1402/08/01
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد، سقف المسجد - فروع ثلاثة /الفرع الثاني: تعلية المسجد، مناقشة في أدلة القول بالكراهة (مناقشة في الدليل الرابع)
بحث در باب هندسة المسجد یا نظام مهندسی مسجد، درباره سقف المسجد بود؛ فروعاتی را در ذیل آن مطرح کردیم که دومین فرع آن «تعلية المساجد» بود. مشهور در این فرع قائل بهکراهت شده بودند و ادله چهارگانهای را برای آن ذکر کردند که ما در سه دلیل، مناقشه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اینها قابلیت استدلال ندارند و دلیل آنها تام نیست.
مناقشه در دلیل چهارم (الروايات الناهية رفع البناء زيادة على سبعة أذرع أو ثمانية وأن الزائد مسكن الشياطين والجن)
اکنون چهارمین دلیل قائلین بهکراهت تعلية المساجد را مورد مناقشه قرار میدهیم که استدلال به گروهی از روایات ناهیه بود که نباید خانه را بلندتر از هفت یا هشت ذراع ساخت، زیرا بالاتر از آن، محل سکونت جن و شیاطین میشود و آنجا جای سکونت انسان نیست. مرحوم کلینی این روایات را ذیل «بَابُ تَشْيِيدِ الْبِنَاء»[1] ؛ یعنی محکم کردن و آراستن بناها در «كِتَابُ الزِّيِّ وَالتَّجَمُّلِ وَالْمُرُوءَة»[2] آورده است که مربوط به سبک زندگی و خوبیهای آن از نگاه اسلام است. هفت روایت در آن باب ذکر کرده است که برای اینجا چهار روایت از آنها قابلیت استدلال داشته است.
روایت نخست
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ زِيَادِ بْنِ عَمْرٍو الْجُعْفِيِّ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ، قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَكَّلَ مَلَكاً بِالْبِنَاءِ، يَقُولُ لِمَنْ رَفَعَ سَقْفاً فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ: أَيْنَ تُرِيدُ يَا فَاسِقُ؟»[3] ؛ امام صادق فرمود: همانا خدای عزوجل فرشتهای را مأمور خانهها کرده است، به آنکه سقف را بالاتر از هشت ذراع برد میگوید: ای فاسق کجا میخواهی بروی؟!
• روایت مرسل است؛ لحن این روایت اندکی تند است، اما درباره خانههاست.
روایت دوم
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَغَيْرِهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِذَا كَانَ سَمْكُ الْبَيْتِ فَوْقَ سَبْعَةِ أَذْرُعٍ أَوْ قَالَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ، فَكَانَ مَا فَوْقَ السَّبْعِ وَالثَّمَانِ الْأَذْرُعِ مُحْتَضَراً وَقَالَ بَعْضُهُمْ مَسْكُوناً»[4] ؛ امام صادق فرمود: اگر بلندای خانه بیشتر از هفت یا هشت ذراع باشد، پس بالاتر از آن باشد موجودات غیرانسانی (جن و شیاطین) حاضر میشود و برخی از راویان گویند: در آنجا ساکن میشوند.
دلیل اینکه راوی میگوید امام فرمود هفت یا هشت ذراع، بهعلت تردید راوی است، وگرنه کلمه امام مردد نیست و ایشان یکی را فرمودند. این روایت همه بناها را شامل میشود.
روایت سوم
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ وَ قَالَ: أَخْرَجَتْنَا الْجِنُّ عَنْ مَنَازِلِنَا، فَقَالَ: «اجْعَلُوا سُقُوفَ بُيُوتِكُمْ سَبْعَةَ أَذْرُعٍ وَاجْعَلُوا الْحَمَامَ فِي أَكْنَافِ الدَّارِ قَالَ الرَّجُلُ فَفَعَلْنَا ذَلِكَ فَمَا رَأَيْنَا شَيْئاً نَكْرَهُهُ بَعْدَ ذَلِكَ»[5] ؛ مردی به امام باقر شکایت کرد و گفت: جنیان ما را از منزلمان بیرون کردند! [یعنی بهاندازهای در خانه ما جن هست که نمیتوانیم در آنجا زندگی کنیم] امام فرمود: سقف اتاقهای خود را [حداکثر] هفت ذراع قرار دهید و در اطراف خانه کبوتر قرار دهید! آن مرد گوید: این کار را انجام دادیم و پسازآن چیز ناخوشی ندیدیم!
روایت چهارم
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «ابْنِ بَيْتَكَ سَبْعَةَ أَذْرُعٍ فَمَا كَانَ فَوْقَ ذَلِكَ سَكَنَهُ الشَّيَاطِينُ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيْسَتْ فِي السَّمَاءِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّمَا تَسْكُنُ الْهَوَاءَ»[6] ؛ امام صادق فرمود: اتاق خود را هفت ذراعی بنا کن، پس آنچه بعدازآن باشد، شیاطین در آن سکونت میکنند! همانا شیاطین نه در آسمان هستند و نه در زمين و همانا در هوا سکونت میکنند!
این روایات نهی کردند از اینکه خانهها بالاتر از هفت ذراع (5/3 متر) یا هشت ذراع (4 متر) ساخته شود. فقها به این روایات چهارگانه برای کراهت تعلية المساجد استدلال کردهاند که مساجد را نیز مانند خانهها نباید بلند ساخت، زیرا مسجد بیتالله است و خانهها نیز بیوت المؤمنین است؛ یعنی میخواهد بگوید خصوصیتی در اینجا ندارد؛ ازاینرو چون در روایات فرمودند خانه را بالاتر از هفت ذراع نسازید؛ پس مساجد را نیز باید مراعات کرد و تعلیه نداشته باشد. این روایات مورد استدلال واقع شدند، اما با نگاه به این روایات معلوم میشود که از جهاتی برای استدلال در تعلية المساجد به آنها اشکال میشود.
جهت نخست: این روایات مربوط به خانه است و ارتباطی بهمسجد دارد. «البيت» انصراف به خانههای عادی دارد که مردم مالک آنها میشوند و ارتباطی با مسجد (بیتالله) ندارد. بیتالله بودن مسجد با خانههای افراد تفاوت هویتی و ماهیتی دارد؛ پس هیچ ارتباطی با مسجد ندارد، بلکه مربوط به مطلق البيوت است.
اگر کسی بگوید آن چنانکه مُستدِل نیز همین را استدلال کرده است که اطلاق البیوت شامل مساجد نیز میشود، زیرا مساجد، بیوت الله هستند؛ میگوییم این اطلاق نیاز به احراز دارد که آیا امام در مقام این اطلاق بوده است که همه بیوت، حتی بیتالله را شامل شود یا خیر؟
جهت دوم: اگر پذیرفتیم بیوت اطلاق دارد و شامل بیوت الله (مساجد) نیز میشود، اما این روایات معارض دارد، نخستین دلیل که به آن استدلال شد، سنت فعلیه پیامبر بود و قبلاً خواندیم که ایشان دیوار را پیش از تظلیل بهاندازه قامت انسان ساخت؛ درحالیکه در روایات به هفت ذراع اشاره کرده است و این با قامت انسان تعارض دارد، زیرا قامت انسان حداکثر چهار ذراع (دو متر) است، اما روایات به هفت ذراع و هشت ذراع اشاره کرده است؛ پس نمیتوان بههیچ طرف تمسک کرد.
جهت سوم: اگر پذیرفتیم این روایات شامل مساجد نیز میشود و با قامت انسان در دلیل نخست نیز تعارض ندارد؛ بازهم اشکال وارد است، زیرا کراهت در اینجا میتواند کراهت وضعیه باشد، نه کراهت تکلیفیه.
کراهت وضعیه این است که یک عارضهای دارد؛ یعنی یک اثری درنتیجه انجام این کار بهوجود میآید؛ ازاینرو گفتند این کار را نکنید که این عارضه برای شما بهوجود نیاید؛ پس اگر آن عارضه ایجاد نشد، دیگر این حکم در اینجا وجود ندارد. اثر وضعی تعلیه، سکونت جن و شیاطین است؛ پس اگر کاری کردیم که محل سکونت جن و شیاطین نشد، نباید دیگر کراهت داشته باشد. پس کراهت، کراهت تکلیفیه نیست، بلکه کراهت وضعیه است، اما آنچه شما [از این روایات] درصددش هستید، کراهت تکلیفیه است؛ یعنی این روایات که از ساختن خانه بلندتر از هفت یا هشت ذراع نهی میکند، بهخاطر این است که آنجا محل حضور جن و شیاطین میشود؛ یعنی برای فرار از این آفات و عوارض بهعدم تعلية المساجد امر کرده است. اگر اندازه هفت ذراع بسازیم، اما کاری کنیم که محل سکونت جن و شیاطین نباشد؛ آیا بازهم کراهت دارد؟ خیر، کراهت ندارد.
جهت چهارم: این گروه از روایات، مخالف نیز دارد؛ یعنی در برابر این روایات، گروهی از روایات هستند که با آنها مخالفت دارند. در آن روایات از بلند ساختن بیشتر از هفت یا هشت ذراع نهی نکرده است تا مکروه شود، بلکه فرمودند اگر این کار را کردید، دورش را آیتالکرسی بنویسید تا دیگر محل حضور جن نشود. سه روایت دربردارنده این مطلب است که آنها را بیان میکنیم.
روایت نخست
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَعِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَسَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: شَكَا إِلَيْهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلِ الْأَرْضِ بِأَهْلِ بَيْتِهِ وَبِعِيَالِهِ فَقَالَ: «كَمْ سَقْفُ بَيْتِكَ؟ فَقَالَ: عَشَرَةُ أَذْرُعٍ؛ فَقَالَ: اذْرَعْ ثَمَانِيَةَ أَذْرُعٍ ثُمَّ اكْتُبْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ فِيمَا بَيْنَ الثَّمَانِيَةِ إِلَى الْعَشَرَةِ كَمَا تَدُورُ فَإِنَّ كُلَّ بَيْتٍ سَمْكُهُ أَكْثَرُ مِنْ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ فَهُوَ مُحْتَضَرٌ تَحْضُرُهُ الْجِنُّ يَكُونُ فِيهِ مَسْكَنُهُ»[7] ؛ ابان بن عثمان میگوید: مردی به امام صادق از اهل الارض [کنایه از موجودات نامرئی که در زمین زندگی میکنند] شکایت کرد که جنیان نسبت به اعضای خانواده او ایجاد ناراحتی میکنند. امام از او پرسید: «ارتفاع سقف خانهات چقدر است»؟ عرض کرد: ده ذراع (پنجمتر). امام فرمود: «ذرع کن و به [ارتفاع] هشت ذراع که رسیدی، آیتالکرسی را میان ده ذراع و هشت ذراع دورتادور آن بنویس، زیرا هر خانهای که سقف آن از هشت ذراع (چهار متر) بالاتر باشد، جنیان در آن فاصله مسکن میگزینند».
در اینجا نفرمودند: این کار را نکن، بلکه فرمودند: اگر شما بیشتر از این اندازه ساختید، آنجا را آیتالکرسی بنویسید؛ پس ممکن است چاره [این بلند ساختن] انجام شود و ما جن را بیرون کنیم و به بیرون رفتن خودمان از خانه و کوتاه کردن ارتفاع آنجا نینجامد.
روایت دوم
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ وَأَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، جَمِيعاً عَنْ يُونُسَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: «فِي سَمْكِ الْبَيْتِ إِذَا رُفِعَ ثَمَانِيَةَ أَذْرُعٍ كَانَ مَسْكُوناً فَإِذَا زَادَ عَلَى ثَمَانِيَةٍ فَلْيُكْتَبْ عَلَى رَأْسِ الثَّمَانِ آيَةُ الْكُرْسِيِّ»[8] ؛ امام صادق فرمود: خانهای که بلندای [سقف] آن، هشت ذراع (چهار متر) بنا شود، مسکونی است، اما اگر بیشتر از هشت ذراع شد، آیتالکرسی را بالای هشت ذراع بنویس. [تا جن به آن خانه نیاید].
روایت سوم
عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَمُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِذَا كَانَ الْبَيْتُ فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ فَاكْتُبْ فِي أَعْلَاهُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ»[9] .
محمد بن اسماعيل گويد: امام صادق فرمود: هرگاه ارتفاع خانه فراتر از هشت ذراع (چهار متر) باشد، در بالاى آن آیتالکرسی بنويس.
پس در جهت چهارم، در استدلال بهروایات ناهیه اشکال شد. روایات مخالف آنها، چاره بلند ساختن خانه را بیان کرده بود، درحالیکه آنها از روایات برداشت کراهت کرده بودند.
نتیجهگیری
بنا بر تحقیق ما در مسئله، اگرچه مشهور بهکراهت تعلية المساجد قائل هستند، اما ما دلیلی بر کراهت نیافتیم؛ فقها در این رابطه یا دلیلی بر کراهت ذکر نکردند و یا ادله چهارگانهای را ذکر کردند که در آنها مناقشه کردیم و گفتیم قابل استدلال نیستند.
پس نتیجه و مقتضای تحقیق این است که قول بهکراهت تعلية المساجد غیر تام است و دلیلی بر آن نیست و تفاوتی ندارد که این بلند ساختن بهاندازه قامت انسان باشد یا بالاتر از هفت یا هشت ذراع باشد، بلکه آنچه استفاده میشود این است که تعلية المساجد به عرف واگذار شده است؛ مثلاً اکنون عرف جامعه، اندازه مسجد را چهارمتر، پنجمتر یا شش متر میگوید و این از اموری است که به عرف واگذار شده است؛ البته هیچکسی مسجد را تا ارتفاع بسیار بالا همچون آسمانخراش نمیسازد و معقول و معمول هم نیست.
برخی از فقهای بزرگوار ازجمله سید عبدالاعلی سبزواری سخنی را گفتهاند که ما قائل به آن نیستیم؛ ایشان هنگامیکه درباره کراهت سخن گفتن در طواف بهغیراز ذکر، دعا و قرائت قرآن دلیلی محکمی پیدا نکردند، فرمودند: «ولکن الکراهة قابلة للمسامحة»[10] ؛ این کراهت قابل مسامحه است؛ [یعنی اگر در اینجا استدلال بهروایات تام نیست و نمیشود به آنها استدلال کرد، اما میتوان از باب تسامح در ادله سنن بهکراهت فتوا داد]. این سخن را ما نمیگوییم و نمیشود این سخن را گفت، زیرا اولاً ما قائل به تسامح در ادله سنن نشدیم و قائل هم نمیشویم؛ ثانیاً اگر در جایی بهتسامح در ادله سنن هم قائل شویم، حتماً در مستحبات است، نه مکروهات.
اما یک نکته هست که باید به آن توجه کرد؛ در گذشته گفتیم ازجمله ابعاد هویتی مسجد عبادت است؛ یعنی مسجد برای عبادت و بندگی خداست. هنگامیکه این هویت مسجد احراز شد و تعلیه مسجد نیز به عرف واگذار شد؛ باید این تعلیه بهاندازهای باشد که با هویت مسجد مخالفت نداشته باشد و اگر مسجد بهگونهای ساخته شود که مردم با نگاه بهمسجد حال عبادت پیدا نکردند و فقط توجه آنها به ارتفاع مسجد معطوف شد که مثلاً بلندای مسجد 20 متر یا 30 متر است و چه اندازه این مسجد بلند ساخته شده است؛ پس این کار با هویت مسجد منافات پیدا میکند؛ بنابراین تعلية المساجد تا زمانیکه با هویت مسجد منافات نداشته باشد به عرف واگذار شده است؛ پس اگر تعلية المسجد، غیرمتعارف شد، باید در ارتفاع آن تجدیدنظر کنیم.
نکته دیگری که باید آنرا متذکر شد این است که مرجع تشخیص تعلیه و اندازه آن عرف است که پیشتر درباره آن صحبت کردیم.[11]
پس در پایان این بحث ما قائل بهکراهت تعلية المساجد نیستیم و اشکال ندارد مساجدی که بلند ساخته شدهاند؛ همچنین [این تعلیه] مکروه هم نیست.
الدرس السادس عشر: (دوشنبه 01/08/7 ربیعالثانی 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد، سقف المسجد - فروع ثلاثة
الفرع الثاني: تعلية المسجد، مناقشة في أدلة القول بالكراهة
مناقشة في الدليل الرابع:
كما قلنا أن الدليل الرابع الذي استدل به على القول بكراهة التعلية، عبارة عن طائفة من الروايات الناهية عن رفع البيوت زيادة على سبعة أذرع أو ثمانية وأن الزائد منها مسكن الشياطين والجن.
قد ذكر الكليني في كتابه الكافي تلك الطائفة من الروايات.
1. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ زِيَادِ بْنِ عَمْرٍو الْجُعْفِيِّ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ، قَالَ: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ وَكَّلَ مَلَكاً بِالْبِنَاءِ، يَقُولُ لِمَنْ رَفَعَ سَقْفاً فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ: أَيْنَ تُرِيدُ يَا فَاسِقُ؟»[12] .
2. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَغَيْرِهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِذَا كَانَ سَمْكُ الْبَيْتِ فَوْقَ سَبْعَةِ أَذْرُعٍ أَوْ قَالَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ، فَكَانَ مَا فَوْقَ السَّبْعِ وَالثَّمَانِ الْأَذْرُعِ مُحْتَضَراً وَقَالَ بَعْضُهُمْ مَسْكُوناً»[13] .
3. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: شَكَا رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ وقَالَ: أَخْرَجَتْنَا الْجِنُّ عَنْ مَنَازِلِنَا، فَقَالَ: «اجْعَلُوا سُقُوفَ بُيُوتِكُمْ سَبْعَةَ أَذْرُعٍ وَاجْعَلُوا الْحَمَامَ فِي أَكْنَافِ الدَّارِ.
قَالَ الرَّجُلُ: فَفَعَلْنَا ذَلِكَ، فَمَا رَأَيْنَا شَيْئاً نَكْرَهُهُ بَعْدَ ذَلِكَ»[14] .
4. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زُرَارَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «ابْنِ بَيْتَكَ سَبْعَةَ أَذْرُعٍ فَمَا كَانَ فَوْقَ ذَلِكَ سَكَنَهُ الشَّيَاطِينُ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيْسَتْ فِي السَّمَاءِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّمَا تَسْكُنُ الْهَوَاءَ»[15] .
فهذه الروايات الاربعة هي التي استدل بها للقول بكراهة تعليةالمساجد ولكنها كمتا ترى قابلة للمناقشة من جهات.
الأولى: هذه الروايات مرتبطة بمطلق البيوت؛ وأما شمولها للمساجد باطلاقها يحتاج احراز الاطلاق .
الثانية: لوسلمنا بأن الروايات تشمل بيت الله وهو المسجد لكنها معارضة مع الروايات التي تدل على قامة الانسان وهي ثلاثة أو أربعة ذراع.
الثالثة: لو سلمنا بأن هذه الروايات تدل على الكراهة لكنها لابد من القول بالكراهة الوضعية لا الكراهة التكليفية التي انتم بصدده.
يعني أن هذه الروايات تحكي أن فوق سبعة أذرع أو ثمانية يسكنها الشياطين والجن.
وفرارا من هذه العوارض امرنا بترك زيادة التعلية على سبعة أذرع أو ثمانية.
الرابعة: مخالفتها مع طائفة أخرى من الروايات التي لا تدل على المنع من فوق سبعة أذرع أو ثمانية بل يدل على أنه لو تريد التعلية فوق تلك المقدار فاكتب آية الكرسي من القرآن على الجدران المبنية فوق ذلك كي لاتسكنه الشياطين والجن.
ولاشك أن في هذه الفرض يعني في فرض كتاب آية الكرسي يعلاج الكراهة الوضعية يعني بعد كتابة آية الكرسي لا كراهة حتى الكراهةالوضعية.
والروايات هي:
1. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَعِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَسَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: شَكَا إِلَيْهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلِ الْأَرْضِ بِأَهْلِ بَيْتِهِ وَبِعِيَالِهِ فَقَالَ: «كَمْ سَقْفُ بَيْتِكَ؟ فَقَالَ: عَشَرَةُ أَذْرُعٍ.
فَقَالَ: اذْرَعْ ثَمَانِيَةَ أَذْرُعٍ، ثُمَّ اكْتُبْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ فِيمَا بَيْنَ الثَّمَانِيَةِ إِلَى الْعَشَرَةِ كَمَا تَدُورُ؛ فَإِنَّ كُلَّ بَيْتٍ سَمْكُهُ أَكْثَرُ مِنْ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ، فَهُوَ مُحْتَضَرٌ تَحْضُرُهُ الْجِنُّ، يَكُونُ فِيهِ مَسْكَنُهُ»[16] .
2. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ وَأَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ، جَمِيعاً عَنْ يُونُسَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ فِي سَمْكِ الْبَيْتِ: «إِذَا رُفِعَ ثَمَانِيَةَ أَذْرُعٍ كَانَ مَسْكُوناً، فَإِذَا زَادَ عَلَى ثَمَانِيَةٍ فَلْيُكْتَبْ عَلَى رَأْسِ الثَّمَانِ آيَةُ الْكُرْسِيِّ»[17] .
3. عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَمُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «إِذَا كَانَ الْبَيْتُ فَوْقَ ثَمَانِيَةِ أَذْرُعٍ، فَاكْتُبْ فِي أَعْلَاهُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ»[18] .
بناء على ما حققناه في المسأة أن القول بكراهة تعلية المساجد الذي قاله المشهور من الفقهاء وان كان مشهورا لكنه لم نجد له دليلا يدل عليه‘ فما لم يدل عليه دليل لا يمكن القول به وان كان مشهورا.
فالقول بكراهة تعلية المساجد غير تام لا فوق قامة الانسان ولا فوق سبعة أذرع أو ثمانية؛ وبالنتبجة لاكراهة في تعلية المساجد بل هو موكول الى العرف.
نعم قد قال البعض بأن الكراهة قابلة للمسامحة كما قاله السيد عبد الأعلي السبزواري في كتاب الحج: «ولکن الکراهة قابلة للمسامحة»[19] .
لكننا لا نقول به لأن التسامح أولا لم نقل به ولوسلمنا في القول فنقول في المستحبات لا في المكروهات.
نعم بما أن من جملة أبعاد هوية المسجد العبادة فيبنبغي ملاحظة ذلك في بناء المسجد في جميع الأمور حتى في التعلية، كي لا تخرج المسجد من هويته !
نعم يمكن القول بخروج المسجد عن هويته في بعض الموارد بسبب التعلية الخارجة عن المتعارف، ففي هذا الفرض لابد من تجديد النظر في بنائه من أجل التعلية.
فالمرجع في التعلية وعدم التعلية هو العرف الصحيح.