1400/02/07
موضوع: شرح حکمت چهارم نهج البلاغه/شناخت نقاط ضعف و قوت اخلاق اجتماعی /صبر و بردباری نوعی شجاعت است، جلسه اول
جلسه بیست و سوم
حکمت چهارم: شناخت نقاط ضعف و قوت اخلاق اجتماعی
بخش اول: صبر و بردباری نوعی شجاعت است، جلسه اول
بحث در حکمت چهارم از حکمتهای نهجالبلاغه بود. محور حکمت چهارم شناخت نقاط ضعف و قوت اخلاق اجتماعی است، حضرت در این حکمت به برخی از نقاط ضعف و قوّت اخلاق اجتماعی اشاره میکند. اولین مورد آن ضعف اخلاق اجتماعی بود؛ حضرت فرمود: «الْعَجْزُ آفَةٌ»، عجز و ناتوانى آفت است. که در دو جلسه دربارهی آن مطالبی را بیان کنیم و از آن گذاشتیم.
کلمه دوم حضرت که در این جلسه در مورد آن به بحث و گفتگو میپردازیم این است که امیرمؤمنان علی× در بخش دوم از این حکمت میفرماید: «وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، و صبر، شجاعت است.
امام× در بخش دوم از این حکمت، به یکی از مسائل اخلاقی و ارزشهای اسلامی که بیشتر جنبهی اجتماعی داشته و در تربیت اجتماعی نیز بسیار مؤثر است میپردازد.
حسب فرمایش امیرمؤمنان علی× صبر بهخودیخود شجاعت است.
سند این بخش از حکمت
سند این بخش از حکمت را در حکمت دوم و سوم به آن پرداختیم و به آنجا حواله میدهیم و از تکرار دوبارهی آن اجتناب میکنیم.
واژهشناسی این بخش از حکمت
امام× در این کلمهی قصار میان دو واژه که هر کدام مفهومی مستقل داشته و از مفاهیم ارزشی نیز به شمار میآیند جمع کرده و ترکیبی میان آن دو ایجاد نموده است و در حقیقت هدف امام× از ترکیب این دو واژه این بوده که خواسته قضیهای تشکیل بدهد که مخاطب خودش بتواند از این قضیه نتیجه بگیرد و پیامی را دریافت کند.
و آن واژگان عبارتند از: 1- واژهی صبر 2- واژهی شجاعت
از این جهت که این دو واژه، هم دارای بُعد استقلالی بوده، و هم دارای بُعد ارتباطی و وابسته به دیگر مفاهیم هستند، بایستی قبل از هر چیزی به واژهشناسی و مفهومشناسی آن اقدام نمود، و حد و مرز آن دو را روشن نمود، باید دید که صبر چیست؟ و شجاعت چیست؟ آن دو را مفهومشناسی کنیم. سپس به دنبال مراد مولا گردید.
این واژگان کلمه قصار مولا× گرچه در میان عوام و در خواص جامعه همگی واژگان معروفی مىباشد، اما بهنظر میآید که باید یکبار دیگر در این دو واژه تاملی داشته باشیم و آن دو را بازخوانی کنیم، ببینیم آنچه که دربارهی این دو واژه میدانیم و آنها را میشناسیم درست است یا اینکه تفاوتی در آنها وجود دارد. لذا در واژگان صبر و شجاعت تأملی میکنیم.
مفهوم شناسی واژه صبر:
اول واژه صبر را معنا میکنیم:
لغویّین واژهی صبر را اینگونه تعریف کردهاند:
راغب اصفهانی که واژهشناس قرآنی است دربارهی واژهی صبر اینچنین مینویسد( بیان بسیار مفصلی دارد، اما به بخشی از عبارت ایشان اشاره میکنیم) ایشان میگوید:
«الصَّبْرُ: الإمساك في ضيق، يقال: صَبَرْتُ الدّابّة: حبستها بلا علف، وصَبَرْتُ فلانا: خلفته خلفة لا خروج له منها، والصَّبْرُ: حبس النّفس على ما يقتضيه العقل والشرع، أو عمّا يقتضيان حبسها عنه، فَالصَّبْرُ لفظ عامّ، وربّما خولف بين أسمائه بحسب اختلاف مواقعه، فإن كان حبس النّفس لمصيبة سمّي صبرا لا غير، ويُضَادُّهُ الجزع، وإن كان في محاربة سمّي شجاعة، ويضادّه الجبن، وإن كان في نائبة مضجرة سمّي رحب الصّدر، ويضادّه الضّجر، وإن كان في إمساك الكلام سمّي كتمانا، ويضادّه المذل، وقد سمّى اللّه تعالى كلّ ذلك صبرا، ونبّه عليه بقوله: {وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ}[1] ، {وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ}[2] ، {وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ}[3] ، وسمّي الصّوم صبرا لكونه كالنّوع له، وقَالَ×: «صِيَامُ شَهْرِ الصَّبْرِ وَثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي كُلِّ شَهْرِ يَذْهَبُ وَحَرَ الصَّدْر ...»[4] ،
راغب میگوید: الصَّبْر، یعنی خود نگهداری و امساک در تنگناها و آنجاییکه انسان در مضیقه و سختی قرار میگیرد.
بعد ایشان مواردش را بیان میکنند، مثلاً:
صَبَرْتُ الدّابّةَ: یعنی ستور را نگه داشتم و بدون علوفه و خوراک وی را حبس كردم.
صَبَرْتُ فلانا: یعنی او را جا گذاشتم و راه خروجی برای او قرار ندادم.
ایشان دوباره صبر را به بیانی دیگر ترجمه میکند و میفرماید:
الصَّبْر: یعنی شكيبايى و خودداری نفس بر آنچه كه عقل و شرع حكم مىكند و آن را مىطلبد، يا آنچه كه عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء مىكند، پس صبر و شكيبايى لفظ عامى است و چه بسا بر حسب اختلاف مورد، اسامی مختلفی داشته باشد:
1. فإن كان حبس النّفس لمصيبة سمّي صبرا لا غير، ويُضَادُّهُ الجزع، اگر صبر و شكيبايى نفس به جهت مصیبتی باشد واژه- صبر بكار مىرود نه چيز ديگر، و ضدّ آن جزع و بىتابى است.
2. وإن كان في محاربة سمّي شجاعة، ويضادّه الجبن، اگر صبر در جنگ و محاربه باشد، شجاعت و پایداری نامیده مىشود، چون عقل و شرع حکم میکند که در جهاد شجاعت به خرج دهی، و در میدان نبرد مقابل دشمن بایستی و با او مبارزه کنی. كه ضدّ آن ترس و جُبن است. صبر در میدان جنگ بهمعنای نشستن نیست، بلکه صبر در میدان جنگ بهمعنای سلاح به دست گرفتن و جنگیدن و شجاعت به خرج دادن است؛ لذا ضد آن (صبر در میدان جنگ)، جُبن و ترسیدن است که قبلاً به آن اشارهای داشتیم.
3. وإن كان في نائبة مضجرة سمّي رحب الصّدر، ويضادّه الضّجر، هر گاه صبر در كارى ملال آور و دلتنگ كننده باشد- ظرفيّت داشتن و دلدار بودن- نامیده مىشود كه ضدّش كم ظرفيّتى و ضجر و دلتنگی است.
4. وإن كان في إمساك الكلام سمّي كتمانا، ويضادّه المذل، و زمانىكه صبر در خودداری از كلام و سخن نگفتن باشد، کتمان نامیده مىشود و ضدّ آن فاش كردن سخن و نا آرامی است.
خداى تعالى تمام معاني فوق را - صبر - نامیده است، و در آيات زير به آن آگاهی داده است كه میفرماید:
{وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ}، و در برابر محرومیتها و بیماریها استقامت به خرج میدهند.
{وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ}، و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد.
{وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ}، و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا،
روزه هم- صَبْر- نامیده شده. براى اينكه روزه نوعى خويشتندارى و خودداری است.
پيامبر اکرم| فرمود: روزه ماه مبارک رمضان و سه روز در هر ماه وسوسه و كينههای دل را از بين مىبرد.
خلاصه اینکه به بیان راغب اصفهانی میتوانیم دو معنا برای صبر داشته باشیم:
1. امساک در ضیق، انسان خودش را در تنگدستی نگه دارد.
2. حبس نفس بر مبنای آنچه که عقل و شرع حکم میکند.
انسانی اگر مصیبت ببیند عقل و شرع حکم میکند که جزع و فزع نکند، چون جزع و فزع سبب خسارت به خود انسان میشود، هم خسارت روحی و هم خسارت بدنی، گاهی از اوقات انسان در جزع و فزع به سر و صورت خودش میزند و دچار صدمه میشود و در بخش روحی نیز دچار خسارت میشود. لذا گفتهاند: مصیبت بر کسی که صبر میکنید یک مصیبت است، ولی برای کسی که جزع و فزع میکند دو مصیبت حساب میشود.
برای اینکه به مقصود و مراد مولا علی× در این سخن که فرمود: از صبر و شجاعت پی ببریم، باید تأمل بیشتری در آن داشته باشیم. راغب اصفهانی در تعریف آن اینگونه گفت که: صبر، حبس نفس به مقتضای عقل و شرع است.
اشتراکات و تمایزات دو واژهی صبر و حلم
زمانیکه در میان واژگان دقت میکنیم واژگانی را میبینیم که مثل صبر است. و در نگاه ابتدایی اینها با یکدیگر مترادف بوده و به یک معنا هستند، اما وقتی دقت میکنیم، میبینیم که معانی آنها متفاوت است و تفاوتی اساسی هم دارد. یکی از آن واژگان واژه حلم است.
در میان واژگان کابردی که معارف دینی را میرسانند، این دو واژه در ظاهر به نظر میرسد که با هم مترادف و هم معنی باشند و حتی این نگرش ظاهری به زبان و ادبیات فارسی نیز تسری نموده و هر دو واژه به جای یکدیگر استخدام شده و به کار رفته است، اما در زبان عربی و با دقت در نگرش، معلوم میشود که دو واژهی مزبور دارای تفاوتهای مهمی است که میتواند در رساندن مفاهیم مورد نظر بسیار موثر باشد.
این دو واژه و اصطلاح یکی نیستند. در این کلام حضرت که فرمود: «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، صبر چه نقشی دارد؟ آیا میتوانیم به جای «الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»، بگوییم «اَلحِلْمُ شَجَاعَةٌ» یا نمیشود؟ آیا حلم هم همان شجاعت است یا نه؟
در صبر گفتیم که صبر، حبس النفس است، یعنی نفست را نگهدار و جزع و فزع نکن در جایی دیگر هم همین گونه معنا کردهاند، میگویند: خودت را نگهدار تا خسارت بهخودت نزنی؛ اگر مصیبتی دیدی خسارت به خودت نزن. نفست را نگه دار تا خسارت به خودت نزنی، یعنی نفست هیجان پیدا نکند تا خسارت ببینی! این تعبیر دربارهی صبر واقعشده است؛ اما دربارهی حلم وقتی وارد میشوند آن را اینگونه معنا میکنند:
راغب اصفهانی در تعریف واژهی حلم چنین میگوید: «الْحِلْمُ: ضبط النّفس والطبع عن هيجان الغضب»[5] ، حلم، به مراقبت بر انضباط نفس و طبیعت آدمی در مقابل هیجانات غضب و برآشفتگى و خشم گفته میشود.
با توجه به تعریف برخی لغویین از این دو واژه، این نکته روشن میشود که در هر دو واژه(صبر و حلم) خود نگهداری و مراقبت و تحمل وجود دارد؛ لکن متعلق تحمل و خود نگهداری متفاوت است؛ چرا که تحمل و خود نگهداری در صبر به خود انسان میباشد به جهت اینکه ضرر و زیانی به خودش نرساند؛ زیرا جزع و فزع کردن در مصیبت خسارتش دامن انسان را میگیرد و دیگری از آن آسیبی نمیبیند، مثلاً اگر انسان بر سر قبر کسی بنشیند و ساعتها جزع و فزع کند، به کسی آسیب نمیزند و فقط خودش را اذیت میکند، زندگی خودش را دچار مشکل میکند؛ بله! ممکن است بعضی از افراد نزدیک انسان رنجیدهخاطر شوند، اما انسان در این جزع و فزع خسارتی به دیگران نمیزنی؛ لکن خود نگهداری در حلم نسبت به خود و دیگران است به جهت اینکه از ایجاد ضرر و خسارت و اقدام به کاری که ممکن است به دیگری هم ضرر برساند، خودداری کند، زیرا آنچه که در مقابل حلم قرار دارد، غضب است و غضب به طور معمول پیش از آنکه برای خود ایجاد مشکل نماید، برای دیگران حادثه آفرینی میکند؛ چونکه غضب، یکی از پشتوانههای روحی برای رفتارهای بیرونی و اجتماعی است. لذا انسان برای این که مرتکب غضب نشود، به حلم توصیه شده تا موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم ننماید.
فرق حلم و صبر در این است که: اگر انسان حلیم شد مراقبت میکند تا خسارتی به خودش و به دیگران نرساند، اما صبر فقط دامنهی خسارت را از خود انسان میگیرد.
صبر، خود دارای انواعی است و در روایات نیز انواع آن را گاهی به سه نوع بیان کردهاند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ، وَصَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ، وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ»[6] ،
صبر، بر سه نوع است: 1- صبر در هنگام مصیبت، 2- صبر بر طاعت، 3- صبر بر ترك گناه.
در مقابل نوع اول آن که صبر بر مصیبت میباشد و غلبه بر سایر موارد نیز دارد، جزع و ناله کردن است، و این ناله کردن مربوط به خود انسان میشود و پیش از آنکه موجب رنجش دیگران بشود خود را میرنجاند.
چنانکه جوهري در لسان العرب ذيل ماده «صبر» نقل ميکند:
«الصَّبْرُ: حَبْسُ النَّفْسِ عندَ الجَزَعِ»[7] ، نگه داشتن نفس بههنگام جزع (بيتابي) را صبر ميگويند.
مرحوم طریحی نیز در کتاب مجمع البحرين، در معنای صبر اينگونه ميگوید. «حَبْسُ النَّفْسِ عَنْ إظهارُ الجَزَعِ»[8] ، صبر، حبس کردن نفس از اظهار جزع و بی تابی است.
استعمال واژگان صبر و حلم در قرآن
هر دو واژهی صبر و حلم در قرآن کریم مورد استخدام قرار گرفته و با مشتقات گوناگون آن بهکار رفته است.
واژهی صبر و مشتقات آن فراوان وارد شده است، بهگونهای که 103 بار در 45 سوره قرآن کریم بهکار رفته است. کلمه حلم نیز با مشتقاتش که معنای صبر را نیز میرساند، 15 بار به کار رفته است.
اما تمایزاتی که واژگان صبر و حلم دارند عبارتند از:
تفاوت اوّل: اولین تفاوتی که در کاربرد این دو واژه مشهود است، این است که صبر در هیچگونه از مشتقاتش در قرآن به عنوان وصف خداوند به کار نرفته است؛ فقط دربارهی عباد و بندگان بهکاررفته است، یعنی صبر جزء صفات عبادالله بوده و از صفات خداوند نیست. اما در برخی از دعاها، صفات «صَابِر»، «صَبُور» و «صَبّار» برای خداوند متعال ذکر شده است؛ مانند موارد ذیل:
1. مرحوم کفعمی در کتاب مصباح خود اینگونه نقل کرده و میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ يَا صَابِرُ يَا صَبُورُ يَا صَادِقُ يَا صَدُوقُ ...»[9] ، خدایا! همانا از تو میخواهم به حق اسمائت ای شکیبا، ای بسیار شکیبا، ای راستگو، ای بسیار راستگو ...
2. مرحوم کفعمی در جایی دیگر اینگونه میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ يَا صَبّارُ يَا صَابِرُ يَا صَبُورُ يَا صَادِقُ يَا صَدُوقُ»[10] ، خدایا! همانا از تو میخواهم به حق اسمائت ایی بسیار شکیبا، ای شکیبا، ای بسیار شکیبا، ای راستگو، ای بسیار راستگو ...
3. مرحوم کفعمی در بلد الأمین نیز در دعای معروف به دعای مجیر اینگونه میگوید: «سُبْحَانَکَ يَا صَبُورُ تَعَالَيْتَ يَا صَابِرُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِير»[11] ، منزّهی تو ای بسیار شکیبا، بلندمرتبه هستی ای شکیبا، ما را از آتش پناه ده ای پناه دهنده.
البته چون کاربرد واژه صبر و مشتقّات آن برای خداوند در دعاست میشود اینگونه گفت: صبر در دعاها که به خداوند اطلاق شده بهمعنای حلم است.
ولی واژه حلم به عنوان حلیم، در مورد خداوند متعال به کار رفته و خداوند بدان توصیف شده که به برخی از آن آیات در ذیل اشاره میکنیم:
1. قرآن میفرماید: {لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ}[12] ، خداوند شما را به سوگندهاى لغوتان مؤاخذه نمىكند، ولى شما را بدانچه دلهايتان [از روى عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه مىكند، و خدا آمرزنده بردبار است.
2. میفرماید: {وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}[13] ، و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است(و در مجازات بندگان، عجله نمیکند!).
3. میفرماید: {وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ}[14] ، و خداوند، بینیاز و بردبار است.
4. میفرماید: {وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ}[15] ، و خداست كه داناى بردبار است.
5. و در جایی دیگر میفرماید: {وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ}[16] ، و خداوند شکرکننده و بردبار است.
شاید اینکه وصف صبور برای خداوند در قرآن نیامده، ولی وصف حلیم آمده است برای این باشد که فزع و جزع، و ناله که در مقابل صبر است، نشانهی عجز و ناتوانی خداوند میباشد و خداوند نقصی ندارد که هیجانش را کنترل کند و این سخنان درباره خداوند محال است، اما اگر بخواهیم همین معنا را دربارهی خداوند تحقق دهیم و بگوییم حلم آن وصفی است که مانع از خسارت به دیگری بشود ما بهسبب همین صفت از عذاب خدا در امان میمانیم، چون خداوند حلیم است ما هم بهسبب استغفار از عذاب الهی در امان میمانیم، والا طبق تعریفی که کردیم اگر خداوند صبور بود فقط مانع خسارت به خودش میشد.
ولی دربارهی صفت حلیم، چون خداوند غضب دارد و میتواند شامل برخیها نیز بشود، لذا وصف حلیم برای خدا به کار رفته است؛ یعنی خداوند با وجود اینکه غضب دارد، ولی از تسری این غضب به همگان خودداری میکند، چرا که به وصف حلیم متّصف شده است؛ و بندگان به رغم اینکه مرتکب کارهایی میشوند که استحقاق دارند تا مورد غضب خداوند قرار گیرند، ولی مشمول حلم او شده و نجات خواهند یافت.
لذا در دعاها نیز زمانیکه وصف حلیم را مطرح میکنند آن را با پسوندی همراه میسازند، مانند این عبارت از دعا که میگوید: «يَا حَلِيماً لَا يَعْجَل»[17] ، ای حلیمی که برای عقاب گناهکاران و متخلفان عجله و شتاب نمیکنی.
زمانیکه این وصف برای انسانها نیز به کار برده میشود بهجهت این است که کارهای غیر عقلانی را از جامعه برچیده و مردم با توجه به عقلی که دارند از ارتکاب غضب خودداری نمایند، چرا که تصمیمی که از روی غضب گرفته شود، همانگونه که در روایات آمده، آغازش دیوانگی و پایانش پشیمانی است؛ پس حلم با عقل همراه است.
تفاوت دوم: دومین تفاوتی که واژهی حلم با واژهی صبر دارد این است که انسان گناهکار در سايهی صفت صبر الهي ايمن از مجازات نيست، ولی میتواند در سايهی صفت حلم الهی از عذاب و مجازات در امان باشد، چرا که در قرآن کریم، وصف حلم خداوند با چند وصف دیگر آمیخته و همراه شده که یکی از آنها وصف غفور است که بیانگر ایمن ساختن انسان از مجازات و عقاب خواهد بود.
اوصافی که در قرآن کریم با حلم الهی همراهی نمودهاند عبارت هستند از:
غَفُورٌ، غَنِيٌّ، عَلِيمٌ و شَكُورٌ؛ که هر کدام بیانگر یک نوع از افعال و ویژگیهای الهی است.
بنابر این واژهی صبر، گرچه به حلم نزدیک است، اما تفاوتهای فراوانی با یکدیگر دارند که به برخی از آنها اشاره شد، ولی به خودی خود معنای وسیعی داشته و جهات گوناگونی را شامل میشود.