1402/10/11
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /منارة المسجد - الأذان في المنارة (الأدلة في المقام)
بحث درباره مناره مسجد و آخرین مقام این مسئله با عنوان «اذان در مناره» بود. ما در این مقام درباره این بحث میکردیم که آیا اذان در مناره مستحب است یا نه؟
اقوال را ذکر کردیم و گفتیم فقهای امامیه بر استحباب اذان در مکان مرتفع اتفاق دارند. مناره نیز مصداق یک مکان مرتفع است؛ البته برخی خود مناره را و برخی دیگر مکان مرتفع را ذکر کردند. فقهای عامه و خاصه بر این مسئله اتفاق دارند. ادله در این مقام جهات گوناگونی دارد.
در مقام بیان ادله به دو روایت استدلال کردیم که از یکی از آنها را اشکال کردیم و دیگری که صحیحهای از کافی بود را پذیرفتیم. عامه نیز این روایت را در منابع خود نقل کرده بودند.
دلیل سوم: رفیع الصوت بودن مؤذن
یکی دیگر از ادلهای که برخی از فقها بر استحباب اذان در مکان مرتفع مانند مناره با استلهام از روایات بیان کردهاند این است که مؤذن با ایستادن در مکان مرتفع صدایش رساتر و بلندتر به مؤمنین میرسد. اعلان (آگهی دادن) یکی از اهدافی است که برای اذان تشریع است؛ ازاینرو میگویند اگر درون مسجد اذان بگوید همان حاضرین در مسجد میشنوند، اما اگر روی پشتبام (سقف)، دیوار یا مناره مسجد برود؛ صدایش بلندتر و اذانش سودمندتر است [و افراد بیشتری آگاه میشوند].
شهید ثانی ازجمله افرادی است که این استدلال را ذکر کردند و اینچنین فرمودند: «وأن يكون (قائماً على) موضع (مرتفع) لأنّه أبلغ في رفع الصوت، فيكون النفع به أتمّ»[1] ؛ مستحب است مؤذن بر مکان مرتفعی بایستد، بهخاطر اینکه صدایش رساتر و بلندتر بهدیگران برسد، پس نفع مردم به این اذان کاملتر و مفیدتر خواهد بود.
همچنین مرحوم محقق سبزواری نیز دراینباره فرمودند:
«وأن يكون قائما على مرتفع أما القيام لكونه أبلغ لصوته ولما روى عن النبي صلى الله عليه وآله يا بلال قم فناد بالصلاة ... واما كون القيام على مرتفع فلكونه أبلغ في رفع الصوت فيكون به أتم واعم وقد مر في رواية ابن سنان ان النبي صلى الله عليه وآله كان يقول لبلال واعل فوق الجدار»[2] ؛ مستحب است که مؤذن بر مکان مرتفع بایستد و علت [را دو جزء مطرح میکند: ایستادن و مکان مرتفع]؛ این ایستادن بهخاطر [این است که سبب] رساتر و بلندتر بودن صداست و [مستحب است اذان ایستاده گفته شود]؛ همچنین بهخاطر آنچه از پیامبر نقل شده است که فرمودند: ای بلال برخیز و ندای بهنماز بده؛ یعنی بلند شو بایست تا صدایت بیشتر بهمردم برسد... اما بر مکان مرتفع و بلندی ایستادن بهخاطر این است که صوتش بلندتر میشود؛ پس نفعش بیشتر و عمومیتر میشود؛ [روی زمین اذان بگوید تعداد کمی آنرا میشنوند، اما اگر بر بلندی بایستد؛ تعداد بیشتری اذان را میشنوند]؛ در روایت عبدالله بن سنان گذشت که پیامبر به بلال میفرمود: بالای دیوار برو و صدایت را برای اذان بالا ببر.
پس دو مطلب در این دلیل ذکر شده است: یکی اینکه مؤذن بایستد و دیگری اینکه بالای بلندی همچون سقف مسجد یا مناره ایستاده باشد؛ بنابراین یکی از ادله این است که این ایستادن و بالای بلندی بودن سبب رساتر و بلندتر شدن صوت میشود تا صدای مؤذن بهجاهای بیشتر برسد. این دلیل سبب شده است که ما بهاستحباب اذان بر روی مکان مرتفع قائل شویم. مناره نیز مصداقی از این مکان مرتفع است.
پس افزون بر روایات که پیشتر آنرا خواندیم، سومین دلیل نیز با استلهام از روایات بیان شده است. پیامبر در روایت به بلال فرمودند: «يَا بِلاَلُ، قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاَةِ»[3] ؛ ای بلال بایست و بهنماز ندا بده یا فرمودند: «اعْلُ فَوْقَ الْجِدَارِ»؛ بالای دیوار برو و صدایت را بلند کن؛ از این دلیل چه استظهار میشود؟ باید روی این دلیل تأمل کرد تا فهمیده شود چه استفادهای میتوانیم از این دلیل بکنیم؛ آیا همینکه بگوییم چون صدا در مکان مرتفع (مناره) رساتر و بلندتر و نفعش کاملتر است، پس ایستادن در آنجا مستحب است؟ آنچه در مرحله نخست از این روایات ظاهر میشود همین است که آنها میخواهند بگویند شما تلاش کنید اذان را با صدای بلند بگویید تا بهافراد گوناگون برسد و نفع بیشتری پیدا کند.
اولاً: اینکه پیامبر در روایات فرمودند: «يَا بِلاَلُ قُمْ فَنَادِ بِالصَّلاَةِ» یا «اعْلُ فَوْقَ الْجِدَارِ وَ ارْفَعْ صَوْتَك»[4] ؛ ملاک در اینجا چیست؟ آیا ملاک بالای دیوار رفتن است؟ آیا ملاک در اینجا بالا رفتن به مکان مرتفع مانند مناره است یا ملاک بالا بردن صداست؟ آیا هدف اصلی در روایات بالا رفتن روی دیوار است یا میخواهد بگوید اگر بالای دیوار بروی صدایت بیشتر میرسد؟ پس مقصود اصلی نباید بالا رفتن از دیوار و ایستادن در مکان مرتفع باشد، بلکه مقصود اصلی، صدای رساست.
ثانیاً: علت بلند کردن صدا برای چیست؟ برای اینکه مردم بیشتری متوجه صدا شوند و ابلاغ بهتری صورت بگیرد. پس بازهم هدف نهایی این نیست. بلند کردن صدا نیز وسیلهای برای اینکه ابلاغ سودمندتر و عمومیتر و بیشتر مردم خبردار شوند. پس یکی از هدفهای اصلی اذان اعلان (آگاهی دادن) است؛ یعنی اعلان، یکی از اهداف تشریع اذان است. پس با این دو مرحله که جلو رفتیم روی سقف رفتن خصوصیت ندارد، بلکه مستحب است، زیرا صدا با بالا رفتن از سقف رساتر و بلندتر میشود. بلندتر کردن صدا خصوصیت ندارد، بلکه صدای بلند، ابلاغ رساتر پیدا میکند؛ پس هدف اساسی ابلاغ و اعلان به مؤمنین است.
پس حکمت نهفته شده در این مسئله (ایستادن مؤذن بر مکان مرتفع یا مناره و بلند کردن صدا) ابلاغ و اعلان هست. این اعلان در خود اذان نهفته است؛ یعنی اذان گفتن یا برای اعلان وقت است، یا برای اعلان اقامه و برپایی نماز جماعت و یا برای اعلان امر دیگر است. شکی نیست اگر مؤذن برای این اعلان در مکان مرتفع یا مناره بایستد؛ این حکمت پدیدار میشود.
مقتضای تحقیق
پس آنچه تحقیق با تأمل در نصوص و ادله اقتضا میکند این است که بهسبب این ادله ایستادن در مناره و مکان مرتفع برای مؤذن مستحب است؛ همچنین بلند کردن صدا نیز مستحب است، اما نکتهی هدف ابلاغ و اعلان است.
اگر اعلان و ابلاغ هدف است؛ آیا استحباب تنها به مکان مرتفع و مناره تعلق میگیرد؟ یا اگر در مکان مرتفع و غیر مناره بود و رفع الصوت نیز بود؛ آیا این استحباب را دارد؟ مثلاً امروزه مؤذن باوجود بلندگو نیازی به ایستادن هم ندارد، حتی میتواند نشسته نیز از طریق میکروفون صدایش در همهجا پخش شود؛ آیا اذان به این صورت آن استحباب را دارد؟ اگر گفتیم هدف اصلی ابلاغ و اعلان است اگر اینگونه اذان گفته شود؛ آیا به این مستحب عمل شده است؟
بله به این مستحب عمل شده است و مجزی نیز هست، چون ابلاغ، همان هدف اصلی حاصل شده است، حتی بااینکه سبب تحقق استحباب تغییر کرده است. ممکن است امروز بگوییم سبب تحقق استحباب از ایستادن مؤذن بر مکان مرتفع یا سقف مسجد به ایستادن پشت میکروفون در مسجد تغییر کرده است، اما هدف اساسی تحقق دارد.
پس با توجه به آنچه گفته شد ما استحباب ایستاده اذان گفتن مؤذن و رفتن به مکان مرتفع را منکر نمیشویم، اما اگر فرض کنیم مؤذن در مکان مرتفع نایستاد، بلکه داخل مسجد ایستاد و توسط میکروفون صدایش مفیدتر و عمومیتر به همه مؤمنین رسید؛ میگوییم به این استحباب در اینجا عمل شده است؛ پس مؤذن با اذان گفتن پشت میکروفون به این استحباب عمل میکند.
بیان این مطلب برای جلوگیری از برداشت نادرست است، چون به این نتیجه رسیدیم که در مناره، مکان مرتفع و ایستادن مؤذن خصوصیتی وجود ندارد که بگوییم در خارج از آن اگر نبود این مستحب تحقق ندارد، بلکه اینجا به این سبب تحقق پیدا میکند و آنجا بهسبب دیگری تحقق پیدا میکند، اما از باب اینکه در روایات وارد شده است و اتفاق و اجماع فقها در این مسئله را بههمراه دارد.
بیان اشکال
اما اگر کسی بگوید شما در برابر اجماع چه میکنید؟ چگونه با اجماع مخالفت میکنید؟
در پاسخ میگوییم: این اجماع اصلاً اعتباری ندارد، چون اجماع در جایی حجت است که ما دلیل لفظی (روایات) نداشته باشیم، حالآنکه ما در اینجا صحیحه کافی را نقل کردیم؛ پس اجماع با وجود روایت، اجماع مدرکی میشود. فقها بهخاطر این روایت اجماع کردند و اگر این روایت نبود فقها اجماع نمیکردند.
بنابراین این اجماع بهخودیخود دلیل نیست، اما از باب اینکه اتفاق علماست و همه فقها به این فتوا دادند ما از این فتوا گذر نمیکنیم و نمیگوییم اذان بر مکان مرتفع یا مناره و ایستادن مؤذن مستحب نیست، بلکه اضافه میکنیم که اگر مؤذن داخل مسجد ایستاد، اما صوتش با بلندگو به همه رسید و مفیدتر و عمومیتر واقع شد، آن هدف اصلی تحقق پیدا کرد و در این نیز قائل به إجزاء میشویم و میگوییم مجزی از آن عمل مستحب است. آنچه گفته شد مقتضای تحقیق بود که در اینجا بیان شد.
تأیید این إجزا همین است که پیامبر در روایتش فرمودند: «يَا بِلاَلُ، اعْلُ فَوْقَ الْجِدَارِ وَارْفَعْ صَوْتَك»؛ معلوم است که بالای دیوار رفتن تنها کفایت نمیکند، بلکه فرمودند بالای دیوار برو و صدایت را نیز بلند کن. پس هدف از بالا رفتن روی دیوار، رسیدن صدا بهمردم است؛ یعنی هدف اساسی مشیر است به اینکه روی دیوار صدا بهمردم میرسد و آنها ازاینجهت مورد اطلاع واقع میشوند. اینهمه آن چیزی بود که پیرامون مناره قابلبحث بود.
الدرس الرابع والاربعون: (دوشنبه 11/10/1402 - 18 جمادي الثاني 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
منارة المسجد - الأذان في المنارة (الأدلة في المقام)
ومن الأدلة التي استدل بها على استحباب الأذان في مكان مرتفع مثل المنارة ما ذكره بعض الفقهاء من كونه أنفع لايصال الصوت الى جميع المومنين.
قال الشهيد الثاني في روض الجنان في شرح ارشاد الأذهان وهو من الشروح المعروفة لشرح الأذهان للعلامة الحلي:
«وأن يكون (قائماً على) موضع (مرتفع) لأنّه أبلغ في رفع الصوت، فيكون النفع به أتمّ»[5] .
وقال المحقق السبزواري في ذخيرة المعاد وهو كذلك من الشروح المعروفة والمشهورة لشرح الاذهان للعلامة الحلي(شرح لقسم العبادات من الكتاب وليس شرحا لجميع أبواب الكتاب):
«وأن يكون قائما على مرتفع أما القيام لكونه أبلغ لصوته ولما روى عن النبي صلى الله عليه وآله يا بلال قم فناد بالصلاة ...
واما كون القيام على مرتفع فلكونه أبلغ في رفع الصوت فيكون به أتم واعم وقد مر في رواية ابن سنان ان النبي صلى الله عليه وآله كان يقول لبلال واعل فوق الجدار»[6] .
نعم ان الذي يظهر من الدليل انما هو رفع الصوت وايصاله الى الجميع؛ وليس الصعود الى المنارة.
وما ورد في حديث ابن سنان فكذلك هو الأمر باعلاء بلال فوق الجدار ورفع الصوت وايصاله الى الجميع. كما صرح به في الحديث المتقدم ذكره.
«يَا بِلاَلُ، اعْلُ فَوْقَ الْجِدَارِ وارْفَعْ صَوْتَكَ بِالْأَذَانِ ...»[7] .
لأن صعود الموذن على مكان مرتفع مثل المنارة يكون أبلغ في ابلاغ المقصود من شرعية الأذان.
ومن الواضح أن الحكمة في شرعية الأذان انما هو الاعلان للوقت أو لأقامة صلاة الجماعة أو لأمر آخر. ولاشك في أن هذه الحكمة موجودة في قيام الموذن في مكان مرتفع وفي رفع صوته.
مقتضي التحقيق:
كما تأملنا في النصوص في الأدلة التي أقيمت لاستحباب قيام الموذن فوق مكان مرتفع كسقف المسجد أو منارة المسجد أو مكان مرتفع آخر؛ وظهر لنا أن الهدف الأساس في ذلك انما هو ابلاغ الصوت وايصال صوت الموذن للمومنين؛ ولا خصوصية للقيام في للمنارة ولا لمكان مرتفع آخر!
بل المكان المرتفع انما هو سبب ايصال الصوت وورفع الصوت كذلك سبب لايصال صوت الأذان للمومنين وهذا هو الهدف الأساس.
ففي الحقيقة أن الذي أراده الشارع هو الاعلان للمومنين ولذلك قد شرع الاذان في الاسلام؛ وأما القيام وكونه في مكان مرتفع مثل المنارة وغيرها، جميع ذلك أسباب الاعلام والابلاغ وليسوا أهداف!
فكما قلنا سابقا ضمن البحث أن لا خصوصية للمنارة في الأذان، نقول الأن أنه لا خصوصية لمكان مرتفع ولا خصوصية لقيام الموذن فيه. بل المهم الذي له خصوصية خاصة انما هو الاعلان والابلاغ وأما غيره فمن الأسباب والوسائل للابلاغ والاعلان!
نعم في فرض عدم امكان الابلاغ والاعلان بغير قيام الموذن في مكان مرتفع مثل المنارة لاشك في استحبابه؛ ولكنه في فرض امكان الابلاغ والاعلان بسبب أجهزة مكبرات الصوت التي تكبر صوت الموذن وتبلغه عبر المكبرات الى المومنين قريبا أو بعيدا حتي في فرض كون الموذن في داخل المسجد أو في غرفة المسجد أو في صحن المسجد أو بحوار امام الجماعة وداخل الصفوف.
يعني أن الأجهزة صارت اسبابا لبلاغ صوت الموذن الى المومنين!
سوال: ففي هذا الفرض هل يتحقق الاستجباب وهل يجزي أو لا؟
لو قلنا بوجوى خصوصية القيام وخصوصية مكان مرتفع وخصوصية المنارة فلابد من القول بعدم الاجزاء هنا ولابد من القول بضرورة قيام الموذن في مكان مرتفع؛ وأما لوقلنا بعدم الخصوصية في هذه الأمور بل اعتبرناها أسباب ووسائل من دون خصوصية كما هو الحق فنقول بالاجزاء!
بناء على ذلك أن التحقيق يقتضي أن استحباب الاذان فوق مكان مرتفع مثل المنارة ثابت بالأدلة التي ذكرناها واستدللنا بها ولكنه من الواضح أنه لا خصوصية لخصوص المنارة ولا لمكان مرتفع منارة كان ام غير منارة من الجدار والسقف وغيرهما.
بل يمكن القول بالاجزاء حتي بسبب مكبرات الصوت.
ويويد ما قلناه هذه العبارة في قول رسول الله: «يَا بِلَالُ اعْلُ فَوْقَ الْجِدَارِ وارْفَعْ صَوْتَكَ بِالْأَذَانِ ...»[8] .
يعني أكد على أمرين: اعلاء على الجدار ورفع الصوت.
ومن الواضح لا خصوصية لكل واجد منهما؛ يعين لايريد رسول الله أن يرتفع بلال فوق الجدار كي يشاهده الناس؛ ولايريد أن يعلن بأن هذا صوت بلال ويامرهم باستماع صوته؛ يعني لا خصوية للصوت ولا مكان مرتفع، بل الهدف في قول رسول الله انما هو الايصال والابلاغ والاعلان وهذا يحصل بسبب مكبرالت الصوت كما نحن نشاهده في مساجدنا اليوم.