استاد سيدابوالفضل طباطبایی
درس فقه

1402/11/29

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامی)/الباب الثالث: هندسة المسجد /تزیین المسجد - المقام الثاني في البحث الحكمي (أقوال الفقهاء وأدلتهم - أدلة القول المشهور)

 

بحث در نظام مهندسی مسجد درباره تزیین المسجد بود. این بحث را در دو مقام گفت‌وگو می‌کردیم:

    1. تبیین موضوع مسئله

    2. حکم تزیین و احکام آن در شرع

مقام نخست را گذراندیم و گفتیم یکی از این دو معنا می‌تواند مقصود از تزیین باشد:

    1. زینت با طلا

    2. مطلق زینت.

اما بحث حکمی ناظر به اقوال فقهاست. نخستین قول؛ «حرمت تزیین مسجد با طلا» است که مشهور فقها قائل به آن هستند. عبارت برخی از آن‌ها را خواندیم، اما باید بدانیم قائلین به‌حرمت به چه ادله‌ای استدلال کرده‌اند. مشهور در اینجا به‌ادله‌ای بسیاری استدلال کرده‌اند که برخی از آن‌ها را بیان می‌کنیم:

دلیل نخست: زینت مسجد با طلا بدعت است.

مشهور در نخستین دلیل، زینت مسجد با طلا را بدعت شمردند و بدعت نیز گمراهی و خلاف دین است و جایز نیست. علت بدعت را نیز این‌چنین فرمودند که زینت مساجد با طلا در زمان پیامبر نبوده است و چون پس از ایشان ایجاد شده است و تأییدی نیز از سوی پیامبر وجود نداشته است؛ پس بدعت است. بدعت نیز حرام است؛ ازاین‌رو زینت مسجد با طلا حرام است.

صاحب جواهر این استدلال را نقل کرده است و به‌دیگری نسبت نداده است، اما محقق حلی این استدلال را کرده و فرموده است:

«ويحرم زخرفتها ونقشها، لان ذلك لم يفعل في زمن النبي، ولا في زمن الصحابة، فيكون احداثه بدعة»[1] ؛

زینت مساجد [با طلا] و نقاشی آن حرام است، زیرا در زمان پیامبر و صحابه ایشان انجام نمی‌شد؛ پس انجامش بدعت بشمار می‌آید.

صاحب جواهر نیز افزون بر محقق حلی این استدلال را در عبارت خویش آورده است، اما بدون اینکه از کسی نام ببرد این استدلال را از مشهور نقل کرده است[2] ، اما صاحب جواهر به این استدلال اشکال وارد کرده و فرموده است ما نمی‌پذیریم هر آنچه در زمان پیامبر نبود و پس از ایشان ایجاد شده باشد بدعت شمرده شود.

صاحب جواهر در عبارت خویش این‌چنین می‌فرماید:

«إذ لا ريب في عدم حرمة البدعة اللغوية التي هي بمعنى عدم الوقوع من النبي، فكم وكم مما هو في زماننا مما نعلم بعدم وقوعه»[3] ؛ شکی نیست که بدعت در معنای لغوی حرام نیست که به‌معنای عدم ایجاد آن در زمان پیامبر است. [اینکه در زمان پیامبر نبوده و جدید ایجاد شده است؛ معنای لغوی بدعت است و معنای حقیقی و اصطلاحی‌اش نیست؛ پس صاحب جواهر می‌فرماید این دلیلی بر حرمت دلیل نمی‌شود؛ ازاین‌رو می‌فرماید]: چه‌قدر از مسائل و موضوعات در زمان ما هست که ما می‌دانیم در زمان پیامبر نبوده است و [نمی‌شود همه این‌ها را بدعت بدانیم؛ این‌ها معنای لغوی بدعت است و معنای اصطلاحی آن نیست]؛ مثلاً اکنون‌که به فضا سفر می‌شود؛ آیا در زمان پیامبر فضانوردی بوده است؟ خیر. امروزه مردم سوار دوچرخه می‌شوند که در زمان پیامبر نبوده است و استفاده از الاغ، اسب و شتر در زمان ایشان مرسوم بوده است؛ نمی‌شود اکنون بگوییم دوچرخه بدعت می‌شود! البته برخی از وهابی‌ها این حرف را زدند، اما درحقیقت این‌گونه نیست.

بدعت چیست؟

به‌نظر می‌رسد اشکال صاحب جواهر صحیح باشد، چون معنای حقیقی بدعت این نیست که هر چیزی جدید باشد و در زمان پیامبر نباشد؛ بدعت شمرده شود. چون اگر جدید باشد از موضوعات و مسائل مستحدثه می‌شود، اما بدعت نمی‌شود. پس بدعت چیست؟ بر اساس آنچه در لسان مختلف بیان شده است، بدعت: «إدخال ما ليس من الدين في الدين»[4] ؛ واردکردن چیزی در دین که در دین نیست؛ پس به‌معنای این نیست که بدعت شمرده شده است، چون در زمان پیامبر نبوده و اکنون ایجاد شده است، بلکه «زمان پیامبر» جزء دین نیست که اکنون ما آن‌را جزء دین بشمار آوریم و هر آنچه در آن زمان نبود و پس از پیامبر ایجاد شد را بدعت بنامیم.

پس معیار در بدعت، جدید بودن نیست، بلکه بدعت، انتساب بدون دلیل و مجوز به‌دین است اینکه چیزی که نبود و اکنون ایجاد شد را به‌دین نسبت بدهیم و بگوییم این نیز جزئی از دین است؛ مثلاً حکم به‌استحباب تزیین مسجد کنیم و بگوییم این مسئله مستحب یا واجب است. این حکم شرعی و جزئی از دین می‌شود و اگر جزئی از دین بشمار آمد؛ این بدعت می‌شود.

این بحث، بیشتر بحث کلامی است. علمای بزرگ ازجمله سید مرتضی درباره بدعت گفته‌اند:

«البدعة: زيادة في الدين، أو نقصان منه من إسناد إلى الدين»[5] ؛ بدعت، زیاد کردن در دین یا کم کردن در دین از جهت اسناد به‌دین است؛ یعنی چیزی از دین را حذف کنیم و چیزی به آن اضافه کنیم و آن‌را به‌دین نسبت بدهیم.

طریحی نیز در معنای بدعت این‌چنین فرموده است:

«البدعة...الحدث في الدين و ما ليس له اصل في كتاب و سنة»[6] ؛ بدعت، چیز جدید در دین است درحالی‌که جزء دین نیست و ریشه‌ای در کتاب و سنت پیامبر ندارد. اگر ما بخواهیم مطلبی را به‌دین نسبت بدهیم، دست‌کم باید در کتاب و سنت ریشه داشته و قابل استناد باشد.

پس ما نحن فیه (تزیین با طلا) بدعت نیست، چون کسی درباره این موضوع نگفته است که تزیین با طلا در زمان پیامبر بوده است که ما آن‌را بدعت بدانیم و بگوییم این نسبت نادرست به‌پیامبر اسلام است. هیچ‌کسی نگفته است در زمان پیامبر بوده و جزئی از دین است، بلکه درباره این گفت‌وگو کردند که آن زمان مسجد ظرفیت زینت نداشته است، امروزه یک امر عادی و عرفی است، اگر مسجدی را ساختند و خواستند بخشی از این مسجد را با طلا زینت کنند؛ مثلاً گنبدش را با طلا زینت کنند؛ همان‌طورکه در بسیاری از اماکن متبرکه ازجمله عتبات ائمه معصومین گنبد، درها و بخش‌هایی از بنای حرم را با طلا زینت کردند. این مسئله جدید و به‌حسب اقتضائات ایجاد شده است و این زینت با این نوع خاص انجام شده است، پس بدعت نیست، بلکه یک موضوع جدیدی است و نیاز به مجوز شرعی دارد.

پس باید بررسی کنیم آیا مجوز شرعی دراین‌باره داریم یا نه؟ یا این‌که در چه زمانی باید به‌دنبال مجوز شرعی باشیم؟ آیا هر چیزی که در جامعه دیدیم باید به‌دنبال مجوز شرعی برای آن باشیم؟ آیا با ایجاد هر موضوع جدیدی باید به‌دنبال مجوز شرعی برای آن باشیم؟ شاید شرع متکفل [این موضوع] نباشد، بلکه درجایی ما دنبال مجوز می‌گردیم که شارع مقدس متکفل امرش شده باشد، اما در برخی جاها شارع این امر را به‌عرف واگذار کرده و عرف، مصداق مرجعیت است.[7]

زینت و تزیین مساجد با طلا امری جدید است و باید دید که آیا شارع متکفل آن است یا به‌عرف و سیره عقلا ارجاع شده است؟ اگر شارع متکفل باشد دنبال مجوز شرعی‌اش می‌گردیم، وگرنه اگر در زمان پیامبر نبود نمی‌شود قائل به بدعت شویم.

برای توضیح بدعت چند عبارت دیگر از علما را بیان می‌کنیم.

علامه مجلسی در «بحارالانوار» فرموده است:

«البدعة في الشـرع: ما حدث بعـد الرسول ولم يرد فيه نصّ على الخصوص ولا يكون داخلاً في بعض العمومات، أو ورد نهي عنه خصوصاً أو عموماً، فلا تشمل البدعة ما دخل في العمومات مثل بناء المدارس وأمثالها الداخلة في عمومات إيواء الموَمنين وإسكانهم وإعانتهم، وكإنشاء بعض الكتب العلمية، والتصانيف التي لها مدخل في العلوم الشرعية، وكالاَلبسة التي لم تكن في عهد الرسول والاَطعمة المحدثة فإنّها داخلة في عمومات الحلّية، ولم يرد فيها نهي. وما يفعل منها على وجه العموم إذا قصد كونها مطلوبة على الخصوص كان بدعة كما أنّالصلاة خير موضوع ويستحب فعلها في كل وقت. ولو عيّن ركعات مخصوصة على وجه مخصوص في وقت معيّن صارت بدعة، وكما إذا عيّن أحد سبعين تهليلة في وقت مخصوص على أنّها مطلوبة للشارع في خصوص هذا الوقت بلا نصّ ورد فيها كانت بدعة، وبالجملة إحداث أمر في الشريعة لم يرد فيها نص بدعة سواء كانت أصلها مبتدعة أو خصوصيتها مبتدعة، ثم ذكر كلام الشهيد عن قواعده»[8] ؛

فرمود: بدعت در شرع: آن چیزی است که پس از پیامبر ایجاد شده باشد و روایتی نیز درباره‌اش وارد نشده باشد، همچنین داخل در برخی از عمومات نیز نمی‌شود؛ [مثلاً اگر در جامعه امروزی یک مصداق بیع جدید ایجاد شد، ابتدا دنبال این می‌گردید که آیا این بیع نفیاً یا اثباتاً دلیلی دارد؟ اگر دارای دلیل بود تابع آن می‌شویم، زیرا ما باید دنبال دلیل باشیم و به‌عبارتی: «نحن ابناء الدليل»، اما اگر دلیل خاص نبود؛ در روش اجتهاد در پی ادله عامی درباره این بیع می‌گردیم.

ادله عام نیز همچون أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ﴾ الرِّبا[9] ؛ خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام! اگر ما بر حرمتش دلیلی نیافتیم و مصداق جدیدی از بیع بود؛ می‌گوییم [عموم] «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» شاملش می‌شود؛ ازاین‌رو حلال است؛ البته باید عنوان بیع داشته باشد؛ یعنی در عرف آن‌را مصداقی از بیع بدانند و هنگامی‌که این‌چنین شد و بر حرمتش نیز دلیلی نداشتیم، ربا هم نیست؛ بنابراین تحت عموم «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» باقی می‌ماند.

علامه مجلسی در ادامه فرموده است: نهی نیز چه عام و چه خاص درباره‌اش وارد نشده است؛ پس آنچه در عمومات داخل می‌شود، شامل بدعت در شرع نمی‌شود؛ مانند ساختن مدارس و امثال آنکه داخل در عمومات است؛ [توضیح بیشتر اینکه نمی‌شود گفت چون مدارس جدید در زمان پیامبر نبود؛ پس این‌گونه مدرسه نسازیم نبود، چون بدعت است! بلکه ساخت مدارس داخل در عمومات است]؛ این عمومات نیز شامل پناه داده، اسکان و کمک به مؤمنین است. [اینکه شما به‌مسلمانان کمک کنید؛ اگر به مسکن نیاز دارند، برای آن‌ها تهیه کنید و آن‌ها را پناه بدهید؛ این‌ها ادله عامه و از عمومات هستند.

مدارس یک نمونه از برآوردن نیازهای مردم است]، همچنین مانند نوشتن برخی کتاب‌های علمی و تصانیفی که در زمان پیامبر نوشته‌نشده بود و مدخلی در علوم شرعی دارد؛ یا لباس‌هایی که در زمان پیامبر نبوده است، اما اکنون پوشش برخی‌ها شده است، [مانند پوشیدن تی‌شرت. نمی‌شود، چون در آن زمان نبوده، آن‌ها را بدعت بدانیم] یا غذاهای جدید؛ [مثلاً در آن زمان فست‌فود نبوده است، اما نمی‌شود چون در زمان پیامبر نبوده، آن‌را بدعت بشماریم]؛ پس این‌ها در عمومات حلال داخل می‌شود و نهیی نیز در آن‌ها وارد نشده است.

آن‌هایی‌که انجام می‌شود نیز بر همین وجه عمومات است، اما اگر قصد مطلوبیت آن‌را به‌خصوص آن عمل انجام بدهد بدعت بشمار می‌آید؛ همچنان‌که نماز بهترین موضوع است و در همه حال انجام آن مطلوب است؛ [یعنی آن عمل را به‌دین و پیامبر نسبت دهد؛ بدعت می‌شود، درحالی‌که این‌چنین نیست.

توضیح بیشتر اینکه برخی از چیزها هستند که انجام آن‌ها به‌طورکلی و عمومی خوب است و بدعت نیست. مثلاً برخی به‌مقداری از نوافل نماز بسنده می‌کنند و برخی نوافل بسیاری را می‌خوانند، اما اگر در شب نهم شعبان دو رکعت نماز خواند و آن‌را برای مورد خاصی به اسلام و پیامبر نسبت داد و گفت این نماز به‌خصوص در دین وارد شده است؛ این بدعت می‌شود، وگرنه اگر بخواهد 500 رکعت نماز مستحبی بخواند کسی به او خرده نمی‌گیرد و بدعت هم نیست]. پس اگر رکعات مخصوصه‌ای را با صورت خاص و زمان معین مشخص کرد؛ این بدعت می‌شود؛ [مثلاً گفت دو رکعت نماز در شب نهم شعبان بخوان که در رکعت اول، حمد و دومرتبه سوره توحید خوانده شود] و چنانکه اگر در وقت معینی 70 مرتبه تهلیل را مشخص کنید و بگوید این نماز و این ذکر مطلوب شارع است بدون اینکه روایتی در این خصوص وارد شده باشد؛ این بدعت می‌شود.

درنتیجه ایجاد امری در شریعت بدون اینکه روایتی درباره آن وارد شده باشد؛ بدعت است خواه اصلش بدعت باشد یا خصوصیتش بدعت باشد. [ممکن است بگوییم اصل نماز در این شب وارد شده است، اما اگر بگوید آن‌را با این ترتیب بخوان؛ مثلاً پنج مرتبه سوره توحید در هر رکعت خوانده شود و آن‌را به اسلام نسبت دهد، بدعت می‌شود، زیرا به‌دین نسبت داد].

برخی از منابع به‌ویژه در میان عامه در باب بدعت وارد شده است که آنچه پس از سه قرن از زمان پیامبر ایجاد شده است؛ بدعت بشمار می‌آید و آن‌هایی‌که در قرن اول تا سوم ایجاد شده است؛ بدعت نیست! درست است، حتی درباره فرقه‌ها نیز این حرف را زدند و گفتند فرقه‌هایی اصالت دارند که در قرن اول و دوم ایجاد شدند و از قرن سوم به بعد اصالت ندارند و قابلیت بررسی ندارند. این نیز دلیلی ندارد که بدعت مربوط به بعد از قرن سوم ست و هرچه در قرن اول و دوم ایجاد شده است بدعت نیست.

مرحوم سید محسن امین در رد بنیان‌گذار وهابیت کتابی با عنوان «کشف الإرتياب في أتباع محمد بن عبد الوهاب» نوشته است. ایشان بدعت را این‌چنین معنا می‌کند:

«البدعة...إدخال ما ليس من الدين في الدين كاباحة محرم او تحريم مباح او إيجاب ما ليس بواجب او ندبه او نحو ذلك سواء كانت في القرون الثلاثة او بعدها وتخصيصها بما بعد القرون الثلاثة لا وجه له...»[10] ؛ بدعت، واردکردن چیزی در دین که در دین نیست؛ مانند مباح دانستن یک حرام یا حرام دانستن یک مباح یا واجب کردن چیزی که واجب نیست یا مستحب کردن چیزی که مستحب نیست یا مانند این‌ها؛ خواه در قرن‌های اول تا سوم باشد و خواه پس‌ازآن رخ داده باشد؛ درهرحال تخصیص بدعت به بعد از قرن سوم وجه و دلیلی ندارد و قابل‌پذیرش نیست.[11]

 

الدرس الثالث والستون: (يکشنبه 29/11/8 شعبان 1445)

الباب الثالث: هندسة المسجد

تزیین المسجد - المقام الثاني في البحث الحكمي (أقوال الفقهاء وأدلتهم)

أدلة القول المشهور:

كما قلنا أن مشهور الفقهاء يقولون بحرمة زخرفة المسجد بالذهب.

وقد استدل للمشهور بأدلة عديدة نذكر بعضها هنا:

الدليل الأول: زخرفة المساجد بدعة

بما أن الزخرفة المساجد لم تكن موجودة في عصر رسول الله بايجادها بدعة.

نقله صاحب الجواهر من دون انتسابه الى أحد وان كان المحقق في المعتبر استدل به في القول بحرمة مطلق التزيين.

قال المحقق في المعتبر: «ويحرم زخرفتها ونقشها، لان ذلك لم يفعل في زمن النبي، ولا في زمن الصحابة، فيكون احداثه بدعة»[12] .

ثم استشكل صاحب الجواهر في الاستدلال وقال: «إذ لا ريب في عدم حرمة البدعة اللغوية التي هي بمعنى عدم الوقوع من النبي، فكم وكم مما هو في زماننا مما نعلم بعدم وقوعه»[13] .

نعم، أن المناقشة في الدليل الأول صحيح لأن البدعة ليست عبارة عن كل أمر جديد لم يكن موجودا في عهد النبي؛ وانما هو أمر مستحدث ومستجد وجديد، وأما البدعة انما ما هو ادخال ما ليس من الدين في الدين أو ادخال ما لم يعلم كونه من الدين في الدين.

يعني أنه ليس المعيار في البدعة كونها جديدا، بل المعيار انتسابه الى الدين من غير دليل.

ففي ذلك قال السيد المرتضى: «البدعة: زيادة في الدين، أو نقصان منه من إسناد إلى الدين»[14] .

وقال الطريحي: «البدعة...الحدث في الدين وما ليس له اصل في كتاب وسنة»[15] .

والآخرون قالوا: «البدعة إدخال ما ليس من الدين في الدين»[16] .

فما نحن فيه ليس من باب البدعة، لأنه لم يقل أحد بأن رسول الله قد زين المسجد أو زخرف المسجد في عصره بل انما القول في احداث المسجد في عصر جديد وبحسب اقتضائات جديدة مزين بنوع خاص من الزينة.

فهذه ليست بدعة، بل انما هي محتاجة الى مسوق شرعي بشرط كونه أمرا شرعيا؛ يعني لو تكفل الشرع بيان زينة المسجد فلابد من اتباعه والالتزام بقانونه، وأمات لو كان الشارع قد فوض أمره الى العقل والعرف وسيرة العقلاء فنرجع اليه.

کما صرح بذلک العلامه المجلسی فی البحار:

«البدعة في الشـرع: ما حدث بعـد الرسول ولم يرد فيه نصّ على الخصوص ولا يكون داخلاً في بعض العمومات، أو ورد نهي عنه خصوصاً أو عموماً، فلا تشمل البدعة ما دخل في العمومات مثل بناء المدارس وأمثالها الداخلة في عمومات إيواء الموَمنين وإسكانهم وإعانتهم، وكإنشاء بعض الكتب العلمية، والتصانيف التي لها مدخل في العلوم الشرعية، وكالاَلبسة التي لم تكن في عهد الرسول والاَطعمة المحدثة فإنّها داخلة في عمومات الحلّية، ولم يرد فيها نهي. وما يفعل منها على وجه العموم إذا قصد كونها مطلوبة على الخصوص كان بدعة كما أنّالصلاة خير موضوع ويستحب فعلها في كل وقت. ولو عيّن ركعات مخصوصة على وجه مخصوص في وقت معيّن صارت بدعة، وكما إذا عيّن أحد سبعين تهليلة في وقت مخصوص على أنّها مطلوبة للشارع في خصوص هذا الوقت بلا نصّ ورد فيها كانت بدعة، وبالجملة إحداث أمر في الشريعة لم يرد فيها نص بدعة سواء كانت أصلها مبتدعة أو خصوصيتها مبتدعة، ثم ذكر كلام الشهيد عن قواعده»[17] .

وأما البعض فقد قيد البدعة بما بعد القرون الثلاثة من عهد رسول الله فهو كذلك ليس بصحيح.

قال السيد محسن الاَمين:

«البدعة: إدخال ما ليس من الدين في الدين كاباحة محرم او تحريم مباح، او إيجاب ما ليس بواجب او ندبه، او نحو ذلك سواء كانت في القرون الثلاثة او بعدها، وتخصيصها بما بعد القرون الثلاثة لا وجه له، ولو سلمنا حديث «خير القرون قرني» فإنّ أهل القرون الثلاثة غير معصومين بالاتّفاق وتقسيم بعضهم لها إلى حسنة وقبيحة، أو إلى خمسة أقسام ليس بصحيح، بل لا تكون إلاّ قبيحة، ولا بدعة فيما فهم من إطلاق أدلّة الشرع أو عمومها أو فحواها أو نحو ذلك وإن لم يكن موجوداً في عصر النبيّ ...»[18] .


[1] المعتبر في شرح المختصر، المحقق الحلي، ج2، ص451.
[2] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص89.
[3] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص90.
[4] - ر.ک: في ظل أُصول الاِسلام، ص61؛ وهابيت بر سر دو راهى، ص116.
[5] رسائل الشريف المرتضى، السيد الشريف المرتضي، ج2، ص264.
[6] مجمع البحرين، الطريحي النجفي، فخر الدين، ج1، ص164.
[7] - برای مطالعه بیشتر درباره مرجعیت عرف؛ ر.ک: کتاب الخمس، ص199.
[8] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج71، ص202.
[9] بقره/سوره2، آیه275.
[10] - کشف الإرتیاب في أتباع محمد بن عبد الوهاب (ط - دار الکتاب الإسلامي)، ص82.
[11] - برای مطالعه بیشتر؛ ر.ک: البدعة، مفهومها، حدها وآثارها (سبحانی)، نشر مؤسسة الإمام الصادق، سال 1416، قم.
[12] المعتبر في شرح المختصر، المحقق الحلي، ج2، ص451.
[13] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص90.
[14] رسائل الشريف المرتضى، السيد الشريف المرتضي، ج2، ص264.
[15] مجمع البحرين، الطريحي النجفي، فخر الدين، ج1، ص164.
[16] - ر.ک: في ظل أُصول الاِسلام، ص61؛ وهابيت بر سر دو راهى، ص116.
[17] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج71، ص202.
[18] - کشف الإرتیاب في أتباع محمد بن عبد الوهاب (ط - دار الکتاب الإسلامي)، ص82.