1401/01/28
موضوع: شرح حکمتهای نهجالبلاغه/ شرح حکمت هفدهم /دستورات الهی و اقتضائات زمان، جلسه دوم
وَسُئِلَ× عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ|: غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَلَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ، فَقَالَ×: «إِنَّمَا قَالَ| ذَلِكَ وَالدِّينُ قُلٌ فَأَمَّا الْآنَ وَقَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ وَمَا اخْتَارَ»[1] .
از امام× پرسيدند كه رسول خدا| فرمود: موها را رنگ كنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد؛ يعنى چه؟ (از معنا و تفسیر سخن پیامبر| از مولا علی× سؤال شد.)
حضرت فرمود: پيامبر| اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند؛ (یعنی این سخن در زمانی ویژه از پیامبر صادرشده و مربوط به همه زمانها نیست) امّا امروز كه اسلام گسترشیافته، و نظام اسلامى استوارشده (و آرامش و امنیت پیدا کرده است)، [آن الزام برداشتهشده] و هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد.
سند حکمت:
این حکمت در منابع متعددی، چه قبل از سید رضی و چه بعد از ایشان آمده است.
یکی از قدیمیترین منابعی که سخن امام× را روایت کرده، کتاب «البديع»[2] ؛ تألیف عبدالله معتزلی (متوفای 337 ه.ق) است. ابو هلال عسكرى (متوفاى 395 ه.ق) در کتاب «الصناعتين الكتابه والشعر»[3] ؛ جناب باقلانی (متوفای 403 ه.ق) این سخن را در کتاب «إعجاز القرآن»[4] ؛ آورده است.
ثعالبی (متوفای 429 ه.ق) نیز در کتاب «ثمار القلوب في المضاف والمنسوب»[5] ؛ زمخشری (متوفای 538 ه.ق) در کتاب «ربيع الأبرار ونصوص الأخيار»[6] ؛ مرحوم شیخ حر عاملی& (متوفای 1104 ه.ق) در «وسائل الشيعة»[7] ؛ مرحوم مجلسی (متوفای 1110 ه.ق) در کتاب «بحارالأنوار»[8] ؛ روایت نموده است و همچنین سایر کتابها اعم از شیعه و سنی این کلام حضرت را روایت کردهاند.
بهنظر میآید که اینها از نهجالبلاغه و متأخرین خود نقل نکردهاند، بلکه از منابع دیگری که در اختیار داشتهاند نقل کردهاند، چراکه نهجالبلاغه در منابع و مصادری که برای کتابهای خود نوشتهاند وجود ندارد.
پس این حکمت در منابع متعددی وجود دارد و سند و نقل آن انحصار به سید رضی ندارد.
چندجملهای دربارهی امام مجتبی×
در اینکه اهلالبیت^ در حوزههای مختلف علمی، معنوی، اخلاقی، اجتماعی و ... دارای فضیلت هستند و این موضوع، مورد اتفاق است و کسی منکر این فضائل برای اهل بیت^ نشده است.
امام مجتبی× نیز بهعنوان فردی از مجموعهی اهلالبیت^ در فضیلت علمی و معنوی؛ و کمالات و اخلاق، و حتی در ابعاد اجتماعی است که هیچگاه در تاریخ پیدا نمیکنیم که کسی منکر این فضیلتها برای ایشان باشد، بهگونهای که در جهان اسلام بر فضیلت هیچ کسی بهاندازه فضیلت اهلالبیت اتفاق حاصل نشده است.
اگر کسی هم احیاناً سخنی گفته از روی جهل و نادانی است، و او را نباید بهعنوان یک عالم محسوب کرد و همچنین نباید او را شخص منصفی دانست. در جامعه اسلامی و در تاریخ اسلام (از ازل تا ابد بوده و هست) فضائل اهلبیت^ مورد اتفاق است و کسی نتوانسته منکر این فضائل بشود.
اما اینکه چرا نتوانستهاند فضیلتهای اهلبیت^ را منکر بشوند، بهجهت این است که این فضیلتها برای همهی مردم روشن و واضح است و بر کسی این فضائل پوشیده نیست و همچنان که کسی نمیتواند نورانیت خورشید را انکار کند، چراکه اگر کسی نورانیت آن را انکار کند، ضعف نورانیت خورشید را ثابت نکرده، بلکه به ظلمت و نفهمی خودش اعتراف کرده است؛ در مورد منکرین فضائل اهل بیت^ (خصوصاً امام مجتبی×) هم این مطلب صدق میکند.
گوشهای از فضائل امام حسن مجتبی×
1. امام مجتبی× دومین شخص از اهلالبیت^ بعد از رسولالله| است.
2. بهاتفاق و اجماع مسلمانان، امام مجتبی× صاحب لقب «سید شباب اهل الجنة» هستند.
3. امام مجتبی× یکی از دو نفری است که ذریهی پیامبر| را حفظ کرده و استمرار بخشید.
4. امام مجتبی× یکی از چهار نفری است که پیامبر اسلام| با آنها به مباهله نصارای نجران رفت.
آنقدر این مسئله واضح بود که اسقف بزرگ مسیحیان نجران در همانجا اعتراف کرد (این نقل مورد اتفاق است) که او گفت: «إِنِّي لَأَرَى وُجُوهاً لَوْ سَأَلُوا اللَّهَ أَنْ يُزِيلَ جَبَلًا مِنْ مَكَانِهِ لَأَزَالَهُ»[9] ؛ من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را زایل کند، زایل خواهد کرد و مقام و ارزش در وجودشان بهطور تکوینی وجود دارد.
5. ایشان یکی از مصادیق مطهرین و پاکان در آیهی تطهیر است.
قرآن میفرماید:﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[10] ؛ خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
در آیهی شریفه آنچه که مسلم است این است که، امیرمؤمنان، صدیقه طاهره، امام مجتبی و امام حسین^ بهطور مسلم و قطعی شامل این آیه بودهاند؛ و هیچکس از فریقین، حتی از فرقههای غیر شیعی نگفتهاند که این بزرگواران داخل در این مجموعه نبودهاند؛ اما بحث است که آیا زنان پیامبر| هم داخل در این آیه هستند یا خیر.
لذا عصمت امام مجتبی و برادرش امام حسین و پدر و مادرشان^ طبق این آیه مسلم است؛ لکن شامل شدن دیگران محل بحث است.
پس بهاتفاق همه مسلمین، این ﴿يُطَهِّرَكُمْ﴾ شامل امام مجتبی× هم میشود.
6. حضرت یکی از مصادیق دو ثقلی است که پیامبر فرمود: «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[11] ؛ هر كس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس كه از آن باز مانْد غرق گردید.
یا در روایتی دیگر فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ! إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: الثَّقَلَ الْأَكْبَرَ، كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ طَرَفٌ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَطَرَفٌ بِأَيْدِيكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ، وَالثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي^»[12] .
امام مجتبی× نمونه و مصداقی از این ثِقلُ الْأَصْغَر است. در اینکه امام مجتبی× مصداق عترت است بحثی نیست؛ در اینکه حدیث ثقلین از احادیث متواتر بین المسلمین است نیز شکی نیست.
بنابراین امام مجتبی× جزء عترت است و کسی نتوانسته این مطلب را انکار کند، مگر اینکه از روی جهل یا عناد و دشمنی این کار را کرده باشد.
7. امام مجتبی× مصداق قطعی آیهی مودت (ذوی القربی) است؛ آنجا که میفرماید: {قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ}[13] ؛ بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهلبیتم].
در اینکه ﴿الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ﴾ تا کجا را شامل میشود، بحث است؛ اما در اینکه خمسه طیبه را شامل میشود و امام مجتبی× را در برمیگیرد بحثی نیست و از مسلمات میباشد.
8. امام مجتبی× محل تجمع شرافت نبوت و امامت است.
ایشان در بیت النبوه به دنیا آمد و رشد نمود. امامت را هم دریافت کرده است. ایشان ازجمله شخصیتهایی است که حلقهی اتصال میان امامت و نبوت هستند. البته اصل این حلقهی اتصال حضرت صدیقه طاهره÷ است.
برخیها این جمله معروف را که در روایت آمده، گاهی بهگونهای معنا میکنند که از آن تحقیر و تنقیص امام مجتبی× استشمام و استلهام میشود؛ اما اینگونه نیست؛ و آن جملهای است که دربارهی امام حسین× وارد شده است که برای امام حسین× چندین خصوصیت برمیشمارد که عبارتاند از:
1. «جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِه»؛ [خداوند] امامت را در ذریه و فرزندان امام حسین× قرار داد.
2. «وَالشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِه»؛ [خداوند] شفا را در تربت او گذاشت.
3. «وَإِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِه»[14] ؛ و اجابت دعا را تحت قبه امام حسین× قرار داد.
اما اینکه «جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِه»؛ ارزشی برای امام حسین و تنقیصی برای امام مجتبی× باشد اینگونه نیست؛ چراکه امام باقر× از طرف مادر از نسل و ذریهی امام مجتبی است و از زمان امام باقر× به بعد، ائمه^ از ناحیهی مادر فرزند امام مجتبی هم میباشند.
لذا اولین امامی که هم حسنی است و هم حسینی، امام باقر^ است. البته قبل از ایشان این شرافت در امام زادگان قبل از امام باقر نیز ایجاد شده است. حسن مُثَنّی فرزند امام مجتبی× با فاطمه بنت الحسین ازدواج کردند و این دو با هم منشأ تداوم نسل حسنی و حسینی شدند؛ فرزند این دو بزرگوار ابراهیم بود که جد سادات طباطبایی است، و نسل وی هم حسنی هستند و هم حسینی؛ یعنی از ناحیه مادر حسینی و از ناحیه پدر حسنی هستند.
لذا این جملهی «جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِه»؛ درباره امام حسین×، فضیلتی برای امام حسین هست؛ اما تنقیص امام حسن× نیست.
9. ایشان مصداق واضحی از اخلاق کریمه و پسندیده اسلامی و نبوی بود. بهگونهای که نهتنها امت اسلامی، بلکه دشمن آنحضرت نیز به این مطلب اعتراف کردهاند؛ یعنی آنهایی که میخواستند پیامبر اکرم| را در خلقیاتش مشاهده کنند، به امام مجتبی× نگاه میکردند.
اخلاقیات پیامبر| تنها اختصاص به زمان رسالت ایشان نداشته است، بلکه ایشان قبل از اینکه به رسالت مبعوث شود هم منشأ اخلاق بوده است. محبت و مجذوب شدن نسبت به خلقیات پیامبر| هم اختصاص به مسلمانان تنها نداشته است، چراکه افرادی بودهاند که میآمدند و به چهرهی پیامبر| نگاه میکردند، حظ میبردند، خوشحال میشده و میرفتند درحالیکه مسلمان هم نبودند.
بهعنوان نمونه، در روایتی دربارهی پیامبر اسلام| اینگونه آمده است:
رُويَ أنّ رجلاً قال للنبيّ|: «أنا يا رسولَ اللّهِ! أستَسِرُّ بِخِلالٍ أربَعٍ: الزِّنا، و شُربِ الخَمرِ، و السَّرَقِ، و الكذبِ، فأيَّتَهُنَّ شِئتَ تَركتُها لكَ، قالَ: دَعِ الكذبَ، فلَمّا ولّى هَمَّ بالزِّنا، فقالَ: يَسألُني، فإن جَحَدتُ نَقَضتُ ما جَعَلتُ لَهُ، و إن أقرَرتُ حُدِدتُ، ثُمّ هَمَّ بالسَّرَقِ، ثُمّ بشُربِ الخَمرِ، فَفَكَّرَ في مِثلِ ذلكَ، فَرَجَعَ إلَيه فقالَ: قد أخَذتَ علَيَّ السَّبيلَ كُلَّهُ! فقد تَرَكتُهُنَّ أجمَعَ»[15] .
روایتشده كه مردى به پيامبر خدا| عرض كرد: اى رسول خدا! من چهار کار را انجام میدهم که خوشایند من است [اما همهی اینها در نگاه شما جرم و گناه است]: زنا، شرابخواری، دزدى و دروغ؛ اما هرکدام را كه شما بفرماييد [چون شما را خیلی دوست دارم و عاشق شما هستم] بهخاطر شما ترك میکنم.
[چه خوب است که ما هم به اهل بیت^ بگوییم، به گل روی شما یک گناه را ترک میکنم.]
پیامبر| به او فرمود: دروغ را رها كن.
مرد رفت و تصميم گرفت، زنا كند؛ اما با خودش گفت: پيامبر از من میپرسد [كه زنا کردهای يا نه؟] اگر انكار كنم، قولى را كه به ايشان دادهام شکستهام و اگر اقرار كنم، حدّ میخورم.
سپس تصميم گرفت دزدى كند، بعد تصميم گرفت شراب بخورد؛ اما هر بار همين فكر را با خود كرد. لذا نزد رسول خدا| برگشت و عرض كرد: شما راه را بهکلی بر من بستيد؛ من همه اين كارها را رها كردم.
امام مجتبی× هم مصداق واضحی از اخلاق کریمه بود بهگونهای که دشمنانش اعتراف کردهاند. هنگامه که امام× را تشییعجنازه میکردند، مروان زیر تابوت امام را گرفته بود؛ امام حسین× به او فرمود: زیر تابوت را گرفتهای درحالیکه خودت ایشان را کشتهای؟
مروان بن الحكم میگوید: بله، «انّي كنت أفعل ذلك بمن يوازي حلمه الجبال»[16] ؛ این کار را با کسی کردم که حلم او با کوهها برابری میکرد.
10. امام حسن مجتبی× تجلی احسان الهی است.
در روایتی دراینباره اینگونه آمده است:
جَابِرٌ قَالَ النَّبِيُّ|: «سُمِّيَ الْحَسَنُ حَسَناً لِأَنَ بِإِحْسَانٍ اللَّهِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرَضُونَ»[17] .
امام حسن× را حسن نامیدهاند، چراکه با احسان خداوند آسمانها و زمین برپا شد.
پس حسن مصداقی از تجلی احسان خداوند است.
11. امام مجتبی× عضوی از اعضای بدن پیامبر اکرم| است. آنگونه که در روایات آمده، بشارت آمدن امام×، قبل از ولادتش به پیامبر| داده شده بود.
در روایتی از ام الفضل - همسر عباس عموی پیامبر| - اینگونه آمده است:
قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ: «يَا رَسُولَ اللَّهِ|! رَأَيْتُ كَأَنَّ عُضْواً مِنْ أَعْضَائِكَ فِي بَيْتِي، قَالَ: خَيْراً رَأَيْتِ، تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً تُرْضِعِينَهُ بِلَبَنِ قُثَمَ، فَوَلَدَتِ الْحَسَنَ، فَأَرْضَعَتْهُ بِلَبَنِ قُثَمَ»[18] .
در خواب ديدم كه عضوي از اعضای بدن شما در خانهی من است. پيامبر| فرمود: خواب خوبي دیدهای، به همين زودي فاطمه÷ پسري به دنيا خواهد آورد و تو او را شير فراوان خواهي داد. پس امام حسن× متولد شد و ام الفضل او را شير كافي داد.
قبل از ولادت امام مجتبی×، خداوند در عالم خواب و رؤیای صادقه فرموده که ایشان عضوی از اعضای پیامبر| است؛ که اشاره به این دارد که وی نوه پیامبر و از صلب حضرت است.
12. امام مجتبی× محبوب ویژهی پیامبر| بود؛ بهگونهای که این مطلب برای کسی قابلانکار نبوده است.
در روایتی دراینباره اینگونه آمده است:
عَن أنس بن مَالك، قَالَ: «بَينا رَسُول الله - صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسلم - راقدٌ فِي بعض (بيوته)، عَلَى قَفاهُ، إذْ (جَاءَ) الْحسن يدرج، حتَّى قعد عَلَى صدر رَسُول الله - صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسلم - ثمَّ بَال عَلَى صَدره، فَجئْت أميطه عَنهُ، فَقَالَ: وَيحك يَا أنس، دعْ ابْني، وَثَمَرَة فُؤَادِي، فإنَّ من آذَى هَذَا فقد آذَانِي، وَمن آذَانِي فقد آذَى الله»[19] .
از انس بن مالک نقلشده: روزی رسول خدا| به پشت خوابیده بود که امام حسن× بر پيامبر| وارد شد و بر سینهی ایشان نشست، خواستم او را از پيامبر دور سازم، پيامبر| فرمود:
وای بر تو انس! میخواهی حسن را از من جدا کنی؟ فرزندم و میوهی قلبم را رها کن. پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.
مصعب زبیری نیز در «سند قریش» نقل کرده که؛ امام مجتبی× و دوستداران او محبوب در نزد پیامبر می باشند[20] .
نقل شده است که این محبت گاهی پیامبر| را از خطبهخوانی به پائین کشانده تا امام مجتبی× را بگیرد. روایت اینگونه دارد:
الْخَرْكُوشِيُّ فِي اللَّوَامِعِ وَفِي شَرَفِ النَّبِيِّ أَيْضاً وَالسَّمْعَانِيُّ فِي الْفَضَائِلِ وَالتِّرْمِذِيُّ فِي الْجَامِعِ وَالثَّعْلَبِيُّ فِي الْكَشْفِ وَالْوَاحِدِيُّ فِي الْوَسِيطِ وَأَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِي الْفَضَائِلِ وَرَوَى الْخَلْقُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ| يَخْطُبُ عَلَى الْمِنْبَرِ فَجَاءَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ‘ وَعَلَيْهِمَا قَمِيصَانِ أَحْمَرَانِ يَمْشِيَانِ وَيَعْثُرَانِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ| مِنَ الْمِنْبَرِ، فَحَمَلَهُمَا وَوَضَعَهُمَا بَيْنَ يَدَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: {أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ}[21] ؛ إِلَى آخِرِ كَلَامِهِ»[22] .
به نقل از عبد اللّه بن بريده : از پدرم شنيدم كه میگفت: رسول خدا| روى منبر مشغول ايراد خطبه بود كه حسن و حسين‘ درحالیکه پيراهن قرمزرنگ پوشيده بودند و راه میرفتند و به زمين میخوردند، آمدند. رسول خدا| از منبر پايين آمد و آنها را برداشت و در كنار خود نشاند و سپس فرمود: «در حقيقت اموال و اولاد شما مايه آزمايش هستند».
13. خطابهی امام مجتبی در حضور امیرمؤمنان‘
مرحوم علامه مجلسی خطبهای را از امام مجتبی× در حضور امیرمؤمنان× نقل میکند[23] .
در اینجا قبل از بیان خطبهی امام مجتبی در حضور امیرمؤمنان علی‘ لازم است نکتهای را بیان کنیم و آن نکته این است که: این را بدانیم که مرسوم نبوده، امام صامت در حضور امام ناطق چیزی بگوید الا بإذن امام الناطق؛ لذا وقتیکه امیرمؤمنان× امام است، امام مجتبی در حضور ایشان حرفی نمیزند و تابع ایشان است، مگر اینکه خود حضرت دستوری صادر کند.
و این خطبهای که امام مجتبی در حضور امیرمؤمنان ایراد میفرمایند، بهجهت دستوری است که از امیرمؤمنان× صادر شده است.
در روایت اینگونه آمده است که:
طَعَنَ أَقْوَامٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ‘، فَقَالُوا: إِنَّهُ عِيٌّ لَا يَقُومُ بِحُجَّةٍ، فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ× فَدَعَا الْحَسَنَ، فَقَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ قَدْ قَالُوا فِيكَ مَقَالَةً أَكْرَهُهَا قَالَ وَمَا يَقُولُونَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ يَقُولُونَ إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عِيُّ اللِّسَانِ لَا يَقُومُ بِحُجَّةٍ وَإِنَّ هَذِهِ الْأَعْوَادُ فَأَخْبِرِ النَّاسَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَا أَسْتَطِيعُ الْكَلَامَ وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَيْكَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ×: إِنِّي مُتَخَلِّفٌ عَنْكَ فَنَادِ أَنِ الصَّلَاةَ جَامِعَةً فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ فَصَعِدَ× الْمِنْبَرَ، فَخَطَبَ خُطْبَةً بَلِيغَةً وَجِيزَةً، فَضَجَّ الْمُسْلِمُونَ بِالْبُكَاءِ، ثُمَّ قَالَ: «أَيُّهَا النَّاسُ! اعْقِلُوا عَنْ رَبِّكُمْ، {إِنَّ اللَّهَ} عَزَّ وَجَلَ {اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ [24] * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}[25] ؛ فَنَحْنُ الذُّرِّيَّةُ مِنْ آدَمَ وَالْأُسْرَةُ مِنْ نُوحٍ وَالصَّفْوَةُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَالسُّلَالَةُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ وَآلٌ مِنْ مُحَمَّدٍ| نَحْنُ فِيكُمْ كَالسَّمَاءِ الْمَرْفُوعَةِ وَالْأَرْضِ الْمَدْحُوَّةِ وَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ وَكَالشَّجَرَةِ الزَّيْتُونَةِ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ الَّتِي بُورِكَ زَيْتُهَا النَّبِيُّ أَصْلُهَا وَعَلِيٌّ فَرْعُهَا وَنَحْنُ وَاللَّهِ ثَمَرَةُ تِلْكَ الشَّجَرَةِ فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا فَإِلَى النَّارِ هَوَى فَقَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ× مِنْ أَقْصَى النَّاسِ يَسْحَبُ رِدَاءَهُ مِنْ خَلْفِهِ حَتَّى عَلَا الْمِنْبَرَ مَعَ الْحَسَنِ×، فَقَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ! اللَّهِ أَثْبَتَّ عَلَى الْقَوْمِ حُجَّتَكَ أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ طَاعَتَكَ فَوَيْلٌ لِمَنْ خَالَفَكَ»[26] .
مرحوم مجلسی به نقل از «العُدد القوية» میگوید: برخی از اهل کوفه امام مجتبی× را متهم میکردند که قدرت خطابهاش ضعیف است و قادر نیست کلام خود را بیان نماید. این سخن به گوش امیرمؤمنان علی× رسید، حضرت، امام حسن× را خواست و به وی فرمود: ای پسر پیامبر! مردم کوفه در مورد تو سخنی میگویند که آن را زشت میشمارم، خود را به مردم بنمایان. امام مجتبی× فرمود: من هنگامیکه چشمانم به شما میافتد قادر به سخن گفتن نیستم، آنحضرت فرمود: من به کناری میروم و از دید تو پنهان میشوم.
ندا داده شد و مردم جمع شدند. امام× بالای منبر رفت و خطبهای بسیار کوتاه و بلیغ خواند، که مردم گریستند، آنگاه فرمود:
ای مردم! در سخن پروردگارتان بیندیشید که فرموده: خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، که بعضی از آنها فرزندان یکدیگرند، و خدا شنوا و دانا است.
پس ما فرزندان آدم، و از تیره نوح و از برگزیدگان ابراهیم، و سلاله اسماعیل و خاندان محمدیم|.
ما در میان شما مانند آسمان برافراشته، و زمین گسترده، و خورشید درخشان، و همانند درخت زیتونی هستیم که به شرق و غرب متمایل نبوده و زیتونش برکت داده شده است.
پیامبر ریشهی آن، علی ساقهی آن و سوگند به خدا که ما میوهی آن درختیم، هر که به شاخهای از شاخههای آن چنگ زند نجات یافته، و هر که از آن تخلف ورزد در آتش سقوط میکند.
آنگاه امیرمؤمنان× از آخر جمعیت برخاست، درحالیکه ردای ایشان از پشت سرش کشیده میشد، تا اینکه بالای منبر کنار امام حسن× قرار گرفت و بین چشمهای ایشان را بوسید و فرمود: ای پسر پیامبر! حجتت را بر مردم ثابت کرده، و اطاعتت را واجب ساختی، پس وای بر کسیکه با تو مخالفت نماید!