99/10/15
موضوع: شرح حکمت های نهج البلاغه/ معرفی نهج البلاغه و جایگاه اهمیتی آن /معرفی نهج البلاغه و جایگاه اهمیتی آن
مباحث تمهیدیه
درس اول:
نکاتی پیرامون معرفی نهجالبلاغه و جایگاه اهمیتی آن
پیش از ورود به بحث باید مقداری دربارهی خود نهجالبلاغه که بنا است شرح و تفسیری از آن ارائه دهیم به گفتوگو بنشینیم، تا با متن و جایگاه ارزشی آن آگاه شویم، تا زمانیکه آن را شرح میکنیم به لزوم شرح و اهمّیت آن پی برده و با خود نگوییم که اصلا چه نیازی دارد که به شرح آن بپردازیم.
برای ورود به بحث نهجالبلاغه باید نکاتی مطرح شود:
نکتهی اول: اوّلین نکتهای که باید به آن توجه شود این است که نهجالبلاغه کتابی بسیار با عظمت و قیمتی است که نیازمند شرح و توضیح بوده، و از جهات گوناگون میتواند مورد شرح و تفسیر قرار بگیرد.
نباید به نهجالبلاغه به عنوان کتابی مطالعاتی نگاه شود، بلکه نگاه به آن باید به عنوان کتابی تدریسی باشد، کتابی که باید آن را درک کرد و فهمید. متاسفانه، گاهی نگاهمان به نهجالبلاغه، یک نگاه مطالعات حاشیهای و جانبی است؛ اما در مورد کتابهای دیگر نگاهمان اینگونه نیست، بلکه در کتابهای دیگر از باء بسم الله تا تای تمتش را یا بر آن حاشیه میزنیم، یا تعلیقه زده و یا آن را تفسیر میکنیم، کلام عالمی که شاگردی از شاگردان امیرمؤمنان علی× است را مورد دقت، کنکاش و جستجو قرار میدهیم، اما کلام امیرمؤمنان علی× را فقط یک موعظه و نصیحت میپنداریم. به نظر میرسد که باید نگاهمان به نهجالبلاغه را بازخوانی کنیم.
نکتهی دوم: نکتهی دیگری که باید در اینجا مطرح شود این است که برای ورود به بحث نهجالبلاغه نیازمند مباحث مقدماتی هستیم، برای اینکه به اصل نهجالبلاغه برسیم باید مباحث تمهیدیّهای را آمادهسازی و مقدماتی را بیان کنیم تا بتوانیم نهجالبلاغه که کلام و بیانات مولا امیرمؤمنان علی× است را شرح کنیم، لذا ناچاریم چند جلسهای دربارهی مباحث مقدماتی نهجالبلاغه مطالبی را محضر شما عزیزان تقدیم کنیم، البته اگر بخواهیم به طور تفصیلی وارد شویم خیلی طولانی خواهد شد، لکن سعی شده که مباحث مقدماتی به صورت خلاصه بیان شود تا مقدّمه از ذیالمقدّمه طولانیتر نشود و بتوانیم به اصل موضوع نهجالبلاغه برسیم.
علت لزوم شناخت از نهجالبلاغه قبل از ورود به شرح آن
لا تخفى شخصية علی× على مسلم، فكل من له أدنى معرفة بعلي× وتاريخه وسيرة حياته سيوقن بأنّه الإنسان الكامل ـ بعد رسول الله| - وأنّه آية من آيات الحق جل وعلا وان كتابه نهج البلاغة ليس الاّ شعاعاً من شمسه المنيرة. فنهج البلاغة بحر من العلم ومحيط من الحكمة وكنز لا ينضب وحديقة غناء بالزهور وسماء مزينة بالنجوم ومصدر لسعادة الإنسان في مسيرته الدنيوية[1] .
شخصیت مولا علی بر هیچ مسلمانی مخفی و پوشیده نیست؛ هر کسی که اندک معرفتی نسبت به امیرمؤمنان علی× و تاریخ و سیره و زندگی وی داشته باشد یقین پیدا میکند که امیرمؤمنان× انسانی کامل بود که بعد از پیامبر| در شخصیت وی نمود پیدا کرد، پس نهجالبلاغه، شعاعی از نور وجود کاملترین انسانها است.
نهجالبلاغه، شعاعی از نور فکر، اندیشه، فهم، درک و علم کاملترین انسانها بعد از رسول خدا| است.
چند محور بایستی برای نهجالبلاغه به عنوان مباحث مقدماتی مطرح کرد تا آن را بشناسیم، بعد به سراغ شرح محتوای نهجالبلاغه برویم، زیرا اگر نهجالبلاغه را به صورت اجمالی نشناسیم و با کلیات آن آشنا نشویم توقف ما بر حکمتی از حکمتهای نهجالبلاغه که بخواهیم روی دو کلمه از بیانات امیرالمؤمنین× ساعتی را به بحث بنشینیم خستهکننده خواهد بود؛ پس اول باید بدانیم که جایگاه نهجالبلاغه کجاست؟
معرفی نهجالبلاغه:
جهت ورود به بحث نهجالبلاغه چند مطلب باید بررسی شود:
جهت اوّل: شناخت نهجالبلاغه است.
اینکه نهجالبلاغه را بشناسیم و آن را معرفی کنیم که چه کتابی است؟ به تعبیر دیگر نهجالبلاغه چیست و از چه جایگاهی برخوردار است؟
جهت دوم: معرفی گردآورندهی نهجالبلاغه است.
برای این که بتوانیم حقّ آن را ادا کنیم باید وی را بشناسیم و بدانیم که از چه جایگاهی برخوردار است و انگیزهی وی از انجام این کار چه بوده است. به تعبیری دیگر نهجالبلاغهای که کلام امیرمؤمنان علی× است توسط چه کسی گردآوری شده است، تا حق او را ادا کنیم؟ پس بحث دوم معرفی گردآورندهی نهجالبلاغه میباشد.
جهت سوم: بررسی بحث تاریخی نهجالبلاغه است. اینکه نهجالبلاغه از ابتدا تا به امروز چه ادوار تاریخی را طی کرده و چه دورههایی بر آن گذشته است؟ و امروز در چه دوره از ادواری که بر نهجالبلاغه گذاشته است قرار دارد، چه ترجمهها و شروحی بر آن نوشته شده و چه عالمانی بر روی این کتاب کار کردهاند؛ برای این که بتوانیم به آن بهتر توجه کنیم، باید آن را بشناسیم.
سؤالاتی در این جا مطرح میشود که:
1. مصادر نهجالبلاغه کجاست؟
2. آیا کلمات امیرمؤمنان علی× فقط در نهجالبلاغه آمده یا در جاهای دیگر هم بیان شده است؟
3. اگر شبهاتی دربارهی نهجالبلاغه وجود دارد بتوانیم آن شبهات را پاسخ گوییم، شبههی انتساب آن به امیرمؤمنان علی×، اینکه آیا انتساب این سخنان به امیرمؤمنان علی× سند و دلیل واضح و روشنی دارد یا نه؟ این موضوعات جزو مباحث مقدماتی و قبل از ورود به بحث اصلی نهجالبلاغه است.
جهت چهارم: نگاه اجمالی به محتوای نهجالبلاغه است، اینکه نهجالبلاغه از حیث محتوا، شامل چه چیزهایی است؟ اطلاعاتی اجمالی از نهجالبلاغه داریم که شامل خطبهها، نامهها و حکمتها یا کلمات قصار میشود؛ اما اینکه محتوای خطبهها، نامهها و حکمتها در چه موضوعاتی است؟ آیا موضوعات اخلاقی است، یا موضوعات عقیدتی است، یا مباحث توحیدی است، و یا اینکه دربارهی مباحث اجتماعی است؟
در نهجالبلاغه چه چیزی از علوم اجتماعی وجود دارد؟
آیا محتوای نهجالبلاغه امروزه در جامعه ما کاربرد دارد؟
به طور مثال میخواهیم مطابق با جامعه امروزی صحبت کنیم، مقام معظم رهبری بیانیه گام دوم انقلاب را در چهل سالگی انقلاب صادر کردند و الان که در چهل ساله دوم انقلاب قرار داریم این بیانیه، چراغ راهی برای گام دوم ما میباشد که ۴۰ سال به طول خواهد انجامید، سؤال این است که آیا میتوانیم از نهجالبلاغه برای گام دوم انقلاب استفاده کنیم یا نه؟
آیا در موضوعاتی از قبیل موضوعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... میشود نهجالبلاغه چراغ راهی برای ما باشد یا نمیشود ؟
باید نگاهی به صورت اجمالی به محتوای آن داشته باشیم، بعد از آن محقّقان، پژوهشگران و علاقهمندان در هر بُعدی به سراغ استفاده از آن در بُعد خودشان بروند؛ به تعبیری، بایستی نموداری جامع از محتوای نهجالبلاغه ترسیم شود، این نمودار، نقشه راه است، به گونهای که هر کس بتواند راه و مسیر خودش را پیدا کند، تا در مسیر و هدف خود حرکت کند.
به نظر میآید این مباحث، حق و حقوقی است که باید دربارهی نهجالبلاغه ادا کرد و به آن توجه نمود، اگر چه ممکن است گاهی بحثها مقداری عمیق شود و تحملش برای همهی ما آسان نباشد، اما درخواست میکنم از دوستانی که بحث را دنبال میکنند و خواهند کرد تأمّل و حوصله نمایند تا از این مباحث مقدماتی بگذریم؛ بعد از اینکه فهمیدیم رتبه و جایگاه اهمیتی نهجالبلاغه کجاست! در زمین است یا در آسمان! به کدام آسمان باید متوسل شویم تا این جایگاه اهمیتی نهجالبلاغه را درک کنیم! وقتی اینها را دانستیم، ادوار تاریخی آن را دانستیم، گردآورندهی نهجالبلاغه را شناختیم، نمودار محتوایی نهجالبلاغه را درک کردیم، در آن زمان است که تأمل و دقت در یک حکمت از نهجالبلاغه بسیار شیرین میشود و از حلاوت و شیرینی خاصّی برخوردار خواهد بود؛ اما سعی میکنیم که این چهار بحث را در سه جلسه بیان کنیم و به آن بپردازیم.
چیستی نهجالبلاغه و جایگاه اهمیتی
بحث اول: بحث از چیستی و جایگاه اهمیتی نهجالبلاغه است، اینکه ببینیم نهجالبلاغه چیست و دارای چه جایگاهی است؟
برای پاسخ به این سؤال به نظر میرسد که یک راه اصلی وجود دارد و آن اینکه بفهمیم کلمات نهجالبلاغه منسوب به چه کسی و از کیست؟ تا نهجالبلاغه برای ما روشن بشود؛ اگر دانستیم که نهجالبلاغه کلام امیرمؤمنان علی× است و امیرمؤمنان را هم شناختیم، خواهیم دانست که کلمات ایشان در چه جایگاه اهمیتی قرار دارد، نهجالبلاغه بخشی از سخنان امیرمؤمنان علی× است، حتماً شما میدانید که نهجالبلاغه همهی سخنان مولا امیرمؤمنان علی× نیست، بلکه بخشی از مجموعه سخنان حضرت است که آن هم به سلیقه سید رضی انتخاب شده است، وی سرآمدترین کلمات حضرت، خصوصاً در بحث فصاحت و بلاغت را انتخاب کرده است؛ شخصیت امیرمؤمنان هم شخصیتی واضح و روشن است، فرض میگذاریم هر کسی امیرمؤمنان× را در حد فهم خودش میشناسد، چون اگر بخواهیم دربارهی امیرمؤمنان صحبت کنیم بحث به درازا خواهد انجامید؛ اما در جملهای کوتاه میگوئیم: امیرمؤمنان× انسانی کامل بود که بعد از پیامبر| در شخصیت امیرمؤمنان علی× نماد پیدا کرد، پس نهجالبلاغه، شعاعی از نور وجود کاملترین انسانها است.
نهجالبلاغه، شعاعی از نور فکر، اندیشه، فهم، درک و علم کاملترین انسانها بعد از رسول خدا| و حتی در کنار رسول خدا است، به گونهای که پیغمبر اکرم| غیر از مقام نبوّت همه چیز را برای امیرمؤمنان× قائل بود که به آن خواهیم رسید و بیان خواهیم کرد؛ نهجالبلاغه، دریایی از علم، و محیطی از حکمت خدا، حکمت نبوی و حکمت علوی است؛ اما اگر بخواهیم در یک جمله و به طور خلاصه بدانیم که صاحب نهجالبلاغه کیست و بهتر او را بشناسیم، راهش این است که به سراغ کلام امام مجتبی× برویم؛ امام مجتبی× در آن شبی که پدر بزرگوارش امیرمؤمنان علی× به شهادت رسید یا در صبح آن شب با مردم صحبت کرد و فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّهُ قَدْ قُبِضَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ، وَلَا يُدْرِكُهُ الْآخِرُون»[2] ،
فرمود: اي مردم! امشب کسی از دنیا رفت که نه قبلیها او را درک کردند و نه آخرها و بعدیها او را درک خواهند کرد که این شخصیت کیست؛ مانند و نظیری نخواهد داشت، قبل از شهادتش نظیر نداشت، بعد از شهادتش هم کسی مثل علی نخواهد آمد.
ترجمه این سخن در حقیقت همان حرف شبلی شمیل نظریهپرداز مادّیگراست که نوشتههای متعددی دربارهی امیرمؤمنان علی× دارد، نقل شده که وی خطاب به دنیا اینگونه میگوید: «ای کاش این روزگار هر قرن یک علی به این مردم میداد».
این سخن شبلی شمیل به عنوان انسانی مادّیگر و نظریهپرداز، در حقیقت ترجمه کلام امام مجتبی× است که اینچنین بیان شده و آمده است.
جرج جرداق (مسیحی دانشمند و نویسنده معاصر) نیز در اینباره میگوید: «و ماذا عليک يا دنيا! لو حشدت قواک، فاعطيتِ فی کل زمنٍ عليّاً بعقله و قلبه و لسانه و ذی فقاره؟!»[3] ، یعنی ای روزگار! تو را چه میشد اگر تمام نیروهای خود را بسیج میكردی و در هر عصری و زمانی، بزرگ مردی چون علی×، با همان عقل و با همان قلب، همان زبان و همان شمشیر، به جهان ارمغان میدادی؟»[4] .
معرفی امیرمؤمنان علی× و نهجالبلاغه از زبان سید رضی گردآورندهی آن:
مرحوم سید رضی& در مقدمهای که بر نهجالبلاغه در معرفی شخصیّت امیرمؤمنان علی× نوشته، اینگونه میگوید:
«كانَ أميرُ الْمُؤمِنينَ× مَشْرِعَ الْفَصاحَةِ وَمَوْرِدَها وَمَنْشَأ الْبلاغَةِ وَمَوْلِدَها وَمِنْهُ ظَهَرَ مَكْنُونُها وَعَنْهُ أخذَتْ قوانينُها وَعَلى أمْثِلَتِهِ حَذا كُلُّ قائِلٍ خَطيبٍ وَبِكلامِهِ اسْتَعانَ كُلُّ واعِظٍ بَليغٍ وَمَعَ ذلِك فَقَدْ سَبَقَ وَقَصَّرُوا وَقَدْ تَقَدَّمَ وَتَأخّرُوا»[5] .
میگوید: امیرمؤمنان علی ابن ابی طالب× محل شروع فصاحت[6] بود، شروع فصاحت، ایجاد فصاحت از امیرمؤمنان علی× بود؛ بلاغت[7] از علی× تولد یافته، و بلیغانه سخن گفتن از امیرمؤمنان آغاز شد.
تاریخ، فصاحت و بلاغت شعرای عرب را به رخ عالم میکشد. سید رضی& که خود طبق نقل تاریخ أشعر الشعراء عرب بوده، و جزو بهترین و فصیحترین شعرای عرب به شمار میرود؛ اما میگوید: امیرمؤمنان علی× منشأ بلاغت بوده و حقیقت و مکنونش از اینجا ظاهر شده است، خطیب هر گویندهای، خطابهاش را از اینجا گرفته است، [برخی قائلاند هر کس میخواهد سخنران خوبی بشود نهجالبلاغه بخواند] بلاغت هر گویندهای، جهت بلیغ سخن گفتن به کلام امیرمؤمنان استعانت میجوید.
علی× جلوتر از همه بود، او سبقت گرفت و دیگران جا ماندند؛ سید رضی این سخن را میگوید و بعد خودش سخنش را اینگونه تفسیر میکند، میفرماید:
ثُمَّ يفسر هذا الكلام فيقول: «لأن كلامه× الكلام الذي عليه مَسحَة مِنَ العِلم الإلهي وَفِيهِ عبقة من الكلام النبوي»[8] .
کلام مولا علی× در نهجالبلاغه محصول و عصارهی کلمات الهی، یعنی قرآن و وحی بوده و از سوی دیگر عصارهی سخنان و حکمتهای نبوی است.
سؤال: این سخن تفسیری سید رضی به چه نکتهای اشاره دارد؟
در پاسخ باید اینگونه گفت: این سخن اشاره به قرب مکانی و مکانتی امیرمؤمنان علی× به پیامبر اسلام| در همه موارد، حتی در مورد ارتباط با مبدأ وحی دارد.
سید رضی& میگوید: میخواهید بدانید چرا اینگونه در مورد امیرمؤمنان علی× سخن گفتم!، چون که کلام امیرمؤمنان دو جهت و دو پهلو دارد، دو جانب دارد، صفحهای است که دو طرف آن نوشته شده است، همانند شاخه گلی است که هم بیرون آن و هم درون آن معطر است و عطر خوبی دارد.
سخنان علی× در نهجالبلاغه از یک جهت اثر و شمّهای از علم الهی بر روی آن است و نشانی از علم خدا و از وحی دارد، و از جهتی هم رایحهی خوشی از حرف و سخن پیامبر| دارد؛ دو طرف مَجمع الحُسنَیین است، یعنی محل تجمع هر دو حُسن است، هم حُسن وحی الهی و هم حُسن کلام پیامبر| هر دو در کنار هم جمع شده است. و این هم سِرّی دارد که بر میگردد به زمانیکه وحی بر پیامبر| نازل شد، علی× کنار پیامبر بود، آن حضرت به پیامبر فرمود: من صدای فرشتهی وحی زمانیکه بر شما نازل میشود را میشنوم، من جبرئیل را که بر شما نازل شد میبینم، پیامبر| فرمود: «... إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى ...»[9] فرمود: میبینی آنچه را که من میبینم و میشنوی آنچه را من میشنوم.
فرمود: بله! دیگران نمیبینند و نمیشنوند، چون فقط گوش من و تو را برای شنیدن صدای وحی تنظیم کردهاند و دیگران نمی توانند ببینند و بشنوند. آن چیزی که دیگران میدیدند در حقیقت چهرهی واقعی جبرئیل نبود، بلکه جبرئیل را به صورت دحیهی کلبی آن جوان زیبای مدینه و مکه میدیدند که کنار پیامبر| میآمد[10] ، اما امیرمؤمنان علی× چهره حقیقی جبرئیل، امین وحی خدا را میدید، لذا پیامبر فرمود: «... إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَتَرَى مَا أَرَى ...»، هرچه من میشنوم تو هم میشنوی و هر چه من میبینم تو هم میبینی؛ این جمله مطلق بوده و بدون هیچ قیدی و استثنایی است، یعنی غیر از مقام نبوّت، هر چیزی که پیامبر| هست برای امیرمؤمنان علی× نیز هست؛ لذا نهجالبلاغه کلام اینچنین شخصیتی است؛ کلامی است که از یک جهت برداشت از وحی است و از جهتی دیگر هم برداشت از کلام پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله| میباشد.
معرفی امیرمؤمنان علی× از زبان ابن ابی الحدید شارح عاشق نهجالبلاغه وی
ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه در بیان معرفی امیرمؤمنان علی× اینگونه میگوید:
«وَ امَّا الْفَصاحَةُ فَهُوَ× اِمامُ الْفُصَحاءِ وَسَيِّدُ الْبُلَغاءِ وَفي کَلامِهِ قيلَ: دُونَ کَلامِ الْخالِقِ وَفَوْقَ کَلامِ الْمَخْلوقين وَمِنْهُ تَعَلَّمَ النّاسُ الْخِطابَةَ وَالْکِتابَةَ»[11] و امّا فصاحت، او پيشواى فصيحان و سرور بليغان است و لذا دربارهی کلام او گفته شده پايينتر از کلام خالق و برتر از کلام مخلوقين است و مردم از او راه و رسم خطابه و نوشتن را آموختهاند».
ابن ابی الحدید امیرمؤمنان علی× را امام الفصحاء معرفی میکند، میگوید: ایشان امام الفصحاء و سیّد البلغاء است و در مورد کلام حضرت نیز اینگونه میگوید: کلام امیرمؤمنان علی× در نهجالبلاغه پايينتر از کلام خالق و برتر از کلام مخلوقين است، و این سخن را هم مستقیم از خودش نمیگوید، بلکه این کلام قبلاً هم دربارهی امیرمؤمنان علی× گفته شده است، زیرا ایشان اینگونه میگوید: «قِيلَ» قبلاً هم گفته شده که «کَلامِهِ قيلَ: دُونَ کَلامِ الْخالِقِ وَفَوْقَ کَلامِ الْمَخْلوقين وَمِنْهُ تَعَلَّمَ النّاسُ الْخِطابَةَ وَالْکِتابَةَ»، جایگاه نهجالبلاغه، جایگاه بزرگ و با عظمتی است، ابن ابی الحدید که نام کاملش فخرالدین ابوحامد عبدالحمید بن ابیالحدید معتزلی و از علمای قرن هفتم است، با اینکه عالمی سنّی مذهب است، اما عاشق و دلدادهی امیرمؤمنان علی× است؛ زمانیکه انسان شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید را مطالعه میکند متوجه میشود که برخی از اوقات نهجالبلاغه حقیقتاً برای او امری مُعجب بوده که وی را به اعجاب وا میداشته است، و این امر به گونهای بوده که به قول عرفا، در شرح نهجالبلاغه ایشان میتوان رقصی معنوی را مشاهده کرد؛ یعنی گاهی از اوقات از بیان وی در شرح نهجالبلاغه این مطلب فهمیده میشود، که ایشان از کلام امیرمؤمنان× به اعجاب آمده است.
یک نمونه از اعجابش این است، شاعری از قدمای شعرای عرب به نام عَدِيّ بن الرُّقاع یا رِقاع که بسیار هم معروف میباشد و دارای اشعاری قویّ هم هست، در جلسهای که شعرای زیادی در آنجا نشسته بودند شعری از وی خوانده شد، تا اینکه به بیتی از این شعر عَدِيّ بن الرُّقاع رسیدند، شعرای جلسه با شنیدن این شعر، همه به حالت سجده افتادند؛ زمانیکه از علت سجده آنان سؤال شد، همه گفتند: ما محل سجود در شعر را میشناسيم آنگونه که شما محلّ سجود را در (آيات سجده) قرآن میشناسيد، ما هم میدانیم که به کجای شعر باید سجده کرد و این نشان از عظمت آن شعر و سرایندهی آن دارد.
ابن ابی الحدید دربارهی بخشی از خطبهی ۲۲۱ نهجالبلاغه که کلام امیرمؤمنان علی× در مورد برزخ است اینگونه میگوید:
«وَ يَنْبَغى لَوِاجْتَمَعَ فُصَحاءُ الْعَرَبِ قاطِبَةً فى مَجْلِس وَتُلِيَ عَلَيْهِمْ، اَنْ يَسْجُدُوا لَهُ کَمَا سَجَدَ الشُعَراءُ لِقَوْلِ عَدِيّ ابنِ الرُّقاعِ
قَلَم أصابَ مِنَ الدَّواةِ مِدادَها... فَلَمّا قيلَ لَهُمْ في ذلِکَ
قالُوا: إنّا نَعْرِفُ مَواضِعَ السُّجُودِ في الشِّعْرِ، کَما تَعْرِفُونَ مَواضِعَ السُّجُودِ في الْقُرآنِ»[12] .
وی میگوید: اگر تمام فصحاى عرب در مجلس واحدى اجتماع کنند و اين بخش از خطبه براى آنها خوانده شود شایسته است که همهی آنها سجده کنند، همانگونه که منقول است، شعراى عرب زمانیکه شعر معروف «عَدِيّ بن الرقاع» (قلم أصاب...) را شنيدند بهخاطر آن سجده کردند، و چون از علّت سجده سؤال شد، گفتند: ما محل سجود در شعر را میشناسيم همانگونه که شما محلّ سجود در (آيات سجده) قرآن را میشناسيد».
ابن ابی الحدید، نهجالبلاغه را در ۲۰ جلد شرح کرده و برای آن هم پنج سال وقت گذاشته است، یعنی به اندازهی دورهی حکومت امیرمؤمنان علی× وقت گذاشته و کلمات وی را شرح داده است.
این مطلب خود نکتهای است که عمدهی نامهها و خطبههای حضرت نیز به دوران حکومت آن حضرت بر میگردد.
کلمات امیرمؤمنان علی× برای هر زمانی خصوصاً زمان حاضر بسیار مفید و ارزنده است، چرا که از ناحیه حاکمی صادر شده که حکومت مطلق داشته است و میشود از آن سخنان استفاده کرد و فراوان هم وجود دارد.
ابن ابی الحدید و مقایسهای بین کلمات امیرمؤمنان علی× با ابن نباته
ابن ابی الحدید در جایی دیگر، بین کلمات امیرمؤمنان× و ابن نباته مقایسهای انجام میدهد. (ابن نباته غیر از أسبغ بن نباته است).
در عبارتی اینگونه آمده است: أبو يحيى عبد الرحيم بن محمد بن إسماعيل الحُذاقِي الفارقي 335، هو خطيب مشهور في بلاط سيف الدولة الحمداني، ولِدَ عبد الرحيم بن محمد في 335 هـ ، وكانت ولادته في مدينة ميافارقين، وتعود أصوله إلى قبيلة حذاقة، وإليها يُنسَب.
انتقل ابن نباتة إلى مدينة حلب، وهناك اشتهر خطيباً في بلاط سيف الدولة الحمداني، وفي حلب التقى بالمتنبِّيويُقال أنَّه قرأ عليه ديوانه. اشتهر ابن نباتة بخُطَبِه الحماسية على المنابر، يُحرِّض فيها على الجهاد ضُدَّ الغزو الرومي، لم يُعمِّر ابن نباتة طويلاً، وتُوفِّي قبل أن يتجاوز الأربعين في مسقط رأسه في 374 هـ[13] .
ابن نباته، نامش ابويحيى عبدالرحيم بن محمّدبن اسماعيل بن نباته است که در سال 335 به دنیا آمده و در سال وفات نمود.
وی خطیب معروفی است که در سال 335 در میافارقین که شهر سیلوان[14] امروزی ترکیه است به دنیا آمد، ولی بعداً به حلب سوریه مهاجرت میکند و در آنجا درس میخواند، تا جایی که تبدیل به خطیبی معروف در منطقه شامات، که منطقهی خطیب پروری است، میشود. در آنجا خطبا و نُبلای فراوانی هستند که در مورد ابن نباته میگویند: وی خطیبی بینظیر بوده به گونهای که کتابهای متعددی در شرح خطبه خوانی وی نوشته شده است، ایشان با اینکه ۴۷ سال بیشتر عمر نکرد، ولی خطیبی بسیار ماهر در منطقه شامات خصوصاً در شهر حلب شد؛ معروف و مشهور است که ایشان دیوانی هم دارد، سخنرانیهای حماسی فراوانی نیز از ایشان نقل کردهاند؛ وی در مطلع و ابتدای قرن چهارم، یعنی در سال ۳۳۵ هجری به دنیا آمد و در سال ۳۷۴ هجری هم از دار دنیا رفت.
به تعبیری ایشان در نیمه اول قرن چهارم زندگی میکرد.
ابن ابی الحدید در مقایسهی سخن ابن نباته با سخن امیرمؤمنان علی× میگوید:
«فَلْيَتَامَّلْ اَهْلُ الْمَعْرِفَةِ بِعِلْمِ الْفَصاحَةِ وَالْبيانِ هذَا الْکَلامَ بِعَيْنِ الاِنْصافِ يَعْلَمُوا أنَّ سَطْراً واحِداً مِنْ کَلامِ نَهْجِ الْبَلاغَةِ يُساوي ألْفَ سَطْر مِنْهُ بَل يَزيدُ وَيُرْبي عَلى ذلِکَ،[15]
آنهایی که علم فصاحت و بیان میدانند شایسته است که در مورد کلام امیرمؤمنان× در نهجالبلاغه تأمل و دقت کنند، و به صورت منصفانه به آن بنگرند؛ که اگر منصفانه به کلام حضرت نگاه شود خواهند فهمید که يک سطر از نهجالبلاغه مساوى هزار سطر از سخنان معروف آن ابن نباتهای است که این همه خطیب معروف و مشهوری است و کتابهایی هم در شرح سخنانش نوشته شده است، بلکه بیشتر از این است و برترى میجويد که قابل مقایسه نیست».
اینجا است که معلوم میشود چقدر این سخنان اهمیت دارد، و چقدر باید به آن توجه کرد.
کلمات دیگری هم از شرّاح نهجالبلاغه و آنهایی که دربارهی علی× در خصوص نهجالبلاغهی ایشان سخن گفتهاند وجود دارد که به برخی از آنها در ذیل اشارهای خواهیم کرد.
جاحظ و معرفی امیرمؤمنان علی× از زبان وی
الجاحظ«الذي عاش مطلع القرن الهجري الثالث ويعدّ من أبرز أدباء العرب ونوابغهم، حيث أورد بعض كلمات أمير المؤمنين× في كتابه المعروف «البيان والتبيين» فجعل يثني عليه».
ومن ذلك قال في المجلد الأول من كتابه المذكور حين طالعته كلمته×: «قِيمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما يُحْسِنُهُ»[16] ؛ لو لم تكن في كل هذا الكتاب إلّاهذه الجملة لكفت، بل وزادت، فأفضل الحديث ما كان قليلًا ومفهومه ظاهر جلي ويغنيك عن الكثير، وكأنّ اللَّه كساه ثوباً من الجلال والعظمة وحجاباً من نور الحكمة بما يتناسب وطهر قائله وعلو فكره وشدة تقواه[17] .
جاحظ که بود؟
ابو عثمان عمرو بن بحر بن محبوب کنانى لیثى معروف به جاحظ (163 ـ 255 ق) یکى از بزرگان ادبیات عرب و سران معتزله بود. وى به عنوان رئیس فرقه جاحظیه بهشمار میآید.
وی پس از مسافرتهای علمى در علومى مانند: ادبیات عرب، یونان و فارسى، حدیث، تفسیر، تاریخ و علوم طبیعى تبحّر یافت.
أخفش نحوى و نظّام معتزلى که جاحظ او را در یک دوره هزار ساله بى نظیر دانسته است، از اساتید وی بهشمار میآیند.
متوکل عباسى از وی جهت تعلیم فرزندانش دعوت کرد، لکن چهره جاحظ چنان زشت بود که متوکل با دیدن قیافه وی هزار درهم به او داده و عذرش را خواست.
ایشان با توجه به اینکه خارج از مکتب و عقیدهی شیعه است، لکن فضائل و معارف اهل بیت^ را نقل میکند، به گونهای که بسیارى از اخبار مربوط به اهل بیت پیامبر اکرم| را در کتابهای خود نقل کرده و از امامان شیعه با تکریم و احترام نام برده است. به عنوان مثال: ماجراى خواب امام حسین× در شب عاشورا را نقل کرده و تعبیر آن حضرت که طعن و تحقیر یزید و شمربن ذى الجوشن بود را بیان نموده است. همچنین ماجراهاى اصحاب امام على× مانند مالک اشتر را نیز نقل میکند[18] .
کتابهای او نیز در واقع یکى از منابع مهم علماى شیعه برای نقل واقعیتهای تاریخى و احادیث شیعه به حساب میآید، در حالیکه سایر علماى اهل سنت از نقل آنها سر باز زندهاند. وی احادیث زیادى از کلمات گهربار حضرت على× را نقل کرده که حائز اهمیت میباشد، وى و پیروانش به دلیل اعتقاد بر ضرورى و بدیهى بودن معرفت (عدم نیاز به شناخت و یادگیرى)، به اصحاب المعارف مشهورند، و از جمله اعتقادات وی نیز جبر در افعال انسان است.
اما دربارهی نهجالبلاغه اینگونه میگوید: «قِيمَهُ کُلِّ إمرئٍ ما يُحْسِنُهُ»[19] ، قیمت هر انسانی آن کار او و زیباییهای او است؛ لذا جاحظ میگوید: «لو لم تكن في كل هذا الكتاب إلّا هذه الجملة لكفت» در کل کتاب نهجالبلاغه اگر فقط همین یک جمله بود کفایت میکرد که بگوییم نهجالبلاغه کلام امیرمؤمنان است؛ «بل وزادت، فأفضل الحديث ما كان قليلًا ومفهومه ظاهر جلي، ويغنيك عن الكثير، وكأنّ اللَّه كساه ثوباً من الجلال والعظمة» میگوید: گویا خداوند جلال و عظمتی بر این کتاب و کلمات آن پوشانده است.
نهجالبلاغه، کتابی با عظمت و از شخصیتی بزرگ مانند امیرمؤمنان علی× است که باید در آن تأمل کنیم.
چگونگی فوت جاحظ
وی در بصره به دنیا آمد و در همان شهر هم از دنیا رفت. در مورد چگونگی مرگ وی نقل است که در پایان عمرش فلج شد و بر اثر فرو ریختن کتابهایش به روى وی جان باخت؛ ایشان تالیفات فراوانى داشته، به طورى که به عنوان کثیر التالیف شناخته شده است.
از جمله مهمترین تالیفات وی عبارتند از
1. الحیوان که در هفت جلد و در بیروت به چاپ رسیده است، این کتاب در واقع دائره المعارفى دربارهی حیوانات است.
2. البیان و التبیین، که دربارهی علوم و فنون بلاغت و فصاحت است.
3. البخلاء.
4. البغال، که در واقع تتمهاى براى کتاب الحیوان به شمار میرود.
5. المحاسن و الاضداد.
6. مسائل القرآن.
7. و .....