استاد سيدابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1402/10/09

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /منارة المسجد - تعلیة المنارة (الأذان في المنارة)

 

بحث درباره مناره مسجد بود. در چندین مقام ازجمله: مفهوم‌شناسی مناره، تاریخچه مناره، مشروعیت مناره و تعلیه مناره پیرامون آن گفت‌وگو کردیم.

مقام پنجم: اذان در مناره

پنجمین مقامی که در بحث مناره پیرامون آن بحث خواهیم کرد؛ اذان گفتن در مناره مسجد است. در بحث مشروعیت مناره به این نتیجه رسیدیم که ایجاد مناره اگر نگوییم مستحب است، کراهت نیز ندارد. فقها نیز جز روایت سکونی[1] درباره سیره امیرالمؤمنین و دستور به تخریب مناره برای قول به‌کراهت دلیلی ارائه نکرده بودند. درباره روایت نیز به این نتیجه رسیدیم که مناره در روایت به‌معنای مأذنه و مناره مسجد نیست.[2]

همچنین در ذیل عنوان التفات نظر به‌روایات به این نتیجه رسیدیم که مناره در روایات بیشتر در غیر مأذنه به‌معنای محل چراغ و روشنایی استعمال شده است؛ ازاین‌رو روایت سکونی را نیز همین‌طور معنا کردیم؛ البته گفتیم ارتفاعش به‌عرف واگذار شده است و اگر مأذنه بیشتر از حد متعارف بلند ساخته شود ممکن است در آنجا قائل به‌کراهت شوند.

پس اکنون‌که مناره مکروه نیست؛ آیا اذان گفتن در مناره مستحب است یا نه؟ آیا مؤذن می‌تواند بالای آن اذان بگوید؟

اگرچه اصل بحث مربوط به «کتاب الصلاة» و بحث اذان و اقامه است، اما در اینجا نیز امکان طرح دارد.

فقها در آنجا در شرایط مؤذن بحث کرده‌اند، اما به‌جهت اینکه اینجا نیز عنوان ما مقید به مناره و اذان در مناره است، شایسته است در مهندسی مسجد درباره حکم اذان در مناره بحثی را مطرح کنیم.

اگر نگوییم همه فقهای امامیه، اما بیشتر آن‌ها قائل به‌استحباب اذان در مناره هستند. البته برخی‌ها لفظ «مناره» را آورده‌اند، اما برخی نیز این کار را نکرده‌اند و درباره استحباب ایستادن در مکان مرتفع و اذان گفتن در آنجا سخن گفته‌اند.

ازجمله شرایط مؤذن این است که در مکان مرتفعی بایستد و اذان بگوید.[3] برخی‌ها دراین‌باره قائل به‌اجماع شده و گفته‌اند که اجماع فقهای امامیه بر این است که به‌عنوان مکان مرتفع و مصداقی از مصادیق مکان مرتفع، اذان در مناره مستحب است.

مرحوم صاحب جواهر ازجمله فقهایی است که متعرض این مسئله شده و اجماع را نیز نقل کرده است. عبارت ایشان طولانی است و شامل استدلال و ادله نیز هست، اما ما تنها بخشی از آن‌را می‌خوانیم و مابقی را در جای خود بحث خواهیم کرد.

مرحوم صاحب جواهر حرف خودش را بیان می‌کند، سپس اجماع را نیز از تذکره و نهایه علامه نقل می‌کند که آنجا ادعای اجماع شده است.

عبارت صاحب جواهر این است:

«وعلى كل حال ينبغي أن يكون قائما على مرتفع حال الأذان كما صرح به غير واحد، بل في التذكرة وعن النهاية الإجماع عليه»[4] ؛ درهرصورت شایسته (مستحب) است که مؤذن در حال اذان بر روی مکان مرتفعی ایستاده باشد؛ [مناره نیز به‌عنوان یک مصداقی از آن مکان مرتفع است] تعداد زیادی نیز این را تصریح کردند؛ [یعنی مشهور است]، بلکه بالاتر از این در تذکره و از نهایه علامه، اجماع نیز بر این مطلب نقل شده است. نقل اجماع شده که میان فقها ایستادن مؤذن در مکان مرتفع یا مناره برای اذان گفتن مستحب است.

صاحب جواهر جلوتر، کلام شهید اول را حکایت می‌کند که در دروس فرموده است: «يستحب الارتفاع ولو على منارة وإن كره علوها...»[5] ؛ ارتفاع در حال اذان مستحب است، حتی بر مناره هم باشد، اگرچه بلند ساختن مناره کراهت دارد، لکن ایستادن روی مناره و اذان گفتن به‌عنوان مکان مرتفع مستحب است؛ البته درصورتی‌که بیش‌ازاندازه علو نداشته باشد.

در روایات نیز واردشده است که مناره، هم‌اندازه سقف مسجد یا دیوار مسجد باشد که در بحث تعلية المسجد آن‌ها را بیان کردیم.

این عبارت صاحب جواهر حکایت از این می‌کند که مسئله استحباب اذان در مناره یا مشهور است و یا اجماعی است که از تذکره و نهایه علامه نقل شده است.

همچنین مرحوم محقق نراقی می‌فرماید:

«والمراد به هنا الذي يتّخذ للأذان في بلدة أو محلّة أو مسجد أو جماعة في غير مسجد، ليعتدّ بأذانه المسلمون ويكتفون به ... على موضع مرتفع بلا خلاف حتى من المبسوط، بل عن التذكرة ونهاية الفاضل الإجماع عليه، وهو الحجة فيه، مضافا إلى الرواية: «كان يقول إذا دخل الوقت: يا بلال اعل فوق الجدار وارفع صوتك بالأذان»[6] ؛ مقصود از مؤذن در اینجا کسی است که در شهر، محله، مسجد یا نماز جماعتی در غیر مسجد برای اذان گفتن انتخاب شده باشد [و این‌چنین نیست که هرکسی خواست اذان بگوید، بلکه باید کسی باشد که مردم او را بشناسند و به صدای او عادت داشته باشند و بدانند هنگام اذان گفتنش وقت نماز داخل شده است]، زیرا مسلمانان به اذان او عادت کرده و به‌همان بسنده کنند؛ یعنی مردم هنگامی‌که او اذان می‌گوید برای حضور در نماز جماعت بیایند؛ مثلاً دور او جمع شوند.

در ادامه مرحوم نراقی شرایط مؤذن را بیان کرده و می‌فرماید: مؤذن برای اذان گفتن بر بلندی بایستد، [در این شرط] اختلافی در فقه امامیه نیست، حتی در «المبسوط» شیخ طوسی نیز مخالفت نشده است؛ [البته همین‌طور که می‌دانید ادعای عدم خلاف با اجماع متفاوت است؛ عدم خلاف یعنی کسی مخالفت نکرده است، اما امکان دارد برخی به‌هیچ‌وجه متعرض این مسئله نشده باشند و مخالفت نکردند، اما اگر اجماع باشد که بالاتر از عدم خلاف است؛ یعنی متعرض شده و موافقت با این مسئله کرده است. جلوتر به‌مخالفت نقل‌شده از شیخ طوسی اشاره خواهیم کرد]، اما مرحوم نراقی اشاره می‌کند که بالاتر از عدم خلاف در تذکره و نهایه‌ی فاضل (علامه) ادعای اجماع شده است؛ و می‌فرماید اجماع نیز حجت است که به آن روایت نبوی را نیز اضافه کنید که پیش‌تر آن‌را خواندیم[7] که پیامبر به بلال فرمودند بالای این دیوار بایست و اذان بگو.

آنچه از عبارت صاحب جواهر و مرحوم نراقی ظاهر می‌شود این است که مسئله استحباب اذان در مناره که مصداق همان مکان مرتفع باشد اجماعی است، دست‌کم اختلافی در آن نیست، مرحوم نراقی فرمودند حتی شیخ طوسی در مبسوط نیز مخالفی ندارد، زیرا در لسان برخی‌ها شیخ طوسی تنها مخالف این مسئله است، بر اساس نقلی که شده است و برخی نیز تصریح کرد‌ه‌اند در استحباب اذان در مناره توسط مؤذن مخالفی جز شیخ طوسی نیست و این مخالفت را به‌ایشان نسبت داده‌اند، زیرا شیخ طوسی در «المبسوط» در دو صفحه متفاوت دو عبارت دارد که یکی از آن‌ها مبهم است درباره این است که شیخ طوسی می‌خواهد بفرماید اذان گفتن بالای مناره یا روی زمین استحبابی ندارد و مکان در آن دخالتی ندارد، اما هنگامی‌که آن‌را کنار عبارت دوم بگذاریم مطلب دیگری نقل می‌شود و معلوم می‌شود که ایشان نیز مخالف نیست، بلکه در زمره همین اتفاق و اجماع است که همه آن‌را قبول دارند.

به‌تعبیر من این دو عبارت شیخ طوسی همدیگر را تکمیل می‌کنند، اما آنچه سبب بیان این اختلاف از سوی برخی‌ها شده است این عبارت شیخ در مبسوط است که فرمودند:

«ولا فرق بين أن يكون الأذان في المنارة أو على الأرض، والمنارة لا يجوز أن تعلى على حائط المسجد»[8] ؛ هیچ تفاوتی میان اذان در مناره و روی زمین نیست و مناره نیز جایز نیست از دیوار مسجد بالاتر باشد.

شیخ طوسی میان اذان گفتن روی مناره یا زمین تفاوتی قائل نشدند. این عبارت شیخ در این ظهور دارد که ایشان با مشهور و بیشتر فقها همراه نیست. شیخ می‌خواهد بفرماید بالای مناره رفتن مستحب نیست و اذان گفتن مستحب است و سفارش شده است، اکنون چه روی زمین و چه بالای مناره باشد.

استناد شیخ نیز به‌روایت امام کاظم است که این‌چنین نقل شده است:

«عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْأَذَانِ فِي الْمَنَارَةِ أَ سُنَّةٌ هُوَ فَقَالَ: إِنَّمَا كَانَ يُؤَذَّنُ لِلنَّبِيِّ فِي الْأَرْضِ وَلَمْ تَكُنْ يَوْمَئِذٍ مَنَارَةٌ»[9] ؛ علي بن جعفر گفت: از امام کاظم درباره اذان گفتن در مناره سؤال کردم که آیا سنت است؟ فرمود: همانا برای رسول‌الله بر روی زمین اذان گفته می‌شد و در آن روزگار مناره نبود!

این عبارت شیخ این توهم را پیش آورده است، اما در عبارت دومش این‌گونه می‌فرماید: «ويستحب أن يكون المؤذن على موضع مرتفع»[10] ؛ مستحب است که مؤذن بر مکان مرتفعی بایستد و اذان بگوید. شیخ طوسی به‌خلاف عبارت قبل خود در اینجا فرمودند مؤذن مستحب است بالای مکان مرتفع بایستد و مناره نیز مصداقی از یک مکان مرتفع است.

علی‌الظاهر وقتی فقیه نگاه به‌عبارت نخست شیخ می‌کند آن‌را مخالف مشهور می‌بیند، اما با نگاه به‌عبارت دومش ایشان را هم‌نظر با مشهور می‌بیند. این توهم برآمده از دو عبارت شیخ طوسی چگونه قابل‌حل است؟ چرا ایشان این دو عبارت را این‌گونه مطرح کردند؟ پس از تأمل در این دو عبارت، برای حل قضیه چند احتمال در اینجا به‌دست می‌آید:

احتمال نخست:

اینکه شیخ طوسی فرمودند: هیچ تفاوتی میان اذان در مناره و روی زمین نیست؛ مراد شیخ از «زمین» چیست؟ آیا مقصود همین زمینی است که ما بر روی آن راه می‌رویم یا زمین در برابر مناره است؟ یعنی آیا مقصود مناره است یا مکان مرتفعی غیر از مناره مقصود است؟ اگر مقصود از زمین همین زمینی است که ما روی آن می‌ایستیم، پیامبر نیز در زمان خود روی زمین اذان نگفتند، بلکه به بلال فرمودند بالای دیوار بایست و اذان بگو. شیخ طوسی و فقهای دیگر نیز به روایت امام کاظم استناد کرده‌اند که پیش‌تر آن‌را خواندیم[11] که از امام کاظم پرسیدند: آیا اذان گفتن در مناره سنت پیامبر است؟ ایشان فرمودند: در زمان پیامبر روی زمین اذان می‌گفتند و مناره نبوده است.

پس آیا مقصود امام از اینکه فرمودند روی زمین اذان می‌گفتند، همین زمینی است که روی آن راه می‌رویم؟ یا مقصود بالای دیوار است؟ زیرا پیامبر به بلال فرمود بالای دیوار اذان بگو. دیوار درواقع همان سقف مسجد بود و او نیز بالای سقف مسجد به‌عنوان مکان مرتفع می‌رفته و اذان می‌گفته است.

ازجمله مستحبات اذان نیز این است که مؤذن با صدای بلند اذان بگوید[12] ، به‌گونه‌ای که صدایش به‌دیگران برسد؛ ازاین‌رو بالای بلندی بایستد و اذان بگوید. پس این زمینی که انسان روی آن راه می‌رود مقصود شیخ طوسی از «زمین» نیست که در مقابل مناره باشد، بلکه اگر مناره نیز نبود، روی صندلی، دیوار یا هر جای مرتفع دیگری اذان گفته شود و لازم نیست حتماً مناره‌ای ساخته شود. آنچه استحباب دارد این است که در مکان بلندی اذان گفته شود؛ مثلاً زمینی باشد که تپه‌ای یا مکان بلندی داشته باشد که بتوان روی آن اذان گفت این مستحب است.

پس احتمال نخست در مقصود شیخ طوسی همان است که در روایت امام کاظم آمده است؛ یعنی می‌توانیم بگوییم عبارت نخست شیخ طوسی از روایت امام کاظم برداشت شده است، پس ایشان مخالف نیست، بلکه می‌خواهد بفرماید برای اذان، مکان مرتفع باشد و تفاوتی نمی‌کند این مکان مرتفع مناره باشد یا غیر مناره باشد.

احتمال دوم:

اینکه مقصود شیخ طوسی این نیست که تفاوتی میان مناره و غیر مناره نیست و در مناره اذان گفتن مستحب نیست، بلکه می‌خواست بفرماید هر دو (اذان در مناره و غیر مناره) مستحب است. در بحث إجزا اگر شما بخواهید به یک مستحبی عمل کنید؛ مثلاً می‌خواهید اذان بگویید، در اینجا می‌فرمایند شما این عمل مستحبی را بالای مناره یا جای دیگری بگویید؛ با انجام این کار مجزی هستید و ثواب استحباب را برده‌اید.

این جهت مدنظر است که این را نیز برخی از فقها همچون صاحب ریاض تصریح کرده و فرمودند: «ويستحب قيامه (على) موضع (مرتفع) بلا خلاف إلا من المبسوط. فقال: لا فرق بين أن يكون الأذان. في المنارة أو على الأرض. والظاهر أن مراده: المساواة في الأجزاء أو الاستحباب. وإلا فإنه قال: ويستحب أن يكون المؤذن على موضع مرتفع. وكيف كان، فهو على تقدير المخالفة شاذ، بل على خلافه في التذكرة ونهاية الإحكام الاجماع. وهو الحجة»[13] ؛ ایستادن مؤذن بر مکان مرتفع، مستحب و بدون اختلاف است، مگر در مبسوط که شیخ مخالفت کرده است؛ [یعنی این نظر با توجه به‌عبارت نخست شیخ طوسی در مبسوط است که] فرمود: هیچ تفاوتی میان اذان در مناره و روی زمین نیست؛ و ظاهر عبارت شیخ طوسی تساوی در إجزا و استحباب است؛ [یعنی شیخ می‌خواهد بفرماید در استحباب و إجزا این دو (مناره و غیر مناره) باهم برابرند. بیشتر مرتفع بودن مقصود است که در عبارت بعدی‌اش آمده است]، وگرنه اگر این را نگوییم که شیخ طوسی این قصد را داشته است؛ چگونه در عبارت دومش می‌فرماید: مستحب است که مؤذن بر مکان مرتفعی بایستد و اذان بگوید؟!

درهرصورت یا باید بگوییم شیخ طوسی موافق همه فقهاست و مسئله اجماعی است، همان‌طورکه ما (استاد) این نظر را پذیرفته‌ایم و کلام شیخ طوسی را توجیه کردیم یا اینکه اگر آن‌را نپذیریم می‌توانیم بگوییم مسئله مشهور است و فقط یک قول نادر و شاذ در مقابلش وجود دارد که قول شیخ طوسی است. صاحب ریاض می‌فرماید: درهرصورت فرض اینکه بگوییم شیخ طوسی مخالف است از نوادر و خلاف قاعده است، بلکه [در برابر این قول شاذ] در نهایه و تذکره ادعای اجماع شده است و این اجماع حجت است. پس مسئله اجماعی است، دست‌کم مشهور است. قول شاذی از شیخ هست، اما خود این اجماع قابل استدلال است؛ البته اگر دلیل روایی نباشد که در جلسه بعد به آن اشاره خواهیم کرد.

 

الدرس الثاني والاربعون: (شنبه 09/10/1402 - 16 جمادي الثاني 1445)

الباب الثالث: هندسة المسجد

منارة المسجد - تعلیة المنارة (الأذان في المنارة)

مما قيل في منارة المسجد هو الحديث حول حكم الأذان في المنارة، لأنه كما قلنا في معني المنارة ومصاديقها أنه تبنى للأذان في المسجد، يعين قيل بان ألمنارة انما تبني للأذان فلابد من الحديث حول حكم الاذان فيها.

نعم ان هذا العنوان من البحث انما هو مرتبط بكتاب الصلاة وأحكام الأذان والاقامة؛ ولايرتبط بهندسة المسجد، لكن بما أن العنوان هنا فيما نحن فيه انا هو مقيد بالأذان في المنارة؛ وكلامنا كذلك في المنارة، فيليق بالذكر الحديث حول الاذان في المنارة.

ذكر فقهاء الامامية أنه يستحب الأذان في المنارة كما صرح به صاحب الجواهر في كتابه نقلا عن العلامة في التذكرة والنهاية.

قال: «وعلى كل حال ينبغي أن يكون قائما على مرتفع حال الأذان كما صرح به غير واحد، بل في التذكرة وعن النهاية الإجماع عليه»[14] .

... وفي المحكي عن الدروس: «يستحب الارتفاع ولو على منارة وإن كره علوها...»[15] .

وقال المحقق النراقي في المستند في فصل شرائط الموذن:

«الفصل الثاني في المؤذّن:

والمراد به هنا الذي يتّخذ للأذان في بلدة أو محلّة أو مسجد أو جماعة في غير مسجد، ليعتدّ بأذانه المسلمون ويكتفون به

... على موضع مرتفع بلا خلاف حتى من المبسوط، بل عن التذكرة ونهاية الفاضل الإجماع عليه، وهو الحجة فيه، مضافا إلى الرواية: «كان يقول إذا دخل الوقت: يا بلال اعل فوق الجدار وارفع صوتك بالأذان»[16] .

اقول: ان الذي يظهر من الفقهاء أن المسألة وهي استحباب الأذان في مكان مرتفع ومصداقه المنارة، اجماعية واتفاقية ولا يوجد فيه مخالف الا ما نقل عن احدي عبارتي الشيخ الطوسي في المبسوط حيث أن احدى عبارته توهم أن يقول بعدم الفرق في استحباب الاذان على المنارة أو على الأرض.

يعني توهم البعض أن الشيخ يريد القول بأن الأذان في مكان مرتفع ليس مستحبا بل لا فرق بين كون الأذان في المنارة بعوان مكان مرتفع أو على الأرض.

ولكن المتأمل في كلامه شيخ الطائفة يظهر له أن للشيخ عبارتان متكاملتان، لأنه قال في موضع من المبسوط بأنه:

«ولا فرق بين أن يكون الأذان في المنارة أو على الأرض، والمنارة لا يجوز أن تعلى على حائط المسجد»[17] .

وقال في موضع آخر: «ويستحب أن يكون المؤذن على موضع مرتفع»[18] .

الظاهر الابتدايي من بيان الشيخ أن يقول بعدم الفرق بين كون الاذان في المنارة بعنوان مكان مرتفع أن على الأرض ولكن بعد الوقوف على عبارته الثانية يظهر بأن مراد الشيخ من الأرض ما يقابل المنارة وليس مقصوده ما يقابل المكان المرتفع.

كما يويده ما ورد في الحديث عن الامام الكاظم في نقل سيرة النبي في الأذان.

روي الشيخ الطوسي في تهذيب الأحكام: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ عَلي بْنِ أَسْباطٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْأَذَانِ فِي الْمَنَارَةِ أَ سُنَّةٌ هُوَ فَقَالَ: «إِنَّمَا كَانَ يُؤَذَّنُ لِلنَّبِيِّ فِي الْأَرْضِ وَلَمْ تَكُنْ يَوْمَئِذٍ مَنَارَةٌ»[19] .

فما في عبارة الشيخ متخذ مما كان في عبارة الامام الكاظم ومقصوده ما يقابل المنارة وليس مقصوده الأرض من دون ارتفاع.

أو المراد من عبارة الشيخ المساواة في الاستحباب والاجزاء كما صرح به صاحب الرياض:

«ويستحب قيامه (على) موضع (مرتفع) بلا خلاف إلا من المبسوط.

فقال: لا فرق بين أن يكون الأذان. في المنارة أو على الأرض. والظاهر أن مراده: المساواة في الأجزاء أو الاستحباب. وإلا فإنه قال: ويستحب أن يكون المؤذن على موضع مرتفع. وكيف كان، فهو على تقدير المخالفة شاذ، بل على خلافه في التذكرة ونهاية الإحكام الاجماع. وهو الحجة»[20] .


[1] - عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ أَنَّ عَلِيّاً مَرَّ عَلَى مَنَارَةٍ طَوِيلَةٍ فَأَمَرَ بِهَدْمِهَا ثُمَّ قَالَ.: «لَا تُرْفَعُ الْمَنَارَةُ إِلَّا مَعَ سَطْحِ الْمَسْجِدِ»؛ (تهذیب الأحکام، ج3، ص256، ح30)
[2] - ر.ک: جلسه 41 فقه‌المسجد، سال 1402-1403.
[3] - ر.ک: معتصم الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌2، ص381؛ .ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد‌، ج2، ص255؛ المعتبر فی شرح المختصر، ج2، ص128
[4] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج9، ص62.
[5] الدروس الشرعية في فقه الإمامية‌، الشهيد الأول، ج1، ص163.
[6] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج4، ص511.
[7] - ر.ک: جلسه 32 فقه المسجد، سال 1402-1403.
[8] المبسوط في فقه الإمامية، الشيخ الطوسي، ج1، ص96.
[9] مسائل علي بن جعفر ومستدركاتها، العریضي، علي بن جعفر، ج1، ص233.
[10] المبسوط في فقه الإمامية، الشيخ الطوسي، ج1، ص98.
[11] - ر.ک: تهذیب الاحکام، ج2، ص284، ح36.
[12] - ر.ک: معتصم الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌ 2، ص381.
[13] رياض المسائل، الطباطبائي، السيد علي، ج3، ص302.
[14] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج9، ص62.
[15] الدروس الشرعية في فقه الإمامية‌، الشهيد الأول، ج1، ص163.
[16] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج4، ص511.
[17] المبسوط في فقه الإمامية، الشيخ الطوسي، ج1، ص96.
[18] المبسوط في فقه الإمامية، الشيخ الطوسي، ج1، ص98.
[19] مسائل علي بن جعفر ومستدركاتها، العریضي، علي بن جعفر، ج1، ص233.
[20] رياض المسائل، الطباطبائي، السيد علي، ج3، ص302.