1401/02/26
موضوع: شرح حکمت بیستم/اخلاق اجتماعی /چشمپوشی از لغزشهای جوانمردان، جلسه دوم
وَقَالَ×: «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [يَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ] يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُه»[1] .
چشمپوشی از لغزشهای اهل مروءت [یا مروّت] (جوانمردی و مردانگی)، یکی از مصادیق اخلاق اجتماعی است که در این حکمت بیان میشود، زیرا آنها از جایگاه ویژهی اجتماعی برخوردار هستند و به هنگام لغزش در آنها حرکتی ایجاد میشود که خود، منشأ یک بازنگری در رفتارشان خواهد بود.
امیرمؤمنان× در این کلام نورانی سفارش میکنند که به هنگام زمین خوردن جوانمردی به آنان نخندید و آنها را سرزنش نکنید، زیرا بهواسطهی آن لغزش سرزنشی در درون این شخص ایجادشده که با آن جایگاه اجتماعی که دارد شایسته او نبوده است و همین موضوع در روح و باطن او اثر گذاشته است؛ ازاینرو امیرمؤمنان× میفرماید: دیگر نیازی نیست که دوباره اثری را بر این حرکتش بگذارید؛ بلکه بگذارید جایگاه فرد حفظ شود.
فرمود: «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [يَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ] يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُه».
اقاله، از مسائلی فقهی است؛ بدین معنا که هر دو طرف معامله یا یکی از آنها از بیع خود پشیمان شده است؛ بنابراین مستحب است که آن دو (خریدار و فروشنده)، عوضین معامله را پس بگیرند.[2]
«أَقِيلُوا»؛ کنایه از جملهی «شتر دیدی، ندیدی» است؛ یعنی از لغزشهای آنها بگذرید و با تغافل کردن به روی آنها نیاورید.
در مبحث گذشته به این مطلب اشاره کردیم که «عثرات» در معنای لغزش و سقوطها، معادل گناهان رسمی و دارای حد شرعی نیست، بلکه انجام خطایی است که در شأن فرد نبوده و جامعه نیز آنرا از وی انتظار ندارد.
سؤال: علت عهدهدار شدن این تکلیف از سوی جامعه چیست؟
فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ؛ جوانمردان لغزش نمیکنند؛ «عَاثِرٌ» آمده است که افاده عموم میکند؛ یعنی «فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَيَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ يَرْفَعُه»؛ هیچ لغزشگری از این جوانمردان، لغزش نمیکند، مگر اینکه خداوند دستگیر اوست و برای رفعت و شروع دوباره، به او یاری میدهد، زیرا خداوند اراده کرده که اینچنین فردی را رفعت دهد؛ یعنی این نتیجه برای کسی است که این وصف را در خودش ایجاد کرده باشد؛ و صاحب مروت باشد؛ ازاینرو امیرمؤمنان× فرمود: خداوند دست او را میگیرد، شما نیز از لغزش وی بگذرید.
این حرکت، یک حرکت اخلاقی اجتماعی است که باید شأن افراد را در جامعه رعایت کرد؛ اما این لغزش مربوط به رفتارهای بین افراد است و ارتباطی به رفتارهای دینی، و تعرض به بیتالمال و حقوق جامعه ندارد، بلکه لغزشی است که در مقابل کاری از انسان سر میزند؛ ازاینرو امیرمؤمنان× با خطاب قرار دادن مردم -و نه حاکم شرع- فرمود: در برابر اینچنین خطاهایی سرزنش نکنید و از آن بگذرید؛ یعنی مردم را اقاله کنید.
سند حکمت
این کلام مولی× در منابع متعدد و بسیاری آمده است؛ که برخیها همانند عبارت سید رضی آوردهاند و برخی دیگر نیز با الفاظی متفاوت؛ ولی با همان مضمون از امیرمؤمنان× یا دیگر ائمهی معصومین^ نقل کردهاند.
در منابع پیش از سید رضی (متوفی 406 قمری) کمتر به نقل این حکمت پرداختهاند و عین این کلام نیست. قدیمیترین منبعی که همانند عبارت سید رضی آورده، آمدی تمیمی (متوفای 550 ق) در «غررالحکم»[3] ؛ و پس از او زمخشری (متوفی 583 ق) در «ربیع الابرار» است[4] . افرادی هم همچون ابن قتیبة دینوری (متوفای 276 ق) در «عیون الاخبار»[5] و مرحوم کلینی (متوفای 329 ق) در «الکافی»[6] ؛ قبل از سید رضی این کلام را با الفاظی متفاوت از دیگر معصومین^ نقل کردهاند؛ ابن شمس الخلافة (متوفای 522 ق) نیز در «الآداب النافعة بالألفاظ المختارة الجامعة»[7] ؛ با الفاظ متفاوت و انتساب به دیگر معصومین^ به نقل این حکمت پرداخته است که جلوتر به شرح برخی از آنها میپردازیم؛ علاوه بر این، علامه مجلسی (متوفای 1110 ق)[8] در بحارالانوار و ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه[9] نیز این سخن را از امیرمؤمنان علی× نقل کردهاند.
بخش دوم حکمت مورد بحث با همان مضمون؛ اما با الفاظ متفاوت و منقول از دیگر معصومین است که همان پیام کلام مولی علی× را در بردارد.
بهعنوان نمونه، مرحوم کلینی در کتاب «کافی» روایت زیر را از امام صادق× نقل کرده است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «أَجِيزُوا لِأَهْلِ الْمَعْرُوفِ عَثَرَاتِهِمْ، وَاغْفِرُوهَا لَهُمْ، فَإِنَّ كَفَّ اللَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِمْ هَكَذَا، وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ كَأَنَّهُ يُظِلُّ بِهَا شَيْئاً»[10] ؛
سيف بن عميرة گويد: امام صادق× فرمود: لغزشهاى اهل معروف را ببخشيد، زیرا که دست خدا بالاى آنهاست؛ و امام× بهدست خود اشاره فرمود، گويا كه دست خود را سايبان چيزى قرار داده بود.
از لغزشهای آدمهای معروف که اهل کار خوب در جامعه هستند بگذرید. «أَجِيزُوا»؛ یعنی عبور کنید و این گذشت و عبور از لغزشها برای این است که دست خدا روی سر انسان جوانمرد است. حضرت علاوه بر دستوری اخلاقی، اصل صفت جوانمردی را نیز ترغیب میکند و این مطلب بیانگر آن است که جامعه به خصلت جوانمردی نیازمند دارد.
ابن قطیبه دینوری نیز بهصورت مرفوعه در کتابش به مضمون حکمت امیرمؤمنان× از امام صادق و ایشان از پدرانش^ از رسولالله’ اینگونه نقل کرده است:
قال جعفر بن محمد عن أبيه^: قال: قال رسول الله|: «ورّوا لذوي المروءات عن عثراتهم، فوالذي نفسي بيده إنّ أحدهم ليعثر وإنّ يده لفي يد الله»[11] ؛ لغزشهای جوانمردان را بپوشانید. به خدایی که جانم در دست اوست از اینها کسی لغزشی میکند؛ اما دست او در دست خداست و خدا او را کمک میکند.
جوانمرد آنگونه زمین نمیخورد که همهی آبرویش برود، زیرا هم خدا دست او را میگیرد و هم به ما دستور دادهاند که از او بگذریم و اقاله کنیم.
و در جای دیگر نیز حدیث مرفوعهای از امام صادق× نقل کرده که ایشان را از تابعین بهشمار آورده است؛ متن روایت اینچنین است:
وفي الحديث المرفوع: «أَقِيلُوا ذَوِي الْهَنَاةِ عَثَرَاتِهِم»[12] ؛ از لغزشهای مصیبتزدگان درگذريد.
«الهناة: الداهية وهى المصيبة وجمعها هنوات»[13] ؛ «هناة» مصیبت بزرگ را میگویند؛ ممکن است مصیبتزده بهخاطر سنگینی مصیبت دچار لغزش شود و سخنی ناشایست را بر زبان جاری کند؛ ازاینرو باید مراعات او را نمود.
خطاب «أَقِيلُوا» به ما است نه به کسیکه دچار لغزش شده است. هیچکس مجاز به لغزش نیست و به جوانمرد نیز نگفتهاند که میتواند لغزش داشته باشد؛ اگرچه امکان لغزش برای همه هست؛ ازاینرو به ما فرمودهاند که اگر جوانمردی دچار لغزش شد و کار اشتباهی را انجام داد که باشخصیت اجتماعی و دینی او سازگاری نداشت، شما اقاله کنید و از او بگذرید.
اینجا دربارهی مصیبتزده است، ولی تعبیر همان تعبیر «أَقِيلُوا» است.
متقی هندی نیز در «کنزالعمال» از پیامبر’ نقل کرده است که حضرت فرمود:
«تَجاوَزوا لِذَوي المُروءَةِ عَن عَثَراتِهِم، فَوَالّذي نَفسي بِيَدِهِ إنّ أحَدَهُم لَيَعثُرُ وَإنّ يَدَهُ لَفي يَدِ اللّهِ»[14] ؛ از لغزشهای جوانمردان بگذرید، قسم به کسیکه جانم بهدست اوست، از اینها کسی لغزشی میکند؛ اما دست او در دست خداست و خدا او را کمک میکند.
این حکمت و اشاره به مضمون آن در منابع گوناگون نقلشده است؛ اما تا پیش از سید رضی، همانند عبارت ایشان را کسی نقل نکرده است؛ ولی پس از سید رضی در منابع گوناگون نقلشده است.
واژهشناسی
واژهی «مروءت»
سؤال: واژهی «مروءت» در ذَوِي الْمُرُوءَاتِ (صاحبان مروءت)، گاهی به مردانگی و گاهی هم به جوانمردی و شخصیت ترجمه میشود؛ کدامیک از این ترجمهها دقیق است؟
جواب: برای پاسخ به این سؤال بهسراغ منابع لغوی میرویم.
مفردات نهجالبلاغه «مروءت» را اینچنین معنا کرده است: انسانيت و آن از صفات كمال است[15] ؛ بنابراین «ذَوِي الْمُرُوءَاتِ»؛ یعنی آنان که صاحب انسانیت هستند و اخلاق و رفتار انسانی دارند.
ابن منظور نیز در «لسان العرب» که از منابع قدیمی لغت است دربارهی این واژه اینچنین میفرماید:
«المُرُوءَة: كَمالُ الرُّجُولِيَّة ... وَالمُرُوءَة: الإِنسانية، وَلك أَن تُشَدّد»[16] ؛ مروءت از ریشه مرأ است و «المُرُوءَة»؛ یعنی کمال مردانگی است؛ و تنها مردانگی نیست، بلکه کمال مردانگی است و در جلوتر میفرماید: «وَالمُرُوءَة: الإِنسانية، وَلَكَ أَن تُشَدّد» است و همان تعبیر صاحب مفردات نهجالبلاغه را میآورد؛ البته ابن منظور میفرماید: «لک ان تشدّد». شما میتوانید مروءت را مروّت (با تشدید) نیز بخوانید.
جوهری نیز در کتاب «الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية» نیز همانند عبارت «لسان العرب» آورده و به «الإنسانية ولك أن تُشَدِّد» اشارهکرده است[17] .
جناب طریحی نیز در «مجمع البحرین» دربارهی این واژه اینچنین میفرماید:
«مَرُؤَ الإنسان فهو مريء مثل قرب فهو قريب، أي صار ذا مروءة. قال الجوهري: وقد تشد فيقال: «مُرُوَّةٌ» وهي- كما قيل- آداب نفسانية تحمل مراعاتها الإنسان على الوقوف عند محاسن الأخلاق وجميل العادات وقد يتحقق بمجانبة ما بخسه النفس من المباحات كالاكل في الاسواق حيث يمتهن فاعله. وفي الدروس: المروة تنزيه النفس عن الدناءة التي لا تليق بأمثاله كالسخرية»[18] ؛ «مریء» اسم فاعل یا صفت مشبهه است؛ یعنی صاحب مروءت شد و جوهری میگوید: به تشدید نیز میتوان آنرا مروّت خواند و آن یک آداب نفسانی است که از نفس و روح انسان برمیخیزد و ریشه در وجود انسان دارد. باطن انسان باید آشنا باشد تا بتواند این رفتار را انجام دهد. اخلاق یک صورت باطنی انسان است.
هر انسانی دارای دو چهره است: یک چهرهی ظاهری که قابلدیدن است و یک چهرهی باطنی که قابلدیدن و تصویربرداری از آن نیست و در برابر رفتارهای انسان بهنمایش گذاشته میشود؛ همانند تواضع که رفتار و حالت نفسانی است که در رفتارهایی همانند برخاستن پیش پای دیگران بروز میکند.
جناب طریحی میفرماید: این مروءت آدابی نفسانی است که مراعاتش انسان را در برمیگیرد تا نزد اخلاق پسندیده و عادتهای زیبا بایستد؛ یعنی هنگام روبرو شدن با اخلاق خوب و عادت و رسوم زیبا در جامعه توقف کن و از آن گذر نکن و آنها را دریافت نما!
پس مروءت یک آدابِ نفسانیِ درونی است که در رفتارهای انسان بهنمایش گذاشته میشود، چراکه اگر در باطن به این آداب ملتزم بودیم، در رفتار بیرونی ما بهنمایش گذاشته میشود.
گاهی اوقات انسان با کنار زدن برخی از اعمال مباح به کارهایی دست میزند که در شأن و جایگاه دینی و اجتماعی او نیست؛ بهعنوان نمونه مردم مشاهده میکنند که فلان عالم بزرگ در خیابان ساندویچ میخورد که این کار در شأن وی نیست؛ ازاینرو میگویند که ایشان را در منزل پذیرایی کنید؛ لذا تاکنون کسی نشنیده که فلان مرجع و عالم بزرگ را در ساندویچی پذیرایی کرده باشند!
آنچه انسان را در جوانمردی به رسوم زیبا و اخلاق خوب میرساند این است که برخی از اعمال مباح را که در شأن او نیست ترک کند، زیرا در جامعه هنگامیکه رفتاری دور از شأن آنها سر میزند، دیگران آنها را به دید سبکی نگاه میکنند.
هنگامیکه محاسن انسان مقداری سفید شد، اگر به او پیشنهادی دادند، میگوید دیگر از ما گذشته است؛ یعنی اکنون شأن من فرق کرده و باید مراعات بیشتری داشته باشم.
جملهی «مَن بَلَغَ الأَرْبَعِينَ وَلَمْ يَتَعَصَّ فَقَد عَصَی»[19] ؛ بهعنوان روایت معروف است؛ اگرچه از جهت سند مجهول است و بنا برفرض که درست هم باشد، مقصود این روایت این نیست که وقتی به چهلسالگی رسیدید باید عصا بهدست بگیرید، بلکه شاید میخواهد بگوید که شما وقتی به چهلسالگی رسیدید باید رعایت احتیاط را داشته باشید، چون هدف این است که اگر انسان از جایگاهی اجتماعی در جامعه برخوردار شد و به شهرت رسید و شناخته شد همهی این مراتب و شأنیتها با یکدیگر تفاوت دارد.
خلاصه برداشت
از این منابع اینچنین برداشت میکنیم که واژهی «مروءت» غیر از جنبه مصدری و فعلی که دارد واژهای کنایی از یک معنا و مفهومی بسیار جامع و کامل است؛ و از جهتی قابلیت دارد که در رفتارهای زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی بازخورد داشته باشد؛ ازاینرو برخی آمدهاند این واژه را به «شخصیت» معنا کردهاند؛ برخی هم به مردانگی و برخی دیگر نیز به جوانمردی ترجمه کردهاند؛ اما اینها در محاورات است که معادلسازی کردهاند و مشخص نیست که کدامیک از این معادلسازیها دقیق باشد. مردانگی، جوانمردی و شخصیت، نتیجه مروّت است و در حقیقت مروّت به ثمره و اثرش ترجمهشده است، زیرا امکان یافتن لفظ بهتری برای معادلسازی عربی نبوده است؛ اما اگر بخواهیم معنای آن واژه را پیدا کنیم از این لغت عبور کرده و به روایات نظر میکنیم.
روایات فراوانی از مروءت سخن گفتهاند:
در حکمتی امیرمؤمنان× مروت را ترجمه میکند. حضرت نکتهی جامع اخلاقی، رفتاری و شخصیتی را با همین واژه به ما میشناساند.
امیرمؤمنان× میفرماید: «الْمُرُوءَةُ اسْمٌ جَامِعٌ لِسَائِرِ الْفَضَائِلِ وَالْمَحَاسِنِ»[20] ؛ مردانگى، نامى است كه همهی فضايل و محاسن را در برمیگیرد؛ یعنی هر چه زیبایی و فضیلت در حوزهی رفتار فردی و اجتماعی انسان هست، بخشی از این مروّت است که همهی اینها انعکاس و نتیجهی مروءت است.
ایشان در روایتی دیگر نیز اینگونه میفرماید: «الْمُرُوَّةُ تَحُثُّ عَلَى الْمَكَارِم»[21] ؛ مردانگى، بزرگواریها را برمیانگیزد و شما را به مکارم تشویق میکند؛ یعنی مروءت، انگیزهی تخلق به اخلاق فردی و اجتماعی است.
امیرمؤمنان× در یکجا مروت را اسم جامعی برای فضایل و محاسن دانست؛ و در جای دیگر نیز فرمود: مروت تشویقکنندهی به خوبیهاست که همه اینها در مرحلهی پیشرفت، صعود و رشد است؛ و در مقابل، در روایتی دیگر میفرماید: «الْمُرُوءَةُ تَمْنَعُ مِنْ كُلِّ دَنِيَّة»[22] ؛ مردانگى، مانع هرگونه پستى و رفتار نامناسبی است.
آنچه از مجموعهی لغت و برخی از روایات برداشت میکنیم این است که واژهی «مروءت»، واژهای کنایی است که بامعنای لغوی و برخی از روایات تناسب دارد؛ پس مروءت، بیانگر بایدها و نبایدهای شخصیتی یک انسان اجتماعی و تمدنی در دو جهت مثبت و منفی است.
ازاینرو امیرمؤمنان× میفرماید: اگر کسیکه بایدها و نبایدهایش را رعایت میکند دچار لغزش شد، نسبت به او اقاله کنید و از خطاهایش بگذرید.