1400/10/20
موضوع: شرح حکمتهای نهجالبلاغه/ شرح حکمت یازدهم /سبکشناسی رفتارهای اجتماعی با نگاه مردم، (جلسه دوم)
وَقَالَ×: «إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْه»[1] .
حضرت میفرمایند: اگر بر دشمنت دستیافتی، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده؛ یعنی هنگامیکه بر دشمنت قدرت پیدا کردی، به شکرانهی نعمتی که خدای متعال به تو عطا کرده، از او گذشت کن.
این گذشت و عفو نیز باید جنبه توحیدی داشته باشد؛ یعنی اولاً: شکر باید به درگاه خدا باشد؛ ثانیاً: شکر به درگاه خدا نیز در برابر نعمت قدرتی است که خدا به انسان عنایت کرده است؛ یعنی با اینکه انسان پیروز میدان است؛ اما مسببالاسباب و منعم خداوند است؛ و شکر منعم هم بهحکم عقل واجب است[2] ؛ از همین رو، امیرمؤمنان× میفرمایند: حتی آن جاییکه بر دشمن ظاهری پیروز میشوی، عفو و گذشت داشته باش؛ و این عفو و گذشت هم نه برای ترحم و دل خودت، بلکه برای شکر خدای عزوجل در برابر نعمت غلبه بر دشمن باید باشد.
برداشت از کلام مولا×
این جمله حضرت هم فصیح و بلیغ است و هم از نظر محتوایی، پرمحتوا است.
این کلام مولا× با تکیه بر عفو و گذشت با برخی صفات و کلمات دیگر پوشانده شده است که بر اهمیت آن میافزاید. همانگونه که بارها گفتیم، کلام امیرمؤمنان× بهویژه در نهجالبلاغه و حکمتها تبیینکنندهی زوایای جامعهی سالم دینی است؛ و ازجمله نیازهای جامعه سالم دینی، داشتن روحیهی عفو و گذشت است، چراکه جامعهای که در آن روحیهی انتقام باشد از سلامت برخوردار نیست. پس خطاپوشی باید در میان افراد جامعهی سالم باشد.
حضرت علی× با تأکید بر این مسئله، چند مفهوم را در قالب یک جمله به جامعه منتقل میکند که با تحقق آن، چند وصف میان افراد جامعه متبلور میشود؛ ایشان روی وصف (عفو) تأکید میکند که از استلزاماتی برخوردار است.
اوصاف اخلاقی بر چند قسم هستند:
1. برخی از اوصاف اخلاقی بهگونهای هستند که خود آن صفت، بهخودیخود ارزشمند است؛ اگرچه ممکن است که این صفت با بخشهای دیگر پیوندی نداشته باشد.
2. برخی از اوصاف، جزء اوصاف رئیسیه هستند؛ یعنی وصفی اساسی و پایهای است که صفات دیگر نیز با آن مرتبط خواهد شد؛ به تعبیری این صفات پیشنیازها و پیآمدهایی دارند و برای ایجاد آن باید پیشنیازهایش را نیز بهوجود آورد؛ و با پیدایش آن، اوصاف دیگر نیز همراه او پدیدار میشوند.
ابعاد گوناگون صفت عفو و گذشت
صفت عفو و گذشت که در کلام مولا علی× بیانشده، از اوصاف رئیسیه است؛ ازاینرو دارای اهمیت است و از ابعاد گوناگون برخوردار میباشد که عبارتاند از:
1. بُعد اعتقادی
امیرمؤمنان× میفرماید: در هنگام غلبه بر دشمن، بهخاطر شکر نعمت الهی، عفو و گذشت داشته باش و از دشمنت بگذر. ازاینرو، ایشان قدرت را ازجمله نعمتهای الهی معرفی میکند؛ انسان هم ازاینجهت که عبد خداوند است در برابر این نعمت، باید شکر منعم را بهجای آورد.
اینجا نیازمند یک بُعد اعتقادی و یک پیشنیاز است؛ مبنی بر اینکه انسان، این روحیهی عبد بودن را در خودش تقویت نماید و توجه کند که قدرتش از جانب خداوند است؛ و اگر این روحیه در انسان نباشد، عفو و گذشتش بهخاطر شکر خدا نخواهد بود، بلکه برای ترحم یا شهرت خواهد بود.
نیاز جامعه به این مطلب (بُعد اعتقادی) بسیار زیاد است، چراکه اگر نباشد غرور مردم و مسئولان را در پی خواهد داشت. یکی از وظیفههای رهبر دینی این است که این روحیه را در میان افراد جامعه و خودشان ایجاد کرده و آنرا تقویت کنند؛ از همین رو، امیرمؤمنان× در قالب یک رهبر دینی این نکته را تذکر داده و میفرماید: بدانید که این پیروزی شما از آنِ خداوند است؛ همانگونه که شاگرد مُبَرَّز این مکتب؛ یعنی حضرت امام خمینی+ نیز در مورد آزادسازی خرمشهر فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»[3] ؛ این جمله مصداق عینی «شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْه» است.
بُعد اعتقادی در بسیاری از مسائل هست و باید مراقب بود تا گم نشود.
بهعنوان نمونه، هیئتهای مذهبی که ازجمله تعظیم شعائر بوده و از اجر و ثواب زیادی برخوردار هستند؛ اما باید توجه شود که لازمهی همهی این تعظیم شعائر، درست شدن بُعد اعتقادی انسان است؛ ازاینرو امام رضا× فرمودند:
«لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَالِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ^ وَلَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ^ وَالتَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَر»[4] ؛ انجام کار نیک و کوشش در عبادت را با تکیه بر دوستی آل محمد’ رها نکنید؛ دوستی آل محمد’ و تسلیم بودن در برابر دستوراتشان را نیز با تکیه بر عبادت وانگذارید، چراکه هیچیک از این دو بدون دیگری پذیرفته نمیشود؛ یعنی عمل و محبت را باهم میخواهد.
2. بُعد اخلاقی
همانگونه که بیان کردیم عفو و گذشت ازجمله اوصاف رئیسیه است و محوریت دارد و با بودن آن، دیگر اوصاف نیز همراه میشوند؛ ازاینرو پیشنیاز و پیآمدهایی دارد.
در بُعد اخلاقی، امام× انگشت روی عفو و گذشت گذاشته تا با یک جمله چند مفهوم را به جامعه القا کند، چون عفو و گذشت برای شخصی که در جنگ میخواهد گذشت داشته باشد؛ درحالیکه در اوج قدرت، غرور و احساس انتقامگیری است، بسیار سخت است. لازمهی عفو و گذشت در این شرایط این است که صفت حلم در انسان باشد، چراکه انسان برخوردار از حلم، در اوج پیروزی هم برای او امکان عفو و گذشت وجود دارد؛ و غضب تنها با حلم کنترل میشود؛ در غیر این صورت، غضب دامن او را فرامیگیرد.
تفاوت دو واژهی «صبر» و «حلم»
دو واژهی صبر و حلم در فارسی بهجای یکدیگر بهکار میروند؛ اما این دو باهم تفاوتهایی هم دارند.
راغب اصفهانی «حلم» را اینگونه معنا میکند:
«الْحِلْمُ: ضبط النّفس والطبع عن هيجان الغضب»[5] ؛ حلم، نگهداشتن نفس و طبع انسان از برانگیخته شدن قوه غضبیه است.
غضب انسان هنگامیکه برانگیخته میشود به خود و دیگران ضرر میرساند.
راغب در تعریف «صبر» نیز اینگونه میگوید:
«الصبر الإمساك في ضيق»[6] ؛ صبر، نگهداشتن و جمعکردن دست در زمان تنگدستی (تنگدستی اقتصادی یا تنگنای روحی) است.
دوباره راغب میفرماید:
«حبس النّفس على ما يقتضيه العقل والشرع، أو عمّا يقتضيان حبسها عنه»[7] ؛ صبر، محبوس کردن نفس انسان است بنا بر آنچه عقل و شرع اقتضا میکند.
انسان به هنگام برخورد مصیبت با او دو راه دارد: 1- جزع و فرع نماید؛ 2- تحمل کند و بردباری به خرج دهد.
در همین باره امام کاظم× میفرماید:
«الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَلِلْجَازِعِ اثْنَتَان»[8] ؛ کسیکه صبر میکند یک مصیبت دارد؛ اما کسیکه جزعوفزع میکند دو مصیبت دارد.
پس صبر، مراقبت از خود است در برابر خطرهایی که انسان را تهدید میکند؛ اما در حلم، افزون بر مراقبت از خود باید مراقب آسیب نزدن به دیگران هم باشیم.
ازاینرو، در قرآن هیچ کجا صفت صبر برای خدای متعال بهکار نرفته است، بلکه صفت حلیم برای خداوند بهکار رفته است[9] ؛ ولی در دعاها خداوند را به صفت صبر خواندهاند؛ که در آنجا نیز به معنای حلم است، زیرا صبر، در برابر جزع و فزع است؛ یعنی اگر خدا صبور است؛ یعنی اگر جزع نمیکند؛ درحالیکه جزع عجز است و عجز در خدا راه ندارد؛ پس نمیتوان صفت مقابل آنرا برای خداوند بهکار برد.
اما صفت حلم برای خدا است، زیرا خداوند غضب هم دارد و غضب او دامن کفار و گنهکاران را میگیرد؛ و انسان گنهکار بهخاطر حلم خدا است که از غضب او در امان میماند؛ نه به سبب صبر خدا؛ پس خداوند حلیم است.
از همین رو امیرمؤمنان× باوجود قدرت بر انتقام، بر عفو و گذشت در اوج غضب تأکید میکند و اینزمانی رخ خواهد داد که فرد از صفت حلم برخوردار باشد. عفو هم یک صفت رئیسیه است و هنگامی رخ خواهد داد که انسان حلیم باشد.
امیرالمؤمنین× دربارهی حلم از امام مجتبی× سؤال کردند و ایشان اینگونه پاسخ دادند؛ فرمود:
«كَظْمُ الْغَيْظِ وَمِلْكُ النَّفْس»[10] ؛ فروبردن غیظ و مالک شدن نفس است.
به تعبیری نفس انسان در اختیارش باشد؛ یعنی نفس، عبدِ انسان باشد، نه اینکه انسان بنده نفسش باشد؛ بهویژه آنجایی که قدرت داشته باشد، چراکه نفس انسان به هنگام قدرتمندی سرکشی میکند.
از همین رو، انسان باید به هنگام قدرت، مالک نفس خود باشد تا از سرکشی آن جلوگیری نماید.
مروان دربارهی حلم امام مجتبی× میگوید: من این کارها را با کسی کردم که «يوازي حلمه الجبال»[11] ؛ یعنی حلم او بهاندازهی کوهها بود.
پیآمدهای عفو و گذشت
فروکشی روحیهی انتقامجویی
اگر افراد جامعه حلم داشته و به هنگام قدرت ببخشند، روحیهی انتقامجویی در آنان تقویت نمیشود.
روحیهی انتقامجویی، روحیهی خوبی نیست و حقی برای انسان نمیباشد؛ البته خداوند در مواردی همچون قصاص برای انسان حق انتقام قائل شده است؛ اما در آنجا نیز به عفو و گذشت سفارش کرده است[12] .
ازاینرو امیرمؤمنان× در باب اوصاف اخلاقی فرموده است:
«أَحْسَنُ أَفْعَالِ الْمُقْتَدِرِ الْعَفْو»[13] ؛ بهترین افعال انسان، عفو است.
و در مقابل فرمودهاند:
«أَقْبَحُ أَفْعَالِ الْمُقْتَدِرِ الِانْتِقَام»[14] ؛ بدترین افعال مقتدر، انتقام است.
این کلام از معجزههای بیان امیرمؤمنان علی× است، چراکه دو مفهوم مهم (جهاد اکبر و جهاد اصغر) را در یک جمله جمع کرده است. پیروزی بر دشمن، جهاد اصغر است و عفو بهخاطر شکرِ نعمتِ قدرت، جهاد اکبر است که از مراحل تهذیب نفس میباشد.
رسول خدا× در همین باره به هنگام بازگشت گروهی که برای جهاد با دشمن فرستاده بودند، فرمودند:
«مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَبَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ، قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ: وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْس»[15] .
فرمودند: آفرين بر گروهى كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر همچنان باقیمانده است؛ شخصى عرض كرد: يا رسولالله! جهاد اکبر چيست؟ فرمود: جهاد با هواى نفس.
اما مولا× میفرماید: در همانجایی که جهاد اصغر را انجام دادید؛ جهاد اکبر را نیز انجام بدهید.
آخرین علامت در جهاد اکبر این است که به نشانهی شکر خداوند از فرد خطاکار بگذرید؛ البته عفو، شرایط و ضوابطی دارد که باید به آن توجه شود.