99/10/29
موضوع: شرح حکمت های نهج البلاغه/ معرفی گردآورنده نهج البلاغه/ معرفی نهج البلاغه و جایگاه اهمیتی آن
درس سوم:
معرفی گردآورندهی نهجالبلاغه
سؤال: گردآورنده نهجالبلاغه کیست و از چه جایگاهی و از چه شخصیت رجالی و معنوی برخوردار است؟ چه انگیزهای سبب شد که کتاب نهجالبلاغه را جمعآوری کرده، تألیف کند، بنویسد و این اثر نفیس را در اختیار جامعه اسلامی و فرهنگی و جامعه بشری قرار بدهد؟
در این موضوع نکاتی را باید محضر عزیزان تقدیم کنم.
نکته اول: همانگونه که همه شما می دانید گردآورنده نهجالبلاغه، مرحوم سید رضی& است؛ وی از علمای بزرگ قرن چهارم به شمار میآید، ایشان در سال ۳۵۹ ﻫ ق در بغداد به دنیا آمد؛ یعنی متولد قرن چهارم است و در اواخر قرن چهارم و آغاز قرن پنجم از دار دنیا رفت.
سیدرضی شخصیت بسیار بزرگ و ارزشمندی است؛ نام وی محمد و کنیهاش ابوالحسن است، و بعدها به شریف رضی و سید رضی ملقب شد؛ ایشان از سادات است، لکن منظور از لفظ سید در اینجا به معنای لقب عامیانه آقا نیست، بلکه لفظ سید جزئی از نام و اسم این عالم بزرگوار است، چون بین سید خصوصاً در اصطلاح عرب فرق است، لفظ سید گاهی به عنوان لقب به کار برده میشود که در نوشتار باید با الف و لام نوشته شود، مانند: السید، اما گاهی لفظ سید جزئی از نام شخص است، مانند افرادی که از ذراری حضرت زهرای مرضیه÷ میباشند، مانند: سید حسن، سید حسین و ...
این لفظ سید جزئی از نام ایشان می باشد و وقتی که سید جزء نام باشد در اصطلاح عربی بدون الف ولام نوشته میشود، نام الف و لام ندارد، اما لقب الف و لام دارد؛ لفظ سید در مورد سیدرضی جزئی از نام اوست، سید محمد ملقب به شریف رضی است.
پدر سید رضی«وكان أبوه النقيب أبو أحمد جليل القدر عظيم المنزلة في دولة بني العباس ودولة بني بويه ولقب بالطاهر ذي المناقب و خاطبه بهاء الدولة أبو نصر بن بويه بالطاهر الأوحد وولي نقابة الطالبيين خمس دفعات ومات وهو متقلدها بعد أن حالفته الأمراض وذهب بصره وتوفي عن سبع وتسعين سنة فإن مولده كان في سنة أربع وثلاثمائة وتوفي سنة أربعمائة ...
ودفن النقيب أبو أحمد أولا في داره ثم نقل منها إلى مشهد الحسين×»[1] .
پدر وی از جمله ساداتی است که نسلش به موسی بن جعفر× میرسد، لذا از سادات موسوی به حساب میآید، نسل پدر ایشان با شش واسطه به موسی بن جعفر× میرسد، وی معروف به ابواحمد حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر و از نسل ابراهیم بن موسی بن جعفر‘ است.
وی شخصیتی بزرگ و با عظمت بود که از نقباء به شمار میرفت و نقیب سادات بود.
در سابق اینچنین بود که سادات نقیب و بزرگی داشتند که وی رئیس این قبیله و رشتهای از سادات به شمار میرفت، زمانیکه شجره نامهی آنها به او میرسید وی آن را تایید میکرد و امور این سادات را اداره می کرد، لذا هر کسی نمیتوانست ادعای سیادت کند؛ اما متاسفانه بحث نقبا و نقیب در امور سیادت در جامعه امروزی کمرنگ شده که باید احیا شود، البته در برخی از کشورها احیا شده و وجود دارد، به عنوان مثال، در برخی از مناطق کشور هند، سادات رضوی که قریب به ۱۰ هزار نفر ساکناند و اغلب آنها هم از سادات و از احفاد امام رضا× به شمار میروند؛ در آنجا نقبای ساداتشان را احیا کرده و شجره نامهی سادات را در اختیارشان قرار میدهند که این کار آرام آرام دارد احیا میشود، ولی در برخی از مناطق کمتر وجود دارد. این سخن در معرفی پدر مرحوم سید رضی بود که شخصیتی بزرگ و مورد احترام بوده است.
مادر سید رضی«وأم الرضي أبي الحسن فاطمة بنت الحسين [بن أحمد] بن الحسن الناصر الأصم صاحب الديلم وهو أبو محمد الحسن بن علي بن الحسن بن علي بن عمر بن علي بن أبي طالب× شيخ الطالبيين وعالمهم وزاهدهم وأديبهم وشاعرهم ملك بلاد الديلم والجبل ويلقب بالناصر للحق جرت له حروب عظيمة مع السامانية وتوفي بطبرستان سنة أربع وثلاثمائة وسنه تسع وسبعون سنة وانتصب في منصبه الحسن بن القاسم بن الحسين الحسني ويلقب بالداعي إلى الحق. وهي أم أخيه أبي القاسم علي المرتضى أيضا»[2] .
مرحوم سید رضی& گردآورنده نهج البلاغه از مادری بسیار بزرگ، عفیفه و پاکدامن تولد یافت، مادر وی هم دامن پاکیزه ای داشت و هم از ناحیهی پدر از صلب طاهری برخوردار بود؛ مادر سید رضی فاطمه نام داشت و او هم از سادات بود، سیدرضی از دو طرف پدر و مادر سید بوده و در اصطلاح عامیانه امروزی جزء سادات دو طرفه بوده است، مادر ایشان از ناحیهی شجرهی سادات با چندین واسطه به احفاد امیرمؤمنان علی× میرسد و جزء سادات علوی و از نسل امیرمؤمنان است.
فاطمه، دختر حسین بن احمد بن حسن ... تا اینکه نسلش به امام علی× میرسد، وی زنی بسیار پارسا و با تقوا بود، و به همین دلیل هم توانست فرزندانی همانند سید رضی و برادر بزرگترش سید مرتضی را به دنیا آورد، دو برادری که شاید بتوان گفت در عالم کمنظیر یا بینظیرند و حق بزرگی بر عالم اسلام دارند.
سید مرتضی که برادر بزرگتر سید رضی است، خلف شیخ مفید& است، یعنی مرجعیت علمی عالم تشیع بعد از شیخ مفید به سید مرتضی رسید؛ و مرجعیت علمی بعد از شیخ مفید به سید رضی (گردآورنده نهج البلاغه) نرسید، علتش هم اینست که مدت عمر وی کوتاه بود و ۴۷ سال بیشتر عمر نکرد، ایشان متولد ۳۵۹ و متوفای ۴۰۶ ﻫ ق است، یعنی ۴۷ سال عمر کرد؛ البته در همین مدت کوتاه از عمرش آثار متعددی از وی باقی مانده که از برکات دامن پاک این مادر بوده است، پدر و مادری با ارزش و با فضیلت، خصوصاً مادر وی که بسیار پاک دامن و ارزشمند و بزرگوار داشت.
از جمله فضائل سیدرضی شاعر بودن وی میباشد، ایشان شاعری عرب و بسیار با نبوغ و با ادب بود و کتابهایی هم در باب صرف و نحو دارد که بسیار مورد توجه قرار دارد، سید رضی یک بیت شعر در رثای مادرش سروده که کفایت از عظمت مقام مادرش می کند، در آن بیت شعر اینچنین گفته:
لَوْ کانَ مِثْلُک کلَّ امٍّ بَرَةً غَنی الْبَنُونُ بِهْا عَنِ الآباءِ[3]
مادرم! اگر همه مادران مانند تو نیکو کار و پاک سرشت بودند، هیچ فرزندی نیاز به سرپرستی پدر نداشت.
یعنی اگر همه مادران همانند تو برای فرزندانشان هم مادری و هم پدری میکردند، هیچ فرزندی نیاز به سرپرستی پدر نداشت.
این سخن خود حکایت از عظمت پاک سرشتی و نیکوکاری و عظمت این مادر میکند که کار پدری را هم برای سیدرضی میتوانست انجام بدهد.
شاگردی سید رضی و برادرش سید مرتضی از محضر شیخ مفیدداستان شاگردى سید رضى و سید مرتضى، نزد شیخ مفید& بسیار جالب و شنیدنى است:
«وحدثني فخار بن معد العلوي الموسوي&، قال: رأى المفيد أبو عبد الله محمد بن النعمان الفقيه الإمام في منامه، كأن فاطمة بنت رسول الله| دخلت عليه، وهو في مسجده بالكرخ، ومعها ولداها الحسن والحسين‘ صغيرين، فسلمتهما إليه، وقالت له: علمهما الفقه، فانتبه متعجبا من ذلك، فلما تعالى النهار في صبيحة تلك الليلة التي رأى فيها الرؤيا دخلت إليه المسجد فاطمة بنت الناصر، وحولها جواريها، وبين يديها ابناها محمد الرضي وعلي المرتضى صغيرين، فقام إليها وسلم عليها، فقالت له: أيها الشيخ! هذان ولداي قد أحضرتهما لتعلمهما الفقه، فبكى أبو عبد الله، وقص عليها المنام، وتولى تعليمهما الفقه، وأنعم الله عليهما، وفتح لهما من أبواب العلوم والفضائل ما اشتهر عنهما في آفاق الدنيا، وهو باق ما بقي الدهر»[4] .
از جمله فضائل این مادر و ویژگیهای وی و فرزندانش، از جمله خود سید رضی این است که وی شاگرد شیخ مفید& است، و این شاگردی سید رضی و برادرش سیدمرتضی از شیخ مفید هم در حقیقت الهامی از طرف حضرت صدیقه طاهره‘ بوده است؛ خواب معروفی است که نقل شده و ابن ابی الحدید هم در شرح نهجالبلاغه نقل میکند و در منابع دیگر هم این خواب را نقل کردهاند به طوری که تقریباً جزء مشهورات شده و قابل انکار و تردید نیست. و آن خواب اینگونه بوده که مرحوم شیخ مفید& فقیه بزرگ و عالیمقام امامیه، شبی در عالم خواب حضرت فاطمه زهرا÷ دختر رسول اکرم| را میبیند (که در اینجا باید در شخصیت شیخ مفید& تأمل کنیم که حضرت زهرا‘ او را انتخاب میکند و به خواب او می آید) که ایشان در حالیکه دست دو فرزند کوچکش، حسن و حسین‘ را گرفته بود وارد مسجد کرخ در یکى از محلههاى قدیمى شهر بغداد شد و آنها را به وى سپرد و گفت: «عَلَّمَهُمَا الفِقه» به این دو فرزند فقه بیاموز.
شیخ مفید& شگفت زده از خواب برخاست، متحیر شده و با خود میگوید: این چه خوابی بود که من دیدم، من شیخ مفید کجا و فاطمهی زهرا و فرزندانش امام حسن و امام حسین^ کجا، من شاگرد مکتب آنها هستم و از آنها چیزی یاد میگیرم، چه شده که حضرت زهرا÷ از من میخواهد که به امام حسن و امام حسین‘ علم فقه بیاموزم، چون صبح شد مطابق معمول به مسجد رفت، مدتى نگذشته بود که دید «فاطمه بنت ناصر» مادر پاک و پارساى سید رضى و سید مرتضی در حالىکه فرزندان کوچکش سید رضى و سید مرتضى را به همراه داشت همراه با خدمتکاران خویش وارد مسجد شد، شیخ مفید تا آنها را دید از جا برخاست و به «فاطمه بنت ناصر» سلام کرد، مادر سید رضی رو به شیخ مفید کرد و گفت: اى شیخ! این دو فرزندان من هستند، آنان را نزد شما آوردم که به ایشان فقه بیاموزی، شیخ مفید& تا این این سخن را شنید به یاد رویای صادقه شب گذشتهاش افتاد و فهمید که آن خواب رویای صادقه بوده است، حضرت زهرا÷ در خواب به شیخ مفید اعلام کرد که اینها، یعنی سید رضی و سید مرتضی فرستادههای من هستند. در تعبیر اینگونه دارد که اشک در چشمان شیخ مفید حلقه زد و شاید به گریه افتاد و از آنها استقبال کرد و آنها را پذیرفت و آنگاه داستان خواب خود را براى «فاطمه بنت ناصر» بازگو نمود، و بدینسان شیخ مفید به تعلیم و تربیت آن دو کودک همت گماشت، و خداوند نیز بر آنان منت گذاشت، و درهاى دانش و فضایل فراوانى را به روى آنان گشود و از آنان آثار ماندگار و مفیدى در روزگار به جاى ماند.
فرزند اول «فاطمه بنت ناصر» سید مرتضی& بود که در مرجعیت علمی و فقهی شیعه خلف شیخ مفید شد و ان شاء الله شرح حالش در جای خود بیان می شود، اما فرزند دوم ایشان سید رضی عمری کوتاه داشت و در زمان حیات استادش شیخ مفید& رحلت نمود، اما با تالیفات درخشان خویش تا ابد ماندگار گردید .
درست است که این سید بزگوار چهل و هفت سال بیشتر عمر نکرد، اما با گردآوری کتاب شریف نهجالبلاغه خدمت شایانی به مذهب تشیع کرد و در بیان مظلومیت جد امجدش آقا امیرمؤمنان علی× گامی مهم برداشت.
شیخ مفید& از استوانههای علم نه فقط برای عالم تشیع، بلکه عالم و استادی برای شیعه و سنی بوده است و سید رضی و سید مرتضی هم همانند شیخ مفید جزء اساتید و بزرگان و علمایی هستند که از محضر عالمان اهل سنت بهره برده و متقابلاً به آنها هم بهره رساندهاند، یعنی اینها محوری برای ارتباط علمای اهل سنت و علمای شیعه بودند.
شیخ مفید و تالیف کتاب احکام النساء به درخواست مادر سید رضیاین مادر علویه که نسبش با شش واسطه به امیرمؤمنان علی× میرسد، زنی با کمال و دانش، و با فضیلت بود و شیخ مفید& که از علمای طراز اول به شمار میرود به درخواست این بانوی محترمه کتاب «احکام النساء»[5] را نوشت و با اسلوب زیبایی به بانوان مسلمان عرضه نمود، مادر سید رضی از شیخ مفید درخواست میکند تا کتابی دربارهی احکام بانوان بنویسد تا وی بتواند در جامعه برای بانوان بیان کند تا آنها بهرهمند شوند، شیخ مفید هم این کتاب را مینویسد و آن را به مادر سید رضی و سید مرتضی هدیه میدهد و این افتخار را در حقیقت نصیب وی میکند.
این بانوی فرهنگ پرور، در دامن پر مهر خویش، دو دانشمند بی بدیل تربیت کرد که در جامعه اسلامی افتخارات مهمی آفریده و به درجات عالی رسیدند. آنان در اثر تربیت چنین مادری، در فضائل اخلاقی، علم و ادب، عزت نفس، شهامت، علوّ همت، علوم قرآنی و مدیریت اجتماعی، سرآمد عصر و زمان خود بوده و موافق و مخالف شیفته مقامات عالی و کمالات معنوی آنان گردیدند.
خدمات این دو دانشمند بزرگ اسلامی، مرهون زحمات مادر خوش فکر و فرهنگ دوستشان میباشد.
سید مرتضی و سید رضی دو برادری هستند که با الهام حضرت صدیقه طاهره÷ در درس و مکتب شیخ مفید& درس خواندهاند.
جای تأمل دارد که انسان ببیند، چه شد که شیخ مفید& استادی مورد تایید حضرت صدیقه طاهره÷ شد؟ چه شد که سید مرتضی و سید رضی دو فرزند از یک مادر مورد توجه حضرت زهرا÷ قرار گرفتند و حضرت آنها را به مکتب و جلسهی درس شیخ مفید راهنمایی کرد که در آنجا درس بخوانند تا آینده مکتب شیعه و مکتب اسلام از اینها بهرهمند شود!؟ باید ببینیم این مادر چگونه شخصیتی بود، چگونه بچهها را تربیت کرد؟ این بچهها چگونه رشد کردند، چگونه درس خواندند؟ شیخ مفید چه ویژگیهایی داشت؟ همهی اینها برای جامعهی امروز ما درسهای بسیار مفید است.
سید رضی و حفظ قرآن و رشد علمیتعبیر اینگونه دارد که:
«حفظ الرضي رحمه الله القرآن بعد أن جاوز ثلاثين سنة في مدة يسيرة و عرف من الفقه و الفرائض طرفا قويا و كان رحمه الله عالما أديبا و شاعرا مفلقا فصيح النظم ضخم الألفاظ قادرا على القريض متصرفا في فنونه إن قصد الرقة في النسيب أتى بالعجب العجاب و إن أراد الفخامة و جزالة الألفاظ في المدح و غيره أتى بما لا يشق فيه غباره و إن قصد في المراثي جاء سابقا و الشعراء منقطع أنفاسها على أثره و كان مع هذا مترسلا ذا كتابة قوية. و كان عفيفا شريف النفس عالي الهمة ملتزما بالدين و قوانينه و لم يقبل من أحد صلة و لا جائزة حتى أنه رد صلات أبيه و ناهيك بذلك شرف نفس و شدة ظلف فأما بنو بويه فإنهم اجتهدوا على قبوله صلاتهم فلم يقبل.و كان يرضى بالإكرام و صيانة الجانب و إعزاز الأتباع و الأصحاب و كان الطائع أكثر ميلا إليه من القادر و كان هو أشد حبا و أكثر ولاء للطائع منه للقادر.و ذكر الشيخ أبو الفرج بن الجوزي في التاريخ في وفاة الشيخ أبي إسحاق إبراهيم بن أحمد بن محمد الطبري الفقيه المالكي قال كان شيخ الشهود المعدلين ببغداد و متقدمهم و سمع الحديث الكثير و كان كريما مفضلا على أهل العلم قال و عليه قرأ الشريف الرضي رحمه الله القرآن و هو شاب حدث [السن] فقال له يوما: أيها الشريف أين مقامك؟ قال: في دار أبي بباب محول. فقال: مثلك لا يقيم بدار أبيه. قد نحلتك داري بالكرخ المعروفة بدار البركة. فامتنع الرضي من قبولها و قال له: لم أقبل من أبي قط شيئا!فقال: إن حقي عليك أعظم من حق أبيك عليك لأني حفظتك كتاب الله تعالى فقبلها»[6] .
ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه دربارهی سید رضی در ضمن نقل داستان خواب شیخ مفید و شاگردی سید رضی مینویسد: از جمله ویژگیها و جهات شخصیتی سید رضی این است که وی حافظ کل قرآن بود، البته نه در کودکی، بلکه وی در سن سی سالگی یا حتی بعد از آن به طور غیر مترقبه و در مدت کوتاهی قرآن را حفظ نموده و به عنوان حافظ کل قرآن به شمار آمد و حظ بسیاری از علم فقه و فرایض دینی را بهرهمند گردید، او علاوه بر فقه و علوم دینی شاعر و ادیبی نام آور بود و اشعار فراوانی از وی نقل شده است.
وی شاعر و ادیبی قادر به جهات و سبکهای گوناگونی از شعر عربی بود که از جمله فضائل سید رضی به شمار میآید.
گرچه ایشان 47 سال بیشتر عمر نکرد و قسمتی از آن هم در دوران کودکی بوده، ولی همتی بلند داشت تا جائیکه میگویند: قوه شعرش در ده سالگی نموّ و ظهور پیدا کرد و در مورد فصاحت و بلاغتش میتوان گفت که وی شاعری قابل اعتماد است و آثار متعددی هم در این مدت کوتاه عمر از خودش به جای گذاشت، ایشان برای خودش دارای عزت نفس بود و به خودش اعتماد میکرد، کَلّ بر دیگران نبود و سعی میکرد تا باری به دوش دیگران نگذارد، بلکه خودش آن را برمیداشت، آن را به دیگران واگذار نمیکرد؛ به عنوان نمونه یکی از خصوصیاتی که ایشان داشت این بود که سعی میکرد از دیگران چیزی به عنوان هدایا و صله قبول نکند، حال این چه خصوصیتی بود خود سید رضی میداند، در احوالات ایشان اینگونه دارد حتی زمانی که پدرش هم صلهای میداد قبول نمیکرد. وی استادی داشت که ظاهراً از اهل سنت بوده و قرآن را نیز در محضر وی آموخته است؛ ابوالفرج ابن الجوزی در کتاب تاریخش در وفات شیخ ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن محمد الطبری که فقیه مالکی از اهل سنت و فردی زیرک بود، سید رضی در سن جوانی قرائت قرآن را پیش وی آموخته است، روزی استاد به وی گفت: أیّها الشّریف! أین مقامُک؟ کجا زندگی میکنی؟
سید رضی گفت: من خانه پدرم هستم و آنجا زندگی میکنم، استاد میگوید: شخصیتی مثل تو که از بزرگان است باید خودش خانه داشته باشد و در خانهی خودش زندگی کند. وی در ادامه میگوید: خودم خانهای در کرخ که معروف به دار البرکه هست دارم و آن را به تو بخشیدم، در اختیار تو باشد، مستقل باش و آنجا زندگی کن!.
سید رضی نپذیرفت، و گفت که من تا به حال از هیچ کس حتی پدرم چیزی نپذیرفتهام، از شما هم نمیپذیرم، ولی استاد فردی زرنگ و باهوش بود، به سید رضی گفت: حق من از حق پدر به تو بیشتر است، من تو را حافظ قرآن کردم و سبب شدم تا تو قرآن را حفظ کنی، پس حق من از پدرت به تو بیشتر است و تو باید بپذیری، اینجا بود که سید رضی پذیرفت.
وفات سید رضی و داستان سید مرتضی در وفات برادر«وتوفي الرضي& في المحرم من سنة أربع و أربعمائة و حضر الوزير فخر الملك و جميع الأعيان و الأشراف و القضاة جنازته و الصلاة عليه و دفن في داره بمسجد الأنباريين بالكرخ و مضى أخوه المرتضى من جزعه عليه إلى مشهد موسى بن جعفر× لأنه لم يستطع أن ينظر إلى تابوته و دفنه و صلى عليه فخر الملك أبو غالب و مضى بنفسه آخر النهار إلى أخيه المرتضى بالمشهد الشريف الكاظمي فألزمه بالعود إلى داره»[7] .
بین سید رضی و سید مرتضی یک عُلقهی محبت بسیار قوی وجود داشت تا جایی که وقتی سید رضی در محرم سال ۴۰۶ و بنا به نقلی در محرم سال ۴۰۴ ﻫ ق در سن ۴۷ سالگی از دار دنیا رفت، سید مرتضی مرگ برادر را تاب نیاورد و پای جنازه برادرش حاضر نشد، لذا سید مرتضی به زیارت موسی بن جعفر× رفت تا در تشییع جنازه برادر حضور پیدا نکند، بزرگان و اکابری از وزرا و بزرگان بر جنازهی او حاضر شدند و وی را مورد تکریم قرار دادند، اما فردای آن روز یکی از بزرگان سراغ سید مرتضی رفت و او را برگرداند و وی را آورد و آرام کرد تا اینکه در کنار قبر برادر حضور پیدا کند؛ سید مرتضی وقتی در کنار قبر برادر حاضر شد اشعاری در رثای وی سرود:
و مما رثاه به أخوه المرتضى الأبيات المشهورة التي من جملتهايا للرجال لفجعة جذمت يدي و وددت لو ذهبت علي برأسي
ما زلت آبى وردها حتى أتت فحسوتها في بعض ما أنا حاسي
و مطلتها زمنا فلما صممت م يثنها مطلي و طول مكاسي
لله عمرك من قصير طاهر و لرب عمر طال بالأدناس[8]
آیا ناقل و راوی سخنان امام علی× سید رضی است؟سید رضی شخصیتی بزرگ است که خدمت بزرگ وی به عالم گردآوری نهجالبلاغه است، اما دو شبههی بسیار مهم در اینجا مطرح است:
شبههی اول: اینکه ناقل سخنان امیرمؤمنان علی× در نهجالبلاغه شخص سید رضی نمیباشد، و این مطلب مسلم و واضح است که سید رضی کلمات امیرمؤمنان علی× را از به طور مستقیم از امام نشنیده است به دلیل اینکه فاصلهی زمانی عصر ایشان با حیات حضرت علی× زیاد است، بلکه ایشان این کلمات را از منابع مختلف معتبر جمعآوری کرده است، اما وی سندها را کنار گذاشته و حذف کرده و این سخنان را در قالب یک کتاب به نام نهجالبلاغه جمعآوری نموده است.
آیا نهجالبلاغه شامل همه سخنان امام علی× میباشد؟
شبههی دوم: اینکه تصور نشود که تمامی سخنان و فرمایشات امیرمؤمنان علی× محدود به مفاد نهجالبلاغه است بلکه بخشی از کلمات آن بزرگوار است که این بخش از کلمات هم سید رضی آن را به سلیقهی خودش انتخاب کرده است و ملاک و معیار دیگری هم ندارد. سلیقه او هم بیشتر در مورد فصاحت و بلاغت بوده، یعنی دنبال جنبههای ادبی آن بوده است. آن کلماتی که علوّ و برتری جهات فصاحت و بلاغت را میرسانده که در مقدمهی نهجالبلاغه که مقدمهای کوتاه، اما بسیار جامع و شامل هست به این موضوع اشاره کرده که هدف از جمعآوری و گردآوری کلمات حضرت آن بُعد فصاحتی و بلاغتی و آن بُعد ادبیش بوده که یک جهت علوّی وجود داشته، آنها را جمع کرده است. پس نهجالبلاغه قطرهای در میان دریای بیکران از کلمات گهربار مولا امیرمؤمنان علی× است.
بسیاری از سخنان و همچنین تاریخ زندگانی حضرت در خارج از محتوای این کتاب و در آثار دیگری جمعآوری شده است، از قبیل: مستدرک نهجالبلاغه که مرحوم علامه محمودی& در ۱۳ جلد که با یک جلدی که به عنوان فهرست به آن اضافه شده، در مجموع ۱۴ جلد مستدرک نهجالبلاغه تحت عنوان نهج السعاده نوشتهاند، همچنین کتابهای دیگری که در این موضوع نوشته شده و جمعآوری گردیده که مجلدات متعددی است، مانند: موسوعهی امیرمؤمنان علی× آقای ری شهری که در 11 جلد آمده و مسند امیرمؤمنان علی× آقای عطاردی که در 27 جلد آمد؛ یا کتابی با نام «تمام نهجالبلاغه» نوشته شده که قبلاً چند جلد بود، ولی اخیراً در قالب یک جلد که چند هزار صفحه میشود توسط سید صادق موسوی در لبنان به چاپ رسیده است؛ ایشان سفرهای گوناگونی به کشورهای مختلف داشته و مستنداتی گوناگون از کلمات امیرمؤمنان× پیدا کرده است، یعنی نسخههایی از نهجالبلاغه را جمعآوری کرده که تمام نهجالبلاغه باشد؛ ایشان معتقد است بخشهایی از نهجالبلاغه در تاریخ افتاده و حذف شده است، وی آنها را در این کتاب جمعآوری کرده است.
بنابراین اثري مثل نهجالبلاغه سيد رضي قطرهاي از درياي بيكران فرمايشات گهربار امیرمؤمنان علی× ميباشد. علامه سيد رضي سه بخش از سخنان حضرت را بدون ذكر سند در اين كتاب جمعآوري كرده كه به ترتيب شامل: خطبهها، نامهها و كلمات قصار است.
انگیزه تألیف نهجالبلاغهانگیزه تألیف نهجالبلاغه چه بود؟ چه شد که سید رضی به سراغ گردآوری نهجالبلاغه رفت؟ غیر از آن سلیقه که جنبهی ادبی بود چه انگیزهی دیگری سبب این کار شد؟
سید رضی در مقدمه نهجالبلاغه انگیزه خود را در جمعآوری این کتاب شریف چنین بیان میدارد:
من قبل از نهجالبلاغه و در سنین جوانی شروع به تألیف کتابی در خصائص ائمّة اطهار^ نمودم تا اخبار و کلمات آن بزرگواران را به صورت گلچین شده جمعآوری نمایم. زمانی که خصائص مربوط به امیرمؤمنان علی× را به اتمام رساندم، مشکلاتی برایم پیش آمد که نتوانستم کتاب را کامل نمایم. در پایان فصول این کتاب، فصلی در کلمات قصار آن حضرت آمده بود؛ لکن خطبهها و نامههای مفصل ایشان را ذکر نکرده بودم. چون عدهای از دوستان این فصل از کتاب را دیدند، برایشان جالب بود؛ به من گفتند: چرا شما کتاب جامع تری را جمع نمیکنی و تألیف نمیکنی که همهی کلمات یا بخش بیشتری از کلمات امیرمؤمنان علی× را شامل میشود، لذا از من درخواست کردند تا کتابی مستقل دربارهی کلمات گرانبهای امیرمؤمنان علی× در موضوعات گوناگون تألیف نمایم. من هم که دیدم چنین گردآوری تاکنون انجام نشده، دست به تألیف این کتاب عظیم زده و اقدام به جمعآوری بخشهای سهگانهای از کلمات امیرمؤمنان علی× کردم که بخش اول آن خطبهها، بخش دوم آن نامهها و بخش سوم آن را کلمات و حکمتهای حضرت شامل میشد. زمانیکه بر اساس سلیقهی ادبی و فصاحت و بلاغتی خود آن را جمع کردم در پایان نام کتاب را انتخاب کردم و دیدم که بهترین نام برای آن نهجالبلاغه است[9] .
زمانیکه انسان این کتاب را میخواند تازه روش و نهج بلاغت برای انسان گشوده و راهش باز میشود که انسان میتواند این کار را انجام دهد، لذا از این جهت سید رضی حق بزرگی به گردن ما دارد.
ذکر این نکته لازم است که سید رضی از بین منابع فراوانی که در اختیار داشته، قسمتهایی را با دید ادبی گلچین کرده است. او خود در مقدمه به این مطلب اشاره دارد و در باب نامگذاری کتابش به نهجالبلاغه میگوید: «بعد از تمام شدن کتاب چنین دیدم که نامش را « نهجالبلاغه» بگذارم، زیرا این کتاب درهای بلاغت را به روى بیننده مىگشاید و خواستههایش را به او نزدیک مىسازد.
عبارت آية الله مکارم شيرازی دربارهی سید رضی+:
«سزاوار است عاشقان حقیقت، پویندگان راه معرفت الله و جویندگان راه و رسم بهتر زیستن همه روزه در کنار آرامگاه عالم بزگوار سید رضی+ حاضر شوند و در برابر او سر تعظیم فرود آورند و بر روان پاکش درود بفرستند، که اثری اینچنین گرانبها و بیبدیل از کلمات مولا علی× را جمعآوری کرده و در اختیار ما مسلمانان، بلکه در اختیار جامعه بشری قرار داده است»[10] .
آية الله مکارم با آن عظمت علمی و کتابهای علمی متعددی که دارد شرحی بر نهجالبلاغه نوشته و اینچنین دربارهی سید رضی و گردآورندهی نهجالبلاغه قضاوت میکند.
مجموعه آثار سید رضی
آثار سید رضی به نهجالبلاغه ختم نمیشود و منحصر به این اثر نیست، بلکه ایشان مجموعهای از آثار دارد که ۶۶ جلد از آن در قالب یک نرم افزار جمعآوری و تولید شده که عناوین مفصلی هم دارد؛ همچنین آثار دیگری هم دارد که به برخی از آنها در ذیل اشاره میکنیم:
1. خصایص الائمه - نخستین اثر او بوده که در پارهای از ویژگیهای ائمه طاهرین^ تألیف نموده، و خود در مقدمه نهجالبلاغه از آن نام میبرد و میگوید در اوایل جوانی آن را تألیف کردهام.
2. تلخیص البیان عن مجازات القرآن - سید رضی در این کتاب مجازاتی را که در قرآن مجید هست، با دقت نظر و احاطه علمی مورد بحث و تحقیق قرار داده است، و در مقدمه آن مینویسد: این دو کتاب، تلخیص البیان و مجازات آثار النبویه- دو پرتو نوری است که مردم در روشنی آنها راه مییابند، و دو پیشه ایست که هیچ کس بر من در کوفتن آنها پیشی نگرفت.
3. مجازات آثار النبویه - از کتابهای گرانقدر اوست، که مجازات سخنان پیغمبر| را با دیدی علمی مورد بحث و بررسی قرار داده است.
4. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل - تفسیری است که ما به جز پنجم آن دست یافتیم که از اول سوره آل عمران آغاز میگردد و تا اواسط سوره نساء پایان مییابد، و ترتیب آن به سبک کتاب «غُرَر و دُرَر» برادرش سید مرتضی است.
سید رضی در این تفسیر میگوید (مسئله) هر کس از معنی آیه شریفه ... سؤال نماید سپس آیات مشکل و متشابه را ذکر میکند، و در خلال آن برخی از آیات دیگر را نیز تفسیر میکند، به همین جهت همه آیات قرآن مجید را تفسیر نکرده است، بلکه به آیاتی پرداخته که در آن اشکالی به نظرش رسیده است. سید رضی در این تفسیر ثابت میکند که برخلاف گفته تمامی پیشوایان علوم نحو، حروف زائده اصلاً در قرآن وجود ندارد.
5. معانی القرآن - این سومین کتاب سید رضی& دربارهی قرآن مجید است. ابن شهر آشوب (16) در «معالم العلماء» از آن نام برده و میگوید: مشکل است مانند آن یافت شود، و دانشمند نسابه ابو الحسن عمری در کتاب «المجدی» از آن یاد میکند (قبلاً نقل کردیم) و ابن خلکان میگوید: این کتاب دلیل بر وسعت اطلاع رضی در علم نحو و لغت است. شاید منظور اینان کتاب سابق باشد.
6. اخبار قصات بغداد - این کتاب وی نیز به دست نیامده است.
7. تعلیق خلاف الفقها - پیداست کتابی در فقه بوده است.
8. تعلیقه بر ایضاح - استادش ابوعلی فارسی.
9. مختار شعر ابن اسحاق الصابی – گزیدهای از اشعار ابواسحاق صابی نویسنده معروف و دوست صمیمی سید رضی است.
10. الجّید من شعر ابن الحجاج - نام دیگر این کتاب «الحَسن من شعر الحسین» بوده، و حسین نام ابن حجاج شاعر معروف است مشتمل بر شعرهای نیکو و زیبای این حجاج بوده است.
11. الزیادات فی شعر ابی تمام.
12. رسائل و نامههایی که بین او و ابواسحاق صابی مبادله شده، و چنانکه گفتیم در سه جلد بوده است، که اگر به دست میآمد، شاید از نفایس ادبیات عرب بود.
13. شرح زندگانی پدرش طاهر ذوالمناقب که آن را در سال 379 یعنی در بیست سالگی نگاشته است.
14. دیوان اشعار.
15. نهجالبلاغه.