1402/10/16
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي) /الباب الثالث: هندسة المسجد /منبر المسجد (مفهوم المنبر لغة واصطلاحاً)
مقدمه
اگرچه منبر از ملحقات و توابع مسجد است، اما برخی از منبرها بهجهت اینکه ثابت هستند و با سنگ و چوب ساختهشدهاند از معماری مسجد بهشمار میآیند؛ ازاینرو موضوع منبر را در این بحث مطرح میکنیم. پیشتر گفتیم بحث منبر با دیگر بخشهای مسجد متفاوت است، زیرا در زمان پیامبر منبر بهخلاف محراب و مناره وجود داشته است و آنها پس از ایشان ایجاد شده است. منبر در زمان پیامبر ساخته شده است و ایشان روی آن با مردم سخن میگفتند و خطبه جمعه میخواندند.
چند روایت را در باب تاریخچه منبر و چگونگی ایجاد آن در زمان پیامبر بیان کردیم[1] ، اما اکنون به مفهومشناسی لغوی و اصطلاحی منبر میپردازیم.
مفهومشناسی منبر
منبر در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ علت نامگذاری این وسیله به «منبر» چیست که واعظان و خطیبان روی آن قرار میگیرند؟
منبر در لغت: اهل لغت ریشه منبر را «نَبَرَ- نَبْر» را گفتند؛ بهعنواننمونه ابن منظور منبر را اینگونه معنا کرده است: «والمِنْبَرُ: مَرْقاةُ الْخَاطِبِ، سُمِّيَ مِنْبَراً لِارْتِفَاعِهِ وعُلُوِّه. وَانْتَبَرَ الأَميرُ: ارْتَفَعَ فَوْقَ الْمِنْبَرِ»[2] ؛ مِنبر (بهکسر میم) بهمعنای وسیلهای برای بالا رفتن سخنگوست. [این خاطب بهمعنای خواستگار نیست، زیرا در عربی بیشتر به خواستگار خاطب گفته میشود و به دختری که به خواستگاری او میروند نیز خاطبة گفته میشود؛ پس خاطب بهمعنای خطیب اصطلاحی است، اما چرا این وسیله را منبر نامیدند؟ ابن منظور میگوید]: منبر نامیده شده بهخاطر ارتفاع و بلندیاش که [دستکم در زمان پیامبر سه پله داشته است و ایشان روی پله سوم مینشستند]. همچنین ابن منظور میگوید: امیر انتبار کرد که از همان ریشه «نَبَرَ» است بهمعنای امیر بالای منبر رفت. پس ریشه منبر همان «نَبَرَ- نَبْر» است، اما منبر نامگذاری شد، ازاینجهت که خطیب با این وسیله در جایگاه بالاتری قرار میگیرد.
جناب طریحی نیز با یک اضافهای همین مطلب را بیان میکنند و میگویند: «(نبر): نَبَرْتُ الشيء أَنْبِرُهُ نبرا: رفعته، ومنه سمي الْمِنْبَرُ لارتفاعه. وَفِي الْخَبَرِ "مِنْبَرِي عَلَى حَوْضِي". الأكثر على أن منبره بعينه يكون هناك، وقيل ملازمة منبره للأعمال الصالحة تورد صاحبها الحوض»[3] ؛ (نبر): بهمعنای بالا رفتن و بالا بردن است و ازاینرو آنرا منبر نامیدند که این وسیله ارتفاع است. طریحی بهروایت استشهاد میکند و میگوید در خبر است که پیامبر فرمودند: منبرم بر حوض من است؛ یعنی منبر بر بالای حوض نصب شده است. برخی این خبر را اینگونه [تأویل] کردند که منظور همین منبر پیامبر در دنیاست و در قیامت نیز در بالای حوض [کوثر] قرار میگیرد. طریحی میگوید: خیلی اینگونه گفتهاند که همین منبر بعینه در آنجا گذاشته میشود و برخی نیز گفتهاند: اینکه پیامبر بالای منبر سخن بگوید و برای آنهاییکه این سخن را میشنوند ملازمت ایجاد کند که با اعمال صالح همراه باشد؛ این تلازم سبب وارد شدن آنها بر حوض کوثر میشود. درهرحال طریحی میخواست بگوید معنای منبر همان بالا رفتن و ارتقا پیدا کردن است.
پس آنچه از عبارت این دو عالم لغوی دانسته میشود این است که منبر بهمعنای بالا رفتن و رفعت پیدا کردن است، زیرا خطیب (سخنگو) از منبر بالا میرود و بهوسیلهی آن نسبت بهدیگران رفعت پیدا میکند. خطیب بیشتر برای بیان خطبه نماز جمعه و مانند آن بالای منبر میرود.
منبر در اصطلاح: معنای جدیدی برای منبر از جهت اصطلاح از ناحیه شارع یا فقها بهعنوان تعریف فقهی بیان نشده است؛ یعنی درحقیقت خواستند بگویند که اسلام و شرع برای منبر معنای جدیدی ارائه نداده است و حقیقت شرعیهای درباره منبر نیست، بلکه بر آنچه عرف آنرا میفهمد اعتماد میشود؛ یعنی همان چیزی که امروز از [اصطلاح منبر] میفهمیم، زمان پیامبر نیز همین بوده است؛ بنابراین منبر وسیلهای است که خطیب و واعظ روی آن میروند و بالا قرار میگیرند. پس برای منبر در اصطلاح، معنای خاصی بیان نشده است و درحقیقت معنای اصطلاحی خارج از معنای لغوی نیست و بههمان وسیله بالا رفتن برای وعظ و خطابه منبر گفته میشود.
بهکارگیری منبر در مسجد
عنوان دیگری که در باب منبر باید به آن بپردازیم، بهکارگیری منبر در مسجد است. اینکه منبری ساخته شود و در مسجد قرار بگیرد برای اینکه خطیب نماز جمعه و سخنران روی آن خطبه بخواند و سخنرانی کند و بهاصطلاح امروز سخنرانی کند؛ آیا بهکارگیری منبر در مسجد جایز است یا نه؟ حکم آن چیست؛ آیا مستحب است یا نه؟ آنچه در این قسمت باید پاسخ داده شود این است که آیا بهکارگیری منبر در مسجد جایز است یا مستحب؟
فقهای امامیه، در استحباب ساخت و بهکارگیری منبر در مسجد اتفاق دارند و همه بهاستحباب آن فتوا دادند و اختلافی در این فتوا نیست. پس هنگامیکه مستحب شد، از اجر و پاداش نیز برخوردار است؛ مثلاً اگر کسی برای مسجد ساخت منبر را نذر کند، دارای اجر و پاداش نیز هست. این کار راجح است، بهویژه اگر این منبر برای مسجد و بالا رفتن خطیب جمعه و بیان خطبه نماز جمعه باشد.
البته نگاه فقها به این مسئله همچون ما نیست که گفتیم فقهای امامیه بهکارگیری منبر در مسجد را مستحب دانستند؛ آنها استحباب ساخت منبر برای مسجد را تصریح نکردند، اما در باب نماز جمعه و بیان خطبهی آن مطرح کردند که ازجمله مستحبات برای امامجمعه، روی منبر قرار گرفتن و سپس نشستن روی آن هنگام اذان است. این استحباب دارد و مقدمه مستحب نیز مستحب است.
صاحب جواهر در شمارش مستحبات نماز جمعه و امامجمعه میفرماید:
«ويستحب ...وأن يجلس أمام الخطبة على المستراح وهو الدرجة من المنبر فوق التي يقوم عليها للخطبة، وذلك ليستريح من تعب المسير والصعود ولأنه لا فائدة لقيامه حال الأذان، وللتأسي، قال أبو جعفر في خبر عبد الله بن ميمون «كان رسول الله إذا خرج إلى الجمعة قعد على المنبر حتى يفرغ المؤذن» ولا ينافيه حسن حريز عن محمد بن مسلم «يخرج الامام بعد الأذان فيصعد المنبر فيخطب» هذا»[4] ؛ یکی از مستحبات آن، نشستن خطیب جمعه پیش از بیان خطبه روی مستراح منبر است؛ [مستراح منبر، جایی است که خطیب جمعه آنجا میایستد، بالای پشت ایشان یک پلهای دارد که روی آن پله مینشیند؛ مثلاً اگر منبر سه پله داشته باشد، خطیب جمعه روی پله دوم میایستد و روی پله سوم مینشیند یا اگر سه پله بیشتر داشته باشد، پلهای بالاتر را قرار میدهند که خطیب جمعه پیش از بیان خطبه روی آن بنشیند. این سنت پیامبر است؛ یعنی آنچه امروز در شهرها ارائه میشود، سنت پیامبر بوده است. اینکه خطیب جمعه بالای منبر میایستاده و بهمردم سلام میکرده و پسازآن روی همان پلهی بالای منبر مینشسته است تا مؤذن اذان بگوید و سپس خطبه را بخواند؛ کار درستی است، زیرا این کار سنت پیامبر بوده است، اما صاحب جواهر محل استراحت را توضیح میدهد و میفرماید: مستراح] آن درجه (پله) منبری است که بالاتر از آنجایی است که خطیب جمعه برای بیان خطبه میایستد و علت این نشستن نیز برای این است که امامجمعه [پسازاینکه بهمردم سلام کرد؛ بنشیند تا] از سختی راه و بالا رفتن از منبر آرام بگیرد؛ همچنین ایستادن ایشان در حال اذان فایدهای ندارد؛ [ازاینرو بنشیند و پس اذان ایستاده و خطبه را شروع کند که این ایستادن وجوب دارد، نه استحباب. دلیل دیگری که صاحب جواهر میفرماید این است که] بهخاطر اقتدا بهپیامبر اسلام است، [زیرا ایشان اینچنین کاری انجام میداده است] که در خبر عبدالله بن میمون است که از امام باقر نقل میکند که ایشان فرمود: پیامبر هنگامیکه برای نماز جمعه خارج میشدند؛ روی منبر مینشستد تا اذان پایان یابد؛ سپس خطبهاش را شروع میکردند.
آنچه از عبارت صاحب جواهر میتوان برداشت کرد این است که ساخت منبر برای مسجد مستحب است تا وقتی منبر ساخته شد؛ خطبه خواندن، ایستادن روی آن و نشستن روی بالاترین پلهی منبر پیش از خطبه برای خطیب نیز مستحب باشد.
علامه حلی نیز تعبیر اینچنینی دارد؛ ایشان بحث را چند قطب میکند و در قطب چهارم که مربوط به سنتهای خطبه است، اموری را مطرح میکند و میفرماید:
«القطب الرابع (في سنن الخطبة) وهي أمور: الأول: الخطبة على المنبر، لأن النبي لما دخل المدينة خطب مستندا إلى جذع، فلما بني له المنبر صعد عليه، ولاشتماله على الإبلاغ للبعيد»[5] ؛ امر نخست این است که خطبه، بالای منبر باشد؛ [سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که این تریبونهای نماز جمعه که اکنون روی آن خطبه خوانده میشود یا پشتش میایستند؛ آیا حکم منبر را دارند؟ دراینباره باید گفت مگر درباره اینها بتوانیم القای خصوصیت کنیم و بگوییم اینها نیز منبر بشمار میآیند، اما علیالظاهر تریبونها منبر نیستند و خلاف سنت هستند؛ البته کار حرام و خلاف شرع نیست؛ شاید بتوانیم بگوییم مکروه هم نیست، بلکه پشت تریبون ایستادن و خطبه خواندن جایز است و مستحب نیست؛ البته خطیب در حال بیان خطبه باید ایستاده باشد و قیامش واجب است و ایستادن بر منبر نیز مستحب است که سنت پیامبر است، اما ایستادن روی زمین و پشت تریبون و مکانهای مرتفع جایز است و دیگر مستحب نیست؛ اما چرا نخستین امر در نماز جمعه خطبه بر روی منبر است؟] زیرا هنگامیکه پیامبر داخل مدینه شد با تکیه بر چوبی خطبه میخواند؛ پس وقتی منبر برای ایشان ساخته شد از او بالا رفتند تا ابلاغشان بهدور نیز برسد. دلیل این کار برای این است که وقتی خطیب پایین ایستاده باشد، صدایش ضعیفتر است، اما بالا که میرود صدایش بهجاهای دورتر نیز میرسد؛ مثلاً این کار در نماز جمعههای شلوغ سبب رسیدن صدا به فاصلههای دورتر نیز میشود.
شیخ حر عاملی نیز در «وسائل الشيعة» بابی را با عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَسْلِيمِ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ عِنْدَ صُعُودِ الْمِنْبَرِ وَجُلُوسِهِ حَتَّى يَفْرُغَ الْمُؤَذِّن»[6] ؛ باب استحباب سلام کردن امامجمعه بر مردم هنگام بالا رفتن از منبر و نشستن روی آن تا زمانیکه اذان گفته شود و سپس برای خطبه شروع کند. ایشان چند روایت را در این باب بیان کردهاند که جلوتر آنرا مطرح میکنیم.
الدرس السادس والاربعون: (شنبه 16/10/23 جمادي الثاني 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
منبر المسجد (مفهوم المنبر لغة واصطلاحاً)
ان مفردة (منبر) من المفردات التي وردت في مصالدر اللغة وذكرها أصحاب اللغة:
منها: ما قاله ابن منظور:
«والمِنْبَرُ: مَرْقاةُ الْخَاطِبِ، سُمِّيَ مِنْبَراً لِارْتِفَاعِهِ وعُلُوِّه. وَانْتَبَرَ الأَميرُ: ارْتَفَعَ فَوْقَ الْمِنْبَرِ»[7] .
ومنها ما قاله الطريحي:
«(نبر): نَبَرْتُ الشيء أَنْبِرُهُ نبرا: رفعته، ومنه سمي الْمِنْبَرُ لارتفاعه. وَفِي الْخَبَرِ "مِنْبَرِي عَلَى حَوْضِي". الأكثر على أن منبره بعينه يكون هناك، وقيل ملازمة منبره للأعمال الصالحة تورد صاحبها الحوض»[8] .
فظهر أن المنبر في اللغة عبارة عن الارتقاء والارتفاع؛ وسمي المنبر منبر لأجل ارتقاء الخطيب عليه لألقاء الخطبة في صلاة الجمعة.
وأما في الاصطلاح فلم يذكر له معني خاصا غير المعني المتعارف في العرف؛ يعني أن الشارع لم يات بحقيقة جديدة للمنبر بل اعتمد على المعني العرفي.
يعين لايخرج المعني الاصطلاحي عن دائرة المعنى اللغوي.
اتخاذ المنبر في المسجد
مما ينبغي الحديث حوله هو الحديث حول اتخاذ المنبر للمسجد، فعل يحوز أن يستحب؟
ذهب الامامية الى استحباب اتخاذ المنبر في المسجد خاصة لخصوص اقامة الجمعة وخطبة الجمعة عليه.
قال صاحب الجواهر:
«ويستحب ...وأن يجلس أمام الخطبة على المستراح وهو الدرجة من المنبر فوق التي يقوم عليها للخطبة، وذلك ليستريح من تعب المسير والصعود ولأنه لا فائدة لقيامه حال الأذان، وللتأسي، قال أبو جعفر في خبر عبد الله بن ميمون «كان رسول الله إذا خرج إلى الجمعة قعد على المنبر حتى يفرغ المؤذن» ولا ينافيه حسن حريز عن محمد بن مسلم «يخرج الامام بعد الأذان فيصعد المنبر فيخطب» هذا»[9] .
وقال العلامة الحلي:
«القطب الرابع (في سنن الخطبة) وهي أمور: الأول: الخطبة على المنبر، لأن النبي لما دخل المدينة خطب مستندا إلى جذع، فلما بني له المنبر صعد عليه، ولاشتماله على الإبلاغ للبعيد»[10] .