1403/02/25
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /الدفن في المسجد أو بناء المسجد علی القبور(القول الثالث: جواز الدفن في المسجد)
بحث در نظام مهندسی مسجد دربارهی مسئله دفن در مسجد و حکم آن بود. تاکنون سه قول حرمت، کراهت و جواز را مطرح کردیم. مشهور در این مسئله قائل بهحرمت بودند. ادلهی مشهور در مورد حرمت و نیز ادلهی قائلین بهکراهت را مطرح کرده و در آنها مناقشه کردیم و گفتیم این مسئله از جهت حرمت و کراهت بدون دلیل است؛ بنابراین وارد قول بهجواز شدیم. در این قول بهبرخی از روایات استدلال شده بود که به دفن صدیقه طاهره در مسجد و همچنین دفن تعدادی از پیامبران میان رکن و مقام در مسجدالحرام اشاره کرده بود.
در ادامه بهبیان برخی دیگر از روایات استدلال شده در قول بهجواز میپردازیم:
روایت چهارم:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: «دُفِنَ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ وَالْحَجَرِ الْأَسْوَدِ سَبْعُونَ نَبِيّاً أَمَاتَهُمُ اللَّهُ جُوعاً وَضُرّاً»[1] ؛
معاویه بن عمار گفت که امام صادق فرمود: میان رکن یمانی و حجرالأسود هفتاد پیامبر دفن شدهاند که خداوند آنها را از شدت گرسنگی و تنگدستی قبض روح کرده است.
این روایت حکایت از دفن هفتاد پیامبر در صحن مسجدالحرام میان رکن یمانی و حجرالأسود دارد.
روایت پنجم:
این روایت در منابع عامه از قول پیامبر اینچنین نقل شده است:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَابِطٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ[آلِهِ وَ]سَلَّمَ، قَالَ: «كَانَ النَّبِيُّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا هَلَكَتْ أُمَّتُهُ لَحِقَ بِمَكَّةَ فَيَتَعَبَّدُ فِيهَا النَّبِيُّ، وَمَنْ مَعَهُ حَتَّى يَمُوتَ فِيهِ، فَمَاتَ بِهَا نُوحٌ، وَهُودٌ، وَصَالِحٌ، وَشُعَيْبٌ، وَقُبُورُهُمْ بَيْنَ زَمْزَمَ وَالْحَجَرِ»[2] ؛
پیامبر فرمودند: هنگامیکه امت پیامبری از پیامبران به عذاب گرفتارشده و به هلاکت میرسیدند، آن پیامبر بهمکه ملحق میشد؛ سپس او و همراهانش در آنجا بهعبادت میپرداختند تا اینکه از دنیا میرفتند؛ پس نوح، هود، صالح و شعیب در مکه از دنیا رفتند و قبورشان میان زمزم و حجر اسماعیل است. [مکان اصلی چاه زمزم حدفاصل مقام ابراهیم است، هنگامیکه بهسمت چپ [کعبه] حرکت میکنیم در آنجا قرار دارد] و میان چاه زمزم و حجر اسماعیل قبور تعدادی از پیامبران است.
البته این کلام نیاز بهتأمل دارد؛ آیا قبر این پیامبران در این مکان هست یا نه؟ آیا ایشان در اینجا از دنیا رفتهاند؟ اگر امت پیامبری به عذاب گرفتار شود؛ آیا میشود پیامبری پسازآن بهمکه برگردد یا نه؟ اینها نکتههایی است که دربارهاش گفتوگو میکنیم.
روایت ششم:
بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «الْحِجْرُ بَيْتُ إِسْمَاعِيلَ وَفِيهِ قَبْرُ هَاجَرَ وَقَبْرُ إِسْمَاعِيلَ»[3] ؛
مفضل بن عمر گوید امام صادق فرمود: حجر اسماعیل [که در مسجدالحرام واقع شده است] خانه حضرت اسماعیل بوده است و در آنجا قبر هاجر [مادر ایشان] و قبر حضرت اسماعیل است.
این مرسله حکایت از دفن در مسجد میکند.
روایت هفتم:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ «دُفِنَ فِي الْحِجْرِ مِمَّا يَلِي الرُّكْنَ الثَّالِثَ عَذَارَى بَنَاتِ إِسْمَاعِيلَ»[4] ؛
معاویه بن عمار گوید امام صادق فرمود: در حجر اسماعیل آنجاییکه به رکن سوم نزدیک است[5] ، دوشیزگان از دختران حضرت اسماعیل در آنجا دفن شدهاند.
قائلین بهجواز به این روایات استدلال کردهاند؛ البته ممکن است روایات دیگری از طریق عامه و خاصه در این مسئله باشد، اما مشهور آنها همین روایات است.
کیفیت استدلال بهروایات
کیفیت استدلال بهروایات اینچنین است که روایات دفن صدیقه طاهره و برخی از پیامبران و دختران آنها در مسجد دلالت بر جواز میکند. همه مردم اعم از معصوم و غیر معصوم در تکلیف مشترک هستند و این یک اصل است؛ اکنونکه صدیقه طاهره و پیامبران گذشته در مسجد دفن شدهاند؛ پس ناچاریم بگوییم دفن مسلمانان در مسجد از باب اشتراک احکام میان مسلمانان و معصومین جایز است. این یک نوع استدلال است.
اگر کسی اشکال کند؛ آن روایاتی که بر دفن پیامبران در مسجدالحرام میان رکن و مقام دلالت میکند برای پیامبران گذشته است، [حالآنکه] استدلال شما در احکام شریعت اسلام است؛ ازاینرو این دسته از روایات چه ارتباطی به اسلام دارد؟ کیفیت استدلال به این دسته از روایات اینچنین است که وقتی میفرمایند برخی از پیامبران در مسجد دفن شدهاند؛ بنابراین در آنجا دفن جایز بوده است که این کار انجام شده است. بااینکه مربوط به شرایع گذشته است، اما یقین داریم که مطابق این روایات دفن در مسجد در شرایع گذشته نیز جایز بوده است، اما شک میکنیم که آیا حکم جواز دفن در زمان شرایع گذشته نسخ شده است یا نه؟
اینجا حالت سابقه (عدم نسخ دفن در مسجد) در شرایع گذشته را استصحاب میکنیم؛ پس حکم جواز در اسلام نیز ثابت میشود.
پس دودسته روایات داشتیم که یکی حکایت از دفن صدیقه طاهره در مسجد میکرد و دیگری از دفن برخی از پیامبران و دختران آنها در مسجد حکایت میکرد. کیفیت استدلال به اینها را نیز بیان کردیم؛ پس میشود بر اساس استدلال قائلین بهجواز بهروایات اینچنین گفت که دفن در مسجد جایز است.
استاد: حرف ما این است اگرچه ما تمایل بهجواز داریم، اما این ادله قائلین بهجواز از چند جهت دارای مناقشه است:
اولاً: دفن صدیقه طاهره در مسجد ثابت نیست و در روایات به سه مکان اشاره شده است و اختلاف در اینجا هست.
ثانیاً: برخی از روایاتی که شما بیان کردید مرفوعه یا مرسل است و یا برخی از راویان آنها دچار ضعف هستند و توثیقی برای آنها نیامده است؛ مانند مرفوعه حسین بن محمد یا مرسله ابن ابی عمیر. پس قابل استناد نیستند.
ثالثاً: به این روایات اشکال دلالی است؛ برفرض که دفن صدیقه طاهره را در مسجد پذیرفتیم؛ این سؤال هست که آیا از ابتدا این دفن در مسجد انجام شده است یا پس از توسعه مسجد در داخل مسجد قرار گرفته است؟ بر اساس برخی از روایات صدیقه طاهره در خانهاش دفن شده است، مگر روایاتی که به دفن صدیقه طاهره میان قبر پیامبر و منبر ایشان اشاره دارد، اما بر اساس تصریح روایات اگر در خانه دفن شده است؛ پس صدیقه طاهره مدفنش خانه خودش بوده است و مسجد نبوده است، اما پس از توسعه مسجدالنبی بهویژه در دوران بنیامیه داخل مسجد شده است، حتی در روایات نیز تعبیر از مسجد نکردهاند، بهویژه در زمان امام رضا وقتی سؤال از مکان دفن صدیقه طاهره میکنند در پاسخ میفرمایند: در خانه دفن شده است که پس از توسعه مسجد توسط بنیامیه داخل مسجد قرار گرفته است.[6] پس این نیز قابل استدلال نیست.
رابعاً: شما درباره دسته دوم از روایات که به دفن برخی از پیامبران و دختران آنها در مسجد اشاره کرده بود؛ فرمودید استصحاب عدم نسخ جاری میکنید. این حرف نیز صحیح نیست. ما آنرا در کتاب نکاح بیان کردیم و گفتیم قول صحیح این است که همه شرایع گذشته با همه احکامشان نسخ شده و اگر حکمی از احکام یهود و مسیحیت در اسلام هست بهخاطر عدم نسخ نیست، بلکه برای این است که این حکم با جعل جدید اسلامی تشریع شده است؛ پس احکامی که در اسلام از شرایع گذشته وجود دارد، اینها بهجعل جدید است و بهخاطر عدم نسخ آنها نیست. پس بر اساس این مبنا که در جای خود ثابت کردیم؛ شرایع گذشته با همه احکامشان منسوخ شده است؛ ازاینرو چیزی نیست که شما در ظاهر استصحاب کنید.
خامساً: این اشکال مربوط بهروایت دفن اسماعیل، هاجر و دختران حضرت اسماعیل است که گفتند در حجر اسماعیل میباشد. آن چیزی را که ما بهدنبال آن هستیم این روایت ثابت نمیکند، زیرا در روایت خودش میفرماید: «الْحِجْرُ بَيْتُ إِسْمَاعِيلَ»[7] ؛ و بهمسجد اشارهای نمیکند.
ازاینرو اولاً: برمیآید که حجر اسماعیل آن زمان داخل کعبه نبوده است؛
ثانیاً: خارج از مسجدالحرام نیز بوده است و بعدها پس از توسعه بهمسجد ملحق شده است.
پس تصریح روایت اینچنین است که این قبور در مسجد نبوده است، بلکه در خانه اسماعیل بوده است؛ آن چنانکه در برخی از روایات نیز همین مطلب تفسیر شده است؛ بهعنواننمونه از امام صادق اینچنین نقل شده است:
- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِنَّ إِسْمَاعِيلَ دَفَنَ أُمَّهُ فِي الْحِجْرِ وَحَجَّرَ عَلَيْهَا لِئَلَّا يُوطَأَ قَبْرُ أُمِّ إِسْمَاعِيلَ فِي الْحِجْر»[8] ؛ از امام صادق فرمود: همانا اسماعیل مادرش را در حجر دفن کرد و دور قبرش را سنگچین کرد و بالا آورد تا قبر مادر اسماعیل لگدمال نشود. این قبر در مسجد نبوده است، زیرا اگر در مسجد بود، نمیشد در آنجا تصرف کرد و دور قبر را بالا آورد، بلکه این خانه اسماعیل و خارج از مسجد بوده است.
- عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحِجْرِ أَ مِنَ الْبَيْتِ هُوَ أَوْ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ الْبَيْتِ؟ فَقَالَ: «لَا وَلَا قُلَامَةُ ظُفُرٍ وَلَكِنْ إِسْمَاعِيلُ دَفَنَ أُمَّهُ فِيهِ فَكَرِهَ أَنْ تُوطَأَ فَحَجَّرَ عَلَيْهِ حِجْراً وَفِيهِ قُبُورُ أَنْبِيَاءَ»[9] ؛ معاویه بن عمار گفت: از امام صادق درباره حجر پرسیدم که آیا جزء خانه خداست یا بخشی از خانه خدا در او واقع شده است؟ امام فرمود: خیر، اینچنین نیست، حتی بهاندازه یک ناخن گرفتهشده نیز از خانه خدا (مسجدالحرام) در آن نیست، اما اسماعیل مادرش را در حجر دفن کرده است و از لگدمال شدن قبر مادرش خوشش نمیآمد؛ ازاینرو دور آنرا سنگچین کرد و بالا آورد و در آن حجر نیز قبور پیامبران است؛ پس معلوم میشود آنجا چیزی از مسجد در آن نبوده است.
پس اینکه حجر اسماعیل مسجد بوده است نیز قابل استدلال نیست، زیرا حجر اسماعیل همان خانه او بوده است که مادرش نیز در آن دفن شده است و بعدها بهمسجد ملحق شده است، مانند ماجرای صدیقه طاهره؛ البته اگر قائل شدیم در خانه دفن شدهاند.
پس بهنظر میرسد این روایات که برای جواز دفن در مسجد بدانها استدلال شده است این قابلیت را ندارند که در مقام استدلال واقع شوند؛ اگرچه ما میل داریم به اینکه قول بهجواز را بپذیریم، اما نه با این ادله. این قول ادلهی دیگری نیز دارد که در آینده به آنها اشاره میکنیم.
الدرس الخامس والثمانون: (سهشنبه 25/02/5 ذي القعدة 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
الدفن في المسجد أو بناء المسجد على القبور(القول الثالث: جواز الدفن في المسجد)
قد تحدثنا حول الأقوال في المسألة عموما وحول القول الثالث خصوصا وذكرنا بعض الأدلة التي اقيمت على جواز الدفن، منها طائفة من الروايات التي تدل على جواز الدفن في المسجد.
استكمالا لما ذكرنا من الروايات:
1. وخبر معاوية بن عمار:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ قَالَ: «دُفِنَ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ وَالْحَجَرِ الْأَسْوَدِ سَبْعُونَ نَبِيّاً أَمَاتَهُمُ اللَّهُ جُوعاً وَضُرّاً»[10] .
2. ونبوي روي عن العامة:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَابِطٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ[آلِهِ وَ]سَلَّمَ، قَالَ: «كَانَ النَّبِيُّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا هَلَكَتْ أُمَّتُهُ لَحِقَ بِمَكَّةَ، فَيَتَعَبَّدُ فِيهَا النَّبِيُّ، وَمَنْ مَعَهُ حَتَّى يَمُوتَ فِيهِ، فَمَاتَ بِهَا نُوحٌ، وَهُودٌ، وَصَالِحٌ، وَشُعَيْبٌ، وَقُبُورُهُمْ بَيْنَ زَمْزَمَ وَالْحَجَرِ»[11] .
3. بَعْضُ أَصْحَابِنَا، عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «الْحِجْرُ بَيْتُ إِسْمَاعِيلَ وَفِيهِ قَبْرُ هَاجَرَ وَقَبْرُ إِسْمَاعِيلَ»[12] .
4. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «دُفِنَ فِي الْحِجْرِ مِمَّا يَلِي الرُّكْنَ الثَّالِثَ عَذَارَى بَنَاتِ إِسْمَاعِيلَ»[13] .
كيفية الاستدلال بالروايات:
اما كيفية الاستدلال بأن هذه الروايات التي تدل على دفن الصديقة الطاهرة وبعض الأنبيااء في المسجد ومن االواضح اشتراك الجميع في الأحكام.
فلابد من القول بجواز دفن المسلمين في المساجد.
وأما التي تدل على دفن بعض الأنبياء وبنات الأنبياء فبما أن الدفن كان جائزا في الشرائع السابقة ونحن نشك في جواز في الاسلام وبعبارة أخرى نشك في نسخ الحكم وعدم نسخه، فهنا فنستصحب عىم النسخ في الاسلام.
يعين استصحاب البقاء أو استصحاب عدم النسخ.
المناقشة:
هذا الاستدلال يمكن أن يناقش فيه، بما أن دفن الصديقة في المسجد غير ثابت،
أولا: وهناك آراء أخرى.
وثانيا: قد وردت هذه الروايات بعضها بشكل مرسل أو مرفوع وغيرهما. وفي بعضها أشخاصا ضعاف لم يرد بشأنهم توثيق.
وثالثا: بعى فرض صحتها أن الصديقة حسب تصريح الروايات قد دفنت في بيتها ثم بعد توسعة المسجد دخل في المسجد.
وأما استصحاب عدم النسخ فهو غير صحيح لما بينا في محله بأن الوقل الصحيح عندنا أن الشرائع السابقة قد نسخت بجميع أحكامها.
والأحكام الموجودة في الاسلام من الشرائع السابقة فبجعل جديد.
وبناء على ذلك لايمكن القول به.
وروايات دفن هاجر وبنات اسماعيل لاتدل على ما نحن بصدده، لأن الحجر
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ قد فسر في بعض الروايات مثل ما ورد.
«إِنَّ إِسْمَاعِيلَ دَفَنَ أُمَّهُ فِي الْحِجْرِ وَحَجَّرَ عَلَيْهَا لِئَلَّا يُوطَأَ قَبْرُ أُمِّ إِسْمَاعِيلَ فِي الْحِجْر»[14] .
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحِجْرِ أَ مِنَ الْبَيْتِ هُوَ أَوْ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ الْبَيْتِ؟ فَقَالَ: «لَا وَلَا قُلَامَةُ ظُفُرٍ وَلَكِنْ إِسْمَاعِيلُ دَفَنَ أُمَّهُ فِيهِ فَكَرِهَ أَنْ تُوطَأَ فَحَجَّرَ عَلَيْهِ حِجْراً وَفِيهِ قُبُورُ أَنْبِيَاءَ»[15] .