1402/08/23
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /محراب المسجد (علامية المحراب للقبلة)
بحث در باب نظام مهندسی مسجد بهمحراب رسید. مباحث فراوانی را در باب محراب مسجد بیان کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که هیچ دلیلی بر کراهت محراب بما هو محراب نیست، مگر اینکه محراب بهطور مستقیم یا از سمت راست و چپ مانع ارتباط امام با مأمومین شود یا شبیه به مذبح یهود شود یا مصداق و نوع خاصی از محراب گردد که جباران و ستمگران برای در امان ماندن خود از ترور میساختند تا بهوسیله آن میان خود و مردم فاصله بیندازند. اگر محراب، سقف و دیوار نداشته باشد و مانع بهشمار نیاید، میتواند علامت قبله باشد و کراهت نیز نداشته باشد.
ازجمله مباحثی که در مسئلهی محراب باید مطرح بشود علامت بودن محراب برای قبله است. آیا محراب برای قبله، علامت است یا نه؟ آیا محراب مسجد بهجهت قبله دلالت میکند یا نه؟ دراینباره باید گفتگو کنیم. پس در اینجا باید از دو مقام بحث شود:
مقام نخست: علامت بودن محراب معصوم بر جهت قبله
بحث در این است که آیا محراب امام و پیامبر بر جهت قبله دلالت میکند؟ آیا محراب معصوم، نشانه قبله است یا نه؟
مقام دوم: علامت بودن محراب مسلمین بر جهت قبله
بحث در این است مسجدی که معصوم در آن نماز نخوانده و محراب مسلمانان بوده است؛ آیا بر جهت قبله دلالت میکند که دیگر نیاز بهبررسی نباشد یا نه؟ یعنی اگر کسی وارد شهری شد و مسجدی را دید که روی دیوارش قبله مستقیم گذاشتند آیا میتواند بگوید همین جهت قبله است و رو به آن نماز بخواند یا نه؟ یا اینکه باید اجتهاد کند؟ یعنی پس از شناخت بر محراب مسجد و مسلمانان آیا فحص از جهت قبله لازم است یا نه؟
توضیح مقام نخست (علامت بودن محراب معصوم بر جهت قبله)
در مقام نخست از دو جهت باید بحث شود: بحث صغروی و کبروی.
بحث کبروی اینچنین است: کبرای کلی ما در این قضیه این است که محراب معصوم بر جهت قبله دلالت میکند یا بهتعبیری، علامیت محراب معصوم بر جهت قبله.
هیچ شک و تردیدی در کبرای کلی نیست که محراب معصوم بر جهت قبله دلالت میکند، زیرا محرابی که با مدیریت و نظارت خود معصوم ساخته شده است یا خود ایشان در آنجا نماز خوانده است؛ شکی نیست که بر جهت قبله دلالت میکند. دلالت آن نیز روشن است، زیرا انسان پسازاینکه احراز کرد معصوم در آنجا نماز خوانده است؛ البته به این قسمت ورود پیدا نمیکنیم که آیا بهسمت کعبه نماز بخوانیم کفایت از قبله میکند یا باید بهسمت خود ساختمان کعبه باشد؟ زیرا میان فقها این اختلاف هست که در «کتاب الصلوة» در باب تعیین قبله از آن بحث میشود.
پس ما در اینجا کاری به این اختلاف نداریم، بلکه همینکه محراب معصوم باشد و ایشان در آن نماز خوانده باشند برای ما یقین وجدانی میآورد که این محراب، جهت قبله است و نیاز بهبررسی ندارد، اما یک شرط دارد و آن شرط این است که بدانیم معصوم محراب را به راست و چپ قرار نداده است؛ [یعنی انحراف از قبله نداشته است] و فقط رو بهکعبه نماز خوانده است؛ بنابراین اگر انحراف برای ما حاصل نشود و ما علم پیدا کنیم که معصوم بهسوی کعبه نماز خوانده است؛ دیگر نیازی بهاجتهاد نیست. این کبرای کلی است. پس در علامت بودن محراب معصوم هیچ بحثی نیست و هیچ فقیهی نیز اشکال نکرده است؛ و این همان چیزی است که امامیه بهسوی آن رفته و فقهای ما آنرا ذکر کردند.
بحث صغروی، در مقام نخست این است که آیا این محراب، محراب معصوم هست یا نه؟ بحث صغروی در احراز است که آیا معصوم در محراب این مسجد نماز خوانده است؟ آیا ایشان محراب را ساختهاند یا با مدیریت و نظارت ایشان ساخته شده است؟ پس اگر دانستیم که این محراب، محراب پیامبر است؛ مانند مسجدالنبی که پیامبر در آن نماز خوانده است؛ پس هیچ بحث و شکی نیست که محراب پیامبر بر جهت قبله دلالت میکند.
یک نکته باید به این مطلب افزود که ما باید بدانیم این محراب، محراب پیامبر بوده و پس از ایشان نیز دستخوش تغییر نشده است، زیرا اگر تغییری ایجاد شده باشد؛ دیگر برای ما حجیت ندارد و نمیتواند برای ما علامت قبله باشد. فقها متعرض این نکته شدند که عبارت برخی از آنها را میخوانیم:
سید یزدی:
سید یزدی در شمارش علامتهای قبله میفرماید: «ومنها محراب صلى فيه معصوم فإن علم أنه صلى فيه من غير تيامن ولا تياسر كان مفيدا للعلم وإلا فيفيد الظن»[1] ؛ ازجمله علامتهای قبله، محرابی است که معصوم در آن نماز خوانده باشد. پس اگر علم پیدا شد که معصوم در آنجا بدون هیچ انحرافی به راست و چپ نماز خوانده است [و فهمیدیم جهت قبله همین است؛ برای ما] مفید علم است، وگرنه مفید ظن خواهد شد؛ یعنی اگر فقط دانستیم معصوم در آنجا نماز خوانده است، اما از انحراف ایشان از جهت قبله به چپ و راست علم پیدا نکردیم؛ دستکم برای ما مفید ظن خواهد بود که معصوم در این محراب آمده و مقابلش نماز خوانده است.
شهید ثانی:
شهید ثانی در مقدمات کتاب «المقاصد العلية في شرح الرسالة الألفية» در مقدمه ششم بهبحث قبله میپردازد و دو امر را در قبله معتبر میداند و میفرماید:
«(الأوّل: توجّه المصلّي إليها إن علمها) بالمشاهدة أو بمحراب معصوم. (وإلّا) أي و إن لم يعلمها (عوّل على أماراتها) الموضوعة لمعرفة جهتها المذكورة في كتب الفقه وغيرها.
وفي هذه العبارة إجمال، وخلاصة المسألة: أنّ المصلّي متى أمكنه العلم بعين الكعبة، كأهل مكة ومن بها، تعيّن عليه مسامتة عينها وإن توقّف ذلك على الصعود إلى سطح ونحوه، بل إلى بعض أبي قبيس لمن كان بالأبطح.
وإن لم يقدر على مسامتة عينها، فإن قدر على التعويل على محراب صلّى فيه معصوم، كمسجد النبيّ صلّى اللّه عليه وآله ومسجد الكوفة والبصرة تعيّن اتباعه، ولم يجز له الاجتهاد فيه على وجه يخالفه مطلقا»[2] .
شهید میفرماید: امر اول، روبهقبله نمازخواندن نمازگزار است اگر با دیدن [انجام شد؛ مثلاً نزدیک مکه بود یا در مسجدالحرام بود و بهسمت آن نماز خواند] یا [اگر از مکه دور بود، اما] بهوسیله محراب معصوم جهت قبله را بفهمد؛ [مثلاً در مسجدالنبی و محرابی که پیامبر در آنجا نماز خوانده است توجه به قبله میکند، اما] اگر اینگونه نباشد؛ یعنی علم به قبله پیدا نکند؛ پس به نشانهایی که در کتب فقهی و غیره برای شناخت قبله وضع شده است میتواند تکیه کند؛ [بهعنواننمونه از طریق جهت ستارهها میتوان بهجهت قبله پی ببرد].
شهید در ادامه میفرماید: و در این عبارت اجمال است و خلاصه مسئله این است که هرگاه نمازگزار بتواند مانند اهل مکه و ساکنینش بهخود کعبه علم پیدا کند باید خانه کعبه را علامتگذاری کند، حتی اگر لازمه دیدن کعبه بالا رفتن از پشتبام باشد [باید این کار را انجام دهد] و از آنجا خط مستقیم [فرضی] بکشد، بلکه بالاتر برای کسیکه ساکن «ابطح»[3] هست باید برای دیدن کعبه و تشخیص جهت قبله به قسمتهایی از کوه ابوقبیس برود. اگر نتوانست کعبه را ببیند و برای تشخیص قبله نتواند علامتگذاری کند؛ پس اگر میتواند اعتماد کند به محرابی که معصوم در آنجا نماز خوانده است؛ مانند مسجدالنبی، مسجد کوفه و بصره؛ پس تعیین میکند که همان را تبعیت کند و دیگر دنبال قبله نگردد. برای او نیز دیگر جایز نیست که درباره قبله اجتهاد کند.
شهید ثانی میفرماید اینجا محراب معصوم است که در آنجا نماز خوانده است و در این حالت واجب الاتباع است؛ البته شهید این موارد را درباره مسجد کوفه و بصره بیان فرمودند، اما برخی از فقها اشکال کردند که جهت محراب در مسجد کوفه تغییر کرده است و محراب کنونی، محراب معصوم نیست و تفاوتهایی دارد.
اکنون نیز که علم پیشرفت کرده است میتوان به وسایلی همچون قبلهنماها اعتماد کرد؛ البته اگر برای ما علم آور باشد، آن چنانکه میتوان بهعلم هیئت دراینباره اعتماد کرد.
پس برخی از فقها بهعبارت شهید نسبت بهمحراب مسجد کوفه از جهت تاریخی اشکال کردند؛ ازجمله سید محسن امین که فرموده است:
«ثمّ إنّ بعض العلماء غيّر قبلة مسجد الكوفة لظهور الانحراف فيها إذا عوّل على الجدي. وتطبيق الشهيد الثاني قبلة المشهد الشريف على محراب مسجد الكوفة بناءً على أنّه محراب صلّى فيه معصوم فيه ما لا يخفى؛ فإنّه لا يحصل القطع ببقاء المحراب على ما كان عليه في عهد أمير المؤمنين وولده الحسن»[4] ؛ برخی از علما بهخاطر ظهور انحراف در قبله، جهت آنرا تغییر دادند اگر بر ستاره جدی اعتماد کرده باشند، [زیرا یکی از علامتهای شناخت قبله توجه بهمسیر ستاره جدی است]؛ شهید ثانی قبله محل شهادت امیرالمؤمنین را بر محراب مسجد کوفه تطبیق داده است بنا بر اینکه آنجا محرابی بوده است که معصوم در آن نماز خوانده است و این دچار اشکال است، زیرا نمیشود قطع پیدا کرد که این محراب همان محرابی است که در زمان امیرالمؤمنین و فرزندش امام حسن باشد، اما درباره قبله مسجدالنبی بحثی نیست.
خلاصه بحث صغروی این است که باید علامیت قبله احراز شود، زیرا پس از احراز کسی در این مسئله شبههای نخواهد داشت.
الدرس الثامن والعشرون: (سهشنبه 23/08/1402 - 29 ربيع الثانی 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
محراب المسجد (علامية المحراب للقبلة)
مما ينبغي الحديث حوله هنا عبارة عن علامية المحراب للقبلة؛ يعني أن المحراب في المسجد يدل على جهة القبلة.
وهنا مقامان من البحث:
الأول: علامية محراب المعصوم على جهة القبلة.
الثاني: علامية محراب المسلمين على جهة القبلة.
أما الأول فكذلك لابد من البحث في مقامين: بحث صغروي. بحث كبروي.
أما البحث الكبروي في علامية محراب المعصوم على جهة القبلة فلاشك في علاميته بعد اثبات كونه محرابا للمعصوم.
لأن المحراب الذي بناه المعصوم أو بني باشرافه ورعايته لاشك في أنه يدل على جهة القبلة. وهذا واضح وقطعي.
نعم أن الانسان بعد أن أحرز أن هذا المحراب للمعصوم يوقن وجدانا أن هذه الجهة هي جهة القبلة بشرط أن نعلم أن الامام لم يتيامن ولم يتياسر ولم ينحرف عن جهة الكعبة قيد أنملة.
لاشك في أن هذا كبرى القضية الكلية. ومما لابأس به ولا اشكال عليه.
يعني أن الكبري عبارة عن علامية ودلالة محراب المعصوم على جهة القبلة.
هذا ما ذهب اليه الامامية وأصحابنا الفقهاء ذكروا أن من جملة العلامات على القبلة محراب المعصوم.
وأما البحث الصغروي عبارة عن احراز أن القبلة هي القبلة التي صلي فيه معصوم من دون تغيير وتبديل.
يقول السيد اليزدي في «العروة» في عداد علامات القبلة:
«ومنها محراب صلى فيه معصوم فإن علم أنه صلى فيه من غير تيامن ولا تياسر كان مفيدا للعلم وإلا فيفيد الظن ... ومنها: قبلة بلد المسلمين في صلاتهم وقبورهم ومحاريبهم إذا لم يعلم بناؤها علی الغلط...» [5] .
ويقول الشهيد الثاني في «المقاصد العلية في شرح الالفية»:
«(المقدّمة السادسة: القبلة) (ويعتبر فيها أمران):
... (الأوّل: توجّه المصلّي إليها إن علمها) بالمشاهدة أو بمحراب معصوم.
(وإلّا) هذه هنا هي المركبة من (إن) الشرطية و(لا) النافية، أي وإن لم يعلمها (عوّل على أماراتها) الموضوعة لمعرفة جهتها المذكورة في كتب الفقه وغيرها.
وفي هذه العبارة إجمال، وخلاصة المسألة: أنّ المصلّي متى أمكنه العلم بعين الكعبة، كأهل مكة ومن بها، تعيّن عليه مسامتة عينها وإن توقّف ذلك على الصعود إلى سطح ونحوه، بل إلى بعض أبي قبيس لمن كان بالأبطح.
وإن لم يقدر على مسامتة عينها، فإن قدر على التعويل على محراب صلّى فيه معصوم، كمسجد النبيّ ومسجد الكوفة والبصرة تعيّن اتباعه، ولم يجز له الاجتهاد فيه على وجه يخالفه مطلقا»[6] .
بناء على ذلك أن كبري القضية مما لاريب فيه عند الفقهاء وأما صغري القضير فيحتاج الى احراز كونه للمعصوم وأو صلي فيه معصوم ولم يتغيير في تطور الزمان.
فبالنسبة الى مسجد النبي فواضح وأما بالنسبة الى مسجد الكوفه فقيل أنه قد تغير عن مكانه الأصلي كما أشار اليه السيد الأمين في «أعيان الشيعة»:
وقال العلامة الأمين:
«ثمّ إنّ بعض العلماء غير قبلة مسجد الكوفة لظهور الانحراف فيها إذا عوّل على الجدي. وتطبيق الشهيد الثاني قبلة المشهد الشريف على محراب مسجد الكوفة بناء على أنّه محراب صلّى فيه معصوم فيه ما لا يخفى؛ فإنه لا يحصل القطع ببقاء المحراب على ما كان عليه في عهد أمير المؤمنين وولده الحسن ولا بكيفية صلاتهما إلى ذلك المحراب ...»[7] .