1402/12/13
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /تزیین المسجد (مقتضى التحقيق والقول المختار)
بحث در مقتضای تحقیق بود. بخشی از بحث را بیان کردیم و اکنون ادامه آنرا پی میگیریم.
ادلهی مشهور در «حرمت تزیین مسجد با طلا» قابلیت استدلال نداشتند؛ ازاینرو برخی از فقها برای اینکه مخالفت با مشهور نداشته باشند قائل بهکراهت شدند و برخی نیز احتیاط را برگزیدند. همه این اقوال برای این بود که با مشهور مخالفت نداشته باشند، زیرا مخالفت با مشهور سخت است؛ ازاینرو قائل بهکراهت و احتیاط شدند. با این وجود ناچار شدیم برای رسیدن بهمقتضای تحقیق دو مقام از بحث را مطرح کنیم تا بتوانیم قول مختار را ارائه نماییم؛ آن دو مقام عبارتاند از:
1. ملاک در شهرت چیست؟
2. آیا شهرت در ما نحن فیه ثابت است؟
اقسام شهرت را بیان کردیم و گفتیم که شهرت بهاعتبار متعلق شهرت به سه قسم تقسیم میشود:
1. شهرت فتوایی
شهرت فتوایی عبارت است از متراکم شدن فتوا در یک امر؛ در شهرت فتوایی چون تعدادی از فقها به یک امری فتوا دادند؛ این فتوای مشهور میشود.
۲. شهرت روایی
شهرت روایی عبارت است از متراکم شدن نقل یک روایت؛ یعنی یک روایت توسط چندین نفر بیان شده است و دارای شهرت میشود.
۳. شهرت عملی.
شهرت عملی عبارت است از متراکم شدن استناد به یک مدرک؛ یعنی فقها در یک مسئله به یک مدرک استناد کرده و در فتوایشان به آن عمل کردهاند. یک مدرک در اینجا شهرت عملی پیدا میکند.
اقسام دیگر شهرت، ازجمله شهرت بدون وصف معین و شهرت عظیمه را نیز بیان کردیم[1] ، اما آنچه در ما نحن فیه مدنظر است شهرت فتوایی است و شهرت عملی و روایی نیست؛ یعنی مشهور از فقها و نه همهی آنها در این مسئله یک فتوا دادند. فتوا آنها در ما نحن فیه حرمت تزیین مسجد با طلا بوده است.
نکته مهمی که باید در اینجا بدان توجه نمود این است که آیا قول بهحرمت شهرت دارد یا نه؟ نسبت این قول بهمشهور آیا درست است یا نه؟ آیا این شهرت در اینجا عظیمه است یا بدون وصف معین؟ آیا از جهت کمیت، چه تعدادی از فقها قائل بهحرمت شدهاند؟ آیا میتوانیم به آنها مشهور بگوییم یا نه؟ آیا شهرت ثابت است یا ثابت نیست؟ اگر ثابت باشد بحث ما در مسئله حرمت این است که آیا شهرت حجت است یا نه؟
همهی اینها سؤالاتی است که در این بخش بدان پرداخته میشود.
اما برای اینکه ببینیم آیا شهرت ثابت است یا نه؟ عبارتی از صاحب جواهر را بیان میکنیم که چگونه ایشان دراینباره قضاوت کرده است. صاحب جواهر آن پنج قول را ذکر کرده است، اما پس از ذکر قول اول و دوم و ادلهی آنها میفرماید:
«وأما ما بعد الثاني فهو مع الإغضاء[2] عن دلالة بعضه أو جميعه من الواضح عدم صلاحيته لإثبات الحرمة، كوضوح فساد دعوى الجبر سندا ودلالة بالشهرة، إذ لو سلم صلاحية جبر الشهرة، لمثل ذلك مما ورد من طرقهم يمكن منع حصول شهرة معتد بها هنا، كما لا يخفى على المتتبع. ومن هنا كان خيرة جماعة من المتأخرين منهم الشهيد في الدروس الكراهة، كما هو ظاهر أخرى، بل حكاه في الذكرى عن الجعفي أيضا، وفي كشف اللثام عن المهذب والجامع»[3] ؛
میفرماید: اما پس از قول دوم، با چشم بستن از اشکالهای دلالی که در برخی از ادله یا در همه آنها بود؛ روشن است که برای اثبات حرمت صلاحیت ندارد؛ مانند روشن بودن فساد ادعای جبران ضعف سند و دلالت با شهرت، زیرا اگر بپذیریم شهرت صلاحیت جبران ضعف سند را دارد[4] ؛ بمانند آن موارد از مواردی است که از طریق آنها نقل شهرت شده است؛ [اگر اصل حجیت کبرای کلی را بپذیریم] ممکن است بگوییم این شهرت در اینجا ممنوع است و شهرت نیست. [شهرت معتدٌّبه و شهرتی است که بتوانیم به آن توجه کنیم ممکن است در اینجا آنرا منع کنیم؛ یعنی ممکن است این شهرت ادعاشده را منع کنیم که قول مشهور است و قابلاعتماد است].
صاحب جواهر میفرماید: هر آنکه اهل تحقیق باشد متوجه مشهور نبودن این قول میشود و شهرت، انتساب نادرستی بهمشهور است. [اما صاحب جواهر علت نادرست بودن این انتساب و مؤیدش را اینچنین فرمودند]: جماعتی از متأخرین قائل بهکراهت شدند؛ ازجملهی آنها شهید در دروس است[5] آن چنانکه ظاهر عبارات دیگران نیز همین است، بلکه شهید در «ذکری» نیز همین را از «جعفی» حکایت کرده است.[6] کشف اللثام نیز قول بهکراهت را از مهذب[7] و جامع[8] نقل کرده است.[9]
پس صاحب جواهر میخواهد بفرماید ما در صغرای قضیه تشکیک و اشکال میکنیم؛ یعنی در اثبات شهرت در ما نحن فیه مناقشه میکنیم که آیا این شهرت در اینجا وجود دارد یا نه؟
آنچه با بیان صاحب جواهر روشن میشود این است که این شهرت در حرمت تزیین مسجد با طلا یا غیر طلا در سطحی نیست که اعتبار داشته باشد، بلکه این شهرت قابل مناقشه است و درنتیجه این انتساب بهمشهور درست نیست. با اینکه تعدادی از فقها قائل بهحرمت هستند، اما تعداد آنها بهعدد شهرت نمیرسد و در ادله این تعداد از فقها نیز ما مناقشه کردیم.
پس قول بهحرمت هیچ شهرتی پیدا نکرد و مؤید دیگر این حرف را شهید اول در دروس بیان کرده است که قول بهحرمت را به «قیل» نسبت داده است؛ یعنی افزون بر اینکه مشهور نیست، نادر نیز هست و تعداد اندکی از فقها را در برمیگیرد.
شهید اول در دروس پسازاینکه یکبهیک مستحبات مسجد را برمیشمارد میفرماید:
«ويستحبّ اتّخاذ المساجد...وترك الزخرفة والتصوير وقيل: يحرمان»[10] ؛ ترک زینت و نقاشی تصویر در مسجد نیز مستحب است [که در صورت انجام مکروه میشود] و برخی نیز قائل بهحرمت شدند، حتی فیض کاشانی نیز به «قیل» اشارهکرده و فرموده است:
«ويكره تشريفها...وكذا زخرفتها، وتصويرها، وقيل: بتحريمها»[11] ؛ شرفه قرار دادن برای مساجد کراهت دارد و همچنین زینت و نقاشی تصاویر در مساجد نیز کراهت دارد و برخی قائل به ترحیم آن شدهاند.
سید خویی نیز بر شرحشان بر عروه این نکته را متذکر شده و فرمودند:
«على المشهور كما قد يظهر من الجواهر حيث قال: بل هو المشهور نقلاً في كشف اللثام والكفاية إن لم يكن تحصيلاً وإن ناقش فيه أخيراً بقوله: ويمكن منع حصول شهرة معتد بها هناو يعضده أنّ الدروس نسب التحريم إلى القيل»[12] ؛ سید خویی نیز پیرامون شهرت منقوله میفرماید]: قول حرمت مشهور است، همانطورکه از صاحب جواهر نقل شده است که در جایی فرمودند: قول بهحرمت بهنقل از کشف اللثام و کفایه الاحکام مشهور است؛ اگرچه شهرت را تحصیل نکردند و صاحب جواهر بهقول حرمت تزیین در پایان مناقشه کرده است. به فرموده صاحب جواهر امکان دارد این شهرت موردتوجه در اینجا منع شود و مؤید این حرف نیز عبارت شهید در دروس است که حرمت را به «قیل» نسبت داده است.
پس سید خویی نیز همین استفادهای را کردند که ما نیز داشتیم و فرمودند این عدم شهرت و مشهور بودن این قول قابل مناقشه است و مؤیدش را کلام شهید اول در دروس بیان کردند.
پس شهرت در این مسئله بنا بر مقتضای تحقیق برای ما ثابت نیست و نسبت این قول بهمشهور، شهرت ادعایی است و شهرت واقعی نیست. پس هنگامیکه شهرت واقعی نشد دیگر مخالفت با این قول ضرری نمیزند؛ بنابراین اگر التزامی بهحرمت نداشته باشیم؛ این مخالفت هیچ ضرر نمیرساند، زیرا این قول بههیچوجه مشهور نیست.
بیان قول مختار در مقتضای تحقیق
پس قول مختار این است که در این مسئله تزیین مسجد با طلا و غیر طلا حرام نیست، بلکه مباح و جایز است. قائل شدن بهاباحه در تزیین مسجد، مخالف مشهور نیست که سخت باشد، اما شاید بتوان از این بالاتر نیز گفت و قائل به این شد که تزیین مسجد در برخی از موارد مستحب نیز است؛ ازجمله بهخاطر تعظیم شعائر دینی یا موضوعات دیگر؛ البته این استحباب را بهطور مطلق نمیگوییم.
بیان نکات باقیمانده
یک نکته باید در ذیل این عنوان گفته شود که آنرا در مسئله هویت مسجد بیان کردیم، اما اکنون در اینجا نیز باید بیان بشود.
هویت مسجد «بنی المسجد لأجله»؛ بهمعنای آن چیزی بود که مسجد برای آن ساخته میشود؛ ازجمله توجه بهخدا، دوری از غفلت نمازگزاران و ... اما ممکن است برخی بگویند که تزیین مسجد در برخی از مصادیقش سبب غفلت نمازگزار از توجه بهخدا بشود؛ مثلاً ممکن است نمازگزار با دیدن محراب زینت شده و لوسترهای زیبا متوجه آنها بشود و هنگام عبادت از توجه بهخدا غافل گردد؛ ازاینرو ممکن است با هویت مسجد منافات داشته باشد؛ بنابراین در همهجا نیست و نمیشود بهطورکلی فتوا داد؛ یعنی اگر سبب غفلت نمازگزار از خدای متعال و توجه به غیر او باشد؛ تزیین با مسجدیت منافات دارد و هر آنچه با هویت مسجد منافات داشته باشد؛ جایز نیست.
صاحب جواهر نیز بههمین نکته توجه داشته و میفرماید:
«ضرورة أنها محل العبادة والزهادة لا أنها كقصور اللهو والغرور والطرب والانس، بل قد يخدش ذلك نية المترددين إليها وقصدهم إياها. لكن الجميع كما ترى»[13] ؛ مساجد، محل زهد و محل عبادت هستند، نه اینکه مساجد مانند قصرهای لهو و خوشگذرانی باشند، بلکه اگر اینگونه باشند قصد و نیت کسانیکه بهمساجد [برای عبادت] رفتوآمد میکنند دچار خدشه میشود، اما این همگانی نیست.
شما میبینید این مسئله قابل اشکال است و ما این نکته را از این جهت مطرح کردیم که اگر در جایی به این مسئله رسیدیم که زینت مسجد سبب انحراف ذهن و قلب نمازگزار از توجه بهخدا میشود؛ نباید زینت انجام بشود. [بهطورکلی] هر مصداقی که این اثر را داشته باشد؛ نباید انجام شود و اگر اینچنین نباشد زینت جایز و مباح میشود، بلکه بالاتر در برخی از مصادیق استحباب نیز دارد.
پس زینت مسجد اگر سبب توجه مردم بهخدای متعال و تعظیم شعائر گردد؛ حکم استحباب دارد، اما اگر سبب غفلت انسان از خدا شود؛ نهتنها مستحب نیست، بلکه جایز هم نخواهد بود.
الدرس الثامن والستون: (يکشنبه 13/12/1402 - 22 شعبان 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
تزیین المسجد (مقتضى التحقيق والقول المختار)
قد قلنا في الدرس الماضي ملاك الشهرة وأقسامها وبينا أن ما نحن فيه فهو من الشهرة الفتوائية. يعني أن المشهور من الفقهاء قالوا بحرمة الزخرفة في المساجد.
ولكن النقطة المهمة التي لابد من الالتفات اليها هي: أنه هل القول بالحرمة مشهور بحسب الكمية؟ وهل انتساب القول الى المشهور صحيح أو لا؟ وهل الشهرة ثابتة؟
ففي ذلك نلتفت الي ما قاله صاحب الجواهر:
«وأما ما بعد الثاني فهو مع الإغضاء عن دلالة بعضه أو جميعه من الواضح عدم صلاحيته لإثبات الحرمة، كوضوح فساد دعوى الجبر سندا ودلالة بالشهرة، إذ لو سلم صلاحية جبر الشهرة، لمثل ذلك مما ورد من طرقهم يمكن منع حصول شهرة معتد بها هنا، كما لا يخفى على المتتبع. ومن هنا كان خيرة جماعة من المتأخرين منهم الشهيد في الدروس الكراهة، كما هو ظاهر أخرى، بل حكاه في الذكرى عن الجعفي أيضا، وفي كشف اللثام عن المهذب والجامع»[14] .
بهذا البيان قد ظهر أن الشهرة التي قيل في حرمة تزيين المسجد ليست في مستوى الاعتبار ومستوى معتد به، بل أنها قابلة للمناقشة؛ وأن الانتساب غير ثابت، نعم عدد من الفقهاء قالوا بالحرمة اعتمادا على الأدلة التي ذكرناها وناقشناها؛ ولكن شهرة القول فليست بثابتة.
ويويد ذلك نسبة الشهيد القول بالتحريم الى (قيل) في الدروس الشرعية:
«ويستحبّ اتّخاذ المساجد وكشفها وتوسّطها في العلوّ، وعدم الشرف والمحاريب الداخلة، وعدم توسّط المنارة بل مع حائطها وعدم تعليتها، وترك الزخرفة والتصوير وقيل: يحرمان»[15] .
والفيض القاساني في مفاتيح الشرايع:
«ويكره تشريفها وتظليلها الا أن يجعل عريشا وكذا زخرفتها، وتصويرها، وقيل: بتحريمها»[16] .
والسيد الخوئي في شرحه على العروة يقول (حول الشهرة المنقولة):
«على المشهور كما قد يظهر من الجواهر حيث قال: بل هو المشهور نقلاً في كشف اللثام والكفاية إن لم يكن تحصيلاً وإن ناقش فيه أخيراً بقوله: ويمكن منع حصول شهرة معتد بها هنا ويعضده أنّ الدروس نسب التحريم إلى القيل»[17] .
فالشهرة غير ثابتة في المسألة وأما ما قيل فيه بأنه مشهور فهو الشهرة الادعائية وليست الشهرة الواقعية؛ واذا كان كذلك لا خوف في مخالفته ولا ضير في عدم القول به وعدم الالتزام بما قالوه.
فبالنتيجة أن القول المختار فی هذه المسألة عبارة عن أن تزيين المسجد وزخرفته بالذهب وغيره ليس بحرام بل يكون مباحا وجائزا وان كان القول به مخالف للمشهور الادعايي؛ وبذلك البيان فضلا عن عدم حرمة التزيين، يمكن القول باستحباب تزيين المسجد أحيانا لأجل تعظيم الشعائر وغيره.
بقی هنا شيء:
نعم قد بقي هنا شيء وهو أننا قد بينا سابقا أبعاد هوية المسجد ومن جملة ما ذكرناه في هوية المسجد أنه قد بني لأجل العبادة والتوجه الى الله والاجتناب عن التوجه لغير الله، وما قلنا فيما نحن فيه من تزيين المسجد بالذهب وزخرفته ونقش الصور فيه وغيرها، قد يوجب غفلة الانسان الذي يعبد الله تعالى في المسجد عن التوجه الى الله ويوجب التفاته الى الزينة الموجودة في المسجد وهذا ينافي مسجدية المسجد أي هويته.
بناء على ذلك، أنه لو لم يكن تزيين المسجد من ضروري المجتمع، ينبغي تركه كي لا يغفل المصلي والذي يعبدالله تعالى عن التوجه الى الله جل وعلا وكي لا يلتفت الى غير الله!
ففي ذلك قال صاحب الجواهر:
«ضرورة أنها محل العبادة والزهادة لا أنها كقصور اللهو والغرور والطرب والانس، بل قد يخدش ذلك نية المترددين إليها وقصدهم إياها. لكن الجميع كما ترى»[18] .