراتب وجود ندارد؛ یعنی هم به صلاة اضطراری صلاة گفته میشود و هم به صلاة اختیاری صلاة اطلاق میشود و هر دو حقیقتاً نماز است؛ هم متشرعه در مقام اطلاق لفظ صلاة، فرقی بین این دو قائل نمیشود؛ و آن تقدم و تأخر در مراتب اینجا وجود ندارد و توقفی هم برای فرد ایجاد نمیشود که نازل منزله را درست کند؛ و هم وجدان این فرق را بین این دو قائل نیست. هیچکدام این فرق را در اطلاق قائل نیستند.
در اینجا موضوع اختلاف میان اطلاق عند الشارع و اطلاق عند المتشرعه نیز قابلطرح نیست، چراکه متشرعه عرف است و عرف هم اهل مسامحه است؛ و چون اهل مسامحه هست، پس فرقی بین صلاة الاضطراريه و صلاة الاختياريّة قائل نیست و بر هر دو لفظ صلاة را اطلاق میکند؛ اما عند الشارع اینطور نیست. اگر کسی اینطور بگوید، میگوییم: هذا الکلام لم يقل به احد. این حرف را کسی نگفته است که فرق قائل بشود بین متشرعه و آنچه که از شارع رسیده. چون متشرعه آنچه که عمل میکند از وسائط شارع؛ یعنی اولیاء دین اخذ کردهاست.
اگر فقیه در مقام وساطت فتوای خلاف داده، آن حرف دیگری است؛ اما عرف متشرعه از ناحیهی شارع گرفته شده است و این تفکیک لم یقل به احد.
«هذا هو الاشکال الاول الذی ذکرناه عن المحقق النائيني رضوانالله تعالی عليه» این اشکال اول بر بیان محقق نائینی است که فرمود: ما نیازی به تصویر جامع نداریم، بلکه این اطلاق از باب اختلاف مراتب بین المرتبه الشديده و المرتبه الضعيفه است.
پس اشکال اول حرف محقق نائینی قابلپذیرش نیست.
اشکال دوم: اشکال دوم بر جناب محق نائینی این است که ایشان خواستند با این بیان همهی اشکالات را حل کنند؛ فلذا فرمودند که تنها در یک مورد هست که نیازمند تصویر قدر جامع هستیم و بهناچار باید قدر جامع را تصویر کنیم و آن در مورد قصر و اتمام است، چراکه قصر و اتمام در عرض هم هستند نه در طول هم و اینجا راهی نداریم مگر اینکه قدر جامعی را تصویر نماییم.
میگوییم: جناب محقق نائینی! اینگونه نیست که اشکال فقط در قصر و اتمام باشد! بلکه موارد عدیدهی دیگری هم وجود دارند که در عرض هستند و باید تصویر قدر جامع را بهوجود آورد.
همانند نماز آیات، نماز میت، نماز عیدین، نماز دورکعتی صبح، نماز سه رکعتی مغرب که هیچکدام چهار رکعتی نیستند؛ برخی از نمازها وضو میخواهد و برخی از نمازها هم مثل نماز میت وضو نمیخواهد؛ بعضی از آنها مثل نماز آیات در هر رکعت چند رکوع دارد و بعضی هم مثل نماز عیدین چند قنوت دارد و غیره.
اینها که در طول هم نیستند و تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند؛ اما همهی اینها از اثر مشترک برخوردار هستند.
و همهی اینها نمازهای اولیه و صحیحه هستند و در رتبهی نمازهای صحیحه قرار دارند و تقدم و تأخر هم نسبت با سایر اقسام نماز ندارند.
پس در همه اینها این اشکال باقی میماند. بنا بر سخن شما مبنی بر عدم لابدیت تصویر قدر جامع، در این موارد هم دچار مشکل میشویم و بدون تصویر قدر جامع شدنی نیست.
پس اشکال اساسی این است که چرا این موارد نادیده گرفتهشده و تنها بحث را منحصر در قصر و اتمام دانستهاید؟
بنابراین تصویر قدر جامع را باید موردتوجه داد و بهنظر میآید که این دو اشکال، اشکالاتی اساسی است که بر سخن جناب محقق نائینی وارد میآید. پس حرف ایشان قابلپذیرش نیست.