1403/07/01
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامی)/الباب الثالث: هندسة المسجد /عناوين البحث التي ذكرناها تفصيلا في العام الماضي حول هندسة المسجد
در سال تحصیلی جدید، ادامهی موضوع فقهالمسجد را پی میگیریم، اما در آغاز سخن، جلسه درس خود را بهروایتی از پیامبر دربارهی علم و علمآموزی متبرک میکنیم. روایت اینگونه دارد:
أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ طَاهِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُونُسَ الْفَقِيهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ تَمِيمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمِيدَةَ الرَّازِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَجْمَعُ الْعُلَمَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَقُولُ لَهُمْ لَمْ أَضَعْ نُورِي وَحِكْمَتِي فِي صُدُورِكُمْ إِلَّا وَأَنَا أُرِيدُ بِكُمْ خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اذْهَبُوا فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ عَلَى مَا كَانَ مِنْكُمْ»[1] ؛
ابی الدرداء[2] میگوید: شنيدم که رسول خدا فرمود: روز قيامت خداوند عزوجل علما را جمع نموده [علما در اینجا بهمعنای کسیکه عنوان عالم بدان صدق میکند] و بهایشان مىفرمايد: نور و حكمت خود را در سينههاى شما قرار ندادم، مگر آنكه خير دنيا و آخرت را از آن قصد نمودم، برويد، همهی شمارا آمرزيدم.
این نور و حکمت در سینه عالمان چیست؟ همان علم است؛ البته شکی نیست که این نور و حکمت پوسته علم نیست، بلکه حقیقت علم است. علم حقیقتی دارد که «نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»؛ و یک پوسته ظاهری دارد که همین اصطلاحات فقهی، اصولی، فلسفی، ریاضی و ... است که در بخشهای گوناگون میآموزیم.
این اصطلاحات، نور نیست که بگوییم «اصالة الاحتياط، اصالة الظهور و...» نور است؛ اینها پوسته علم هستند و حقیقت علم نور و حکمتی است که روشنایی ایجاد میکند. خداوند نیز این نور و حکمت را در سینههای علما قرار داد تا خیر دنیا و آخرت به آنها برسد. خیر دنیا برای عالم در چند چیز است؛
1. فهم درست؛ یعنی عالم درست میفهمد و باید اینچنین باشد؛
2. عالم میتواند بهدیگران نیز بفهماند؛ یعنی قدرت زدودن جهل از جامعه را دارد؛
3. عالم، مانع از انحراف در جامعه میشود؛
4. زمینهی عمل و علم خودش و خداترسیاش فراهم میشود؛ یعنی: يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[3] ؛ از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند؛ پس عالمان خداترس میشوند.
اینها خیر دنیا بود، اما خیر آخرت نیز برتری هفتاد درجهای عالم بر عابد است.[4]
در روایتی از امام رضا نقل شده است که ایشان فرمودند:
«يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: نِعْمَ الرَّجُلُ كُنْتَ هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ، وَكَفَيْتَ النَّاسَ مَئُونَتَكَ، فَادْخُلِ الْجَنَّةَ. إِلَّا أَنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَهُ، وَأَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ، وَوَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ، وَحَصَلَ لَهُمْ رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالَى. وَيُقَالُ لِلْفَقِيهِ: يَا أَيُّهَا الْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدِ، الْهَادِي لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِ وَمَوَالِيهِ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِكُلِّ مَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْكَ. فَيَقِفُ، فَيَدْخُلُ الْجَنَّةَ وَمَعَهُ فِئَاماً وَفِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً- وَهُمُ الَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ، وَأَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، فَانْظُرُوا كَمْ فَرْقٌ مَا بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ»[5] ؛
روز قیامت به عابد گفته میشود: تو مرد خوبی بودی؛ تلاش خود را معطوف بهخود کرده بودی و هزینهای بر مردم نداشتی؛ پس داخل بهشت شو! آگاه باشید که فقیه (عالم) کسی است که خیرش بهمردم میرسد و ایشان را از [شر] دشمنان نجات میدهد و نعمتهای بهشت خداوندی را برای آنها کامل میگرداند و رضوان الهى را برايشان بهدست مىآورد. به فقیه گفته میشود: اى سرپرست ايتام آل محمد، هدایتگر برای ضعیفان از دوستداران و موالیان اهلبیت، بايست تا از هر آنکه از تو بهره برده و علم آموخته شفاعت کنی! پس [در مقام شفاعت] میایستند و همراه گروه بسیاری وارد بهشت میشود و امام رضا فرمودند: عالم تا ده گروه بسیار را وارد بهشت میکند؛ این شفاعت شدگان کسانی هستند که از علوم عالم بهره برده و از شاگردان او تا روز قیامت! پس نظر كنيد و بنگريد چقدر تفاوت است میان منزلت عابد و منزلت فقيه؟! این نیز خیر آخرت برای عالم است؛ خداوند روز قیامت آنها را جمع کرده و میفرماید: شما را بخشیدم. این جمله بدین معناست که عالم خطا نیز میکند، اما خداوند خطای ایشان را میبخشد، زیرا نور حکمت در دلشان است و خداوند وعده داده است هر آنکه در دلش نور و حکمت باشد خیر دنیا و آخرت به او میرساند و یکی از نمونههای خیر بخشیدن است.
همانطورکه اشاره شد این نور و حکمت، حقیقت علم است که در اینجا پوسته علم مقصود نیست که در روایات از امیرالمؤمنین نقل شده است که «الْعِلْمُ حِجَابٌ»[6] ؛ علم، حجاب است و پوسته علم، حجاب است و حقیقت علم که نور و حکمت است حجاب نمیشود. پیامبر در روایتی فرمودند: «... إِنَّ مِن العلمِ جَهلاً...»[7] ؛ برخی از علمها نادانی است؛ یعنی بخشی از دانستهها و علوم، جهل و نادانی بههمراه دارد. آنها پوستههای ظاهری علم هستند و حقیقت علم اینگونه نیست. امیرالمؤمنین میفرمایند: «لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلاً»[8] ؛ علم خود را نادانی قرار ندهید و مقصود همین پوستههای علم است.
اکنون حقیقت علم چگونه بهدست میآید؟ با دقت در روایت که حضرت فرمودند: نور و حكمت خود را در سينههاى شما قرار ندادم، مگر آنكه خير دنيا و آخرت را از آن قصد نمودم، برويد، همهی شما را آمرزيدم. حقیقت علم یا بهتعبیری آن خیر دنیا و آخرتی که خدا برای عالم اراده کرده است؛ چگونه بهدست میآید؟
باید برای پاسخ به این سؤال باید سراغ روایت دیگری رفت. مرحوم کلینی در یک باب از کافی بهکارگیری علم میپردازد؛ البته علمی که میدانید و عمل میکنید؛ مثلاً [مفاهیمی همچون] تواضع و متواضع بودن، صداقت و صادق بودن، عدالت و عادل بودن، پیشگامی در سلام و مانند اینها پسندیده است، اما آنهاییکه میدانیم بد است را باید رها کنیم. روایت اینچنین است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يُحَدِّثُ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: «فِي كَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَعَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ وَإِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ وَإِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَحَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَقَبِلَ مِنْهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَأَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ وَاتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَطُولِ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَطُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ»[9] ؛
سليم میگويد شنيدم اميرالمؤمنين را كه از رسول خدا روایت نقل میکرد که ایشان میفرمود: علما دو قسماند: عالمی که علمش را بهکار گرفته است [کنایه از عامل بودن اوست و هنگامیکه چیزی را آموخت بدان ملتزم است] و این نجاتیافته است و عالمی که علمش را کنار گذاشته و [بدان عمل نمیکند]؛ این هلاک شده است. [پس آموختهها ممکن است خیر دنیا در آن باشد، اما خیر آخرت حتماً نیست. داناییها باید بهعملکردها پیوست بخورد، اما عالمی که علمش را رها کرده است؛ یعنی آگاه است، اما عمل نمیکند؛ مثلاً میداند غیبت یا دروغ حرام است، اما مرتکب میشود یا میداند تکبر بد است، اما متکبر نیز هست یا میداند نقل حرف دیگری سبب ایجاد اختلاف و حرام میشود، اما بازهم این کار را میکند؛ این عالم از هلاک شدگان هست و اهل نجات نیست. حضرت در ادامه میفرماید که عالم بیعمل تنها خودش را بدبخت نکرده است، بلکه دیگران را نیز بدبخت کرده است؛ ازاینرو] دوزخيان از بوى گند عالم بىعمل در اذیتاند و ميان دوزخيان، ندامت و حسرت آنکسی سختتر است كه در دنيا بندهاى را بهسوی خدا خوانده و او پذيرفته و اطاعت خدا كرده؛ [مثلاً اهل نماز و روزه شده است] و خدا به بهشتش میبرد و خود دعوتكننده را بهسبب عمل نكردن [به علمش] و پيروى از هوای نفس و درازى آرزويش بهدوزخ میبرد، پيروى هوای نفس از حق جلوگيری میکند و درازى آرزو آخرت را از ياد میبرد.
اما بحث فقهالمسجد در چند عنوان کلی بحث شد:
بحث نخست: هویت مسجد.
بحث دوم: امکانیات (ظرفیتهای) مسجد.
بحث سوم: هندسه (نظاممهندسی) مسجد
بهعنواننمونه، در نظاممهندسی مسجد درباره حکم مسائلی همچون زمین مسجد، سقف مسجد، بلند ساختن مسجد، شرفههای مسجد، محراب، منبر و مناره مسجد، جانمایی و ویژگیهای وضوخانه و سرویس بهداشتی مسجد، جانمایی درب ورودی مسجد، حیاط و صحن مسجد، زینت مسجد و نقاشی درودیوار مسجد، دفن در مسجد و ساخت مسجد رو یا کنار قبور مردم عادی یا مرقدهای مشرفه و اولیای الهی بحث کردیم.
اما هنوز عناوین دیگری در باب نظاممهندسی مسجد باقی است که ازاینپس بدان میپردازیم؛ ازجمله چگونگی اداره مسجد و تولیت آن؛ انتخاب متولی مسجد، آیا مسجد نیاز به متولی دارد یا نه؟ آیا واقف و سازنده مسجد میتواند خود، فرزندش یا عالمی را بهعنوان تولیت مسجد قرار دهد؟
الدرس الأول: (یکشنبه 01/07/1403؛ برابر با 18 ربیع الاول 1446)
الباب الثالث: هندسة المسجد
عناوين البحث التي ذكرناها تفصيلا في العام الماضي حول هندسة المسجد
حديث في فضل العلم
أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ طَاهِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُونُسَ الْفَقِيهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ تَمِيمٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمِيدَةَ الرَّازِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَجْمَعُ الْعُلَمَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَقُولُ لَهُمْ لَمْ أَضَعْ نُورِي وَحِكْمَتِي فِي صُدُورِكُمْ إِلَّا وَأَنَا أُرِيدُ بِكُمْ خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اذْهَبُوا فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ عَلَى مَا كَانَ مِنْكُمْ»[10] .
سؤال: ما هو الخير الذي أراده الله تعالى من العالم الذي أعطي النور والحكمة؟
أولا: لابد من الالتفات الى تعبير رسول الله من العلم بالنور والحكمة، لأنهما عبارة عن حقيقة العلم وليس المراد منهما قشور العلم!
فحقيقة العلم هو الحكمة والنور، وقشور العلم هو الاصطلاحات العلمية التي يحتمل أن يوجب الحجاب والجهل!
وثانيا: أن الخير الذي أراده الله تعالى للعلماء هو الذي ورد في حديث آخر:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يُحَدِّثُ عَنِ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: «فِي كَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَعَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ وَإِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ وَإِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَحَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَقَبِلَ مِنْهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَأَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ وَاتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَطُولِ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَطُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ»[11] .
ففي شرح الكافي في شرح الحديث:
«أي رجل عالم بالمعارف الإلهيّة والأحكام الشرعيّة من مأخذها وآخذ بعلمه يعنى عامل بمقتضاه من تهذيب الظاهر والباطن عن الأعمال القبيحة والأخلاق الرّذيلة، وتزيينهما بالاعمال الصالحة والأخلاق الفاضلة، واتّصافه بالكمالات العلميّة والعمليّة واستحقاقه للحياة الأبديّة والخلافة الرّبّانيّة، واستكماله في الحقيقة الانسانيّة فهذا ناج من ألم الفراق والعقوبات الاخرويّة لكشف الحجاب بينه وبين الحضرة الرّبوبيّة ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء واللّه ذو الفضل العظيم»[12] .
فقه المسجد (عناوين البحث التي ذكرناها تفصيلا في العام الماضي حول هندسة المسجد)
قد تحدثنا حول هذه العناوين في (هندسة المسجد)
1- أرض المسجد؛ 2- سقف المسجد؛ 3- تعلية المسجد؛ 4- شرف المساجد؛ 5- محراب المسجد؛ 6- منارة المسجد؛ 7- منبر المسجد؛ 8- ميضاة ومطهرة المسجد؛ 9- رحبة المسجد؛ 10- باب المسجد؛ 11- تزيين المسجد؛ 12- نقش المسجد بالصور؛ 13- الدفن في المسجد أو بناء المسجد على القبور؛ 14- بناء المسجد بجوار المراقد المشرَّفة.