1400/03/17
موضوع: شرح حکمت ششم نهجالبلاغه/ انسان و ارزشهای اجتماعی /خوشرویی و گشادهرويى راهکار دوستیابی و جذب حداکثری، جلسه دوم
جلسه سی و نهم
حکمت ششم: انسان و ارزشهای اجتماعی
بخش دوم: خوشرویی و گشادهرويى راهکار دوستیابی و جذب حداکثری، جلسه دوم
بحث در بخش دوم از حکمت ششم نهجالبلاغه است، حضرت در این حکمت سه کلمه دارد.
حضرت در کلمهی اول فرمود: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»، سینهی شخص عاقل، صندوق اسرار اوست. موضوع این بخش رازداری است. دو جلسه درباره آن صحبت کردیم.
در کلمهی دوم فرمود: «وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»، بَشاشت و خوشرویی در مواجهه و در برخورد با افراد جامعه بهمنزلهی طناب مودّت و دوستی است که عامل جذب حداکثری می شود. مردم دنبال خوشرویی و برخورد خوب هستند.
جلسه گذشته مقداری در شرح و توضیح واژگان و مفرداتی که امام× در این کلمه استخدام فرمودند سخن گفتیم و توضیحاتی را بیان کردیم.
امیرمؤمنان علی× فرمودند: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»، بَشاشت، خوشرویی و گشادهرویی، دام، ابزار و وسیلهای برای صید کردن محبت و مودّت دیگران است؛ بهتعبیری صحیحتر، دامی برای درگیر کردن محبت و مودّت دیگران است. بَشاشت را در جلسه گذشته معنا کردیم تفاوتش را با بَشاشت، بِشر و هشاشت بیان کردیم.
با توجه بهتوضیحاتی که در قسمت قبل ارائه کردیم، معلوم میشود که بَشاشت از اهمیتی بالایی برخوردار است و با عنایت بهنقش مثبت و سازندهی آن در زندگى مادّى و معنوى انسان، بهعنوان خصلتی پسنديده و عقلانی مورد توصیه واقع شده است، حتّی اگر كسى عقیده بهآخرت هم نداشته باشد، براى آسايش دنياى خود، نيازمند خوشرويى است.
با توجه به مطالبی که بیان شد مشخص گردید که بَشاشت و گشادهرویی که روایات گاهی به طلاقةالوجه، (یعنی باز بودن چهره) هم تعبیر کردهاند، به بسطالوجه هم تعبیر شدهاست. اینکه انسان با چهرهای گشاده با دیگران مواجه شود خصلتِ پسندیدهی اجتماعی است که در روایات بهصورت فراوان و با ابعاد گوناگون وارد شده و مورد تاکید فراوانی واقع شدهاست، اما تاکید فراوان آن و اینکه امیرمؤمنان× این خصلت را دام صید محبت دیگران معرفی کردهاند بهنظر میآید سِرّی داشته باشد. کلام امیرمؤمنان× فراتر از یک نصیحت اخلاقی و موعظه باشد؛ بلکه در حقیقت امام× میخواهد با ذکر این نکته و این کلمه قصار راهکاری مؤثر و اساسی برای پیوند بین جامعه و اعضای آن بیان کند؛ چون در هر جامعهای، اعضا و افراد آن شکلدهندهی جامعه هستند و باید با هم پیوند بخورند. جامعه زمانیکه بههم پیوند خورد قدرت پیدا میکند، اما جامعهای که بههم پیوند نخورد و هر کس بخواهد بهتنهایی جداگانه زندگی کند و جزئی از جامعه باشد، آن جامعه شکستپذیر خواهد بود؛ لذا افراد جامعه برای پیوند خوردن بهیکدیگر نیازمند یک عامل پیوند دهنده هستند، همانند دانههای تسبیح که برای پیوند بین آنها باید یک نخ تسبیحی وجود داشته باشد تا اینکه آنها را بهیکدیگر وصل کند و پیوند دهد.
همهی فرقهها و افراد جامعه از گرایشهای گوناگون باید با یکدیگر پیوند بخورند و اگر این پیوند ایجاد نشود، این جامعه، جامعهی موفقی نیست و شکستپذیر خواهد بود؛ لذا در بعضی جوامع این ملیت افراد جامعه هست که کار نخ تسبیح را میکند و عامل پیوند فرقهها و گروههای یک جامعه با یکدیگر میشود. مثلاً در کشور خودمان غیر از اسلام، چیزی که افراد گوناگون این ملت را بههمدیگر وصل میکند ملیت، ایرانی بودن و عرق ملی داشتن است که همه را بههم پیوند میدهد.
اطراف کشورمان فرق و مذاهب گوناگون هستند که اطراف مرزها را گرفتهاند، اما با این اوصاف، همهی آن فرقهها بهایرانی بودن خویش مشتاق و وابستهاند و این همانند نخ تسبیح عامل پیوند بین آنهاست.
امیرمؤمنان× با بیان این کلام میخواهد بفرماید: هر کجای عالم که باشی و در هر جامعهای که حضور داشته باشی، پیوند بین افراد آن بهسبب محبت و مودّت است، و مؤثرترین راهکاری که این پیوند را ایجاد میکند و نیز از تزلزل و از همپاشیدگی جلوگیری میکند، بَشاشت و خوشرویی است. اینکه انسان در ملاقاتها و در برخوردهای گوناگون، حتی در مناظرات با بَشاشت و خوشرویی حاضر شود.
حکمتها و کلمات قصار امیرمؤمنان× در نهجالبلاغه فقط یک موعظه تنها نیست، بلکه علاوهبر موعظه یک راهکار است. جامعه مانند پازلی است که برای تکمیل شدن و رسیدن بهکمال خود باید همهی این قطعات کنار یکدیگر چیده شود، یک پازل آن رازداری است که حضرت در کلمه ی اول از این حکمت بهآن اشاره کرده و فرمودند: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»، سینهی شخص عاقل، صندوق اسرار اوست. که طی دو جلسه مفصل دربارهی آن صحبت کردیم. با توجه بهبیان حضرت در کلمهی دوم این حکمت، پازل دوم جامعه بَشاشت و خوشرو بودن با افراد جامعه میباشد، یعنی افراد یک جامعه باید رازدار یکدیگر باشند و در کنار رازداری هنگام مواجهه و در برخورد با افراد جامعه باید بَشاشت و خوشرویی داشته باشند. یعنی یک جامعه هم باید رازدار باشد، در اظهار و علنیکردن رازش باید بخیل باشد و هم در بَشاشت و گشادهرویی باید سخی باشد؛ یعنی یک جامعه هم بخل میخواهد و هم سخاوت نیاز دارد؛ بخل میخواهد، چون باید نسبتبه راز خودش بخیل باشد و آن را برای کسی بیان نکند، اما سخاوت میخواهد چون انسان باید هنگام ارتباط و مواجهه با دیگران بَشاشت داشته باشد.
با توجه با توضیحاتی که بیان شد بهنظر میرسد که بیشترین نگاه و توجه امام× در این سخن کوتاه بهبُعد اجتماعی آن و نقش بَشاشت و خوشرویی در پیوند جامعه است، یعنی این سخن با توجه بهموضوع جامعهسازی و جامعهپردازی بیان شده و امام× بهدنبال ارائهی راهکاری اساسی و مؤثّر در پیوند جامعه است، بهگونهای که این پیوند بهآسانی گسسته نشود؛ لذا از واژگانی استفاده میکند که این نقش را بهطور واضح برسانند.
تبیین واژهی «الحبالة»
سؤال: حباله چیست؟ و نقش آن در بیان مقصود امام× چگونه است؟
پاسخ: حباله را در لغت اینگونه تعریف کردهاند:
طریحی در مجمع البحرین مینویسد: «وَحبائل الشيطان: مصائده واحدها حبالة بالكسر وَهي ما يصاد بها من أي شئ كان»[1] ،
«الحبالة»، بالکسر مفرد است که جمع آن حبائل است؛ همانند حبائل الشیطان، و آن عبارت است از آنچه که صیاد با آن صید میکند و تفاوتی ندارد که از چه نوع ابزاری باشد. [دام و طناب باشد یا طعمه و یا هر چیز دیگری].
امیرمؤمنان فرمود: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»، خوشرویی و گشادهرویی ابزار و وسیلهای است که انسان میتواند بهسبب آن مودّت و دوستی دیگران را صید کند؛ یعنی وسیلهی صید است.
با توجه بهاین نکته، میشود گفت که امام× در مقام بیان کنایه است تا بتواند چگونگی نقش خوشرویی در جامعهسازی را بیان کند.
کلام حضرت در اینجا دارای کنایه است، مقصود امام× از این بیان بهتمام معنا نمیتواند معنای لغوی فقط باشد بهاینکه بخواهد بفرماید با هر کسی که مواجه شدی فقط لبخند بزن و تبسم کن! این معنا در این کلام هست، اما تمامالمراد حضرت نیست، بلکه تمامالمراد این است که امیرمؤمنان× میخواهد با این بیان تعبیری کنایهای داشته باشد، کنایه از اینکه از حضرت میخواهد جامعه را برای ما بهتصویر بکشد و بگوید که جامعه پر از دامهای صیّادان گوناگون است. بساط صیادی در جامعه فراوان است، از طرفی شیطان صید میکند، گروههای شیاطین جنّی و انسی صید میکنند، منحرفین صید میکنند، گروههای دوستی هم صید میکنند. اما بهتر این است که انسان مؤمن و مسلمان صیدش وسیعتر از همه باشد بهگونهای که همهی افراد جامعه را شامل بشود، بتواند افراد گوناگون را در مقاطع سنی گوناگون و با گرایشهای گوناگون صید کند؛ لذا امام× فرمود: «الْبَشَاشَةُ»، بَشاشت ابزار صید انسان مؤمن است، کنایه از اینکه انسان مؤمن باید بیشترین صید را در جامعه داشته باشد. اگر یک جامعه بخواهد موفق باشد باید خوبان و حاکمان آن بیشترین صید را از افراد آن جامعه داشته باشند؛ یعنی باید جذب حداکثری در جامعه داشته باشند. این بیان حضرت تعبیری کنایهای است.
همین برداشت در برخی شروح نهج البلاغه آمده است.
ابن میثم بحرانی در شرح خود بر نهج البلاغه اینگونه مینویسد:
«وَاستعار لها لفظ الحبالة باعتبار اقتناص الإنسان بها الناس وَاستمالتهم إلى صداقته، وَمحبّته كحبالة الصائد الّتي يقتنص بها الطير»[2] ، گشادهرويى دام دوستى است. واژهی «الحبالة»، يعنى دام را استعاره از گشادهرويى آورده است، از آنرو كه انسان بهوسيلهی آن مردم را جلب كرده و دلشان را براى دوستى و محبّت خود بهدست مىآورد، مانند، دام شکارچی كه پرنده را با آن صید مىكند.
جمله ابن میثم برداشت ما را نسبت بهسخن امام× تأیید مینماید که تعبیری کنایهای است که انسان بتواند بهسبب بَشاشت، خوشرویی و گشادهرويى دامی در جامعه پهن کند تا هر کسی که با او مواجه میشود در دام محبت و مودّت او بیفتد و پیوندی جدید در دائرهی دین و انسانیت ایجاد گردد تا اعضاء و اجزای جامعه با پیوستگی بیشتری زندگی اجتماعی را دنبال کنند.
مرحوم مغنیه نیز در شرح خود بر کلام امام× بهجهت دیگری از تاثیرگذاری بَشاشت بر جذب حداکثری و پیوند جامعه پرداخته و اینچنین مینویسد:
«اذا خرجت الابتسامة من القلب دخلت في القلب تماما ككلمة الصدق وَالإخلاص»[3] ، یعنی آنگاه که انسان با بَشاشت و گشادهرويى تبسمی در چهرهی دیگری مینشاند، این تبسم از قلب او بر خواسته و بر قلب طرف مقابل بهطور کامل مینشیند؛ همانند سخن صادقانه و خالصانه که اینگونه است.
در حقیقت مرحوم مغنیه نیز در شرح خود بر کلام امام× بهنمونهای از بَشاشت اشاره میکند و میگوید: مصداق خوشرویی تبسم است، زمانیکه این تبسم از دل برمیخیزد، بر دل و قلب طرف مقابل بهطور کامل مینشیند. [فقط با لب تبسم نکن، بلکه با قلب خودت هم خوشحال باش! میخواهد بگوید: زمانیکه دیگری را ملاقات میکنی دلت را برایش باز کن و بگشا! بعد میگوید: این تبسم در دل او واقع میشود، مانند سخن صادقانه و خالصانه که وقتی از دل برمیخیزد لاجرم بر دل مینشیند]. لذا این سخن هم مؤید کنایی بودن سخن امام× است.
با نگاهی عمیقتر در این سخن حضرت، میتوان بهدست آورد که امام× در این کلام کوتاه خودش، جهان را محل گستردن دام بهتصویر میکشد، بهگونهای که خیلی از افراد در حال گستراندن دامهای خود برای جذب افراد جامعه هستند و در فضای گستراندن دام چه خوب است که انسانهای مسلمان و مؤمن با گشادهرويى دام مثبت و مفید خود را بگسترانند و افراد را در دام محبت خود صید نمایند تا در دام شیطان انسی و جنّی گرفتار نشوند.
بههمین جهت است که مشاهده میکنیم گشادهرويى در برخورد با ديگران، يكى از ويژگىهاى همهی پيامبران و اولياى دين، بهويژه خاتم پيامبران| و اهلبیت عصمت و طهارت^، بهويژه اميرمؤمنان علي× بوده است، چراکه آنان رهبران جامعه بوده و وظیفه دارند که جامعه را جذب کرده و بهسوی خداوند رهنمون شوند.
رسول خدا| در اینباره میفرماید: «إنَّ مِن مَكارِمِ أخلاقِ النَّبِيّينَ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ، البَشاشَةَ إذا تَزاوَروا، وَالمُصافَحَةَ وَالتَّرحيبَ إذَا التَقَوا»[4] ،
حضرت فرمود: از جمله خُلق و خوىهاى والاى پيامبران، صدّيقان، شهيدان و نيكان، اين است كه هر گاه بهديدار هم مىروند، گشادهرو باشند، و چون بههم مىرسند، دست مىدهند و بهگرمى از يكديگر استقبال مىكنند.
در روایت دیگری اینگونه دارد: عن أبي سعيد الخدري: «إنَّ رَسولَ اللّهِ| كانَ ... طَلقَ الوَجهِ، بَسّاما مِن غَيرِ ضِحكٍ، مَحزونا مِن غَيرِ عُبوسٍ»[5] ،
ابو سعيد خُدرى دربارهی اخلاق پیامبر| اینگونه میگوید: پيامبر خدا|... گشادهرو بود و بى آنكه بخندد، چهرهاى شاد داشت. و بى آنكه ترشرو باشد، اندوهگین بود.
الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ: «كَانَ النَّبِيُّ| ... كانَ خَفيفَ المُؤنَةِ، كَريمَ الطَّبيعَةِ، جَميلَ المُعاشَرَةِ، طَلقَ الوَجهِ، بَشّاشا مِن غَيرِ ضِحكٍ، مَحزونا مِن غَيرِ عُبوسٍ»[6] ، حسن بن محمد دیلمی در کتاب الإرشاد خود پیامبر| را اینگونه توصیف میکند، میگوید: پيامبر اکرم| از نظر زندگى كم خرج بود، طبعی بلند داشت، با مردم خوش برخورد بود، چهرهای بشاش و لبخندی بر لب داشت، بى آن كه بخندد، و اندوهگین بود، بى آن كه ترش رو باشد.
عبد اللّه بن حارث نیز دربارهی خُلق و خُوی پیامبر| اینگونه میگوید: «مَا رَأَيتُ أحَداً أكثَرَ تَبَسُّما مِنَ رَسولِ اللّهِ|»[7] ، هيچ كس را ندیدم كه بهاندازه پيامبر خدا| تبسّم بر لب داشته باشد.
از ابو امامه نیز نقل شده که دربارهی اخلاق پیامبر| اینگونه میگوید: «كانَ رَسولُ اللّهِ| مِن أضحَكِ النّاسِ وأَطيَبِهِم نَفسا»[8] ، پيامبر خدا| از خندانترين و پاک نهادترينِ مردمان بود.
حُرَيث، در وصف امیرمؤمنان على× اینگونه میگوید: «كانَ× بِشرُهُ دائِمٌ، وثَغرُهُ باسِمٌ»[9] ، علی× هميشه خوشرو بود و لبخند بر لب داشت.
سؤال: جایگاه بَشاشت و گشادهرویی که در روایات اسلامی و از جمله سخن امام× بر آن تاکید ورزیده شده، در میان اقسام گوناگون معارف اسلامی کجاست؟
چرا که هر مسألهای از مسایل مورد تأیید دین اسلام باید در یکی از مبانی اساسی آن وارد شود! یعنی یا باید در مجموعهی مسایل اعتقادی قرار گیرد و یا در مجموعهی مسایل احکام و فقه قرار گیرد؛ و یا اینکه در دائرهی اخلاق داخل باشد. و چنانچه در این سه بخش نباشد بایستی آنرا در مجموعه مسایل اجتماعی محض قرار داد و بهعنوان یکی از مسایل عرفی جامعه تلقی کرد که مورد تایید اسلام واقع شده است!
سؤال در اینجا این است که پایگاه بَشاشت کجاست؟
در پاسخ بهاین سوال بایستی اینگونه بگوییم که مرکز محوری بَشاشت، خوشرویی و گشادهرويى، اخلاق است که هم جایگاه تأسیسی دارد و هم از جایگاه امضائی در اسلام برخوردار است.
زیرا اخلاق تنها از تأسیسیهای اسلام نیست، بلکه از امضائیهای اسلام نیز هست. چون قبل از اسلام نیز مسایل اخلاقی وجود داشت، اگر چه بهآن عمل نمیشد. حتی اسلام، اخلاق خوب غیر مسلمانان را نیز ستوده است. اینگونه نیست که اخلاق فقط اسلامی باشد و در غیر اسلام از هیچ جایگاهی برخوردار نباشد؛ بلکه در غیر اسلام هم اخلاق وجود داشته است.
داستان دختر حاتم طائی از همین قبیل است.
عَنْ عَليِّ×: «يا عَجَبًا لِرَجُلٍ مُسْلِمٍ يَجِيئُهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فِي حَاجَةٍ فَلَا يَرَى نَفْسَهُ لِلْخَيْرِ أَهْلًا فَلَوْ كَانَ لَا يَرْجُو ثَوَابًا وَلَا يَخْشَى عِقَابًا لَقَد كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُسَارِعَ إلَى مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ، فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِيلِ النَّجَاة، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: أَسَمِعْتهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ|؟ فَقَالَ: نَعَم: وَمَا هُوَ خَيْرٌ مِنْه، لَمّا أُتِىَ بِسبايا طَيء وَقَعَت جَارِيَة فِي السَبِي.
فَقَالَتْ: «يَا مُحَمَّدُ، إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُخَلِّيَ عَنّی، وَلَا تُشْمِتْ لِي أَحْيَاءَ الْعَرَبِ، فَإِنِّي بِنْتُ سَيِّدِ قَوْمِي، وَإِنَّ أَبِي كَانَ يَحْمِي الذِّمَارَ، وَيَفُكُّ الْعَانِيَ، وَيُشْبِعُ الْجَائِعَ، وَيُطْعِمُ الطَّعَامَ، وَيُفْشِي السَّلَامَ، وَلَمْ يَرُدَّ طَالِبَ حَاجَةٍ قَطُّ، أَنَا ابْنَةُ حَاتِمِ طَيِّئٍ». فَقَالَ النَّبِیُّ|: «يَا جَارِيَةُ! هَذِهِ صِفَةُ الْمُؤْمِنِينَ حَقًّا، لَوْ كَانَ أَبُوكِ مُسْلِمًا لَتَرَحَّمْنَا عَلَيْهِ، خَلُّوا عَنْهَا ; فَإِنَّ أَبَاهَا كَانَ يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ، وَإنَّ اللَّهُ يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ. فَقَامَ أَبُو بُرْدَةَ بْنُ نِيَار،ٍ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اللَّهُ يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؟ فَقَالَ|: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا حُسْنِ الْأخْلَاقِ»[10] .
از امیرمؤمنان علی× روایت شده که فرمود: چقدر برای یک مرد مسلمان شگفت آور است که برادر مسلمانش برای عرض حاجت بهسراغش میآید، ولی او خود را شایسته این نیکی و خیر نمیبیند و خود را از برآوردن حاجت وی محروم میسازد. در حالیکه اگر بهثواب خدا امیدی نداشت و از عقاب خداوند نیز نمیترسید، باز هم شایسته بود که بهسوی مکارم اخلاق و رفتارهای اخلاقی شایسته شتاب کند. چرا که مکارم اخلاق آدمی را بهسوی راه نجات رهنمون میسازد.
در اینجا فردی برخاست و پرسید: آیا این سخن را از پیامبر اسلام| شنیدی؟
علی× فرمود: آری، و سخنی که از این نیز برتر و بهتر است.
چونانکه اسرای قبیله (طی) - که ریاست آن بهعهدهی عدیبن حاتم طائی (فرزند حاتم طائی معروف) بود – را بهنزد پیامبر اسلام| آوردند، مشاهده شد که دختر جوانی نیز در میان آنان است.
او رو بهپیامبر کرده و گفت: اى محمد! اگر صلاح مىبينيد مرا رها كنيد، و زبان شماتت و سرزنش قبایل عرب را بر من نگشایید. چرا که من دختر رهبر قبيلهام هستم، پدرم افرادی را که نیازمند و شایسته حمایت بودند، پشتیبانی میکرد، بيچارگان را از گرفتارى رها مىنمود، گرسنگان را سير مىكرد، اطعام مینمود، و سلام را آشکارا میگفت، او هرگز نیازمندی را جواب نمیکرد و نا امید نمیگرداند، من دختر حاتم طائی هستم!.
پيامبر| فرمود: اى زن! اينها صفات و ویژگیهای انسانهای مؤمن حقیقی است! اگر پدرت مسلمان بود، بهاو ترحم نموده و رحمت خداوند را برایش میخواستیم، و بعد دستور داد: رهايش كنيد! پدر او كرامتهاى اخلاقى را دوست مىداشت و خداوند نيز مكارم اخلاق را دوست دارد.
در اینجا أبو بُردةبن نيار برخاست و پرسید: ای رسول خدا|! آیا خداوند ارزشهای اخلاقی را دوست میدارد؟
پيامبر| فرمود: بهخداوندی که جانم در دست اوست سوگند! هیچ کس وارد بهشت نمیشود مگر بهسبب خوش اخلاقی و حُسن خلق.
این حدیث بیانگر توجه بهمسایل اخلاقی در همه اقوام و ملل است و اسلام نیز بهآن توجه فرموده است.
از این رو تاکید بر طلاقة الوجه و گشادهرويى از مبنای اخلاق اسلامی برخوردار است.
چنانكه از امام باقر× روايت شده كه فرمود: «البِشرُ الحَسَنُ وَطَلاقَةُ الوَجهِ مَكسَبَةٌ لِلمَحَبَّةِ وَقُربَةٌ مِنَ اللّهِ، وَعُبوسُ الوَجهِ وَسوءُ البِشرِ مَكسَبَةٌ لِلمَقتِ وَبُعدٌ مِنَ اللّهِ»[11] ، امام باقر× میفرماید: گشادگی چهره و شادابی سیما، وسیلهی مهمی برای جلب محبت و دوستی دیگران و تقرّب بهخداوند است، و چهرهی عبوس و گرفته، مایهی بیزاری و نفرت دیگران و نیز دوری از خدا میباشد.
تاکید ویژه بهحاکمان و فرمانروایان نسبت خوشرویی با مردم
عَن عَلِيٍّ×: «أنَّهُ أوصى مِخنَفَ بنَ سُلَيمٍ الأَزدِيَّ وقَد بَعَثَهُ عَلَى الصَّدَقَةِ بِوَصِيَّةٍ طَويلَةٍ أمَرَهُ فيها بِتَقوَى اللّهِ رَبِّهِ في سَرائِرِ اُمورِهِ وخَفِيّاتِ أعمالِهِ، وأَن يَلقاهُم بِبَسطِ الوَجهِ ولينِ الجانِبِ»[12] ،
روايت شده است كه على× چون مِخنَف بن سُلَيم اَزْدى را براى جمع آورى صدقات (زکات و وجوهات شرعی) فرستاد، سفارشهای بسيارى بهاو كرد. از جمله بهاو فرمود كه در كارهاى پنهانی و اعمال پوشيدهاش [از چشم مردم]، از پروردگارش بترسد و در برخوردش با مردم گشادهرو و فروتن باشد.
همچنین امام× آنگاه كه محمّدبن ابىبكر را بهحكومت مصر گماشت، در نامهای بهوی فرمود: «اِخفِض لَهُم جَناحَكَ، وأَلِن لَهُم جانِبَكَ، وَابسُط لَهُم وَجهَكَ، وآسِ بَينَهُم فِي اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ»[13] ، امام× فرمود: با آنان (مردم)، مهربان و فروتن و گشادهرو باش، و بههمگان، يكسان بنگر.
امام× در نامهای دیگر که بهیکی از کارگزاران خود مینویسد، دربارهی مسئووليّت فرمانداری و اخلاق اجتماعى اینچنین میگوید: «أمّا بَعدُ، فَإِنَّكَ مِمَّن أستَظهِرُ بِهِ عَلى إقامَةِ الدّينِ، وأَقمَعُ بِهِ نَخوَةَ الأَثيمِ، وأَسُدُّ بِهِ لَهاةَ الثَّغرِ المَخوفِ، فَاستَعِن بِاللّهِ عَلى ما أهَمَّكَ، وَاخلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغثٍ مِنَ اللّينِ، وَارفُق ما كانَ الرِّفقُ أرفَقَ، وَاعتَزِم بِالشِّدَّةِ حينَ لا تُغني عَنكَ إلَا الشِّدَّةُ، وَاخفِض لِلرَّعِيَّةِ جَناحَكَ، وَابسُط لَهُم وَجهَكَ، وأَلِن لَهُم جانِبَكَ، وآسِ بَينَهُم فِي اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ، وَالإِشارَةِ وَالتَّحِيَّةِ، حَتّى لا يَطمَعَ العُظَماءُ في حَيفِكَ، ولا يَيأَسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِكَ، وَالسَّلامُ»[14] .
امام× پس از ياد خدا و درود فرمود: همانا تو از كسانى هستى كه در يارى دين از آنها كمك مىگيرم، و سركشى و غرور گناهكاران را در هم میكوبم. و مرزهای كشور اسلامى را كه در تهدید دشمن قرار دارند حفظ مىكنم، پس در مشكلات از خدا يارى جوى، و درشتخويى را با اندك نرمى بیامیز. در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، و در جايىكه جز با درشتی كار انجام نگيرد، درشتی كن، پر و بالت را برابر رعیّت بگستران، با مردم گشادهروى و فروتن باش، و در نگاه و اشارهی چشم، در سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند، و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند. با درود.
سؤال: آیا گشادهرویی و خوشرویی امری کلی و عام است که در همهی موارد مورد توصیه واقع شده و هیچ استثنائی ندارد؟ یا اینکه گشادهرویی نیز در دو بخش گشادهرویی مثبت و منفی قابل بررسی است؛ یعنی ممکن است در برخی موارد از گشادهرويى نهی و بهترشرویی توصیه شده باشد!
این مطلب یکی از مهمترین بخشهایی است که بایستی مورد توجه واقع شود.
چنانچه در سخن امام× دقت نماییم در مییابیم که سخن امام× بسیار حکیمانه بیان شده است.
امام× فرمود: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ».
وقتیکه بَشاشت سبب و باعث دوستی و دوستیابی شد، معلوم است که هر جایی و هر شخصی که دوستی با او جایز باشد میتوان از راه خوشرویی وارد شد و او را جذب نمود؛ و هر کسی که دوستی با او جایز نباشد، نباید با او خوشرویی کرد.
بنابر این واضح و روشن میشود که بَشاشت ابزاری کلی برای همه جا نیست، بلکه برخی موارد ممکن است جایز نبوده و بهصلاح نباشد که خوشرویی کنیم.
از این جهت باید در روایات اسلامی بهدنبال موارد استثناء گشت و آنها را پیدا کرد.
خوشروییهای ناپسند و نکوهش شده
گشادهرويى، در همه جا و با همه كس، پسنديده نيست؛ بلكه گاه زيانبار و نكوهيده است که بهبرخی از آن مواردی که خوشرویی ناپسند و نکوهش شده در ذیل اشاره می کنیم:
1. خوشرویی با بدعتگذاران در دین
پيامبر خدا| دربارهی برخورد با بدعتگذار در دین میفرمایند: «وَمَن سَلَّمَ عَلى صاحِبِ بِدعَةٍ، أو لَقِيَهُ بِالبِشرِ، وَاستَقبَلَهُ بِما يَسُرُّهُ، فَقَدِ استَخَفَّ بِما أنزَلَ اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ|»[15] ، فرمود: هر كس بهبدعتگذاری، سلام كند يا با او با گشادهرويى برخورد كند، يا از او بهگونهاى كه خوشحالش نمايد، استقبال كند، بىگمان، آنچه را خداوند بر محمّد| نازل كرده، سبُك شمرده است.
2. خوشرویی در برابر گناهکار:
رسول مکرم اسلام| دربارهی نحوهی برخورد با فرد گنهکار میفرمایند: «تَقَرَّبوا إلَى اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِبُغضِ أهلِ المَعاصي، وَالقَوهُم بِوُجوهٍ مُكفَهِرَّة»[16] ، حضرت فرمود: با نفرت از گنهپیشگان، خود را بهخداوند عزّوجلّ نزديك گردانید و با آنان، با چهرههاى در هم كشيده، رو بهرو شويد.
در روایت دیگری امیرمؤمنان علی× میفرماید: «أمَرَنا رَسولُ اللّهِ|، أن نَلقى أهلَ المعَاصي بِوُجوهٍ مُكفَهِرَّةٍ»[17] ، حضرت فرمود: پيامبر خدا| بهما دستور داد كه با گنهپیشگان، با چهرههاى درهم كشيده، رو بهرو شویم.
3. خوشرویی فاسقانه
خوشرویی و گشادهرویی دوگونه است: گشادهرویی صادقانه و گشادهرویی فاسقانه.
هر گشادهرویی نباید مورد تایید قرار بگیرد.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنِ الْإِمَامِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ×، أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ: «يَا أَبَا هَاشِمٍ! سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى النَّاسِ وُجُوهُهُمْ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ مُظْلِمَةٌ مُتَكَدِّرَةٌ، السُّنَّةُ فِيهِمْ بِدْعَة،ٌ وَالْبِدْعَةُ فِيهِمْ سُنَّةٌ، الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ مُحَقَّرٌ، وَالْفَاسِقُ بَيْنَهُمْ مُوَقَّر»[18] ، محمدبن عبد الجبّار از امام عسکری× روایت میکند که حضرت بهابوهاشم جعفری فرمود: اى ابوهاشم! بهزودى زمانى فرا مىرسد كه مردم، چهرههايشان، خندان و شادان است، و دلهايشان، تاريك و تيره؛ سنّت، در ميان آنان، بدعت بهشمار مىآيد و بدعت، سنّت. مؤمن را بهديده حقارت مىنگرند و فاسق را محترم مىشمارند.
نکته: جامعه همانند پازلی است که باید قطعات گوناگونش کنار یکدیگر چیده شود تا کامل شود که یک قطعهی آن بَشاشت و خوشرویی است. نگاه ما بهکلام حضرت این است که ایشان با این کلمهی قصار میخواهد یک ضلع، یک بخش و یا یک جزء از پازل رفتاری جامعه را برای ما بیان کند؛ اگر اینگونه بهکلام امام× نگاه کنیم، بَشاشت باید یک رفتار اجتماعی باشد که دارای برکات و آثار فراوانی است.
آثار و فواید خوشرویی:
1. جذب محبت و تقرّب بهخداوند
از امام باقر× روايت شده كه فرمود: «البِشرُ الحَسَنُ وَ طَلاقَةُ الوَجهِ مَكسَبَةٌ لِلمَحَبَّةِ وَ قُربَةٌ مِنَ اللّهِ، وَ عُبوسُ الوَجهِ وَ سوءُ البِشرِ مَكسَبَةٌ لِلمَقتِ وَ بُعدٌ مِنَ اللّه»[19] ، روى خوش داشتن و گشادهرويى، باعث جلب محبّت و تقرّب بهخدا مىشود، ترشرويى و بد برخوردی نیز، موجب دشمنى و دورى از خداوند مىشود.
2. تالیف قلوب و زدودن کینهها
عَنْ عَلِیٍّ×: «إنَّ أحسَنَ ما يَألَفُ بِهِ النّاسُ قُلوبَ أوِدّائِهِم، ونَفَوا بِهِ الضِّغنَ عَن قُلوبِ أعدائِهِم، حُسنُ البِشرِ عِندَ لِقائِهِم، وَالتَّفَقُّدُ في غَيبَتِهِم، وَالبَشاشَةُ بِهِم عِندَ حُضورِهِم»[20] ، امیرمؤمنان على× فرمود: بهترين چيزى كه مردم بهوسيلهی آن، دلهاى دوستان خود را بهدست مىآورند و كينهها را از دلهاى دشمنانشان مىزُدايند، خوشرويى، در هنگام برخورد با آنان، و جوياى احوالِ آنان شدن در غيابشان و گشادهرويى با آنان در حضورشان است.
امیرمؤمنان علی× در روایتی دیگر میفرماید: «اقْبَلْ أَعْذَارَ النَّاسِ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ، وَالْقَهُمْ بِالْبِشْرِ تُمِتْ أَضْغَانَهُم»[21] ، فرمود: پوزشهاى مردم را بپذیر تا از برادری آنان، برخوردار شوى، و با خوشرويى با آنها برخورد كن تا كينههايشان را بميرانى.
3. خوشرویی از نشانههای جوانمردی
قَالَ عليٌّ×: «أوَّلُ المُروءَةِ البِشرُ، وآخِرُهَا استِدامَةُ البِرِّ»[22] ، امام× فرمود: آغاز مردانگی، خوشرويى است و انجام آن مداومت بر احسان و نيكى.
امام× در روایتی دیگر اینگونه میفرماید: «أوَّلُ المُرُوَّةِ طَلاقَةُ الوَجهِ، وآخِرُهَا التَّوَدُّدُ إلَى النّاسِ»[23] ،
آغاز مردانگی، گشادهرويى است و فرجام آن محبت کردن بهمردم است.
4. کمترین وظیفهی مؤمنان در برابر دیگران
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ، فَالْقَوْهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْبِشْرِ»[24] ،
پيامبر خدا| فرمود: اى پسران عبد المطّلب! شما هرگز نمىتوانيد همه مردم را از اموال خود، بهرهمند سازید. پس با آنان با گشادهرويى و خوشرويى برخورد كنيد.
امیرمؤمنان علی× در روایتی دیگر اینگونه میفرماید: «إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم، فَسَعوهُم بِطَلاقَةِ الوَجهِ وحُسنِ اللِّقاءِ، فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ| يَقولُ: إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بِأَموالِكُم فَسَعوهُم بِأَخلاقِكُم»[25] ، شما که خیر مالی بهمردم نمیرسانید حداقل با اخلاق خوش و روی باز و برخورد خوب با آنان روبرو شوید، زیرا من از رسول خدا| شنیدم که فرمود: شما که نمیتوانید با مال بهدیگران کمک کنید پس با اخلاق نیکو با مردم رفتار نمایید.
5. خوشرویی نوعی معروف است
روایاتی در این زمینه وارد شده که بهبرخی از آنها در ذیل اشاره میکنیم:
• قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «إنَّ مِنَ المَعروفِ أن تَلقى أخاكَ بِوَجهٍ طَلقٍ»[26] ، پيامبر خدا| فرمود: از جمله نيكى، آن است كه با برادرت با روى گشاده، برخورد كنى.
• عَنْهُ|: «لا تَحقِرَنَّ شَيئا مِنَ المَعروفِ، وأَن تُكَلِّمَ أخاكَ وأَنتَ مُنبَسِطٌ إلَيهِ وَجهَكَ، إنَّ ذلِكَ مِنَ المَعروفِ»[27] ، پيامبر| فرمود: هرگز چيزى از نيكى را كوچك مشمار؛ اين كه با برادرت با چهرهاى گشاده سخن بگويى، اين خود از نيكى است.
• عَنْهُ|: «كُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ، وَمِنَ المَعروفِ أن تَلقى أخاكَ وَوَجهُكَ إلَيهِ مُنبَسِطٌ»[28] . پيامبر خدا| فرمود: هر كار نيكى، صدقه است، و از نيكى است كه در برخورد با برادرت، با او گشادهرو باشى.
• قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «لا تَحقِرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئا ... ولَو أن تَلقى أخاكَ ووَجهُكَ إلَيهِ مُنطَلِقٌ، ولَو أن تَلقى أخاكَ فَتُسَلِّمَ عَلَيهِ»[29] . پيامبر| فرمود: هرگز چيزى از نيكى را كوچك مشمار ... ، اگر چه در برخورد با برادرت، با او گشادهرو باشى و يا هنگام رسيدن بهبرادرت، بر او سلام گویی.
6. مغفرت الهی و بخشش همهی گناهان
قَالَ عَلِيٌ×: «إذَا اجتَمَعَ المُسلِمانِ فَتَذاكَرا غَفَرَ اللّهُ تَعالى لِأَبَشِّهِما بِصاحِبِهِ»[30] ، امیرمؤمنان علی× فرمود: زمانیکه دو مسلمان با هم اجتماع کنند، و مذاکره با یکدیگر داشته باشند، خداوند متعال کسی که خوشرو تر باشد را میبخشد.
در روایت دیگری حضرت فرمود: «إذا لَقيتُم إخوانَكُم فَتَصافَحوا وَأَظهِرُوا لَهُمُ البَشاشَةَ وَالبِشرَ، تَتَفَرَّقوا وَما عَلَيكُم مِنَ الأَوزارِ قَد ذَهَبَ»[31] ، هر گاه با برادرانتان، رو بهرو شديد و دست داديد و با آنها گشادهرويى و خوشرويى نموديد، آنگاه كه از هم جدا مىشويد، هر چه گناه داشتهايد، از بين رفته است.
7. بهرهمندی از خیر و درجات عالیه
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ×: «مَنْ أَطَابَ الْكَلَامَ مَعَ مُوَافِقِيهِ لِيُؤْنِسَهُمْ، وَبَسَطَ وَجْهَهُ لِمُخَالِفِيهِ- لِيَأْمَنَهُمْ عَلَى نَفْسِهِ وَإِخْوَانِهِ، فَقَدْ حَوَى مِنَ الْخَيْرِ وَ الدَّرَجَاتِ الْعَالِيَةِ عِنْدَ اللَّهِ- مَا لَا يُقَادِرُ قَدْرَهُ غَيْرُهُ»[32] .
امام باقر× فرمود: هر كه با موافقين خود پاکیزه سخن گويد تا با آنها أنس گیرد و با مخالفانش خوشرو باشد تا از آنها بر خود و برادرانش ایمن باشد، چنین فردی آنچنان خیرات و درجات بلندی نزد پروردگار بهدست آورده است که کسی غیر از خداوند متعال قادر بهاندازهگیری آن نیست.
8. خوشرویی، لباس امیدواری بهآخرت است
عَنِ الإمام زَينُ العابِدِين×:
«لِبَاسِيَ لِلدُّنْيَا التَّجَمُّلُ وَ الصَّبْرُ وَ لُبْسِيَ لِلْأُخْرَى الْبَشَاشَةُ وَ الْبِشْرُ»[33] .
امام سجاد× فرمود: جامه من براى دنيا، بردبارى و شكيبايى است و جامه آخرتم، گشادهرويى و خوشرويى.
9. خوشرویی نورانیت چهرهی مؤمن است
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «إنَّ لَكُم نورا تُعرَفونَ بِهِ، حَتّى إنَّ أحَدَكُم إذا صافَحَ أخاهُ يَرى بَشاشَةً عِندَ تَسليمِهِ عَلَيهِ»[34] ،
امام صادق× فرمود: شما نورانيتى داريد كه با آن شناخته مىشويد، بهطورىكه هر گاه يكى از شما با برادرش دست دهد، هنگام سلام کردنش بهاو، شادی را در چهرهاش مىبيند.
10. سفارش حضرت خضر بهموسی‘
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَلْطِيُّ قَالَ: لَمَّا أَرَادَ مُوسَى أَنْ يُفَارِقَ الْخَضِرَ‘، قَالَ لَهُ مُوسَى: «أَوْصِنِي، قَالَ: كُنْ نَفَّاعًا وَلَا تَكُنْ ضَرَّارًا، كُنْ بَشَّاشًا وَلَا تَكُنْ غَضْبَانَ»[35] ،
ابو عبد الله مَلَطى نقل میکند که: چون موسى× خواست از خضر× جدا شود، بهخضر× گفت: مرا پندى ده. خضر× گفت: سود رسان باش و زيانبار مباش. گشاده رو باش و دُژَم (غضبناك) مباش.
11. بشاش بودن از اوصاف مؤمن در مسیر تکامل ایمان است
رُوِيَ أنَّ رَسولَ اللّهِ| قالَ: «لَا يَكْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِيمَانُهُ حَتَّى يَحْتَوِيَ عَلَى مِائَةٍ وَثَلَاثِ خِصَالٍ ... بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ ... هَشَّاشاً بَشَّاشاً، لَا حَسَّاسٌ وَلَا جَسَّاس»[36] ،
روايت شده است كه پيامبر| فرمود: مؤمن، ایمانش كامل نيست تا آنگاه كه صد و سه خصلت در او باشد: ... شادیاش، در چهره او باشد. ... خوشحال و شادان باشد، و اهل تفتیش و تجسّس نباشد.
12. تقرّب یافتن بهسوی خداوند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «إذا تَلاقَى الرَّجُلانِ فَتَصافَحا تَحاتَّت ذُنوبُهُما، وَانَ أقرَبَهُما إلَى اللّهِ تَعالى أكثَرُهُما بِشرا بِصاحِبِهِ»[37] ، هر گاه دو مرد بههم برسند و با هم دست بدهند، گناهانشان فرو مىریزد و نزديكترين آن دو بهخداى متعال، آن كسى است كه با ديگرى، خوشروتر باشد.
13. بهرهمندی از بهشت الهی
عن فاطمة بنت رسول الله|: «البِشرُ في وَجهِ المُؤمِنِ يوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ، وَالبِشرُ في وَجهِ المُعانِدِ المُعادي يَقي صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ»[38] ، حضرت فاطمه÷ فرمود: خوشرويى با مؤمن، بهشت را بر صاحبش واجب مىگرداند و خوشرويى با خيرهسر كينهتوز، صاحبش را از عذاب آتش [دوزخ]، حفظ مىكند.
امام صادق× نیز در اینباره میفرماید: «ثَلاثٌ مَن أتَى اللّهَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ: الإِنفاقُ مِن إقتارٍ، وَالبِشرُ لِجَميعِ العالَمِ، وَالإِنصافُ مِن نَفسِهِ»[39] ، فرمود: سه چيز است كه هر كس يكى از آنها را انجام دهد، خداوند، بهشت را بر او واجب مىگرداند: انفاق كردن در هنگام تنگدستى، خوشرويى نمودن با همه مردمان، و انصاف بهخرج دادن دربارهی خويشتن.