1401/02/07
موضوع: شرح حکمتهای نهجالبلاغه (حکمت نوزدهم)/هشدارهای فرهنگی و اجتماعی /پیآمد سرگرم شدن به آرزوهای طولانی و بیحدومرز، جلسه دوم
وَقَالَ×: «مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجلِهِ»[1] .
امام× فرمود: هرکس در پی آرزوی خویش بتازد، مرگ او را از پای در آورد. [این فرد در مرگ سقوط میکند قبل از آنکه به آرزوهایش برسد.]
این جمله در حقیقت تأکید بر این است که از آرزوهای طولانی و دورودراز بر حذر باشیم و واقعی زندگی کنیم، نه اینکه خیالی زندگی کنیم.
درواقع این جمله تأکید بر این است که خیالی زندگی نکنید و زندگی شما موهوم نباشد.
از آرزوهایی که غیرقابل تحقق یا بعید التحقق است باید حذر نمود.
این ضربالمثل که در بین مردم مشهور است و میگویند: فلانی آرزویش را به گور برد؛ یعنی این تمنی و آرزوی وی محقق نشد.
گاهی در قرآن نیز به این مطلب اشاراتی شده است.
جایگاه این کلام مولا× جایگاه هشدار دهی رهبران جامعه نسبت به خطرات و آسیبهای جامعه قبل از وقوع آن است. بهتعبیر دیگر، یکی از وظایف رهبران جامعه این است که نسبت به آسیبها و خطرات قبل از وقوع آن تذکر داده و هشدار بدهند.
سند حکمت:
این کلام در چندین منبع قبل و بعد از سید رضی آمده است. معلوم است که همه اینها استنادشان به نهجالبلاغه نیست و برخی از کتابهای دیگر نقل کردهاند.
حکمت موردبحث در منابع قدیم و جدید نقل شده است که برخی از نهجالبلاغه نقل کردهاند و برخی دیگر بهطور مستقل نقل کردهاند که از منابع دیگر خواهد بود.
قدیمیترین منبعی که این کلام مولا× را روایت کرده، کتاب «المائه کلمه»[2] از جناب ابو عثمان جاحظ (متوفای 255 ه.ق) است.
سپس مرحوم ابن فتال نیشابوری (متوفای 508 ه.ق) در «روضه الواعظین» در ضمن خطبهای از امام× این کلام را از مولا× نقل کرده است.
«وَ قَالَ أَيْضاً فِي خُطْبَةٍ: فَمَا يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ يَخَافُهُ وَلَا يُعْطَى الْبَقَاءُ مَنْ أَحَبَّهُ وَمَنْ جَرَى فِي عِنَانِ أَمَلِهِ عَثَرَهُ أَجَلُهُ إِذَا كُنْتَ فِي إِدْبَارٍ وَالْمَوْتُ فِي إِقْبَالٍ فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى ...»[3] .
محمد بن على كراجكى (متوفای 449 ه.ق) نیز این کلام را در کتاب «کنزالفوائد» اینگونه آورده است:
وقال آخر: « مَنْ جَرَى فِي عِنَان أَمَلِهِ[4] عَثَرَ بِأَجلِهِ»[5] .
همچنین آمدی (متوفای 550 ه.ق) نیز در «غررالحکم»[6] این کلام مولا را آورده است.
على بن محمد ليثى واسطى (متوفای قرن ششم) هم این کلام مولا را در «عيون الحكم و المواعظ»[7] نقل کرده است.
خوارزمی (متوفای 568 ه.ق) نیز در کتاب «المناقب»[8] این کلام حضرت را نقل کرده است.
ابن ميثم البحراني (متوفای ۶۷۹ یا ۶۹۹ ه.ق) در کتاب «اختيار مصباح السالكين»[9] این کلام مولا را آورده است.
حسن بن محمد ديلمى (متوفای 841 ه.ق) نیز در کتاب «أعلام الدين في صفات المؤمنين»[10] این مطلب را ذکر کرده است.
و بعد از آن مرحوم مجلسی و دیگران هم همین حکمت را نقل نمودهاند.
کتاب «تمام نهجالبلاغه»[11] نیز در ضمن خطبه 57 این کلام مولا× را نقل کردهاند.
مفهومشناسی واژگان:
یکی از واژگانی که در حکمت موردبحث نیازمند بررسی مفهومشناسی است و محور اصلی کلام امام× را نیز تشکیل میدهد، واژهی «امل» است.
«أمل» در اینجا به آرزو معنا شده است. در مبحث گذشته گفتیم که برای آرزوهای طولانی که از آن نهی شده، از واژهی «أمل» استفاده شده است؛ اما در برخی از موارد هم به «امید»، (رجاء) تعریفشده که یکی از دو رکن ایمانی انسان مؤمن است[12] .
سؤال: تفاوت «رجاء» و «أمل» در چیست؟
جواب: در محاورات فارسی این دو واژه کنار هم بهکار میروند و به یک معنا هستند و بهجای یکدیگر نیز استعمال میشوند.
لغویین این دو واژه را دو گونه معنا کردهاند.
دستهی اول: برخیها آنرا معادل واژه (رجا) دانستهاند و فرقی میان آن دو قائل نشدهاند.
ازجمله جناب طریحی در مجمعالبحرین اینچنین مینویسد:
«(أمل): الأَمَلُ بالتحريك: الرجاء وَهو ضد اليأس؛ وَمنه قوله تعالى: {وَخَيْرٌ أَمَلًا}[13] ؛ وَقد مر تفسير الآية في (بقي)
وَفِي الْحَدِيثِ «طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ»[14] »؛[15] .
میگوید: امل (با حرکت) همان رجاء و امید است؛ «وَهو ضد اليأس»؛ و ضد (در مقابل) یاس و ناامیدی است؛ و از اینگونه موارد است آیهی شریفهی قرآن که میفرماید: {وَخَيْرٌ أَمَلًا}؛ (باقیاتالصالحات در نزد خداوند) امیدبخشتر است؛ و در روایت «طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ»؛ آرزوهاى طولانى آخرت را بهدست فراموشى میسپارد؛ اینجا هم آرزوی طولانی همان امید طولانی است که موجب فراموشی آخرت میشود؛ یعنی «أمل» در اینجا بهمعنای رجاء و امید و ضد یاس و ناامیدی است.
ابن منظور در لسان العرب نیز مشابه همین را دارد.
ابن منظور نیز در «لسان العرب» مشابه همین عبارت را دربارهی واژهی «رجا» آورده و مینویسد:
«الرَّجَاءُ من الأَمَلِ: نَقِيضُ اليَأْسِ، مَمْدودٌ»[16] .
ایشان میگوید رجاء از امل است و یک معنا دارند؛ و ضد (در مقابل) یاس و ناامیدی میباشد.
در «مقاييس اللغة» اینگونه آمده است:
«(أَمَل) الْهَمْزَةُ وَالْمِيمُ وَاللَّامُ أَصْلَانِ: الْأَوَّلُ التَّثَبُّتُ وَالِانْتِظَارُ، وَالثَّانِي الْحَبْلُ مِنَ الرَّمْلِ. فَأَمَّا الْأَوَّلُ فَقَالَ الْخَلِيلُ: الْأَمَلُ الرَّجَاءُ»[17] .
ایشان نیز میگوید: «الْهَمْزَةُ وَالْمِيمُ وَاللَّامُ»؛ دو اصل هستند: اول: تثبت و انتظار؛ یعنی بیشتر بررسی کردن. دوم: امل، طنابی است که با شن درست میکنند؛ اما امل اول که تثبت و انتظار باشد از قول جناب خلیل نقل میکند که «الْأَمَلُ الرَّجَاءُ»؛ یعنی آرزو همان امید است.
دستهی دوم: گروهی از لغویین هستند که مقداری بیشتر دقت کرده و میان واژهی «رجاء» و «أمل» تفاوت قائل شدهاند.
ازجمله آنها جناب فیومی در «مصباح المنیر» است. ایشان که از قدیمیترین لغتشناسان است دربارهی این واژه اینگونه مینویسد:
«[أمل] أملْتُهُ: أَملًا مِنْ بابِ طَلَب تَرَقَّبْتُه و أكْثَرُ ما يُسْتَعْمَلُ الأَملُ فِيما يُسْتَبْعَدُ حصولُه قال زهير:
وَمَنْ عَزم عَلَى السَّفَرِ إلَى بَلَدٍ بَعيدٍ يقول (أَمَلْتُ) الوصُول وَلا يَقُولُ طَمِعْتُ إِلَّا إِذا قَرُبَ مِنْها فإِنَّ الطَّمَعَ لا يَكُونُ إِلّا فِيمَا قَرُبَ حصُولُه وَالرجاءُ بين الأَمَلِ وَالطَّمَعِ فَإنَّ الرَّاجِىَ قَدْ يَخَافُ أَنْ لَا يَحْصُلَ مَأْمُولُهُ وَلهذا يُسْتَعْمَلُ بِمَعْنَى الخَوْفِ»[18] .
«أمل» یعنی انتظار و امید کشیدم. بعد میفرماید: [فرق امل با رجاء این است] بیشترین موردی که «أمل» استعمال میشود در جاییکه است که بعید الحصول باشد. ایشان در ادامه میگوید: کسیکه تصمیم گرفته به سفر طولانی برود، او هم میگوید «أَمَلْتُ الوصُول»؛ چراکه خیلی طولانی و دور است و باید راههای طولانی برود و نمیرسد.
جناب فیومی واژه طمع را در کنار واژهی «أمل» استفاده کرده و میگوید: راه دوری که سخت است و فاصله دارد و سفر در آن طولانی میباشد، در آنجا نمیگویی که طمع دارم برسم، بلکه میگویی: آرزو دارم برسم، چون نزدیک نیست؛ ولی طمع بهکار نمیرود مگر آن جاییکه وصولش نزدیک باشد.
و رجاء بین آرزو و طمع است. (آرزو خیلی دور است و طمع خیلی نزدیک است) بین این دو امید است. لذا امید معقولانه است.
پس همانا شخص امیدوار گاهی میترسد که ممکن است بهدستم نرسد؛ و به همین خاطر گاهی از اوقات، رجاء جای خوف هم استعمال میشود.
[گاهی از اوقات مقابل یکدیگر استعمال میشوند، مثل اینکه از باب ضدیت به کسیکه سیاه است میگویند نورانی است.]
و گاهی هم که بهجای خوف بهکار میرود از این باب است که ترس دارد برخی از موارد به او نرسد.
لذا آنچه که در تفاوت میان واژهی «امل» و «رجا»؛ یعنی میان واژهی «امید» و «آرزو» از بیان مصباح المنیر استفاده میشود این است که آرزو چیزی است که بهآسانی تحقق نمییابد و به نزدیکی تحقق نخواهد یافت. به خلاف امید و رجا که هم وقوعش بهآسانی ممکن است و هم بهزودی امکان تحقق آن وجود دارد.
پس میتوان گفت که ایشان در این عبارت سه مرتبه از خواستههای انسان را مطرح کرده است:
1. آنچه که بهزودی تحقق مییابد.
2. آنچه که خیلی دور امکان تحقق دارد که نزدیک به محال است.
3. در زمان متوسط و بهصورت میانه امکان تحقق دارد.
مصباح المنیر میگوید: قسم اول طمع و قسم سوم امید است؛ اما قسم دوم همان آرزو است که موردبحث ما است.
البته ناگفته نماند که طمع دارای بعد منفی آن بیشتر از بعد مثبت آن است[19] و آنچه که در اینجا موردبحث است همان جانب نزدیک واقعشدن است؛ یعنی انسان چون مورد درخواست خود را قریبالوقوع میبیند؛ لذا به آن طمع میورزد، اگرچه استحقاق آنرا نداشته باشد.
دربارهی طمع در حکمت دوم بهطور تفصیلی بحث کردهایم.
آنجا به این نتیجه رسیدیم که طمع بهمعنای خوف نیست، بلکه خوف در مقابل رجاء است؛ لذا طمع مثبت میشود رجاء؛ اما غالباً طمع منفی است.
مرحوم مصطفوی نیز بعد از اینکه در کتاب خود به نام التحقیق سخن دیگران را دربارهی این واژگان نقل میکند در مقام تحقیق اینچنین مینویسد:
«{ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ}[20] .
أى الترقّب وَالرجاء البعيد بما يستبعد حصوله ولا يوافق النظر الصحيح.
{وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا}[21] .
أى إنّها خير ما تؤمّلون وَحريٌّ بأن تترقَّبون وَترجون حصولها.
فظهر أنّ المعنى الحقيقىّ لهذه المادّة: الرجاء البعيد والترقّب لأمر بعيد حصوله ويقال له بالفارسيّة- آرزو؛ والرجاء يقال له- اميد»[22] .
ایشان استشهاد به آیهی قرآن میکند که میفرماید: {ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ}؛ یعنی بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد (آرزویشان آنها را به لهو میکشاند).
اینجا فرموده، الامل؛ یعنی انتظار کشیدن و امید خیلی دور به چیزی که بعید است.
اگر انسان صحیح و دقیق و عاقلانه نگاه کند، میبیند که این (أمل) تحقق پیدا نمیکند.
{وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا}؛ و باقیاتالصالحات [= ارزشهای پایدار و شایسته] ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است!
ایشان در ترجمه این آیه میگوید: «إنّها خير ما تؤمّلون»؛ یعنی آنچه که آرزو میکنید همان است که باقیاتالصالحات باشد؛ «وَحريٌّ بأن تترقَّبون وَترجون حصولها»؛ سزاوار و شایسته است که انتظار آن چیزی را بکشید که در نزد خداوند است.
میخواهد بگوید که برخی از آرزوها دور است؛ اما بازهم شایسته است که انسان ترقب داشته باشد و انتظار رسیدن به آنرا بکشد.
سپس در مقام تحقیق میگوید: معنای حقیقی برای این ماده (ماده امل)، امید دور است.
حرف جناب التحقیق این است که میخواهد بگوید آرزو و امل چیزی غیر از امید نیست؛ اما دارای دو نوع قریب و بعید میباشد.
برای امید بعید از واژهی «أمل» استفاده میشود و برای امید قریب از واژهی «رجاء» استفاده میشود.
[ایشان میگوید که یک مفهوم است؛ اما از حرف فیومی استفاده میشد که دو مفهوم جداست.]
مرحوم مصطفوی میگوید: ظاهر میشود که معنای حقیقی کلمه رجاء، بعید است و انتظار کشیدن برای امری که حصول آن بسیار بعید است و دور بهنظر میرسد؛ به فارسی آرزو نامیده میشود و به رجاء، امید گفته میشود.
آنچه که از بیان التحقیق استفاده میشود اینکه آرزو نوعی از امید است اما امید به چیزی که تا رسیدن به آن فاصله بسیار طولانی دارد ازاینرو این دو واژه بهجای یکدیگر استفاده میشوند و اشکالی هم ندارد چنانکه مشاهده شد در قرآن و روایات هم استفاده شده است. {وَخَيْرٌ أَمَلًا}[23] ؛ و «الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي»[24] ؛ و ...
لذا میشود گفت اگر اینها از جهت مفهومی هم اشتراک داشته باشند؛ یعنی مفهوم رجاء و امید یکی باشد، مصداقهای آنها مختلف هستند. بهتعبیری، «يشترکون في المفهوم و يفترقون في المصداق»؛ اشتراک در مفهوم دارند؛ ولی در مصداق مختلف هستند.
و همانا تفاوت آن دو را باید با مورد درخواست که آرزو به آن تعلق گرفته است فهمید.
یکی از واژگانی که با دو واژهی «رجاء» و «امل» اشتراک مصداقی دارد واژهی «تمنی» است که در مفهوم شباهتی با آن دو دارد و در مصداق نیز گاهی نزدیکتر به آن دو میشود.
راغب اصفهانی دربارهی این واژه چنین مینویسد:
«وَالتَّمَنِّي: تقدير شيء في النّفس وَتصويره فيها، وَذلك قد يكون عن تخمين وَظنّ، وَيكون عن رويّة وبناء على أصل، لكن لمّا كان أكثره عن تخمين صار الكذب له أملك، فأكثر التَّمَنِّي تصوّر ما لا حقيقة له.
... وَالْأُمْنِيَّةُ: الصّورة الحاصلة في النّفس من تمنّي الشيء، وَلمّا كان الكذب تصوّر ما لا حقيقة له وإيراده باللفظ صار التّمنّي كالمبدإ للكذب، فصحّ أن يعبّر عن الكذب بالتّمنّي»[25] .
التمنی، اندازهگیری و تصویر کردن یک چیز در نفس است. اینکه شما صورت یک چیز را در نفس خود تصور میکنید و اندازه و تقدیر آنرا نیز انجام میدهید، این گاهی از روی تخمین و ظن و گمان است؛ یعنی شما تخمین میزنید که یک اندازه باشد و اینگونه صورت داشته باشد. این کار گاهی از روی اعتقاد و بنا گزاری بر قانون است. پس اکثر موارد تمنی آن جایی است که شما تمنی میکنید که اینچنین باشد؛ یعنی با تخمین و ظن و گمان بررسی کردید و اندازه گرفتید، چون اکثر اوقات اینگونه است این بیشتر شبیه دروغ است، چراکه دروغ هم تصور آن چیزی است که حقیقت ندارد.
چیزی که حقیقت و واقعیتی ندارد، وقتیکه شما آنرا به تصویر میکشید و بیان میکنید، این کذب است.
لذا میگوید: تمنی بیشترش در جایی است که حقیقتی ندارد.
میگوید: تمنی ریشهای برای کذب و دروغ گفتن میشود؛ به همین خاطر در برخی از جاها از کذب تعبیر به تمنی شده است.
واژهی «تمنی» با واژهی «منی» که ریشهی خلق و ایجاد انسان در مسیر تولید نسل است از یک ریشه و اساس هستند؛ لذا خواستن و شهوت در خلق و ایجاد انسان وجود دارد، چراکه اصلاً عامل تولید نسل، شکلگیری عامل آن؛ یعنی تولید «منی» است که آنهم بدون شهوت و بدون خواستن شکل نمیگیرد، اگرچه در هنگام شکلگیری ممکن است تولید نسل موردنظر نباشد؛ یعنی آنچه که خداوند تقدیر نموده تا تولید نسل در آن صورت پذیرد موردتوجه او نیست.
بنابراین شهوت و خواستن جزئی از خلقت و وجود انسان است که جزء جداییناپذیر از آن و از فطریات است.
پس آرزوها جزء فطریات انسان است.
لذا که دربارهی واژهی «تمنی» گفتیم شباهت بسیاری با مفهوم واژهی «آرزو» دارد.
پس در تعیین معنای آرزو با چهار واژه درگیر هستیم: 1- رجاء؛ 2- طمع؛ 3- أمل؛ 4- تمنی.
این چهار واژه را معنا کردیم.
خلاصه اینکه برای پی بردن به مقصود و مراد امام× از اینکه فرمود: اگر دنبال آرزو هستی مرگ به تو میرسد اما به آرزو نمیرسد؛ چه معنا برای آرزو درآوردیم؛ و این واژهی «آرزو» در محاورات بهصورت فراوان کاربرد دارد.