استاد سيدابوالفضل طباطبایی
درس فقه

1402/11/30

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامی)/الباب الثالث: هندسة المسجد /تزیین المسجد - أقوال الفقهاء و أدلتهم (أدلة القول المشهور بحرمة تزيين المسجد بالذهب)

 

بحث در تزیین المسجد به‌بررسی ادله اقوال فقها رسید. مشهور از فقها قائل به‌حرمت زینت مسجد با طلا شدند، چند دلیل برای این قول نقل کردند.

نخستین دلیل این بود که تزیین مسجد بدعت است، زیرا در زمان پیامبر نبوده و پس از ایشان ایجاد شده است. درباره این قول گفتیم که این کار بدعت نیست، زیرا هر چیزی که جدید باشد دلالت بر بدعت آن کار نمی‌کند، بلکه بدعت آن چیزی جدیدی است که بدون دلیل به‌دین نسبت داده شود. پس دلیل نخستِ مشهور از دلیلیت افتاد.

دلیل دوم: زینت کردن مسجد با طلا اسراف است.

دلیل دومی که به‌مشهور نسبت داده‌اند این است که تزیین مسجد با طلا مصداق اسراف است، زیرا می‌شود مسجد را با چیزهای ساده‌تر نیز تزیین نمود؛ حال‌آنکه طلا، مصداق اتم زینت است و با هزینه‌های بالا انجام می‌شود؛ طلا همیشه گران‌ترین بوده است، امروزه نیز این‌گونه است و زینت با طلا مصداق اسراف [و زیاده‌روی] می‌شود.

کیفیت استدلال

به این دلیل برای «حرمت زینت مسجد با طلا» استدلال شده است؛ در شریعت اسلام از اسراف کردن نهی شده است، بلکه بالاتر از نهی است، و نه‌تنها حرام عادی نیست، بلکه از گناهان کبیره به‌شمار می‌رود که برای عامل آن وعده آتش داده شده است.

خدای متعال نیز اسراف‌کنندگان را دوست ندارد و درباره‌ی آن در قرآن می‌فرماید: إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[1] و آن‌ها را اهل آتش می‌داند؛ و در جایی دیگر می‌فرماید: وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[2] . بااین‌وجود در مسجد که خانه خداست و عبادت خدا در آن انجام می‌شود؛ اسراف صورت می‌گیرد که از کبائر گناهان است؛ پس با این مقدمه، تزیین مسجد با طلا حرام می‌شود، زیرا مصداق اسراف است.

مناقشه در استدلال

صاحب جواهر به این دلیل نیز همچون دلیل نخست اشکال کرده است. ایشان پس‌ازاینکه دلیل را بیان می‌کند آن‌را رد کرده و می‌فرماید:

«إذ الإسراف مع أنه لا يخص المساجد يمكن منعه باعتبار حصول الغرض المعتد به من التحسين أو قصد تعظيم الشعائر كما يصنعونه في المشاهد المشرفة أو نحو ذلك مما يمتنع معه اندراجه في الإسراف المنهي عنه كما هو واضح»[3] ؛

زیرا اسراف با اینکه در همه‌جا حرام است، اما به‌مساجد اختصاص ندارد؛ ممکن است از او جلوگیری کنید و بگویید تزیین مسجد با طلا اسراف نیست یا اسراف در مسجد حرام نیست، به‌خاطر به‌دست آوردن یک غرض عقلایی و هدف مهم، از تحسین مسجد یا به‌قصد بزرگداشت شعائر دینی، آن چنانکه در مشاهد مشرفه یا مانند آن هست، حال ‌آن‌که این مصادیق ممتنع است که شامل اسرافی شود که از آن نهی شده است؛ همان‌طورکه واضح است.

به‌عبارتی‌دیگر، این کار مصداق اسراف نیست و اگر هزینه کردن فراوان، مصداق اسراف باشد؛ اینجا از مصادیق اسراف حرام نمی‌شود. ممکن است اسراف در اینجا جایز باشد و حرام نباشد، زیرا دارای یک غرض عقلایی و هدف مهم است.

پس اسراف کجاست؟ اسراف در جایی است که انسان بیش ‌از اندازه هزینه و مصرف می‌کند و هیچ غرض عقلایی و شرعی نیز بر آن بار نیست. مثلاً اگر قیمت متعارف چیزی را همه‌ی عقلا ده تومان بگویند و یک نفر خلاف رأی عقلا و شرع به‌جای ده تومان بخواهد صد تومان هزینه کند؛ این مصداق اسراف است؛ اما اگر همین هزینه را در جایی انجام دهد که پذیرفته‌شده و دارای غرض عقلایی و شرعی است؛ مصداق اسراف نخواهد بود.

مثلاً در باب مسجد ممکن است بگویند زیبایی مسجد موضوعیت داشته و غرض عقلایی دارد؛ اینجا خانه خداست و این تزیین به تحسین مسجد می‌افزاید یا مرمت و زیباسازی مسجد مصداق تعظیم شعائر است؛ ازاین‌رو باید رونق بیشتری نسبت به خانه انسان داشته باشد.

مشاهد مشرفه نیز این‌چنین است، ضریح، گنبد، مناره‌ها، درب‌ها و بخش‌هایی از حرم‌های اهل‌بیت را به‌قصد تعظیم شعائر با آیینه‌کاری و طلاکاری زینت می‌کنند. با آن غرض عقلایی که بیان کردیم هیچ‌یک از عقلای عالم نسبت به طلاکاری گنبد امام رضا اشکال نمی‌کند و نمی‌گوید این کار اسراف است، زیرا مصداق تعظیم شعائر و تکریم امام است؛ مثلاً همه عقلای عالم می‌گویند با کاری‌که امام حسین کرده است، اگر ما همه‌ی دنیا را برای ایشان هزینه کنیم بازهم کم است؛ ازاین‌رو نمی‌شود این‌ کارها شامل اسراف شود.

پس با توجه به‌فرمایش صاحب جواهر و آنچه در اینجا بیان شد؛ به‌نظر می‌رسد اشکال ایشان درست است و اسراف در جایی است که هیچ غرض عقلایی و شرعی بر آن بار نباشد، اما اگر دارای غرض عقلایی و شرعی باشد؛ هزینه‌ی بیشتر، بدون اشکال است و مصداق اسراف نمی‌شود.

بنابراین به این دلیل دو اشکال شد:

1. به‌هیچ‌وجه زینت مسجد با طلا مصداق اسراف نیست، چون از غرض عقلایی برخوردار بوده است و هزینه‌ی زیادی نشده است؛

2. اگر کسی در اینجا بگوید هزینه‌ی اضافی است؛ می‌گوییم چون دارای غرض عقلایی است و به‌قصد تعظیم شعائر انجام شده است، مصداق اسراف منهی عنه نمی‌شود و اگر اسراف نیز بگویند از جهت لغت و عرف است، اما آن‌را اسراف منهی عنه نمی‌دانند؛ البته ممکن است کسی بگوید می‌شد بدون طلا نیز زیباسازی کرد، اما هیچ‌کسی نمی‌گوید زینت با طلا اسراف است و انجام آن کار حرامی است؛ یعنی عقلای عالم و کسی در عرف، زینت مسجد با طلا یا طلاکاری گنبد ائمه معصومین را زشت نمی‌دانند، بلکه می‌گویند کار پسندیده‌ای انجام دادید و به‌زیبایی آنجا افزودید.

اگر قصد تعظیم شعائر داشته باشد، نه‌تنها حرام و قبیح نیست، بلکه می‌تواند مصداق استحباب نیز باشد، زیرا اینجا نه‌تنها حرام نیست، بلکه قبیح هم نیست، حتی می‌تواند مصداق استحباب نیز داشته باشد، زیرا وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ[4] ؛ و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل‌هاست.

پس با این‌چنین دیدگاهی عتبات مقدسه و مشاهد مشرفه را با طلا، نقره و غیر این‌ها زینت می‌دهند و هیچ‌یک از عقلای عالم نیز حکم به اسراف نمی‌کند، بلکه عرف می‌گوید ما باید همه‌ی تلاشمان را برای خدمت به اهل‌بیت به‌کار بگیریم، زیرا ایشان خدمات بزرگی به اسلام [و بشریت] کرده‌اند؛ پس شکی نیست که استدلال به اسراف بودن نمی‌تواند برای حرمت دلیلیت داشته باشد.

دلیل سوم: تزیین با طلا از ظواهر دنیوی است و با مسجد تناسب ندارد.

سومین دلیل مشهور که در «حرمت زینت مسجد با طلا» بدان استدلال کرده‌اند این است که زینت مسجد با طلا مصداق آشکار ظواهر دنیایی و از تجملات آن است و هیچ تناسبی با مسجد ندارد که خانه خداست و نام خدای متعال در آن برده می‌شود[5] .‌

کیفیت استدلال این‌چنین است: اگر زیبایی بیش‌ازاندازه در مسجد ایجاد شود؛ مصداقی از ظواهر دنیایی است و با آنجا که خانه خداست تناسب ندارد؛ ازاین‌رو زینت مسجد با طلا حرام است.

مناقشه در این استدلال نیز بسیار روشن واضح است و نیازی به‌توضیح بیشتر ندارد، زیرا این استدلال، دلیل بشمار نمی‌آید، بلکه تنها یک استحسان است و استحسان نیز به‌خلاف عامه در فقه امامیه ارزشی ندارد. عدم تناسب با مسجد دلیل عقلی یا نقلی می‌خواهد یا باید مخالف برخی از اصول باشد. این دلیل نیز از دلیلیت افتاد.

دلیل چهارم: استدلال به‌برخی از روایات

مشهور برای حرمت زینت مسجد با طلا به‌برخی از روایات استدلال کرده‌اند. دودسته روایات در اینجا مطرح می‌شود: یک دسته روایات از طریق عامه نقل شده است و دسته دیگر، روایاتی است که از طریق خاصه نقل شده است. در روایات عامه، نهی ضمنی از کلام منقول درباره زینت مساجد با طلا شده است.

مثلاً از قول ابن عباس نقل شده که گفته است:

«لَتُزَخْرِفُنَّهَا كَمَا زَخْرَفَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى كَنَائِسَهُمْ»[6] ؛ زمانی می‌رسد که مردم مساجدشان را با طلا زینت می‌کنند، همان‌طورکه یهود و نصارا معابدشان را با طلا زینت می‌کنند. این روایت در مقام مذمت است؛ یعنی درحقیقت می‌خواهد بفرماید کار شما تشبیه یهود و نصارا است. عامه از این روایت فتوای به‌حرمت دادند.

در روایات خاصه نیز به این مسئله پرداخته شده است.

به‌عنوان‌نمونه، در روایت طولانی پیامبر موعظه‌هایی به ابن مسعود می‌کنند؛ ایشان در فرازی از روایت این‌گونه می‌فرمایند:

«يَا ابْنَ مَسْعُودٍ مَا يَنْفَعُ مَنْ يَتَنَعَّمُ فِي الدُّنْيَا إِذَا أُخْلِدَ فِي النَّارِ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[7] ‌ يَبْنُونَ الدُّورَ وَيُشَيِّدُونَ الْقُصُورَ وَيُزَخْرِفُونَ الْمَسَاجِدَ لَيْسَتْ هِمَّتُهُمْ إِلَّا الدُّنْيَا عَاكِفُونَ عَلَيْهَا مُعْتَمِدُونَ فِيهَا آلِهَتُهُمْ بُطُونُهُم‌...مَحَارِيبُهُمْ نِسَاؤُهُم‌»[8] ؛

ای ابن مسعود: آنكه در دنيا در لذت و نعمت است چه سودى مى‌برد وقتى در آتش ابدى دوزخ خواهد بود (آن‌ها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت [و پایان کار] غافل‌اند!) خانه‌ها مى‌سازند و کاخ‌ها برافراشته مى‌كنند و مسجدها را با طلا مى‌آرايند، همتشان جز دنيا نیست خود را بر دنيا افكنده‌اند و بر آن تكيه كرده‌اند، خدايشان شکم‌هایشان است‌... محراب آن‌ها زنانشان‌ است؛ [یعنی در محراب شهوت قرار می‌گیرند].

این قسمت از روایت حکایت‌گر مذمت زینت مسجد با طلا است که پیامبر به ابن مسعود متذکر شدند؛ ازاین‌رو به‌روایت پیامبر استدلال کردند که زینت مسجد با طلا مذموم است و سبب خلود در آتش می‌شود؛ پس این کار حرام است.

پس کیفیت استدلال از دو جهت است:

۱. در روایت نخست که از عامه نقل شده بود، زینت مسجد با طلا را به‌خاطر شباهت به‌عمل یهود و نصارا نسبت به‌معابد خویش حرام دانستند؛

۲. در روایت دوم که از خاصه نقل شده بود؛ پیامبر زینت مسجد با طلا را مذمت کرده بودند؛ ازاین‌رو دلیل بر حرمت بود.

اما این استدلال نیز در هر دو جهت مانند دیگر ادله قابل مناقشه است:

- روایت نخست از عامه نقل شده و مورد اعتماد نیست و نمی‌تواند مورد استدلال باشد، مگر این‌که مؤیدی از مصادر شیعی نیز داشته باشد.

- روایت نخست کلام معصوم نیست که ما به آن استناد کنیم. ابن عباس از صحابه پیامبر بودند؛ البته کلام صحابه در نزد عامه حجت است، اما در نزد امامیه حجت نیست؛ بنابراین، با اینکه ابن عباس گفته، بیشتر آنچه در تفسیر قرآن یاد گرفتم از علی بن ابیطالب بود[9] ، اما این روایت قابل استناد نیست، زیرا نمی‌توانیم هر آنچه از او نقل شد را کلام معصوم فرض کنیم؛ بنابراین قول صحابه نزد امامیه حجت نیست.

- روایت دوم مرسل است و نمی‌شود به آن استدلال و اعتماد کرد، اما اگر کسی در مقام توجیه این روایت را قابل‌اعتماد بداند و برفرض ما نیز اعتبار آن‌را بپذیریم؛ بازهم نمی‌توانند بر حرمت دلالت کند. اگر جابر ضعف سند نیز برای آن یافت شود، این روایت در اندازه‌ای نیست که حرمت را ثابت کند؛ شاید کسی قائل به‌کراهت شود، اما حرمتش قابل استدلال نیست.

- برخی این‌چنین گفتند که استدلال به این دو روایت از باب استدلال به اخبار من بلغ است و اخبار من بلغ، جبران ضعف سند می‌کند. اخبار من بلغ، مربوط به مستحبات است و مکروهات و محرمات را در برنمی‌گیرد؛ پس آنچه تاکنون به‌عنوان دلیل نقل شد قابلیت استدلال را نداشت و قابل مناقشه بود.

پس قول مشهور درباره «حرمت تزیین مسجد با طلا» بدون دلیل باقی ماند و برخی نکته‌ها‌ی دیگر را نیز گفته‌اند که از باب استحسان بوده است و دلیلیت ندارد؛ ازاین‌رو برخی از بزرگان فقه، دست از حرمت کشیده‌اند و سراغ کراهت رفته‌اند و چون مشهور حرمت را گفته ‌است؛ ما قائل به کراهتش می‌شویم.

 

الدرس الرابع والستون: (دوشنبه 30/11/9 شعبان 1445)

الباب الثالث: هندسة المسجد

تزیین المسجد - أقوال الفقهاء وأدلتهم (أدلة القول المشهور بحرمة تزيين المسجد بالذهب)

الدليل الثاني: أن تزيين المسجد بالذهب اسراف

قد استدل على حرمة تزيين المسجد بالذهب بأنه اسراف ومن الواضح أن الاسراف منهي عنه في الشريعة وهو حرام بل من الكبائر، يقول الله عزوجل: وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[10] ؛ فالتزيين بالذهب حرام.

المناقشة في الاستدلال

نعم أن الدليل الثاني كالأول قابل للمناقشة كما ناقش فيه عدد من الفقهاء كصاحب الجواهر واليكم عبارته يقول:

«إذ الإسراف مع أنه لا يخص المساجد يمكن منعه باعتبار حصول الغرض المعتد به من التحسين أو قصد تعظيم الشعائر كما يصنعونه في المشاهد المشرفة أو نحو ذلك مما يمتنع معه اندراجه في الإسراف المنهي عنه كما هو واضح»[11] .

نعم، أن حقيقة الاسراف عبارة عن التزايد في صرف المال بدون غرض عقلايي أو شرعي وديني.

ومن الواضح لو فرضنا وجود غرض عقلايي في الموضوع فلا يصدق عليه عنوان الاسراف! وطبعا لو قيل بأن اسراف فهو خارج عن دائرة الاسراف المحرم. لانه بعد فرض وجود الغرض الديني أو العقلائي فليس بقبيح وو يس بحرام.

بل يصدق عليه أنه ممدوح وراجح.

وما نحن فيه من هذا القبيل يعني أن تزيين المسجد بالذهب يعتبر من مصاديق تعظيم الشعائر وهو من تقوي القلوب. كما قيل في القرآن الكريم: ومن يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب.

ومن هذا المنظار نشاهد تزيين القبة والمنارة والضريح في المشاهد المشرفة والعتبات المقدسة بالذهب أو بالفضة ونحوهما ولايقول أحد من العقلاء أن اسراف.

بل العرف يقول بأنه ينبغي أن نبذل الجهد في خدمة الأئمة المعصومين بأي مقدار يمكن.

الدليل الثالث: أن التزيين بالذهب من أجلي المظاهر الدنيوية ولايناسب المسجد الذي يعتبر بيت من بيوت الله التي ترفع ويذكر فيها اسمه

مناقشة في الاستدلال:

لا شك في أن هذا ليس دليلا اصلا بل انه مجرد استحسان ولا قيمة له في فقه الامامية.

الدليل الرابع: الاستدلال ببعض الروايات

قد ورد روايات في النهي عن زخرفة المسجد مثل ما ورد في بعض مصادر العامة عن ابن عباس:

وَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: «لَتُزَخْرِفُنَّهَا كَمَا زَخْرَفَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى كَنَائِسَهُمْ»[12] .

وفی ضمن حديث طويل ذكره الطبرسي في مكارم الأخلاق من موعظة رسول الله لعبدالله بن مسعود يقول: ...

«يَا ابْنَ مَسْعُودٍ مَا يَنْفَعُ مَنْ يَتَنَعَّمُ فِي الدُّنْيَا إِذَا أُخْلِدَ فِي النَّارِ يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[13] ‌ يَبْنُونَ الدُّورَ وَيُشَيِّدُونَ الْقُصُورَ وَيُزَخْرِفُونَ الْمَسَاجِدَ لَيْسَتْ هِمَّتُهُمْ إِلَّا الدُّنْيَا عَاكِفُونَ عَلَيْهَا مُعْتَمِدُونَ فِيهَا آلِهَتُهُمْ بُطُونُهُم‌...مَحَارِيبُهُمْ نِسَاؤُهُم‌»[14] .

كيفية الاستدلال عبارة عن أمرين: الأول: أن زخرفة المسجد يوجب تشبيهه بكنائس اليهود وهو حرام.

الثاني: ذم زخرفة المسجد في ما روي عن رسول الله. وهو يدل على الحرمة.

مناقشة الاستدلال:

يمكن المناقشة من جهتين:

الجهة الأولى بالنسبة الى حديث ابن عباس وهو عامي ومضافا الى ذلك أنه ليس من قول المعصوم بل أنه قول ابن عباس وهو صحابي وليس بحجة عندنا الامامية.

والجهة الثانية بالنسبة الى الحديث الثاني وهو مرسل ولايمكن الاعتماد عليه.

ولو سلمنا وقلنا باعتبارهما أيضا لايمكن الاستدلال بهما لقصورهما دلالة، لأنهما لاتدلان على الحرمة.

وأما الاستدلال بهما بسبب جبر ضعف سنديهما بأخبار من بلغ، فهو أيضا ممنوع، لأن أخبار من بلغ مرتبط بالمستحبات لا بالمكروهات والمحرمات.


[1] اعراف/سوره7، آیه31.
[2] غافر/سوره40، آیه43.
[3] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص90.
[4] حج/سوره22، آیه32.
[5] - فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ.؛ ([این چراغ پرفروغ] در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن‌را بالا برند [تا از دستبرد شیاطین و هوس‌بازان در امان باشد]؛ خانه‌هایی که نام خدا در آن‌ها برده می‌شود و صبح و شام در آن‌ها تسبیح او می‌گویند. نور: 24/36)
[6] البدايه والنهايه - ط هجر، ابن كثير، ج2، ص199.
[7] روم/سوره30، آیه7.
[8] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص449.
[9] - «قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ‌ جُلُّ مَا تَعَلَّمْتُ مِنَ التَّفْسِيرِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ (بحارالانوار، ج89، ص105؛ با اندک تفاوتی در تفسير ابن عطية = المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج1، ص41؛ تفسير الثعالبي = الجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج1، ص141).
[10] غافر/سوره40، آیه43.
[11] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص90.
[12] البدايه والنهايه - ط هجر، ابن كثير، ج2، ص199.
[13] روم/سوره30، آیه7.
[14] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص449.