1402/08/07
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد - سقف المسجد (فروع ثلاثة) /الفرع الثالث: شرف المساجد (الأدلة على القول بالكراهة)
کلام در باب نظام مهندسی مسجد (هندسة المسجد) و در مسئله سقف المسجد بود، به فرع سوم آن رسیدیم که درباره شُرَف المساجد بود. شرفه را معنا کردیم و گفتیم به آن چیزی گفته میشود که در بالای مسجد، بالای سقف مسجد، دور سقف مسجد با شکلهای مختلف هندسی مانند: مثلث، مربع، ذوزنقه یا لوزی ایجاد میشود و روزنههایی میان آنها هست که میتوان از میان آنها بیرون را دید. این شرفهها نمادی از زیبایی است و بهشکلی مربوط بهپیش از اسلام بوده است.
مشهور فقها در این فرع قائل بهکراهت شدند و گفتند تشرف المساجد مکروه است، اما تعداد کمی از فقها، ازجمله شیخ طوسی در این مسئله قائل به حرمت شدهاند یا از عبارت ایشان اینچنین برداشت میشود؛ دراینباره گفتیم بهنظر ضعیف و بعید است که بتوان ادله را حمل بر حرمت کرد.
بررسی ادله قائلین بهکراهت
در این مقام به گروهی از روایات استناد شده است که فقها آنها را ذکر کردند، اما باید آنها را بررسی کرد تا هم قضاوت فقها را نسبت به این روایات بدانیم و هم اینکه نتیجه ما از آنها چه خواهد بود
روایت نخست
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ: «أَنَّ عَلِيّاً رَأَى مَسْجِداً بِالْكُوفَةِ قَدْ شُرِّفَ فَقَالَ: كَأَنَّهَا بِيعَةٌ وَ قَالَ: إِنَّ الْمَسَاجِدَ لَا تُشَرَّفُ تُبْنَى جَمّاً»[1] ؛
اميرالمؤمنين [در زمان حکومتشان] در كوفه، مسجدى را ديد كه ديوارهاى آن شرفه (كنگره) دارد؛ پس فرمود: همانند عبادتگاه معبد یهودیان است و حضرت فرمود: مساجد را نبايد شرفه دار (كنگرهدار) ساخت، بلكه ديوار آنرا بايد هموار و صاف ساخت [و اگر پشتبام آن نیاز به دورچینی داشت بهصورت ساده ساخته شود].
خبر طلحة بن زيد، نخستین روایتی است که به آن استدلال کردند. در این روایت امیرالمؤمنین مسجدی را با شرفه میبیند و آنرا به معبد یهودیان تشبیه میکند؛ یعنی از هویت مسجدیاش خارج شده است و در نگاه نخست، معبد غیرمسلمانان بهنظر میرسد، اما با وارد شدن به آن میفهمند که مسجد است.
برخی این شرفه را به شاخ تشبیه کردند و گفتند: شرفه نداشتن، مانند قوچی است که شاخ ندارد[2] و این «جَمّاً»، بهمعنای مساجدی است که بالای آن یکچیز جدایی ندارد و همانند معابد غیرمسلمانان نیست.
برداشت از روایت
یک برداشت از این روایت در مقام استدلال داشته باشیم و سپس سراغ روایت بعدی برویم. آنچه از خبر طلحة بن زيد برداشت میشود این است که شرفه در شأن مسجد و مناسب آنجا نیست، زیرا امام هنگامیکه مسجد را با شرفه دیدند، این کار را مذمت کردند و فرمودند: اینگونه شبیه معابد یهودیان شده است. این مذمت مولا درباره بهکارگیری شرفه در مسجد اینچنین نبود که آنرا تقبیح کند، بلکه این کار را بهمعابد یهودیان تشبیه کردند و شکی نیست، قصد مولا از گفتن «كَأَنَّهَا بِيعَةٌ» این است که میخواهد بفرماید کار شما مناسب معابد یهودیان است و با مسجد تناسب ندارد و با این کار از هویت اسلامی خارج میشود. پس این فرمایش مولا بر عدم تناسب بهکارگیری شرفه برای مسجد دلالت دارد.
با واکاوی در فرمایش مولا به این نکته میرسیم که مسجد یک هویت اسلامی دارد و باید مستقل باشد، اما این هویت، اگر یک هویت عرفی باشد؛ بحث دیگری است؛ مانند اندازه طول و عرض مسجد که هویت عرفی میشود، اما با نگاه بهمسجد و درون آن باید یک هویت اسلامی در ذهن انسان تداعی شود، نه هویت مسیحی یا یهودی.
پس این نکته بهنظر میرسد که وقتی امام با دیدن مسجدی که شرفه دارد، آنرا به معبد یهود تشبیه میکند و میفرماید: مساجد با شرفه ساخته نمیشود، بلکه ساده و بدون شرفه ساخته میشود؛ میخواهد بفرماید: مسجد، یک هویت اسلامی و مستقل دارد، زیرا روش اسلام نیز همین است که باید هویتش استقلالی باشد و هویت انتزاعی نباشد؛ یعنی هویت خویش را از یهود، مسیحیت و زرتشت انتزاع نکرده است؛ البته برخی از احکام از ادیان گذشته در اسلام هست و ما پیشتر دراینباره هنگامیکه سوریه بودیم بحث کردیم و گفتیم نسخ شرایع سابقه چیست؟ هنگامیکه میگوییم شریعت مسیحی و یهودی نسخ شد، به چه معناست؟ در آنجا به این نتیجه رسیدیم که نسخ شرایع بهمعنای نسخ همه احکام شرایع سابقه است و برخی از احکام سابقه که در اسلام هست هرگز بهمعنای بقای برخی از احکام سابق نیست! حکم همان حکم است، اما با جعل اسلامی تشریع جدید شده است. همه اینها دلالت بر روش اسلام دارد که باید هویت، هویت اسلامی و استقلالی باشد و تبعی و انتزاعی نباشد. مثلاً در موضوع قبله، چندین سال با شرایع گذشته یکی بود؛ ازاینرو برای بیرون آمدن از این انتزاع، جهت قبله تغییر یافت یا درباره لباس از پوشیدن لباسهایی که هویت اسلامی ندارند و دشمنان اسلام میپوشند؛ نهی شده است. این موارد نشان از هویت مستقل اسلامی دارد.
بنابراین آنچه تاکنون از این روایت برداشت کردیم و در حکم نیز مؤثر است؛ شباهت پیدا کردن بهمعابد یهودیان است؛ البته علت حکم بهکراهت نیست، بلکه حکمت این حکم بیان شده است؛ یعنی یکی از حکمتهای پنهانشده در قول بهکراهت شُرَف، شباهت پیدا کردن بهمعابد غیراسلامی است. درحقیقت شرفه قرار دادن برای مسجد سبب شباهت آنجا بهمعابد یهودیان است و اگر اینچنین شود از هویت اسلامی خارج میشود.
بهعبارتدیگر در خبر طلحة بن زيد به یکی از ابعاد هویتی مسجد اشاره شده بود؛ یعنی اینکه میگوید مسجد باید از دیگر مکانها متمایز باشد به این معناست که اگر کسی وارد خیابان یک شهر غریب شد و به ساختمانهای آنجا نگاه انداخت، باید بتواند بنای مسجد را از دیگر ساختمانها تشخیص دهد، اما اگر با نشانهای، بنای مسجد شبیه معابد یهودیان شد، میگوید این یا معبد یهودیهاست یا مسجد مسلمانان است؛ در این حالت مسجد از این نشانه اسلامی خارج شده است و بهمعنای دوری جستن از هویت اسلامی مسجد است؛ یعنی بهگونهای مولا میخواهد بفرماید: باید مسجد بهشکل و صورتی ساخته شود که با نگاه به آن، هرکسی بهمسجد اسلامی با هویت اسلامی هدایت شود؛ نه اینکه معبدی مانند دیگر معابد باشد و دیگران بگویند این معبد هندوها، زرتشتیها، مسیحیان یا یهودیان است.
پس با توجه به این مطلب میتوانیم این نتیجه را بگیریم که مولا با دیدن مسجدی که شرفه داشت و آنرا بهمعابد یهودیان تشبیه کرد میخواهد در نظام مهندسی مسجد بهما ضابطهای بدهد که مسجد شبیه معابد غیراسلامی ساخته نشود، بلکه بهگونهای ساخته شود که مسلمان را بهمسجد هدایت کند؛ [یعنی بهلحاظ ظاهری بیانگر مسجد اسلامی باشد].
این مطلب را هم میتوانیم نتیجه و هم بهعنوان یک نکتهی اضافی بیان کنیم.
یک ضابطه نظام مهندسی اسلام در مسجد این است که مسجد باید علامتی برای هویت اسلامی باشد؛ پس اینیک دلیل میشود که باید میان مسجد و بناهای شهری تفاوت وجود داشته باشد؛ یعنی هرکسی با آمدن بهشهر میان خانههای مردم و مسجد بتواند تفکیک کند و بهلحاظ ظاهری میان آنها با مسجد تفاوت باشد؛ یعنی اگر مردم دور و بالای خانههای خود را تزیین میکنند، اما مسجد بهگونهای ساخته نشود که شرفه دار باشد تا بگویند شبیه معبد یهودیان شده است؛ پس بهخودیخود باید ظاهر مسجد این نکته را نشان دهد و در برخی از روایات عامه نیز این نکته وارد شده است.
بهعنواننمونه:
در روایتی ابن عباس از رسول خدا نقل میکند که ایشان فرمودند: «ابْنُوا مَساجِدَكُمْ جمّاً وابْنُوا مَدائِنَكُم مُشْرِفَةً»[3] ؛ مساجدتان را ساده بسازید و شهرهایتان را با شرفه و زیبا بسازید؛ و این بهمعنای این است که میان مساجد و خانهها تفاوت باشد.
همچنین عبدالله بن شقِيق نقل میکند: «كَانَتِ الْمَسَاجِدُ تُبْنَى جُمًّا، وَكَانَتِ الْمَدَائِنُ تُشَرَّفُ»[4] ؛ [در زمان رسولالله] مساجد ساده ساخته میشدند و شهرها شرفه دار بودند؛ [اول و آخر شهرها دروازه داشت که بالای آنها شرفه دار و زیبا بود؛ مثلاً شکلهای هندسی داشت، اما وارد مسجد میشدند تفاوت را میفهمیدند، زیرا شرفه نداشت].
در روایت دیگر ابن عباس نقل میکند که رسول خدا فرمودند: «أَرَاكُمْ سَتُشَرِّفُونَ مَسَاجِدَكُمْ بَعْدِي، كَمَا شَرَّفَتِ الْيَهُودُ كَنَائِسَهَا، وَكَمَا شَرَّفَتِ النَّصَارَى بِيَعَهَا»[5] ؛ [این نکته مهمی است که] پیامبر فرمودند: من میبینم که مساجدتان را پس از من شرفه قرار میدهید؛ آن چنانکه نصارا و یهود بر معابدشان شرفه قرار میدهند. [«بِيَعَ» میان نصارا و یهود مشترک است و گاهی برای یهود و گاهی برای نصارا بهکار میرود].
بنا بر آنچه ما از خبر طلحة بن زيد و روایات ذکرشده از عامه برداشت کردیم؛ شایسته است مساجد بهگونهای باشند که میان آنها با خانهها تفاوت باشد و این تفاوت نیز با اسلامی بودن مساجد دانسته شود و باید برای مردم بیانگر هویت اسلامی آنجا باشد و حکایتگر هویت مسیحی و یهودی نیز نباشد.
الدرس الثامن عشر: (يکشنبه 07/08/13 ربيعالثاني 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد - سقف المسجد (فروع ثلاثة)
الفرع الثالث: شرف المساجد (الأدلة على القول بالكراهة)
كما قلنا في الدرس الماضي أن المشهور من الفقهاء قالوا بكراهة جعل الشرف للمساجد، وعدد قليل منهم قالوا بتحريمها كماعن الشيخ الطوسي وهو ضعيف.
وأما في مقام الأدلة قد ذكر الفقهاء عدة روايات:
منها خبر طلحة بن زيد الذي رواه الشيخان الصدوق في كتابيه (الفقيه والعلل) والطوسي في التهذيب:
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ: «أَنَّ عَلِيّاً رَأَى مَسْجِداً بِالْكُوفَةِ قَدْ شُرِّفَ فَقَالَ: كَأَنَّهَا بِيعَةٌ. وَقَالَ: إِنَّ الْمَسَاجِدَ لَا تُشَرَّفُ تُبْنَى جَمّاً»[6] .
نعم يظهر من خبر طلحة بن زيد أن الشرف لايناسب المساجد، لأن الامام بعد أن راى مسجدا قد شرف بدأ بالحديث حول ذمه وتقبيحه، لأنه تحدث عن شبهه ببيعة اليهود؛ ولاشك في أن تشبيه المسجد بالبيعة في حال كونه مشرفا يدل على أن التشريف لا يناسب المسجد، بل يناسب بعض معابد غير المسلمين.
لان المسجد قد بني على هوية اسلامية مستقلة ولابد أن لايكون شبيها بساير المعابد.
وهذا ديدن الاسلام في جميع الموارد ولذلك يوكد على استقلالية هوية الاسلام وثقافة الاسلام مثل ما تأكد عليه في موضوع القبلة واللباس وغيرهما.
ثم الامام قد نهي في ذيل الحديث عن تشريف المساجد.
نعم قد يستفاد من الحديث أن هذا أي التشبيه بالبيعة هو السر في الحكم بالكراهة أو احدى الحكم المكنونة فيها، لأنه في الحقيقة أن جعل الشرف يسبب تشبيه المسجد بالبيعة وخروجه عن هوية المسجد الاسلامي.
بعبارة أخرى: أن في خبر طلحة اشارة الى بعد من هوية المسجد الاسلامي؛ يعني أن المسجد في الحقيقة عبارة عن علامة للحضارة الاسلامية الأصيلة وهي لابد من كونه علامة واضحة ترشد وتهدي كل من نظر اليها الى معرفة هذا المكان بعنوان مكان اسلامي مستقلة وهو غير معابد الهندوس واليهود والزردشت والمسحييين وغيرهم. وهذا ضابطة وقانون في هندسة المسجد من منظار الاسلام الاصيل.
لذلك أمر في الخبر ببناء المساجد بشكل وصورة تحكي للناظر في أول وهلة أن مسجد من مساجد المسلمين.
وهذه الضابطة تدل على الفارق بين المساجد والمدائن كما أشار اليه في بعض النصوص الواردة في مصادر العامة.
عن رسول الله: «ابْنُوا مَساجِدَكُمْ جمّاً وَابْنُوا مَدائِنَكُم مُشْرِفَةً»[7] .
وفي نقل آخر عن عبد الله بن شقيق قال: «كَانَتِ الْمَسَاجِدُ تُبْنَى جُمًّا، وَكَانَتِ الْمَدَائِنُ تُشَرَّفُ»[8] .
السيوطي في الخصائص ذكر عن ابن ماجة في سننه عَن ابْن عَبَّاس قَالَ: قَالَ رَسُول الله:
«أَرَاكُمْ سَتُشَرِّفُونَ مَسَاجِدَكُمْ بَعْدِي، كَمَا شَرَّفَتِ الْيَهُودُ كَنَائِسَهَا، وَكَمَا شَرَّفَتِ النَّصَارَى بِيَعَهَا»[9] .
بناء على ما استفدنا من خبر طلحة وساير روايات العامة أنه ينبغي كون بناء المساجد بصورة متميزة اسلامية كي تعرف باسلاميتها وتحكي للناس شخصية اسلامية ولاتحكي شخصية يهودية ومسيحية وغيرهما.