1400/11/23
موضوع: المقدمة/الوضع /الأمر التاسع: الحقيقة الشرعية (بیان مطالبی درباره امام جواد به مناسبت ولادت حضرت)
به مناسبت ولادت امام جواد× چندجملهای را دربارهی آن حضرت بیان مینمایم.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا[1] عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ[2] عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ يَحْيَى الصَّنْعَانِيِ، قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا× وَهُوَ بِمَكَّةَ، وَهُوَ يُقَشِّرُ مَوْزاً وَيُطْعِمُهُ أَبَا جَعْفَرٍ×؛ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! هَذَا الْمَوْلُودُ الْمُبَارَكُ؟ قَالَ: نَعَمْ يَا يَحْيَى! هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِي الْإِسْلَامِ مِثْلُهُ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ»[3] .
یحیی بن صنعانی میگوید: در مکه به حضور امام رضا× رسيدم، ديدم که حضرت موزى را پوست میکند و در دهان ابوجعفر (امام جواد)× میگذارد. عرض كردم: فدايت شوم! آیا این مولود، همان مولود مبارک است؟ (آیا این همان فرزندی است که وعده میدادید که به دنیا میآید؟) امام فرمود: بله یا یحیی! این مولود، همان مولود مبارک است؛ كه هيچ مولودی در اسلام بابرکتتر از او براى شيعيان ما زاده نشده است.
این حدیث که درباره برکت وجودی حضرت جوادالائمه× است و نیاز به شرح و تفسیر فراوانی دارد که چگونه میشود که امام جواد× أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا باشد، آنهم بینظیر در تاریخ اسلام.
به تعبیری در اینجا دو نکته وجود دارد:
1. با اینکه اینهمه بزرگان در تاریخ اسلام (از پیامبر| وَمَنْ دُونَه) به دنیا آمدهاند؛ اما امام رضا× فرمود: این مولود بینظیر در تاریخ اسلام است؛ این مولود «الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِي الْإِسْلَامِ مِثْلُهُ» هست.
2. امام رضا× فرمود: این مولود «أعظَمُ بَرکَة عَلی شِيعتنا» هست که نیاز به تفسیر و تحلیل دارد.
وجوهی برای اینکه امام جواد× «أعظَمُ بَرکَة عَلی شِيعتنا» هست وجود دارد، اینکه مقصود از برکت عظمایی که وجود امام جواد× بر جامعه شیعه واردشده چه بودهاست؟ چون وجود حضرت برکات عقیدتی دارد، برکات فرهنگی دارد، برکات حل مسائل اجتماعی دارد، بحث از اینها مفصل است که در مقدمهی کتاب دانشنامهی امام جواد×[4] آمدهاست. عربی آنهم در کتاب «منبر الجمعه» آمدهاست. تحلیل این موضوع در سایت هم وجود دارد[5] .
اما در اینجا به یک مصداق برکت وجودی آن حضرت که برکت علمی آن حضرت باشد میپردازیم.
امام جواد× «قَد ثَبَتَت إمَامَتُه بِعِلمِيته»؛ با اقتدار علمی و بهسبب علمیّتی که داشت، امامت خود را ثابت میکرد؛ یعنی اگرچه خداوند امامت آن حضرت را معرفی کرده بود؛ اما آنچه که سبب شد عنوان امامت امام جواد در جامعه جا بیفتد، علمیّت خود آن حضرت بود.
یکی از برکات مهم شخصیت امام جواد× بر عالم اسلام و مکتب تشیع، جایگاه علمی و بیانات علمی ایشان بهویژه در مقام پاسخگویی به سؤالات و در بعضی مواقع مناظرات بود. تا جاییکه نقلشده که امام× در یک مجلس به سی هزار پرسش مردم پاسخ داد[6] .
بهعنوانمثال؛ در روایت اینگونه دارد:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «اسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ× قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ النَّوَاحِي مِنَ الشِّيعَةِ فَأَذِنَ لَهُمْ فَدَخَلُوا، فَسَأَلُوهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ عَنْ ثَلَاثِينَ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ، فَأَجَابَ× وَلَهُ عَشْرُ سِنِينَ»[7] .
علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم که از اصحاب امام جواد× است، روایت[8] را نقل میکند.
وی میگوید: گروهی از شیعیان و ارادتمندان امام جواد× که از اطراف و نواحی دوردست وارد مدینه شده بودند، از آن حضرت درخواست ملاقات کردند، امام× اجازهی ملاقات را صادر فرمود؛ و آنها پس از حضور در مجلس درمجموع از آن حضرت دربارهی سی هزار مسأله پرسیدند و امام× که ده سال بیشتر از عمر شریفش نگذشته بود به همهی سؤالها پاسخ داد.
روشن و واضح است که این حدیث، بیانگر مقام علمی آن حضرت و توانمندی ایشان در ارائهی پاسخهای مناسب نسبت به مسائل موردنیاز امت اسلام و مردم جهان بوده است؛ یعنی امام× در برابر پرسشهای مردم متواضعانه؛ اما بااقتدار علمی پاسخ گفتهاند که این نیز نمونهای از برکات وجودی آن حضرت است.
اما همین روایت موجب بیان شبهاتی شده به اینکه آیا میشود در یک جلسه به سی هزار سؤال پاسخ داد؟ و اینکه برای یک انسان هرچقدر هم که در اوج مقام علمی باشد، آیا ممکن است که در یک جلسه به سی هزار سؤال پاسخ دهد؟
یعنی آیا زمان و ظرف وجودی یک انسان این قابلیت را دارد یا ندارد؟
اگر قابلیت نداشته باشد که موجب تناقض بین امکان و عدم امکان خواهد شد! و اگر قابلیت دارد، چگونه و چطور امکان دارد؟
بهعبارتیدیگر، اگر عمیقتر شویم و بخواهیم محاسبه کنیم به اینکه اگر هر سؤال و جوابی درمجموع یک دقیقه زمان بخواهد (که البته بهطورمعمول زمان بیشتری لازم است)، در 30 هزار مسأله، سی هزار دقیقه وقت لازم است؛ یعنی 500 ساعت؛ یعنی تقریباً 21 روز وقت لازم خواهد بود تا یک انسان بتواند به سی هزار مسأله در حد ضرورت پاسخ بدهد؛ و پرواضح است که این وقت فراوان در یک مجلس نخواهد گنجید! پس چطور انجام این کار ممکن است و توجیه این روایت چگونه خواهد بود؟
بهنظر میرسد این مطلب که چگونه میشود در یک مجلس به اینهمه سؤال پاسخ گفت (ثَلاثِينَ ألف مَسأَلَة، وَ ثَلاثِينَ ألف جَواب)، نیاز به تأمل بیشتری داشته باشد.
«ذَکَرَ العَلّامة المَجلِسِي سَبْعَة أوجُه فِي تَبْيِينٍ وَتُوجِيهُ هَذِهِ الرِّوَايَة وَأجَابَة الإمام بِالنِّسبَة إلَی ثَلاثِينَ ألف مَسأَلَة» مرحوم مجلسی در «مرآة العقول» و همچنین در کتاب «بحار الأنوار» برای حل این مشکل وجوه و توجیهاتی را نقل فرموده که در اینجا میآوریم؛ برخی از اینها جنبهی اعجاز دارند و برخیها هم جنبهی ظاهری دارند. اگرچه این حقیر تأملی کردم و دیدم که غیر از یک وجه آن، بقیه توجیهات برای جامعه امروزی خیلی قابلارائه نیست چون اگر بگوییم که این مسأله، معجزه است به اینکه خداوند به امام قدرت سرعت جواب و به سؤالکنندگان هم قدرت سرعت سؤال کردن دادهاست، خیلی قابلپذیرش نیست؛ چون بنا نیست که همهی مسائل از طریق اعجاز حل شود. ما هرچه بتوانیم سیره و کلام اهلبیت را با سبک زندگی بشری تبیین کنیم، قابلپذیرشتر خواهد بود؛ اگرچه امام× اعجاز دارد، کرامت هم دارد، شکی در این مسأله نیست؛ لکن بحث در این است که بنا نیست همهی رفتارهای امام× همراه با معجزه باشد. حتی در دورهی امام زمان# بنا نیست که همهچیز با معجزه صورت پذیرد. این فکر را باید از افکار خودمان دور کنیم؛ زندگی باید زندگی عادی باشد.
همانگونه که خداوند اراده کرده همهچیز با سبب و مسبب انجام بشود. قرآن کریم میفرماید: {هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا}[9] ؛ خداوند خورشید را سبب روشنایی روز و ماه را سبب مهتابی کردن شب قرار دادهاست.
این در صورتی است که خداوند میتوانست بدون اینکه خورشید را خلق کند، روشنایی قرار دهد؛ اما قرار است که همهی کارها از طریق سبب و مسبب انجام بشود.
بنابراین بهنظر میرسد راهحل بهتری هم وجود دارد که هم این روایت صحیح باشد و هم راحتتر قابلپذیرش باشد.
مرحوم مجلسی& میفرماید:
«يشكل هذا بأنه لو كان السؤال وَالجواب عن كل مسألة بيتا واحدا أعني خمسين حرفا لكان أكثر من ثلاث ختمات للقرآن فكيف يمكن ذلك في مجلس واحد؟ وَلو قيل جوابه× كان في الأكثر بلا وَنعم أو بالإعجاز في أسرع زمان ففي السؤال لم يكن كذلك.
وَيمكن الجواب بوجوه:
الأول: أن الكلام محمول على المبالغة في كثرة الأسئلة والأجوبة، فإن عد مثل ذلك أيضا مستبعد جدا.
الثاني: أنه يمكن أن يكون في خواطر القوم أسؤلة كثيرة متفقة، فلما أجاب× عن واحد فقد أجاب عن الجمي
الثالث: أن يكون إشارة إلى كثرة ما يستنبط من كلماته الموجزة المشتملة على الأحكام الكثيرة، وهذا وجه قريب.
الرابع: أن يكون المراد بوحدة المجلس الوحدة النوعية أو مكان واحد كمنى وإن كان في أيام متعددة.
الخامس: أن يكون مبنيا على بسط الزمان الذي يقول به الصوفية لكنه مخالف للعقل.
السادس: أن يكون إعجازه× أثر في سرعة كلام القوم أيضا أو كان يجيبهم بما يعلم من ضمائرهم قبل سؤالهم.
السابع: ما قيل أن المراد السؤال بعرض المكتوبات والطومارات فوقع الجواب بخرق العادة»[10] .
همانطوری که عرض کردم این توجیهات علامه در پاسخ به شبههی مذکوره برای جامعهی امروز مناسب نیست، بلکه بهنظر میرسد راهحل بهتری نیز وجود دارد که هم روایت صحیح باشد، هم قابلپذیرش باشد و هم شبههای ایجاد نکند؛ یعنی عادی تلقی بشود.
همانگونه که عرض کردم این توجیهات علامه مجلسی در امروز برای پاسخ به شبههی مذکوره مناسب نیست؛ بلکه بهنظر میرسد راهحل بهتری نیز وجود دارد. اینجا بایسته است به حل این مسأله بپردازم.
آری پرواضح است که اگر اینگونه به موضوع بنگریم دچار مشکل خواهیم شد و امکان تحقق آن وجود نخواهد داشت ولی بهگونهای دیگر نیز میتوان به موضوع نگریست و راهحل بسیار واضحی را پیدا نمود که معجزه گونه نباشد؛ بلکه روال عادی باشد؛ ازاینرو برای پاسخ به شبهههای پیرامون این حدیث به ماجرای یحیی بن أکثم و مجلس پرسش و پاسخ از امام جواد× مراجعه میکنیم.[11]
چنانکه در مجلسی که مأمون به پیشنهاد برخی از اطرافیانش برای آزمودن آن حضرت تدبیر نموده بود تا میان آن حضرت و یحیی بن اکثم پرسش و پاسخی ردوبدل شود و آنان به خیال خام خود گمان میبردند که امام × از پاسخ درمانده خواهد شد و آنان میتوانند پیروز میدان باشد.
و جالب این است که این گفتگوی علمی درزمانی رخ داد که از عمر مبارک امام× تنها نه سال و چند ماه سپریشده بود.
پسازآنکه یحیی بن اکثم - دانشمند معروف زمان مأمون - از او اجازه گرفت که سؤالی را از امام × بپرسد به امام× رو کرد و سؤال خود در قالب یک فرع فقهی در باب حج و کفاره ارتکاب محرمات احرام مطرح نمود و اینچنین پرسید:
«مَا تَقُولُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي مُحْرِمٍ قَتَلَ صَيْدا؟» فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ×: قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟ عَالِماً كَانَ الْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلًا؟ قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟ حُرّاً كَانَ الْمُحْرِمُ أَمْ عَبْداً؟ صَغِيراً كَانَ أَمْ كَبِيراً؟ مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟ مِنْ ذَوَاتِ الطَّيْرِ كَانَ الصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهَا؟ مِنْ صِغَارِ الصَّيْدِ كَانَ أَمْ كِبَارِهَ؟ مُصِرّاً عَلَى مَا فَعَلَ أَوْ نَادِماً؟ فِي اللَّيْلِ كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ نَهَاراً؟ مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟
فَتَحَيَّرَ يَحْيَى بْنُ أَكْثَمَ وَبَانَ فِي وَجْهِهِ الْعَجْزُ وَالِانْقِطَاعُ وَلَجْلَجَ حَتَّى عَرَفَ جَمَاعَةُ أَهْلِ الْمَجْلِسِ أَمْرَهُ؛ فَقَالَ الْمَأْمُونُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ النِّعْمَةِ وَالتَّوْفِيقِ لِي فِي الرَّأْيِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَقَالَ لَهُمْ أَ عَرَفْتُمُ الْآنَ مَا كُنْتُمْ تُنْكِرُونَهُ؟...»[12] ؛
یا أبا جعفر چه میفرمایید دربارهی کسی که در حال احرام صیدی را به قتل رسانده است؟
امام جواد× در پاسخ این پرسش و پیش از ارائهی پاسخ سؤال، به بیان فروع و جوانب این سؤال و صورتهای گوناگون آن پرداختند تا جوانب گوناگون مسأله روشن بشود؛ و سپس آنها را پاسخ گفتند.
در حقیقت امام × میخواستند به جمع حاضر در آن مجلس بفرمایند که این یک سؤال نیست؛ بلکه چندین سؤال است که باید یکبهیک آنها را پاسخ داد؛ اما نه در قالب یک سؤال و یک جواب؛ بلکه در قالب بیان ضابطه و قانون برای یک مسألهی چندجانبه و دارای فروع گوناگون؛ لکن باید مرتبط با هر جنبهای پاسخ داد که هرکسی به آن مبتلا شد بتواند پاسخ سؤال خود را از این ضابطه و قانون دریافت کند و حکم موضوع خود را بهروشنی پیدا نماید؛ ازاینرو امام× سؤالاتی را دربارهی فروع مسأله بیان فرمودند.
امام × فرمود: این فردی که مرتکب قتل و صید در حال احرام شده، آیا در حرم مرتکب شده یا در خارج حرم؟ آیا حرمت آن را میدانسته یا نمیدانسته؟ آیا عمداً مرتکب شده یا سهواً؟ آیا این فرد آزاد بوده یا عبد؟ آیا شخص مُحرم، کوچک بوده یا بزرگسال؟ آیا بار اولش بوده یا پیش از آنهم مرتکب شده است؟ آیا این صید کشتهشده از پرندگان بوده یا از غیر پرندگان؟ آیا این شکار، کوچک بوده یا بزرگ بوده؟ یعنی اگر پرنده بوده، جوجه بوده یا بزرگ؟ آیا فرد محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان شده؟ آیا این صید را در شب مرتکب شده یا در روز؟ آیا فرد محرم در احرام عمره بوده یا به احرام حج محرم شده بود؟
اینجا بود که یحیی بن اکثم از احاطه امام ×به جوانب گوناگون مسأله و بیان آنها متحیر شده و عجز و ناتوانی در چهرهاش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد بهگونهای که همهی حضار متوجه وضعیت او شدند.
مأمون در ظاهر، خدای را بر توفیق امام × شکر گفته و به بستگان و اطرافیانش رو کرده و گفت: آیا آنچه را که تابهحال منکر آن بودید، شناختید؟
سپس امام × به درخواست مأمون به بیان پاسخهای مناسب برای فروع مسأله پرداختند.
چنانچه در این پرسش و پاسخ و کیفیت آن دقت کنیم میبینیم که امام× با سؤالات گوناگونی که شمارش آنها به چند ده هزار سؤال میرسد در چند دقیقه کوتاه با این روش پاسخ دادند.
در این متن حدیثی که اینجا ذکر کردم، امام جواد× یازده فرع دربارهی سؤال فقهی یحیی بن أکثم بیان فرمودند؛ اما در برخی نسخههای دیگر حدیث تا پانزده فرع نیز بیان شده است که اگر بخواهیم عدد سؤالات و جوابها و بهعبارتیدیگر صورتهای مسأله را به دست آوریم، بایستی اینگونه محاسبه نماییم.
1024=2×512 = 2×256 = 2×128 = 2×64 = 2×32 = 2×16 = 2×8 = 2×4 = 2×2 = 2×1
32768= 2×16384 = 2×8192 = 2×4096 = 2×2048 = 2×1024
با این روش معلوم شد که امام× در دقایقی کوتاه در صورت بیان پانزده فرع به بالغ بر سیودو هزار مسأله پاسخ داده است که هیچ امر عجیبی نیست و نیازی به اعجاز و خرق عادت و غیره ندارد، بلکه یک روش عادی و معروف در محاسبات است.
بنابراین روایت پاسخگویی امام جواد× به سی هزار مسأله در یک جلسه که حکایت از مقام علمی آن حضرت مینماید؛ مبتلا به شبهه و ایراد نیست؛ بلکه نیازمند تحلیل و توضیح مسأله است که در اینجا بدان پرداختیم.