استاد سيدابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1402/09/05

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه‌المسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/بیان مطالبی به مناسبت شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها /نکاتی پرامون خطبه فدکیه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

 

خطبه فدکیه یکی از محتواهایی است که از ناحیه حضرت زهرا صادر شده است، اما بسیار مظلوم و غریب واقع‌شده و کمتر به آن پرداخته می‌شود، یا بیشتر با نگاه خاص و در همان موضوع فدک، غصب و بازپس‌گیری‌اش بوده است؛ البته این کار بدی نیست، اگرچه باید مراعات مصلحت جامعه را نمود، اما موضوع خطبه فدکیه، همه‌اش درباره‌ی فدک نیست، بلکه بیانگر مجموعه‌ای از معارف اسلامی از عقیده تا عمل است و دربردارنده توحید، نبوت، امامت، قیامت و فلسفه عقاید و احکام می‌باشد و از محتوای بلندی برخوردار است؛ پس شایسته است که درباره‌ی خطبه فدکیه بیشتر با نگاه جامعه‌سازی و اصلاح جامعه با تصحیح روند اشتباه ایجادشده پس از پیامبر توجه نمود.

سند خطبه فدکیه

خطبه فدکیه از جهت سند در اوج اعتبار است؛ همچنین از جهت محتوا نیز در اوج عظمت محتوایی است. این خطبه از جهت سند توسط 92 راوی با 25 طریق مختلف نقل شده است که برخی از آن‌ها معصومین یا فرزندان ایشان همچون حضرت زینب هستند؛ راویان این خطبه در 11 طبقه جای دارند. در اصطلاح رجال و درایه هر طبقه از راویان از طبق قبلش نقل می‌کند؛ مثلاً راوی طبقه چهارم نمی‌تواند از راوی طبقه اول نقل کند، زیرا فاصله زمانی آن‌ها بسیار است، اما راویان خطبه در 11 طبقه حضور دارند؛ ازاین‌رو از جهت سند در نهایت اعتبار است؛ همچنین این خطبه در منابع فراوانی به‌صورت کامل و خلاصه نقل شده است؛ ازجمله:

     «بلاغات النساء»[1] ؛ تألیف ابن طیفور (م 280 ق).

     «مختصر بصائر الدرجات»؛ تألیف حسن بن سلیمان حلّی (زنده در 802 ق).[2]

     «السقيفة وفدک»[3] ؛ تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری (م 323 ق) از محدثان اهل سنت و تقریباً هم‌عصر شیخ کلینی (م 329 ق).

     «کشف الغُمّة في معرفة الأئمة»[4] ؛ تألیف علی بن عیسی إربلی (م 692 ق).

     «مروج الذهب ومعادن الجوهر»[5] ؛ تألیف علی بن حسین مسعودی (م 346 ق) معاصر شیخ صدوق.

     «الشافي في الإمامة»[6] ؛ تألیف سید مرتضی (م 436 ق) که سندش به عایشه همسر پیامبر می‌رسد.

     «من لا يحضره الفقيه»[7] و «علل الشرائع»[8] ؛ تألیف شیخ صدوق (م 381 ق) که فرازهایی از خطبه را نقل کرده است.

     «الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف‌»[9] ؛ تألیف سید بن طاووس (م 664 ق).

     «الإحتجاج على أهل اللجاج‌»[10] ؛ تألیف احمد بن علی طبرسی (م 588 ق) که خطبه را به صورت مرسل نقل کرده است.

پس هیچ شک و تردیدی در اعتبار سند خطبه فدکیه نمی‌ماند و تقریباً از مسلمات است که از طریق خاصه و عامه نقل شده است.

این خطبه از طریق اهل سنت نیز نقل شده است؛ به‌گونه‌ای که ابن‌ابی‌الحدید در شرح نامه امیرالمؤمنین به «عثمان بن حنيف الأنصاري» به سندهای خطبه فدکیه اشاره می‌کند و می‌گوید من همه آن‌ها را از منابع اهل سنت نقل کردم[11] ؛ و این نشان‌دهنده متن و محتوای اصیل خطبه فدکیه است که برای انسان نسبت به صدورش اطمینان حاصل می‌شود. محتوای خطبه دربردارنده مجموعه‌ای از معارف اسلامی با محتوای اصیل و مضامین بلند است که بخش‌های فراوانی را در خود جای داده است.

حضرت زهرا در بخشی از خطبه به تأثیر اعتقادات در جامعه اشاره می‌کند و به چرایی قرار دادن ایمان و وجوب نماز و روزه می‌پردازد و می‌فرماید:

«فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَالصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَالزَّكَاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ، وَنَمَاءً فِي الرِّزْقِ، وَالصِّيَامَ تَثْبِيتاً لِلْإِخْلَاصِ، وَالْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ»[12] ؛

سپس می‌فرماید:

«وَالْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ وَطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَإِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة»[13] ؛ خدا، عدالت را برای ارتباط و پیوند قلب‌ها در جامعه قرار داد [و به‌عدالت و پیاده‌سازی آن سفارش کرد تا دل‌ها به‌هم پیوند بخورد] و پیروی و طاعت ما اهل‌بیت را باعث نظم و نظام ملت قرار داد و امامت و پیشوایی ما را وسیله‌ای برای پیشگیری از تفرقه در جامعه قرار داد.

در آن سخنرانی حماسی، حضرت زهرا به‌دنبال بازپس‌گیری حق است؛ البته نه حق شخصی، بلکه حقی که برای دفاع از امامت و ولایت است، اگرچه عنوانش فدک است. ایشان با یک سیاق، سه جمله را در کنار هم بیان فرمودند که در باب اعتقادات است و نیاز به‌تأمل دارد.

     وَالْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ:

عدالت خوب است، چون دل‌ها را به‌هم پیوند می‌دهد، اما چرا عدالت این ویژگی را دارد؟ و چگونه این پیوند را ایجاد می‌کند؟

     وَطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ:

اطاعت و پیروی از اهل‌بیت نظم‌دهنده ملت است. این ملت چیست؟ و طاعت اهل‌بیت چگونه نظم‌دهنده یک ملت است؟

     وَإِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة:

امامت در اینجا چه امامتی است؟ چگونه امامت از تفرقه پیشگیری می‌کند؟

حضرت زهرا برای مسئله فدک به‌مسجد رفت، اما همه اهتمامش را برای بازپس‌گیری فدک صرف نکرد، بلکه از این ظرفیت برای یک کار بزرگی استفاده کرد. این‌ جملات دربردارنده نکاتی است که می‌توان روی آن تأمل کرد تا ارتباط آن‌ها را باهم فهمید و اینکه چرا این سه جمله در کلام حضرت زهرا کنار هم قرار گرفتند؟

     وَالْعَدْلَ تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ:

عدالت پیونددهنده دل‌هاست. هر جامعه‌ای نیازمند یک نظام ارزشی است؛ البته ارزش‌ها مختلف‌اند، اما کامل‌ترین نوع تشخیص ارزش‌ها از ناحیه اسلام است. جامعه‌ای که بر مبنای عقل، عرف و سیاست‌های حزبی اداره می‌شود، آن‌ها نیز برای خود ارزش‌هایی دارند، حتی اگر آن‌ ارزش‌ها ساختگی باشند و واقعی نباشند؛ درهرحال شکی نیست که هر جامعه‌ای نیازمند مجموعه‌ای از ارزش‌هاست.

این نظام ارزشی در نگاه حضرت زهرا هنگامی ایجاد می‌شود که با عدالت گره خورده باشد. اگر در حزب، جامعه عقلانی و اسلامی بخواهد نظام ارزشی حکم‌فرما باشد باید بتواند میان اعضا پیوند قلبی ایجاد کند. حضرت زهرا در خطبه فدکیه می‌فرماید اگر بخواهیم نظام ارزشی درستی را در جامعه پیاده‌سازی کنیم باید آن نظام بر پایه عدالت باشد، زیرا عدالت است که دل‌های جامعه و افراد آن‌را به‌هم پیوند می‌دهد.

اما این‌که چرا این عدالت، جامعه را به‌هم پیوند می‌دهد؟ زیرا عدالت یک مفهوم عقلی است و هر آنکه عقل داشته باشد خوب بودن عدالت را می‌فهمد. حُسن عدل از مستقلات عقلیه است؛ یعنی جامعه با عقل خود حُسن عدل و قبح ظلم را درک می‌کند؛ پس هنگامی‌که انسان دریافت که طرف مقابلش نسبت به او با عدالت رفتار می‌کند حتماً پیوند و ارتباط قلبی میان آن‌ها ایجاد می‌شود و با خود می‌گوید او بدی ما را نمی‌خواهد. مثلاً شما اگر همسایه‌ای داشته باشید که در همسایگی، عدالت را رعایت کند، شما او را دوست می‌دارید و از او نیز نمی‌پرسید که عقیده شما چیست؟ به چه می‌اندیشید؟ گرایش سیاسی‌ات چیست؟ کجا هستید و کجا نیستید؟ همین‌که حق همسایگی را با عدالت رعایت می‌کند، شما به‌خوبی او حکم می‌کنید. عدالت در جامعه این جمله را ایجاد می‌کند و شکی نیست اگر جامعه‌ای بخواهد ماندگار شود باید دل‌های مردمش به‌هم پیوند بخورد تا موجب تقرب اندیشه‌ها و جسم‌ها باهم شود. امروزه در جامعه به این مطلب نیازمندیم. ما یک تجربه‌ای در یک بخش داریم و در یک بخش نداریم.

قرآن در اوصاف پیامبر و اصحاب ایشان می‌فرماید: أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[14] ؛ ما أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ را بسیار تجربه کردیم، به‌ویژه در ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، افغانستان، یمن، بحرین و جای‌جای محور مقاومت این موضوع را پیگیری کردند، اما رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ نیاز به تجربه جدید دارد.

نکته‌ای که در عبارت «تَنْسِيقاً لِلْقُلُوبِ» در خطبه حضرت زهرا هست این است که باید به‌سراغ چیزی برویم که دل‌ها را به‌هم پیوند بدهد. اخوت اسلامی و دینی یکی از همین زمینه‌هاست که از ابتکارات اسلام است و اگر قرآن درباره نوح، لوط، هود و مانند آن‌ها می‌فرماید: أَخَاهُمْ هُودًا[15] ؛ یا أَخُوهُمْ نُوحٌ[16] ؛ این‌ها گزارش قرآن است، وگرنه همنوعی، هم‌گرایی و دوستی بوده است، اما پایه اخوت دینی در اسلام است؛ بنابراین از این اخوت نیز در همه‌جا استفاده می‌کند. اخوت سبب تقویت عاطفه می‌شود و عاطفه نَسبی، اوج اخوت و عاطفه است؛

ازاین‌رو خداوند هنگامی‌که می‌خواهد غیبت را حرام کند از اخوت بهره می‌برد و می‌فرماید: أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ[17] ؛ آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! یعنی این اخوت سبب تنسیق و سبب ارتباط دل‌ها می‌شود که حضرت زهرا به این نکته توجه داده است. پس بخش نخست سخن حضرت زهرا به‌دنبال نظام ارزشی است که آن نیز باید عدالت محور باشد، اما این نظام ارزشی نیازمند مجری و اجراست؛ یعنی ما نیاز به یک قانون، یک سیاست‌نامه و یک سبک زندگی داریم که باید باشد، اما اگر بهترین قانون را داشته

‌باشیم و در جامعه اجرا نشود یا به‌خوبی اجرا نشود، هیچ تأثیری ندارد؛ بنابراین اثر کمال و تمام یک قانون و اجرا و پیاده شدن نظام ارزشی به این است که مجری و پیاده ساز آن، یک فرد صالح و شایسته باشد.

     وَطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ

حضرت زهرا در بخش دوم فرمودند: اطاعت از ما اهل‌بیت، نظام ملت است. ملت در فارسی معادل «أُمَّة» در عربی است؛ یعنی یک گروه و عده‌ای در کنار یکدیگر بر مبنای یک وجه مشترک؛ مانند ایرانی بودن یا یک دین مشترک؛ مانند اسلام گرد هم آمدند، اما در عربی ملت به‌معنای امت و گروه مردم نیست که برخی در ترجمه این بخش از خطبه فدکیه، اشتباه کرده و نوشتند: طاعت ما اهل‌بیت نظام دهنده مردم است! درحالی‌که این ترجمه اشتباه است. ملت به‌معنای آیین و شریعت است. در جمله «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّه‌» به «أُمَّةِ رَسُولِ اللَّه‌» اشاره نشده است، بلکه مقصود، شریعت و دین رسول خدا است؛ ازاین‌رو مجموعه آیین اسلام و مجموعه مسلمانان را ملت اسلام می‌گویند.[18]

حضرت زهرا می‌فرماید: پیروی از ما اهل‌بیت موجب نظم، شکل‌دهی و استقرار همه معارف و احکام الهی می‌شود؛ یعنی هر آنچه در اسلام به‌عنوان عقیده و احکام (مستحب، واجب و ...) هست، همه این‌ها یک مجموعه است و ‌این مجموعه هنگامی اثرگذار است که همه با هم پیوند خورده باشند؛ یعنی همه در جای خودش اجرا شوند.

بنابراین دو گونه می‌توان به اسلام نگاه کرد:

1. به‌عنوان اجزاء متفرقه؛

2. به‌عنوان اجزاء به‌هم‌پیوسته.

پس هنگامی اسلام جامعیت دارد که اجزاء آن به‌هم‌پیوسته باشد و همچون جدول هرکدام خانه خودش را پر کند، در غیر این صورت نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ[19] ؛ می‌شود؛ یعنی برخی را ایمان داریم و برخی را ایمان نداریم.

حضرت زهرا می‌فرماید: اگر از ما اهل‌بیت پیروی شود، همه‌ی دین، آیین و شریعت در اسلام پیاده می‌شود و نظم پیدا می‌کند و به‌تعبیری ما اهل‌بیت همچون نخ تسبیحی هستیم که معارف اسلامی و احکام اسلامی را به‌هم پیوند می‌دهیم.

در قرآن نیز ملت به‌معنای آیین آورده شده است و خداوند می‌فرماید: قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا[20] ؛ مقصود در اینجا شریعت ابراهیم است[21] ؛ یعنی پیامبر می‌فرماید من در برابر آیین یهود و نصارا از شریعت و روش جدم ابراهیم بهره برده و پیروی می‌کنم.

پس این مجموعه، به‌هم پیوند خورده و پیاده‌سازی می‌شود؛ یعنی حضرت زهرا نیز می‌خواهند بفرمایند: اهل‌بیت باید حاکم و مرجع علمی، قضایی، سیاسی و اداره جامعه باشند و باید در همه‌ی بخش‌ها نیز از ایشان پیروی شود. اینجا اسلام بخشی نگری به آن تعلق پیدا نمی‌کند و جامعه اسلامی بخشی نگر نخواهد بود؛ البته ممکن است در یک زمانی دین حاکم باشد، اما همه دین حاکم نباشد؛ یعنی اگر ما سراغ غیر اهل‌بیت رفتیم و آن‌ها حاکم شدند، حتی اگر دین نیز حاکم شود، باز همه‌ی دین بر جامعه حکم‌فرما نمی‌شود و تنها آنچه به‌نفع حاکم و نیت اوست اجرا می‌شود؛ مثلاً همه‌ی دین در دوره خلفای پس از پیامبر همچون اموی‌ها و عباسی‌ها اجرا نمی‌شد، بلکه تنها قسمت‌هایی از دین جاری بود که به‌حکومت آن‌ها ضرر وارد نکند.

شاید فلسفه تأکید بر ولایت‌فقیه در دوره غیبت و مراجعه به فقها، عالمان دین و مرجعیت تقلید همین نکته باشد که در دوره غیبت نیز باید با امام معصوم پیوند باشد تا بتوان همه‌ی دین در جامعه حاکم شود؛ بنابراین اگر نظم دینی می‌خواهیم باید به‌سراغ پیروی از اهل‌بیت برویم و بدون فرمان‌بری از ایشان نظم دینی امکان‌پذیر نیست و پراکندگی دینی رخ خواهد داد.

در پراکندگی دینی نیز هرگز اجزای آن به‌صورت جداگانه نمی‌تواند هدایت‌گر باشد؛ مثلاً بگوییم فقط جهادش را قبول داریم یا تنها نمازش را قبول داریم، این‌گونه نیست و دین در این حالت نمی‌تواند هدایت‌گر باشد، زیرا کامل نیست؛ پس همه‌ی ارکان دین و جهات گوناگونش باید در کنار هم باشد؛ آنگاه نظم در شریعت، احکام و معارف دینی و همه قوانین اسلام جاری می‌شود؛ به‌تعبیری اگر علی حاکم باشد؛ همه‌ی اسلام حاکم می‌شود، اما اگر معاویه حاکم باشد؛ همه‌ی دین اجرا نمی‌شود، بلکه تنها آنچه او می‌پسندد اجرا می‌شود.

     وَإِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة

حضرت زهرا در سومین جمله می‌فرماید: امامت و پیشوایی ما را وسیله‌ای برای پیشگیری از تفرقه در جامعه قرار داده است. امامت غیر از طاعت اهل‌بیت است. امامت به‌معنای اداره جامعه بر مبنای تصمیم امام است؛ یعنی امام سیاست‌گذاری کند و جامعه را اداره کند.

حضرت زهرا، صدیقه و معصومه است و سخن عادی بر زبان ایشان جاری نمی‌شود که دچار نقص باشد، پس حتماً در این جمله نکته‌ها‌ی حکیمانه‌ای است که بدان می‌پردازیم:

امامت دوازده‌گانه

ایشان نفرمود «إِمَامَةُ إِمامٍ» یا «إِمَامَةُ كُلِّ إِمَامٍ»، بلکه فرمود: «إِمَامَتَنَا»؛ امامت همه‌ی ما ائمه معصومین؛ پس امامت در اینجا امامت کامل و امامت دوازده امام است، نه امامت یک امام. آنچه سبب پیشگیری از تفرقه در جامعه می‌شود امامت دوازده امام است، نه برخی از ایشان؛ ازاین‌رو پذیرش امامت برخی از آن‌ها سبب تفرقه و موجب پیدایش فرقه‌هایی همچون زیدیه، ناووسیه، اسماعیلیه، فطحیه و ... شده است.[22]

حضرت زهرا فرمودند: امامت ما پیشگیری از تفرقه است و درمان نیست؛ یعنی پیش از شکل‌گیری تفرقه باید سراغ امامت رفت. پس در اینجا امامت فردی از افراد مطرح نیست؛ ازاین‌رو در اینجا تعبیر به «إِمَامَتَنَا» کرده است.

امامت و عوامل تفرقه

چرا امامت، ایمنی و پیشگیری از فرقه است؟ نقش‌آفرینی امامت در اینجا چگونه است که سبب پیشگیری از تفرقه می‌شود؟

تفرقه محصول دو عامل است:

    1. عوامل درونی؛ مانند: زیاده‌خواهی‌های جامعه؛ برتری‌طلبی‌های نابجا؛ هوا و هوس‌های فردی و گروهی در جامعه.

    2. عوامل بیرونی؛ مانند: تلاش‌های مسموم و توطئه‌های دشمنان بیرونی.

با امامت اهل‌بیت هرگز در درون، اجازه زیاده‌خواهی به‌کسی داده نمی‌شود؛ همچنین در بیرون نیز اجازه عرض‌اندام به‌دشمن داده نخواهد شد. این امامت در حکومت پنج‌ساله امیرالمؤمنین جلوه‌گری کرد. ایشان در درون با زیاده‌خواهی‌های افرادی همچون خوارج مقابله کرد و در بیرون نیز در برابر زیاده‌خواهی‌های دشمن مانند معاویه ایستاد. با امامت اهل‌بیت عامل تفرقه در درون و بیرون از بین می‌رود.

دراین‌باره مؤید‌های فراوانی می‌توان یافت؛ به‌عنوان‌نمونه در روایتی از امام باقر درباره عید غدیر و نقل سخن شیطان این‌گونه آمده است:

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: «لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ بِيَدِ عَلِيٍّ - يَوْمَ الْغَدِيرِ صَرَخَ إِبْلِيسُ فِي جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا أَتَاهُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ مَا ذَا دَهَاكَ فَمَا سَمِعْنَا لَكَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِكَ هَذِهِ فَقَالَ لَهُمْ فَعَلَ هَذَا النَّبِيُّ فِعْلًا إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اللَّهُ أَبَداً فَقَالُوا يَا سَيِّدَهُمْ أَنْتَ كُنْتَ لآِدَمَ فَلَمَّا قَالَ الْمُنَافِقُونَ إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى وَ قَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ أَ مَا تَرَى عَيْنَيْهِ تَدُورَانِ فِي رَأْسِهِ كَأَنَّهُ مَجْنُونٌ يَعْنُونَ رَسُولَ اللَّهِ صَرَخَ إِبْلِيسُ صَرْخَةً بِطَرَبٍ فَجَمَعَ أَوْلِيَاءَهُ

فَقَالَ: أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّي كُنْتُ لآِدَمَ مِنْ قَبْلُ؟

قَالُوا: نَعَمْ.

قَالَ: آدَمُ نَقَضَ الْعَهْدَ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِالرَّبِّ وَ هَؤُلَاءِ نَقَضُوا الْعَهْدَ وَ كَفَرُوا بِالرَّسُولِ- فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقَامَ النَّاسُ غَيْرَ عَلِيٍّ لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ الْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي الْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: اطْرَبُوا لَا يُطَاعُ اللَّهُ حَتَّى يَقُومَ الْإِمَامُ وَ تَلَا أَبُو جَعْفَرٍ- وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ[23] ؛

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: كَانَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ الظَّنُّ مِنْ إِبْلِيسَ حِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ إِنَّهُ يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فَظَنَّ بِهِمْ إِبْلِيسُ ظَنّاً فَصَدَّقُوا ظَنَّهُ»[24] ؛

جابر از امام باقر روايت كند كه چون پيامبر دست على را در روز غدير خم در دست گرفت، شيطان در ميان سپاهيانش نعره برآورد و هیچ‌یک از آن‌ها چه در خشكى و چه دريا به‌جای نماند، مگر آنكه در پى نعره او به‌سویش دويدند و گفتند: اى آقا و مولا! چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعره‌اى دهشتناك‌تر از اين نعره نشنيده بوديم.

او به آن‌ها گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به‌راستی اين كار تحقّق يابد هرگز کسی خدا را نافرمانى نكند.

آن‌ها در پاسخ گفتند: سرورا! تو آدم را فريب دادى و چون منافقان گفتند: اين مرد [پيامبر‌] از سر هواى نفس سخن مى‌گويد و يكى به‌دیگری گفت: مگر نمى‌بينى كه چشمانش چگونه در كاسه سرش مى‌چرخد؟ گويا ديوانه شده- مقصودشان پيامبر بود- در اين هنگام شيطان فريادى از سر شادى زد و دوستانش دوباره گرد او حلقه زدند.

او به آن‌ها گفت: آيا مى‌دانيد من پیش‌تر با آدم ابوالبشر چه كرده‌ام؟

گفتند: آرى،

گفت: آدم، پيمان خود را شكست، اما به‌خدا كفر نورزيد، ولى اينان هم‌پیمانشان را نقض كردند و هم به‌پیامبر كفر ورزيدند.

پس هنگامی‌که پيامبر از اين جهان رخت بربست و مردم به‌جای على ديگرى را به‌خلافت نشاندند شيطان تاج شاهى بر سر نهاد و منبرى نهاد و روى بالش‌ نشست و پيادگان و سوارگان خود را گردآورد و بديشان گفت: شادى كنيد كه تا روز ظهور امام، خداوند فرمان برده نشود.

امام باقر اين آيه را تلاوت فرمود: (آری) به‌یقین، ابلیس گمان خود را درباره آن‌ها محقّق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان!.

امام باقر فرمود: تأويل اين آيه هنگامى بود كه پيامبر رحلت فرمود و گمان ابليس همان هنگامى بود كه درباره پيامبر گفتند: او از سر هواى نفس سخن مى‌گويد و شيطان در اين هنگام گمانى درباره ايشان برد و آن‌ها گمان شيطان را تصديق كردند و تحقّق بخشيدند.

امام باقر در این روایت سخن شیطان را نقل می‌کنند. شیطان نیز فهمیده بود امامت، پیشگیری از تفرقه میان امت اسلام است.

امامت در همه‌جا از تفرقه پیشگیری می‌کند و جامعه را هدایت می‌کند، چه به‌صورت مستقیم در عصر معصوم و چه در عصر غیبت و باواسطه. در طول تاریخ انقلاب و امروزه نیز بیش از امامین انقلاب کسی را سراغ نداریم که مایه وحدت جامعه شده باشد.

وظیفه جامعه، مقاومت در برابر انحرافات و دشمنی‌ها

تشخیص وظیفه مقاومت در برابر انحراف‌ها، دشمنی‌ها و اینکه چه زمانی باید آن‌را تشخیص داد با امام است. وظیفه امام است به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم بگوید چه هنگام تکلیف داریم و چه هنگام باید بایستیم.

امامت مرکزیت فکر و اندیشه در جامعه

چرا امامت عامل پیشگیری از تفرقه است؟ چون هر جامعه‌ای به یک قطب فکری و اندیشه‌ای نیاز دارد؛ البته قطب به‌معنای قطب در صوفیه نیست، بلکه مقصود وجود یک مرکزیت اندیشه و فکر در آن جامعه است که بتواند فکر صحیح را در آنجا جاری کند.

در برخی از مناسبت‌ها و رویدادها مقام معظم رهبری با بیان یک نکته اساسی این فکر را در جامعه القا می‌کند؛ همچون سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی ایرانی، اقتصاد مقاومتی و دیگر مسائلی که ایشان بیان کردند. این‌ها نیازمند یک قطب فکری و اندیشه‌ای است که اندیشه درست را به‌جامعه القا کند.

این قطبِ اندیشه‌ی صحیح، جز با سلسله امامت و رهبری الهی حاصل نمی‌شود و باید سلسله امامت باشد و در هر عصری نیز این سلسله به‌هم پیوند‌ خورده باشد؛ ازاین‌رو در روایتی امام صادق فرمود:

«حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي، وَحَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي، وَحَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، وَحَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ، وَحَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ حَدِيثُ اللَّهِ عَزَّ وَجَل‌»[25] ؛ حديث من حديث پدرم است و حديث پدرم حديث جدم و حديث جدم حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول خدا و حديث رسول خدا گفتار خداي عزوجل است. پس همه در یک مسیر هستند و چنین قطب فکری، اندیشه‌ای و فرهنگی از تفرقه پیشگیری می‌کند، چون از ایجاد راه‌ها و افکار پراکنده و القای افکار دیگران به‌جامعه جلوگیری می‌کند. مقام معظم رهبری نیز سلسله امامت و اهل‌بیت را به‌انسان 250 ساله تعبیر کرده‌اند که به‌معنای پیوند میان امامت در هر عصری است.

امام در جامعه خط قرمز تشخیص فکر صحیح از ناصحیح

در جامعه باید جایی برای عرضه عقاید و افعال انسان باشد تا درستی یا نادرستی آن‌را بداند و آنجا امامت است؛ همان‌گونه که خداوند درباره پیامبر فرمود: لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[26] ؛ به‌پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند؛ بنابراین عرضه عقاید و افکار بر امام یک مسئله قدیمی است و در زمان ائمه معصومین نیز بوده است.[27]

پیشگیری از تفرقه و ایجاد وحدت، یک سرمایه اجتماعی

امامت از تفرقه پیشگیری می‌کند، زیرا جامعه نیاز به سرمایه اجتماعی دارد و یکی از جهات سرمایه اجتماعی، وحدت جامعه است که جامعه باید یکپارچه باشد و دچار چندقطبی نباشد. هنگامی‌که جامعه نیازمند این مطلب است، حضرت زهرا می‌فرماید: ایجاد این وحدت و سرمایه اجتماعی باید با محوریت امام جامعه باشد تا همه را گرد خود جمع کند.

امامت، غلبه حق بر باطل

اگر امامت از تفرقه پیشگیری می‌کند به‌این‌علت است که جای خوب و بد عوض نشود، زیرا اگر جامعه از امامت معصوم روی‌گردانی کند؛ جای کوچک و بزرگ عوض می‌شود و کارهای بزرگ به انسان‌های کوچک سپرده می‌شود و کارهای کوچک به انسان‌های بزرگ سپرده می‌شود؛ درنتیجه امیرالمؤمنین خانه‌نشین می‌شود و تنها گاهی از او مشورت گرفته می‌شود و آن کسی‌که حقیر است و نمی‌فهمد، عهده‌دار کارهای بزرگ جامعه می‌شود.

میرزا حبیب‌الله خویی در شرح نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«وقد قيل لحكيم: ما بال انقراض دولة آل ساسان؟ قال: لأنهم استعملوا أصاغر العمال على أعاظم الأعمال فلم يخرجوا من عهدتها، واستعملوا أعاظم العمال على أصاغر الأعمال فلم يعتنوا عليها، فعاد وفاقهم إلى الشتات ونظامهم إلى البتات»[28] ؛ به‌انسان حکیمی گفته شد ماجرای انقراض دولت ساسانیان چیست؟ حکیم گفت: به‌خاطر اینکه انسان‌های کوچک را متولی کارهای بزرگ کردند که نتوانستند از عهده این کار برآیند و انسان‌های بزرگ را عهده‌دار کارهای کوچک کردند و آن‌ها به او اعتنا نکردند؛ اتحادشان به تفرقه انجامید و نظمشان از هم گسست؛ ازاین‌رو شکست خوردند.

جامعه‌ای که امام در رأس آن نباشد و محوریتش با امام نباشد به سرنوشت دولت ساسانیان دچار خواهد شد؛ ازاین‌رو پیامبر در روایتی می‌فرماید: «مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي اَلْفَقْرَ وَلَكِنْ أَخَافُ عَلَيْهِمْ سُوءَ اَلتَّدْبِيرِ»[29] ؛ بر امت خويش، نه از فقر، بلكه از برنامه‌ريزى نادرست بيم دارم.

نکته پایانی

حضرت زهرا این جملات را با فاصله اندکی پس از رحلت پیامبر و در جریان فتنه سقیفه بیان فرمودند که آن‌ها در حال برنامه‌ریزی‌ شدید برای انحراف جامعه از مسیر امامت و نبوت بودند تا جامعه را از محوریت امامت جدا کنند.

حضرت زهرا برای بازپس‌گیری فدک به‌میدان آمده است، اما امامت را مطرح می‌کند تا بتواند جامعه را دوباره بر پایه امامت برگرداند؛ بنابراین این نکته مهمی است که ایشان از فدک نیز برای مسئله امامت استفاده کردند.


[1] بلاغات النساء، ابن طيفور، ج1، ص20.
[2] - این اثر گزیده‌ای از كتاب «بصائر الدرجات» اثر سعد بن عبدالله اشعرى قمى (م حدود 301 ق) است‌.
[3] السقيفة وفدك، الجوهري البصري البغدادي، أبو بكر، ج1، ص139.
[4] كشف الغمة في معرفة الأئمة، المحدث الإربلي، ج1، ص457.
[5] - مروج الذهب و معادن الجوهر (ط- مؤسسة دار الهجرة)، ج2، ص304؛ مروج الذهب ومعادن الجوهر (ط- المکتبة العصریة)، ج2، ص239.
[6] - الشافي في الإمامة، ج4، ص345.
[7] - من لا یحضره الفقیه، ج3، ص567، ح4940.
[8] - علل الشرائع، ج1، ص248، ح2.
[9] - الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ج1، ص363، ح367.
[10] - الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص92.
[11] - ر.ک: شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص210.
[12] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص99.
[13] الإحتجاج، الطبرسي، أبو منصور، ج1، ص99.
[14] سوره فتح، آيه 29.
[15] سوره اعراف، آيه 65.
[16] سوره شعراء، آيه 106.
[17] سوره حجرات، آيه 12.
[18] - ر.ک: پرتوی از قرآن، ج1، ص278.
[19] سوره نساء، آيه 150.
[20] سوره انعام، آيه 161.
[21] - ر.ک: التبيان فى تفسير غريب القرآن، ص163؛ التبيان فى تفسير القرآن، ج4، ص334.
[22] - برای مطالعه بیشتر درباره فرقه‌های شیعه، ر.ک: فرق الشيعة؛ اثر حسن بن موسى نوبختى.
[23] سوره سبا، آيه 20.
[24] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج8، ص345.
[25] الإرشاد، الشيخ المفيد، ج2، ص187.
[26] سوره نساء، آيه 65.
[27] - ر.ک: امالی (صدوق)، ص338، ح24؛ امالی (مفید)، ص32، ح6.
[28] - منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج11، ص144.
[29] عوالي اللئالي، ابن أبي جمهور، ج4، ص39.