1400/07/20
موضوع: مباحث مقدماتی علم اصول (از ابتدای اصول)/مقدمه سوم /کیفیت ورود مرحوم آخوند به بحث و معرفی منابع مطالعاتی
بحث در مقدمات علم اصول بود؛ به مقدمه سوم که نگاهی به کتاب «کفاية الأصول» و ترتیب آن و کیفیت ورود مرحوم آخوند به بحث اصول بود رسیدیم.
مرحوم آخوند در آغاز بحث در اول کتاب «کفاية الأصول» اولین بحثی که به آن ورود پیدا میکند بحث چند امری است که در مقدمه بیان شد. امر اول، اختصاص به اجزاء العلم و اجزاء علم اصول فقه داشت، اما در ورود به بحث، اولین گامی که مرحوم آخوند برمیدارد، میگوید:
«ان موضوع کل علم - وهو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه، اي بلا واسطة فی العروض - هو نفس موضوعات مسائله عيناً»[1] .
یعنی آنچه که مورد عنایت و توجه مرحوم محقق خراسانی (آخوند) در این عبارت است، اینکه در امر اول پیش از آنکه بهموضوع علم اصول فقه بهعنوان یکی از اجزاء اصول فقه بپردازد، سخن خود را با بیان دربارهی موضوع مطلق العلم آغاز میکند. یعنی ابتدا به موضوع هر علمی اشاره میکند.
تعبیر مرحوم آخوند& این است که موضوع هر علمی عیناً نفس موضوعات همان مسائلش هست، یعنی موضوع مسائل علم با موضوع خود علم یکی است، موضوع مطلقاً روی علم رفته درحالیکه بهطور طبیعی اقتضا میکرد چون بحث ما دربارهی علم اصول فقه است، پس باید ابتدا وارد علم اصول فقه بشویم و مستقیم موضوع علم اصول فقه و اجزاء علم اصول فقه را بیان کرده و مطرح نماییم. اما مرحوم آخوند ابتدا دربارهی مطلق علم و اجزاء آن که از جملهی آنها موضوع علم است بحث میکند و سپس وارد بحث دربارهی علم اصول میشود.
اینکه چرا مرحوم آخوند اینگونه وارد بحث شده درحالیکه این بحث خارج از بحث اصول است و در بحث استنباط و اجتهاد هم هیچ تأثیری ندارد (موضوع علم را آنهم اجتهادٍ بیان میکند، ولی در اجتهاد هیچ تأثیری ندارد)، اما مرحوم آخوند اینجا ورود پیدا میکند؟
استاد: در مقام پاسخ اینگونه میگوییم که این امری متداول بین همه فقها و علما بودهاست؛ همه علما وقتی میخواستند بحثی را شروع کنند، چه در اصول فقه، چه در منطق، چه در لغت و چه در بخشهای دیگر هرجا میخواستند ورود به بحث داشته باشند، اول مقدمهای را دربارهی علم اصول مطرح میکردند، سپس به سراغ علم خاص میرفتند و به آن ورود پیدا میکردند.
به تعبیری، امر متداول و معروف در میان متقدّمین این بوده که قبل از ورود به هر بحثی ابتدا دربارهی برخی از موضوعاتی سخن میگفتند که از آنها تعبیر بهرئوس ثمانیه میکردند؛ دربارهی هشت سرنخ و رأس بحث میکردند. و برخی نیز دو رأس به آن رئوس ثمانیه اضافه کرده و گفتهاند که رئوس عشره؛ یعنی از ده رأس بحث کرده و سپس به موضوع اصلی میپرداختند. مثلاً اگر میخواستند دربارهی علم منطق صحبت کنند، قبلاز اینکه موضوع منطق و مسائل منطق را بیان کنند، سیرهی آنها این بود که اول ده مسأله را دربارهی مطلق علم بیان میکردند، سپس وارد بحث میشدند.
مقصود از رئوس نیز عبارت است از سرنخهایی که انسان را به مقاصد و محتواها و مباحث اصلی میرساند.
آن رئوس ثمانیه و یا عشره عبارتند از:
1. موضوع العلم.
2. تعریف العلم.
3. غرض العلم.
4. مؤلف و تعریف مؤلف.
5. تعریف کتاب.
6. رتبه علم.
7. اقسام علم؛ یعنی ساختاربندی و فصلبندی آن علم؛ اینکه شامل چه فصول، بخشها و ابوابی میشود.
8. انحاء تعلیمیّه؛ یعنی گونهها و روشهای آموزشی آن علم.
بعضیها که در بین معاصرین هم دیده میشدند، دو رأس دیگر به این رئوس ثمانیه اضافه کردند و شد رئوس عشره؛ آن دو رأس که اضافه شده عبارتند از: ۱- ضرورت و اهمیت علم ۲- تاریخچه و پیشینهی آن علم
این سیرهی متداول در بین متقدّمین بوده که در این عصر هم بعضی همان سیره را ادامه داده و میدهند.
اما متأخّرین، برخلاف متقدّمین فقط به سه روش پرداختهاند؛ یعنی از آن رئوس ثمانیه سه رأس را انتخاب کردهاند: ۱- تعریف علم ۲- موضوع علم ۳- فایده علم
از این سه مورد که عرف متأخّرین است، مرحوم آخوند فقط دو مورد از آنها را بیان کردهاست: 1- تعریف 2- موضوع علم.
ایشان روشی جدیدی را ابتکار نکرده و انجام ندادهاست، بلکه سیرهی متداولی بوده که متقدّمین آن را انجام میدادند تا انسان را به مقاصد آن علم نزدیک کنند. اما متأخّرین سه رأس و مرحوم آخوند نیز دو رأس را بیان کرده و به آن میپردازد.
بنابراین میتوان دربارهی مرحوم آخوند به نکته دیگری هم اشاره کرد که چون علم پیدا کردن هر خاصی، مسبوق به علم به عام است، لذا برای آشنایی بهتر نسبت به خاص، در مرحله اول به موضوع و تعریف عام؛ یعنی علم به نحو مطلق میپردازند و سپس به موضوع خاص وارد میشوند.
نکته دیگری که نیز میتوان دربارهی مرحوم آخوند به آن اشاره نمود این است که چرا جناب آخوند اول به سراغ موضوع مطلق علم رفته و بعد آمده دربارهی موضوع اصول فقه بحث کردهاست؟ مرحوم آخوند خود التفات به این نکته داشته که علم پیدا کردن به هر خاصّی مسبوق به علم پیدا کردن به عامّ آنست؛ یعنی اگر انسان میخواهد به خاص علم پیدا کند، مسبوق به عامّ است، انسان ابتدا باید آن مطلق العلم را بداند تا به علم خاص برسد. ایشان هم همین روش را پیاده کرده و از این باب وارد شدهاست.
اتفاقاً بعضی از بزرگان به این مسأله تصریح کردهاند که علم به خاص مسبوق به علم عامّ است.
این را برخی دیگر که صاحب نظر در سایر علوم هستند نیز تصریح نمودهاند؛ یعنی این امر اختصاص به اصول فقه تنها ندارد و در همه علوم اینگونه است؛ و شاید هم از سایر علوم به اصول فقه تسری پیدا کرده است.
کتاب «الرّسالة الشمسيّة» نوشتهی جناب کاتب قزوینی است که در حوزه قزوین تدریس میکرد. وی از اساتید علامه حلی و از شاگردان خواجه نصیر طوسی است.
کاتب قزوینی، آن را برای خواجه شمس الدین محمد جوینی نوشته و به همین دلیل آن را «الرّسالة الشمسيّة» نامیده است.
شرحهای گوناگونی هم بر این کتاب نوشتهاند. از جمله شروحی که بر این کتاب نوشتهشده، شرح جناب قطبالدین رازی است. ایشان از شاگردان مبرّز علامه حلّی و از علمای قرن هشتم است و شرحی را بر کتاب «الرّسالة الشمسيّة» جناب کاتب قزوینی مینویسد.
ایشان در شرح خود زمانیکه دربارهی موضوع مطلق العلم قبل از موضوع علم خاص صحبت میکند، اینگونه میگوید:
«ولما کان موضوع المنطق اخص من مطلق الموضوع والعلم بالخاص مسبوق بالعلم بالعام، وجب اوّلا تعريف مطلق العلم حتی يحصل معرفه موضوع المنطق».
چون موضوع منطق اخص از مطلق موضوع است، علم خاص هم مسبوق بر علم عامّ است. اول باید مطلق العلم را تعریف کنیم تا اینکه معرفت نسبت به موضوع منطق که علم خاص است حاصل شود؛ یعنی اول باید به مطلق علم توجه کنیم تا بتوانیم به آن علم خاص برسیم.
اما اینکه آیا این کار ضرورت دارد یا ندارد؟ فیه بحثٌ
نظر استاد: در اینکه آیا ضرورت دارد انسان مطلق العلم را بداند تا به علم خاص برسد یا ضرورت ندارد؟ بهنظر میرسد ضرورت ندارد؛ اما این کار یک سیرهی پسندیدهای بودهاست؛ لذا همین شیوه مبنای صاحب کفایه هم قرار گرفته و ایشان هم برهمین مبنا به بحث ورود پیدا کردهاست.
این کیفیت ورودمان به مباحث علم اصول است.
معرفی منابع اطلاعاتی
بحث دیگری که در اینجا لازم است بیان کنیم، معرفی منابع اطلاعاتی است.
اوّلاً: بهجهت اینکه سبک بحثمان بر مبنای کتاب «کفاية الأصول» مرحوم آخوند است، اولین منبع خود کفایه است که باید مورد مداقّه و مطالعه قرار بگیرد.
ثانیاً: شروح کفایه است؛ شروح متعدد و زیادی بر این کتاب نوشته شده که به مهمترین و بهترین آن شروح در ذیل اشارهای میکنیم:
1. أحسن الشروح بر کتاب «کفاية الأصول»، کتاب «منتهی الدّراية» جناب مروج است که شرح بسیار دقیق و جامع و مفیدی است و میتوان آن را أحسن الشروح معرفی کرد.
2. دومین شرح بر کتاب «کفاية الأصول»، کتاب «عناية الأصول» مرحوم فیروزآبادی یزدی است که ۴ جلد است و کتاب بسیار مفیدی است که محصول درس خارج ایشان است، اما عنوان آن را «عناية الأصول» گذاشتهاست.
3. کتاب «إيضاح الكفاية» که پیاده شده درسهای مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی است که در آخرین دورهای که ایشان در سال ۵۹ تدریس کرد، جمع آوری شد و با عنوان «إيضاح الكفاية» نامگذاری شد که در چند جلد آمده است. این کتاب هم از جمله شروح خوب و مفید بر کفایه است.
4. کتاب «شرح کفاية الأصول» آقای محمدی خراسانی است؛ ایشان از اساتید حوزه قم هستند، این کتاب از جمله شروح خوبی است که در ۳ جلد آمده تحت عنوان «شرح کفاية الأصول» نوشته شده و مطالب بسیار خوبی هم در متن و هم در پاورقی آوردهاست.
5. در مرحله بعد از کفایه و شروح آن توصیه میکنیم اگر میخواهید مطالعه کنید، تقریرات برخی از بزرگان از جمله مرحوم محقّق نائینی& را ببینید. ایشان محقّق و مجتهدی نوآور بوده که تقریرات زیادی هم نوشتهاست:
• از معروفترین آنها «أجود التقريرات» است که به قلم مرحوم سید خوئی& است و در «موسوعة الامام الخوئي» هم آمده است.
• یکی هم «فوائد الأصول» است که از جمله تقریرات محقّق نائینی& است و به قلم کاظمی نوشته شده است. هر دوی این تقریرات، جزء تقریرات بسیار خوب و مفید است که باید مورد ملاحظه قرار بگیرد.
6. تقریرات آقاضیاء عراقی(محقق عراقی) نیز از جمله تقریرات خوب و مفیدی است که وجود دارد. ایشان از فُحول در علم اصول است و سخنان خوب، عالمانه و مفیدی دارد.
• از جمله آن تقریرات، کتاب «نهاية الأفکار» است که به دست سید بروجردی نوشتهشده است.
• همچنین تقریراتی که به دست میرزا هاشم آملی که از شاگردان آقاضیاء است، نوشتهشده، تقریرات بسیار مفید و ارزشمندی است. مجموعه کتابهای مرحوم میرزا هاشم آملی در باب اصول فقه، کتابهای بسیار مفید و خوبی است که در این زمینه نوشتهشده است.
7. تقریرات مرحوم امام خمینی+؛ چه «تهذيب الأصول» که به قلم آقای سبحانی نوشتهشده و چه «مناهج الوصول إلى علم الأصول» که از جمله تقریراتی است که به قلم خود مرحوم امام+ نوشتهشده است.
8. تقریرات مرحوم سید خویی&؛ کتاب «مصباح الأصول» نیز از جمله کتابهای بسیار مفید و ارزشمندی است که در این باره نوشته شده است.
9. همچنین مباحث آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی که با عنوان «بحوث في علم الأصول» نوشته شدهاست.
10. آثار اصولی سید محمد باقر صدر که در باب اصول نوآوری داشت و باقیمانده است.
11. کتاب «انوار الأصول» آیتالله مکارم شیرازی که در ۳ جلد توسط آقای قدسی نوشتهشده، که کتاب مختصر و مفید و ارزشمندی است.
آیتالله مکارم بحثهایشان را با بیانی ساده و با نظم و ترتیب خاصی انجام میدهند که مفید و ارزشمند است و میتواند مورد مطالعه قرار بگیرد.
و دیگر کتابهایی که در این زمینه نوشتهشده و میتوانیم به آن مراجعه کنیم و مورد استفاده قرار دهیم.