1400/10/12
موضوع: المقدمة/الوضع /ویژگیهای مشترک میان مالک اشتر و حاجقاسم سلیمانی به مناسبت سالگرد شهادت این شهید
چندجملهای را دربارهی شهید حاجقاسم سلیمانی، به مناسبت دومین سالگرد شهادت این شهید بزرگوار تقدیم میکنیم.
ویژگیهای مشترک میان مالک اشتر و حاجقاسم سلیمانی&
مقدمه:
اسلام علاوهبراین که مکتبی دینی و توحیدی است، مدرسهی تربیت انسانی نیز هست.
پیامبر گرامی اسلام| دراینباره میفرمایند:
«إِنَ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ، فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُم»[1] ؛
اين قرآن ادبستان خداوند است، پس تا آنجا كه میتوانید از اين ادبستان بياموزيد.
یکی از وظایفی که خداوند متعال در قرآن برای انبیا^ بیان کرده به آن اشاره میکند این است که در سورهی مبارکه جمعه میفرماید: {هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ}[2] ؛ و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
پس اسلام هم یک مدرسه است و وظیفهاش کادر سازی و تربیت کادر است.
وظیفهی یک مدرسه و مَأدُبهی تربیتی این است که کادرها، نیرویهای زبده و خالص و کارآمدی تربیت کند.
به تاریخ اسلام هم که نگاه میکنیم میبینیم اصحاب و یاران خاص پیامبر اسلام| و امیرمؤمنان علی× و سایر اهلبیت عصمت و طهارت^ از کادرها و نیروهای تربیتیافتهی این مکتب و مدرسه هستند.
اینها تربیت شدند تا بتوانند اهداف اسلام را تحقق ببخشند و پیاده کنند. لذا پیامبر اسلام|، امیرمؤمنان علی× و سایر حضرات معصومین^ هر وقت که یک نفر رشد میکرد و تربیت مییافت، در تعریف و تمجید او سخن میگفتند و مطالبی را دربارهی او بیان میکردند. اگر درجایی میبینیم که پیامبر| و اهلبیت^ در مورد شخصی تعریف و تمجید کرده و او را به عظمت یاد میکنند، نشان از این دارد که میخواهند بگویند این فرد تربیتیافتهی این مکتب و مدرسه است.
بهتعبیری، نماد بارز تربیتیافتگان در مکتب اسلام افرادی هستند که حضرات معصومین دربارهی آنان تعاریف و تمجیدات ویژهای داشتهاند.
همانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار یاسر و مالک اشتر و غیره.
مثلاً زمانیکه سلمان فارسی در این مکتب تربیت میشود، پیامبر| دربارهی وی اینگونه میفرماید: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ»[3] ؛ سلمان از ما اهلبیت است.
و وقتیکه عمار تربیت مییابد دربارهی او نیز چنین میفرماید:
«مَنْ عَادَى عَمَّاراً عَادَاهُ اللَّهُ، وَمَنْ أَبْغَضَ عَمَّاراً أَبْغَضَهُ اللَّهُ»[4] ؛ هر کس با عمار دشمنی کند، خدا با او دشمنی خواهد کرد و هر کس نسبت به عمار کینه ورزد، خدا با او کینه خواهد ورزید.
و در حق عمار یاسر نیز اینگونه فرمود: «إِنَّهُ مَنْ يُحَقِّرْ عَمَّاراً يُحَقِّرْهُ اللَّهُ، وَمَنْ يَسُبَ عَمَّاراً يَسُبَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ يُبْغِضْ عَمَّاراً يُبْغِضْهُ اللَّهُ»[5] ؛ همانا هر كس که عمار را تحقیر نمايد (كوچك بشمارد)، خداوند او را تحقیر نمايد و هرکس به عمار دشنام دهد، خدا او را دشنام خواهد داد، و هر کس نسبت به عمار کینه بورزد، خداوند با او کینه خواهد ورزید.
مالک اشتر هم که تربیتیافتهی مکتب ولایت است، تعابیر بلندی از امیرمؤمنان علی× دربارهی او گفتهشده است؛ مثلاً زمانیکه حضرت او را به مصر میفرستد، وی را با اوصافی همچون بندگی، شجاعت، نترس بودن و مرد خطر بودن توصیف کرده و اینگونه میفرماید:
«فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَيْكُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا يَنْكُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ، أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ، وَ هُوَ مَالِكُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ لَا كَلِيلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِي الضَّرِيبَةِ، فَإِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا، وَ إِنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُقِيمُوا فَأَقِيمُوا، فَإِنَّهُ لَا يُقْدِمُ وَ لَا يُحْجِمُ، وَ لَا يُؤَخِّرُ وَ لَا يُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِي؛ وَ قَدْ آثَرْتُكُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِي لِنَصِيحَتِهِ لَكُمْ، وَ شِدَّةِ شَكِيمَتِهِ عَلَى عَدُوِّكُم»[6] ؛
مردم مصر! من بندهای از بندگان خدا را بهسوی شما فرستادم كه در روزهای خوف و ترس خوابش نمیبرد (نمیخوابد)، و در لحظههای ترس از دشمن هراس به خود راه ندهد (روى نمیگرداند)، بر بدكاران از شعلههای آتش سوزانندهتر (شدیدتر) است، او مالك پسر حارث مذحجى است. آنجا كه با حق است، سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد؛ او شمشيرى از شمشيرهاى خداست كه نه تيزى آن كند میشود، و نه ضربت آن بیاثر است. اگر شمارا فرمان به كوچ كردن داد، كوچ كنيد، و اگر گفت بايستيد، بايستيد! كه او در پيش روى و عقبنشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمیکند (ولایت مدار است). مردم مصر من شمارا بر خود برگزيدم كه او را براى شما فرستادم؛ زيرا او را خیرخواه شما ديدم، و سرسختی او را در برابر دشمنانتان پسنديدم.
انقلاب اسلامی هم یک مکتب و مدرسه است، این مدرسه هم وظیفهاش تربیت کادرها و نیروهای زبدهای است که بتوانند اهداف انقلاب را پیاده کنند.
بهنظر میرسد اگر مالک تربیتیافته مکتب پیامبر| و امیرمؤمنان× است و حضرت اینچنین دربارهی او صحبت میکند، از جملاتی هم که از مقام معظم رهبری دربارهی حاجقاسم سلیمانی صادرشده بیانگر این است که حاجقاسم هم یکی از برترین تربیتیافتگان مدرسه و مکتب انقلاب و امامین انقلاب است.
حاجقاسم، عبدی از عباد الله بود؛ عبادت حاجقاسم معروف بود، نماز اول وقتش، گریههای شبانهاش، اظهار ارادتش به محضر صدیقه طاهره÷ هم معروف و مشهور است. در یکی از جلساتی که حاجقاسم سلیمانی با خانوادههای شهدا داشت، ایشان با اشک و گریه خطاب به خانواده شهدا، دربارهی حضرت زهرا اینگونه میفرماید:
«هر موقع در جنگ فشارها بر ما حادث میشد و هیچ کاری از دستمان برنمیآمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا÷ نداشتیم؛ در عملیات «والفجر 8» وقتیکه چشممان به آبهای پرطوفان، خشمگین و ترسناک «اروند» افتاد، آنجا هیچ نامی آشناتر از نام حضرت زهرا÷ نداشتیم؛ بنابراین در کنار «اروند» ایشان را در تلألؤ اشکهای غریبانه و مظلومانه بسیجیها صدا زدیم و اروند را با «یا زهرا÷» کنترل و از آن عبور کردیم.
در عملیات کربلای چهار وقتیکه دشمن آتش مسلسلها، خمپارهها و توپهای خود را مستانه بر ساحل باز کرد و جویهایی از خون به «اروند» روانه شد، آنوقت هم همهی تدابیر ازکارافتاده بود و نامی جز نام حضرت زهرا÷ بر زبانها جاری نمیشد.
وقتی هم که عراقیها در کنار اروند ایستاده بودند و رزمندگان را با تیر میزدند، آن زمان هم سلاح کارگر ما حضرت زهرا÷ بود.
در عملیات «کربلای 5» هم وقتیکه مضطر شدیم، نگاهی به آبهای «بوبیان» کردیم؛ آنوقت هم سر خود را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه حضرت زهرا÷ را صدا کردیم.
ایشان خطاب به مادران شهدا خاطرنشان کرده و میفرماید: من قدرت و محبت مادری حضرت زهرا÷ را در هور، غرب کانال ماهی، وسط میدان مین دیدم. وقتی شما مادرها نبودید و فرزندانتان در خون دستوپا میزدند، من حضرت زهرا÷ را دیدم.
ایشان میگوید: وقتیکه دشمن در کنار نیل به حضرت موسی× نزدیک میشد و او با یکچشم خود «نیل» و با چشم دیگرش سپاه ترسناک فرعون را میدید، خدا «نیل» را برای او شکافت؛ حضرت فاطمه÷ هم در هور، کربلای 5، اروند و کوههای سرد و سخت کردستان، [برای رزمندگان ما] مادری کرد»[7] .
این عبد بودن حاجقاسم، همان نماد عبدی است که امیرمؤمنان× دربارهی مالک اشتر میگوید.
امیرمؤمنان× دربارهی مالک اشتر فرمود: «لَا يَنَامُ أَيَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا يَنْكُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ»؛ او را در ایام خوف و خطر نمیخوابید و از دشمن نمیترسید، حاجقاسم سلیمانی نیز مصداقی از شجاعت و نترسیدن بود، آنجاییکه در محاصرهی ۳۶۰ درجهای «آمِرلی» وارد میشود، در «بوکمال» در «حلب» در «تِدمُر» در «مرز عراق» و ... وارد میشود، ورود حاجقاسم به این مناطق، ورود پرخطری بود.
تعابیر مقام معظم رهبری دربارهی ایشان این است که او انسانی شجاع بود و بر دهان خطر میرفت و از دشمن نمیترسید؛ ایشان میفرمایند:
«این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت – بهدهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ نهفقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همینجوری بود؛ خودش و لشکرش- هم باتدبیر بود؛ فکر میکرد، تدبیر میکرد، منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همینجور بود»[8] .
اما با همهی شجاعتی که داشت بر جان مردم هم مراقبت و حراست میکرد.
امام× اینجا دربارهی مالک اشتر فرمود: «لَا يُؤَخِّرُ وَ لَا يُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِي»؛ قدمی جلو و عقب نمیگذاشت، مگر اینکه امر مرا اطاعت کند (مگر بهفرمان من).
حاجقاسم سلیمانی هم سربازی از سربازان رهبری بود که هرگز از فرماندهاش تخطی نکرد؛ وقتی چیزی از او درخواست میکردند میگفت من یک سربازم و وظیفه دارم که سخن و امر مولایم را اطاعت کنم. او همیشه همراه ولایت بود.
وفاداری مالک
جایگاه مالک اشتر برای امام علی×، همانند جایگاه امام علی× برای پیامبر| بود.
امیرمؤمنان علی× پس از شهادت مالك دربارهی او فرمود: «رَحِمَ اللّه ُ مالِكًا، فَلَقَد كانَ لي كَما كُنتُ لِرَسولِ اللّهِ|»[9] ؛ خداوند مالك را رحمت كند! براى من همانگونه بود كه من براى پيامبر خدا| بودم.
یعنی همانگونه که من علی از دستورات پیامبر| تخطی نمیکردم، مالک هم از دستورات من تخطی نمیکند.
قاسم سلیمانی هم حقیقتاً برای مکتب انقلاب و رهبری و شیعه و حتی اسلام، مالک اشتر زمان بود.
شجاعت مالک
حضرت دربارهی شجاعت و استقامت مالک اشتر نیز اینگونه فرمود:
«وَقَدْ جَاءَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّهُ- مَالِكٌ وَمَا مَالِكٌ! وَاللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً- [أَوْ] وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ»[10] .
زمانیکه خبر شهادت مالك اشتر& به امام× رسيد، حضرت فرمود:
مالك چه مالكى! بهخدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود كه هيچ حیوان سم داری به اوج قلّه او نمیرسید (قدرت بالا رفتن از آنرا نداشت)، و هيچ پرندهای بر فراز آن پرواز نمیکرد.
اعلان رضایت امیرمؤمنان علی× از مالک
زمانی شهادت مالک رسید که او آماده شهادت شده بود.
امیرمؤمنان علی× در شهادت مالک اشتر فرمود: «فَرَحِمَهُ اللَّهُ، فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيَّامَهُ، وَلَاقَى حِمَامَهُ، وَنَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ أَوْلَاهُ اللَّهُ رِضْوَانَهُ، وَضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ»[11] ؛ خدا او را رحمت كند، كه ايّام زندگی خود را كامل، و مرگ خود را ملاقات كرد، درحالیکه ما از او خشنود بوديم، خداوند خشنودى خود را نصيب او گرداند، و پاداش او را چند برابر عطا كند.
اگر بخواهیم حاجقاسم را - که مالک اشتر زمان بود - با مالک اشتر مقایسه کنیم، این است که امیرمؤمنان× از مالک اشتر اعلان رضایت کرد و این خیلی مهم است که انسان در مکتبش بهجایی برسد که امام زمانش از او اعلان رضایت کند و به اینمطلب هم تصریح داشته باشد.
زمانیکه خبر شهادت مالک به امیرمؤمنان علی× رسید، حضرت فرمود: «فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيَّامَهُ»؛ او پیمانهاش در زندگی کامل شد؛ یعنی موقع شهادتش فرارسید؛ و بهمعنای این است که شهادت، رسیدن و پخته شدن است؛ اگر میوه بعدازاینکه رسید بر درخت بماند، پوسیده میشود و از بین میرود، انسان هم زمانیکه کامل شد، شهادتش فرامیرسد و شهید میشود.
حاجقاسم هم در سفر آخری خود که به سوریه داشت[12] ، بهبرخی از همراهان خودش فرمود: من و برخی از شماها (چند نفر را مخاطب قرار داد) رسیدهایم و اگر بیشتر از این بمانیم پوسیده میشویم؛ یعنی زمان شهادت من و شما فرارسیده است.
دعای امام× برای رزق شهادت خود و مالک اشتر
حضرت در نامهای که به مالک اشتر مینویسد، برای خود و مالک اینگونه رزق شهادت را از خداوند مطالبه میکند، میفرماید: «وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَعَظِيمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ كُلِّ رَغْبَةٍ، أَنْ يُوَفِّقَنِي وَإِيَّاكَ لِمَا فِيهِ رِضَاهُ مِنَ الْإِقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَيْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ، [مِنْ] مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِي الْعِبَادِ، وَجَمِيلِ الْأَثَرِ فِي الْبِلَادِ، وَتَمَامِ النِّعْمَةِ، وَتَضْعِيفِ الْكَرَامَةِ، وَأَنْ يَخْتِمَ لِي وَلَكَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ، {إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}[13] ، [إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ]. وَالسَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهِ عَلَيْهِ وَ[عَلَى] آلِهِ وَسَلَّمَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً»[14] .
از خداوند بزرگ، بارحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواستهها، درخواست میکنیم كه به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفّق فرمايد، كه نزد او و خلق او داراى عذرى روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيك در شهرها، رسيدن به همه نعمتها و کرامتها بوده، و اينكه پايان عمر من و تو را بهشهادت و رستگارى ختم فرمايد؛ كه همانا ما بهسوی او بازمیگردیم. با درود به پيامبر اسلام| و اهلبیت پاكيزه و پاك او^، درودى فراوان و پيوسته. با درود.
سنگینی شهادت مالک اشتر بر امام×
امام× پس از شهادت مالك اشتر اینگونه فرمود: «{إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}[15] ، {وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}[16] ؛ اللَّهُمَ! إِنِّي أَحْتَسِبُهُ عِنْدَكَ؛ فَإِنَّ مَوْتَهُ مِنْ مَصَائِبِ الدَّهْرِ، فَرَحِمَ اللَّهُ مَالِكاً؛ فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِهِ، وَ قَضى نَحْبَهُ، وَ لَقِيَ رَبَّهُ. مَعَ أَنَّا قَدْ وَطَّنَّا أَنْفُسَنَا عَلَى أَنْ نَصْبِرَ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ بَعْدَ مُصَابِنَا بِرَسُولِ اللَّهِ|، فَإِنَّهَا أَعْظَمُ الْمَصَائِبِ»[17] .
فرمود: ما همه از اوييم و بهسوی او برمیگردیم. حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است! بار خدايا! من آنرا بهحساب تو میگذارم؛ چراکه درگذشت او از مصیبتهای روزگار است. خداوند، مالك را بيامرزد! بیشک، او به پيمانش وفا كرد و مرگش فرارسيد و پروردگارش را ملاقات كرد. بااینحال، ما خويشتن را آماده کردهایم كه بعد از مصيبت پيامبر خدا ـ كه بزرگترین مصیبتها بود ـ بر هر مصيبتى شكيبايى كنيم.
در روایت دیگری نیز اینگونه آمده است:
عن علقمة بن قيس النخعي ـ بَعدَ شَهادَةِ مالِكٍ الأَشتَرِ ـ: «فَما زالَ عَلِيٌّ يَتَلَهَّفُ ويَتَأَسَّفُ حَتّى ظَنَنّا أنَّهُ المُصابُ بِهِ دونَنا، وقَد عُرِفَ ذلِكَ في وَجهِهِ أيّاماً»[18] ؛ علقمة بن قيس نخعى میگوید ما علی× را بعد از شهادت مالک اینگونه دیدیم که: پس از شهادت مالك اشتر، على× پيوسته اندوهگين و ناراحت بود، تا آنجا كه پنداشتيم اوست كه مصیبتدیده است نه ما. اين اندوه، روزهايى چند از چهره وى آشكار بود.
گریههای مقام معظم رهبری هم عین جملههای سنگین مولا علی× در شهادت مالک اشتر است. البته نمیخواهیم مقایسه فردی بکنیم؛ اما هرکسی در هرزمانی نمادی پیدا میکند. شهادت مالک بر امیرمؤمنان× خیلی سخت و گران آمد؛ همانگونه که شهادت حاجقاسم بر مقام معظم رهبری خیلی سخت و گران آمد و دلیل براین سخن و مطلب اشکها و گریههایی است که ایشان در شهادت حاجقاسم ریختند؛ و بههنگام نماز بر پیکر مطهر حاجقاسم گریه کردند و چند مرتبه فرمودند: «اَللّهُمَّ! إنَّا لانَعلَمُ مِنهُ إلّا خَيرًا».
این اشکها و گریهها در فراق حاجقاسم، حکایت و بیانگر سنگینی این مصیبت است.
انقلاب اسلامی ایران نیز مکتب و مدرسهی تربیت کادر و نیروهای زبده و خالص و شایستهای برای خدمت به اسلام و انقلاب بود.
حاجقاسم سلیمانی نمونهی بارزی از تربیتیافتگان مکتب انقلاب و مدرسهی نظام اسلامی است.
حاجقاسم سلیمانی بهتعبیری شیعهی تنوری انقلاب بود؛ همانند آن شیعهای که وقتی امام صادق به وی دستور میدهد که داخل تنور آتش شود و او هم میرود[19] ؛ در انقلاب اسلامی ایران هم اگر بخواهیم شیعهی تنوری را معرفی کنیم کسی جز حاجقاسم نیست. رفتن به مکانهای پرخوف و خطری مثل «بوکمال»، مثل «آمِرلی» و ... خوف و خطرش کمتر از رفتن در تنور آتش نبود.
امامین انقلاب دربارهی از این شخصیت به عظمت و بزرگی یادکردهاند و مطالبی را دربارهی وی فرمودهاند، چنانچه دقت کنیم، خواهیم دید شبیه همان تعابیری که دربارهی مالک اشتر واردشده، دربارهی شهید حاجقاسم بیان شده است که بهبرخی از این تعبیرات از مقام معظم رهبری در ذیل اشاره میکنیم:
• او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود[20] .
• پایهگذاری امثال قاسم سلیمانیها، در جنگ، در دوران دفاع مقدّس گذاشته شد[21] .
• شهید سلیمانی قهرمان ملّت ایران است، بهخاطر اینکه ملّت ایران داشتههای فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزشهای خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید[22] .
• دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است[23] .
• این مسألهی بروز یک جریانِ بهظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقهها و علیه مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیشبینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم میبینم در وضع دنیای اسلام - اسم آورد از بعضی از کشورها - یک جریانی دارد بهوجود میآید؛ بعد از مدّتی داعش بهوجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود[24] .
• روحیهی فداکاری و نوعدوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوعدوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت[25] .
• اهل معنویّت و اخلاص و آخرتجویی بود؛ واقعاً معنوی بود، واقعاً اهل معنا و اهل اخلاص بود، و اهل تظاهر نبود[26] .
• آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همهی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، اینجور نمیتوانست [جلوی دشمن] برود[27] .
• حاجقاسم صدبار در معرض شهادت قرار گرفته بود؛ این بار اوّل نبود، ولی در راه خدا، در راه انجاموظیفه، در راه جهاد فیسبیلالله پروا نداشت؛ از هیچ چیز پروا نداشت؛ نه از دشمن پروا داشت، نه از حرف اینوآن پروا داشت، نه از تحمّل زحمت پروا داشت[28] .
• این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت – بهدهان خطر میرفت و ابا نداشت؛ نهفقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همینجوری بود؛ خودش و لشکرش- هم باتدبیر بود؛ فکر میکرد، تدبیر میکرد، منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همینجور بود[29] .
• یک خصوصیّت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصهی نظامی بود، هم درعینحال بهشدت مراقب حدود شرعی بود[30] .
• مراقب بود که به کسی تعدّی نشود، ظلم نشود؛ احتیاطهایی میکرد که معمولاً در عرصهی نظامی، خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند؛ [لکن] او احتیاط میکرد. بهدهان خطر میرفت؛ امّا جان دیگران را تا میتوانست حفظ میکرد؛ مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش، همکارانش در ملّتهای دیگر که در کنار او بودند، بود[31] .
• در مسائل داخل کشور -چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقهای و فعّالیّتهای منطقهایِ او بود- اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بهشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود امّا در عالَم انقلابیگری چرا، بهشدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوانالله علیه) بود[32] .
• او به کمک ملّتهای منطقه یا با کمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همهی نقشههای نامشروع آمریکا در منطقهی غرب آسیا را خنثی کند.[33]
• شخصیتهای ایمانی وقتیکه این ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش میشود شخصیتی مثل این، که قدرتهای بزرگ او را تحسین میکنند، حتّی دشمنانش او را تحسین میکنند[34] !
• ما شهید زیاد داریم - در بین سرداران هم شهید داریم، در بین آحاد معمولی هم شهید داریم - امّا شهیدی که بهدست خبیثترین انسانهای عالم یعنی خود آمریکاییها بهشهادت برسد و آنها افتخار کنند که او را توانستند شهید کنند، چنین شهیدی غیر از حاجقاسم من کس دیگری را یادم نمیآید[35] .
• جهادش جهاد بزرگی بود، خدای متعال شهادت او را هم شهادت بزرگی قرار داد[36] .
• او همهی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود[37] .
• شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود -شهادتش هم مکمّل این معنا بود- اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد[38] .
• درواقع ایشان (شهید سلیمانی) نرمافزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد، به ملّتها سرایت داد[39] .
• با رفتن او به حول و قوهی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد[40] .
• این شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است[41] .
• آن روزی که دهها میلیون در ایران، و صدها هزار در عراق و بعضی کشورهای دیگر بهپاس خونِ فرمانده سپاه قدس به خیابانها آمدند و بزرگترین بدرقهی جهان را شکل دادند، این یکی از ایامالله است[42] .
• بدانید که مردم قدر پدر شما (شهید قاسم سلیمانی) را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، اینجور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ اینکه دلها اینجور همه متوجّه میشوند، نشاندهندهی این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت، مرد بزرگی بود. خدا انشاءالله درجاتش را عالی کند[43] .
• قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را اینجور برجسته کرد[44] .
• شهادت او، زندهبودن انقلاب در کشور ما را به رخ همهی دنیا کشید[45] .
• شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه اینجور است- هم بهشهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد[46] .
• قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند[47] .
• شهید سلیمانی، هم در زمان زندهبودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد[48] .
• بنده قلباً و زباناً او را تحسین میکردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه بهوجود آورد، در مقابل او من تعظیم میکنم[49] .
• حاجقاسم از آنهایی است که شفاعت میکند[50] .
• فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامهی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد[51] .
• خوشا به حالش، خوشا به حالش، خوشا به حالش! او به آرزوی خودش رسید؛ او آرزو داشت؛ برای شهید شدن گریه میکرد؛ خب خیلی از رفقایش هم رفته بودند و داغدار رفقایش هم بود؛ امّا در خودش هم شوق بهشهادت جوری بود که اشک او را جاری میکرد؛ به آرزوی خودش رسید[52] .
• سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسهی درسآموز، با این چشم نگاه کنیم آنوقت اهمیت این قضیّه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیّه روشن خواهد شد[53] .
• من یاد شهید سلیمانی عزیزمان را هرگز فراموش نمیکنم[54] .
اینها ارزشهایی است که حاجقاسم سلیمانی داشت و برای ما بهوجود آورد.
«روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.»