الأستاذ السيد ابوالفضل الطباطبائي
بحث الفقه

1402/10/19

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامی)/الباب الثالث: هندسة المسجد /منبر المسجد (عدد درجات المنبر)

 

مسائلی را در باب منبر مطرح کردیم که تقریباً عناوین نهایی بحث منبر المسجد است. علاوه بر آنچه تاکنون بیان شد، دو مطلب دیگر در موضوع منبر در نظام مهندسی مسجد قابل‌طرح است که آن‌ها را بیان می‌کنیم.

مطلب نخست: پله‌های منبر

نخستین مطلب، درباره تعداد پله‌های منبر است که در اسلام و نظام مهندسی مسجد چه تعداد پله برای منبر طراحی شده است؟ آیا تعداد سه پله ملاک است یا بر اساس نیاز مردم و اندازه مسجد، تعداد پله‌های منبر به‌عرف واگذار شده است؟

اگرچه فقهای امامیه به این مسئله از نگاه فقهی متعرض نشده‌اند و شاید علت این کار اعتماد بر وضوح مسئله بوده است، اما برخی از عامه متعرض این مسئله شدند؛ ازجمله برخی از وهابیون افراطی که معتقدند منبر باید سه پله داشته باشد. از این نیز جلوتر رفتند و گفتند هر آنکه فراتر از سه پله، منبری بسازد؛ اهل بدعت و گمراهی است و این‌چنین استدلال کردند که آنچه از سنت پیامبر نقل شده است سه پله بودن منبر بوده است؛ پس منبر باید سه ‌پله‌ای ساخته شود.

پیش‌تر نیز در تاریخچه منبر خواندیم که نخستین بار منبر به‌دستور پیامبر ساخته شد که سه پله داشت[1] ؛ ازاین‌رو این گروه از عامه معتقدند تجاوز از این سنت پیامبر، بدعت است.

البته برخی از علمای عامه در برابر این حرف وهابیون قیام کرده و کلام آن‌ها را رد کرده‌اند؛ ازجمله دکتر یوسف القرضاوی که دراین‌باره صحبت کرده و این‌چنین نوشته است:

«والحق أن هذه سنة فعلية لاتدل على أكثر من المشروعية و لم يأت دليل يبين أن هذه الدرجات الثلاث كان مقصودة بحيث لايجوز الزيادة عليها و يبدو أن هذا من صنع النجار الذي صنع المنبر و لم تصح رواية بأن الرسول أمره أن يكون من ثلاث درجات؛ و حتى لو ثبت ذلك "فهو بقدر الحاجة في ذلك الوقت" والحاجة تتطور بتطور الانسان و تغير الظروف و قد كان النبي ص يصلي على الجذع أولا فاقتضت الحاجة الى المنبر فصنع بهذه الكيفية" و لو اقتضت الحاجة تعلية المنبر فلا مانع من فعلها و المسلمون على مر العصور زادو على الدرجات الثلاث في المنبر بحسب اتساع مساجدهم و حاجتهم الى ارتفاع موضع الخطيب حتي يراه الناس" و لم ينكر العلماء على هذا الأمر»[2] ؛

ایشان پس ‌از این‌که حرف‌های افراطی‌ها را نقل می‌کند، این‌چنین می‌گوید: حق این است که این سنت عملی پیامبر بیشتر از جواز برای این کار دلالت نمی‌کند؛ [اعتقاد ما نیز همین است که فعل معصوم تنها بر جواز دلالت می‌کند، مگر در عبادات که قرینه داخلیه وجود دارد، عبادات باید راجح باشند، وگرنه عبادت به‌شمار نمی‌آیند؛ ازاین‌رو فعل معصوم در عبادات، افزون بر جواز، بر استحباب نیز دلالت می‌کند، اما در غیر عبادات، بیش از جواز و مشروعیت بخشی به آن کار دلالتی ندارد].

قرضاوی می‌گوید: ما دلیل نداریم که این سه پله بودن مقصود پیامبر بوده است؛ [اولاً: این منبر ساخته شد و نزد پیامبر آوردند و درحقیقت اگر فعل پیامبر نیز نباشد، تقریر ایشان هست، زیرا منبر را نزد پیامبر آوردند و ایشان فرمودند: آن‌را داخل مسجد بگذارند. پیامبر روی آن نشسته است، همچنین خطبه نماز جمعه خوانده است]، اما درباره اینکه این سه پله مقصود پیامبر بوده باشد و بیشتر از آن‌را جایز نشمرده‌اند نیز دلیل نداریم. به‌نظر می‌رسد که این سه پله بودن منبر، سلیقه نجار بوده است. [پیامبر به آن زن فرمودند به غلامت بگو برای من چیزی بسازد که هنگام سخنرانی روی آن قرار بگیرم و سخنی از تعداد پله نفرمودند، بلکه این سه پله بودن از سلیقه نجار بوده است]؛ ازاین‌رو قرضاوی می‌گوید روایت صحیحی نیز وارد نشده که پیامبر به‌ساخت منبر سه پله‌ای دستور داده باشد.

پس با توجه به‌عبارت قرضاوی تاکنون دو مرحله پیش رفتیم: اولاً: این منبر سه پله، فعل پیامبر بود، اما بیشتر از جواز و مشروعیت دلالتی نداشت؛ ثانیاً: دلیلی نیز وارد نشده که پیامبر خود به سه پله بودن منبر دستور داده باشند یا این‌چنین منبری مقصود ایشان بوده باشد.

قرضاوی در ادامه این تعبیر را به‌کار می‌برد و می‌گوید: اگر ثابت شود که پیامبر به منبر سه ‌پله‌ای دستور داده است [آن نیز خصوصیتی ندارد]، زیرا منبر سه پله‌ای به‌اندازه نیاز آن زمان بوده است و [مردم پیامبر را می‌دیدند و صدای ایشان را می‌شنیدند، اما سه پله بودن خصوصیتی نداشته است؛ یعنی پس‌ازاینکه مسجد گسترش پیدا کند و نیاز مردم بیشتر شود؛ تعداد پله‌ها نیز افزایش پیدا می‌کند]، حتی اگر ثابت شود این سه‌ پله بودن منبر به‌دستور پیامبر بوده است، بازهم این دستور پیامبر برای نیاز آن زمان بوده است، وگرنه خصوصیتی در سه پله نبوده است. نیازها با پیشرفت انسان پیشرفت می‌کند و ظرف زمان و مکان نیز تغییر می‌کند. مؤیدش نیز این است که پیامبر در ابتدا به شاخه درختی تکیه می‌داند و صحبت می‌کردند و هنگامی‌که [جمعیت زیاد شد و پیامبر در میان آن‌ها مشخص نبود؛ ازاین‌رو به] منبر نیاز پیدا کردند و به این کیفیت ساخت شد. اگر به منبر بلند نیاز بود، مانعی برای ساخت آن نیست. منبر مسلمانان نیز با گذشت زمان و با توجه به‌گسترش مساجد و نیاز به منبر بلند برای دیده شدن خطیب توسط مردم، به تعداد پله‌های آن افزوده شد. [سپس قرضاوی به این نکته اشاره می‌کنند که دربردارنده نظر خودشان نیز هست و این‌گونه می‌گوید]: علما نیز انجام این کار را انکار نکردند. مقصود از علما نیز علمای عامه است. اگرچه قرضاوی حرف‌های نادرستی دارد، اما این استدلال و حرف ایشان در برابر افراطیون وهابی درست است.

فقهای امامیه نقل کرده‌اند منبر پیامبر در آن زمان سه پله‌ای ساخته شده بود، اما از جهت فقهی متعرض پله‌های منبر نشده‌اند. شاید این عدم تعرض به‌خاطر وضوح مسئله است که فعل پیامبر بیش‌تر از این دلالتی نمی‌کند؛ ازاین‌رو بر وضوح مسئله اعتماد کردند.

البته مبنای امامیه درست است و افزون بر این نیز استناد قرضاوی به اینکه این سه ‌پله‌ای بودن منبر در زمان پیامبر سلیقه نجار بوده نیز درست است؛ یعنی حسب آنچه در تاریخ نقل شده است نیز گویای همین مطلب است.

چند نمونه از تاریخ را که درباره منبر بیان شده بود نقل کردیم که در یکی از آن‌ها آمده بود که بخاری و مسلم از ابوحازم نقل کرده‌اند که او گفت: تعدادی نزد سهل بن سعد آمدند که پیرامون منبر مجادله می‌کردند درباره اینکه منبر پیامبر از چه چوبی ساخته شده است؟ پس سهل بن سعد می‌خواست این‌طور بگوید که خیلی دعوا و بحث نکنید؛ ازاین‌رو گفت: به‌خدا قسم من می‌دانم از چه چوبی بوده و چه کسی منبر را ساخته است، من پیامبر را نخستین روزی‌که روی منبر نشست، دیدم. سهل گفت: روزی پیامبر دنبال زنی از انصار فرستاد. سهل اسمش را برد، [اما راوی نامش را یادش نیست. پیامبر فرمود: به غلام نجارت[3] بگو از چوب‌ها برای من سازه‌ای بسازد که بالای او با مردم صحبت کنم تا مردم متوجه صحبت‌های من بشوند؛ آن زن به غلامش گفت و او نیز منبری سه پله‌ای ساخت؛ پس از پایان کار، پیامبر دستور داد تا منبر را در مسجد گذاشتند؛ [یعنی پیامبر پسندید].

هیچ خصوصیتی در روایت درباره پله داشتن و تعداد آن نقل نشده است، بلکه خود نجار منبر را سه ‌پله‌ای ساخت. همچنین هنگامی‌که منبر را آوردند پیامبر آن‌را رد نکردند، بلکه فرمودند در مسجد بگذارید و ایشان نیز روی آن خطبه خواندند. درهرحال این حرف درست است.

اینکه منبر پیامبر سه پله بوده ثابت شده است، اما این سه پله بودن خصوصیتی نداشته است، بلکه به‌اندازه نیاز مکان و زمان بوده است و پیامبر نیز نفرمودند باید منبر سه پله ساخته شود؛ بنابراین این نقل تنها مشروعیت و جواز را می‌رساند و اگر کسی بخواهد در صورت نیاز بیشتر از آن بسازد؛ اشکالی ندارد. پس عدد پله‌های منبر توقیفی نیست، بلکه این سه پله بودن در آن زمان به‌اندازه نیاز بوده است.

مطلب دوم: استصحاب نماز کنار منبر پیامبر در مسجدالنبی

ملاک و معیار برخورداری مسجد از منبر با استناد به منبر پیامبر است؛ یعنی به‌کارگیری و چگونگی‌ منبر به‌زمان پیامبر برمی‌گردد. آنچه می‌تواند در اینجا قابل‌طرح باشد این است که نماز کنار منبر پیامبر در مسجدالنبی مستحب است؛ همچنین لمس کردن و بوسیدن آن نیز سفارش شده است[4] ؛ به‌گونه‌ای که در روایت نقل شده است که امام صادق فرمود: «هنگامی‌که از دعا کردن نزد قبر پیامبر فارغ شدی، نزد منبر رسول‌الله بیا و آن‌را با دستانت مسح کن و دو رمانه آن‌را بگیر. سپس دستانت را به چشم‌ها و صورتت بکش، زیرا این کار باعث شفای چشم می‌شود»[5] .

فقهای امامیه متعرض این مطلب شده‌اند که عبارت برخی از آن‌ها را می‌خوانیم:

صاحب جواهر:

صاحب جواهر فرمودند:

«وتستحب الصلاة في مسجد رسول الله، فإنها تعدل ألف صلاة في غيره إلا المسجد الحرام، وخصوصا بين القبر والمنبر، وهو الروضة التي هي بقعة من بقاع الجنة وإن كنا لم نقف في الصلاة فيها على نص بالخصوص»[6] ؛ نماز در مسجد پیامبر مستحب شمرده شده است که معادل هزار نماز در غیر آنجاست، مگر مسجدالحرام [که ثوابش بیشتر است] و به‌ویژه نماز میان قبر و منبر که آنجا باغی از باغ‌های بهشت است؛ البته ما درباره نماز در آنجا به‌روایت خاصی نرسیدیم.

محقق نراقی

محقق نراقی نیز در مسئله 19 کتاب مستند الشیعه فرمودند:

«يستحبّ الإكثار للصلاة في مسجد النبي، وأنّه إذا فرغ من الدعاء عند قبر النبي يأتي المنبر ويمسحه بيده ويأخذ برمّانتيه ـ وهما السفلاوان ـ ويمسح عينيه ووجهه به، فإنّه شفاء للعين، ويقوم عنده ويحمد الله ويثني عليه، ويسأل حاجته، وأن يصلّي على النبي عند دخول المسجد، وكذا عند الخروج عنه، وأن يأتي مقام النبي ويصلّي فيه ما بدا له. كلّ ذلك منصوص عليه في صحيحة ابن عمّار»[7] ؛ در مسجدالنبی نمازخواندن فراوان مستحب است، هنگامی‌که از دعا نزد قبر پیامبر فارغ شد کنار منبر بیاید و با دستش آن‌را مسح کند و دو علامت و دو گوشه‌ی منبر را بگیرد و چشمان و صورتش را به منبر مسح کند، زیرا شفای برای چشم است و آنجا بایستد و خدا حمد و ستایش کند و حاجتش را بخواهد و هنگام داخل شدن به‌مسجد بر پیامبر صلوات بفرستد و این کار را هنگام خروج نیز انجام دهد و کنار مقام پیامبر بیاید و آنجا نیز هر چه می‌خواهد نماز بخواند و همه این موارد در صحیحه ابن عمار هست.

صاحب جواهر فرمودند ما برای نمازخواندن کنار منبر در روضه روایتی نیافتیم، اما دعا، مسح کردن و مانند این‌ها هست. بااین‌وجود فقها ازجمله صاحب جواهر نمازخواندن میان قبر و منبر را مستحب شمردند. مقصود ایشان از اینکه فرمودند ما دراین‌باره روایت خاصی را نیافتیم، به‌نماز در روضه برمی‌گردد، لکن روضه جزئی از مسجدالنبی است و روایاتی بر فضیلت نماز در مسجد دلالت می‌کند که شامل روضه نیز می‌شود.

به‌عبارت‌دیگر صاحب جواهر می‌خواهند بفرمایند برای خود روضه دلیل خاص نداریم که اینجا افضل از غیر روضه است، اما فضیلت روضه بر غیر مسجد کاملاً روشن است، چنانکه در روایت ابن عمار نیز آمده است که آن‌را می‌خوانیم:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَصَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِ النَّبِيِّ فَائْتِ الْمِنْبَرَ فَامْسَحْهُ بِيَدِكَ وَخُذْ بِرُمَّانَتَيْهِ وَهُمَا السُّفْلَاوَانِ وَامْسَحْ عَيْنَيْكَ وَوَجْهَكَ بِهِ فَإِنَّهُ يُقَالُ إِنَّهُ شِفَاءُ الْعَيْنِ وَقُمْ عِنْدَهُ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَأَثْنِ عَلَيْهِ وَسَلْ حَاجَتَكَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا بَيْنَ مِنْبَرِي وَبَيْتِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْبَرِي عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ وَالتُّرْعَةُ هِيَ الْبَابُ الصَّغِيرُ ثُمَّ تَأْتِي مَقَامَ النَّبِيِّ فَتُصَلِّي فِيهِ مَا بَدَا لَكَ فَإِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ وَإِذَا خَرَجْتَ فَاصْنَعْ مِثْلَ ذَلِكَ وَأَكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ»[8] ؛

معاویه بن عمار نقل می‌کند که امام صادق فرمود: هنگامی‌که از دعا کردن نزد قبر پیامبر فارغ شدی، نزد منبر رسول‌الله بیا و آن‌را با دستانت مسح کن و دو رمانه آن‌را بگیر. سپس دستانت را به چشم‌ها و صورتت بکش، زیرا این کار باعث شفای چشم می‌شود. سپس کنار منبر برخیز، حمد و ستایش خدا کن و حاجتت را بخواه، زیرا پیامبر فرمود: میان منبر من و خانه‌ام، باغی از باغ‌های بهشت است و منبر من روی دربی از درب‌های بهشت که دربی کوچک است قرار دارد؛ سپس کنار مقام پیامبر بیا، هر آنچه دلت می‌خواهد نماز بخوان؛ پس هنگامی‌که وارد مسجد شدی بر پیامبر صلوات بفرست و هنگام خروج نیز همین کار را انجام بده و نماز فراوانی در مسجد پیامبر بجا بیاور.

در این روایت نیز درباره نماز در کنار منبر اشاره نشده بود و صاحب جواهر نیز به این مطلب اشاره کردند، اما این مکان نیز جزئی از مسجد پیامبر است و [نمازخواندن کنار منبر نیز استحباب دارد، زیرا آنجا جزئی از مسجد به‌شمار می‌آید].

 

الدرس التاسع والاربعون: (سه‌شنبه 19/10/26 جمادی‌الثانی 1445)

الباب الثالث: هندسة المسجد

منبر المسجد (عدد درجات المنبر)

مما ينبغي الحديث حوله هنا عبارة عن عدد درجات المنبر، هل لابد من الالتزام بعدد درجات منبر الذي صنع في عصر رسول الله وصار معروفا بمنبر النبي أو لا؟

ذهب البعض من من المعاصرين الوهابيين الافراطيين الى الالتزام بثلاث درجات كما كان على عهد رسول الله، وذهبوا الى أن لايزيد على الدرجات الثلاثة اقتداء بسنة رسول الله وذهبوا الى أن الزيادة على ذلك بدعة وضلالة وفاعله يعتبر في لسان الشرع اهل البدعة ولأنه قد أبدع.

وأما في مواجهة هذا القول فقد قام علماء السنة في وجههم وقالوا بأنه ليس بدعة.

ففي ذلك وقف الدكتور يوسف القرضاوي فی مواجهة هذه الفكرة وقال:

«والحق أن هذه سنة فعلية لاتدل على أكثر من المشروعية ولم يأت دليل يبين أن هذه الدرجات الثلاث كان مقصودة بحيث لايجوز الزيادة عليها ويبدو أن هذا من صنع النجار الذي صنع المنبر ولم تصح رواية بأن الرسول أمره أن يكون من ثلاث درجات. وحتى لو ثبت ذلك" فهو بقدر الحاجة في ذلك الوقت" والحاجة تتطور بتطور الانسان وتغير الظروف وقد كان النبي يصلي على الجذع أولا فاقتضت الحاجة الى المنبر فصنع بهذه الكيفية" ولو اقتضت الحاجة تعلية المنبر فلا مانع من فعلها والمسلمون على مر العصور زادو على الدرجات الثلاث في المنبر بحسب اتساع مساجدهم وحاجتهم الى ارتفاع موضع الخطيب حتي يراه الناس" ولم ينكر العلماء على هذا الأمر»[9] .

أما فقهاء الامامية فلم يتعرضوا لدرجات المنبر ولعل عدم التعرض كان لأجل الاعتماد على وضوح المسألة حسب مبنى الامامية.

نعم أن ما قاله القرضاوي في خصوص المنبر الذي صنع في عصر رسول الله صحيح ولايستفاد أن كان بأمر النبي بل كان من ذوق النجار ويويده ما رواه البخاري والمسلم.

رَوَى الْبُخَارِيُّ، وَمُسْلِمٌ فِي الصَّحِيحَيْنِ، مِنْ حَدِيثِ أَبِي حَازِمٍ، أَنَّ نَفَرًا جَاءُوا إِلَى سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَدْ تَمَارَوْا فِي الْمِنْبَرِ مِنْ أَيِّ عُودٍ هُوَ؟ فَقَالَ: أَمَا وَاللهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ مِنْ أَيِّ عُودٍ هُوَ، وَمَنْ عَمِلَهُ، وَرَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَوَّلَ يَوْمٍ جَلَسَ عَلَيْهِ.

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَبَا عَبَّاسٍ، فَحَدِّثْنَا، قَالَ: أَرْسَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى امْرَأَةٍ - قَالَ أَبُو حَازِمٍ: إِنَّهُ لَيُسَمِّيَهَا يَوْمَئِذٍ - «انْظُرِي غُلَامَكِ النَّجَّارَ، يَعْمَلْ لِي أَعْوَادًا أُكَلِّمُ النَّاسَ عَلَيْهَا» فَعَمِلَ هَذِهِ الثَّلَاثَ دَرَجَاتٍ، ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَوُضِعَتْ هَذَا الْمَوْضِعَ، فَهِيَ مِنْ طَرْفَاءِ الْغَابَةِ ...» [10] .

استحباب الصلاة عند منبر رسول الله في مسجده:

قال صاحب الجواهر:

«وتستحب الصلاة في مسجد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، فإنها تعدل ألف صلاة في غيره إلا المسجد الحرام، وخصوصا بين القبر والمنبر، وهو الروضة التي هي بقعة من بقاع الجنة وإن كنا لم نقف في الصلاة فيها على نص بالخصوص»[11] .

وقال المحقق النراقي:

«المسألة التاسعة عشرة: يستحبّ الإكثار للصلاة في مسجد النبي، وأنّه إذا فرغ من الدعاء عند قبر النبي يأتي المنبر ويمسحه بيده ويأخذ برمّانتيه ـ وهما السفلاوان ـ ويمسح عينيه ووجهه به، فإنّه شفاء للعين، ويقوم عنده ويحمد الله ويثني عليه، ويسأل حاجته، وأن يصلّي على النبي عند دخول المسجد، وكذا عند الخروج عنه، وأن يأتي مقام النبي ويصلّي فيه ما بدا له. كلّ ذلك منصوص عليه في صحيحة ابن عمّار»[12] .

وأما صحيح معاوية بن عمار:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ ومُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وصَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِ النَّبِيِّ فَائْتِ الْمِنْبَرَ فَامْسَحْهُ بِيَدِكَ وخُذْ بِرُمَّانَتَيْهِ وهُمَا السُّفْلَاوَانِ وامْسَحْ عَيْنَيْكَ ووَجْهَكَ بِهِ فَإِنَّهُ يُقَالُ إِنَّهُ شِفَاءُ الْعَيْنِ وقُمْ عِنْدَهُ فَاحْمَدِ اللَّهَ وأَثْنِ عَلَيْهِ وسَلْ حَاجَتَكَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا بَيْنَ مِنْبَرِي وبَيْتِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ ومِنْبَرِي عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ والتُّرْعَةُ هِيَ الْبَابُ الصَّغِيرُ ثُمَّ تَأْتِي مَقَامَ النَّبِيِّ فَتُصَلِّي فِيهِ مَا بَدَا لَكَ فَإِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ عَلَى النَّبِيِّ وإِذَا خَرَجْتَ فَاصْنَعْ مِثْلَ ذَلِكَ وأَكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ»[13] .


[1] - ر.ک: جلسه 45 فقه‌المسجد، سال 1402-1403.
[2] - المساجد و أحكامها في الشريعة الاسلامية، ج1، ص61؛ به‌نقل از «الضوابط الشرعية لبناء المساجد للقرضاوي»، ص59.
[3] - «برخی‌ها گفتند ابو لؤلؤ نیز نجاری، نقاشی و آهنگری یاد داشته است و در برخی از نقل‌ها آمده است که در مدینه غیر عرب را اجازه ورود نمی‌دادند، اما به‌خاطر حرفه‌هایی که ابو لؤلؤ بلد بود به او اجازه ورود به‌مدینه را دادند»؛ (برگرفته از مروج الذهب و معادن الجوهر، ج2، ص320).
[4] - ر.ک: العلل ومعرفة الرجال لأحمد رواية ابنه عبدالله، ج2، ص492.
[5] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص553. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا فَرَغْتَ مِنَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِ النَّبِيِّ فَائْتِ الْمِنْبَرَ فَامْسَحْهُ بِيَدِكَ وَ خُذْ بِرُمَّانَتَيْهِ وَ هُمَا السُّفْلَاوَانِ وَ امْسَحْ عَيْنَيْكَ وَ وَجْهَكَ بِهِ فَإِنَّهُ يُقَالُ إِنَّهُ شِفَاءُ الْعَيْن‌».
[6] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج20، ص105.
[7] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج13، ص339.
[8] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص553.
[9] - المساجد و أحكامها في الشريعة الاسلامية، ج1، ص61؛ به نقل از «الضوابط الشرعية لبناء المساجد للقرضاوي»، ص59.
[10] صحيح مسلم، مسلم، ج1، ص386.
[11] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج20، ص105.
[12] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج13، ص339.
[13] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص553.