1400/12/09
موضوع: شرح حکمت سیزدهم نهجالبلاغه/کیفیت مواجهشدن با نعمتهای الهی /استقبال شاکرانه (استقبال از نعمتها همراه با شکر و سپاس)، جلسه دوم
وَ قَالَ×: «إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ»[1] .
بحث در حکمت سیزدهم بود، امیرمؤمنان× در این جمله اینچنین فرمود: چون نشانههاى نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسى نعمتها را از خود دور نسازيد.
یعنی هنگامیکه چشمهای از نعمتهای الهی به شما نشان داده شد، همانند آغاز مسابقهای است که رسیدن به پایان آن طولانی است؛ بنابراین باید مراقب بود تا با کم گذاشتن در شکرگزاری و استقبال شاکرانه از آن نعمت، آنرا از خود دور نکنیم، چراکه استقبال شاکرانه از نعمت ماندگاری و بهرهمندی از چشمهی بینهایت آنرا در پی خواهد داشت که این همان قانون ازدیاد نعمتهای الهی در برابر استقبال شاکرانه است.
سند حکمت را در مبحث گذشته موردبررسی قرار دادیم؛ و در این مبحث به واژهشناسی واژگان این حکمت میپردازیم.
واژهشناسی
1. واژهی «أَطْرَاف»
مفرد آن (بفتح الطاء، ثم الراء) «طَرف» است.
ابن منظور در «لسان العرب» دربارهی این واژه اینگونه میگوید:
«وَالطَرَفُ، بالتحريك: الناحية من النواحي وَالطائفة من الشي»[2] ؛ گوشهای از گوشههاست [همهی گوشهها نیست]؛ و طایفهای از یکچیز است [همه بخشها نیست].
به نواحی زمین نیز «اطراف الأرض» میگویند[3] .
أَطْرَافُ النِّعَم؛ یعنی گوشهای از نعمت و بخشی از آن است؛ آن بخش نیز میتواند جزء باشد؛ گاهی هم علامتهایی میتواند مقدمهای برای آن باشد؛ مثلاً گاهی بخشی از سپاه وارد میدان میشود و انسان هنگام مشاهده به آن بخش اشاره میکند؛ اما گاهی نیز رزمایشی انجام میشود و انسان با حضور اندکی از نیروها در آن رزمایش به سپاه اشاره میکند، اگرچه هنوز جزئی از آن نیامده است. أَطْرَافُ النِّعَم نیز اینچنین است.
طریحی نیز در «مجمع البحرین» دربارهی این واژه اینچنین میگوید:
«الطَّرَفُ بالتحريك: الناحية والجانب؛ والجمع أَطْرَافٌ كسبب وأسباب»[4] ؛ طرف، با حرکت: ناحیه و طرف [گوشه یا ضلع] را میگویند؛ و جمع آن اطراف است، مثل سبب و اسباب.
ازاینرو از أَطْرَافُ النِّعَم استفاده میشود که مقصود چشمه یا گوشهای از نعمتهاست که به تو نشان داده شده است؛ و اینکه نزول نعمتهای الهی دفعی نیست، بلکه تدریجی بوده و بهمرورزمان نعمتها نازل میشوند.
امیرمؤمنان× فرمودند: در ابتدا با مشاهده نعمت، شتابزده نشوید، بلکه مراقب باشید تا این نعمت برنگردد، زیرا ممکن است شروع این نعمت باشد و پایان آن نباشد، چراکه التزامی به این نیست که اگر نعمتی آغاز شد، همهی آن نعمت در همین مکان و بهصورت یکدفعه نازل بشود، بلکه ممکن است برگردد و در جایی دیگر نازل بشود.
بنابراین، مفهوم «أَطْرَافُ النِّعَم»، جانب و گوشه است، بدین معنا که اگر احساس نعمت کردید، مراقب باشید تا با شکر نعمت آنرا تکمیل نمایید.
2. واژهی «النِّعَم»
برخیها واژهی نعمت را به مال تعبیر میکنند و گاهی هم این واژه را عام معنا میکنند؛ چه میخواهد این نعمت، نعمتِ مادی باشد و چه میخواهد نعمتِ معنوی باشد.[5]
راغب اصفهانی که اهل فن در مورد واژگان قرآنی است دربارهی این واژه چنین میگوید:
«النِّعْمَةُ: الحالةُ الحسنةُ وَبِنَاء النِّعْمَة بِناء الحالةِ التي يكون عليها الإنسان»[6] ؛ نعمت، آن حالتی خوبی است که انسان دارد؛ [بهاصطلاح امروزیها، اگر حالت خوب بود میگویند این نشانهی رو کردن نعمت خداوند به انسان است. اینکه انسان احساس وضعیت خوبی (چه دنیوی و چه اخروی؛ چه مادی و چه معنوی) داشته باشد، این حالت نشانهی رو کردن نعمت است] و بنای نعمت، بناگذاری حالتی است که انسان بر آن زندگی میکند؛ [همان حالتی که برای انسان ایجاد میشود و بر آن حالت زندگی میکند].
جناب مصطفوی نیز در «التحقیق» دربارهی این واژه اینگونه میفرماید:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو طيب عيش وحسن حال وهذا في قبال البؤس وهو مطلق شدّة ومضيقة؛ والأصل أعمّ من أن يكون في مادّىّ أو معنوى كما قال تعالى: {وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}[7] »[8] ؛ ریشه و اصل این لغت، زندگی پاکیزه، با طهارت و حالت خوب است؛ اعم از اینکه مادی یا معنوی باشد.
انسان هنگامی به نعمت میرسد که هم حالش -مادیاً و معنویّاً- خوب باشد؛ و هم زندگی پاکیزه و بهدوراز آلودگی داشته باشد؛ و این در برابر آن زمانی است که انسان در تنگنای و شدت مادی یا معنوی قرار میگیرد؛ و هنگامیکه انسان در حالت مادی نیز در شدت و تنگنا قرار میگیرد و آسایش ندارد، باید در آن حال نیز از خداوند درخواست نعمت داشته باشد؛ و اصل در نعمت، هم نعمت مادی و هم نعمت معنوی را در برمیگیرد؛ آنچنانکه خدای متعال در قرآن میفرماید: {وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}[9] ؛ «و نعمتهای آشکار و پنهان خود را بهطور فراوان بر شما ارزانی داشته است؟!».
نعمتهای ظاهری همین مسائل مادی است که انسان میبیند؛ و نعمتهای باطنی گاهی اوقات نعمت عقل، گاهی نعمت دین، گاهی نعمت ولایت و گاهی هم نعمت نماز شب است. نعمت بندگی خدا، نعمت مطالعه و درس خواندن و نعمت خدمت به مردم نیز ازجمله نعمتهای باطنی بهشمار میروند.
نکات ادبی دربارهی این واژه (نعمت)
1. واژهی «نعمت» در قرآن هم به کسر نون و هم به فتح نون آمده است. جمع «نعمت»، نِعَم و أنْعُم است و «أنْعَام» بیشتر مربوط به چهارپایان و حیوانات است.
نِعَم، جمع الکثرة؛ و أنْعُم، جمع القلة است؛ ازاینرو قرآن میفرماید: {فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ}[10] ؛ به چند نعمت از نعمتهای خدا که در اختیارشان بود کفران ورزیدند.
جمع القلة، کمتر از ده را شامل میشود[11] ؛ اما جمع الکثرة، همهی نعمتهای الهی را در بر میگیرد.
2. نکته دیگر درباره نعمت اینکه، هرکجا که قرآن به بیان نعمت پرداخته، محل صدور آنرا نیز ذکر کرده است؛ همانند آنجا که میفرماید: {اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ}[12] ؛ به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود. یا آنجا که میفرماید: {اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ}[13] ؛ نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یادآورید! یا در آیهای دیگر که اینگونه میفرماید: {وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ}[14] ؛ و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن! همهی این آیات اشاره به منشأ آن نعمت کردهاند؛ پس ذکر منشأ نعمت نیز در شکر نعمت باید باشد.
3. واژهی «نَفْر»
این واژه، هم به معنای کوچ کردن است و در برخی از اشتقاقات و از ابواب آن، به معنای تنفّر نیز میآید[15] ؛ اما اینجا به همان معنای کوچ کردن است. فلاتفّروا؛ یعنی نعمت را کوچ ندهید و به حرکت در نیاورید که برود و برنگردد!
راغب اصفهانی دربارهی این واژه اینچنین میگوید:
«النَّفْرُ: الانْزِعَاجُ عن الشيءِ وَإلى الشيء، كالفَزَعِ إلى الشيء وَعن الشيء»[16] ؛ دور شدن از چيزى و شتافتن بهسوی چيزى مانند [واژهی] فزع؛ يعنى دور شدن با ناآرامى و پناه بردن به چيزى است.
آنچه که موجب کوچ دادن نعمت میشود و مولا× نیز در اینجا بدان اشاره میکند، تنها شکر زبانی نیست؛ بلکه حرکت است؛ ازاینرو، مرحوم مصطفوی نیز در «التحقیق» دربارهی این واژه اینچنین میفرماید:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو سير وحركة مع كراهة وانزعاج»[17] ؛ اصل در این ماده: آن سیر و حرکتی است که همراه با کراهت و ناراحتی باشد.
یعنی اگر استقبال شاکرانه از این نعمت نداشته باشید؛ آن نعمت با کراهت و ناراحتی میرود.
پس آنچه مولا× در این کلام -«إذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْر»- میخواهد بیان کند این است که هنگامیکه اطراف النعم به شما رسید، آنرا نفر (کوچ) ندهید و از خود نرهانید.
البته همانگونه صاحب التحقیق بیان فرموده، مقصود از تنفر در حکمت مزبور، نوعی حرکت و سیری است که همراه با انزعاج و کراهت باشد.
برخیها «نفر» را به جدا شدن و دور شدن از یکچیز معنا کردهاند[18] و این بیان در کلام مولا× بدان معناست که نهایت نعمت را با شکر کم و اندک دور نکنید. با شکر این نعمت، دیگر نعمتها نیز به سمت شما میآید.
برخی از شارحان نهجالبلاغه همچون شیخ عباس قمی دربارهی این واژه اینچنین گفتهاند:
«إذا وصلت إليكم أطراف النّعم فلا تنفّروا أقصاها بقلّة الشكر. استعار لفظ التنفير لشبهها بالطير المتّصل إذا سقط أوّله اتّصل به آخره إن لم ينفّر. وفيه إيماء إلى أنّ دوام الشكر مستلزم لدوامها وكثرتها كقوله تعالى: {لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ}[19] ،»[20] ؛
ایشان در این حکمت، لفظ تنفیر را به پرنده تشبیه کرده است، زیرا هنگامیکه پرنده فرود میآید و نخستین عضوش به زمین نزدیک میشود، بهدنبال آن، سایر اعضایش هم نزدیک میشود؛ اگر دوباره اوج نگرفت و پرواز نکرد؛ و این اشاره است به اینکه ادامهی شکر و سپاس موجب ادامهی نعمتها و فراوانی آنهاست، همانطور که خداوند میفرماید: «اگر شکرگزارید نعمتهایم را بر شما افزایش دهم و اگر ناسپاسی کنید بیشک عذاب من سخت خواهد بود».
آنچه که در بیان امیرمؤمنان علی× آمده این است که هرگاه یک ناحیه و یا جانبی از نعمت خداوند اعم از مادی و معنوی را مشاهده نمودید که حکایت از آغاز جریان نعمت الهی میکند، مراقب باشید تا با رفتار نفرتآمیزتان، موجبات کوچ کردن آن نعمتها را فراهم نیاورید.
چند نکته در شرح کلام مولا×
استقبال شاکرانه در کلام مولا× در چندین روایت با چندین زبان و بیان واردشده است؛ البته باید دربارهی این مطلب تأمل نمود که چرا اینهمه بر مسئلهی تعامل درست با نعمتها تحت عنوان استقبال شاکرانه یا دیگر عناوین تأکید شده است.
عناوین وارده شده در روایات در تعامل با نعمتها:
1. همسایگی و همراهی خوب با نعمتها
• وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «أَحْسِنُوا مُجَاوَرَةَ النِّعَمِ لَا تُمِلُّوهَا، وَ لَا تُنَفِّرُوهَا، فَإِنَّهَا قَلَّ مَا نَفَرَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَيْهِمْ»[21] ؛
رسول خدا| فرمود: همسایهی خوبی برای نعمتها باشید؛ و سبب کوچ دادن آن نباشید. ملالت و تلخی را برای آن ایجاد نکنید، زیرا کم پیش میآید که نعمتی از جایی برود و دوباره برگردد.
پیامبر| نمیفرماید که محال است؛ اما بسیار اندک است که نعمتی برود و دوباره برگردد.
بهعنوان نمونه، اگر مردم قدر ولایت علی× را ندانستند، خیلی سخت است که بتوانند دوباره به همان آسانی به آن نعمت را دست یابند.
• عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× يَقُولُ: «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اللَّهِ وَاحْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْكُمْ إِلَى غَيْرِكُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَكَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ قَالَ: وَكَانَ عَلِيٌّ× يَقُولُ: قَلَّ مَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ»[22] ؛ زید بن شحام میگوید: از امام صادق× شنیدم که میفرمود: همسایگی خوبی با نعمتهای خدا داشته باشید و بپرهیزید از اینکه این نعمت از شما به دیگری منتقل شود. هرگز اینطور نمیشود که از شما منتقل شود و دوباره به شما برگردد؛ و علی× میفرمود: كم رخداده كه چيزى پشت کند و دوباره رو کند.
• قَالَ عَلِيُّ بْنُ شُعَيْبٍ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا×، فَقَالَ لِي: «يَا عَلِي! ... أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ فَإِنَّهَا وَحْشِيَّةٌ مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَيْهِم»[23] ؛
علی بن شعیب میگوید: بر امام رضا× وارد شدم؛ سپس ایشان به من فرمود: ای علی! با نعمتها خوشبرخورد باشيد كه گريزپايند و اگر از مردمى برمند ديگر بهسوی آنان باز نمیگردند.
همانند طوطی که حیوانی وحشی است و با پریدن از قفس، هرگز به قفس بازنمیگردد.
• عَنِ الْهَادِي× أَنَّهُ قَالَ: «الْقَوُا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجَاوَرَتِهَا، وَالْتَمِسُوا الزِّيَادَةَ فِيهَا بِالشُّكْرِ عَلَيْهَا، وَاعْلَمُوا أَنَّ النَّفْسَ أَقْبَلُ شَيْءٍ لَمَّا أُعْطِيَتْ، وَأَمْنَعُ شَيْء»[24] ؛
امام هادی× میفرماید: نعمتها را با خوش برخوردی، خوش همسایگی و خوش مجاورتی ملاقات کنید؛ و با شکر بر او زیادی نعمت را التماس کنید؛ و نفس، آنچه به آن عطا شود خیلی زود میپذیرد؛ اما سختترین چیز است اگر منع شود و اجازه ندهد برگردد؛ یعنی اگر رو برگرداند تا مدتها آشتی نمیکند.
• امیرالمؤمنین علی× میفرماید: «أَحْسِنُوا صُحْبَةَ النِّعَمِ قَبْلَ فِرَاقِهَا فَإِنَّهَا تَزُولُ وَ تَشْهَدُ عَلَى صَاحِبِهَا بِمَا عَمِلَ فِيهَا»[25] ؛ نعمتهايى را كه داريد پيش از آنكه از دست بدهيد از آنها نيكو استفاده كنيد، زيرا آنها از دست خواهند رفت و بر صاحبانشان شهادت داده و از بهرهبردارى بد و نادرست آنها شكايت خواهند نمود.
این همراهی و مصاحبت نیکو را قبل از جدا شدن از نعمتها داشته باشید؛ بنابراین حرف مولا حرف لغو و بیهودهای نیست، چراکه اگر فراق ممکن نبود، نمیفرمود: «قَبْلَ فِرَاقِهَا»؛ پس حتماً امکان فراق بین نعمت و انسان وجود دارد که مولا× اینگونه فرموده است؛ لکن مولا× فرمود: پیش از جدا شدنش خوش برخوردی کنید تا بماند؛ مثلاً اگر شما با دوستتان برخورد خوبی نداشته باشید او نزد شما نخواهد ماند.
سؤال: مقصود از این شهادت که مولا فرمود: «نعمتها صاحبانشان شهادت داده و از بهرهبردارى بد و نادرست آنها شكايت خواهند نمود»، چیست و کجا این اتفاق خواهد افتاد؟
جواب: اینکه این شهادت امکان دارد در این دنیا باشد را نمیدانیم و نمیفهمیم؛ اما در قیامت همهچیز لب به سخن گشوده و بر اعمال و رفتار انسان شهادت خواهند داد.
سؤال: در اینجا ممکن است سؤالی برای برخیها مطرح بشود و آن سؤال این است که چرا اینهمه بر استقبال و همراهی و همسایگی نسبت به نعمتهای الهی توصیه شده است؟ چه نکته مهمی در این مسئله نهفته است که باید اینگونه با هشدارهای مختلف مواجه شویم؟
این هشدارها جامعه و انسان را به اندیشه وا میدارد که مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ آیا واقعاً قرار است که نعمتهای الهی از ما گرفته و به دیگری داده شود؟
جواب: به نظر میرسد که این هشدارها همانند هشدار نسبت به ایمان و تقسیم آن به پایدار و ناپایدار است.
زیرا خداوند دربارهی ایمان میفرماید: {وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ}[26] ؛ او کسی است که شمارا از یکنفْس آفرید! و شما دو گروه هستید: بعضی پایدار (ازنظر ایمان یا خلقت کامل) و بعضی ناپایدار؛ ما آیات خود را برای کسانیکه میفهمند، تشریح نمودیم!
یعنی ایمان دو نوع است: 1- ایمان مستقر (ثابت)؛ 2- ایمان مستودع (ناپایدار).
ایمان ناپایدار؛ یعنی متزلزل است و هرلحظه ممکن است که از بین برود؛ اما اگر ایمان مستقر شد دیگر نمیرود و ماندگار خواهد بود.
با توجه به روایات و تأمل در کلام مولا× به نظر میآید، این قانون قرآنی دربارهی نعمتهای الهی نیز وجود دارد و نعمتها به دو قسم تقسیم میشوند: 1- نعمتهای مستقر و پایدار؛ 2- نعمتهای ناپایدار و مستودع (ناپایدار).
مستقر و مستودع هر دو اسم مکان است؛ یعنی محل قرار؛ اما قرارگاه دو گونه است: 1- قرارگاه دائمی؛ 2- قرارگاه موقت. نعمتها نیز همینگونه هستند؛ یعنی یک قرارگاه موقت دارند و یک قرارگاه دائمی.
امیرمؤمنان× فرمودند: مراقب باش هنگامیکه اطراف شما نعمت آمد؛ این قرارگاه موقت است؛ اما شما میتوانید قرارگاه موقت را تبدیل به قرارگاه دائم کنید و با کثرت شکر، نعمتِ مستودع را به نعمت مستقر و ماندگار تبدیل کنید؛ البته در باب نعمت، به نظر میرسد که اکثر نعمتها ناپایدار باشند؛ ولی همهی نعمتها اینگونه نیستند.
این هشدارها، هشدار به ناپایداری نعمتهاست و میخواهد بگوید که با آمدن اطراف یک نعمت به سمت شما اطمینان به ماندگاری آن نداشته باشید؛ زیرا این نعمت، ناپایدار است و ممکن است هرلحظه از دست برود.
قلةالشکر، ناسپاسی و کفران نعمت، نعمت را از انسان میگیرد؛ و این شکر است که نعمت ناپایدار را پایدار میکند.
پس در این کلام مولا× نکتهای تأسیسی بود که قانون قرآنی ایمان را میتوان در اینجا هم پیاده کرد؛ البته در اینجا با نگاه خوف و ترس به این نکته نگاه نکنیم؛ یعنی اینگونه نیست که خداوند همه نعمتها را از انسان بگیرد، بلکه آنگونه که در زندگی دیدهایم و تجربه کردهایم و در روایات نیز آمده است؛ خداوند متعال به افراد زیادی نعمت داده؛ اما آنرا از ایشان نگرفته است؛ لکن امکان بازپسگیری نعمت ناپایدار و انتقال آن به غیر وجود دارد.
پس نعمتهای ناپایدار نیز دو گونه هستند: گاهی تغییرپذیرند و گاهی هم از بین میروند و به دیگری نیز تعلق نمیگیرد. این نعمتهای ناپایدار تنها به فرد تعلق نمیگیرد، بلکه ممکن است اجتماعی نیز باشد.
بهعنوان نمونه، اگر نعمت ولایت، نعمت جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی و محور مقاومت از بین برود؛ به دیگری تعلق نمیگیرد و پایان میپذیرد؛ اما برخی از نعمتها هستند که اگر از انسان گرفته شوند به دیگری داده میشوند؛ مانند نعمت علم که تغییرپذیر است و از بین نمیرود، بلکه به دلیل قدرنشناسی از انسان گرفته میشوند و به فردی داده میشوند که قابلیت آنرا دارد. خدمت به مردم نیز از نعمتهای تغییرپذیر است و اگر انسان قدر آنرا ندانست آنرا به دیگری میدهند.
به نظر میآید که این تکرارها و تأکیدها همگی هشدارهایی برای انسانِ برخوردار از نعمتهای الهی است.
چنانکه در قرآن میفرماید: {وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}[27] ؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند؛ همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است! [= در لوح محفوظ، در کتاب علم خدا]
مقصود از واژگان «مستقر» و «مستودع» در این آیه؛ یعنی قرارگاه دائمی و قرارگاه موقت.
در همین باره امیرمؤمنان علی× نیز فرمود:
«فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَالصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ»[28] ؛ قسمى از ايمان در دلها استوار و پابرجاست و قسمى ديگر ميان دلها و سینهها عاريت و ناپايدار است تا زمانى معلوم (هنگام مرگ).
بنابراین نعمتها هم دارای قرارگاه دائمی (مستقر) و موقت (مستودع) هستند.
پس با توجه به سخن مولا میتوان گفت که استقبال شاکرانه میتواند نعمت موقت را تبدیل به نعمت دائم نماید و این خود میتواند همان تفسیری برای ازدیاد نعمت باشد.
سؤال: چرا استقبال شاکرانه از نعمتها سبب ازدیاد آن (نعمتها) میشود؟
چنانچه کسی بپرسد، چرا باید از نعمتها استقبال کرد و با این استقبال شاکرانه چه چیزی عاید انسان و یا خداوند میشود؟
در پاسخ به این سؤالات، از نهجالبلاغه و کلمات حضرات معصومین^ استمداد میطلبیم.
حضرت علی× فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً مِنَ الشُّكْرِ فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ»[29] ؛ خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آنرا بپردازد، فزونى يابد و آنکس كه نپردازد و كوتاهى كند، درخطر نابودى قرار گيرد.
حق، ادا کردنی است و نعمتها همیشه دوسویه دارد؛ 1- تکلیف آفرین است؛ 2- حق آفرین است.
خدا منعم است و برای او حق میآفریند؛ لکن ما انسانها متنعم هستیم و برای ادایِ حقِ خداوند بهعنوان منعم تکلیف داریم.
پس علت استقبال شاکرانه و فراوانی نعمت، این است انسان متنعم از نعمتها از خداوند بهعنوان منعم تشکر میکند تا حق او را ادا کند. پس با ادای این حق است که صاحب نعمت، نعمتِ خود را دوباره به افراد عنایت خواهد کرد و اگر ادا نشود، دیگر نعمتی در کار نخواهد بود.
پس آنچه تاکنون از این جمله مولا× آموختیم این است که بیشتر نعمتها ناپایدارند؛ و قرارگاه نعمتها، موقت است؛ اما به انسان متنعم اختیار دادهاند که این قرارگاه موقت را به قرارگاهی دائمی تبدیل کند؛ و راه آن هم شکر این نعمتهاست.