1402/08/20
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد /محراب المسجد - الأدلة في المقام (مناقشة في دليل القول بالكراهة)
بحث در نظام مهندسی مسجد به محراب مسجد رسید. در آنجا گفتیم که مشهور فقهای امامیه قائل بهکراهت ساخت محراب در مساجد شدند. آنها در مقام استدلال به دو روایت استناد کرده بودند:
1. روایت طلحه بن زید بود که از جهت سند و دلالت در آن مناقشه کردیم و از آن گذشتیم.
2. روایت داود بن قاسم الجعفری که گفتیم اگر بنا باشد بهخبر طلحه بن زید بر کراهت محراب داخل مسجد استدلال کنیم، بهتر است به این روایت استدلال کرد.
شیخ طوسی در کتاب «الغيبة» این روایت را آورده و اینگونه فرموده است:
وَرَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [أشعری القمي] عَنْ [أبو هاشم] دَاوُدَ بْنِ قَاسِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي مُحَمَّدٍ فَقَالَ: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ يَهْدِمُ الْمَنَارَ وَالْمَقَاصِيرَ الَّتِي فِي الْمَسَاجِدِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي لِأَيِّ مَعْنَى هَذَا فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ مَعْنَى هَذَا أَنَّهَا مُحْدَثَةٌ مُبْتَدَعَةٌ لَمْ يَبْنِهَا نَبِيٌّ وَلَا حُجَّة»[1] ؛ نزد امام حسن عسکرى بودم که فرمود: هرگاه حضرت قائم قیام کند منارهها و مقصورههایى را که در مساجد است را ویران مىکند، با خود گفتم: این کار به چه معنایى است؟ امام رو به من کرد و فرمود: بهمعنای بدعتگذارى در دین است که هیچ پیامبر و حجت خدا بهساخت آن اقدام ننموده است.
از سؤال ابوهاشم دانسته میشود که آنچه در زمان امام عصر خراب میشود بدعت بوده و بهدست غیر معصوم بنا شده است. در برخی از نسخهها بهجای «يَهْدِمُ» از «يَأْمُرُ بِهَدْم»[2] یا «أَمَرَ بِهَدْم»[3] استفاده شده است که به این معناست که ایشان دستور میدهند که خرابش کنند. خلاصه اینکه یا خودشان این کار را میکنند یا دستور به تخریب محراب میدهند.
این روایت نیز برای قول بهکراهت مورد استدلال واقع شده است؛ پس با توجه به اینکه امام عصر محرابهای مقصوره را هنگام ظهور خراب میکنند؛ مشهور فقها حکم بهکراهت محراب در مسجد دادند.
مناقشه در روایت
استدلال به این روایت از دو جهت (سند و دلالت) قابل مناقشه است:
جهت اول (سند روایت)
این روایت از جهت سند قابل مناقشه است، چون در زمره روایات مرفوعه یا مرسله بهشمار میآید. شیخ طوسی مستقیم از جناب سعد بن عبدالله اشعری قمی (م حدود 301 ق) نقل کرده است. ایشان از اساتید و مشایخ مرحوم کلینی (م ٣٢٩ ق) است. سعد بن عبدالله 30 سال پیش از شاگردش از دنیا رفته است و میان وفات او و تولد شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ ق) نزدیک به 56 سال فاصله است، اما ایشان مستقیم از سعد بن عبدالله روایت میکند؛ ازاینرو روایت مرفوعه یا مرسله میشود. مرفوعه؛ یعنی از چند راوی گذشتن و حذف کردند است[4] ؛ مرسله نیز یعنی در راویان ارسال هست که برخیها را حذف کردند.[5]
در این روایت نیز به سعد بن عبدالله رسیده و دیگر راویان را حذف کرده است. هیچ شکی در وثاقت سعد بن عبدالله نیست و روایاتش معتبر است.[6] داود بن قاسم الجعفری نیز اینچنین است[7] .
اما بحث در این است که شیخ طوسی بهصورت مستقیم از سعد بن عبدالله نقل کرده است؛ درحالیکه این کار از سوی شیخ طوسی بهلحاظ زمانی امکانپذیر نبوده است و باید واسطههایی میبودند که حذف شدند؛ بنابراین روایت از جهت سند مرفوع یا مرسل است و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
جهت دوم (دلالت روایت)
اولاً: این روایت از جهت دلالت نیز قابل مناقشه است. مشهور در ساخت محراب برای مساجد قائل بهکراهت مطلق بودند؛ بنابراین دلیل نیز باید این را ثابت کند! نه اینکه ساخت نوع خاصی از محراب را مکروه بدانند که محراب مقصوره باشد؛ یعنی محرابی که شبیه اتاق باشد که دو طرفش دیوار کشیده شده باشد و وقتی کسی داخل آن برود، دو طرف خود را نمیتواند ببیند و تنها یک ورودی از پشت سر دارد. پشت سر همه محرابهای مقصوره بزرگ نیز همینطور است و هنگامیکه امام داخل محراب میایستد تنها آنکسی که پشت سر امام ایستاده، او را میبیند؛ ازاینرو برخی از فقها اشکال میکنند که اگر صف اول جماعت، امام را نبینند؛ نمازشان دچار اشکال است؛ البته شرط «دیده شدن و قابلیت نظر»، شرط ذُکری است و شرط واقعی نیست؛ بر مبنای امام «اگر امام جماعت در محراب ایستاده باشد و کسی پشت سر او اقتدا نکرده باشد کسانیکه دو طرف محراب ایستادهاند و بهواسطه دیوار محراب امام را نمیبینند نمیتوانند اقتدا کنند، بلکه اگر کسی نیز پشت سر امام اقتدا کرده باشد، اقتدا کردن کسانیکه دو طرف او ایستادهاند و بهواسطه دیوار محراب امام را نمیبینند اشکال دارد، بلکه باطل است»[8] ، اما «اگر کسی بهواسطه عدم اطلاع از اين مسئله، نماز جماعت را اینچنین خوانده است؛ نمازش صحیح است، مگر اينكه يكى از مبطلات نماز مانند زياده و نقيصه ركن پیش آمده باشد كه بايد قضا نمايد».[9] پس بلافاصله نمیشود بگوییم نمازش باطل است، زیرا شرط ذُکری است؛ البته برخی از فقها این را قبول ندارند. پس کسیکه این شرط را میداند نباید در آنجا بایستد.
تفاوت شرط واقعی و شرط ذُکری در این است که در شرط واقعی تفاوتی میان عالم و جاهل نیست و هر دو مساوی هستند، اما در شرط ذکری اگر علم داشتید؛ بر شما واجب میشود.
آنچه از خبر سعد بن عبدالله برداشت میشود این است که امام عصر مقصوره، نوعی از محراب را تخریب میکند؛ بنابراین مطلق محراب مقصود نیست. پس این روایت نمیتواند دلیل برای کراهت مطلق محراب واقع شود، زیرا دلیل اخص از مدعا میشود و حالآنکه نباید اینگونه باشد. پس این روایت بر نوع خاصی از محراب دلالت میکند؛ آنهم محراب داخل مسجد، نه محرابی که داخل دیوار و علامت است.
ثانیاً: همانا این روایت و همچنین خبر طلحه بن زید اگر پس از قول به جبران ضعف سندشان، بپذیریم دلالت آنها صحیح است و میشود به آنها اعتماد کرد؛ مستفاد از این دو روایت، حرمت محراب است، نه کراهت محراب. امیرالمؤمنین محراب مسجد را میشکستند؛ امام عصر نیز محراب مقصوره را پس از ظهور میشکنند یا دستور به شکستن میدهند، اما این هدم امام، فعل ایشان است و بر کراهت دلالت نمیکند، بلکه بر بدعت بودن آن دلالت میکند.
مکروه در جامعه فراوان است؛ مانند خوردن تخممرغ، اما امیرالمؤمنین یا امام عصر نمیآیند با کسانیکه این مکروه را انجام دادند برخورد کنند و آنها را مؤاخذه کنند؛ بنابراین این روایات بر حرمت دلالت میکند؛ و در مقام نهی هستند؛ پس اگر اینچنین باشد باید به مرجوحیت و منعش قائل شویم؛ یعنی به حرمت ساخت محراب قائل شویم، نه کراهت آن.
افزون بر این، محاریب در روایت طلحه بن زید به مذبح یهودیان تشبیه شده بود و میفرماید این محاریب از مسجد بودن خارج شده است، زیرا شبیه مذبح یهودیها شده است؛ ازاینرو اینها را خراب میکرد تا مسجد باقی بماند؛ یعنی اینگونه با هویت مسجد منافات داشت. پس بازهم بر حرمت دلالت میکند، نه بر کراهت.
بهعبارتدیگر ظاهر منع، حرمت است، مگر اینکه ما قرینهای بر کراهت داشته باشیم. همانطورکه نهی باید ظهور در حرمت داشته باشد، مگر قرینهای بر کراهتی بودن این نهی داشته باشیم؛ در حکم نهی نیز همینطور است. آنجا نیز نیاز بهقرینه دارد و ما در اینجا قرینهای نداریم.
إن قیل: اگر کسی بیاید در برابر این اشکال از این قول دفاع کند و بگوید حمل این دو روایت بر کراهت بهخاطر ضعف سند آنهاست؛ ازاینرو نمیتوان در روایت ضعیف السند به حرمت قائل شد؛ میشود گفت این روایت بر حرمت دلالت میکند، اما امر در کراهت سهل است و میتوان از باب قاعده تسامح در ادله سنن بهکراهت قائل شد. میتوان گفت ادله آنها از باب تسامح در ادله سنن در مستحبات و مکروهات قابل مسامحه است و اگر ضعیف است میشود آنها را پذیرفت. [این یک بحثی در میان اصولیهاست؛ البته ما قائل بهتسامح در ادله سنن نیستیم، اما اگر در جایی ضرورت داشت دوباره دربارهاش بحث میکنیم].
قلت: اولاً؛ ما قائل بهتسامح در ادله سنن نیستیم. ثانیاً؛ اگر هم قائل باشیم در مستحبات است و در مکروهات نیست.
إن قیل: اگر کسی بگوید راهحل این مشکل، حمل مطلق بر مقید است به این نحو که ما دو روایت داریم: یکی مطلق و دیگری مقید. در روایت طلحه بن زید امام هنگامیکه «محاریب» را میدیدند آنها را میشکستند و در آنجا محراب بهنحو مطلق آمده بود. در روایت دوم نیز امام «مَقاصير» را خراب میکنند و مقصود از آن نیز محراب مقصوره است؛ این روایت با وصف مقصوره مقید شده است و هر محرابی مدنظر نیست.
در اینجا یک دلیل مطلق است و دیگری مقید؛ پس هنگامیکه امر میان مطلق و مقید دایر شد؛ مطلق را بر مقید حمل میکنیم و میگوییم روایت نخست (مطلق) بر خبر دوم (مقید) حمل میشود و میگوییم مقصود از محاریب، محاریب مقصوره است که داخل در مسجد است. اگر اینچنین بگوییم مشکل حل میشود و هنگامیکه اینچنین شد میتوانیم بگوییم اگر اتخاذ المحاریب مکروه شد، مقصود همان محراب مقصوره است و مطلق محراب مقصود نیست.
قلت: در پاسخ میگوییم اگر قرار بر این شد ما بهکراهت محراب مقصوره قائل شویم، دیگر نیازی بهحمل روایت نخست بر محراب مقصوره نیست، زیرا روایت دوم بر همین امر دلالت دارد و نیازی بهحمل مطلق بر مقید نداریم و روایت مقید نیز در اینجا برای ما صریح است و ما در کراهت محاریب مقصوره شکی نداریم.
حکمت مکروه بودن محراب مقصوره
حکمت مکروه بودن محراب مقصوره چیست؟
حکمت نخست: محراب مقصوره تورفتگی فراوانی در دیوار دارد و مانند اتاقکی است که دو طرفش دیوار دارد و هنگام داخل شدن به آن فقط مستقیم از پشت سر میتوان آنرا دید و از طرفین دیده نمیشود. همچنین در روایت سعد بن عبدالله این حکمت نقل شده است که ایجاد محراب مقصوره تازه و بدعت بوده است و در زمان غیر معصوم ساخته شده است. حالا غیر معصوم یعنی چه؟ آیا مسلمانان خودشان انجام دادهاند یا دیگری انجام داده است؟ این حکمت نخست بهصورت مبهم بیان شده است.
حکمت دوم: برای حکمت دوم باید سراغ برخی از روایات برویم؛ ازجمله صحیحه زراره که اینچنین است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: «إِنْ صَلَّى قَوْمٌ وَبَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْإِمَامِ مَا لَا يُتَخَطَّى فَلَيْسَ ذَلِكَ الْإِمَامُ لَهُمْ بِإِمَامٍ وَأَيُّ صَفٍّ كَانَ أَهْلُهُ يُصَلُّونَ بِصَلَاةِ إِمَامٍ وَبَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الصَّفِّ الَّذِي يَتَقَدَّمُهُمْ قَدْرَ مَا لَا يُتَخَطَّى فَلَيْسَ تِلْكَ لَهُمْ فَإِنْ كَانَ بَيْنَهُمْ سُتْرَةٌ أَوْ جِدَارٌ فَلَيْسَتْ تِلْكَ لَهُمْ بِصَلَاةٍ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْ حِيَالِ الْبَابِ قَالَ وَقَالَ هَذِهِ الْمَقَاصِيرُ لَمْ يَكُنْ فِي زَمَانِ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَإِنَّمَا أَحْدَثَهَا الْجَبَّارُونَ لَيْسَتْ لِمَنْ صَلَّى خَلْفَهَا مُقْتَدِياً بِصَلَاةِ مَنْ فِيهَا صَلَاةٌ قَالَ وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الصُّفُوفُ تَامَّةً مُتَوَاصِلَةً بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ لَا يَكُونُ بَيْنَ صَفَّيْنِ مَا لَا يُتَخَطَّى يَكُونُ قَدْرُ ذَلِكَ مَسْقَطَ جَسَدِ الْإِنْسَانِ»[10] ؛
امام باقر فرمود: هرگاه گروهى نماز بخوانند و ميان آنان و امام بيش از يك گام فاصله باشد، آن امام براى آنان امام جماعت نيست و هر صف، گروهى كه با امام جماعتی نماز مىخوانند و فاصله ميان آنان با نمازگزاران صف جلو بيش از يك گام باشد، آن نماز دیگر نماز نیست و اگر در ميان آنها، پرده - يا ديوارى - باشد آن نماز براى آنان بهحساب نمىآيد، مگر نماز کسیکه محاذى (روبروی) در باشد.
راوى گويد: آنحضرت افزود: اين محرابهاى موجود [محرابهای مقصوره كه امام در آن قرارگرفته و ازنظر مأمومين دور و غیرقابل رؤيت مىشود] در هيچ زمانى نبوده است و آنرا ستمكاران احداث نمودهاند و هركسى به امامى اقتدا كند كه در چنين محرابهايى باشد، نمازش صحيح نيست. راوى مىگويد: همچنين امام باقر فرمود: شايسته است كه صفهای جماعت كامل و بدون كاستى و متّصل بهیکدیگر باشند و در ميان دو صف، چندان فاصله نباشد كه بيش از يك گام شود و اندازه آن فاصله، مقدارى است كه جسد انسان اشغال میکند.
این روایت در «باب الصلاة» است که به ایستادن امام در محراب و مأمومین پشت سرش و فاصله میان آنها پرداخته است. این محرابهای مقصوره در زمان مسلمانان نبوده است و تنها توسط حاکمان، ستمگران و طواغیت ساخته شده است که نسبت به جان خود از سوی مردم ترس داشتند و میخواستند با ایجاد فاصله میان آنها و مردم حریمی داشته باشند.
این روایت حرف برخی را تأیید میکند که گفتند محرابهای مقصورهای که داخل مسجد بهصورت بزرگ ساختهشدهاند، پس از شهادت امیرالمؤمنین برای در امان ماندن از ترور بوده است. اگر این حکمت در آن وجود داشته باشد؛ پس اگر قائل به حرمت نباشیم حتماً درباره مقصوره قائل به کراهتیم، اما هیچکدام کراهت مطلق محراب را ثابت نمیکند.
پس خبر طلحه بن زید و خبر سعد بن عبدالله از جهت سند و دلالت صلاحیت استدلال برای قول بهکراهت را ندارند؛ پس تاکنون ما هیچ دلیلی برای کراهت مطلق محراب نیافتیم، اما آیا دلیلی بر استحباب داریم یا نه؟ در جلسه آینده به آن میپردازیم.
الدرس الخامس والعشرون: (شنبه 20/08/25 ربيع الثانی 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد
محراب المسجد - الأدلة في المقام (مناقشة في دليل القول بالكراهة)
كما قلنا في الدرس الماضي أن ما استدل به على القول بكراهة اتخاذ المحاريب للمساجد، انما هو خبران؛ وقد ذكرنا الخبر الأول وهو خبر طلحة بن زيد وناقشنا فيه سندا ودلالة.
وذكرنا الخبر الثاني وهو خبر داوود بن قاسم الجعفري الذي يحكي سيرة الامام صاحبر العصر في هدم المنار والمقاصير.
وَرَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ [أشعری القمي] عَنْ [أبو هاشم] دَاوُدَ بْنِ قَاسِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي مُحَمَّدٍ فَقَالَ: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ يَهْدِمُ الْمَنَارَ وَالْمَقَاصِيرَ الَّتِي فِي الْمَسَاجِدِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي لِأَيِّ مَعْنَى هَذَا فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ مَعْنَى هَذَا أَنَّهَا مُحْدَثَةٌ مُبْتَدَعَةٌ لَمْ يَبْنِهَا نَبِيٌّ وَلَا حُجَّة»[11] .
والاستدلال بهذه الخبر كذلك قابل للمناقشة من جهتين:
الجهة الأولي من جهة السند
نعم لا شك في وثاقة سعد بن عبدالله الذي يلقب بالأشعري وهو ممن حكي اللقاء بالامام العسكري في حديث آخر وفي هذا الحديث قد نقل حكاية لقاء داوود بن قاسم الجعفري بالامام العسكري.
وهو قد عد في الرجال من مشايخ الشيح الكليني.
وأما المشكلة فيه من جهة أن الشيخ الطوسي قد روى عن سعد مباشرة ومن دون واسطة (وَرَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ) والحال أن الشيخ لايستطيع الرواية عنه مباشرة، لأن بينهما أكثر من مائة عام. لأن سعد ق توفي في عام 300. قبل وفاة تلميذه الكليني بحدود ثلاثين عاما! وأما الشيخ الطوسي مولده عام 385 ووفاته 460.
بناء على ذلك أن الحديث يعتبر مرفوع أو مرسل.
والجهة الثانية: الدلالة
يمكن المناقشة في الاستدلال من جهة الدلالة أولا: بما أنه فيه (المقاصير) ولم يرد (المحاريب) ومن الواضح أن المقاصير نوع خاص من المحراب الذي يكون داخلا في المسجد شبه الغرفة التي اذا دخلها الانسان لا يمكن النظر اليه الا من جهة الخلف لا من جهة اليمين واليسار!
فالدليل أخص من المدعا، لأن المدعي انما هو كراهة المحراب مطلقا وأما الدليل يدل على نوع خاص من المحراب الذي يبنى داخل المسجد ولايدل على المحراب الذي يكون في حائط المسجد في جانب القبلة!
وثانيا: أن هذا الخبر وكذلك الخبر الأول وهو خبر طلحة بن زيد لو سلمنا صحة دلالتهما بعد القول بجبر ضعف سنده، انما يدلان على حرمة المحراب فكيف تقولون بالكراهة!
لأن فيهما هدم المحراب والمقاصير وان كان قد ورد في نسخ الحديث (كان يأمر بالهدم) وهو يدل على مرجوحيته ومنعه، مضافا الى تشبيه بمذابح اليهود وهو كذلك يدل على الحرمة لا الكراهة.
لأنه ظاهر في المنع والحرمة وحملهما على الكراهة يحتاج الى القرينة.
ان قيل: تحمل الروايتان على الكراهة لأجل ضعف سندهما وعدم امكان دلالتهما على التحريم، لكن أمر الكراهة سهل من باب التسامح في أدلة السنن.
نقول: كما قلنا لم نقل بالتسامح في أدلة السنن أولا ولو قلناه به لنقول به في المستحبات ولا المكروهات.
ان قيل: بناء على ما قيل في الاستدلال بالخبرين للقول بالكراهة من دلالة الأول على مطلق المحراب والثاني على المقاصير أي المحراب داخل المسجد بشكل الغرفةإ فيجب هنا حمل الأول على الثاني، أي حمل المطلق على المقيد؛ فيفيد أن المحراب الذي يكون اتخاذه مكروها هو المحراب المقاصير.
نقول: لو قلنا بكراهة المقاصير كما هو الحق؛ فالدليل هنا هو خبر سعد ويكفينا في مقام الدلالة ولانحتاج الى حمل الأول على الثاني!
لأن الثاني مويد بصحيحة زرارة في كتاب الصلاة وانما المه الالتفات الى السر والحكمة في كراهة المقاصير. وهو الذي صرح به في خبر سعد (محدثة مبتدعة) وفي صحيحة زرارة (َلمْ يَكُنْ فِي زَمَانِ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَإِنَّمَا أَحْدَثَهَا الْجَبَّارُونَ).
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: «إِنْ صَلَّى قَوْمٌ وَبَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْإِمَامِ مَا لَا يُتَخَطَّى فَلَيْسَ ذَلِكَ الْإِمَامُ لَهُمْ بِإِمَامٍ وَأَيُّ صَفٍّ كَانَ أَهْلُهُ يُصَلُّونَ بِصَلَاةِ إِمَامٍ وَبَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الصَّفِّ الَّذِي يَتَقَدَّمُهُمْ قَدْرَ مَا لَا يُتَخَطَّى فَلَيْسَ تِلْكَ لَهُمْ فَإِنْ كَانَ بَيْنَهُمْ سُتْرَةٌ أَوْ جِدَارٌ فَلَيْسَتْ تِلْكَ لَهُمْ بِصَلَاةٍ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْ حِيَالِ الْبَابِ قَالَ وَقَالَ هَذِهِ الْمَقَاصِيرُ لَمْ يَكُنْ فِي زَمَانِ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَإِنَّمَا أَحْدَثَهَا الْجَبَّارُونَ لَيْسَتْ لِمَنْ صَلَّى خَلْفَهَا مُقْتَدِياً بِصَلَاةِ مَنْ فِيهَا صَلَاةٌ قَالَ وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الصُّفُوفُ تَامَّةً مُتَوَاصِلَةً بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ لَا يَكُونُ بَيْنَ صَفَّيْنِ مَا لَا يُتَخَطَّى يَكُونُ قَدْرُ ذَلِكَ مَسْقَطَ جَسَدِ الْإِنْسَانِ»[12] .
بناء على ذلك أنه ما وجدنا دليلا يدل على كراهة مطلق المحراب.