1400/12/01
موضوع: المقدمة/الحقيقة الشرعية /الأمر التاسع: الحقيقة الشرعية (نکات باقیمانده)
بحث در باب حقیقت شرعیه بود، مسائل مختلفی را دراینباره بیان کردیم؛ بعد از ذکر اقوال مناقشه و ارزیابی آنها درنهایت چند نکته ذیل بحث حقیقت شرعیه باقیمانده بود که میبایست بیان میکردیم یکی از آن نکات را در جلسه قبل بیان کردیم و دو مطلب دیگر وجود دارد که در این مبحث متعرض آنها میشویم.
نکتهی دوم: دایرهی حقیقت شرعیه تا کجاست؟
نکتهی دوم از نکات باقیمانده که باید بیان بشود این است: برفرض اینکه قائل بهحقیقت شرعیه شدیم و گفتیم الفاظی از معنای لغوی بهمعنای شرعی نقل داده شده و وضع هم صورت گرفته است، حال بر مبنای مرحوم آخوند گفتیم که این وضع هم از باب وضع تعیینی استعمالی است «کما قلنا به»؛ این را هم پذیرفتیم، سؤال این است که دایرهی حقیقت شرعیه تا کجاست؟ آیا در همه ی ابواب فقه و در همه اصطلاحات شرعی وجود دارد یا نه، فقط در برخی از ابواب مثل عبادات و ... وجود دارد؟
قبل از پاسخ به این مطلب، نکتهای را بیان میکنیم، و آن نکته این است که «کل ما قلنا به في هذا المقام هو مؤثر في البحث الآتي وهو ثمرة الحقيقة الشرعية» هر آنچه که در اینجا قائل شویم در ثمرهی بحث حقیقت شرعیه نیز دخالت خواهد داشت و مؤثر خواهد بود.
اما در اینکه دایرهی وسعت حقیقت شرعیه کجاست؟ «الحقيقة الشرعية هل تشمل جميع الاصطلاحات الشرعية ام تشمل بعض الاصطلاحات في بعض ابواب الفقه»؟ در اینجا با اندک تأملی میبینیم که الفاظ واردشده در لسان شرع مقدس به چند دسته تقسیم شدهاند:
1. الفاظی که در شرع برای اصل عبادات قرار داده شده و اختراع گردیده است؛ همانند: صلاة، صوم، زکاة، حج و ...؛ بهعنوانمثال، «لفظة الصلاة جعلت لهذه العبادة الخاصة» این لفظ برای این عبادت قرار داده شده است؛ الصلاة عبادة، الصوم عبادة، الحج عبادة و ... اینها عبادت است.
اینها اصطلاحات و الفاظی است که برای اصل عبادت اختراع شده و مفهوم آن عبادت را برای مخاطب حکایت میکند.
2. الفاظی که برای خود عبادت نیست، بلکه برای اقسام آن عبادات قرار داده شده است؛ همانند اقسام نماز که واردشده، مثل: صلاة الآيات، صلاة العيد، صلاة القضاء، صلاة الاداء، صلاة المسافر، صلاة الجماعة و ...؛ یعنی صلاة خودش کل عبادت است؛ اما صلاة الآيات قسمی از صلاة است، این هم باز الفاظی در شرع وارد شده است.
برخی الفاظ اینگونه هستند.
3. الفاظی است که نه برای اصل عبادت مانند صلاة است و نه برای اقسام عبادت همانند صلاة القضاء است، بلکه این الفاظ «جعلت لاجزاء العبادة» برای اجزاء عبادت وضع شده است؛ همانند: رکوع، سجود، قیام، طواف، سعی، تقصیر و ... همهی اینها اجزا عبادت است. خود عمره عبادة، حج عبادة؛ اما تقصیر «جزء من العبادة» است، انسان در تقصیر، ناخن هم که میگیرد عبادت است؛ یعنی آنجا قصد قربت میخواهد، باید بگوید: ناخن میگیرم یا موی خود را کوتاه میکنم (میبرم) قربة إلَی الله؛ این هم جزئی از عبادت کلی حج است؛ جزئی از عبادت هم که باشد بهتنهایی و بدون عمره فایدهای ندارد، بدون حج فایدهای ندارد، بلکه باید درمجموع آن عبادت و جزئی از آن مرکب باشد. انسان دو ساعت هم که در رکوع قرار بگیرد و نماز نباشد، ثمرهای ندارد. اینها نیز اصطلاحات شرعی بوده و خیلی از آنها هم اختراعی است.
4. الفاظی که هیچکدام از اینها نیستند؛ یعنی نه عبادت هستند، نه قسم از عبادت هستند و نه جز عبادت میباشند، بلکه خارج از عباداتاند. الفاظی هستند که برای غیر عبادات قرار داده شدهاند و حال آنکه از اختراعات شرع میباشند؛ همانند الفاظی مثل «حد» و «تعزیر» در باب حدود؛ و آبها (آب کر، آب قلیل و ...) در کتاب الطهارة. «کر» یک لفظ شرعی است، «الماء القليل» نیز لفظ شرعی است، آب کر و آب قلیل هرکدام معیاری دارند. یا اصطلاحات و موضوعات گوناگون که همهی اینها اصطلاحات شرعی هستند.
«الماء القليل» اصل عبادت نیست، جز عبادت نیست، قسم عبادت هم نیست، بلکه خارج از عبادات است؛ کر خارج از عبادات است؛ لکن اصطلاح شرعی هست.
پس چهار دسته از الفاظ داریم که اینها اصطلاحات شرعی هستند؛ اما بخشی از آنها عبادات هستند و بخشی از آنها غیر عبادات هستند.
برخیها توهم کردهاند که اصطلاحات شرعیه فقط در باب عبادات است ولا غیر؛ آنهم چند مورد از آنها، همانند نماز و روزه و حج و غیره است نه برای بیشتر؛ یعنی فکر کردهاند که عبادات فقط شامل نماز، روزه، حج، زکات و ... میشود؛ مثال هم که میزنند با همین چند مورد مثال میزنند.
اما تحقیقاً اینطور نیست؛ شک نداریم که «کل ما ذکرنا من هذه الموارد في الاصطلاحات الشرعية يمکن القول بوجود الحقيقة الشرعية في کل واحد منه»؛ همهی این مواردی که در این چهار دسته بیان کردیم میتواند و ممکن است قائل بشویم که حقیقت شرعیه داشته باشد؛ اما نکتهای که مهم است و نباید آن را فراموش نکنیم این است که بعید بهنظر میرسد حقیقت شرعیه در همهی اینها وجود داشته باشد؛ یعنی بسیار بعید است که در همهی این موارد، الفاظ از معنای لغوی خودشان و یا معنای شرعی شرایع سابقه بهمعنای جدیدی منتقل شده باشند. چراکه یقین داریم برخی از الفاظ با قرینه استعمال میشود و برخی از الفاظ هم در شرایع سابقه و قبل از اسلام استعمال شدهاند و معنی جدیدی را به خود اختصاص ندادهاند.
پس بنابراین وقتیکه میگوییم حقیقت شرعیه امکان دارد، معنایش این است که دایرهی حقیقت شرعیه «لو قلنا بها» دایرهی وسیعی است و اختصاص به عبادات تنها ندارد؛ از طرفی هم میدانیم که نمیتوانیم در همهی ابواب فقه (همهی عبادات و غیر عبادات) حقیقت شرعیه داشتهباشیم، این هم نیست و نداریم؛ بنابراین همه این موارد موردبحث است؛ ولی همگی حقیقت شرعیه ندارد.
پس دایرهی حقیقت شرعیه، دایرهای مضیّق و تنگ نیست که فقط شامل برخی ابواب بشود، بلکه میتواند بسیار گسترده باشد.
نکتهی سوم: ثمره حقیقت شرعیه
یکی دیگر از مباحثی که در ذیل حقیقت شرعیه مطرح میشود این است که برفرض هر یک از مبانی اصولی موجود که قائل شویم حقیقت شرعیه ای وجود دارد، آیا این بحث ثمرهای هم دارد؟ و اگر دارد چه ثمره عملی بر آن بار خواهد شد؟
در اینجا بزرگان اصول به دو دسته تقسیم شدهاند: دستهای از آنان همانند السيد الامام الخميني+ و السيد الخوئی&؛ و دیگران که قائل به این هستند که این بحث هیچ ثمرهای ندارد.
لذا داعی و انگیزهای هم نیست که ما بحث را طولانی کنیم، چندجملهای را میگویند و از آن میگذرند. علت اینکه اینها میگویند: حقیقت شرعیه هیچ ثمرهای ندارد بدینجهت است که همه ی این الفاظی که الآن در شرع بهکار برده میشود از قبیل صلاة، زکاة، حج، حد و تعزیر، کر و ماء قلیل، رکوع، سجده و ... همه ی اینها وقتیکه استعمال میشوند، زمان استعمال آنها معنای شرعیاش به ذهن ما میآید، معنای شرعی هیچکدام از اینها برای ما مبهم و نامعلوم نیست؛ لذا وقتیکه معنای آن برای ما معلوم هست، بحث دوباره از اینکه این حقیقت شرعیه هست یا حقیقت شرعیه نیست ثمرهای نخواهد داشت.
مرحوم امام در «تهذيب الاصول» اینگونه میفرمایند:
«وعلى كل حال الثمرة المعروفة او الفرضية النادرة الفائدة مما لا طائل تحتها عند التأمل حيث انا نقطع بان الاستعمالات الواردة فى مدارك فقهنا انما يراد منها هذه المعانى التى عندنا فراجع وتدبر»[1] .
درهرصورت ثمرهی معروفهای که عند الشک مشخص میشود یا ثمرهای که کمفایده باشد را بیان بکنیم، این ثمرات ثمرهای نیست که انگیزهی اطاله وجود داشته باشد، چراکه در مدارک فقه ما در روایات و آیات وارد شده، این همان معنایی است که در نزد ما وجود دارد، همان معنایی که است که میدانیم؛ لذا نمیخواهیم بحث کنیم که آیا آن معنای اول مراد است یا این معنای دوم مراد است نه، میگوییم ما قطع داریم آنچه در فقه و در مدارک فقه و در سنت و کتاب وارد شده است، مقصود از این اصطلاحات همان معانی است که در نزد ما است و به ذهن ما میآید؛ لذا چون میدانیم که مقصود همان معانی شرعی است، دیگر داعی و انگیزهای وجود ندارد که دوباره بخواهیم از آن بحث کنیم.
اما در مقابل عدهای دیگر از علمای اصول، همانند محقق اصفهانی&، محقق عراقی&، مرحوم مظفر& و دیگران معتقدند که بحث حقیقت شرعیه ثمره دارد و ثمره بسیار خوبی هم دارد.
بزرگانی همانند مرحوم امام+ و دیگران که قائل به عدم ثمره برای حقیقت شرعیه شدهاند مدعی هستند این اصطلاحات شرعی که بهدست ما رسیده، معانی همه ی آنها برای ما واضح و روشن است که معانی شرعیه است و لذا بحث از آن در عمل ثمرهای نخواهد داشت!
در اینجا شیخنا الاستاذ مکارم شیرازی در کتاب «انوار الاصول» برای تبیین این مسأله به نکته بسیار مفیدی اشاره کرده و از بعضیها ورود بهتری به این مسأله داشتهاند و آن منشأ این ادعا است که چرا و به چه سبب آقایان مدعی هستند که بحث حقیقت شرعیه ثمرهای ندارد.
ایشان معتقدند که حقیقت شرعیه ثمرات بسیار زیادی دارد ولی این سخن از آنجا نشأت گرفته که برخی
تصورشان این است که این اصطلاحات شرعیه محدود است؛ یعنی دایرهی حقیقت شرعیه را محدود و مضیق دیدهاند، تصور کردهاند، الفاظ شرعی فقط منحصر در چند مورد از موارد مشهور عبادات همانند صلاة و زکاة و حج و غیره است، گفتهاند: این معانی الآن در نزد ما وجود دارد و برای ما واضح است، درحالیکه اینچنین نیست؛ اگر انسان التفات پیدا کند به اینکه دایره، دایرهی وسیعی است که شامل بسیاری از مسائل گوناگون ابواب فقه میشود، بهگونهای که مواردی در اقسام و اجزاء عبادات و حتی در غیر عبادات نیز وجود دارد که در دایرهی وسیعهی حقیقت شرعیه بیان کردیم، آنجا ثمرهاش روشن میشود.
پس ثمره حقیقت شرعیه هماهنگ با دایرهی آن است. هرچقدر که دایرهی آن وسیعتر باشد، ثمرهی آن نیز وسیعتر خواهد بود.
عبارت انوار الاصول اینگونه دارد:
«إنّما يصحّ الإشكال لو كان النزاع في خصوص لفظ الصّلاة والصّيام وشبهها، أمّا لو كانت دائرته أوسع ممّا ذكر - كما هو المختار وقد مرّ بيانه آنفاً - فالثمرة لهذا البحث كثيرة، وما أكثر الألفاظ التي وردت في روايات المعصومين^ ولا يعلم أنّ المراد منها معانيها الشرعيّة أو اللغويّة»[2] .
فرمودند: اشکال آن آقایان اگر فقط بر سر لفظ «صلاة» و «صيام» و شبه این دو (مثل زکاة و حج و ...) باشد حرف درست است و این ممکن است که این اشکال وارد باشد؛ اما اگر دایرهاش وسیعتر از آنی باشد که ذکر شد «کما هو المختار»؛ کما اینکه ما هم همین را اختیار کردیم و بيان آنها در همان بخش گذشت؛ (میگوید:) «فالثمرة لهذا البحث كثيرة»؛ ثمرهاش فراوان است و چقدر الفاظ فراوانی در روایات ائمهی معصومین^ وارد شده است، «ولا يعلم أنّ المراد منها معانيها الشرعيّة أو اللغويّة»؛ معلوم هم نیست که در اینجا مراد از این معانی، معنای شرعیه است یا مقصود معنای لغوی است.
الفاظ فراوانی در لسان معصومین^ وارد شده که باید از آن بحث بشود که آیا معنای لغوی مراد است، یا اینکه معنای شرعی مراد است؟ و اگر بخواهیم از آن بحث کنیم، ابتدا باید حقیقت شرعیه را در اینجا ثابت کنیم، اگر در همه ی الفاظ حقیقت شرعیه داشتهباشیم آنجا میگوییم که معنای شرعی مراد است؛ اما اگر قائل بهحقیقت شرعیه نشویم، میگوییم که معنای لغوی مراد است.
«هذا تمام المطلب في الحقيقة الشرعية وما يرتبط بها».