1402/07/25
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الثالث: هندسة المسجد، سقف المسجد - فروع ثلاثة /الفرع الثاني: تعلية المسجد
کلام در باب هندسة المسجد (نظاممهندسی مسجد) در بررسی سقف مسجد بود. گفتیم این مسئله چند فرع دارد که نخستین فرع آن سطح المسجد است که پس از گفتگو درباره آن به این نتیجه رسیدیم که جزئیت سطح مسجد برای مسجد با ملاک عرف و مرجعیت عرف قابلتشخیص است.
الفرع الثاني: تعلية المسجد
دومین فرع در سقف مسجد که میتوان آنرا مستقل نیز مورد بحث قرار داد، «تعلية المسجد»؛ بلند کردن مساجد است که آیا میشود هراندازه که خواستیم آنرا بلند بسازیم؟ ارتفاع مسجد باید چه اندازه باشد؟ از نگاه نظاممهندسی پیامبر و ائمه معصومین که برای مساجد تنظیم و مطرح کردند؛ آیا ارتفاع مساجد محدودیت دارد؟ آنچه در جامعه امروزه هست؛ آیا قابل تطبیق با آن نظاممهندسی القاشده از سوی اسلام و فرهنگ اسلام است یا خیر؟ دراینباره باید گفتوگو شود.
اقوال فقها:
فقها متعرض «تعلية المساجد» در باب مسجد و احکام مسجد شدهاند، بهویژه در بحث مستحبات و مکروهات مسجد. مثلاً «تعلية المساجد»، ازجمله مواردی است که بهعنوان مکروهات مسجد بیان کردهاند.
بلند کردن مسجد بهشکل و اندازهای که از خانههای مردم و روند عادی جامعه بلندتر باشد، مکروه است، اما عبارات فقها در این بحث مختلف است و همه متعرض کراهت آن شدهاند.
از مجموع عبارات فقها به سه اصطلاح و تعبیر میرسیم؛ یعنی فقها « تعلية المسجد» را با سه تعبیر تعریف کرده و متعرض آن شدهاند.
الأول: استحباب الترك
نخستین تعبیر، استحباب الترک است و فقها گفتهاند: ترک « تعلية المسجد» مستحب است؛ یعنی بلند نکردن مسجد، مستحب است.
بهعنوانمثال، جناب شیخ طوسی فرموده است: «ويستحب أن لا تعلى المساجد، بل تكون وسطا»[1] ؛ مستحب است که مسجد را بلند نکنید یا اگر مجهول خواندیم؛ یعنی مساجد مرتفع نباشد، بلکه متوسط باشد. مسجد نیز مانند دیگر ساختمانها متوسط باشد و مرتفع نباشد. شیخ طوسی با این تعبیر متعرض این مسئله شدهاند.
جناب ابن ادریس حلی نیز با همین تعبیر متعرض این مسئله شده و فرمودهاند: «وبناء المساجد فيه فضل كبير وثواب جزيل، ويستحب أن لا يعلى المساجد بل تكون وسطا»[2] ؛ ساخت و بنای مساجد فضل فراوان و ثواب بسیار دارد و مستحب است که مساجد بلند ساخته نشود، بلکه متوسط باشد.
«استحباب الترک» در عبارات شیخ طوسی و ابن ادریس حلی آمده است و این استحباب عدمی در حقیقت، عدم را مستحب دانستند؛ یعنی ایشان ترک بلند ساختن مسجد را مستحب دانستند.
الثاني: الكراهة
کراهت، دومین تعبیری است که در عبارات فقها وارد شده است و این تعبیر کراهت نیز در میان فقها، بهویژه در انجام این کار شایع است. ازجمله شیخ طوسی که میفرماید: «بناء المساجد فيه فضل كثير وثواب جزيل ويكره تعلية المساجد بل يبنى وسطا»[3] ؛ ساخت و بنای مساجد فضل فراوان و ثواب بسیار دارد و کراهت دارد که مساجد بلند ساخته شود، بلکه متوسط ساخته شود.
ایشان در «النهاية» بلند نساختن مساجد را مستحب دانست و در «المبسوط» تعبیر دوم را که در میان فقها شایع است بکار بردند.
شهید ثانی نیز همین بیان را دارند و در شرح لمعه فرمودهاند: «ويكره تعليتها بل تبنى وسطا عرفا»[4] ؛ بلند ساختن مساجد مکروه است، بلکه از نگاه عرف متوسط ساخته شود؛ یعنی توسطش دیگر حد شرعی ندارد که به متر بگوییم پنجمتر، ده متر، بلکه تشخیص بلندی مسجد بنا بر تشخیص عرف جامعه است.
محقق حلی نیز همین تعبیر را در ضمن شمردن مکروهات مساجد بکار برده و فرموده است: «ويكره تعليتها»[5] ؛ بلند ساختن مساجد کراهت دارد.
الثالث: استحباب التوسط
بنا بر فحص ما، سومین تعبیر، منحصر در بیان شهید اول است و جای دیگر ذکر نشده است؛ تعبیر سوم «توسط (متوسط بودن)» است؛ ایشان میفرماید: «ويستحبّ اتّخاذ المساجد ... وتوسّطها في العلوّ»[6] ؛ مستحب است مساجد در بلندی [اندازه]، متوسط ساخته شود.
مرحوم سید یزدی در «عروة الوثقی» همان واژه کراهت را آورده است با این تفاوت که کراهت را نسبت بهمسجد نداده است، بلکه به دیوار مسجد اختصاص داده است. در حقیقت معنا یکی است و اگر کسی بخواهد مسجد را بلند بسازد، بهطور طبیعی دیوار آنرا نیز بلند میسازد؛ این اختلاف در تعبیر، تفنن در تعبیر است.
سید یزدی احکام مسجد را که برمیشمارد و در آنجا میفرماید: «يكره تعلية جدران المساجد»[7] ؛ بلند کردن دیوارهای مساجد مکروه است. این تعبیر سید یزدی با تعبیر شهید ثانی در «روضة البهية» و شیخ طوسی در «المبسوط» مشترک است و تفاوت اساسی نیز ندارد و تنها لفظ «جدران» در آن هست.
سؤال: آیا این تعابیر در روایات آمده است؟ کدامیک از تعابیر درست و دقیق است؟
جواب: اشارتاً میگوییم که تعبیر «توسط در علوّ» در هیچ دلیلی ذکر نشده و نیامده است و این را فقط شهید اول در کتاب دروس مطرح کرده است.
تحلیل محل بحث
پیش از اینکه وارد بحث ادله شویم این اختلاف در دیگر موارد همچون تسقيف المسجد و تظليل المسجد نیز بود، بهگونهای که در آنجا نیز برخی گفتند «يکره تظليل المساجد» و برخی دیگر نیز گفتند «يستحب ترک التظليل»؛ و از این برمیآید که هر دو یکچیز را میخواهند بگویند، اما تعابیر مختلف است. [امکان دارد] در فقه و بسیاری از علوم تعبیرها حکایت از یک محتوا کنند، اما تعبیر باید دقیق باشد.
درست است که هیچ شکی در این نیست که مقصود شیخ طوسی در «النهاية» با مقصودش در «المبسوط» و با مقصود سید یزدی در «عروة الوثقی» و شهید در «الدروس» یکی است و همه کراهت تعلية المساجد را میخواهند بگویند، اما برخی جاها استحباب الترک بکار بردهاند.
بحثی که در اینجا مطرح است و کمتر بدان متعرض شدهاند، این است که در کلمات فقها در برخی از جاها میان کراهت و استحباب الترک خلطی صورت گرفته است. یک جا عبارت «يکره» بکار بردهاند و جای دیگر «يستحب الترک» بکار بردهاند و حالآنکه این دو یکی نیستند و نمیتوانند یکی باشند. شاید برخیها اینطور بیان کردهاند که مقصود فقها از بکار بردن این دو تعبیر این باشد که این دو لازم و ملزوم هستند و گفتند وقتی میگوییم انجام این کار مکروه است، ترکش مستحب میشود؛ و حالآنکه اصلاً اینگونه نیست، زیرا استحباب دلیل خودش را میخواهد و کراهت نیز دلیل خودش را میخواهد.
یک تحلیل ابتدایی این است که کراهت آنجایی است که مرجوح است؛ یعنی مفسده دارد، چون هر جا شارع نهی کرده مفسده دارد و هر جا که امر کرده، مصلحت دارد.
در احکام اینچنین است، اما مصلحت و مفسده دو قسم است: مصلحت و مفسده ملزمه و غیر ملزمه. آنجاییکه [با قید] ملزمه باشد، نهی آن حرمت میشود و امر آن واجب میشود اما اگر [با قید] غیر ملزمه باشد امر به آن مستحب و نهی آن مکروه میشود. مفسده از نهی استفاده میشود و مصلحت از امر استفاده میشود. آیا در مانحن فیه (تعلية المساجد) امر داریم یا نهی؟ در اینجا نهی داریم، اما چون نهی الزامی نیست ما از آن حرمت استفاده نمیکنیم، بلکه نهی حمل بر کراهت میشود. پس این نهی دلیلی بر کراهت « تعلية المسجد» است، اما میخواهیم بگوییم که ترک التعلية، استحباب راجح است؛ البته «تعلية المسجد» مرجوح است و مفسده غیرملزمه دارد، اما آیا ترک آن راجح است و مصلحت دارد؟ این قسمت بهدلیل نیاز دارد؛ یعنی باید برای امر [بر استحباب الترک] دلیل داشته باشیم. هرگز استحباب الترک با کراهت، لازم و ملزوم هم نیستند و با یک دلیل قابلاستفاده نیستند؛ ازاینرو شهید این تعبیر را بکار بردهاند و هر که پس از ایشان نیز این بیان را داشته است، از کلام ایشان متأثر شدهاند.
شهید در کتاب «الدروس» فهرستی از مستحبات و مکروهات مسجد را برمیشمارد و همه آنها را نیز با یستحب الترک و یکره بیان میکند. در شمارش مکروهات و مستحبات فرمودهاند: «تستحبّ المكتوبة في المساجد والمشاهد»[8] ؛ مستحب است که مکتوبه (فرائض) در مساجد باشد. مکتوبه در اصطلاح، فرائض است؛
سپس بافاصله فرمودند: «ويستحبّ اتّخاذ المساجد وکشفها وتوسّطها في العلوّ وعدم الشرف والمحاريب الداخلة، وعدم توسّط المنارة بل مع حائطها وعدم تعليتها، وترك الزخرفة والتصوير...»[9] ؛ مستحب است مساجد در بلندی، متوسط ساخته شود؛ مسجد بر دیگران و دیگران بر مسجد و اشراف نداشته باشند و محرابهای داخلی و مناره وسط مسجد نباشد، بلکه با دیوار باشد و تعلیه نداشته باشد. شهید اول یکبهیک تا آخر شمرده است و در انتها فرمودند: «وفعل هذه التروك مكروه»[10] ؛ انجام این ترکها مکروه است و این تعبیر درست و دقیقی است؛ یعنی تعبیر دقیق این است فعل التروک مکروه است. اینکه گفتند انجامش را ترک کن و فعلش کراهت و مفسده غیر ملزمه دارد، اما ترکش مستحب است؛ این استفاده نمیشود که هیچ دلیلی بر این نداریم که استحباب الترک در آن وارد شده باشد. فقها در عبارات خویش خواستند برای «یکره» عبارةٌ اخری بگذارند و حال اینکه در اینجا بار فقهی دارد و این تعابیر حکایت از خلطی میان فعل المکروه و استحباب الترک میکند که این تعبیر شهید قابل مناقشه است.
الدرس الثالث عشر: (سهشنبه 25/07/1 ربيعالثاني 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد، سقف المسجد - فروع ثلاثة
الفرع الثاني: تعلية المسجد
مما ينبغي الحديث حوله في هندسة المسجد وما يرتبط بسقف المسجد؛ عبارة عن تعلية المسجد. وهذه هي التي تحدث عنها الفقهاء في كتبهم حول كراهة التعلية وعدمها. وان كانت عباراتهم مختلفة بعضها مع بعض في الكراهة واستحباب الترك واستحباب التوسط.
الأول: استحباب الترك
يقول الشيخ الطوسي في النهاية:
«ويستحب أن لا تعلى المساجد، بل تكون وسطا»[11] .
يقول ابن ادريس الحلي:
«وبناء المساجد فيه فضل كبير وثواب جزيل، ويستحب أن لا يعلى المساجد بل تكون وسطا»[12] .
كما شاهدنا أن الشيخ وابن ادريس استخدما تعبير استحباب العدم والترك وهذا هو احدى التعابير عند الفقهاء.
الثاني: الكراهة
وأما نفس شيخ الطائفة يقول في كتابه الآخر يعني المبسوط واستخدم تعبير ثانيا وهو التعبير بالكراهة وهذا التعبير هو الشائع في الفقه.
قال الشيخ الطوسي:
«بناء المساجد فيه فضل كثير وثواب جزيل ويكره تعلية المساجد بل يبنى وسطا»[13] .
وكذلك الشهيد الثاني في الروضة يقول:
«ويكره تعليتها بل تبنى وسطا عرفا»[14] .
وكذلك يقول المحقق الحلي في الشرائع:
«ويكره تعليتها»[15] .
الثالث: استجباب التوسط
وهنا يوجد تعبير ثالث في القول بكراهة تعلية المساجد، وهو التعبير بتوسط البناء. وهذا ما عبر عنه الشهيد الأول في الدروس:
«ويستحبّ اتّخاذ المساجد وكشفها وتوسّطها في العلوّ»[16] .
السيد اليزدي في العروة ذيل عنوان بعض أحكام المسجد يقول:
« الحادي عشر: يكره تعلية جدران المساجد»[17] .
نعم تعبير السيد اليزدي مشترك مع تعبير الثالث وهو الكراهة ولكن الفرق أن خص التعلية بالجدران. وان لم يكن بينهما فرق اساس.
تحليل محل البحث:
لاشك في أن محل البحث هنا وفي احكام المساجد انما هو الكراهة والاستحباب والوجوب والتحريم.
وأما النقطة التي حدث هنا في كلمات بعض الفقهاء انما هوالخلط بين الكراهة واستحباب الترك. بينبغي البحث حول هذين التعبيرين في كلمات الفقهاء هل هما يعتبران تعبيرا واحدا يودي مفهوما واحدا أو لا؟ مع أن أحدهما فعل وجودي وثانيهما عدمي وترك.
انظرو الى ما قاله الشهيد في الدروس حول الكراهة واستحباب الترك وعداد مكرهات المسجد ومستحباته.
يقول: «تستحبّ المكتوبة في المساجد والمشاهد»[18] .
«ويستحبّ اتّخاذ المساجد وكشفها وتوسّطها في العلوّ، وعدم الشرف والمحاريب الداخلة، وعدم توسّط المنارة بل مع حائطها وعدم تعليتها، وترك الزخرفة والتصوير وقيل: يحرمان، وترك البيع، والشراء، والمجانين، والصبيان، والأحكام، وتعريف الضالّة، وإقامة الحدود، ورفع الصوت، وترك إخراج الحصى منها فيعاد إليها أو إلى غيرها، وقيل: يحرم إخراجه، وترك البصاق، والوضوء من البول والغائط، وترك الشعر والنوم فيها وخصوصاً المسجدين إلّا لضرورة، وترك رطانة الأعاجم، وعمل الصنائع، وترك أحاديث الدنيا، ورمي الحصى خذفاً، وترك كشف العورة والسرّة والفخذ، وترك سلّ السيف وبري النبل، وجعلها طريقاً، وفعل هذه التروك مكروه»[19] .
كما شاهدنا أن الشهيد ذكر عددا من مستحبات والمكروهات وفي ذيلها قال: وفعل هذه التروك مكروه.
وهذا الخلط في التعابير حول استحباب الترك وفعل المكروه قابل للمناقشة.