1400/02/08
موضوع: شرح حکمت چهارم نهج البلاغه/شناخت نقاط ضعف و قوت اجتماعی /صبر و بردباری نوعی شجاعت است، جلسه دوم
جلسه بیست و چهارم
حکمت چهارم: شناخت نقاط ضعف و قوت اخلاق اجتماعی
بخش دوم: صبر و بردباری نوعی شجاعت است، جلسه دوم
بحث در حکمت چهارم از حکمتهای نهجالبلاغه بود، در بخش دوم از این حکمت قرار داریم.
امیرمؤمنان علی× در بخش دوم از این حکمت میفرماید: «وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، فرمود: و صبر، شجاعت است.
در جلسه قبل به شرح واژهی صبر پرداخته و از منابع لغوی و قرآنی مطالبی را تقدیم کردیم. اگرچه واژهی صبر و حلم در لسان محاورات عامیانه هر دو با هم به کار برده میشود، اما با استدلالاتی که بیان شد به این نتیجه رسیدیم که تفاوتهایی اساسی با یکدیگر دارند. گفتیم که صبر یکی از صفات محمودهی انسان و عبادالله است و از صفات خداوند نمیباشد؛ اما واژهی حلم از جمله خصوصیات ذات باریتعالی است؛ مؤید آن هم این است که در قرآن کریم واژهی صبر به خداوند اطلاق نشده، اما واژهی حلم اطلاق شدهاست.
نتیجه سخن این شد که صبر یکی از صفات پسندیدهی انسان و عباد الله است که بسیار بر آن توصیه شده و بر حسب آنچه که عقل و یا شرع حکم میکند بهمعنای تلاش نمودن بر خود نگهداری و امساک نفس و حبس نفس در مواقع گوناگون است تا خسارتی به بار نیاید و از خسارت و آسیب پیشگیری شود.
یعنی اگر مصیبتی رخ داده انسان خودش را نگه دارد، جزع و فزع نکند تا نه خسارتی به خودش بزند و نه به دیگران خسارتی وارد کند، این صبر است؛ بنابراین بیصبری آسیب است، درحقیقت تعبیر درستش این است که صبر برای پیشگیری از آسیب است؛ به تعبیری با توجه به معنایی که در جلسه قبل تقدیم کردیم میتوانیم بگوییم که صبر، درمان و راه علاج نیست، بلکه پیشگیری است؛ چون میخواهد حادثه و خسارتی - چه روانی و چه جسمانی و فیزیکی - در آینده اتفاق بیفتد وی با صبر کردن، از وقوع و رخداد آن خسارت و حادثه جلوگیری میکند.
چرا که بیصبری در همه مواردی که موضوعات گوناگون رخ میدهد، امکان رخ داد آسیبهای متناسب با آن حوادث وجود دارد که باید از آن پیشگیری کرد، و مهمترین راه پیشگیری از آسیبهای روانی، فردی، اجتماعی و غیره صبر و خود نگهداری است.
پس صبر، یکی از ابزار و وسایل پیشگیری از حادثه و آسیب است و قبلاز درمان میباشد. لذا میتوان اینگونه گفت که صبر، نوعی حرکت اصلاحی و پیشگیرانه از وقوع آسیبها و خسارتها است، اعم از این که آن خسارتها سنگین باشد، یا سبک؛ دیر هنگام ایجاد شود و یا زودهنگام؛ در همهی موارد صبر نوعی حرکت پیشگیرانه است.
شما الان صبر میکنید، ولی امکان دارد که حادثه طی ۲۰ سال آینده رخ دهد، و صبر امروز شما از خسارت ۲۰ سال آینده جلوگیری میکند؛ ممکن است خسارت ساعات و لحظاتی دیگر رخ بدهد، صبر الآن شما از خسارتی که ممکن است در ساعت آینده اتفاق بیفتد، جلوگیری میکند؛ پس صبر درمان نیست، بلکه پیشگیری است و مقدم بر درمان میباشد.
اگر چه ممکن است یک بیماری واقع شده باشد، اما صبر پیشگیری از وقوع بیماری جدید میکند که آن بیماری جدید خسارت جدید است؛ زیرا بیماری قبلی در اختیار شما نبوده و شاید دیگران در آن نقش داشته و موثر بودند؛ اما در حال حاضر نقش شما نمایان میشود و صبر شما میتواند از رخداد، حادثه و خسارت جدید و تازه پیشگیری کند.
بنابراین نقش ما در موضع صبر، در حقیقت آنزمانی ایجاد میشود که در پیش روی ما قرار است خسارت و حادثهای رخ دهد. اینکه از قبل چه رخ داده کاری نداریم حال چه من سبب بودم که مربوط به گذشته بود و چه دیگری سبب بوده که باز هم مربوط به گذشته بوده است. امروز و در حال حاضر صبر من مربوط به آینده است، صبر امروز من از حوادث و اتفاقات آینده پیشگیری میکند، البته این حوادث و رخدادهای احتمالی آینده گونههای مختلفی دارد. از این جهت صبر، در مصداق و تفسیر به مصداق، دایره و میدان بسیار وسیعی خواهد داشت، بهگونهای که هر جایی میتواند مصداقی جدید داشته باشد.
زیرا در هر زمان و مکانی پیشگیریها به نسبت نوع بیماریها و نوع رخدادهای احتمالی متفاوت خواهد بود؛ در نتیجه، حکم عقل و شرع نیز متفاوت خواهد بود.
به همین جهت در روایات وارد شده که صبر دارای انواعی است و به سه نوع از آن اشاره شده است. پیامبر| میفرماید: «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ، وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَة»[1] ،
حضرت فرمود: صبر بر سه نوع است: 1- صبر در هنگام مصيبت، 2- صبر بر طاعت، 3- صبر بر ترك گناه.
در مقابل نوع اول آن که صبر بر مصیبت میباشد و بر بقیه موارد نیز غلبه دارد، جزع و ناله کردن است و این ناله کردن مربوط به خود انسان میشود و پیش از آنکه موجب رنجش دیگران بشود خود را میرنجاند.
در این روایت مفهوم صبر را معنا نمیکند، بلکه به سه مصداق از صبر اشاره میکند، صبر در مواردش تفسیر به مصداق شده است؛ صبر بر مصیبت، مصداقی از مفهوم صبر است، صبر بر طاعت نیز مصداقی از مفهوم صبر است؛ مثلاً، صبر در جنگ مصداقش شجاعت و شهامت است، درحقیقت مصداق همه اینها تفسیر و توجیه صبر به مصادیق گوناگون است که حتما آثار گوناگونی هم دارد.
مفهوم شناسی واژهی شجاعت:
واژهی دومی که در این کلمهی از حکمت امیرمؤمنان× وجود دارد، واژهی شجاعت است.
شجاعت را هم بهطور مختصر معنا کردیم که در جلسهی گذشته اشارهای به آن داشتیم؛ گفتیم: شجاعت، ضد جُبن و ترس است که در حکمت دوم بهطور مفصل به آن پرداختیم. جُبن، ضعف قلب است. انسان زمانیکه ضعف قلب دارد جرات بر اقدام عملی ندارد. در مقابل جُبن، شجاعت است، قوت قلب است، در مقابل ضعف، قوت قلب است در مقابل جُبن شجاعت است لذا شجاعت تفسیرش قوت قلب است، یعنی قوت بر اقدام.
دربارهی واژهی شجاعت نیز مطالب گوناگونی گفته شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره میکنیم:
طریحی در مجمع البحرین اینچنین میگوید:
«شجع: فِي الْحَدِيثِ، "سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ شُجَاعاً أَقْرَعَ".
الشُّجَاعُ: بالكسر وَالضم الحية العظيمة، التي تواثب الفارس وَالرجل وَتقوم على ذنبها، وَربما قلعت رأس الفارس، تكون في الصحاري، و الشُّجَاعُ الأقرع حية قد تمعط فروة رأسها لكثرة سمها.
وَالشَّجَاعَةُ: شدة القلب عند البأس. وَقد شَجُعَ الرجل بالضم شَجَاعَةً: قوي قلبه وَاستهان بالحروب جرأة وَ إقداما»[2] ،
شَجُعَ در حدیث: به اژدهايى گفته میشود كه از تجمع زهر در سرش موى سرش ريخته است، و خداوند آن را بر او مسلط مىنمايد.
شجاع به کسر و ضم، مار بزرگی است که سواری را با اسبش میبلعد و روی دم خودش میایستد، و به اندازهای قوت و قدرت دارد که میتواند سر سواره را بکند. و ماری است که در صحرا زندگی میکند.
اما شجاعت که از همین ریشه است، شدت و قوت قلب در سختیها است، البته شدّت قلب غیر از قساوت قلب است؛ قوت قلب به انسان جرات بر اقدام در عمل میدهد، ولی قساوت این است که انسان دلش به حال کسی نسوزد، بهگونهای که یتیمی میبیند برایش فرقی نمیکند، ظلم و جنایت و بیعدالتی میبیند، تجاوز به حقوق دیگران را میبیند و برایش تفاوتی نمیکند، به این قساوت قلب گفته میشود؛ اما شجاعت، شدت قلب است. به عنوان مثال، در مورد شجاع در جنگ معنایش این است که او در جنگ جرأت بر اقدام عملی پیدا کرده و شجاعانه در برابر دشمن ایستادگی میکند. لذا شجاعت در مقابل جُبن قرار دارد که ضعف قلب و ناتوانی بر اقدام است.
و به تحقیق «شَجُعَ الرجل» به ضمّ شجاعت است، یعنی کسی که در جنگ جرأت و قوت در اقدام عملی پیدا کردهاست.
بنا براین در معنای شجاعت میتوان اینگونه گفت: همانگونه که در بحثهای پیشین بهویژه در مفهومشناسی واژهی جُبن اشاره کرده و گفتیم که جُبن، عبارت است از ضعف قلب، و ضد آن شجاعت که قوت قلب است میشود، پس با توجه به این تعریف، شجاعت همان قوت قلب است كه معنای آن طیف گستردهای را شامل میشود. البته این مفهوم هر چه شدت آن بیشتر شود، ارزش و اهمیت آن نیز بیشتر میشود.
در واقع هیچ مرتبهای از آن، اعم از ضعیف یا شدید، نامطلوب نیست؛ یعنی مقولهای است كه شدت و ضعف دارد، ولی هیچ کدام نامطلوب نیست. شجاعت همهاش پسندیدهاست، درجه کمش هم پسندیدهاست، درجه عالی آنهم پسندیده است. شجاعت هرچه بالا برود هرگز به تهور نمیرسد، چون تهور، فعل ناپسند است؛ اما شجاعت جزء صفات پسندیده است، پس اگر تهور از کسی سر زد، به شجاعت ربطی ندارد.
اینکه برخی گفتهاند: افراط در شجاعت تهور، و تفریط در شجاعت جُبن است حرف غلطی است، چرا که یکی از مقولهی صفات و دیگری از مقولهی فعل است.
شجاعت و جُبن از صفات است، ولی تهور فعل بوده و از افعال ناپسند است، نه از صفات ناپسند. علاوه بر این، شجاعت و جُبن از باب عدم و ملکه است، یعنی یا هست و یا نیست؛ زمانیکه باشد شجاعت و زمانیکه نباشد جُبن است.
امیرمؤمنان× فرمود: صبر، یعنی نگهداری که سبب خسارت نشود. بنابراین صبر، پیشگیری از خسارت است، پیشگیری از بیماری است، درمان نیست. منتظر بیماری نمیشویم تا بهدنبال علاج آن باشیم، منتظر نمیشویم تا حادثهای رخ دهد بعد بهدنبال علاج آن بگردیم. پس بهسبب صبر خودمان از وقوع حادثه پیشگیری میکنیم.
اینکه حضرت میفرماید: «وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، همین پیشگیری نیز خود نوعی شجاعت است، شجاعت هم بهمعنای قوت قلب بر اقدام و عمل بود؛ پس همین خود نگهداری برای جلوگیری از خسارت، خود قوت قلب و اقدام بر عمل است. این جمله حضرت همانند سخن پیامبر اسلام| است در جواب امیرمؤمنان علی× که در خطبه شعبانیه آمدهاست، زمانیکه امیرمؤمنان× از پیامبر اکرم| سؤال کرد که «يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْر؟»، ای رسول خدا|! بهترین و برترین اعمال در این ماه (ماه شعبان) چیست؟ پیامبر| فرمود: ِ «يَا أَبَا الْحَسَنِ! أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل»[3] ، فرمود: اى ابا الحسن! برترین کارها در این ماه، پرهیز از حرامهاى الهى است.
اینکه انسان گناه نکند؛ یعنی کاری نکند. پس معلوم میشود که گاهی از اوقات ترک عمل و کاری نکردن بهتر از انجام عمل است. اینجا هم همینگونه است؛ یعنی همینکه انسان خود را نگهدارد و اقدام بر عمل نکند؛ نوعی شجاعت و قوت است؛ گاهی از اوقات حرف نزدن و ترک یک کار قوّت قلب است، گاهی هم صبر بر انجام کاری شجاعت و قوّت قلب است، مثلاً در مورد جنگ گفتهاند که صبر، یعنی بر برداشتن سلاح و مقابله کردن با دشمن که خود نوعی شجاعت است.
با توجه به مطالبی که بیان شد میتوان صبر را اینگونه معنا کرد: «الصَّبْرُ: الإِمْسَاك فِی ضِيقٍ وَحَبْسُ النَّفْسِ عَنْ الجَزَعِ»[4] ، یعنی خود نگهداری در تنگناها؛ و نگهداری و مراقبت کردن از نفس در هنگام جزع کردن.
چنانچه تامل کنیم در اینکه انسان اگر بتواند خود را در چنین مواقعی نگاه دارد تا جزع و فزع نکند؛ یعنی از قوت قلب مناسبی برخوردار است و در حقیقت او شجاعت که قوت قلب باشد را دارا است؛ یعنی تحقق همان جملهی امام× که فرمود: «وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، و صبر، شجاعت است.
سؤالی در اینجا مطرح است، و آن سؤال این است که حمل شجاعت بر صبر از چه بابی است؟
پاسخ: سخن ابن میثم در شرحش بر نهجالبلاغه در حقیقت جواب از این سؤال است؛ ایشان اینگونه میگوید: «الصبر، فضيلة تحت العفّة ترسم بأنّها مقاومة الهوى لئلاّ يقود النفس إلى قبايح اللذّات. وهو جهاد مع النفس الأمّارة يستلزم فضيلة الشجاعة، فلذلك حمل الشجاعة عليه حمل اللازم على ملزومه»[5] ، میگوید: بردبارى، صبر، فضیلتی است که تحت و زیرمجموعهی عفت و پاکدامنی و از شاخههاى آن است، این عفت و پاکدامنی نقشهای برای انسان ترسیم میکند تا در مقابل هوای نفسش مقاومت کند؛ یعنی صبر خط و نقشهی مقاومت در برابر هوای نفس را برای انسان ترسیم میکند تا نفس انسان وی را به قبائح و لذّتهای زشت رهبری نکند، این خودش نوعی جهاد با نفس امّاره است. اینکه انسان خودش را نگه میدارد، در حقیقت دارد با نفس امّارهاش جهاد میکند؛ و جهاد با نفس امّاره، مستلزم فضیلت شجاعت است.
ایشان در ادامه میگوید: چونکه لازمهی جهاد با نفس (صبر، جهاد با نفس است) شجاعت است، لذا از این باب شجاعت را بر صبر حمل کردهاند. و از باب حمل لازم بر ملزوم، از اينرو حمل كلمهی «الشُّجاعَة» بر كلمهی «اَلصَّبْر» حمل لازم بر ملزوم به شمار مىآيد.
و از باب اینکه لازمهاش این است که انسان شجاع باشد تا بتواند با نفس خودش مبارزه کند؛ و از همین باب است که امام× میفرماید: «وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، و صبر، شجاعت است.
البته همانگونه که برخی گفتهاند، صبر در هر جایی به نام مناسب خودش نامیده میشود که یکی از آن موارد شجاعت است.
در همین راستا زمانیکه از امام حسن مجتبی× دربارهی شجاعت پرسیده شد، امام× در پاسخ فرمودند:
قَالَ×: «مُوَافَقَةُ [مُوَاقَفَةُ] الْأَقْرَانِ وَالصَّبْرُ عِنْدَ الطِّعَان»[6] ، این روایت به دوگونه نقل شده و هر کدام هم معنایی دارد:
1. «مُوَافَقَةُ الْأَقْرَانِ وَالصَّبْرُ عِنْدَ الطِّعَان»، اگر اینگونه بخوانیم معنایش اینچنین میشود: همراهی با هم سن و سالها و هم طرازهای خود، و در مقابل آنهایی که زبانشان نیش دارد و طعنه میزنند، صبر کن تا خسارتی به وجود نیاید.
2. «مُوَاقَفَةُ الْأَقْرَانِ وَالصَّبْرُ عِنْدَ الطِّعَان»، اگر اینگونه بخوانیم معنایش اینچنین میشود: با حریف هموزن و همطراز خودت محاربه کن و در مقابلش بایست، و در مقابل آنهایی که زبانشان نیش دارد و طعنه میزنند، صبر کن تا خسارتی به وجود نیاید.
«المواقفة - بتقديم القاف -: المحاربة، يقال: واقفه في الحرب أو الخصومة أي وقف كل منهما مع الآخر»[7] ،
ایشان در اینجا شجاعت را به صبر تعریف میکند.
بسیار جالب توجه است که امام× شبیه این روایت را نیز با تعبیر دیگری فرموده است: «الشَّجَاعَةُ صَبْرُ سَاعَة»[8] ، شجاعت، ساعتی صبر كردن است؛ یعنی اگر میتوانی در مقابل عمل سفیهانه و جاهلانه عکسالعمل نشان نده.
البته اسلام در مقابل عمل جاهلانه دو دستور دارد:
1. در مقابل دشمنان:
امیرمؤمنان علی× میفرماید: «رُدَّ الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَكَ فَإِنَّهُ لَا يُرَدُّ الشَّرُّ إِلَّا بِالشَّر»[9] ، حضرت فرمود: از هر کجا سنگی آمد، آنرا به همانجا برگردان؛ یعنی مقابله بهمثل کن. با دشمن نمیشود از در غفلت و بیتوجهی وارد شد، بلکه باید در مقابل دشمن محکم ایستاد.
2. در مقابل عمل سفیهانه و جاهلانه:
در مقابل عمل جاهلانه قرآن میفرماید: {وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا}[10] ، و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند. اگر عمل جاهلانه بود در مقابل «الشَّجَاعَةُ صَبْرُ سَاعَة»، ساعتی صبر کن! تا این قضیه ختم به خیر و تمام شود.
این سخن حضرت که فرمود: «الشَّجَاعَةُ صَبْرُ سَاعَة»، در حقیقت بیانگر این مطلب است که صبر و شجاعت در برخی مصادیق میتوانند دو روی یک سکه باشند، به گونهای که هر کدام از آنها یک صورت از آن ارزش را به نمایش میگذارند.
اگرچه میتواند این حمل صورت گرفته در حدیث و کلام مولا امیرمؤمنان علی× از جهت اشتراک در اثر هم باشد، به جهت اینکه همانگونه که قبلا هم توضیح داده شد، صبر و بردباری، نوعی دلیری و شجاعت در مصائب و مشکلات است؛ و اینکه شخص شجاع و دلیر به طور معمول غالب، قاهر و پیروز میدان است، پس به صابر، شکیبا و بردبار به جهت اشتراکی که در اثر قهر و غلبه و پیروزی دارد، اطلاق شجاعت شده است.
آری! صبر، شجاعت است، چرا که صابر همچون شجاع غالب و پیروز است.
البته صبر با خیلی از مفاهیم در آمیخته و قرین شده است.
همراهی مفهوم صبر با تعدادی از مفاهیم ارزشی دیگر نیز صورت گرفته است؛ همانند همراهی:
صبر با پیروزی، صبر با فرج و گشایش، صبر با شجاعت، صبر با مصیبت، صبر در جهاد، صبر و ایمان، صبر و نجات، صبر و تقوی، صبر با توکل، صبر و دعا، صبر و یقین، صبر و آگاهی و بصیرت، و.....
برخی دیگر از شارحان نهجالبلاغه نیز سخنانی دارند که ذکر آن خالی از فایده نیست.
مرحوم مغنیه در شرح خود بر نهجالبلاغه اینگونه مینویسد:
«(والصبر شجاعة) وجهاد. وحين يتحدث الإمام عن الصبر وفوائده فإنه يتحدث عن علم وتجربة، فلقد رأى وشاهد صبر رسول اللّه| والصحابة على الأذى والتنكيل في سبيل الإسلام، وثباتهم عليه مستهينين بكل شيء، وهذا الصبر هو الأصل والأساس لحياة الإسلام وانتشاره، وعلى صخرته تحطم الكفر والشرك، ولو لا هذا الصبر والثبات ما كانت الهجرة ولا بدر وأحد والأحزاب، وبالتالي ما كان للإسلام عين ولا أثر»[11] .
وَالصَّبْرُ شُجاعَةٌ: شکیبایی، شجاعت و جهاد است. امام× همیشه با علم و تجربه از صبر و فواید آن سخن میگوید. ایشان خود صبر و پایداری رسول خدا| و یارانشان در برابر آزار و شکنجه دشمنان اسلام را از نزدیک مشاهده کردهاست. چنین صبری اصل و اساس زنده ماندن و گسترش اسلام است؛ و هیزم کفر و شرک بر صخره آن درهم شکست؛ اگر صبر و پایداری آنان نبود هجرت، بدر، احد و احزاب روی نمیداد؛ در نتیجه اثری از اسلام هم باقی نمیماند.
نکته: البته همهی این سخنانی را که گفتیم بخشی از معنا و مفهوم صبر است، صبر معنای بسیار گسترده و وسیعی دارد که ما در این مبحث به همین مقدار بسنده میکنیم.